فوتبال و کلاغ!
...
در اتاقی که به اندازة یک تنهائیست
دل من
که به اندازة یک عشقست
به بهانههای سادة خوشبختی خود مینگرد
به محض انتشار آه و نالة اسلام پناهان فرانسه از پایان کاروانهای خردجال و عربدة «الله اکبر» و «یاحسین» در ایران، پامنبریهای حاکمیت فرانسه در جمکران برای راهپیمائی مسالمتآمیز 22 خرداد بیانیه صادر کردند و بیانهاشان به تأئید سازمان سیا رسید و در سایت رادیوفردا، مورخ 21 خردادماه سالجاری انتشار یافت. البته سازمان سیا، روز گذشته نیز هر چند به شیوة «زدن نعلوارونه»، در خطبههای «جکی» خواهان «راهپیمائی علیه تقلب» شده بود. به این دلیل «جکی» روز گذشته در دانشگاه سابق تهران بر علیه چنین راهپیمائیها هشدار میداد. و همینجا بگوئیم راهپیمائی 22 خرداد 1390 و هر راهپیمائی بر علیه «تقلب در انتخابات» هدفی جز تداوم حکومت آخوند بر ملت ایران دنبال نمیکند. همچون دیگر طرفداران استقرار دمکراسی در ایران، ما همسوئی وهمصدائی با خشونتطلبان سبز را محکوم میکنیم.
این کاروانهای خردجال، همچنانکه در سال 1357 شاهد بودیم، با حمایت استعمار غرب و جهت گسترش سرکوب طرفداران دمکراسی در ایران به راه افتاده و میافتد. طی براندازی اسلامی، یعنی سال 1357، و اخیراً در آشوبهای سال 1388 نیز شاهد بودیم آنها که شعار مخالفت با «دیکتاتور» سر میدهند، الزاماً طرفدار دمکراسی نبوده و نیستند. از نظر ما تظاهرات برای ابراز مخالفت با افراد، یک فریب استعماری است؛ آنچه اهمیت دارد «اهداف» سیاسی یک حرکت است، نه شعارهای تکراری بر علیه افراد. از این گذشته، طی دو سال اخیر اهداف جنبش سبز کاملا مشخص شده: بازگشت به دوران نورانی امام روشن ضمیر، و «اجرای بدون تنازل» شبهقانون اساسی حکومت توحش دین. این است اهداف تظاهرات 22 خردادماه سالجاری. با توجه به اهداف سرکوبگرانة اصلاحطلبان و دیگر گروههای طرفدار «اسلام خوب»، تظاهرات اینان را محکوم میکنیم، و هشدار میدهیم که اسلامپناهان غرب به ویژه در فرانسه میخواهند مشکلات داخلی خود را در ایران حل کنند.
حال که با دستگیری «دشک»، برنامة ارسال ایشان به کاخ ریاست جمهوری فرانسه منتفی شده، جنجال کهنة «اورآل» و خانوادة «بتانکور» به صحنه آمده؛ ژاک شیراک نیز خواهان «برخورد عقاید» شده و نیکولاسرکوزی به ناچار دست دوستی به سوی «سگولن روایال»، یکی از سوسیالیستهای آبدوغخیاری دراز کرده. همزمان در تلویزیون پامنبریهای محفل «دشک»، از جمله همسر اول «ان سنکلر» مراسم مداحی و روضه و زوزه برای حضرت «ان سین» و مردانگیهای ایشان به راه انداختهاند، تا «تجاوز»، یعنی جرم و جنایت را در «حریم خصوصی» جاسازی نمایند، چرا؟ چون در دمکراسی، طبق قوانین، دخالت در حریم خصوصی افراد ممنوع است! ولی دمکراسی را نمیباید در محفل دشک آموخت، حتی پس از تناول خیار خطاکار!
مصرف این قماش خیار گاه باعث بیماری عفونی روده میشود، و گاه زمینهساز تجاوز به عنف! این است دلیل اپیدمی تجاوز در فرانسه! اما از مهمترین فواید مصرف خیار کذا البته در جمکران، پاکسازی و «تصفیه» جهت بازارگرمی برای «شبه انتخابات» آینده، یعنی کسب مشروعیت خیابانی برای حکومتی است که توسط «سازمان سیا» ساخته و پرداخته شده، تا با توسل به شعار پوچ مخالفت با غرب، همچون سازمان القاعده منافع آمریکا را تأمین کند. افلاس یانکیها بجائی رسیده که از «تیز» تلویزیون جمکران تغذیه میکنند.
در احادیث چنین آمده که حکومت چاه جمکران به صفوف اوپوزیسیون در خارج مرزها نفوذ کرده تا از تشکیل «دولت سایه» در خارج «جلوگیری» نماید. این حدیث نبوی در سیمای جذامزدة جمکران به نمایش درآمد و وزارت امور خارجة یانکیها نیز برای تداوم به «تیز نوکران» در جمکران، «بادگلو» کرده و فیلم کذا را «تکذیب» نمود! بادگلوی وزارتامورخارجة ایالات متحد در سایت «رادیو فردا»، مورخ 21 خردادماه 1390 انتشار یافته.
[...] حقه بازها [...]
در لای خاکروبه به دنبال وزن و قافیه میگردند
فعلة محفل کودتا در داخل و خارج مرزها بر ابتذال و آشوب «گذشته» متمرکز شدهاند. در داخل کشور «جکی» با زدن نعل وارونه، در واقع تکرار بازی مهوع «تقلب در انتخابات» را میطلبد. در خارج مرزها، لوطی و عنترهای سازمان سیا جهت رد گم کردن به چند دسته تقسیم شدهاند. گروه نخست ضمن لعن و نفرین به حکومت جمکران و تأئید مرگ حکومت کذا، بر طبل «اسلام خوب» و حکومت «عدل علی» میکوبد. از اعضای این گروه اسلامفروش میتوان به «عبدالعلی بازرگان» و «پاسدار اکبر» اشاره کرد. سخنگوی گروه دوم پروفسور عباس میلانی، پارکابی مایکل مکفال است. «مستر» میلانی ضمن انتقاد از حکومت ملایان، «جنبش سبز» را مخالف خشونت معرفی کرده! به عبارت دیگر، سر دادن زوزة اللهاکبر و «یاحسین» از منظر ایشان نشان مخالفت جنبش کذا با خشونت میباید تلقی شود! و به همین دلیل است که سایت رادیوفردا، مورخ 20 خردادماه سالجاری، سخنان وزین پرفسور میلانی را به همراه پیامهای «مودبانه» و ضدخشونت کاربران منتشر کرده. کاربرانی که گویا خیار آلوده گاز زدهاند.
در پی برگزاری نماز دشمنشکن «خیار» در پارلمان اروپا، خیارهای اسپانیا از اتهام دولت زیگفریدآباد «تبرئه» شدند. نمایندة اسپانیا، خیار به دست، خطبههای خیار را ایراد کرده و گفت، خیارهای ما حرف ندارد! از اینرو «فرانسوا فیون»، نخست وزیر فرانسه برای مصرف خیار «فراخوان» داده فرمود از خوردن خیار و گوجه فرنگی غافل نشوید. اظهارات نخستوزیر فرانسه در فیگارو، مورخ 10 ژوئن 2011 موجود است. اما پیش از اینکه فرانسوا فیون فراخوان خیار صادر کند؛ شیرین عبادی جهت ماستمالی افلاس یانکیها با یک تغار «ماست» به صحنة سیاست جمکران آمده و بعضیها را به «استغفار» و «توبه» فراخوانده بود.
و اما قبل از اینکه شیرین با مطلب «از ماست که بر ماست» به صحنه بیاید، شیخ مسعود بهنود با صلاحدید شیخ صادق صبا، چاشنی «ماست و خیار» کذا را در قالب مخالفت «نخبگان» با «فرهنگ ایرانی» به اهالی مرزپرگهر تقدیم داشته و «دلائل» انقلاب را برایمان «توضیح» داده. خلاصه معلوم شد اگر نخبگان از حکومت «شاه» ناراضی باشند و آمریکا هم در جریان قرار گیرد، بلافاصله «مردم» طرفدار شاه، به پیروی از «شیخ» بر علیه حکومت تظاهرات خواهند کرد! در مطلب سراپا مغلطة مسعود بهنود، «نخبگان» عبارتند از آخوندهای فکلکراواتی، نظیر شیخ مهدی بازرگان، و «مردم» نیز همان ماشاالله قصابها و زهراخانومها هستند.
باری به گفتة شیخ مسعود، «شاه» و اصولاً دربار پهلوی از «موسیقی غمانگیز» گلایه داشتند، نخبگان از حکومت رضایت نداشتند، و تودههای مردم که با حکومت مخالف نبودند، از «خمینی» پیروی میکردند! ما که از این بساط چیزی دستگیرمان نشد. باری همین مسائل به اضافة گزارش «جرج بال» از نارضایتی «روشنفکران»، «مردم» را به سوی روضه و زوزه و سوگواری کشاند و سرانجام «انقلاب» شد! شیخ مسعود در این مطلب وزین، جهت چسباندن نان به تنور «حاخعلی»، سخنان سرشار از بلاهت وی در «مراسم ارتحال» را با مخالفت فرضی شاه با سانسور به قیاس کشیده و در گام بعد از یهودستیزی شاه داد سخن میدهد، تا هم منش شاه را با اوباش جمکران در ترادف قرار دهد، و هم ضمن توجیه یهودستیزی، منافع اسرائیل را حفظ کرده باشد:
«[...] پادشاه [...] در کنفرانس [...] رامسر [...] فریاد کشید: بر اساس کدام قانون [...] کتابها را سانسور میکنید و مردم را آزار میدهید [...] در قلب لندن شاه گفت [...] دلیلی ندارد مشتی سرمایه دار تحت نفوذ یهودیها بر همه چیز جهان حاکم شوند [...] در مقابل کسی مانند اوریانا فالاچی و دیوید فراست، شاه گفت شما چشم آبیها باید از ما حکومتداری یاد بگیرید [...]»
میبینیم که طی گذشت زمان زبان شاه ایران به زبان ابتذال و وقاحت امثال خمینی و دیگر ملایان شباهت فراوان یافته. شیخ مسعود یا آلزایمر دارد یا به دلیل مصرف خیار زهرآلود، به «بیماری عفونی روده» مبتلا شده. به گفتة اهل فضل «استفراغ و شکمروش» از علائم بالینی مصرف خیار آلوده است. البته اینروزها میگویند، هر گونه مواد غذائی میتواند حامل باکتری بیماری کشنده باشد! به عبارت دیگر، تا اطلاع ثانوی، مطالب وزین آخوندپرستان ساکن فرنگ به استفراغ و اسهال ناشی از مصرف خیار خطاکار شباهت بیشتری خواهد داشت. در چنین شرایطی بهتر است همه از بوی گند بمیرند و افلاس ارباب را در لندن و واشنگتن نبینند! شیخ مسعود در ادامة مطلب «پربار» و خوش عطر خود، «شاه» را غربستیز و ضدروشنفکر معرفی کرده و میگوید، هر قدر ملت فقیر حامی احمدی نژاد باشند، او در غربستیزی و روشنفکرستیزی به گردپای شاه نخواهد رسید. به عبارت دیگر شیخ مسعود «روشنفکری» را پدیدهای غربی به شمار میآورد:
«[...] آقای احمدینژاد مستظهر به پشتیانی ملت فقیر، یک صد آخرین شاه ضد غربی و ضدروشنفکر نیست[...]»
ترجمة سخنان گهربار شیخ مسعود این است که «ملت فقیر حامی مهرورزی است ولی میزان ضدیت مهرورزی با غرب و روشنفکری یکصدم میزان ضدیت شاه با غرب و روشنفکر نیست!» همچنانکه بالاتر هم گفتیم، عوارض آلزایمر و خرفتی در شیخ مسعود بروز کرده. تا آنجا که ما میدانیم شاه ایران هیچ ضدیتی با غرب نداشت، از سوی دیگر هیچ حاکمیتی حتی دمکراسیهای غرب «روشنفکر» را مورد تأئید قرار نداده و نخواهند داد، دلیل هم اینکه «روشنفکر»، برخلاف آخوند جماعت هرگز مداح قدرت نخواهد بود، چه قدرت تودهها و چه قدرت نخبهها! در این راستا امثال «میشل فوکو»، «الی ویزل»، «چارلز تیلور» و «واکلاوهاول»و دیگر لوتیوعنترهای سازمان سیا در جایگاه «روشنفکر» قرار نمیگیرند. چرا که اینان جز معلق زدن برای عموسام کاری نداشته و ندارند.
پیش از پایان دادن به بررسی مطلب متناقض و سرشار از دروغ شیخ مسعود حضور کارفرمایانشان بگوئیم، با مزخرفبافی نمیتوانند از شاه سابق تصویر لات و اوباش و یهودستیز و ضدغرب ارائه دهند. به عبارت دیگر پهلوی دوم هر چه بود و هر چه کرد، رفتار و گفتارش هیچ ارتباطی با خمینی دجال و دیگر اوباش حکومت اسلامی نداشت. مصاحبهها و فیلمهای مستند مربوط به پهلوی دوم را نمیتوانید تحریف کنید، حتی پس از مصرف یک کارتن خیار! اما درد روسای شیخ مسعود چیست؟ مطرح شدن واقعیت، یعنی به ارزش گذاردن ایران و ایرانی در برابر توهمات اسلامی.
شیخ مسعود ضمن مقایسة اعتراض «فرضی» شاه به پهلبد، با سخنان گنگ خامنهای در «مراسم ارتحال» میگوید، بعضیها از بزرگواری رهبر سوءاستفاده کرده و دم از «فرهنگ ایرانی» میزنند غافل از اینکه نخبگان با اینان مخالفاند! بهتر است شیخ مسعود بگوید به کدام «فرهنگ ایرانی» اشاره دارد، و کدام نخبگان با فرهنگ ایران مخالفاند؟! این استعمار غرب و جیره خواران اسلام فروشاش هستند که با ایران و ایرانی ضدیت دارند:
«[...] سه روز پیش که [...] رهبر [حکومت] اسلامی [...] گفت، نباید امنیت کسی که برانداز نیست ولی با تفکر سیاسی ما مخالف است، سلب شود [...] یک گروه به خیال عبث برآمدهاند که این خلأ را پر کنند و از پشت اتاق احمدی نژاد فرهنگ ایرانی را صلا دهند [...]»
بله کارفرمایان شیخ مسعود که در پی «خیار گیت» و افشای روابط «نظامی ـ تجاری» اسرائیل با جمکران، بزرگترین شرکت کشتیرانیشان نیز ورشکست شده، از ایرانی و فرهنگ ایرانی دل پردردی دارند، چرا؟ چون نیازهای ایرانی در هزارة سوم را نمیتوانند از خشتک پیامبر و ائمه استخراج کنند و محرومیت تیم فوتبال زنان ایران از مسابقات جهانی را «افتخار» اسلام بدانند. ایرانی به بهداشت، آموزش، مسکن، رفاه و امنیت و تفریح و آسایش نیاز دارد، حال آنکه نیازهای امت اسلام به عرعر ملایان و برپائی مراسم روضه و زوزه و عزاداری و عبادت و افتخار به حماقت و به ارزش گذاشتن مرگ محدود میشود. اظهارات بیشرمانة نیلوفر اردلان، کاپیتن تیم ملی فوتبال زنان مصیبتزدة ایران که در «فارسنیوز»، مورخ 16 خردادماه سالجاری انتشار یافته شاهدی است بر این مدعا.
نیلوفر اردلان به خبرنگار «فارس نیوز» میگوید، به احترام حجاب بانوان ایرانی در مقابل تیم اردن بازی نکردیم و به پرچم ایران احترام گذاشتیم:
«[...] نیلوفر اردلان [...] گفت: [...] به حجاب بانوي ايراني احترام گذاشتيم [...] مطابق با قوانين ايران اسلامي [...] مقابل اردن بازي نكرديم [...] با اين كار از پرچم ايران دفاع كرديم.[...]»
جای تعجب نیست که آن تکه پارچة نماد بردگی زن و جهالت مردپرستی با پرچم ایران در ترادف قرار گیرد؛ به یاد داشته باشیم که نماد ایرانستیزی بجای شیروخورشید بر پرچم ایران نقش بسته. حال به دلائل ناله و زاری مسعود بهنود بهتر پی میبریم. بدون توسل به باورهای ایرانستیز نمیتوان با صرف وقت و انرژی و تحمل مخارج تیم فوتبال تشکیل داد که کاپیتناش به عدم شرکت در مسابقات «افتخار» کند، و فارسنیوز هم اظهارات ابلهانة او را در بوق بگذارد. جریان چه بوده؟ «فیفا» شرکت در مسابقه را برای زنان ایران با آن هیبت مضحک ممنوع کرده. اما در عوض فارسنیوز، مورخ 4 خردادماه 1390، در مطلبی تحت عنوان، «نگاه تاریخی به وضعیت زن در اسلام» با توسل به نویسندگان قرون وسطی و بیبیگوزکبافانی نظیر مصباح یزدی مینویسد، «در عصر نبوی»، یعنی در دوران پیامبر صاد، جايگاه زن از نظر فرهنگی دچار تحول بزرگی شده:
«[...]پس از ظهور اسلام [تحول عظیمی] در مسائل اجتماعي، از جمله مسئلة زن [...] ايجاد شد [...] خداوند متعال به منظور حفظ عفت جامعه [...] زنان مسلمان را از نمايان كردن بدن خود بر زنان غيرمؤمن نهي ميكند [...] امسلمه [...] نقل ميكند كه پس از نزول آيه پوشش در سوره احزاب، زنان انصار [...] با پوششهاي مشكي خارج ميشدند، بهگونهاي كه به نظر ميرسيد بر سر ايشان كلاغي نشسته [...]»
زن کلاغ بر سر! تحولی عظیمتر از این میخواستید؟ بخش کلاغ سیاه از تراوشات قلم شیوای «جلالالدين سيوطي» است که به ادعای فارسنیوز، در صفحة 660 از جلد ششم اثر وزین ایشان، «الدرالمنثور» نقل شده. میبینیم که مزخرفبافی پیرامون صدر اسلام و مقدسات چه سهل و آسان و به ویژه جاگیر است! «سیوطی» در صفحه 660، از جلد ششم «الدر المنثور»، یعنی مرواریدی که به رشتة نثر کشیده شده، چنین ترهاتی را ردیف کرده. البته نگاه تاریخی فارسنیوز به زن «مفصل» است و مزخرفات شیخ صدوق، علامه مجلسی و آخوند مطهری و شرکاء در آن فراوان آمده! افسوس که فرصت بررسی این «نگاه تاریخی» را نداریم! به مصداق دست ما کوتاه و خرما بر نخیل، مطلب فارسنیوز نیز همچون کلاغ سیاه روی سر زنان انصار دور از دسترس است، چرا که ما در زمان و مکان مشخص مینویسیم، و برخلاف شیخ مسعود که بساطاش را از درگاه «ابهام» اسلام جمع نمیکند و مرتباً بر طبل «نخبگان» و «مردم» میکوبد، ما برای ایرانی به عنوان انسان در زمان حال مینویسیم.
درد شیخ مسعود و ارباباناش این است که نیازهای انسانی ملت ایران بجای توهمات دین اسلام بنشیند. دینی که طی بیش از یک سده، کاربردی جز صورتک استعمار نداشته و ندارد. تمام یکجانبهگرائیها که به تحریم اقتصادی ملت ایران منجر شده در پوشش دین و واژة گنگ و مبهم «استقلال» صورت پذیرفته. لغو امتیاز رژی تنباکو، ملی کردن نفت، غائلة 15 خرداد و ... و اشغال سفارت آمریکا در ایران، جنگ با عراق و سرانجام لاتبازی میرحسین موسوی، رهبر جنبش منفور سبز با توسل به همین مبهمات حسینی صحرای کربلا و مزخرفات «حقطلبانه» به راه افتاده. در این میانه جائی برای ایران و ایرانی پیشبینی نشده. مصدق منفور جهت تأمین منافع ارباباناش در لندن و واشنگتن، قرارداد نفت را به صورت یکجانبه لغو کرد، تا تحریم های اقتصادی و کودتا بر ملت ایران تحمیل شود.
من خواب دیدهام [...]
(فروغ فرخزاد)
حال همین خیانتکار مزدور را که همدست و همکار فدائیان اسلام هم بود و شعبان جعفری در شهربانیاش خدمت میکرد، دستهای استعمار در جایگاه رهبر محبوب ملت ایران نشانده، چرا؟ چون ایشان خواب یک پیرمرد نورانی را دیده بودند که میخواست نفت ملی شود، و مصدق هم که به همة پیرمردهای نورانی اعتقاد داشت، پس از ترور رزم آرا، نفت را برای ما ملت «ملی» کرد. از جشن و پایکوبی اعضای «جبهة ملی»، پس از ترور رزم آرا هیچ نمیگوئیم. اما به آنها که خوابنما شدهاند میگوئیم، خیانتهای مصدق و جبهة ملی، و به ویژه همسوئی این جبهة منفور با دارودستة شیخ مهدی بازرگان بر علیه دولت قانونی شاپور بختیار را نمیتوانید از تاریخ ایران بزدائید.
قرار گرفتن جبهةملی در کنار نهضت عاظادی و دیگر اوباش حوزه و کودتاچیان ارتش نشان میدهد که همگی سر در طویلة مقدس مککارتی داشته و دارند. مرام و مسلک این طویلة مقدس هم شناخته شده است: گسترش حماقت، مقدسات و تعصبات قومی، بومی و دینی از طریق شایعه پراکنی و مرده پرستی. در این راستا، روز گذشته شیرین عبادی پیشنهاد کرد، پارک لاله به «پارک هاله» تبدیل شود. بله ایشان پس از صرف «ماست و خیار» گویا طبعشان هم «روان» شده، فقط یک کلاغ روی سرشان کم دارند تا دست در دست عبدالعلی بازرگان و شرکاء با توسل به قصههای صحرای کربلا، دست استعمار را پنهان داشته، از علیخامنهای «سلطان» بسازند! سپس ملت ایران را برای مبارزه با «حاکم جائر» به مرگ تشویق کنند، و با این ترفندها خود را «مخالف نظام» جلوه دهند.
چون گه گربه است پیکر تو
ای گه گربه، خاک بر سر تو
[...]
گوز ک...ن پلید شیطانی
در تاریخ 17 خردادماه سالجاری بیانیهای تحت عنوان مضحک «پیکرة مردة جمهوری اسلامی» در سایتهای فارسی انتشار یافت. در این بیانیة گوسالهپسند، توحش حکومت جمکران با حکومت معاویه به قیاس کشیده شده و اسلام خوب و علوی و حسینی مورد تأئید قرار گرفته. بیانیه مذکور با تغذیه از جسد پورزند و سحابیها پایان میگیرد. گویا عبدالعلی بازرگان فراموش کرده که، از یکسو توحش و کشتار ایرانیان با صدارت شیخ مهدی بازرگان، پدر بسیار محترم و شریف ایشان آغاز شد، و از سوی دیگر حکومت اسلامی نمیتواند هیچ ارتباطی با «جمهور» داشته باشد. همچنین «ابن بازرگان» به این توهم دچار شدهاند که دو نوع دینفروشی و دروغپردازی وجود دارد، که نوع عامیانة اولی و نوع وقیحانه دومی نکوهیده است، چرا که منشاء اسلام اموی، یعنی همان اسلام سیاه معاویه به شمار میرود و خلاصه این است اصول حکومت «معاویه!»
زین ترا عیب چون توان کردن
هست کار کلاغ گه خوردن
(وحشی)
ویژگی بیانیة مذکور این است که در آن نقش «کنسرسیوم» را عصای سلیمان، و نقش آنگلوساکسونها را «معاویه» و «یزید» ایفا میکنند. معاویه پرسوناژی است که سینة «اهل قرآن» را با نیزه میشکافد، و هیچ ارتباطی هم با غرب و شرکت «برادران ئوفر» در اسرائیل ندارد؛ پرسوناژ یزید هم که برای همه شناخته شده است؛ این فرد «حق» حسین را پایمال کرده و او را در صحرای کربلا به شهادت رساند:
«نظام [...]اسلامی [...] با تکیه بر عصای پوسیده نفت و به سحر و جادوی دینفروشی عوامانه و دروغ پردازی وقیحانه [...] زنده جلوه میکند. نظام [...] اسلامی رفتار خود را [...] بر مبنای درک خاصی از تاریخ اسلام شکل داده [...] رسم حکمرانی [...] را [...] از مکتب حاکمان اموی [آموخته]. معاویه به ایشان آموخت که [...] سیاست جز عرصة فریب و خدعه نیست [...] و نیز یزید آموزگارشان شد که [...] نابودی مخالف کافی نیست، دودمان او را هم باید بر باد داد[...]»
جالب اینکه، هدف نهائی از مبهمات و مبتذلات که برای بررسی شرایط امروز ملت ایران، از «بیبیگوزکهای» شیعیمسلکان گرفته شده، فقط به ارزش گذاردن «مرگ» است:
«سیامک پورزند و هاله سحابی نشان دادند که انسانهای آزاده گاه با مرگ خویش زندگی آزادانه را ستایش میکنند[...]»
درندگانی همچون عبدالعلی بازرگان میکوشند با این مزخرفپردازیها از یکسو دست خونین استعمار را از چشم ملت ایران پنهان دارند، و دارودستة میرحسین موسوی را بجای اوپوزیسیون حکومت اسلامی بنشانند، و از سوی دیگر نهایت امر از علیخامنهای مفلوک، تصویر «قدرقدرت» ارائه دهند. ملت ایران نیز میباید برای رهائی از چنگ این مترسک استعمار مرگ را بر زندگی ترجیح دهد، تا «بازرگانها»، پاسدار اکبرها و نراقیها و همپالکیهای خودفروختهشان که همچون حکومت اسلامی سر در طویلة عموسام دارند بتوانند به زندگی ننگین خود در ینگهدنیا ادامه دهند.
پس از ظهور حکومت اسلامی تحول عظیمی در مسائل اجتماعي ايجاد شد [...] امسلمه [...] نقل ميكند كه پس از نزول آيه پوشش [...] زنان انصار [...] با پوششهاي مشكي خارج ميشدند، بهگونهاي كه به نظر ميرسيد بر سر ايشان كلاغي نشسته [...] پس از شکست کودتای هیزاکسلنسی نیز عبدالعلی بازرگان و اعوان و انصارش چنان بیانیه میصدورند که به نظر میرسد بر سر ایشان کلاغی ک...ن دریده ...
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت