خیارگیت!
...
از اهمیت «خیار» در استراتژی نوین جهانی هر چه بگوئیم کم گفتهایم! پروپاگاند «خیار» را دستکم نگیریم. زمانیکه رسانهها به خطر «خیار» در آلمان اشاره کردند، دولت آلمان برای سلب مسئولیت از خود و گسترش ابهام، اعلام داشت اشکال از «خیار» اسپانیاست! اسپانیا هم به نوبة خود بر ابهام بلاد زیگفرید افزوده و گفت، هنوز ثابت نشده خیارهای ما مقصر باشند، ولی سعی میکنیم خیار خطاکار را بیابیم! جالب اینکه، «فس، فس» کردن حضرات پیامدهای شگفتانگیزی به بار آورد.
یک ژنرال ارتش آلمان در استان «تخار» افغانستان منفجر شد و «رادیوفردا» با افشای فروش هلیکوپترهای قراضة اسرائیل به جمکران در کشور اسپانیا، ماجرای «خیار گیت» را به افتخارات حکومت اسلامی افزود. و اینچنین بود که تمام زحمات سردار نقدی و شرکاء بر باد رفت و کاسهوکوزة محفل کودتا در هم ریخت.
پیش از «خیار گیت» اوضاع به کام بود و همه چیز بر وفق مراد پیش میرفت. سایت «بیبیسی» از زبان الکن «علیزاده طوسی»، دمکراسی را به «کفر» و «شیطان» و سرپیچی از فرمان خداوند ابراهیم پیوند زده، و استاد محمدی نیز در سایت رادیوفردا، رعایت «تمام عیار» حقوق انسانی را در «آرمانشهر» امکانپذیر شمرده بودند! همزمان با این لجنپراکنیها به دمکراسی و حقوق بشر، آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک نیز قلادة همة سگهای هار خود را در ایران گشوده و به آنان استقلال و آزادی اعطا فرمودند. «حاخ» و «ناخ» و شرکاء به دفاع از چادر و نقاب اشتغال داشتند، اسبه عصاری میکرد، سردار نقدی هم خراطی میکرد! ایشان همزمان با نشخوار علوفة تولیدی سازمان سیا، در باب ضداستبدادی بودن «ولایت فقیه» لب میزدند. خلاصه حضرات در سپاه و بسیج، و به ویژه در مجلس چاه جمکران برای تکرار نمایش مهوع «بنیصدریزاسیون» و بحرانسازی خیز برداشته بودند که تند باد «خیار گیت» وزیدن گرفت و نه تنها گذرگاه «رفح» را گشود و «ژرژ ترون» را به استعفا واداشت، که زبان «علاالدین بروجردی» را پیرامون مأموریت واقعی «سازمان ناتو» در افغانستان، یعنی «تجارت موادمخدر» باز کرد. این «گشایش» در شرایطی صورت گرفت که به گزارش فیگارو، مورخ 29 مه 2011، یک شبکة قاچاق حشیش و «اکستازی» در اروپا متلاشی شد و دستوپای دولت نازنازی و «پرچمنارنجی» هلند را در پوست گردو گذاشت. اینگونه بود که دولت مذکور با اشک و آه از «محدودیت» فروش حشیش خبر داد و ... و در چنین شرایطی است که طویلة مککارتی باز هم «حاخ» را برای مبارزه با «دشمن» به میدان آورده.
سران گروه 8 در «دوویل»، خواهان بازگشت اسرائیل به مرزهای سال 1967 شدند؛ البته این نیت خیر که به حساب باراک اوباما نوشته شده در واقع هیچ ارتباطی با ایشان ندارد؛ شرایط تغییر یافته و ایالات متحد جز بازنگری در سیاست خود چارهای نداشت. اما دچار توهم نشویم، آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک به این سادگیها عقب نخواهند نشست. اینان از هم اکنون برنامة جنگ استعماری «ایران ـ عربستان» را مطرح کردهاند. برنامهای که در صورت عملی شدن، همچون جنگ 8 ساله به اسرائیل امکان خواهد داد نفسی تازه کند. حال که به جنگ 8 ساله رسیدیم بهتر است به شکرخوریهای «رجانیوز» در این باب نگاهی بیاندازیم.
سایت مهوع رجانیوز، متعلق به ساواک جمکران، در یک مطلب سرشار از حماقت مدعی شده، برای ادامة جنگ با عراق، نخستوزیری اقدام به نظرسنجی کرده و اکثریت با ادامة جنگ موافق بودهاند! مسلماً این نخستین بار در تاریخ است که با توسل به «نظرسنجی» در مورد «جنگ» تصمیم گرفته شده. البته چنین اقدامات گوسالهپسندی فقط در طویلة اسلامی سازمان سیا میتواند توجیه شود؛ همانجا که توحش ولایت فقیه را «ضداستبداد» میخوانند و دین عصرحجریشان هم عین «انقلاب» است!
جمعة گذشته، «حاخ احمد» در دانشگاه سابق تهران، پس از جفتکپرانی در باب طرز راه رفتن و نگاه کردن و خلاصه نفس کشیدن زنان، فرمود، از آغاز «انقلاب» تاكنون دشمن در پی ترویج «اباحهگری» و کمرنگ کردن دین بوده حال آنکه دین، انقلاب ماست و خلاصه اگر دین از انقلاب جدا شود از این انقلاب هیچ باقی نخواهد ماند:
«اصل انقلاب ما دين است، اگر دين را از آن بگيريم همه چيزش از ميان مي رود [...]»
اظهارات عمیق و «عقلانی» شیخ احمد در کیهان، مورخ 7 خردادماه 1390 انتشار یافته و میباید اذعان کنیم که اینبار «حاخ احمد» درست میگوید؛ اگر چادرسیاه، آداب «تشرف» به مبال و تشریفات جفتگیری و قصاص و سنگسار را از این «انقلاب» بگیریم دیگر چه میماند؟ کسادی دکان «حاخ» و چاقوکشهای حوزه و بازار، اشک حسرت بنیامین نتانیاهو و از همه مهمتر، روضه و زوزة آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک. آنوقت «پروفسور» مجید محمدی دیگر نمیتوانند با توسل به ماجرای «دشک» برایمان از «عدالت» بگویند و با این ترفند حکومت توحش جمکران را با دمکراسی ایالات متحد به قیاس کشند!
بله، برای استعمار فجایع «جدائی دین از سیاست» بسیار است. باری «مستر» محمدی، بدون اینکه چارچوب نظری یعنی محور «عدالت» مورد نظر خود را مشخص کنند، اوضاع اسفبار قوة قضائیة جمکران را با ایالات متحد مقایسه کرده، با اشاره به شکایت کارگر سوفیتل از «دشک» و دستگیری بنلادن اقتصادی به این نتیجه رسیدهاند که در ایالات متحد و به ویژه در نیویورک «عدالت علوی» حاکم است.
مطلب آقای محمدی، تحت عنوان، «تهرون، تهرون که میگن، جای قشنگیه، فقط [...] عدالت در تهران، عدالت در نیویورک»، در سایت رادیوفردا، مورخ 7 خردادماه سالجاری انتشار یافته. «استاد» میفرمایند، آرمانشهر وجود ندارد و همه جا نقض حقوق انسانها را شاهدیم، اما برخورد با آن بر حسب فرهنگ عمومی، نظامهای حقوقی و ... متفاوت است. حال این پرسش ساده مطرح میشود که نقض حقوق انسانی چه ارتباطی با «آرمانشهر» میتواند داشت باشد؟ چرا که از منظر فلسفی «آرمانشهر» فینفسه با حقوق انسانی در تضاد قرار میگیرد. به زبان سادهتر، سئوال این است که «استاد» محمدی چگونه به خود اجازه دادهاند، «آرمانشهر» را مکانی جهت تأمین عدالت و حقوق انسانی به شمار آورند؟! نیازی به توضیح نیست که بگوئیم «آرمانشهر»، توهمی است که «واقعیت»، یعنی پویائی انسان در زمان و مکان مشخص را نفی میکند، و همین امر به تنهائی خود ناقض حقوق انسانی است.
وارد جزئیات بحث فلسفی نمیشویم، چرا که پیشتر به تفصیل در اینمورد سخن گفتهایم، فقط یک نکتة اساسی را یادآور شویم و آن اینکه در آرمانشهر، «زمان» نادیده گرفته شده. به عبارت دیگر ایستائی و سکون بر «یوتوپیا» حکم میراند. امیدواریم «استاد» محمدی این نکته را به خاطر بسپارند، تا دیگر «آرمانشهر» را به حقوق انسانی وصله نفرمایند! ایستائی حاکم بر آرمانشهر، به خودی خود «انسانستیز» است، بنابراین در آرمانشهر هرگز «حقوق انسانی» رعایت نخواهد شد.
البته ما از افرادی که در جمال بیمثال اوباشی نظیر شیخ کروبی، همزمان بودا و گاندی و نلسون ماندلا رویت میکنند، جز شارلاتانیسم انتظاری نداشته و نداریم، اما از «مستر» پرزیدنت یانکیها و مشاورانشان انتظار داریم، ایرانی را ابله نیانگارند، و شرایط نوین منطقه، به ویژه شرایط ایران را در زمان مشخص نادیده نگیرند! کشتار غیرنظامیان در لیبی به کنار، اگر باراک اوباما آنطور که ادعا میکند طرفدار «دمکراسی» است، چرا در مورد شیخکهای عربستان سکوت اختیار کرده، و برای خشونتطلبان سبز سینه میزند؟ اگر مستر اوباما فراموشی گرفته، ما فراموش نکردهایم!
رهبران «جنبش سبز»، همچون رهبران «اصلاحطلب» جمکران، از جمله «حاخ ممد اردکانی» جملگی جنایتکاراند، و ملت ایران جنایات اینان را فراموش نکرده. بهتر است «مستر» پرزیدنت یانکیها به یاد داشته باشند که شرایط نوین منطقه، برای تکرار نمایش مهوع «آزادی» افغانستان و عراق، و در واقع داغ کردن تنور جنگطلبان اسرائیل دیگر مناسب نیست! از موتور جستجوگر «گوگل» یاد بگیرید که بچة خوبی شد و وبلاگ «دشک و پشک» را به حافظهاش بازگرداند! حال که به «دشک» رسیدیم، پیش از پرداختن به دنبالة مطلب «استاد» محمدی، بد نیست نگاهی داشته باشیم به اظهارات ولادیمیر پوتین پیرامون توطئه بر علیه «دشک!»
در تاریخ 27 مه 2011، رسانههای فرانسه، به نقل از نخست وزیر روسیه، ماجرای «دشک» را «توطئه» خواندند. در واقع ولادیمیر پوتین گفته بود، «اطمینان دارم خبرهای اولیه پیرامون این مطلب صحت ندارد.» ما هم با نخستوزیر روسیه موافقایم؛ «خبرهای اولیه» با هدف بیرون انداختن «دشک» از صندوق بینالمللی پول انتشار یافت! به همین دلیل بود که دادستان و پلیس نیویورک اینچنین «علوی» شده، جهت رسیدگی به شکایت یک کارگر مهاجر رنگینپوست با چنین سرعتی یکی از دمکلفتترین اوباش محافل جهانی را «بازداشت» کردند! ما که با «آداب و رسوم» سوفیتل و عملکرد قوة قضائیه بیگانه نیستیم؛ یانکیها نیز «دین» محفل «دشک» را بخوبی میشناسند؛ مورد «رومن پولانسکی» در همین چارچوب توحش قرار گرفته.
آقای پولانسکی را به جرم تجاوز جنسی به یک دختربچه به دادگاه بردند و قاضی با آزادی مشروط آنحضرت تا روز محاکمه موافقت کرد. نتیجه این شد که متجاوز برای گریز از محاکمه با پاسپورت کشور فرانسه از آمریکا به اروپا گریخت و بسیار هم مورد «استقبال» قرار گرفت! پولانسکی پای ثابت فستیوالها، از جمله فستیوال کن بود و جوایز فراوان نیز دریافت داشت، تا اینکه سال گذشته در سوئیس دمب آنحضرت به تله افتاد و «برنارهانری لوی» یا همان «ب. ه. ل»، طوماری نوشته و فستیوال کن را به محل اعتراض به دستگیری پولانسکی تبدیل کرد. اگر اشتباه نکنم، مایکل داگلاس از امضای طومار «بهل» خودداری کرد و دلیل آن را نیز توضیح داد. پیشتر به این ماجرا و گرایشهای محفل «بهل» و حمایت این محفل از «جنبش سبز» اشاره کردهایم. پس تعجبی ندارد که «بهل» برای رد اتهامات «دشک» وارد میدان شود. البته پیش از ایشان، «ژانفرانسوا کن»، از اعضای سرشناس محفل کذا که اتهامات «دشک» را نیز ساخته و پرداختة «خدمتکاران» خوانده بودند ناچار شدند از جایگاهشان در هفته نامة «ماریان» استعفا دهند. بله، همچنانکه گفتیم محفل «دشک» در حال فروپاشی است و به همین دلیل «کریستین اوکرنت» نیز سرانجام صندلی ریاست ابدمدت خود را از دست داد. پس بازگردیم به رادیوفردا و بحث «عدالت» در مطلب «استاد» محمدی.
ایشان ضمن اشاره به ماجرای «دشک» مینویسند، در نیویورک، رئیس بانک جهانی، به اتهام تجاوز به کارگر هتل دستگیر شد ولی دادگاه تعرض جنسی معاون دانشگاه زنجان را نادیده گرفت. خارج از تضاد انسانمحوری حاکمیت ایالات متحد با «پوچمحوری» حکومت اسلامی که مقایسه بین این دو نظام را عملاً ناممکن میسازد، ما از جناب مجید محمدی تقاضا میکنیم برای پی بردن به دلیل برائت معاون دانشگاه زنجان نگاهی به خطبههای اخیر «حاخ احمد» در دانشگاه سابق تهران بیاندازند.
«حاخ» در کمال بیشرمی زنان را به دلربائی از «نامحرم» متهم کرده. به عبارت دیگر در حکومت اسلامی، جنسیات زن سند محکومیت اوست. هر جنایتکار جنسی با توسل به اظهارات شیخ احمد میتواند «قربانی تجاوز» را در جایگاه متهم قرار دهد؛ کافی است متجاوز ادعا کند آرایش، لباس، یا طرز راه رفتن و سخن گفتن «قربانی»، ایشان را از خودبیخود کرده و تقصیری ندارند؛ به همین سادگی! در ضمن، برای آشنائی بیشتر با زنستیزان و فعلة حکومت اسلامی در غرب، عدم واکنش حضرات به سخنرانی موهن خامنهای و مطالب بیشرمانة «ناخ» میتواند ملاک قرار گیرد. از مطلب دورافتادیم، بازگردیم به «بیبیسی»، منبع الهام «حاخ» و مخالفنمایان صادراتی جمکران.
«بیبیسی»، مورخ 28 مه 2011، در مطلبی تحت عنوان «پدر اصلی دمکراسی»، با ارجاع به بیبیگوزک «آفرینش» در ادیان ابراهیمی، یک «پدر اصلی» برای «دمکراسی» یافته و حاکمیت قوانین انسانمحور را با مبهمات قرآنی نظیر «کفر» و «الحاد» پیوند زده. از قضای روزگار سخنرانی امروز «حاخ علی» در باب مبارزه با «دشمن» بر محور همین ترهات تنظیم شده. به گزارش فارسنیوز، مورخ 29 مه سالجاری خامنهای در ديدار با نمايندگان مجلس اظهار داشت:
«[...] رسوخ دادن تفكرات الحادي [از ] محورهاي سناريوي دشمن براي تضعيف نظام [...] است»
بین خودمان بماند، بیبیسی «کار» ساتاس را آسان کرده. اما کارفرمایان این رسانه خیلی کور خواندهاند؛ اینبار نمیتوان با کودتای خزنده، دارودستة احمدینژاد را همچون مصدق، بازرگان، بنیصدر، خاتمی و موسوی و اعوان و انصارشان در جایگاه اوپوزیسیون حکومت نشاند. دامنة «خیارگیت» آنچنان گسترده شده که پاسدار شریعتمداری، به بهانة پاسخگوئی به اکبر بهرمانی به دفاع از احمدی نژاد «قیام» کرده!
«جونم براتون بگه»، سایت رادیوفردا، مورخ 29 مه 2011، در گزارشی تحت عنوان «افشای پهلوگیری چندین کشتی گروه اسرائیلی عوفر در بنادر ایران در سالهای اخیر»، نه تنها روابط اسرائیل با حکومت جمکران، که دعوای تفنگفروشهای اسرائیل را با اربابانشان در واشنگتن افشا کرد. به گزارش رادیوفردا، از سال 2004 تا سال 2010، دستکم 7 نفتکش اسرائیلی در بنادر ایران پهلو گرفتهاند، و پائیز گذشته نیز شرکت «تانکر پاسیفیک» متعلق به خانوادة «عوفر» یک نفتکش به بهای هشت و نیم میلیون دلار به شرکت ملی نفت ایران فروخته و ... و خلاصه اسرائیل و جمکران علیرغم هارتپورتهایشان با یکدیگر بدهبستانهای خوبی دارند. در ادامة این گزارش آمده است، خانوادة «عوفر» میگویند همة قوانین تحریم را رعایت کرده و از نوامبر 2010 نیز به ارتباط شرکت تانکرپاسیفیک با حکومت اسلامی پایان دادهاند. اما براساس تحقیقات ایالات متحد، شرکت «تانکر پاسیفیک» چند ماه پیش با حکومت اسلامی معاملهای صورت داده:
«[...] شرکتی که در دوبی ثبت شده [...] یکی از شرکتهای پوششی است که حکومت اسلامی با هدف [...] دور زدن تحریمهای جهانی [...] در دوبی برپا کرده [...]»
بله «حاخ روحالله» که طی 8 سال جنگ استعماری، زوزة «راه قدس از کربلا میگذرد» سرداده بود، در واقع نعلوارونه میزد؛ راه کذا همواره از «دوبی» گذشته، چرا که شیخکهای امارات نیز همچون دولت اسرائیل و حکومت اسلامی جیرهخوار آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیکاند. باری قبیلة «عوفر» گفتهاند، ما نمیدانستیم این شرکت به جمکران تعلق دارد! ای داد بیداد، دیدید چه شد! ملایان جمکران «قوم عوفر» را فریب داده بودند! در نتیجه فریبخوردگان از آمریکا خواستهاند تحریم علیه «تانکر پاسیفیک» را لغو کند. اما وزارت امور خارجة ایالات متحد تقاضای حضرات را نپذیرفته و بر تخطی «قوم عوفر» تأکید کرده. بخش جالب این «قصه» بیانیة وزارت امور خارجة اسرائیل است که در این جریان بیطرفی اختیار کرده و تلویحاً میگوید، این عملیات تحت نظارت آمریکا صورت گرفته:
«[...] تحریم یکی از شرکتهای خاندان عوفر از سوی آمریکا، یک امر داخلی [...] این کمپانی و دولت آمریکاست[...]»
اتفاقاً ما هم تردید نداریم که دولت اسرائیل و کمپانیهای این کشور در ردة امور داخلی آمریکا قرار گرفتهاند، و بدون اجازة ارباب دم نمیزنند. باری، روز پنجشنبه، 26 ماه مه سالجاری، همزمان با نشست گروه 8 در «دوویل»، خبر فروش هلیکوپترهای اسقاطی اسرائیل به جمکران نیز انتشار یافت و به ما گفتند دولت اسپانیا، 8 نفر از جمله سه جمکرانی را در این رابطه دستگیر کرده! به گزارش رادیوفردا، شامگاه پنجشنبه وزارت دفاع اسرائیل اعلام داشت هلیکوپترهای کذا فرسوده و از رده خارج شده بودند:
«[...] هلیکوپترهای موضوع این پرونده در اسپانیا [...] از رده خارج شده و[...] نیروی هوائی اسرائیل از دست آنها خلاص شده بود[...] هلیکوپترهای قراضه، پس از مدت زمانی کوتاه از اسپانیا سر درآورده و افرادی در صدد انتقال آن به ایران بودهاند [...]»
بله یکوقت فکر بد نکنید! نه تنها اسرائیل مستقل است، و نیروی هوائی مستقلی دارد که اسقاطیهای ارتش اسرائیل نیز از استقلال و آزادی برخوردارند! اصلاً به همین دلیل میخواستند به حکومت جمکران فروخته شوند تا استقلال و آزادیشان با «جمهوری اسلامی» درهم آمیخته و طعم شیرین «انقلاب» را بچشند. هلیکوپترهای قراضه که راه رفتن روی آب را از عیسی مسیح آموخته بودند پس از اینکه نیروی هوائی اسرائیل از «شرشان» خلاص میشود، پای پیاده دریای مدیترانه را طی کرده و خود را به سواحل اسپانیا رساندهاند. تعجبی هم ندارد؛ اینان میخواستند به جمکران بیایند و در کنار سردار نقدی و در رکاب «آقا امام زمان» برای حکومت ضداستبدادی ولایت فقیه جهاد کنند، که «خیار» آلمان برنامهشان را بهم زد و... و اینگونه بود که هم روابط اقتصادی «اسرائیل ـ جمکران» برملا شد، و هم روابط نظامیشان.
اما گورکنها بیدی نیستند که از این بادها بلرزند! اینان مجهز به تجربة «ایران گیت»، خود را در موضع قدرت دیدهاند؛ قدرت تکذیب و دروغ. موضعی که حتی اهالی رادیوفردا را نیز به خنده انداخته. گزارشگر رادیوفردا مینویسد، محمد نهاوندیان که دادوستد حکومت اسلامی با اسرائیل را تکذیب کرده چنین «استدلال» میکند، که این حکومت رژیم اسرائیل را به رسمیات نمیشناسد و طبق «قوانین» حکومت معامله با اسرائیل ممنوع است:
«در این میان، محمد نهاوندیان، رئیس اتاق بازرگانی [حکومت اسلامی] خرید نفتکش شرکت متعلق به [...] بازرگان اسرائیلی را تکذیب کرده [...] آقای نهاوندیان استدلال کرده [...] که [حکومت اسلامی] رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمیشناسد و [...] قوانین [...] اجازه چنین معاملهای با صهیونیستها را نمیدهد[...]»
از این بهتر چه دلیلی میخواهید؟! با در نظر گرفتن جنجال دخالت اخیر «حاخ» در قوة مجریه، یعنی نقض آشکار قانون اساسی توسط «ولیفقیه»، و اصولاً با توجه به بیگانگی حکومت «پوچمحور» جمکران با «نظم قانونی»، اظهارات نهاوندیان خنده هم دارد. حکومتی که طی 32 سال عربدة مبارزه با آمریکا و اسرائیل سرداده، روابط پنهاناش با «دشمن» دروغین آشکار شده ولی رهبر بیشرم این حکومت همچنان به مزخرفبافی و مبارزه با «دشمن» ادامه میدهد.
پوچپردازیهای «حاخ» در باب «دشمن» و مبارزه با کفر در رسانههای جمکران، از جمله در دکان «فارسنیوز»، مورخ 29 مه سالجاری انتشار یافته. دردسرتان ندهم، با توجه به «خیارگیت» و به ویژه با درنظر گرفتن افشاگری رادیوفردا در مورد روابط اسرائیل و حکومت چاه جمکران، «خیار گیت» یواش یواش دارد به «چنارگیت» تبدیل میشود! شاید به همین دلیل سردار نقدی در به در به دنبال آخوند میگردد که در راه خیار و چنار جهاد کند.
سایت «پیکایران»، مورخ 7 خردادماه سالجاری، سخنرانی ژنرال نقدی را با کد: 33361 انتشار داده. سردار فرمودهاند، حکومت اسلامی مشکل ساختاری ندارد و ولایتفقیه کشور را از دیکتاتوری نجات میدهد:
«[...] ولایت فقیه ضددیکتاتوری است [...] امروز بیش از هر چیزی، جامعه ایران نیازمند جهاد علمی طلاب بسیجی است [...]»
البته سردار نقدی از یک نظر درست میگویند؛ «ساختار»، بنابرتعریف، منظم و قانونمند است، حال آنکه حکومت اسلامی مجموعهای است آشفته و فاقد نظم، بنابراین ساختار نیست که مشکل ساختاری داشته باشد. اما گذشته از درافشانی سردار در باب ساختار، اظهارات «علمی» تیمسار نقدی نشان میدهد که خیار آلودة آلمان خیلی به مذاقشان خوش آمده! شاید هم ایشان به این توهم دچار شدهاند که «خیار گیت» نیز مانند «ایرانگیت» جهت شیرینکامی هر چه بیشتر حکومت جمکران به راه افتاده. در اینصورت بهتر است همکاران سردار، به ویژه پاسدار شریعتمداری که با طعم چنار آشنا شدهاند، ایشان را از جزئیات «چنارگیت» آگاه کنند.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت