مگسران!
...
نفع عامه، عامه را اولی است
آری دنب خر،
خوش مگسرانی است، لیکن ک..ن خر را در خور است
منبع: فرهنگ دهخدا
به گزارش فیگارو، مورخ 14 مه 2011 ، امروز «جرج میچل»، فرستادة ویژة اوباما به اسرائیل استعفا داد. اما این استعفا به هیچ عنوان به معنای تقویت جناح کلینتنها نخواهد بود. با در نظر گرفتن پایان ماجرای بنلادن، استعفای میچل «پردة دیگری» است از سناریوی تضعیف نقش ایالات متحد در منطقه. به همین دلیل است که از یکسو ملایان به دوران امام «روشن ضمیر» بازگشته و در باب «تنگة هرمز» برای ارباب شاخ و شانه میکشند، و از سوی دیگر، فعلة «برونسوی» ساواک «حقطلب» شده و در کمال وقاحت و حماقت مخالفان جنبش سبز، به ویژه طرفداران دمکراسی را حامی احمدینژاد معرفی میکنند! حضور «مگسرانان» مفلوک طویلة مککارتی در بلاد فرنگ بگوئیم، طرفداران استقرار دمکراسی در ایران، هرگز از جنبشسبز حمایت نخواهند کرد. اینبار یانکیها آرزوی ایجاد اجماع در میان ایرانیان ساکن غرب را باید با خود به گور ببرند.
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم روی سخن این وبلاگ با «طرفداران دمکراسی» است نه با مخالفان خامنهای و نه با «دشمنان» احمدینژاد! خواست ما استقرار حکومت انسانمحور در ایران است و در این مسیر آنچه اهمیت دارد اهداف است، نه اشخاص. پس ساواکیهای کودنی که سنگ موسوی و کروبی را به سینه میزنند، و یا آنان که دل به باند احمدینژاد خوش کردهاند، وقتشان را برای مطالعة این وبلاگ و ارسال پیامهای ابلهانه تلف نکنند؛ رادیوفردا و بیبیسی و ... و دیگر مگسرانان استعمار را برای شما بینوایان به راه انداختهاند. پس بشتابید و روی ارباب را زمین نیاندازید که در سوگ بنلادن نشسته!
افسوس که بنلادن، «نوبل» نگرفته رفت؛ اما چه خوب شد که رفت و فرار انگلستان را ندید! بریتانیا در حال فرار میخواهد پارلمان اروپا را هم با خودش از «ستراسبورگ» به جای امن، یعنی در حوالی مقر ناتو در بروکسل ببرد! دلیل هم افزایش نفوذ «سیاسی ـ اقتصادی» روسیه در کشورهای آلمان، ایتالیا و فرانسه است. اما برخلاف دوران نورانی هیتلر «روشنضمیر»، اینبار آمریکا امکان حمایت از بریتانیا را نخواهد داشت، در نتیجه جنتلمنها همچون ناخدا کلمب، فرار را برقرار ترجیح دادهاند. البته ناخدا کلمب دهههاست که به دلیل هراس از گسترش نفوذ روسیه، به خشتک آخوند و چپنما در اروپا و خاورمیانه دخیل بسته. اما این امامزاده نیز دیگر معجزی ندارد! باری ماجرای انتقال پارلمان اروپا به بروکسل پس از برگزاری مراسم بزرگداشت «سرباز آزاد کننده» در «ترپتوف پارک» برلن شتاب بیشتری گرفت.
به گزارش سایت فارسی زبان نووستی، مورخ 19 اردیبهشتماه سالجاری، مراسم مذکور در تاریخ 18 اردیبهشتماه در پایتخت آلمان برگزار شد. البته در انگلستان، بلژیک و ... و بسیاری از کشورهای اروپا نیز از حضور سربازان شوروی در «ائتلاف ضد هیتلر» قدردانی به عمل آمد، ولی محافل مخالف استقرار صلح در منطقه، یعنی اسلامپناهان اسرائیلپرست واکنش متفاوتی نشان دادند. اینان عملاً تجهیز کشور ایران به سلاح هستهای را خواستار شدهاند. به شرطی که حکومت ایران عوض شود و با اسرائیل هم دوست باشد! گویا حکومتملایان همانطور که ارواح شکمش ضد آمریکائی بوده، با اسرائیل هم ضدیت دارد! حداقل مصاحبة رادیوفردا با «تام گراس»، تلویحاً چنین پیامی به مخاطب میفرستد.
کیهان، مورخ 22 اردیبهشتماه سالجاری در مطلبی تحت عنوان «به دنبال نبش قبر مشخص شد، كتاب و پيكر آيتالله قزويني پس از 17 سال مثل روز اول»، مینویسد:
«پيكر آيتالله آقا سيد محمد كاظم قزويني به همراه كتاب روي سينهاش [...] فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، پس از 17 سال، سالم از قبر خارج شد[...]»
آره! تکون نخورده، توبمیری! مث روز اولشه! پیکر «آقا»، پس از 17 سال، سالم و سرحال از قبر خارج شد! حتماً «آقا» پس از خروج از قبر، یک منبر هم رفته و برای گورکنها «فاطمیه» برگزار کرده. تعجبی هم ندارد، اینروزها عجایب رسانهای در باب «جسد» فراوان شده. به عنوان نمونه، رادیوفردا و حنازرچوبه به فاصلة یکروز در «مشگینشهر» جسد یک حیوان عجیبالخلقه را یافتهاند! 9 روز پس از «شهادت» جانگداز و رسانهای بنلادن، رادیوفردا، مورخ 19 اردیبهشتماه سالجاری، به نقل از ایرنا، خبر دستگیری دو قاچاقچی لاشة جانور مذکور را منتشر کرده:
«دو قاچاقچی لاشة حيوان عجيبالخلقه [...] در مشگين شهر دستگير شدند [...] با توجه به [...] شکل ظاهری اين حيوان میتوان گفت [...] متعلق به خانواده حيواناتی است که نسل آنها چند ميليون سال پيش منقرض شده [...]»
اما حنازرچوبه، مورخ 18 اریبهشتماه سالجاری، خبر «لاشه» را با کد: 30375767 و به صورت دیگری منعکس کرده. حنازرچوبه از «کشف» لاشة کذا در حوالی روستای «آقبولاغ»، از توابع مشگینشهر خبر داده و مینویسد، به گفتة «شاهدان عینی» از مرگ این حیوان عجیبالخلقه که به دایناسورهای پرنده شباهت دارد، چند روز بیشتر نمیگذرد! رسانة رسمی حکومت مردهشویان در ادامه میافزاید، یکی از اهالی روستا این لاشه را پنهان کرده و مأموران محیط زیست برای دستیابی به لاشة کذا تلاش میکنند:
«[...] و شاهدان عيني [...] احتمال ميدهند كه تنها چند روز از مرگ اين حيوان گذشته باشد [...] يكي از اهالي اين روستا لاشه اين جانور را پنهان ساخته [...] برخي از روستائيان ميگويند لاشه [...] را از نزديك مشاهده كرده [...] و احتمال ميدهند كه اين جانور در غاري در نزديكي روستا ميزيسته [...] خبرنگار ايرنا همچنين عكسي كه يكي از روستائيان از لاشه اين حيوان گرفته [...] را به دست آورده [...] مقامهاي محلي [...] براي اطلاع از صحت و سقم اين ماجرا بسيج شدهاند[...]»
در واقع، فقط شایعه است. میبینیم که داستان کذا، آمیزهای است از روایت کیهان در باب جسد آخوند قزوینی، و ماجرای قتل بنلادن در حوالی اسلام آباد! روایت کیهان بر مصاحبة «فارسنیوز» با آخوند «محمدباقر فالی» استوار است و خلاصه با فال و رمالی و بیبیگوزک و اینحرفها پیوند شکمی دارد.
از سال 1977، هر گاه لندن و واشنگتن زمان را برای بحرانسازی و کودتا در ایران مناسب تشخیص دادهاند، محور پروپاگاند کیهان در تقابل با شایعات «مردمی» ساواک قرار گرفته. در چنین بزنگاهی، ساواک در مسیر «افکار عمومی» شایعهپراکنی میکند و از «ظلم» و «ستم» و «فساد» حاکمیت داستان میسازد، حال آنکه طویلة کیهان با نفی کژیهای حاکمیت، افکار عمومی را با چرندیاتاش به سخره میگیرد. به عنوان نمونه، پیش از 13 آبانماه 1357، ساواک فهرستی از اسامی نزدیکان و افراد خانوادة پهلوی تهیه کرده و در برابر نام هر یک مبلغی نجومی به دلار نوشته بود.
در فهرست کذا ادعا میشد که این افراد چنین مبالغ نجومی را به حسابهایشان در غرب واریز نمودهاند. البته چنین شایع کرده بودند که فهرست کذا توسط گروهی از کارمندان بانک مرکزی تهیه و تکثیر شده! در آن هنگامه که سگ صاحباش را نمیشناخت، هر شوتوپرتی فهرست مذکور را به دست میآورد، آنرا به عنوان «سند» محکمهپسند پذیرفته به اطرافیانشان منتقل میکرد. دلیل هم اینکه در حکومت استعماری نارضایتی مردم از حاکمیت یک اصل مسلم است. در نتیجه افکار عمومی هر شایعهای را، به شرط اینکه بر ضد حاکمیت باشد، «دربست» خواهد پذیرفت و در برابر هر آنچه حاکمیت را تأئید کند واکنشی جز خشم نخواهد داشت. این است دلیل انتشار پریشانگوئیهای «فالی» در کیهان؛ تحریک افکارعمومی! پس «فالی» را در آغوش پاسدار شریعتمداری رها کنیم و بازگردیم به قتل بنلادن که همزمان اسرائیل و جمکران را به سوگ نشانده. حکایت بنلادن، معجونی است از نبردهای سهمگین دائیجان ناپلئون با انگلیسای چشچپ و «اشغال لانة جاسوسی!»
آوردهاند که در یک منطقة امنیتی، به فاصله 800 متر از مهمترین آکادمی نظامی پاکستان، بنلادن سکونت داشته، بدون اطلاع مقامات نظامی. چنین میگویند که، هلیکوپترهای نظامی یانکیها در تاریخ اول ماه مه 2011 در چنین منطقهای چترباز پیاده کرده و چتربازان هم بنلادن را به قتل رساندهاند، سپس جسد وی را به دریای عمان انداختهاند! در محل سکونت بنلادن، ظاهراً مقدار قابل توجهی اسناد و مدارک و فیلم و غیره به دست آمده! خلاصه همین روزهاست که دستگاه اوباما نمایشنامة خررنگکن «افشاگری» را به روی صحنه بیاورد! اشغال سفارت آمریکا و افشاگریهای اوباش پیرو خط امام را که فراموش نکردهایم! گروهی از اراذل ساواک با چراغ سبز یانکیها، سفارت آمریکا در تهران را اشغال کردند و همانطور که شاهد بودیم «اسناد و مدارک» موثقی برعلیه «سازشکاران» از این محل به دست آوردند.
همچنانکه در وبلاگ «سوزشکاران» گفتیم، «سازشکار» در قاموس الاغهای طویلة مککارتی، به کسی اطلاق میشود که میخواهد مشکلات کشور ایران را در چارچوب قانون و از طریق مذاکره و گفتگو حل کند! در این راستا، هر کس با قانونشکنی و یکجانبهگرائی مخالفت ورزد، تهدیدی خواهد بود برای منافع استعمار، و میباید برچسب «سازشکار» و «مزدور» بر پیشانیاش الصاق شود. به همین دلیل است که آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک به اسلامگرا و آخوند و لاتولوت اینهمه ارادت میورزند. در ایران همواره از طریق هم اینان قانونشکنی و انسانستیزی امکانپذیر شده، میشود و خواهد شد. پس از استقرار دولت خیابانی بازرگان، دستگاه استعمار به منظور قرار دادن نهضت عاظادی در جایگاه اوپوزیسیون، برنامة اشغال سفارت را به مورد اجرا در آورد، اما چند سال پس از فروپاشی اتحاد شوروی، جهت تقویت نهضت کذا، ناچار شد برای بزک کردن چهرة کریه حکومت، دارودستة موسوی و دیگر اوباش کودتای 22 بهمن را در کنار نهضت منفور حوزه و بازار قرارداده و به شیوة معهود، با تکیه بر نارضایتی عمومی و توسل به شایعهپراکنی کاروان خردجال به راه اندازد. ولی چه باید گفت که خرشان در باتلاق افتاده و هر چه دستوپا میزند بیشتر به لجنزار فرو میرود.
جالب اینجاست که همزمان با تضعیف پیروان «خط امام»، دولت اسرائیل نیز به افلاس افتاد و کار بجائی کشید که ابتدا اهود باراک، برای تجهیز ملایان به سلاح هستهای واسطه شد، و اینک محفل «مردخای» برای بمب اتمی «ایران دمکراتیک» معرکه گرفته. از شما چه پنهان، روپرت مردخای که از شیفتگان ملاممد خاتمی و«اصلاحات» کذائی ایشان است در دورة درخشان اصلاحات جهت حمایت از لاتبازی ملاممد و شرکاء سری هم به جمکران زد. ولی اینک محفل ایشان ناچار شده از شیخ فاصله بگیرد تا زمینه را برای شاه فراهم آورد و ما را همچون پاکستان به افتخار برخورداری از سلاح اتمی مفتخر کند!
برای جبران افلاس اسرائیل، آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک میخواهند با تغییر حکومت ایران، یعنی نشاندن شاه بجای شیخ، کشورمان را به بمب اتمی مجهز کنند و همان روابط جنگ سرد را بر ما ملت حاکم نگاهدارند؛ یعنی در برابر روسیه، ما ملت همچنان سپر بلای این حضرات باقی بمانیم. به همین دلیل است که اینان همچون دوران نورانی ریاست جمهوری جیمی کارتر، با هدف براندازی از طریق بحرانسازی، قلادة سگهای هار خود را از «درون سو» و «برون سو» بازکردهاند.
در داخل، برادران لاریجانی، آخوند جنتی، کوثری و شرکاء به شاخ و شانه کشیدن برای احمدینژاد پرداخته و او را به نقض قانون اساسی متهم میکنند؛ حال آنکه حکومت اسلامی، طی 32 سال موجودیت ننگیناش مسیری جز قانونشکنی نپیموده. در خارج مرزها نیز قلم به مزدهای ساواک به طرح شعارهای پوچ و ابلهانه مشغول شده و «حق» میطلباند. اما از همه جالبتر «خبرسازی» رسانههای غرب است.
امروز فیگارو، مورخ 14 مه سالجاری، از دستگیری دو ایرانی در مالزی خبر داده و مینویسد، اینان قصد داشتند مقدار قابل توجهی هروئین به مالزی وارد کنند ولی دستگیر شدند. سایت فیگارو خبر کذا را به نقل از یک سایت انگلیسیزبان منتشر کرده و به این سایت نیز لینک داده. ولی وقتی به لینک کذا مراجعه کردیم، نامی از ایران و ایرانی به چشم نمیخورد! خلاصه این خبر نیز حکایت لاشة آخوند قزوینی و همان حیوان عجیبالخلقهای است که در روستای کذا پیدا شده، و به ادعای حنازرچوبه، تا چند روز پیش زنده بوده، هر چند میلیونها سال از انقراض نسلاش میگذرد! پس بگذریم و بازگردیم به شکرخوریهای «تامگراس» در رادیوفردا. ایشان گفتهاند اگر یک دولت دمکراتیک و دوست اسرائیل در ایران حاکم باشد، شاید اسرائیل ایران هستهای را بپذیرد، اما با در نظر گرفتن دشمنی حکومت اسلامی با اسرائیل، اصلاً فکرش را هم نکنید:
«[...] اگر يک دولت دموکراتيک زمام امور را بر عهده داشت و به شرط اينکه با اسرائيل سرجنگ نداشت، میشد گفت مسئله ممکن بود فرق داشته باشد. اما با حکومت کنونی ايران اين مسئله تهديدی عليه موجوديت اسرائيل خواهد بود[...]»
پای جیرهخواران لندن و واشنگتن در اسرائیل به هواست، آنوقت پامنبریهای نتانیاهو برای ایرانیان تصمیم میگیرند! لوطی و عنترهای ارتش ناتو آنقدر در آستین این گوسالههای ننه حسن فوت کردهاند که امر بر خودشان هم مشتبه شده. کتاب «شوک اسلام»، به ویژه آنجا که از اسرائیل قدرقدرت برایمان بیبیگوزک نقل میکند، نمونهای است از همین فوتهای گوسالهپسند.
نویسندة کتاب، «مارک فررو»، مینویسد مصر و سوریه و اردن و همه و همه به درگاه «بنگوریون» التماس کردند، ولی بنگوریون نپذیرفت و با همهشان جنگید و همه را شکست داد. این بنگوریون فتوکپی «سامسون» است! با این تفاوت که بنگوریون برخلاف سامسون گیسواناش بلند و افشان نبود، چرا که «نیمه طاس» بود، یا بهتر بگوئیم به قول حاجی ابوتراب، پرسوناژ رمان صادق هدایت «پیشانی داشت»، آنهم چه پیشانیای که تا پشت سرش امتداد مییافت. از اینرو، یعنی به دلیل پیشانی بلند حضرت گوریون دو قدرت استعماری وقت، یعنی فرانسه و انگلستان به ایشان کمک نظامی دادند و با اینکار طاسی کلة سامسون قرن بیستم را جبران کردند. باری «مارک فررو»، نه تنها خود را به کوری زده و حمایت نظامی استعماری از بنگوریون را نادیده گرفته که با نفی ملتهای مصر و سوریه و اردن و نام کشورهایشان، یعنی با حذف «انسان» در مکان مشخص، عبارت گنگ و موهوم «سرزمینهای اسلام» را نشانده و مینویسد:
«پس از مبارزات کشورهای اسلام برای رهائی از یوغ استعمار، آنچه اعراب از آن به عنوان نکبت یاد میکنند، تشکیل دولت اسرائیل نیست، بلکه شکستی است که پیامد آن بود. شکست مصر و متحداناش از یک دولت نوپا [...] امروز میدانیم که پیش از جنگ، ملک فاروق [...] ملک عبدالله [...] و سرهنگ زعیم [در ازای شناسائی اسرائیل] به بنگوریون [پیشنهاداتی کرده بودند]. بن گوریون همه را رد کرد و جنگید[...]»
ص. 33
جالب اینکه، این «حقایق» و معجزات را، البته بدون هیچگونه مستندات و شواهد فقط «مارک فررو» میداند، همانطور که پاسدار شریعتمداری نیز میداند، جسد آخوند «قزوینی» پس از گذشت 17 سال، در قبر سالم مانده:
«[...] قبر ايشان نبش شد و مشاهده شد بدنشان تازه، كفن دست نخورده و [...] كتاب فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت كماكان بر روي سينه مباركشان قرار دارد [...]»
این است مشاهدات شیخ «فالی!» ایشان پس از نبش قبر هم کفن «دست نخورده» رویت کرده، هم از تازگی بدن آخوند قزوینی در «کفن سالم» اطمینان حاصل نمودهاند! به این ترتیب باید بگوئیم چشمان «فالی» همچون ابزار کنترل امنیتی در فرودگاهها، لیزری است! میبینیم که آخوند «فالی» هم ویژگی تولیدات تفنگفروشهای غرب را دارد! بیدلیل نیست که فرمایشات ایشان در کیهان جمکران بازتاب یافته. پس شیخ فالی را با پاسدار شریعتمداری تنها میگذاریم و باز میگردیم به فرمایشات مستر گراس.
کسی که به ما نر..ده بود، همین «تامگراس» بود! ایشان که در ورقپارة «روپرت مرداک» قلمفرسائی میکنند، فرمودهاند، اگر در ایران دمکراسی حاکم شود اسرائیل هیچ مخالفتی با تجهیز حاکمیت ایران به سلاح هستهای ندارد! اظهارات «تام گاس» در رادیوفردا، مورخ 23 اردیبهشتماه 1390 انتشار یافته. اگر به یاد داشته باشیم، چندی پیش هم اهود باراک در همین رادیوفردا بساط گدائی بمب اتم برای حکومت جمکران پهن کرده بود و امروز رادیوفردا نوبت گدائی را به والستریتجورنال داده. بله، در آستانة سفر بنیامین نتانیاهو به واشنگتن یک کارمند زپرتی روپرت مرداک برای ملت ایران تعیین تکلیف کرده. از قدیم گفتهاند، «مرده را گر رو دهی، بر کفناش میریند!»
البته «حقایق» و معجزات مارک فررو و پاسدار شریعتمداری دلیل «علمی» دارد! از یکسو نسب شیخ قزوینی به «عین هفتم» میرسد و از سوی دیگر ایشان کتاب «فاطمه الزهراء من المهد الي اللحد؛ فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت» را با خودش توی گور برده و این است راز جوانی جاودان ایشان! در سال 2028 یانکیها جسد بن لادن را از دریای عمان خارج میکنند و پاسدار شریعتمداری به نقل از آخوند فالی خواهد نوشت:
[...] مشاهده شد بدنشان تازه، كفن دست نخورده و [...] كتاب فاطمه زهرا روي سينه مباركشان قرار دارد [...] شاهدان عيني [...] احتمال ميدهند كه تنها چند روز از مرگ اين حيوان گذشته باشد [...] يكي از اهالي لاشه اين جانور را پنهان ساخته [...] برخي ميگويند لاشه [...] را از نزديك مشاهده كرده [...] و احتمال ميدهند كه اين جانور در غاري در نزديكي روستا ميزيسته [...] مارک فررو عكسي كه يكي از روستاييان از لاشه اين حيوان گرفته [...] را بدست آورده [...] تام گراس گفت، با حکومت کنونی ايران، اين مسئله تهديدی عليه موجوديت اسرائيل خواهد بود [...].
بر سر خوان جهان خرمگسانند طفیل
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت