«[...] دیشب توی رادیو برلن هیتلر نطق میکرد [...] آقا او هم نابغه است، میخواد [...] نظم جدید بیاره [...] اگر تو جامعه شاه و وزیر و وکیل لازم نباشه، زالممد لازمه [...]»
منبع: «حاجیآقا»
پس از کودتای بلشویکها، آلمان نقطة اتکاء، یا بهتر بگوئیم میخ طویلة نامرئی سیاست استعماری آنگلوساکسونها در ایران بود. دورباطل «شیخوشاه» که به ابتکار آنگلوساکسونها ایجاد شد، تداوم خود را به آلمان مدیون است. کودتای کلنل آیرونساید، ایران را ابتدا به مرکز تولید آخوند سیاستپیشه و در ظاهر «شاهستیز» تبدیل کرد. وظیفة اصلی این قماش آخوند دفاع از توحش نازیها و ارائة تصویر دلپذیر از آدولف هیتلر، به عنوان مدافع اسلام و مسلمین بود. رمان «حاجیآقا» ضمن اشاره به این تبلیغات استعماری آنها را به سخره گرفته، هر چند «محققان» آستان مقدس طویلة مککارتی جهت لجنپراکنی و الصاق برچسب «نژاد پرست» بر پیشانی صادق هدایت، راوی و پرسوناژ رمانهای او را با «نویسنده» در ترادف قرار دادهاند. چنین عملی شارلاتانیسم اینان را به اثبات میرساند. پس بگذریم و بازگردیم به پرسوناژ «حاجیآقا» که همچون آخوند جماعت زورپرست است؛ نان را به نرخ روز سق میزند، چرا که از لجنزار «مصلحت» تغذیه میکند. پرسوناژ حاجی ابوتراب که همواره زبان به مدح رضاشاه میگشود، پس از جاخالی دادن نیروهای «نظامی ـ امنیتی» که به استعفای اعلیحضرت عظیمالشأن انجامید، تبدیل میشود به مخالف سرسخت دستگاه رضاخان:
«[...] بعد از پیش آمد شهریور، حاجیآقا [...] مخالف دیکتاتوری رضاخانی شده بود [...] و دستگاه سابق را به رایگان زیر فحش و دشنام میگرفت: ببینید چه خرتوخری بود که وزارت معارف حق التألیف کتاب را به من داد، اما یکبار از من نپرسیدند پس کتابات کو؟ این دستگاه محکوم به زوال بود[...]»
بله، اگر به هوچیهای اصلاحطلب یا رهبرکهای محفل سبز بنگریم، خواهیم دید که متأسفانه پرسوناژ مزور، فرصتطلب، زورپرست و مصلحتطلب از قماش «حاجی ابوتراب» در ایران فراوان است. شاید به همین دلیل باشد که کارفرمایان «رادیو برلن» سابق ـ این رادیو به «صدای آلمان» تبدیل شده ـ دم از «استقلال» این رسانه میزنند؛ مصلحت چنین ایجاب کرده! کشوری که عملاً تحت اشغال ارتش آمریکاست، «رادیوی مستقل» دارد! حضرات همه را ابله انگاشتهاند؛ پس نمیباید از وقاحت و بیشرمی مقامات حکومت اسلامی و مدافعان اوباش سبز آنقدرها تعجب کنیم.
سایت رادیوفردا، مورخ 4 اردیبهشتماه سالجاری به نگرانی یکی از شاخکهای محفل سبز برای حق و حقوق کارگران اشاره کرده، زهی بیشرمی! میرحسین موسوی همان کسی است که در دوران نکبتبار نخستوزیریاش «قانون کار» لغو شد، حال رادیوفردا به نقل از یکی از تشکلهای نزدیک به این «حضرت»، دم از روز جهانی کارگر و حقوق کارگران میزند! اینروزها «مصلحت» چنین ایجاب میکند که جیره خواران سازمان سیا در ایران چپنمائی کنند، ولی در شرایطی که آخوندنوازان جنبشسبز دم از حمایت کارگران میزنند، سنگسار و قصاص و تعدد زوجات و به ویژه چادرسیاه، نماد بردگی زنان را به زیر سئوال نخواهند برد! در راستای همین سیاست است که علی خامنهای در کمال حماقت، ضمن «انکار» دخالت آشکار خود در عرصة وظایف قوة مجریه، این دخالت را تحت عنوان «مصلحت بزرگ» توجیه میکند!
انتشار خبر مخالفت علی خامنهای با برکناری آخوند مصلحی پوست خربزهای بود که زیر پای رهبر خودخواندة شیعیان جهان گذاردند! مقام معظم پس از نامهنگاری به مصلحی، جهت ابراز وجود و اثبات اقتدار فرضیشان، به سرنوشت ارباب در غرب دچار شده، ضمن توجیه بیشرمانة توحش خود، دنده عقب گرفته، به آرامی پس پس میروند. برای جبران پسروی «ولی فقیه» و ممانعت از تضعیف جبهة «فاشیست ـ مسلمانها»، اینبار نیز «آلمان» را به میدان آوردهاند، تا یکبار دیگر ایران به «پل پیروزی» آنگلوساکسونها تبدل شود. این است دلیل استقلال «صدای آلمان» از زبان آقای جمشید فاروقی.
ایشان چنین استدلال کردهاند که برخلاف بیبیسی، بودجة «دویچه وله» از سوی وزارت امور خارجه تأمین نمیشود، در نتیجه صدای آلمان «استقلال» دارد! اتفاقاً استقلال حکومت اسلامی نیز از نوع «استقلال» رادیو برلن سابق باید باشد. خلاصه بگوئیم، بعضیها از آغوش امام روشنضمیر به دامان هیتلر «سلامالله» پناه برده، و بر طبل «ایران، برتر از همه چیز» میکوبند. حال آنکه محوراصلی شرایط زیست و فرهنگ و بهداشت «ایرانی» میباید باشد، نه کشور ایران! به عبارت دیگر مکان و تعلقات بومی را نمیتوان بجای محوریات انسان نشاند و توحش اسلامپرستی را با خشونت ایرانپرستی جایگزین کرد، هر چند خواست استعمار چنین باشد.
برای تحقق همین خواست مقدس است که شیخپرستان «انقلاب» سال 1357، به روال سنتی به «شاهپرستان» نزدیک میشوند تا بار دیگر، در فرصت مناسب و در همصدائی با آخوند، ارواح شکمشان «انقلاب» به راه بیاندازند و دورباطل «شیخ و شاه» را تداوم بخشند. ولی حضورشان بگوئیم کور خواندهاند؛ دورة فردپرستی و رهبرسازی سپری شده. بدون برنامة انسانمحور بهتر است شعار «حقوق بشر» را فراموش کنید. ملتها آگاهاند که این حقوق هرگز با شعار تأمین نشده و نخواهد شد. و چرا راه دور برویم؟ مگر شعار «حقوقبشر» دارودستة جیمی کارتر به استقرار دولت خیابانی مهدی بازرگان منجر نشد؟ پس چه دلیلی دارد که امروز هوچیهای استعمار ادعا میکنند، «خمینی» آمریکا را فریب داد؟
مگر همین آمریکا برای استقرار حکومت توحش دین به عراق و افغانستان لشکرکشی نکرده؟ ولی جرج والکر بوش و شرکاء جهت توجیه این عملیات غیرقانونی و تحقق برنامههای خود علاوه بر دروغپراکنی پیرامون سلاحهای کشتار جمعی صدام حسین، واژة «دمکراسی» را نیز به ابزار تاراج و تهاجم منطقه تبدیل کردهاند. امروز «آشوب» بر اکثر کشورهای منطقه حاکم شده و زمینة گسترش سرکوب در تمام منطقه را فراهم آورده. به عنوان نمونه نگاهی داشته باشیم به سوریه؛ کشوری که با ترکیه، عراق، لبنان و اسرائیل مرزمشترک دارد.
در پی تظاهرات مردم سوریه، که البته پوشش خبری مناسب به آن داده نمیشود، بشار اسد شرایط ویژه را لغو کرد. یادآور شویم مردم سوریه دهههاست در شرایط ویژه زندگی میکنند، و اینهمه به چند دلیل. نخست اینکه نظام سوریه «تک حزبی» و کودتائی است، دیگر آنکه دولت سوریه همچون دیگر دولتهای منطقه، دستگاهی است استعماری. در نتیجه هیچ دلیلی وجود ندارد که دولت کذا «منافع ملی» سوریه را در دستورکار خود قرار دهد! پس جای تعجب نیست که تظاهرات ناراضیان در این کشور به خشونت بیانجامد، چرا که خشونت الزاماً زمینهساز گسترش خشونت میشود، و در چنین شرایطی است که منافع استعمار گسترش مییابد. با توجه به این مهم که به دلائل استراتژیک، حکومت جمکران نمیتواند جهت تأمین منافع لندن و واشنگتن به «پیشرفتهای» هستهای خود ادامه دهد، اسرائیل و حامیاناش در غرب نیز برای پایان دادن به سیاست «شهرکسازی» تحت فشار قرار گرفتهاند و گسترش خشونت و براندازی در سوریه میتواند برای اینان «راهحل» مناسبی باشد. همچنانکه پیشتر نیز براندازی و جنگ در لبنان، ایران و عراق چنین فرصتهای طلائیای برای هماینان فراهم آورده بود.
اما اینبار زمینة موشدوانیهای اسرائیل و حامیاناش به هیچ عنوان مناسب نیست، به این دلیل که اگر ارتش ناتو به خرابکاری در سوریه ادامه دهد، صدور آشوبهای سوریه به ترکیه، عراق و اسرائیل میتواند شرایط را به زیان کارفرمایان اسلامپناه «شپیگل» و گاردین و خصوصاً «نیویورکتایمز» واژگونه کند! و این امر میتواند پیامدهای ناخوشایند و غیرقابل پیشبینی برای اسلامنوازان دو سوی آتلانتیک داشته باشد. هماینان که در لیبی مدافع حقوق بشر از آب درآمدهاند، و در عمل به بهانة حمایت از «حقوقبشر» جنگ داخلی به راه انداختهاند!
امروز اعلام شد، بشردوستان غرب برای رساندن کمکهای انسانی به «مردم لیبی» به پشتیبانی نظامی احتیاج دارند! روز گذشته نیز سناتور مککین بشردوست «یواشکی» وارد بنغازی شد و اعلام داشت که شخصاً برای حضور در لیبی تصمیم گرفته، حال آنکه به هیچ عنوان چنین نیست! ایشان برای دریافت سهم «دونالد ترامپ» از نفت لیبی رنج سفر بر خود هموار کردهاند.
چند روز پیش، میلیاردر آمریکائی، «دونالد ترامپ»، که از مخالفان سرسخت اوباماست، طی مصاحبه با شبکة «سی. ان. ان» ضمن انتقاد از عدم مداخلة فرضی آمریکا در لیبی اظهار داشت: میباید برای به دست آوردن نفت، کشور لیبی را فتح کنیم:
«در طول تاریخ برندة جنگ، کشوری را که در جنگ شکست میخورد تصاحب میکرد.»
مشروح اظهارات دونالد ترامپ در فیگارو، مورخ 17 آوریل سالجاری موجود است. «ترامپ» در این چند جمله، پایه و اساس سیاست آنگلوساکسونها در کشورهای منطقه را آشکار کرده؛ این است مفهوم واقعی «ایران، پل پیروزی!» و از جمکران گرفته تا واشنگتن، این است دلیل توجه اراذل و اوباش به «تاریخ»! رهبر فرزانه هم به مورخین جمکران فرمان دادهاند که «تاریخ انقلاب را دقیق بنویسند! خلاصه در کشوری چون ایران که از سدة پیش رسماً تحت نظارت امپراطوری بریتانیا قرار گرفته، محمد مصدق جهت اخراج استعمار انگلستان نه تنها جیب ملت ایران را میزند و زمینة کودتای ژنرال شوارتسکف را فراهم میآورد که در سال 1357، نوچههایاش در «نهضت عاظادی» با انقلابشان آمریکا را هم از ایران اخراج میکنند!
به گواهی همین «تاریخ دقیق»، بریتانیا توسط مصدق اخراج شد، آمریکا را هم که امام خمینی شکست دادند. آنقدر به این آمریکای نازنازی سیلی زدند که صورتش سیاه شد! مسلم است که برای تحقق چنین هدف «مقدس» و میمونی، صدها میلیارد دلار خسارت مالی به کشور ایران و نابودی چند نسل هیچ اهمیتی ندارد؛ آرمانها و ارزشهای «انقلاب» آقای خمینی مهم است. علی خامنهای هم برای حفظ همین آرمانهای پوچ و مقدس به خشتک آخوند مصلحی چسبیده و همینطور پس پس میرود. خردجال شناور نیز به همین منظور اختراع شده.
«گویند دجال را خری است بیپالان و هر روز برای خروج خود پالانی بهر آن راست کند و هر شب دوختهها به خودی خود بشکافد، تا روز معلوم که خروج او مقدر است.»
منبع: علیاکبر دهخدا، «امثال و حکم»، انتشارات امیرکبیر، تهران، 2537، جلد اول، ص. 497.
مژده به اهالی مرزپرگهر! انگلستان در زمینة فوق انقلاب کرده و یک «خر دجال شناور و خودجوش» به بازار آورده تا جیرهخواراناش در جمکران بتوانند با پارسیدن برای غلامان وفادار ملکه در امارات و بحرین و عربستان تولد ارباب را هم زیرجلکی جشن بگیرند. میدانیم که آخوند جماعت با جشن و شادی بیگانه است. فعالیت اجتماعی و فرهنگی پشمالدینهای مؤنث و مذکر به روضه و زوزه، هتاکی، مداحی، و به راه انداختن کاروان خردجال محدود میشود. «آلپشمالدین»، که همچون «آلمحمد» خود را «برحق» میداند، تاکنون فضای شهری را با کاروانهای خردجال اشغال میکرد. ولی پشمالدینیان در هزارة سوم خیلی پیشرفت کردهاند؛ اینان به مناسبت تولد الیزابت دوم چماقدارانشان را تحت عنوان «دانشجو» با موتورلنج قاچاقچیان محلی راهی آبهای نیلگون خلیج «همیشه فارس» نموده و حضرات تحت نظارت «پرستیوی» و شرکاء حسابی در آب پارس کردهاند.
سایت رادیوفردا، مورخ دوم اردیبهشتماه سالجاری گزارشی از این رزمایش پرشکوه منتشر کرده و مینویسد، کسانی که «دانشجویان دانشگاههای جنوب ایران» معرفی شدهاند، با تحصن در «بوشهر» به کشتار مردم بحرین اعتراض کردهاند! اینان پس از قرائت بیانیهای، به صورت «خودجوش» سوار بر «لنج» عازم آبهای بحرین شدهاند. حتماً لنجها هم متعلق به پسر شرافتمند صاحب بسیار شریف «کاشی سعدی» بوده! این شازده پسر از دوران جوانی حمل شرافتمندانة کالای قاچاق به کشور را پیشه کرد و اکنون امکاناتاش را در اختیار اراذل و اوباش ساواک قرار میدهد که پس از تحصن، به بهانة اعتراض به کشتار شیعیان بحرین لنج سواری هم بکنند. خلاصه کاروان خردجال کذا بدون اخذ مجوز به راه افتاد، و لنجهای مورد استفادهاش هم همه «شخصی» بودهاند:
«[...] تحصنکنندگان [...] به صورت خودجوش سوار بر دو لنج عازم آبهای بحرین شدهاند [...]عباس عالیزاده [...] سخنگوی تحصنکنندگان [...] این اقدام را حرکتی کاملاً خودجوش [...] در راستای کمک به مردم بحرین خوانده [...]»
نمیدانستیم کاروان خردجال به مردم «کمک» میکند! این قماش «کاروان» همواره برای تأمین منافع استعمار به راه افتاده و میافتد. دولت دستنشانده با توسل به خردجال به سرکوب ملت میپردازد، و نهایت امر پس از فرسایش، با همین ابزار جادوئی به خودبراندازی دست خواهد زد و «روز از نو روزی از نو» تکرار میشود؛ انقلاب پرشکوه 22 بهمن 1357 شاهدی است براین مدعا. در هر حال فعلاً به دلیل نامساعد بودن هوا، خودبراندازی در جمکران میسر نیست، در نتیجه نیروهای انتظامی «خردجال شناور» را متوقف کردهاند. اما هیچیک از اعضای کاروان دستگیر نشده. اوباشی که دست به خرابکاری در سیاست خارجی حکومت اسلامی زدهاند، راست راست راه میروند و عربدهجوئی به راه میاندازند، در صورتیکه اگر 200 نفر در همان بوشهر به رقص و پایکوبی میپرداختند، مسلم بدانیم توسط نیروی انتظامی در محل تیرباران میشدند تا «آرمانهای انقلاب» خدشهدار نشود. در هر حال این نمونهای است روشن و واضح از «قانونمداری» به شیوة اوباش حکومت اسلامی!
البته جهت حفظ «نوامیس»، به گزارش رادیوفردا، از لنج سواری اعضای مؤنث خردجال بوشهر ممانعت به عمل آمده. همین رادیو در ادامه میافزاید، وزیر امورخارجة جمکران چندی پیش در نامهای به سازمان ملل از شورای امنیت درخواست کرده تا به بحران بحرین پایان دهد، چرا که این بحران ثبات خلیج فارس را تهدید میکند! میبینیم که جنگ 8 ساله، و عربدة «جنگ جنگ تا پیروزی» به هیچ عنوان ثبات خلیج فارس را تهدید نمیکرد، ولی اعزام هزار نفر از آدمکشهای شیخ عربستان به بحرین، ثبات خلیج «همیشه فارس» را به خطر انداخته! مسلماً نگرانی «مستر» صالحی دلائل دیگری دارد! بحران بحرین نیز همچون بحران سوریه میتواند به کشورهای همسایه صادر شود و دست آنگلوساکسونها را زیر سنگ دیگران بگذارد. و فقط برای جلوگیری از چنین شرایطی است که دولت مستقل ترکیه، قصد دارد بخش اروپائی استانبول را از بخش آسیائی آن جدا کند! بهانة دولت اردوغان این است که «پل بسفر» ایجاد ازدحام کرده!
به گزارش فیگارو، مورخ 19 آوریل 2011، تنگة بسفر شهر استانبول را از این پس به دو قسمت تقسیم خواهد کرد! اما این تنها خبرخوش آغاز اردیبهشتماه نیست! دیگر خبرهای خوب ورود سناتور مککین به لیبی، سفر «بان کی مون» به مسکو و نامهنگاری علی خامنهای به آخوند مصلحی است که با سکوت دولت روبرو شده. و همین سکوت است که مقام معظم را به عقبنشینی واداشته. ایشان در سخنرانی اخیر خود در استان فارس تأکید کردهاند که هیچوقت در امور دولت دخالت نمیکنند مگر اینکه «مصلحت» باشد! خامنهای در ادامة این پوچیات میافزاید، دخالت در مورد مصلحی چندان اهمیتی نداشته؛ اصولاً افراد اهمیت ندارند و «دشمن» پیرامون این موضوع بیاهمیت جنجال به راه انداخته:
«[...] رهبر معظم انقلاب [...] با اشاره به قضاياي چند روز اخير دربارة وزارت اطلاعات افزودند [...] تبليغات رسانههاي بيگانه را در مورد اين قضايا که آنچنان اهميتي هم ندارد ببينيد [ايشان] افزودند: رهبري هيچگاه بناي دخالت در [...] کارهاي دولت را ندارد [...] در قضيه اخير هم که چندان مهم نيست، احساس شد از مصلحت بزرگي غفلت شده[...]»
البته خامنهای به چند و چون این «مصلحت بزرگ» اشاره نکرده، ولی میباید به اربابان خامنهای در لندن و واشنگتن تفهیم کنیم که قانونشکنی، هرگز نمیتواند «مصلحت» شمرده شود. دلیل هم اینکه قانونشکنی «جرم» است و آنها که همچون خامنهای و شرکاء در کمال وقاحت ارتکاب جرم را «مصلحت» به شمار میآورند، در واقع نگران «مصلحت اربابانشان» در لندن و واشنگتن هستند. مصلحت همانها که پیوسته از ساختارشکنی در قالب صدور فتوی، ترور، و به راه انداختن کاروانهای خردجال پشتیبانی کرده و خواهند کرد، چرا که بدون یکجانبهگرائی و نظمشکنی منافع استعمار در ایران تأمین نخواهد شد. این است همان «مصلحت بزرگ» که علیخامنهای موظف به رعایت آن است ولی در شرایط کنونی دولت نمیتواند ـ نه اینکه نخواهد ـ به آن تن در دهد.
اظهارات خامنهای که در فارسنیوز، مورخ 3 اردیبهشت ماه 1390 انتشار یافته به صراحت نشان میدهد که هیچکس مقام معظم را تحویل نگرفته، و ایشان بیجهت به مصلحی نامه نوشتهاند! خلاصه علیخامنهای چنان مرده که حتی عیسی مسیح هم نمیتواند او را زنده کند! بنا بر روایات کتب مقدس، روزی که حضرت عیسی مسیح معجزه فرموده و «مرده»، یعنی همان «لازار» را زنده کردند، جماعت ایشان را به عنوان «پسر خدا» به رسمیت شناختند. فردای آنروز ایشان وارد اورشلیم شدند و ساکنان شهر مسیر حرکت مسیح را با شاخههای نخل فرش کردند. به گزارش سایت فارسی نووستی، این مناسبت که تحت عنوان «یکشنبة نخل» برگزار میشود، یکی از 12 اعیاد مسیحیان ارتدکس به شمار میرود و نام دیگر آن «وایا»، یعنی شاخة درخت خرماست. نووستی میافزاید:
«در روسیه به دلیل نبودن درخت نخل، این عید یکشنبة بیدمشک نامیده میشود.»
بله به دلیل نبودن نخل در روسیه، آنرا با بیدمشک جایگزین کردهاند که بتوانند مراسم مذهبی را به اجرا درآورند. در ایران هم به دلایلی، عبارت پوچ و مبهم «مصلحت بزرگ» را بجای منافع استعمار نشاندهاند تا بتوانند ارباب را راضی کنند؛ خلاصه هر کاری «مصلحت» خودش را دارد! به این ترتیب علی خامنهای ضمن «توجیه» دفاع از منافع ارباب، نقض قانون اساسی را فاقد اهمیت شمرده و نکوهش قانونشکنی آشکارش را به «دشمن» نسبت میدهد:
«[...] رهبر انقلاب اسلامي [...] دربارة وزارت اطلاعات افزودند [...] تبليغات دشمنان در روزهاي اخير بار ديگر نشان داد که آنها چگونه منتظر بهانه هستند و همچون گرگ براي حمله در کمين نشستهاند[...]»
بله همة کسانی که از قانونشکنی انتقاد میکنند، «دشمنان» نظام توحش جمکران به شمار میروند؛ دلیل هم روشن است: قانونشکن پاسدار منافع استعمار است و حکومت اسلامی به عنوان یک حکومت فاقد نظم قانونی از هر نظر با منافع ایران و ایرانی در تضاد قرار گرفته.
دیشب خامنهای تو فارسنیوز نطق میکرد [...] او هم نابغه است، میخواد [...] نظم جدید بیاره[...] افسوس که «دشمن» نمیگذاره!
نسخة پیدیاف ـ گوگل نسخة پیدیاف ـ گوگل(بارگیری) نسخة پیدیاف ـ سکریبد نسخة پیدیاف ـ فایلدن نسخة پیدیاف ـ تینکفری نسخة پیدیاف ـ باکسنت
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت