سه‌شنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۹۰



جونز و جمکران!

«هر کس حق دارد از آزادی اعتقاد و تفکر بهره‌مند شود. این حق متضمن آزادی تغییر دین و متضمن آزادی ابراز عقیده و معتقدات به صورت انفرادی یا جمعی در خلوت و یا در سطح جامعه است [...] هر کس حق آزادی بیان و عقیده دارد[...] بدون بیم و هراس [...] و بدون ملاحظات مرزی [...]»


برگرفته از اصول 18 و 19 اعلامیة جهانی حقوق بشر


سگ‌های‌ هار عموسام بدانند که آتش زدن قرآن در ایالات متحد، حق قانونی «پدر» جونز است. همچنانکه دیگران نیز حق دارند در آمریکا انجیل و تورات را بسوزانند؛ هیچ کتابی در قانون اساسی ایالات متحد مقدس شمرده نمی‌شود. پس می‌باید از کشیش جونز سپاسگزار باشیم که با سوزاندن قرآن از چهرة واقعی باراک اوباما پرده برداشت! باراک اوباما با اعتراض به عمل جونز، آزادی بیان در قانون اساسی آمریکا را نقض کرده و در کنار مخالفان آزادی‌های فردی نشسته؛ جالب اینجاست که حضرت اوباما همزمان به شیوة آخوندها «در کنار مردم» ایران هم قرار گرفته‌اند. نظر به اهمیت آزادی بیان، بخش دوم این وبلاگ را به بررسی سوزاندن قرآن اختصاص می‌دهیم.


فاشیست‌ها در آستانة نوروز، یعنی روز 20 مارس 2011، هم به لیبی لشکرکشی کردند، هم مراسم قرآن‌سوزان به راه انداختند. ولی از آنجا که در لیبی نتوانستند به اهداف خود دست یابند، حمید کرزای را فرمودند تا از درگاه ارباب استدعا کند سوزاندن، یا به زبان دری «سوختاندن» قرآن را محکوم فرماید. باشد که از این مفر نیروهای سازمان ملل بتوانند برای نشاندن سگ بجای کله‌پز، یعنی تأمین حق «مردم» در «ساحل عاج» به بمباران غیرنظامیان این کشور مشغول شده، با بمب و موشک برندة‌ انتخابات «دمکراتیک» ساحل عاج را به کاخ ریاست جمهوری رهنمون شوند! البته پیش از کرزای، خزاعی، نمایند‌ة حکومت مرده‌شویان هم برای محکوم کردن «قرآن‌سوزان» دست به دامان دبیرکل سازمان رسوای ملل شده بود. سازمانی که همواره عصای دست فاشیست‌ها بوده و هنوز هم نقشی جز این ندارد. عملکرد این سازمان در دیگر کشورها به کنار، بمباران ساحل عاج توسط نیروهای وابسته به این سازمان، آنهم به بهانة حفظ جان غیرنظامیان، ‌ماهیت این سازمان منفور را نیز آشکار نمود.

یادآور شویم «بان کی‌مون»، دبیر کل همین سازمان رسوا از شرکت در جشن جهانی نوروز در نیویورک خودداری کرده بود. متن پیام مضحک نوروزی ایشان را بررسی نمی‌کنیم، چرا که این پیام بازتولید همان مزخرفات باراک اوباما در باب آغاز فصل بهار است. پیامی که جز ایجاد گسست در ارتباط اسطوره با جشن نوروز هدفی دنبال نمی‌کند. به زبان ساده‌تر، بعضی‌ها به بهانة بزرگداشت «نوروز» می‌کوشند آنرا تحریف کرده و از نوروز جمشیدی یک «قالب پوچ»،‌ تحت عنوان تغییر فصول به ملت‌های منطقة‌ نوروز تحویل دهند. ولی این شیوة تخریب فاشیست‌ها ـ ایجاد گسست ـ بخوبی شناخته شده‌ است. باری دبیرکل سازمان ملل به تخریب نوروز اکتفا نفرمودند، ایشان برنامة جشن جهانی نوروز را نیز بر هم زدند.

به گزارش نووستی، مورخ 8 فروردین‌ماه سالجاری، «صالحی مرام»، معاون ارتباطات دفتر احمدی‌نژاد اظهار داشت، هیئت ایرانی به دلیل عدم حضور «بان کی‌مون» در جشن جهانی نوروز در این مراسم شرکت نکرد:

«[...] قرار بود [...] دبیر كل سازمان ملل [در جشن جهانی نوروز] حضور داشته باشد اما با توجه به [...] عدم حضور وی [...] سفر هیات ایرانی نیز به زمان دیگری موكول شد[...]»

به استنباط ما دبیرکل سازمان ملل، به دلیل بر هم خوردن نقشة‌ کارفرمایان‌اش در لیبی، دل و دماغ جشن و شادمانی نداشته. طفلک «کی‌مون» تقصیری ندارد؛ اشکال از شرایط نوین استراتژیک است که همة اعضای محترم طویلة مک‌کارتی را متزلزل کرده. به عنوان نمونه، می‌توان به رستاخیز«خمیس»، پسر قذافی اشاره داشت. فارس‌نیوز و اربابان‌اش در غرب، چندین بار خبر مرگ «خمیس» را با آب و تاب در بوق گذاشتند، ولی روز سوم آوریل معلوم شد همة پسران قذافی زنده‌اند و غرب برای خروج از بن‌بست باب مذاکره را با آن‌ها گشوده. و چرا راه دور برویم؟ کشورهای شورای خلیج «همیشه» فارس از مخالفان دولت یمن درخواست کردند بجای عربده‌جوئی و سردادن زوزة «صالح باید برود»، راه مذاکره را برگزینند! اینجا بود که یورونیوز با انتشار سخنان یکی از مخالفان مؤنث دولت یمن، ناخواسته دست به اصطلاح اوپوزیسیون این کشور را رو کرد. شب گذشته یک تل «چادرسیاه» که نقابی سیاه‌رنگ هم بر چهره داشت، و در نتیجه به مراتب از زهرا خانوم روشنفکرتر و پیشرفته‌تر به نظر می‌رسید، به خبرنگار «یورونیوز» گفت، منافع غرب را ما بهتر تأمین می‌کنیم:

«روی سخن ما با پرزیدنت صالح نیست، او نمی‌فهمد ما چه می‌گوئیم؛ روی سخن ما با غربی‌هاست. غرب می‌باید برای تأمین منافع‌ خود در کنار ما قرار گیرد[...]»

البته ما در اینکه به راه‌ افتادن کاروان‌های خردجال در منطقه همواره برای گسترش منافع غرب بوده تردید نداریم؛ آشوب‌های سال 1357 در کشورمان شاهدی است بر این مدعا. ولی اینکه شبکة تلویزیونی «یورونیوز» از سرسپردگی آشوب‌طلبان به غرب پرده برمی‌دارد،‌ آشفتگی بوق‌های ارتش ناتو را بازتاب می‌دهد. البته «یورونیوز» برخلاف روند رایج در بخش‌های بعدی از پخش مجدد اظهارات آن ماچه شیخ یمنی خودداری کرد، ولی خوب کار از کار گذشته بود؛ آب رفته به جوی باز نمی‌گردد. همچنانکه طرفداری کاخ سفید از حماقت و تعصبات مذهبی نمی‌تواند ضامن دوام حکومت اسلامی جمکران و خط امام روشن ضمیر میرحسین موسوی باشد. حزب دمکرات ایالات متحد می‌باید دکان بازگشت به گذشته و پدرپرستی را در ایران تعطیل کند.

«[...]پدرم مردی بود صریح‌اللهجه و کوشا که به دلیل سخاوت، شرافت و ایمان خدشه‌ناپذیرش به ارزش‌های سنتی اسلام در بدخشان و در سراسر کشور [افغانستان] مورد احترام بود [...] پدرم دوست داشت همه چیز بی‌عیب و نقص باشد [...] وقتی میهمان داشت، اگر دانه‌های برنج بهم چسبیده بود، پس از عذرخواهی از میهمانان، به آشپزخانه می‌رفت و بدون اینکه حرفی بزند، موهای مادرم را می‌گرفت، ملاقة ‌فلزی را از دستش به در می آورد و با آن بر سر مادرم می‌کوفت [...] گاه مادرم بر اثر ضربات نقش زمین می‌شد. اما بی‌اعتناء به نگاه وحشتزدة‌ مستخدمان از جای برمی‌خواست و برای جلوگیری از خونریزی [جراحات] سرش را با خاکستر گرم می‌پوشاند و به مستخدمین برای رتق و فتق امور فرمان می‌داد [...] مادرم رفتار پدرم را ناشی از عشق عمیق او می‌دانست و به من می‌گفت، اگر مردی زنش را کتک نزند، او را دوست ندارد. [مادرم] به این امر عمیقاً معتقد بود [...] کوشش او برای جلب رضایت پدرم ناشی از ترس و یا به دلیل انجام وظیفه نبود،‌ از روی عشق بود. [مادرم ششمین همسر پدرم بود]‌ و با تمام وجود پدرم را می‌پرستید[...] پدر! وقتی مردم از تو سخن می‌گویند به شرافت و صداقت تو افتخار می‌کنم [...] پدر! یاد تو به من دلگرمی می‌دهد [...]»

منبع: فوزیا کوفی، «نامه به دخترانم»، انتشارات میشل لافون؛ صفحات: 23، 24، 25، 325، 326.

بله با توجه به آنچه در افغانستان و ایران و دیگر مناطق مسلمان‌نشین تحت نظارت «حکومت‌های» اسلامی در جریان است، چنین پدری به راستی مایة «افتخار» هم باید باشد. دلیل هم اینکه در این مناطق، حکومت‌ها با تکیه بر سرنیزة ارتش آمریکا، اجازه نمی‌دهند توحش «نظام پدرسالار» به زیر سئوال برده شود. هدف حکومت‌های توحش «مید. این. یو. اس» در این مناطق تبدیل «پدرپرستی» سنتی به «قانون» یا بهتر بگوئیم تقویت توحش از طریق «قانونی‌ات» بخشیدن به آن است. به این ترتیب بر توحش سنتی که ریشه در تقدس الهی دارد، ردای «قانونی‌ات» می‌پوشانند تا آن را ممتاز و به ویژه غیرقابل تردید جلوه دهند. و از آنجا که عملکرد دولت پوشالی و تل موهوم «مردم» همواره در راستای تأمین منافع استعمار قرار گرفته و می‌گیرد، تظاهرات اوباش جمکران با شعار «آل‌سعود، آل‌یهود»، و تظاهرات جیره‌خواران ارتش ناتو در افغانستان در اعتراض به «‌سوختاندن قرآن»، و همچنین ارائة پیش‌نویس «قانونی» ممنوعیت جشن ازدواج مختلط در افغانستان را می‌توان در راستای گسترش همین روند انسان‌ستیز بررسی کرد.

دولت افغانستان پس از حل همة مشکلات کشور از جمله فسادمالی، فقر، بیسوادی، اعتیاد و ‌ناامنی، به صرافت حل مشکل «جشن» ازدواج افتاده! در این راستا وزارت دادگستری افغانستان که همچون قوة قضائیة جمکران وظیفه‌ای جز تشویق فساد مالی و گسترش سرکوب ندارد، طرحی برای اسلامی کردن جشن ازدواج ارائه داده. به گزارش سایت «بی‌بی‌سی»، مورخ 4 آوریل سالجاری، نعمت‌الله غفاری، نمایندة‌ شورا در باب این پیش‌نویس سرشار از نبوغ می‌گوید:‌

«خوب است که در تمام مسائل هم ارزش‌های دینی و هم عنعنات ملی در نظر گرفته شود[...]»

اتفاقاً ارتش ناتو هم جز افزودن «عنعنات ملی» به عنعنات دینی هدفی دنبال نمی‌کند. در غرب، انتشار پروپاگاند مهوعی که از زبان فوزیا کوفی نقل می‌شود راه‌گشای همین سیاست است. در همین راستا شاهدیم که دولت کرزای، با تکیه بر ارتش ناتو توحش طالبان را تداوم ‌بخشیده، حال آنکه در پائیز سال 2001، جرج والکر بوش به بهانة مبارزه با تروریسم، ‌ براندازی طالبان‌ و مبارزه با افراط‌گرائی اسلامی به افغانستان لشکرکشی کرده بود. نتیجة این لشکرکشی را در کل منطقه، به ویژه در ایران و پاکستان شاهدیم.

در ایران علاوه بر تداوم معرکة غنی‌سازی، اراذل و اوباش پیرو خط امام نیز به رهبری موسوی، جنایتکار و تاراجگر سرشناس حکومت در جایگاه اوپوزیسیون نشستند و به این ترتیب مطالبات دمکراتیک ملت ایران به حاشیه رانده شد. در پاکستان برنامة اقلیت زدائی، از طریق انفجار بمب در اماکن مقدس شتاب بیشتری گرفت و ترکیه نیز به عنوان عضو رسمی سازمان ناتو، در مسیر توحش «ایجاد یک کشور، یک قوم» گام‌های سرنوشت‌سازی برداشت. رجب اردوغان می‌خواهد نظام پارلمانی نیم‌بند ترکیه را به نظام فدرال مشابه نظام آمریکا تبدیل کند!

نیازی به توضیح نیست که بگوئیم هدف اربابان رجب اردوغان در لندن و واشنگتن ایجاد «کردستان بزرگ»، یعنی تجزیة ایران، ترکیه، عراق و سوریه، و تجزیة پاکستان و افغانستان جهت تشکیل «بلوچستان بزرگ» است. حال که چارچوب طرح‌های ارتش ناتو مشخص شد، بهتر می‌توان به دلائل واقعی و البته ناگفتنی تغییر نظام پارلمانی ترکیه پی برد. از اصل مطلب دور افتادیم، پس بازگردیم به افغانستان و تظاهرات هنگ ‌سگ‌های هار ناتو بر علیه «سوختاندن» قرآن.

شاهدیم که در افغانستان هیچکس در اعتراض به شرایط اسف‌بار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تظاهرات به راه نمی‌اندازد. این ملت نه خوراک می‌خواهد، نه مسکن؛ نه امنیت و نه آموزش! تنها مشکل افغانستان این است که در درودهات فلوریدا، یک کشیش مافنگی قرآن را «سوختانده»! و ملتی که دهه‌هاست تحت سلطة نیروهای مسلح بیگانه زندگی کرده و استقلال‌ا‌ش رسماً توسط ارتش اشغالگر لگدمال شده، در اعتراض به این «اهانت» فرضی تظاهرات خودجوش به راه می‌اندازد! جالب اینکه باراک اوباما، فرماندة کل قوای آمریکا و ارتش اشغالگر افغانستان نیز در کنار تظاهرکنندگان قرار می‌گیرد! بله، اگر کشیش جونز نبود، باراک اوباما نمی‌توانست به این سادگی و سهولت در جایگاه روح‌الله خمینی بنشیند! با این وجود، طبق قانون اساسی ایالات متحد، کشیش جونز و هر فرد دیگری از این حق قانونی برخوردار است که قرآن، انجیل، تورات و یا هر کتاب دیگری را بسوزاند! چرا که قرآن به عنوان کتاب، با کتب دیگر هیچ تفاوتی ندارد؛ قرآن یک «متن» است که به زینت طبع آراسته شده، و به هر تعدادی که مایل باشیم می‌توانیم آن را تکثیر کنیم. شاید باراک اوباما از این امر آگاه نباشد؛ یا شاید برای انتخابات سال 2012 به آراء مسلمین نیاز پیدا کرده، و یا جهت دریافت وجه نقد از نوکران در جهان اسلام فریاد «وا اسلاما» سر داده!

به گزارش سایت رادیوفردا، مورخ 3 آوریل 2011، باراک اوباما اقدام کشیش جونز را شدیداً محکوم کرده، حال آنکه منطقاً هیچ دلیلی وجود ندارد که رئیس جمهور آمریکا با نقض آشکار قانون اساسی این کشور، «آزادی بیان» را مورد تهدید قرار دهد. ولی در پس پرده، برای واکنش اوباما به عملیات کشیش جونز، دلائل بسیار منطقی وجود دارد. ‌از آنجمله است بحران‌سازی در کشورهای مسلمان‌‌نشین و گسترش تنش‌های اجتماعی در داخل مرزهای آمریکا بر پایة تعصبات مذهبی، و از همه مهم‌تر، دریافت دلار از فاشیست‌ها جهت تأمین مخارج مبارزات انتخاباتی. مقر ستاد انتخاباتی اوباما همان شهر شیکاگو است که اخیراً پست شهرداری آن را به «امانوئل راخم» واگذار کرده‌اند. شیکاگو، به عنوان پایگاه قبیلة «کندی» تاریخچة پرافتخاری دارد، و به یاد داریم که ادوارد کندی نیز پیش از رحلت از حامیان باراک اوباما به شمار می‌رفت! بی‌دلیل نیست که، به گزارش فیگارو، مورخ 3 آوریل 2011، ریاست ستاد انتخاباتی اوباما به «جیم مسینا» واگذار می‌شود.

یادآور شویم نام «مسینا» در ایالات متحد شناخته شده است. «مسینا» واقع در جنوب ایتالیا و در نزدیکی «پالرمو» قرار گرفته، و خلاصة کلام سرزمینی ‌است «پدرخیز!» اکثر پدرهای کاتولیک متعهد و مکتبی و اعضای شریف محفل «احترام به ادیان» از این منطقه برخاسته‌اند؛ و به دلائل امنیتی بیش از این نمی‌توان توضیح داد! پس بازگردیم به قرآن و معرکة قرآن سوزان.

قرآن چیست؟ قرآن مجموعه‌ای است از حکایات و فرامین «پدر» که مسلمانان آن را «مقدس» به شمار می‌آورند. یک کشیش در ایالات متحد این کتاب را آتش زده و باراک اوباما را به سنگر انسان‌ستیز «احترام به ادیان» پرتاب کرده. حال آنکه در ایالات متحد هر کس آزاد است قرآن، انجیل و تورات را همچون دیگر کتاب‌ها بسوزاند، چرا که حتی اگر وجود خداوند را «باور» داشته باشیم، محمد «صاد» کلام خداوند را از طریق «وحی» یا «الهام» دریافت می‌فرمود؛ نه به صورت مکتوب و مجلد! وارد جزئیات نمی‌شویم، ولی از آنجا که فرامین الهی «مکتوب» نبوده ـ فقط ده ‌فرمان چاپ لیزری داشت ـ هیچ نوشته‌ای نمی‌تواند تقدس پیدا کند! از این گذشته واژگان قرآن را به صورت پراکنده در تمام متون می‌توان یافت، چرا که برخلاف ادعای مضحک امثال «پروفسور» نصر و پامنبری‌های‌شان، جامعة بشری در صحرای عربستان متولد نشده!

پیش از اسلام، در جوامع متمدن و بدوی ادیان دیگری وجود داشته. ولی اگر چنین هم نمی‌بود، در هر حال قرآن، در قالب یک «جلد کتاب» نمی‌تواند تقدس داشته باشد؛ همچنانکه انسان نیز به عنوان «پیرو قرآن» نمی‌تواند برای خود تقدس قائل شود. آن‌ها که به مقدسات‌ معتقد‌اند، می‌باید بدانند، از یک‌سو این مقدسات ناقض حقوق ‌انسانی است و از سوی دیگر، همه را نمی‌توان به زور سرنیزه وادار کرد به این مقدسات احترام بگذارند! ژنرال پتریوس و باراک اوباما با محکوم کردن سوزاندن قرآن توسط کشیش جونز ثابت کردند که ارتش ناتو برای دفاع از تعصبات مذهبی و «عنعنات‌ ملی» طالبان به افغانستان لشکرکشی کرده. حضور حضرت باراک اوباما بگوئیم، با اتخاذ چنین مواضعی نه‌ تنها «آزادی‌ بیان» در ایالات متحد که مفاد اعلامیة جهانی حقوق‌بشر را نیز نقض کرده‌‌ و خود را در کنار حکومت مرده‌شویان قرار داده‌اند.

خزاعی، نمایندة حکومت تفتیش عقاید جمکران از دبیرکل سازمان ملل خواسته «عاملان» قرآن سوزی را مورد مواخذه قرار دهد، و سایت ایسنا، مورخ 6 فروردین‌ماه سالجاری نیز این تقاضای ابلهانه را با کد: 00489 ـ 9001 منتشر کرده. سفیر مرده‌شویان از اینکه یک کشیش در کلیسای خود واقع در فلوریدا قرآن را آتش زده، «عنعنات‌اش» به جوش و خروش درآمده و ضمن ردیف کردن جفنگیات کلیشه‌ای امام روشن‌ضمیر ادعا می‌کند،‌ با این عمل «احساسات» میلیاردها مسلمان جریحه‌دار شده! همچنانکه گفتیم مرده‌شویان برخورد منطقی با مسائل را نمی‌شناسند. برخلاف انسان، اینان زندانی قفس غرائز و تعصبات و احساسات‌‌اند، در نتیجه با حقوق‌انسانی نیز بیگانه‌ باقی مانده‌اند. به همین دلیل است که حق قانونی یک کشیش آمریکائی را حتی در خاک آمریکا به رسمیت نمی‌شناسند و از دبیرکل سازمان ملل می‌خواهند در سنگر حماقت اینان بنشیند.

خزاعی دفاع از ارزش‌های اسلام را وظیفة همگان دانسته و در کمال حماقت ادعا می‌کند، احترام به اسلام، احترام به فرهنگ‌هاست! به عبارت دیگر همة ملت‌های جهان وظیفه دارند توحش سنگسار و قصاص را به عنوان «فرهنگ» بپذیرند:

«[...]‌ نمايندة دائم [حکومت اسلامي] در سازمان ملل متحد [...]‌طي نامه‌اي به [...] دبيركل این سازمان [بر ضرورت] پيگيري و مواخذه طراحان و عاملان [سوزاندن قرآن تأکید کرد] در بخش ديگري از اين نامه تصريح [شده] اين مسئوليت همگان است كه اينگونه اقدامات عليه اديان و به ويژه اسلام را محكوم [کنند] و این امر يك راه حل عملي براي [...] ارتقاء فهم و احترام بين پيروان همه اديان و فرهنگ‌ها است [...]»

سفیر مرده‌شویان چه می‌گوید؟ خزاعی می‌گوید، برای ارتقاء فرهنگ‌ها می‌باید تفتیش عقاید و نقض آزادی بیان در ایالات متحد نیز به مورد اجرا گذاشته شود یا اینکه با اعمال سانسور بر رسانه‌ها از انتشار خبر «آزادی بیان» کشیش جونز ممانعت به عمل آید تا احساسات مرده‌شویان جریحه‌دار نشود. به عبارت دیگر، تحمیل حکومت توحش طالبان بر سراسر جهان الزامی است.

واکنش باراک اوباما به سوزاندن قرآن در فلوریدا نشان داد که حضور ارتش ناتو در افغانستان، وحشی‌گری اسلام‌گرایان و بدوی‌ات و تحجر قبیله‌ای طالبان را مخدوش نکرده، بلکه باعث تقویت آن شده. اما آنچه به راستی تاسف‌آور ‌است، نه گسترش توحش طالبان در منطقه که تزلزل بنیادین در نگرش «اجتماعی ـ فرهنگی» معاصر در ایالات متحد است. تزلزلی که وحشی‌گری و بدویت را به درون کاخ سفید رهنمون شده. باید ببینیم به چه دلیل ایالات متحد الگوهای برگرفته از اروپای عهد روشنگری را با توحش و تحجر ملایان و مفتی‌ها جایگزین کرده، و به چه دلیل روشنفکران آمریکا در برابر این جایگزینی سکوت اختیار کرده‌اند؟!‌

...

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

Share

...

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت