هولیوود و هیهات!
...
«بانی و کلاید» عنوان فیلمی است که در سال 1967 با الهام از ماجراجوئی دو جنایتکار سرشناس تگزاس توسط «آرتور پن» ساخته شد. در این فیلم، فی داناوی و وارن بیتی به ترتیب نقش بانی و کلاید را ایفا کردند. بانی و کلاید هولیوود هر دو خوش چهره و جوان بودند، اما در هزارة سوم یک «بانی» یائسه و «پلاسیده»، و یک «کلاید» رنگینپوست و «پوسیده» در جایگاه حاکمیت ایالات متحد قرار گرفته، به بهانة دفاع از حقوق بشر، به کشتار مشغولاند. از همه جالبتر اینکه پلاسیده و پوسیده، پیام نوروزی هم برایمان میفرستند!
محورهای پیام به اصطلاح نوروزی باراک اوباما روشن است. تحریف نوروز، تأئید غیرمستقیم کودتای ننگین 22 بهمن 1357 از طریق ستایش اسلامگرایان و آشفروشها، و همچنین تشویق گسست و کودتا! برای تکمیل همین پیام مهوع، هیلاری کلینتن نیز فراخوان شورش صادر کرده.
لوطی در واشنگتن، و عنترهایاش در جمکران طی یک معرکة رسانهای موفق شدند، ضمن تحریف نوروز و مطالبات انسانی مصریها، کودتای ننگین 22 بهمن 1357 را با تحولات مصر در ترادف قرار دهند! و اینگونه بود که بعضیها جهت خوشرقصی برای ارباب، با افزودن «سایمونگاس» و «سر بریدة حسین» به هفتسینشان لجنپراکنی به جشن نوروز را به اوج رساندند. جشنی که به بهانة همدردی با مردم منطقه، از سوی خزاعی، نمایندة حکومت مردهشویان در سازمان رسوای ملل نیز تحریم شد.
برخلاف ادعای مقامات یانکیها که برای تحقق اهداف انسانستیزشان، جشن نوروز ما را به ابزار پیشبرد سیاستهای واشنگتن تبدیل کردهاند، آنچه در میدان «تحریر» قاهره به گوش میرسید، هیچ ارتباطی با شعارهای پوچ خشوتطلبان سبز نداشت. حضور رئیس جمهور و وزیر امورخارجة آمریکا بگوئیم، تظاهرکنندگان مصری مسلح نبودند و مطالباتشان «انسانی» بود. مصریها برای «نان، صلح، آزادی» تظاهرات کردند، رهبر فرهوش نداشتند و به نیروهای انتظامی هم حملهور نشدند! پس از 18 روز تظاهرات مسالمتآمیز، حسنی مبارک استعفا داد و همچنانکه شاهدیم پس از کنارهگیری وی، جوی خون توسط رهبران «انقلابی» به راه نیفتاد و میدان تحریر به میدان اعدام تبدیل نشد. دلیل هم اینکه برخلاف مورد ایران، آنگلوساکسونها نتوانستند در مصر اسلامگرایان جنایتکار را در جایگاه رهبری قرار دهند. به عبارت دیگر، مصریها برخلاف بعضیها به دنبال امثال طالقانی و بازرگان و ... و بنیصدر یا ابراهیم یزدی به راه نیفتادند. از اینرو تصفیههای خونین در جنبش ملت مصر جائی نداشت و امثال ابراهیم یزدی محاکمة تلویزیونی به راه نیانداخت. خلاصه تظاهرات هیچ ارتباطی با لشکرکشی خیابانی و عربدهجوئی ندارد. تظاهرکنندگان مطالبات مادی و مشخص دارند و برای تحقق مطالباتشان با دولت به گفتگو مینشینند، این روند هیچ ارتباطی با «شورش» مطلوب آمریکا و جیرهخواران «انقلابیاش» ندارد.
خوانندگان گرامی! از پیامهای نوروزیتان بینهایت سپاسگزارم؛ متقابلاً برای همة شما آرزوی تندرستی و شادکامی دارم. امیدواریم نوروز آینده، و دیگر نوروزها را خارج از زنجیر تحجر مقدسات «سبز» و سیاه برگزار کنیم. برخلاف تصور دستگاه باراک اوباما، نوروز، ابزار سنگرسازی، و تبدیل نوکر به مخالف نیست! جایگاه نوروز هیچ ارتباطی به «سنگر مقدس» آنگلوساکسونها و متحدانشان در سازمان ناتو ندارد. نوروز جشن اقوام ایرانی است، حال آنکه سازمان ناتو، به گواهی تاریخ، جز کشتار و تاراج پیشینهای نداشته و نخواهد داشت. یوگسلاوی، عراق و افغانستان را فراموش نکردهایم، لیبی هم در برابر چشمان ماست؛ همچنانکه مواضع «الوان» نوکران ناتو در ترکیه، پاکستان، جمکران، و به ویژه موضع لرزان اتحادیة رسوای عرب!
بله روز 22 مارس، حضرات نوکران ناتو ـ ترکیه، پاکستان و اتحادیة عرب ـ به دلیل شکست برنامة «لندن ـ واشنگتن» جهت جایگزینی دیکتاتور فرسوده با دیکتاتور تازه نفس، دنده عقب گرفته، از بمباران غیرنظامیان در لیبی انتقاد به عمل آوردند! این است دلیل سقوط شاخص بورس در بازارهای اروپا و آمریکا. به گزارش فیگارو، مورخ 22 مارس سالجاری، باراک اوباما رسماً اعلام داشت، «سرنگونی قذافی هدف ما نیست!»
جالب اینجاست که همین مستر اوباما با ارسال به اصطلاح پیام نوروزی برای ایرانیان، در واقع خواهان بازگشت حکومت جمکران به دوران امام روشنضمیر میرحسین، یعنی بازتولید همان فضائی است که عربدهجوئیهای خمینی و لاتبازیهای پیروان خط امام ایجاد کرده بود. به یاد داریم که در چنین فضای نفرتانگیزی، حکومت اسلامی «مستقل» و ضدامپریالیست معرفی میشد و روحالله خمینی هم «رهبری» مستضعفان جهان را بر عهده گرفته بود! ایشان میخواستند اسرائیل را نابود کنند، و به اصطلاح انقلابشان را به سراسر جهان صادر فرمایند. همه میبایست با توسل به عبارت مبهم، «هیهات من الذله» در برابر «ظلم» و «ستم» میایستادند و حتی دست به اسلحه میبردند و از دو حال خارج نبود؛ یا «شهید» میشدند یا «دشمن» را نابود میکردند. ولی دشمن کسی نبود جز ملت ایران، و هدف اصلی نابودی آرامش، رفاه و آسایش ایرانی بود!
بدانیم که در این روند توحشپرور هیچ جایگاهی برای «مذاکره» و «تفاهم» پیشبینی نشده؛ فعلة فاشیسم زورپرست است، و هرگز واکنش منطقی نشان نخواهد داد. به همین دلیل یا میکشد، یا کشته میشود و جز هتاکی و مداحی زبانی نمیشناسد. طی 32 سال اخیر، در تمام خطبههای نماز جمعه، همین توحش به «ارزش» گذاشته شده و میشود. هفتة گذشته نیز آخوند جنتی، بحرینیها را به بارگاه توحش فراخواند و اظهارات ابلهفریب ایشان در مهرنیوز، مورخ 27 اسفندماه 1389 انتشار یافت:
«[...] به خواهران و برادران خود در بحرین عرض میکنم بایستید و بگویید، هیهات من الذله، یا شهید شوید یا پیروز شوید، این باید شعار شما باشد[...]»
برای انسان، چه ذلتی بالاتر از توحش، چه ذلتی بالاتر از مداحی آنهم مداحی جنایتکاران؟ خوشبختانه جنتی انسان نیست که چنین مشکلاتی داشته باشد. امثال جنتی هم مجیز خامنهای را میگویند، هم از امثال میرحسین موسوی و کروبی تجلیل به عمل میآورند؛ بستگی به مصلحت ارباب دارد. پس جکی و شرکایاش را در محفل سبز رها میکنیم تا بپردازیم به زیان توحش و ابهام در شعار جادوئی و گوسالهپسند «هیهات من الذله».
این شعار ابلهانه، زور و مرگ را به «ارزش» تبدیل میکند. برای روشن شدن این مطلب میباید، پرسوناژ موهوم حسین را در صحرای کربلا رها کنیم، و به انسان مشخص در زمان و مکان مشخص بنگریم. زیگموند فروید را به عنوان نمونه برمیگزینیم که به عنوان متفکر مدرنیته و بنیانگزار روانکاوی برای همگان شناخته شده است و از شخصیتهای محبوب نویسندة این وبلاگ نیز به شمار میرود. فرض محال که محال نیست! پس فرض میکنیم زیگموند فروید همچون جنتی، موسوی، کروبی و دیگر اسلامگرایان یک جانور وحشی بوده!
زیگموند فروید در سال 1856 در اطریش متولد شد، پدر و مادر او یهودی بودند، و به همین دلیل «الطاف ویژه» شامل حال فروید شد؛ مدتها دیپلم پزشکی او را ضبط کرده و از کار و تحقیقاتاش ممانعت به عمل میآوردند. به جزئیات نمیپردازیم، فقط یادآوری میکنیم که در سال 1855 فروید اطریش را ترک گفت و پس از مدتی شهرت او جهانگیر شد. آنگاه فروید به اطریش بازگشت و «حلقة روانکاوان وین» را بنیان نهاد. روانکاوان سرشناسی همچون «آدلر» در حلقة وین عضویت داشتند و خلاصه کشور اطریش خواهناخواه به فروید مفتخر شد! زمانیکه تب فاشیسم در اروپا شدت گرفت، دولت انگلستان از فروید برای سکونت در بریتانیا دعوت به عمل آورد و فروید به لندن رفت. در سال1939، یعنی شش سال پس از صدارت هیتلر، زیگموند فروید در اوج شهرت درگذشت و برای جامعة بشری میراث گرانبهائی بر جای گذارد. میلیونها نفر سلامت روانی و روحی خود را مدیون تحقیقات فروید بوده و هستند. و همچنانکه پیشتر هم به کرات گفتهایم، نظریة رواندرمانی فروید، علیرغم تمامی لگدپرانیهای «دینپروران» و «آخرتباوران» همچنان معتبر است. حال ببینیم اگر زیگموند فروید و دیگر یهودیان به مزخرفات توحشگستر نظیر، «هیهات من الذله» معتقد بودند، چه پیش میآمد؟
یکی از سناریوها را بیشتر مطرح نمیکنیم، چرا که در پیامد توحش هیچ تغییری ایجاد نخواهد شد. فروید میتوانست به یهودستیزی رایج در جامعة اطریش اعتراض کرده، به عنوان نمونه، همچون دانشجویان «تحکیم وحدت» دست به عربدهجوئی و لاتبازی در خیابان و دانشگاه بزند و احتمالاً راهی زندان شود، و یا حتی به افتخار «شهادت» نیز نائل آید و ... و حتی در تاریخ نیز از او به عنوان مدافع حقوق یهودیان یاد کنند. او میتوانست همچون «حسین در کربلا» افتخارات فراوان بیافریند و برخی یهودیان هر سال پای دیوار ندبه برایاش برنامة روضه و زوزه و سوگواری به راه اندازند. ولی در اینصورت اصل مطلب، یعنی حرکت انسان به سوی زندگی و آینده نادیده گرفته میشد، و جامعة بشری از میراث گرانبهای زیگموند فروید محروم میماند! این است دلیل عدم توسل یهودیان به خشونت در برابر توحش نازیها! برخلاف پیروان میرحسین موسوی، همه «عشق» شهادت ندارند! بسیارند آنها که نه میخواهند «قهرمان» باشند و نه به ستایش گوسفندان حقیر و مزور «الله» نیازی دارند. در این جهان پهناور، بسیارند آنها که میخواهند زندگی انسانی داشته باشند! همه مانند فعلة فاشیسم مرگپرست نیستند و تاریخ را هر روز با خون دیگری «بازنویسی» نمیکنند!
حضورتان بگوئیم فقط یهودیان به اردوگاههای کار اجباری فرستاده نشدند! کمونیستها، کولیها، معلولین و همجنسگرایان نیز همچون یهودیان قربانی توحش محفل «افتخار، تعصب و تقدس» بودند. همان محفلی که امروز «نوبل صلح» را به باراک اوباما اهدا میکند و از یونیفورم توحش مقدس، یعنی از حجاب ایدئولویک حمایت به عمل میآورد. حال اگر به مطالب امروز سایت «گویانیوز» بنگریم، خواهیم دید که فعلة فاشیسم به گسترش پیام مزورانة باراک اوباما مشغول شده و برای طنزپرداز هم تعیین تکلیف میکند. گویا یکی از طنزپردازهای معروف به چادرسیاه زهراخانوم «توهین»کرده! و از آنجا که چادرسیاه رهنورد «انتخابی» است، و خود زهرا خانوم نیز به عنوان نوامیس میرحسین «مقدس» هستند، هر کس از این جانور وحشی انتقاد به عمل آورد، طرفدار احمدینژاد شمرده میشود. و اگر این چادر نیرنگ موضوع طنز شود، فعلة فاشیسم با تکیه بر این «اصل اساسی» که نیاکان مونثاش هم چادرسیاه به سر داشتهاند، زبان به گلایه از طنزپرداز خواهد گشود. دردسرتان ندهم، پیام مهوع باراک اوباما همة انساننمایان را به جنب و جوش در آورده. از خامنهای گرفته تا قلم به مزدهای عضو محفل «احترام به ادیان.»
اوباما به بهانة ارسال پیام نوروزی برای ملت ایران، هم برای تغذیة رهبر فرزانه و پیروان خط امام علوفة کافی فراهم آورد، هم خواهان استقرار «دیکتاتوری جوانان» شد. به موازات این پیام توحشگستر، هیلاری کلینتن نیز به ستایش از تظاهرات مسالمتآمیز نشسته. گویا هیلاری کلینتن فراموش کرده که در حکومت جمکران، «تظاهرات مسالمتآمیز» در مفهوم معاصر نمیتواند سازمان یابد، حتی اگر صنفی باشد! به عبارت دیگر در «تظاهرات مسالمتآمیز»، نخست لازم است مطالبات تظاهرکنندگان به صورت ملموس و منطقی مطرح شود، و در گام بعد اینان میباید برای تحقق مطالباتشان با دولت به «مذاکره» بنشینند. ولی در جمکران روند متفاوت است!
به عنوان نمونه در مورد به اصطلاح «انتخابات» جمکران، اولاً مطالبات تظاهرکنندگان غیرصنفی بود، ثانیاً این مطالبات بر دروغ و شایعه تکیه داشت، و از همه مهمتر، در یک نظام خدامحور، که اصولاً انتخابات را قبول ندارد، باید پرسید حضرات به تقلب در کدام انتخابات اعتراض میکردند؟ همچنانکه شاهد بودیم، در جنجال سبز، روند مبهم «اعتراضات»، به سردادن عربدة اللهاکبر و زوزة «یاحسین میرحسین» ختم شد. هیلاری کلینتن و اوباما هم جز این نمیخواهند، گسترش ابهام و وحشیگری، تشویق مرگپرستی و دینفروشی، و از همه مهمتر «مستقل» نمایاندن جیرهخوارانشان در جمکران.
برای تحقق این اهداف مقدس، شاخکهای عموسام میباید درهرحال از «مذاکره» ممانعت به عمل آورند و همه را به سوی توحش هر چه بیشتر برانند. در بحرین، در یمن و حتی در لیبی دولتها به تظاهرکنندگان پیشنهاد مذاکره دادند؛ ولی این پیشنهاد مورد قبول قرار نگرفت، چرا؟ چون خواست تظاهرکنندگان سرنگونی دولت بود! آلخلیفه» باید برود! قذافی باید برود! و خلاصه، «شاه باید برود!» نتیجة این لاتبازی در برابر ماست: توجیه سرکوب نظامی در لیبی و بحرین! پس نمیباید در اهداف واقعی «طرفداران» تظاهرات دچار توهم شویم! تظاهرات برای تظاهرات، آشوبطلبی است و بس. پاسخ آشوب چیست؟ سرکوب! آمریکا نیز جز گسترش دامنة آشوب و سرکوب در ایران هیچ نمیخواهد. پیامهای بانی و کلاید هزارة سوم شاهدی است بر این مدعا!
این پیامها در واقع جهت تشویق خطبههای بلاهتگستر نمازجمعه و همچنین تنظیم متن سخنان مضحک رهبر حکومت جمکران ارسال شده. با تکیه بر پیامهای «اوباما ـ کلینتن»، نه تنها دشمنی «نمایشی» آمریکا و حکومت جمکران شدت گرفت که معلوم شد مصریها نیز در میدان تحریر خواهان «نان، صلح، آزادی» نبودهاند؛ اینان به ادعای خامنهای میگفتند «مرگ بر آمریکا!» دروغ چرا؟ ما که نشنیدیم، شاید خامنهای در محل حضور داشته که چنین ادعائی دارد. و شاید ادعای ابلهانة خامنهای مورد تأئید سازمان سیا است که رادیوفردا نیز آن را بدون تفسیر و تحلیل منعکس میکند! پیش از ادامة مطلب بهتر است نگاهی داشت باشیم به وقوقیة اخیر آخوند جنتی که از همسوئی «ساتاس» با کاخ سفید پرده برمیدارد.
حجتالاسلام «جکی» در تاچریة 27 اسفندماه 1389 میگوید، مردم منطقه نمیخواهند تحت سلطه بیگانه باشند، میخواهند مثل ما «استقلال» داشته باشند! جالب اینکه همین مهملات را از زبان طرفداران موسوی و کروبی میشنویم. اینان ادعا میکنند با سقوط سلطنت پهلوی به استقلال دست یافتهاند، حال آنکه پس از «پیروزی» کودتای 22 بهمن 57، وابستگی اقتصادی ایران به غرب به مراتب افزایش یافته. گویا پیروان خط امام نوعی «استقلال» سراغ دارند که «مادی» و ملموس نیست و هیچ ارتباطی هم به امور مالی و اقتصادی ندارد؛ استقلالی است موهوم که فقط در ذهن علیل هم اینان میتواند موجودیت یابد. بهتر بگوئیم، شعار «استقلال» است، شعاری که نزد بیشعوران از استقلال ملموس و واقعی خریدار بیشتری خواهد داشت. جنتی هم از همین استقلال «نیستدرجهان» برایمان «قصه» میگوید:
«[...] مردم منطقه به بیداری اسلامی رسیدهاند و حاضر نیستند زیر سلطه بیگانه باشند [...] عدالتخواه و اسلامخواه هستند [...] به خواست خدا در چند کشور اسلامی این حرکت شروع شده [...] و از مرزهای آمریکا هم عبور خواهد کرد. [...] آمریکا [...] رو به سقوط است [...] خدا دارد توی سرشان میزند. خدا انشاءالله ذلتشان را روزافزون کند[...]»
حماقت و توحش موهبتی است الهی که امثال جنتی از آن برخوردارند. بله، آمریکا رو به سقوط است و نوکراناش در جمکران از سقوط ارباب خوشحال شدهاند! گویا امر بر این گوسالة ننهحسن مشتبه شده! باید ببینیم آمریکا زودتر سقوط میکند یا جیرهخواراناش در اتحاد جماهیر نوکری؟ رجب اردوغان که دو روز پیش در عربستان سعودی برای شیخکها بلبلزبانی میکرد و همصدا با ارباب شعار «قذافی باید برود» سر داده بود، امروز از بمباران غیرنظامیان لیبی ابراز تأسف کرده و شرکت ترکیه در عملیات هوائی را منتفی دانسته. مسلماً جنگندة «اف ـ 15» که به گزارش آسوشیتدپرس روز 22 مارس در «بنغازی» هدف قرار گرفت و سقوط کرد، نمیبایست متعلق به ترکیه باشد! پس بازگردیم به پیامهای نوروزی «اوباما ـ کلینتن.»
هیلاری کلینتن و باراک اوباما، مدافعان سرشناس تهاجم نظامی به لیبی، و حامیان بیقید و شرط سیاست شهرکسازی اسرائیل، برای ملت ایران اشک تمساح فراوان ریخته، و با توسل به نوروز برای تظاهرات و لشکرکشی خیابانی فراخوان دادهاند. دنبالة وبلاگ امروز را به بررسی پیامهای رئیسجمهور و وزیر امورخارجة آمریکا اختصاص میدهیم. اینان برای تداوم سیاست شهرکسازی، نیاز دارند که در ایران کاروان خردجال به راه افتد. از اینرو تمامی جناحهای اسلامنواز و اسرائیلپرست ینگهدنیا همصدا با کاترین اشتون برای تحقق این امر مقدس بسیج شدهاند.
باراک اوباما که با هدف اعزام مزدور به لیبی راهی کشورهای آمریکای لاتین شده، برایمان پیام نوروزی میفرستد؛ هیلاری کلینتن که از تهاجم نظامی به لیبی حمایت به عمل آورده به ستایش از تظاهرات مسالمتآمیز در ایران مینشیند و ... و از همه مهمتر، راستگرایان افراطی در «تیپارتی» دست در دست اسرائیل برای تشویق لشکرکشی خیابانی، سوزاندن قرآن را در دستورکار خود قرار دادهاند. خلاصه بر خلاف ادعای اوباما، این فقط دولت جمکران نیست که به هراس افتاده؛ اربابان این حکومت نفرت و توحش در غرب بیشتر ترسیدهاند. دلیل هم اینکه برخلاف آنروزهای «خوب»، عقبنشینی استعمار بریتانیا در ایران، دیگر راه بر یانکیها نمیگشاید! به عبارت دیگر، اخراج هیزاکسلنسی، رهبر کودتای سبز و کسادی بازار جیره خوارانشان، رونق دکان نهضت عاظادی را به همراه نخواهد آورد!
هیزاکسلنسی برکنار شدند، جنجال زندانی شدن خیالی موسوی و کروبی هم فروکش کرد، اکبربهرمانی را کنار گذاشتند و ... و جنجال پیرامون ابراهیم یزدی، همپالانی شفیق خامنهای و سرداراکبر نیز ابتر شد. ابراهیم یزدی را با هدف بحرانسازی و بازارگرمی برای محفل پیشخدمتهای رمزی کلارک دستگیر کرده بودند ولی هوشیاری ایرانیان این طرح مزورانه و تکراری را به بنبست کشاند. در نتیجه، ساواک مفلوک جمکران یزدی جنایتکار را آزاد کرد، و آورام یزدی هم استعفا داد. به این ترتیب جبهة علی خامنهای و شرکاء تضعیف شد. ابراهیم یزدی، همچنانکه پیشتر هم گفتهایم مشاور شرکتهائی است که در قشم به نام علیخامنهای، اکبر بهرمانی و محمد یزدی به ثبت رسیده.
اعضای نهضت عاظادی، علیرغم جنجال رسانهای، آخورشان با ملایان حکومت مشترک بوده و هست. به همین دلیل تضعیف اکبر بهرمانی، جایگاه شرکای آشکار و پنهاناش را در جناحهای مختلف حکومت متزلزل خواهد کرد. اما برخلاف ادعای بیشرمانة قلم به مزدهای فاضل و فرهیخته و خود فروخته، حکومت اسلامی همچون دیگر حکومتهای اسلامی، هرگز «مستقل» نبوده و نیست! این حکومت توحش را ارتش ناتو در ایران مستقر کرد، تا از آن به عنوان سکوی پرش در منطقه استفاده نماید. شرایط فجیع افغانستان و عراق پیامد استقرار حکومت اسلامی در ایران است. سازمان ناتو این حکومت را با هدف تقویت اسرائیل و تجزیة کشورهای منطقه، به ویژه تجزیة ایران بر مسند قدرت نشاند و همچنان نیز همین سیاست را دنبال میکند. به همین دلیل است که آمریکا قطعنامة شورای امنیت در محکومیت شهرکسازی را «وتو» کرده و هنوز به جنگ مذاهب امید بسته.
یک روز پس از ورود «سارا پیلین»، رهبر فاشیستهای ایالات متحد به اسرائیل معجزه شد و علوفة کافی برای تغذیة الاغهای محفل احترام به ادیان فراهم آمد. سفر خانم «پیلین» به اسرائیل با انتشار خبر سوزاندن قرآن توسط کشیش جونز در فیگارو، مورخ 21 مارس 2011 تقارن زمانی یافت. اعضای محفل احترام به ادیان همچون الاغهای طویلة مککارتی و شرکاء میتوانند «تظاهرات مسالمتآمیز» خود را در اعتراض به سوزاندن قرآن آغاز کنند تا هیلاری کلینتن ناکام از این جهان نرود و اوباما نیز بتواند به ارسال پیامهای «امامگونة» خود ادامه دهد و علی خامنهای نیز موفق شود تحولات مصر را به کودتای 22 بهمن 57 سنجاق کند.
به گزارش رادیوفردا، مورخ اول فروردینماه 1390، باراک اوباما در پیام نوروزی خود میگوید، «ایران از آن جوانان است!» البته این پیام خطاب به ایرانیان ساکن ینگه دنیا ارسال شده و دلیلی ندارد که خامنهای به آن پاسخ دهد. در هر حال باراک اوباما در پیاماش نه تنها نوروز را از مفهوم واقعی تهی کرده و ابعاد اسطورهای آن را نادیده گرفته که «راه راست» را نیز به حکومت اسلامی نشان داده و میگوید، شرط ماندن، سرکوب ملت ایران است. رئیس جمهور ایالات متحد برای راهنمائی پادوهایاش در جمکران تحولات منطقه را بهانه کرده و میگوید، دولتهای منطقه نیز همچون مردم «حق انتخاب» دارند و «انتخاب» دولت ایران این بوده که حفظ قدرت را به رعایت حقوق مردم در اولویت قرار دهد:
«[...] تا به حال پاسخ دولت ايران اين بوده است که برای حفظ قدرت خود اهميتی به مراتب بيشتر از احترام به حقوق مردم ايران قائل بوده است [...]»
بله، مسلماً همین حکومت قدرقدرت طی 32 سال، فقط به دلیل همان «هیهات من الذله» نه تنها در برابر ملت ایران توانسته بایستد، که موفق شده در برابر رزمناوها و 14 لشکر آمریکا که برای حفظ «حقوق ملتها» در منطقه حضور یافتهاند نیز سینه سپر کرده و هراسی به خود راه ندهد! چرا که این حکومت «اسلامی» است، و افسار نیروهای نظامی و امنیتیاش را یانکیها به دست دارند، همانها که خاک عراق را به توبره کشیدهاند. باید پرسید شما که به «انتخاب» ملتها احترام میگذارید، انتخاب ملت عراق مقتدی صدر جنایتکار بود یا انفجار روزمرة بمب در اماکن عمومی؟ نابودی زیرساختها و صنایع و غارت موزهها که تحت نظارت ارتش آمریکا به مورد اجرا درآمد «انتخاب» ملت عراق بوده؟ نه! «انتخاب» ملت عراق نمیتواند نابودی عراق باشد، همة این فجایع را ملت عراق به دلیل تهاجم نظامی آمریکا متحمل شده و میشود. باراک اوباما مخاطب را ابله انگاشته اگر نه چنین مزخرفاتی ردیف نمیکرد.
از این گذشته، طبق قانون اساسی جمکران، ایرانیان از حقوق انسانی برخوردار نیستند، «مستر» اوباما بهتر است پیش از ارسال چنین پیامهای مزورانهای احکام توحش، یعنی پنج اصل اولیة قانون اساسی حکومت اسلامی را مطالعه کند! اما شارلاتانیسم اوباما به این مختصر محدود نمیشود. ایشان ادعا دارند، مطالبات مصریها و طرفداران جنبش سبز یکسان بوده، حال آنکه شعار مصریها «نان، صلح، آزادی» بود و شعارهای جنبش سبز هم که نیازی به تکرار ندارد! پس بپردازیم به محور پیام ابله فریب باراک اوباما.
ایشان با تکیه بر اینکه بیش از 60 درصد جمعیت ایران پس از سال 1979 متولد شده، ادعا میکنند اینان پایبند زنجیر «گذشتهها» نیستند! هدف از این اظهارات «مردمی» جلوه دادن کودتای 22 بهمن 57 و در ترادف قرار دادن حکومت اسلامی و سرکوب ایرانیان با الهامات ملت ایران است! البته بهتر است بگوئیم اکثریت جمعیت ایران با رخدادهای سه دهة اخیر بیگانه است، چرا که جز مداحی از حکومت و مجیزگوئی از رهبر به اصطلاح انقلاب هیچ نشنیده؛ از قضای روزگار جنایات میرحسین موسوی را هم شاهد نبوده و نمیداند آنچه امروز در سایت «فارسنیوز» تحت عنوان «سخنان خمینی پیرامون حکومت عربستان» انتشار یافته، بس ناشیانه بازنویسی شده؛ زبان الکن خمینی به مراتب مبتذلتر از این «حرفها» بود! خلاصه، به دلیل حاکمیت سانسور دولتی، نسل جوان ایران در این مقطع نیز همچون مقاطع گذشته با واقعیات تاریخی کشور بیگانه باقی مانده. به عقیدة آقای اوباما چه بهتر که نسل جوان این گذشتة تاریک را رها کرده، واقعیت زمان و مکان را هم نادیده انگارد و همچون سال 1357 به سوی آیندهای مبهم به پیش تازد:
«[...] وقتی دولتی تا آنجا از مردم خود وحشت دارد که به آنها حتی اجازه دسترسی به اطلاعات يا برقراری ارتباط با يکديگر را نمیدهد، اين به خودی خود گويا است. اما آيندة ايران با ترس شکل نخواهد گرفت، آينده ايران از آن جوانان است [...] که سرنوشت خود را تعيين میکنند[...]»
اوباما چه میگوید؟ این سخنان احمقفریب چنین القا میکند که از یکسو، سانسور حاکم بر ایران طی 80 سال گذشته، و به ویژه پس از برقراری حکومت اسلامی از حمایت آمریکا و انگلستان برخوردار نبوده و نیست! این بخش از پیام اوباما را «باد انداختن در بادبان استبداد» میخوانند! بر اساس ترهات رئیس جمهور آمریکا، ساواک جمکران نه تنها مستقل است که ابزار پیشرفتة کنترل ارتباطات و نیروی متخصص سانسور دیجیتال را نیز خودش با ورد «هیهات منه ذله» و مهر نماز و آفتابه و تسبیح «تولید» کرده. اینهمه، مسلماً تحت نظارت مستقیم «فناورانة» مردهشویخانة جمکران! از سوی دیگر باراک اوباما ادعا دارد که سرنوشت ملت ایران را میباید «جوانان» رقم بزنند! به زبان سادهتر، مهم نیست جوانان کذا چه میخواهند، آنچه اهمیت دارد این است که «حق» با اکثریت است! و این اظهارات را حمایت آشکار کاخسفید از نوعی «پوپولیسم خرتوخر» میدانیم که در 22 بهمن 57 نیز حکومت اسلامی را از شکماش بیرون کشیدهاند. فراموش نکنیم، این همان اکثریتی است که همچون میعاد «انتخابات» اخیر، چند و چوناش را آمریکا تعیین خواهد کرد. برای دفاع از حق توحش همین اکثریت است که آمریکا ارتشهای تا بندندان مسلح خود را در منطقه متمرکز کرده!
ما هم به عنوان طرفدار استقرار دمکراسی در ایران، به پرزیدنت اوباما و دارودستهشان توصیه میکنیم بساطشان را جمع کنند. بدون حمایت آمریکا و متحداناش، آن وحشی «روشنضمیر» نمیتوانست در جایگاه رهبری ملت ایران قرار گیرد؛ این حکومت بدون حمایت واشنگتن یکشبه کارش تمام است. درود به روان پاک «بانی و کلاید!» ایندو جنایتکار تگزاسی هرگز به نوروز و امور ایران فضولی نکردند.
محورهای پیام به اصطلاح نوروزی باراک اوباما روشن است. تحریف نوروز، تأئید غیرمستقیم کودتای ننگین 22 بهمن 1357 از طریق ستایش اسلامگرایان و آشفروشها، و همچنین تشویق گسست و کودتا! برای تکمیل همین پیام مهوع، هیلاری کلینتن نیز فراخوان شورش صادر کرده.
لوطی در واشنگتن، و عنترهایاش در جمکران طی یک معرکة رسانهای موفق شدند، ضمن تحریف نوروز و مطالبات انسانی مصریها، کودتای ننگین 22 بهمن 1357 را با تحولات مصر در ترادف قرار دهند! و اینگونه بود که بعضیها جهت خوشرقصی برای ارباب، با افزودن «سایمونگاس» و «سر بریدة حسین» به هفتسینشان لجنپراکنی به جشن نوروز را به اوج رساندند. جشنی که به بهانة همدردی با مردم منطقه، از سوی خزاعی، نمایندة حکومت مردهشویان در سازمان رسوای ملل نیز تحریم شد.
برخلاف ادعای مقامات یانکیها که برای تحقق اهداف انسانستیزشان، جشن نوروز ما را به ابزار پیشبرد سیاستهای واشنگتن تبدیل کردهاند، آنچه در میدان «تحریر» قاهره به گوش میرسید، هیچ ارتباطی با شعارهای پوچ خشوتطلبان سبز نداشت. حضور رئیس جمهور و وزیر امورخارجة آمریکا بگوئیم، تظاهرکنندگان مصری مسلح نبودند و مطالباتشان «انسانی» بود. مصریها برای «نان، صلح، آزادی» تظاهرات کردند، رهبر فرهوش نداشتند و به نیروهای انتظامی هم حملهور نشدند! پس از 18 روز تظاهرات مسالمتآمیز، حسنی مبارک استعفا داد و همچنانکه شاهدیم پس از کنارهگیری وی، جوی خون توسط رهبران «انقلابی» به راه نیفتاد و میدان تحریر به میدان اعدام تبدیل نشد. دلیل هم اینکه برخلاف مورد ایران، آنگلوساکسونها نتوانستند در مصر اسلامگرایان جنایتکار را در جایگاه رهبری قرار دهند. به عبارت دیگر، مصریها برخلاف بعضیها به دنبال امثال طالقانی و بازرگان و ... و بنیصدر یا ابراهیم یزدی به راه نیفتادند. از اینرو تصفیههای خونین در جنبش ملت مصر جائی نداشت و امثال ابراهیم یزدی محاکمة تلویزیونی به راه نیانداخت. خلاصه تظاهرات هیچ ارتباطی با لشکرکشی خیابانی و عربدهجوئی ندارد. تظاهرکنندگان مطالبات مادی و مشخص دارند و برای تحقق مطالباتشان با دولت به گفتگو مینشینند، این روند هیچ ارتباطی با «شورش» مطلوب آمریکا و جیرهخواران «انقلابیاش» ندارد.
خوانندگان گرامی! از پیامهای نوروزیتان بینهایت سپاسگزارم؛ متقابلاً برای همة شما آرزوی تندرستی و شادکامی دارم. امیدواریم نوروز آینده، و دیگر نوروزها را خارج از زنجیر تحجر مقدسات «سبز» و سیاه برگزار کنیم. برخلاف تصور دستگاه باراک اوباما، نوروز، ابزار سنگرسازی، و تبدیل نوکر به مخالف نیست! جایگاه نوروز هیچ ارتباطی به «سنگر مقدس» آنگلوساکسونها و متحدانشان در سازمان ناتو ندارد. نوروز جشن اقوام ایرانی است، حال آنکه سازمان ناتو، به گواهی تاریخ، جز کشتار و تاراج پیشینهای نداشته و نخواهد داشت. یوگسلاوی، عراق و افغانستان را فراموش نکردهایم، لیبی هم در برابر چشمان ماست؛ همچنانکه مواضع «الوان» نوکران ناتو در ترکیه، پاکستان، جمکران، و به ویژه موضع لرزان اتحادیة رسوای عرب!
بله روز 22 مارس، حضرات نوکران ناتو ـ ترکیه، پاکستان و اتحادیة عرب ـ به دلیل شکست برنامة «لندن ـ واشنگتن» جهت جایگزینی دیکتاتور فرسوده با دیکتاتور تازه نفس، دنده عقب گرفته، از بمباران غیرنظامیان در لیبی انتقاد به عمل آوردند! این است دلیل سقوط شاخص بورس در بازارهای اروپا و آمریکا. به گزارش فیگارو، مورخ 22 مارس سالجاری، باراک اوباما رسماً اعلام داشت، «سرنگونی قذافی هدف ما نیست!»
جالب اینجاست که همین مستر اوباما با ارسال به اصطلاح پیام نوروزی برای ایرانیان، در واقع خواهان بازگشت حکومت جمکران به دوران امام روشنضمیر میرحسین، یعنی بازتولید همان فضائی است که عربدهجوئیهای خمینی و لاتبازیهای پیروان خط امام ایجاد کرده بود. به یاد داریم که در چنین فضای نفرتانگیزی، حکومت اسلامی «مستقل» و ضدامپریالیست معرفی میشد و روحالله خمینی هم «رهبری» مستضعفان جهان را بر عهده گرفته بود! ایشان میخواستند اسرائیل را نابود کنند، و به اصطلاح انقلابشان را به سراسر جهان صادر فرمایند. همه میبایست با توسل به عبارت مبهم، «هیهات من الذله» در برابر «ظلم» و «ستم» میایستادند و حتی دست به اسلحه میبردند و از دو حال خارج نبود؛ یا «شهید» میشدند یا «دشمن» را نابود میکردند. ولی دشمن کسی نبود جز ملت ایران، و هدف اصلی نابودی آرامش، رفاه و آسایش ایرانی بود!
بدانیم که در این روند توحشپرور هیچ جایگاهی برای «مذاکره» و «تفاهم» پیشبینی نشده؛ فعلة فاشیسم زورپرست است، و هرگز واکنش منطقی نشان نخواهد داد. به همین دلیل یا میکشد، یا کشته میشود و جز هتاکی و مداحی زبانی نمیشناسد. طی 32 سال اخیر، در تمام خطبههای نماز جمعه، همین توحش به «ارزش» گذاشته شده و میشود. هفتة گذشته نیز آخوند جنتی، بحرینیها را به بارگاه توحش فراخواند و اظهارات ابلهفریب ایشان در مهرنیوز، مورخ 27 اسفندماه 1389 انتشار یافت:
«[...] به خواهران و برادران خود در بحرین عرض میکنم بایستید و بگویید، هیهات من الذله، یا شهید شوید یا پیروز شوید، این باید شعار شما باشد[...]»
برای انسان، چه ذلتی بالاتر از توحش، چه ذلتی بالاتر از مداحی آنهم مداحی جنایتکاران؟ خوشبختانه جنتی انسان نیست که چنین مشکلاتی داشته باشد. امثال جنتی هم مجیز خامنهای را میگویند، هم از امثال میرحسین موسوی و کروبی تجلیل به عمل میآورند؛ بستگی به مصلحت ارباب دارد. پس جکی و شرکایاش را در محفل سبز رها میکنیم تا بپردازیم به زیان توحش و ابهام در شعار جادوئی و گوسالهپسند «هیهات من الذله».
این شعار ابلهانه، زور و مرگ را به «ارزش» تبدیل میکند. برای روشن شدن این مطلب میباید، پرسوناژ موهوم حسین را در صحرای کربلا رها کنیم، و به انسان مشخص در زمان و مکان مشخص بنگریم. زیگموند فروید را به عنوان نمونه برمیگزینیم که به عنوان متفکر مدرنیته و بنیانگزار روانکاوی برای همگان شناخته شده است و از شخصیتهای محبوب نویسندة این وبلاگ نیز به شمار میرود. فرض محال که محال نیست! پس فرض میکنیم زیگموند فروید همچون جنتی، موسوی، کروبی و دیگر اسلامگرایان یک جانور وحشی بوده!
زیگموند فروید در سال 1856 در اطریش متولد شد، پدر و مادر او یهودی بودند، و به همین دلیل «الطاف ویژه» شامل حال فروید شد؛ مدتها دیپلم پزشکی او را ضبط کرده و از کار و تحقیقاتاش ممانعت به عمل میآوردند. به جزئیات نمیپردازیم، فقط یادآوری میکنیم که در سال 1855 فروید اطریش را ترک گفت و پس از مدتی شهرت او جهانگیر شد. آنگاه فروید به اطریش بازگشت و «حلقة روانکاوان وین» را بنیان نهاد. روانکاوان سرشناسی همچون «آدلر» در حلقة وین عضویت داشتند و خلاصه کشور اطریش خواهناخواه به فروید مفتخر شد! زمانیکه تب فاشیسم در اروپا شدت گرفت، دولت انگلستان از فروید برای سکونت در بریتانیا دعوت به عمل آورد و فروید به لندن رفت. در سال1939، یعنی شش سال پس از صدارت هیتلر، زیگموند فروید در اوج شهرت درگذشت و برای جامعة بشری میراث گرانبهائی بر جای گذارد. میلیونها نفر سلامت روانی و روحی خود را مدیون تحقیقات فروید بوده و هستند. و همچنانکه پیشتر هم به کرات گفتهایم، نظریة رواندرمانی فروید، علیرغم تمامی لگدپرانیهای «دینپروران» و «آخرتباوران» همچنان معتبر است. حال ببینیم اگر زیگموند فروید و دیگر یهودیان به مزخرفات توحشگستر نظیر، «هیهات من الذله» معتقد بودند، چه پیش میآمد؟
یکی از سناریوها را بیشتر مطرح نمیکنیم، چرا که در پیامد توحش هیچ تغییری ایجاد نخواهد شد. فروید میتوانست به یهودستیزی رایج در جامعة اطریش اعتراض کرده، به عنوان نمونه، همچون دانشجویان «تحکیم وحدت» دست به عربدهجوئی و لاتبازی در خیابان و دانشگاه بزند و احتمالاً راهی زندان شود، و یا حتی به افتخار «شهادت» نیز نائل آید و ... و حتی در تاریخ نیز از او به عنوان مدافع حقوق یهودیان یاد کنند. او میتوانست همچون «حسین در کربلا» افتخارات فراوان بیافریند و برخی یهودیان هر سال پای دیوار ندبه برایاش برنامة روضه و زوزه و سوگواری به راه اندازند. ولی در اینصورت اصل مطلب، یعنی حرکت انسان به سوی زندگی و آینده نادیده گرفته میشد، و جامعة بشری از میراث گرانبهای زیگموند فروید محروم میماند! این است دلیل عدم توسل یهودیان به خشونت در برابر توحش نازیها! برخلاف پیروان میرحسین موسوی، همه «عشق» شهادت ندارند! بسیارند آنها که نه میخواهند «قهرمان» باشند و نه به ستایش گوسفندان حقیر و مزور «الله» نیازی دارند. در این جهان پهناور، بسیارند آنها که میخواهند زندگی انسانی داشته باشند! همه مانند فعلة فاشیسم مرگپرست نیستند و تاریخ را هر روز با خون دیگری «بازنویسی» نمیکنند!
حضورتان بگوئیم فقط یهودیان به اردوگاههای کار اجباری فرستاده نشدند! کمونیستها، کولیها، معلولین و همجنسگرایان نیز همچون یهودیان قربانی توحش محفل «افتخار، تعصب و تقدس» بودند. همان محفلی که امروز «نوبل صلح» را به باراک اوباما اهدا میکند و از یونیفورم توحش مقدس، یعنی از حجاب ایدئولویک حمایت به عمل میآورد. حال اگر به مطالب امروز سایت «گویانیوز» بنگریم، خواهیم دید که فعلة فاشیسم به گسترش پیام مزورانة باراک اوباما مشغول شده و برای طنزپرداز هم تعیین تکلیف میکند. گویا یکی از طنزپردازهای معروف به چادرسیاه زهراخانوم «توهین»کرده! و از آنجا که چادرسیاه رهنورد «انتخابی» است، و خود زهرا خانوم نیز به عنوان نوامیس میرحسین «مقدس» هستند، هر کس از این جانور وحشی انتقاد به عمل آورد، طرفدار احمدینژاد شمرده میشود. و اگر این چادر نیرنگ موضوع طنز شود، فعلة فاشیسم با تکیه بر این «اصل اساسی» که نیاکان مونثاش هم چادرسیاه به سر داشتهاند، زبان به گلایه از طنزپرداز خواهد گشود. دردسرتان ندهم، پیام مهوع باراک اوباما همة انساننمایان را به جنب و جوش در آورده. از خامنهای گرفته تا قلم به مزدهای عضو محفل «احترام به ادیان.»
اوباما به بهانة ارسال پیام نوروزی برای ملت ایران، هم برای تغذیة رهبر فرزانه و پیروان خط امام علوفة کافی فراهم آورد، هم خواهان استقرار «دیکتاتوری جوانان» شد. به موازات این پیام توحشگستر، هیلاری کلینتن نیز به ستایش از تظاهرات مسالمتآمیز نشسته. گویا هیلاری کلینتن فراموش کرده که در حکومت جمکران، «تظاهرات مسالمتآمیز» در مفهوم معاصر نمیتواند سازمان یابد، حتی اگر صنفی باشد! به عبارت دیگر در «تظاهرات مسالمتآمیز»، نخست لازم است مطالبات تظاهرکنندگان به صورت ملموس و منطقی مطرح شود، و در گام بعد اینان میباید برای تحقق مطالباتشان با دولت به «مذاکره» بنشینند. ولی در جمکران روند متفاوت است!
به عنوان نمونه در مورد به اصطلاح «انتخابات» جمکران، اولاً مطالبات تظاهرکنندگان غیرصنفی بود، ثانیاً این مطالبات بر دروغ و شایعه تکیه داشت، و از همه مهمتر، در یک نظام خدامحور، که اصولاً انتخابات را قبول ندارد، باید پرسید حضرات به تقلب در کدام انتخابات اعتراض میکردند؟ همچنانکه شاهد بودیم، در جنجال سبز، روند مبهم «اعتراضات»، به سردادن عربدة اللهاکبر و زوزة «یاحسین میرحسین» ختم شد. هیلاری کلینتن و اوباما هم جز این نمیخواهند، گسترش ابهام و وحشیگری، تشویق مرگپرستی و دینفروشی، و از همه مهمتر «مستقل» نمایاندن جیرهخوارانشان در جمکران.
برای تحقق این اهداف مقدس، شاخکهای عموسام میباید درهرحال از «مذاکره» ممانعت به عمل آورند و همه را به سوی توحش هر چه بیشتر برانند. در بحرین، در یمن و حتی در لیبی دولتها به تظاهرکنندگان پیشنهاد مذاکره دادند؛ ولی این پیشنهاد مورد قبول قرار نگرفت، چرا؟ چون خواست تظاهرکنندگان سرنگونی دولت بود! آلخلیفه» باید برود! قذافی باید برود! و خلاصه، «شاه باید برود!» نتیجة این لاتبازی در برابر ماست: توجیه سرکوب نظامی در لیبی و بحرین! پس نمیباید در اهداف واقعی «طرفداران» تظاهرات دچار توهم شویم! تظاهرات برای تظاهرات، آشوبطلبی است و بس. پاسخ آشوب چیست؟ سرکوب! آمریکا نیز جز گسترش دامنة آشوب و سرکوب در ایران هیچ نمیخواهد. پیامهای بانی و کلاید هزارة سوم شاهدی است بر این مدعا!
این پیامها در واقع جهت تشویق خطبههای بلاهتگستر نمازجمعه و همچنین تنظیم متن سخنان مضحک رهبر حکومت جمکران ارسال شده. با تکیه بر پیامهای «اوباما ـ کلینتن»، نه تنها دشمنی «نمایشی» آمریکا و حکومت جمکران شدت گرفت که معلوم شد مصریها نیز در میدان تحریر خواهان «نان، صلح، آزادی» نبودهاند؛ اینان به ادعای خامنهای میگفتند «مرگ بر آمریکا!» دروغ چرا؟ ما که نشنیدیم، شاید خامنهای در محل حضور داشته که چنین ادعائی دارد. و شاید ادعای ابلهانة خامنهای مورد تأئید سازمان سیا است که رادیوفردا نیز آن را بدون تفسیر و تحلیل منعکس میکند! پیش از ادامة مطلب بهتر است نگاهی داشت باشیم به وقوقیة اخیر آخوند جنتی که از همسوئی «ساتاس» با کاخ سفید پرده برمیدارد.
حجتالاسلام «جکی» در تاچریة 27 اسفندماه 1389 میگوید، مردم منطقه نمیخواهند تحت سلطه بیگانه باشند، میخواهند مثل ما «استقلال» داشته باشند! جالب اینکه همین مهملات را از زبان طرفداران موسوی و کروبی میشنویم. اینان ادعا میکنند با سقوط سلطنت پهلوی به استقلال دست یافتهاند، حال آنکه پس از «پیروزی» کودتای 22 بهمن 57، وابستگی اقتصادی ایران به غرب به مراتب افزایش یافته. گویا پیروان خط امام نوعی «استقلال» سراغ دارند که «مادی» و ملموس نیست و هیچ ارتباطی هم به امور مالی و اقتصادی ندارد؛ استقلالی است موهوم که فقط در ذهن علیل هم اینان میتواند موجودیت یابد. بهتر بگوئیم، شعار «استقلال» است، شعاری که نزد بیشعوران از استقلال ملموس و واقعی خریدار بیشتری خواهد داشت. جنتی هم از همین استقلال «نیستدرجهان» برایمان «قصه» میگوید:
«[...] مردم منطقه به بیداری اسلامی رسیدهاند و حاضر نیستند زیر سلطه بیگانه باشند [...] عدالتخواه و اسلامخواه هستند [...] به خواست خدا در چند کشور اسلامی این حرکت شروع شده [...] و از مرزهای آمریکا هم عبور خواهد کرد. [...] آمریکا [...] رو به سقوط است [...] خدا دارد توی سرشان میزند. خدا انشاءالله ذلتشان را روزافزون کند[...]»
حماقت و توحش موهبتی است الهی که امثال جنتی از آن برخوردارند. بله، آمریکا رو به سقوط است و نوکراناش در جمکران از سقوط ارباب خوشحال شدهاند! گویا امر بر این گوسالة ننهحسن مشتبه شده! باید ببینیم آمریکا زودتر سقوط میکند یا جیرهخواراناش در اتحاد جماهیر نوکری؟ رجب اردوغان که دو روز پیش در عربستان سعودی برای شیخکها بلبلزبانی میکرد و همصدا با ارباب شعار «قذافی باید برود» سر داده بود، امروز از بمباران غیرنظامیان لیبی ابراز تأسف کرده و شرکت ترکیه در عملیات هوائی را منتفی دانسته. مسلماً جنگندة «اف ـ 15» که به گزارش آسوشیتدپرس روز 22 مارس در «بنغازی» هدف قرار گرفت و سقوط کرد، نمیبایست متعلق به ترکیه باشد! پس بازگردیم به پیامهای نوروزی «اوباما ـ کلینتن.»
هیلاری کلینتن و باراک اوباما، مدافعان سرشناس تهاجم نظامی به لیبی، و حامیان بیقید و شرط سیاست شهرکسازی اسرائیل، برای ملت ایران اشک تمساح فراوان ریخته، و با توسل به نوروز برای تظاهرات و لشکرکشی خیابانی فراخوان دادهاند. دنبالة وبلاگ امروز را به بررسی پیامهای رئیسجمهور و وزیر امورخارجة آمریکا اختصاص میدهیم. اینان برای تداوم سیاست شهرکسازی، نیاز دارند که در ایران کاروان خردجال به راه افتد. از اینرو تمامی جناحهای اسلامنواز و اسرائیلپرست ینگهدنیا همصدا با کاترین اشتون برای تحقق این امر مقدس بسیج شدهاند.
باراک اوباما که با هدف اعزام مزدور به لیبی راهی کشورهای آمریکای لاتین شده، برایمان پیام نوروزی میفرستد؛ هیلاری کلینتن که از تهاجم نظامی به لیبی حمایت به عمل آورده به ستایش از تظاهرات مسالمتآمیز در ایران مینشیند و ... و از همه مهمتر، راستگرایان افراطی در «تیپارتی» دست در دست اسرائیل برای تشویق لشکرکشی خیابانی، سوزاندن قرآن را در دستورکار خود قرار دادهاند. خلاصه بر خلاف ادعای اوباما، این فقط دولت جمکران نیست که به هراس افتاده؛ اربابان این حکومت نفرت و توحش در غرب بیشتر ترسیدهاند. دلیل هم اینکه برخلاف آنروزهای «خوب»، عقبنشینی استعمار بریتانیا در ایران، دیگر راه بر یانکیها نمیگشاید! به عبارت دیگر، اخراج هیزاکسلنسی، رهبر کودتای سبز و کسادی بازار جیره خوارانشان، رونق دکان نهضت عاظادی را به همراه نخواهد آورد!
هیزاکسلنسی برکنار شدند، جنجال زندانی شدن خیالی موسوی و کروبی هم فروکش کرد، اکبربهرمانی را کنار گذاشتند و ... و جنجال پیرامون ابراهیم یزدی، همپالانی شفیق خامنهای و سرداراکبر نیز ابتر شد. ابراهیم یزدی را با هدف بحرانسازی و بازارگرمی برای محفل پیشخدمتهای رمزی کلارک دستگیر کرده بودند ولی هوشیاری ایرانیان این طرح مزورانه و تکراری را به بنبست کشاند. در نتیجه، ساواک مفلوک جمکران یزدی جنایتکار را آزاد کرد، و آورام یزدی هم استعفا داد. به این ترتیب جبهة علی خامنهای و شرکاء تضعیف شد. ابراهیم یزدی، همچنانکه پیشتر هم گفتهایم مشاور شرکتهائی است که در قشم به نام علیخامنهای، اکبر بهرمانی و محمد یزدی به ثبت رسیده.
اعضای نهضت عاظادی، علیرغم جنجال رسانهای، آخورشان با ملایان حکومت مشترک بوده و هست. به همین دلیل تضعیف اکبر بهرمانی، جایگاه شرکای آشکار و پنهاناش را در جناحهای مختلف حکومت متزلزل خواهد کرد. اما برخلاف ادعای بیشرمانة قلم به مزدهای فاضل و فرهیخته و خود فروخته، حکومت اسلامی همچون دیگر حکومتهای اسلامی، هرگز «مستقل» نبوده و نیست! این حکومت توحش را ارتش ناتو در ایران مستقر کرد، تا از آن به عنوان سکوی پرش در منطقه استفاده نماید. شرایط فجیع افغانستان و عراق پیامد استقرار حکومت اسلامی در ایران است. سازمان ناتو این حکومت را با هدف تقویت اسرائیل و تجزیة کشورهای منطقه، به ویژه تجزیة ایران بر مسند قدرت نشاند و همچنان نیز همین سیاست را دنبال میکند. به همین دلیل است که آمریکا قطعنامة شورای امنیت در محکومیت شهرکسازی را «وتو» کرده و هنوز به جنگ مذاهب امید بسته.
یک روز پس از ورود «سارا پیلین»، رهبر فاشیستهای ایالات متحد به اسرائیل معجزه شد و علوفة کافی برای تغذیة الاغهای محفل احترام به ادیان فراهم آمد. سفر خانم «پیلین» به اسرائیل با انتشار خبر سوزاندن قرآن توسط کشیش جونز در فیگارو، مورخ 21 مارس 2011 تقارن زمانی یافت. اعضای محفل احترام به ادیان همچون الاغهای طویلة مککارتی و شرکاء میتوانند «تظاهرات مسالمتآمیز» خود را در اعتراض به سوزاندن قرآن آغاز کنند تا هیلاری کلینتن ناکام از این جهان نرود و اوباما نیز بتواند به ارسال پیامهای «امامگونة» خود ادامه دهد و علی خامنهای نیز موفق شود تحولات مصر را به کودتای 22 بهمن 57 سنجاق کند.
به گزارش رادیوفردا، مورخ اول فروردینماه 1390، باراک اوباما در پیام نوروزی خود میگوید، «ایران از آن جوانان است!» البته این پیام خطاب به ایرانیان ساکن ینگه دنیا ارسال شده و دلیلی ندارد که خامنهای به آن پاسخ دهد. در هر حال باراک اوباما در پیاماش نه تنها نوروز را از مفهوم واقعی تهی کرده و ابعاد اسطورهای آن را نادیده گرفته که «راه راست» را نیز به حکومت اسلامی نشان داده و میگوید، شرط ماندن، سرکوب ملت ایران است. رئیس جمهور ایالات متحد برای راهنمائی پادوهایاش در جمکران تحولات منطقه را بهانه کرده و میگوید، دولتهای منطقه نیز همچون مردم «حق انتخاب» دارند و «انتخاب» دولت ایران این بوده که حفظ قدرت را به رعایت حقوق مردم در اولویت قرار دهد:
«[...] تا به حال پاسخ دولت ايران اين بوده است که برای حفظ قدرت خود اهميتی به مراتب بيشتر از احترام به حقوق مردم ايران قائل بوده است [...]»
بله، مسلماً همین حکومت قدرقدرت طی 32 سال، فقط به دلیل همان «هیهات من الذله» نه تنها در برابر ملت ایران توانسته بایستد، که موفق شده در برابر رزمناوها و 14 لشکر آمریکا که برای حفظ «حقوق ملتها» در منطقه حضور یافتهاند نیز سینه سپر کرده و هراسی به خود راه ندهد! چرا که این حکومت «اسلامی» است، و افسار نیروهای نظامی و امنیتیاش را یانکیها به دست دارند، همانها که خاک عراق را به توبره کشیدهاند. باید پرسید شما که به «انتخاب» ملتها احترام میگذارید، انتخاب ملت عراق مقتدی صدر جنایتکار بود یا انفجار روزمرة بمب در اماکن عمومی؟ نابودی زیرساختها و صنایع و غارت موزهها که تحت نظارت ارتش آمریکا به مورد اجرا درآمد «انتخاب» ملت عراق بوده؟ نه! «انتخاب» ملت عراق نمیتواند نابودی عراق باشد، همة این فجایع را ملت عراق به دلیل تهاجم نظامی آمریکا متحمل شده و میشود. باراک اوباما مخاطب را ابله انگاشته اگر نه چنین مزخرفاتی ردیف نمیکرد.
از این گذشته، طبق قانون اساسی جمکران، ایرانیان از حقوق انسانی برخوردار نیستند، «مستر» اوباما بهتر است پیش از ارسال چنین پیامهای مزورانهای احکام توحش، یعنی پنج اصل اولیة قانون اساسی حکومت اسلامی را مطالعه کند! اما شارلاتانیسم اوباما به این مختصر محدود نمیشود. ایشان ادعا دارند، مطالبات مصریها و طرفداران جنبش سبز یکسان بوده، حال آنکه شعار مصریها «نان، صلح، آزادی» بود و شعارهای جنبش سبز هم که نیازی به تکرار ندارد! پس بپردازیم به محور پیام ابله فریب باراک اوباما.
ایشان با تکیه بر اینکه بیش از 60 درصد جمعیت ایران پس از سال 1979 متولد شده، ادعا میکنند اینان پایبند زنجیر «گذشتهها» نیستند! هدف از این اظهارات «مردمی» جلوه دادن کودتای 22 بهمن 57 و در ترادف قرار دادن حکومت اسلامی و سرکوب ایرانیان با الهامات ملت ایران است! البته بهتر است بگوئیم اکثریت جمعیت ایران با رخدادهای سه دهة اخیر بیگانه است، چرا که جز مداحی از حکومت و مجیزگوئی از رهبر به اصطلاح انقلاب هیچ نشنیده؛ از قضای روزگار جنایات میرحسین موسوی را هم شاهد نبوده و نمیداند آنچه امروز در سایت «فارسنیوز» تحت عنوان «سخنان خمینی پیرامون حکومت عربستان» انتشار یافته، بس ناشیانه بازنویسی شده؛ زبان الکن خمینی به مراتب مبتذلتر از این «حرفها» بود! خلاصه، به دلیل حاکمیت سانسور دولتی، نسل جوان ایران در این مقطع نیز همچون مقاطع گذشته با واقعیات تاریخی کشور بیگانه باقی مانده. به عقیدة آقای اوباما چه بهتر که نسل جوان این گذشتة تاریک را رها کرده، واقعیت زمان و مکان را هم نادیده انگارد و همچون سال 1357 به سوی آیندهای مبهم به پیش تازد:
«[...] وقتی دولتی تا آنجا از مردم خود وحشت دارد که به آنها حتی اجازه دسترسی به اطلاعات يا برقراری ارتباط با يکديگر را نمیدهد، اين به خودی خود گويا است. اما آيندة ايران با ترس شکل نخواهد گرفت، آينده ايران از آن جوانان است [...] که سرنوشت خود را تعيين میکنند[...]»
اوباما چه میگوید؟ این سخنان احمقفریب چنین القا میکند که از یکسو، سانسور حاکم بر ایران طی 80 سال گذشته، و به ویژه پس از برقراری حکومت اسلامی از حمایت آمریکا و انگلستان برخوردار نبوده و نیست! این بخش از پیام اوباما را «باد انداختن در بادبان استبداد» میخوانند! بر اساس ترهات رئیس جمهور آمریکا، ساواک جمکران نه تنها مستقل است که ابزار پیشرفتة کنترل ارتباطات و نیروی متخصص سانسور دیجیتال را نیز خودش با ورد «هیهات منه ذله» و مهر نماز و آفتابه و تسبیح «تولید» کرده. اینهمه، مسلماً تحت نظارت مستقیم «فناورانة» مردهشویخانة جمکران! از سوی دیگر باراک اوباما ادعا دارد که سرنوشت ملت ایران را میباید «جوانان» رقم بزنند! به زبان سادهتر، مهم نیست جوانان کذا چه میخواهند، آنچه اهمیت دارد این است که «حق» با اکثریت است! و این اظهارات را حمایت آشکار کاخسفید از نوعی «پوپولیسم خرتوخر» میدانیم که در 22 بهمن 57 نیز حکومت اسلامی را از شکماش بیرون کشیدهاند. فراموش نکنیم، این همان اکثریتی است که همچون میعاد «انتخابات» اخیر، چند و چوناش را آمریکا تعیین خواهد کرد. برای دفاع از حق توحش همین اکثریت است که آمریکا ارتشهای تا بندندان مسلح خود را در منطقه متمرکز کرده!
ما هم به عنوان طرفدار استقرار دمکراسی در ایران، به پرزیدنت اوباما و دارودستهشان توصیه میکنیم بساطشان را جمع کنند. بدون حمایت آمریکا و متحداناش، آن وحشی «روشنضمیر» نمیتوانست در جایگاه رهبری ملت ایران قرار گیرد؛ این حکومت بدون حمایت واشنگتن یکشبه کارش تمام است. درود به روان پاک «بانی و کلاید!» ایندو جنایتکار تگزاسی هرگز به نوروز و امور ایران فضولی نکردند.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت