دوشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۹


عین و استعفا!
...
چون که صد آید، نود هم پیش ماست!

دمکراسی، بنابرتعریف نافی همة انواع دیکتاتوری است؛ بنابراین آن‌ها که برای «اعتراض به دیکتاتوری مذهبی» و غیره فراخوان راهپیمائی می‌صدورند، شارلاتان و عوامفریب‌اند. فیگارو، مورخ 19 فوریه2011، به نقل از سایت «کلمه» نوشت، راهپیمائی یکشنبه برای «اعتراض به دیکتاتوری مذهبی» صورت می‌گیرد! بله، حضرات قیاس به نفس کرده و مخاطب را ابله انگاشته‌اند، چرا که اعتراض به دیکتاتوری مذهبی، به هیچ عنوان نشان مخالفت با دیکتاتوری نیست! یک دیکتاتوری مذهبی را می‌توان با انواع دیکتاتوری، حتی با انواع دیکتاتوری‌های متفاوت مذهبی جایگزین کرد و مفلسانی که در سایت «کلمه»، پروپاگاند استعمار را کلمه به کلمه بازتولید می‌کنند بهتر است بدانند دورة لشکرکشی خیابانی با «شعار پوچ» به سر رسیده و شرکای‌شان در حنازرچوبه نیز به این واقعیت «تلخ» پی برده‌اند!

«وال‌ستریت جورنال»، ورق‌پارة‌ «روپرت مرداک» از طرفداران پروپاقرص «جنبش سبز» و تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمی است؛ به همین دلیل بود که «مردخای» را به داووس راه ندادند. پس از رسوائی 25 بهمن‌ماه سالجاری که به درگیری میان لشخورهای حکومتی انجامید، فیگارو برای تظاهرات یکشنبه، اول اسفندماه1389 فتوی صدورید، و روزنامة لوموند هم با تکیه بر مبهمات «وال‌ستریت جورنال»، نقل داستان کسالت‌بار تجهیز حکومت ملایان به سلاح هسته‌ای را از سر گرفت. در این گیرودار بود که شایع شد، احمد ملکی، کارمند سرکنسولگری جمکران در میلان، از سمت خود استعفا داده و به «مردم» پیوسته.

در رادیوفردا، علت استعفای این دیپلمات برجسته، «تعطیلی دمکراسی» و «سرکوب بیرحمانة مردم» در تاریخ 25 بهمن‌ماه ذکر شده! می‌بینیم که وقاحت و بیشرمی مرده‌شویان و اربابان‌شان حدومرز نمی‌شناسد. بر اساس اظهارات احمد ملکی، ‌ باید بپذیریم که در جمکران «دمکراسی»‌ وجود داشته، و از آنجا که این دمکراسی «تعطیل» شده، ملکی هم استعفا داده!‌ این گوسالة‌ ننه‌حسن، طی 32 سال سرکوب و کشتار در ایران کور و کر و لال بوده و از قضای روزگار، پس از مسافرت علاء‌الدین بروجردی، پیک جمکران به ایتالیا مخالف سرکوب از آب درآمده؟

یک وقت فکر نکنید حکومت مفلوک جمکران از جنبش منفور سبز حمایت می‌کند یا مسافرت علاالدین بروجردی به ایتالیا با پیوستن احمد ملکی، یکی از دیپلمات‌های حکومت جمکران به «مردم» ارتباطی دارد، به هیچ عنوان! علاءالدین بروجردی هیچ پیامی به احمد ملکی نرسانده و اصلاً چنین فردی را نمی‌شناسد! خلاصه این تحرکات موذیانه که توسط بی‌بی‌سی و رادیوفردا در بوق گذاشته شده همه «مردمی» است!

و اما «مردم» بر دو دسته تقسیم می‌شوند؛ مردمی که همچون فلسطینی‌ها مطالبات انسانی و روشن دارند، و مردمی که همچون اوباش سبز و سیاه جمکران مطالبات‌شان ابلهانه و مبهم است. آمریکا شیفتة این قماش «مردم» است، ‌ اما از مردمی که مطالبات انسانی داشته باشند هیچ خوشش نمی‌آید. به همین دلیل سوزان رایس، نمایندة آمریکا در سازمان ملل، قطعنامة محکومیت شهرک‌سازی اسرائیل را وتو کرد. به عبارت دیگر، وزارت امور خارجة آمریکا‌ آشکارا از تجاوز اسرائیل به حقوق مردم فلسطین حمایت می‌کند، حال آنکه همین وزارتخانه ماه‌هاست برای تل موهوم «مردم» در ایران سینه می‌زند، چرا؟ چون مطالبات اوباش پیرو خط امام همچون حکومت اسلامی مبهم و انسان‌ستیز است. در ایران تل موهوم «مردم» چه می‌خواهد؟‌ مرگ خامنه‌ای؛ احمد ملکی چه می‌گوید؟ ایشان در اعتراض به «تعطیلی دمکراسی» و سرکوب تظاهرات 25 بهمن‌ماه سالجاری استعفا داده‌اند!

رادیوفردا، مورخ اول اسفندماه سالجاری در مطلبی تحت عنوان، «چهارمین دیپلمات ایرانی به جنبش مخالفان پیوست» می‌نویسد:

«گزارش‌های منتشره حاکی است که احمد ملکی، دیپلمات ایرانی در ایتالیا، روز شنبه در اعتراض به سرکوب بیرحمانه مردم در ایران از سمت خود استعفا کرد و به صف سه دیپلماتی پیوست که در چند ماه گذشته از سمت‌های خود کناره‌گیری کرده‌اند.»


چه صفی! همچنانکه می‌بینیم «گزارش‌های منتشره»، مرجع رادیوفردا شباهت عجیبی به بیانیه‌های کاخ سفید دارد! در این گزارش‌های «خررنگ‌کن» و گوساله‌پسند، واژة «اسلام» ناپدید شده و جای خود را به «ایران» سپرده. این دگردیسی باعث شده احمد ملکی ناگهان به یاد آورد که «سرکوب مردم»، به ویژه اگر «بیرحمانه» باشد خیلی بد است و لازم است ایشان نه تنها خود را «مخالف سرکوب» نشان دهند که در کمال بیشرمی ادعا کنند در حکومت اسلامی، دمکراسی هم وجود داشته! تعجبی هم ندارد، وقاحت جیره‌خواران استعمار بازتاب وقاحت ارباب‌شان است. پاسخ‌های ابلهانة علاءالدین بروجردی به پرسش‌های نمایندگان مجلس ایتالیا شاهدی است بر این مدعا.

همچنانکه در وبلاگ «مصدقی‌زاسیون» اشاره شد، بروجردی در ایتالیا ادعا کرده حقوق‌بشر، به ویژه حقوق زنان در ایران رعایت می‌شود! در پی چنین اظهاراتی، احمد ملکی، به قول معروف،‌ «گ...خورده و لطیفه پنداشته» و رادیوفردا هم لطائف این دیپلمات «مردمی» را در بوق خود انداخته. بروجردی را که می‌شناسیم، از سگ‌های‌ هار عراقی‌ باکینگهام پالاس است که در ایران بساط حکومت به راه انداخته‌اند، و منطقاً محفل‌شان نمی‌تواند از محفل احمد ملکی جدا باشد. به عبارت دیگر، بروجردی و ملکی همچون دیگر مقامات جمکران سر در یک آخور دارند. چرا که حکومت اسلامی یک مجموعة استعماری است و تقسیم آن به دو قطب کاذب، ‌ در ماهیت واقعی‌اش هیچ تغییری ایجاد نخواهد کرد.

در ضمن حضور مسئولان شریف بی‌بی‌سی و رادیوفردا بگوئیم، آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک و متحدان‌شان در ناتو، دیگر نمی‌توانند خود را حتی مدافع تل موهوم «مردم» نیز معرفی کنند. «وتوی» قطعنامة شورای امنیت در محکومیت شهرک‌سازی اسرائیل، چهرة واقعی آمریکا و متحدان‌اش را به جهانیان نشان داد؛ بی‌بی‌سی و شرکاء دچار توهم نشوند! وتوی این قطعنامه توسط فرماندة ناتو صورت گرفته، در نتیجه متحدان آمریکا در ناتو به هیچ ‌عنوان نمی‌توانند حساب‌شان را از یانکی‌ها جدا کرده و خود را «مستقل» بنمایانند؛ آمریکا این قطعنامه را وتو کرد، تا متحدان‌ اروپائی‌اش در برابر افکار عمومی تطهیر شوند! ولی یانکی‌ها اینبار سخت کور خوانده‌اند.

چگونه است که هیلاری کلینتن، وزیر امورخارجة ایالات متحد در ایران برای «مردم»، و در واقع برای پیروان خط توحش امام مراسم سینه زنی و روضه و زوزه به راه ‌انداخته، ولی نمایندة همین وزارتخانه در سازمان ملل از شهرک‌سازی اسرائیل پشتیبانی به عمل می‌آورد؟ مگر مردم فلسطین، با مردم دیگر نقاط جهان تفاوت دارند؟ به هیچ ‌عنوان! ولی مطالبات فلسطینی‌ها مشخص و انسانی است، حال آنکه مطالبات تل موهوم «مردم» در حکومت اسلامی چه سبز باشند، چه غیر، انسان‌ستیز و مبهم باقی مانده. «مردم سبز» در حکومت جمکران مرگ خامنه‌ای را می‌طلبند، و «‌مردم» غیرسبز نیز خواهان مرگ مخالفان خامنه‌ای هستند. روزهای 25 و 26 بهمن‌ماه سالجاری در خیابان و در مجلس مفتضح جمکران با مطالبات پوچ و ابلهانة تل موهوم «مردم» بخوبی آشنا شدیم. روز گذشته هم فیگارو، ما را در جریان اعتراض دارودستة‌ موسوی به دیکتاتوری مذهبی قرار داد! اوباش سبز می‌خواستند روز یکشنبه، اول اسفندماه 1389 به این دیکتاتوری اعتراض کنند و از قضای روزگار در بعضی از تقویم‌های شیعی‌مسلکان، این روز فرخنده مصادف است با سالروز تولد امام جعفر صادق عین، که برای پرهیز از اتلاف وقت ایشان را «عین ششم» می‌خوانیم!

عین ششم، فرزند عین پنجم، «برای حفظ ارزش‌های اسلام» بصیرت فراوان به خرج داد! مهرنیوز، مورخ اول اسفندماه سالجاری در مطلبی تحت عنوان مضحک «میلاد اسوة بصیرت و آگاهی» می‌نویسد، «عین ششم» در شرایطی رهبری مسلمانان را بر عهده گرفت که خطر نابودی اسلام را تهدید می‌کرد! نمی‌دانستیم توهمات و باورها و مبهمات را می‌توان از میان برداشت! مگر «اسلام» موجودی‌ات مادی‌دارد که بتوان آنرا نابود کرد؟ اسلام همچون مسیحیت و یهودیت، یک مجموعه توهمات و تخیلات عصرحجر است که از ناخودآگاه اقوام سامی سرچشمه گرفته؛ تا آنجا که ما می‌دانیم ناخودآگاه گوسفند نیست که آنرا ذبح کنند! اما از آنجا که شیوة مرده‌شویان واژگون‌نمائی است، پوچیات و توهمات بجای انسان نشسته و مادی‌ات یافته؛ در نتیجه با «خطر نابودی» هم روبرو می‌شود:

«[...] خطر نابودی اسلام و معارف حقه آنرا تهدید می‌کرد، اما امام مقتدرانه و با بصیرت دقیق، چون گذشتگان خود با هوشیاری و منطق قوی برای حفظ اسلام و ارزش‌های آن همت گماشت[...]»


«معارف حقه» را دو دستی بگیریم، که «معارف ناحقه» ‌مزاحم‌شان نشود! مهرنیوز با انتشار این مزخرفات چنین القاء می‌کند که «شناخت» هم حق و باطل دارد، حال آنکه شناخت انسانی است، در نتیجه فراسوی حق و باطل و مقدسات قرار می‌گیرد. البته از آنجا که در طویلة مک‌کارتی موجودیت انسان به رسمیت شناخته نمی‌شود، شناخت نیز «غیرانسانی» خواهد بود. پس بگذریم و بازگردیم به «عین ششم» که بصیرت‌شان خیلی «دقیق» و «موروثی» بوده! به عبارت دیگر، «عین ششم» از نظر درک و فهم هیچ تفاوتی با «عین پنجم» نداشته، همچنانکه فهم و شعور «عین پنجم» هم در حد درک و فهم «عین چهارم» بوده. خلاصه برخلاف انسان‌ها که نسبت به پدر از نظر فرهنگی متحول می‌شوند و به سوی آینده گام برمی‌دارند، «عین‌ها»، همچون جانوران در مرداب سکون شناور‌اند، در جا می‌زنند، و به تکرار رفتار غریزی گذشتگان مشغول‌اند. از اینرو، گروه به اصطلاح اندیشة «مهرنیوز» این روند تکرار توحش را می‌ستاید.

محور «پروپاگاند» مهرنیوز، ستایش تکرار و سکون است، بقیة مطالب جز شعار پوچ و گزافه‌گوئی نیست. مهرنیوز به پیروی از تبلیغات ابله‌پرور سازمان سیا نظیر، «اسلام در خطر است» و مزخرفات مشابه می‌کوشد گذشتة موهوم و مقدس انگاشته شدة شیعیان را به پروپاگاند گوساله‌پسند ارباب در لندن و واشنگتن وصله کند. و برای تحقق چنین امر مقدسی به ارائة شواهد و مستندات و استدلال منطقی نیاز ندارد، «شعار» کفایت خواهد کرد. اصولاً فعلة فاشیسم با استدلال منطقی بیگانه است، چرا که چنین عملی تفکر و بینش «منسجم» می‌طلبد، حال آنکه تخصص الاغ‌های طویلة مک‌کارتی در هم شکستن همین انسجام است. به عنوان نمونه کافی است به لگدپرانی‌های «ف. دال. میم»، یکی از ماچه‌شیخ‌های صادراتی حکومت بنگریم که در «گویا نیوز» گرد و خاک فراوان به راه انداخته، چرا که می‌پندارد با وراجی و تکرار شایعات ابلهانة رسانه‌های غرب می‌توان اوباش سبز و تل موهوم «مردم» را بجای ملت ایران نشاند و روشنفکر را تخطئه کرد. همچنانکه پیشتر نیز لات‌وچاقوکش‌های سازمان سیا به رهبری خمینی دجال، مستضعفان را بجای ملت ایران نشانده و چماق «خواست مردم» یا «امت» و «مستضعف» و غیره را بر فرق ایرانی، خصوصاً‌ روشنفکران کشور می‌کوفتند، تا منافع ارباب را تأمین کنند.

گویا بعضی‌ها به این توهم دچار شده‌اند که هنوز امکان جفتک‌پرانی به شیوة امام روشن‌ضمیر و کوفتن بر طبل «مردم» وجود دارد؛ باید حضورشان بگوئیم، نیک ورد آورده‌اند لیک سوراخ دعا گم کرده‌اند! آن سیاستی که در ایران از «مردم»، یا بهتر بگوئیم از اراذل خیابانی پیرو خط امام و اسلام‌گرایان و توده‌پرستان حمایت می‌کند، همان سیاستی است که در شورای امنیت از شهرک‌سازی اسرائیل پشتیبانی به عمل می‌آورد. در نتیجه، ماچه‌شیخ‌ها و هم‌پالانی‌های مذکرشان که برای جنبش خشونت‌طلب سبز سینه می‌زنند، در هم‌سوئی کامل با یانکی‌های حامی سیاست شهرک‌سازی قرار می‌گیرند.

فایدة شهرک‌سازی این است که مانع مذاکرات صلح می‌شود، اوباش سبز نیز همچون رهبرشان، میرحسین موسوی دشمن صلح و آرامش و امنیت‌اند. به همین دلیل است که تظاهرات در ایران «حق مسلم» اینان به شمار می‌رود. هم‌ اینان که به مناسبت میلاد فرخندة «عین ششم»، با چراغ سبز وزارت کشور جمکران به خیابان ریخته و با عربدة الله‌اکبر و شعارهای ابلهانه و پوچ نظیر «یا حسین، ‌میرحسین» و «مرگ بر دیکتاتور» به قدرت‌نمائی پرداختند و بی‌بی‌سی و رادیوفردا نیز فوت مفصلی در آستین‌شان کردند. چرا که این «تظاهرکنندگان حرفه‌ای» نیز همچون جانوران زیست غریزی دارند، و با زمان خطی و منطق انسانی و به طور کلی با پایه و اساس فرهنگ و تمدن بیگانه‌اند؛ این جماعت خواهان بازگشت به گذشتة موهوم‌اند و مطالبات‌شان نیز در ابهام مقدسات و مرگ خلاصه می‌شود: الله‌اکبر، یا ‌حسین و ... و باید پرسید الله‌اکبر و یاحسین و این قماش مزخرفات اصولاً چه معنائی دارد؟ حق برخورداری از آموزش و بهداشت است، یا حق برخورداری از صلح و امنیت؟ هیچکدام! الله اکبر و یا حسین اشباع فضای جامعه با موهومات و مبهمات مقدسی است که هیچ ارتباطی به مطالبات ملت ایران ندارد. همچنانکه ترهات مهرنیوز هم فاقد هرگونه پیوندی با رخدادهای تاریخی است.

به ادعای مهرنیوز در دوران «عین ششم» چندین انقلاب رخ داده، از جمله «انقلاب ابومسلم»! نمی‌دانستیم ابومسلم انقلاب کرده! حتماً نظریه‌پرداز انقلاب کذا هم «عین ششم» بوده:

«عصر [...] امام جعفر [...] دورانی طوفانی در تاریخ اسلام است که [...] اغتشاش‌ها و انقلاب‌های پیاپی [...] رخ می‌داد [...] انقلاب ابوسلمه در کوفه و ابومسلم در خراسان [...] مهم‌ترین آن‌ها بوده [...] همین انقلاب [...] حکومت شوم بنی‌امیه را برانداخت، اما [...] بنی‌عباس با توطئه، به ناحق از انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب کردند[...]»


می‌بینیم که اوضاع در دوران «عین ششم» با دورة احمدی‌نژاد چندان تفاوتی ندارد، «انقلاب» حکومتی را سرنگون کرده، بعد گروهی با توطئه مانع حکومت «حق» شده‌اند. دلیل هم اینکه کل این داستان مزخرفات است: ‍

«[دوران امامت] جعفر صادق [...] عصر برخورد مکتب‌ها و ایده ئولوژی‌ها [...] بود [...] امام در چنین بحرانی [می‌بایست] به فکر نجات افکار توده مسلمان از الحاد و بی‌دینی و کفر می‌بود [...] امام با منطق آگاهانه، به احیا و بازسازی معارف اسلامی همت گماشت و مکتب علمی عظیمی پایه ریزی کرد[...]»


اولاً منطق همواره آگاهانه است؛ ثانیاً در دوران «عین ششم» ابعاد آگاهانه و ناآگاهانه در بررسی تحولات مطرح نبوده. در هر حال نتیجة «منطق آگاهانه» حضرت «عین ششم» و مکتب عظیم ایشان امروز در برابر ماست: زوزة‌ یا حسین، عربدة میرحسین، ضجة الله‌اکبر و نعرة مرگ بر دیکتاتور، و از همه مهم‌تر استعفای «برادر» احمد ملکی در میلان که چشمان رادیوفردا را روشن کرد! ملکی پس از استعفا، سخنان سرشار از حکمتی بر زبان رانده و بر «تعطیل دمکراسی» اشک حسرت افشانده. در خطابة ملکی، مالک‌اشتر ساکن «میلان» چنین‌ آمده که، اکثریت قریب به اتفاق «مردم» و اکثر مقامات با سرکوب و حکومت اسلامی مخالف‌اند و می‌خواهند تحت نظارت بین‌المللی رفراندوم برگزار کنند و یک «مردم‌سالاری» آزاد و سکولار را بجای حکومت فعلی بگذارند! عجیب است که اکثریت قریب به اتفاق مردم و اکثر مقامات از این وضیعت ناراضی‌اند، پس کدام قدرتی است که همه را اینچنین سرکوب می‌کند، احمدی‌نژاد یا خامنه‌ای؟ پاسخ به این پرسش روشن است. «افراد» از قماش خامنه‌ای و شرکاء صورتک استعماراند، نیروهای سرکوبگر از خامنه‌ای دستور نمی‌گیرند.

در حکومت اسلامی، نیروی نظامی و انتظامی در خدمت ارتش جنایتکار ناتو بوده و هست، هر چند 32 سال است بر ضد ارباب شعار می‌دهد. پس بهتر است رادیوفردا، مزخرفات احمد ملکی را برای همپالکی‌های‌اش در وزارت امور خارجة جمکران تعریف کند. وزارت‌خانه‌ای که در راستای تأمین منافع ارتش ناتو به قاچاق سلاح و مواد مخدر و برده فروشی اشتغال دارد. بی‌دلیل نیست که دیپلمات چنین وزارتخانه‌ای خواهان نظارت بین‌المللی بر یک رفراندوم گوساله فریب جهت استقرار توحش «مردم‌سالاری» در ایران می‌شود:‌

«آقای احمد ملکی پس از استعفای خود گفته [...] فقط این قشر اکثریت قریب به اتفاق مردم [...] ایران نیستند که به حاکمیت معترضند، بلکه در صف بالای هرم قدرت [...] نیز اکثریت از وضع موجود و سرکوب بیرحمانه مردم و تعطیل دموکراسی، آزادی، حقوق بشر در ایران عزیز ما ناراضی بوده، خواهان [...] سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با نظامی مردم‌سالار، آزاد و سکولار، بر اساس آرای مردم، طی یک رفراندوم عمومی تحت نظارت بین‌المللی هستند [...]»


بله، طی 32 سال اخیر هیچ سرکوبی در «ایران عزیز» در کار نبوده! آن روزهای خوب که ارتش ناتو برای خوشامدگوئی به «هانس دیتریش گنشر»، وزیر امورخارجة دولت هلموت کهل چماقدار به خیابان‌های تهران می‌فرستاد که رهگذران را به باد کتک بگیرند، حقوق‌بشر در ایران عزیز رعایت می‌شد،‌ چرا؟ چون خمینی دجال رهبر بود، خامنه‌ای رئیس جمهور بود و میرحسین موسوی هم نخست وزیر! در نتیجه اکثریت قریب به اتفاق «مردم» راضی بودند و مقامات هم شاد و خرسند! آنروزها «دمکراسی» تعطیل نشده بود، چرا که دکان اربابان احمد ملکی در غرب رونق داشت، ولی این روزها برای اعضای ناتو هیچ خوب نیست! به همین دلیل در آستانة ورود «وستروله»، وزیر امور خارجة آلمان به تهران، لات و اوباش را با شعار پوچ راهی خیابان کرده‌اند و بوق‌های‌شان هم بر طبل رفراندوم می‌کوبد. عجیب است که هیچکس خواهان رفراندوم برای دمکراسی نمی‌شود. ولی در واقع اصلاً عجیب نیست!

به محض اینکه گروه‌های مدافع دمکراسی برای دریافت «مجوز» تجمع به وزارت کشور جمکران مراجعه کردند، رادیوفردا سردار نجار را از پستو بیرون کشید، تا همه بدانند و آگاه باشند که در ایران فقط چماقدارهای حکومت و لات‌واوباش طرفدار موسوی یعنی همان تل موهوم «مردم» حق تظاهرات دارند، چرا؟ چون خواست «مردم» طرفدار موسوی، در هم‌سوئی کامل با مطالبات انسان‌ستیز استعمار قرار گرفته و هیچ ارتباطی با مطالبات انسانی ملت ایران ندارد.

بله، جناب «تیمسار» نجار، وزیر کشور حکومت اسلامی تاکنون می‌پنداشتند با هی کردن اراذل و اوباش حکومت به خیابان، تحت عنوان طرفداران جنبش سبز و مخالفان‌‌اش می‌توانند جنگ زرگری به راه انداخته و تنور ارباب را داغ‌وگرم نگهدارند! اما هنگامی که گروه‌های غیرخودی برای تجمع از وزارت کشور تقاضای مجوز کردند، عموسام را خوش نیامد و اینگونه بود که رادیوفردا با انتشار تصویر عظیم و پر ابهت وزیر کشور از زبان ایشان گفت، «با هر گونه تظاهرات برخورد می‌کنیم!»

دلیل هم اینکه طرفداران دمکراسی با شعار ابلهانة «مرگ برخامنه‌ای» تظاهرات نخواهند کرد؛ مطالبات ما انسانی است نه انتقام‌جویانه. از اینرو آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک می‌کوشند فعلة انتقامجو و لات‌واوباش مردم‌پرست‌شان را بجای ملت ایران بنشانند تا بتوانند همان فاجعة 22 بهمن 1357 را یک بار دیگر بازتولید کنند. این است دلیل فوران مطالب گوساله‌پسند، ابله فریب، توده‌پرست و به ویژه «مردم‌محور» در سایت‌های متعلق به «صاحب‌بوق» از جمله، بی‌بی‌سی، رادیوفردا و ... و به ویژه گویانیوز.

به مردم‌پرستان مفلوک در داخل و خارج مرزها باید تفهیم شود که «گله‌پروری» و اجماع پیرامون مرگ و شعار پوچ، در هر حال نشان توحش و تحجر است، و افتخار به لات بازی و «وحشی‌گری» و دویدن به دنبال گله از ویژگی‌های ‌فعلة‌ فاشیسم به شمار می‌رود. در کمال تأسف سکونت در فرنگ، آرایش تند، برداشتن روسری، و ... نمی‌تواند حماقت و توحش گله‌پرستی‌ را پنهان دارد. بی پرده بگوئیم، با پوشاندن لباس به جانوران وحشی نمی‌توان ماهیت‌شان را تغییر داد، همچنانکه نمی‌توان 32 سال خیانت و سرکوب را با یک استعفانامه از کارنامة درخشان امثال احمد ملکی زدود. زمان تطهیر جنایتکاران دیگر سپری شده.

به همین دلیل است که سایت «رجا‌نیوز» از قضای روزگار به سوابق همکاری میرحسین موسوی با ساواک شاهنشاهی پی برده! ما که این سوابق را می‌شناختیم و بارها در همین وبلاگ گفته‌ بودیم که پیش از 22 بهمن 1357 نیز استادیاری در دانشگاه‌ها در گرو تأئید «پروندة امنیتی» افراد بود. ولی آقای موسوی پا را فراتر از استادیاری گذاشته، ایشان در عمل «متولی» مسجد دانشکده شده بودند، ‌مسجدی که تحت نظارت ساواک اداره می‌شد. اما «رجانیوز» مصلحت نمی‌بیند توضیح دهد که به چه دلیل این ساواکی سرشناس، طی 8 سال نخست‌وزیر «محبوب» امام خمینی بوده. با این وجود «فاشیست ـ مسلمان‌ها»، نظیر کروبی و محمدرضا خاتمی، هنوز چشم امید به محاکمة نمایشی دوخته و نفس‌کش می‌طلب‌اند که، «ما از محاکمه نمی‌ترسیم!» یا اینکه، فریاد می‌زنند: «آهای شیخ صادق! صلاحیت محاکمة ما را نداری!» بی‌بی‌سی هم عربده‌جوئی‌ سگ‌های هار استعمار را در بوق می‌گذارد، باشد که بخت یاری کرده و معجزة مصدقی‌زاسیون تکرار شود!

پیش از ادامة مطلب لازم است در پاسخ به یکی از خوانندگان گرامی پیرامون شاپور بختیار توضیح دهیم. شاپور بختیار طی دوران نخست وزیری‌اش در عمل ثابت کرد که راه خود را از مصدق جدا کرده. بر خلاف اعضای جبهة ملی بختیار تسلیم هیجانات خیابان و عربده‌جوئی و نفس‌کش‌طلبی لات و اوباش حوزه و بازار نشد. شاپور بختیار خواهان «گذار قانونی» از سلطنت به جمهوری بود و خود را طرفدار سوسیال دمکراسی معرفی می‌کرد. ملاک ما در برخورد با بختیار همان 37 روز صدارت اوست. پیشنهاد شاپور بختیار تغییر حکومت از طریق قانونی بود، یعنی تشکیل مجلس مؤسسان و برگزاری رفراندوم. به عبارت دیگر بختیار خواهان گرفتن امتیاز از حاکمیت تضعیف شده بود،‌ حال آنکه شوت‌وپرت‌ها به کنار، اسلام‌گرایان و گله‌پرستان همچون دیگر جیره خواران استعمار بر طبل «انتقام» می‌کوفتند. درست مانند اوباش سبز و دیگر لوطی‌وعنترهای استعمار در وزارت امور خارجة جمکران که امروز می‌خواهند تحت نظارت ارباب رفراندوم گوساله‌پسند در مملکت برگزار کنند.

بله حضرات خواهان برگزاری یک شبه رفراندوم، از قماش همان رفراندوم شیخ مهدی بازرگارن‌اند! 12 فروردین‌ماه 1358 را که فراموش نکرده‌ایم؛ «جمهور اسلامی، آری یا نه؟» اینبار از ما چه می‌پرسند؟ یک پرسش عوامفریب دیگر نظیر «مردم‌سالاری آزاد و سکولار، آری یا نه؟» پاسخ ما به این نمایش مهوع و این پرسش‌های انحرافی این است که اگر اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان از این حکومت ناراضی‌اند، که هستند؛ اگر ریگی به کفش یانکی‌ها نیست، که همیشه بوده و هست؛ رفراندوم فقط «برای دمکراسی» می‌تواند برگزار شود! در هر حال، با توجه به آنچه در مصر پیش آمده و آنچه در لیبی می‌گذرد، و به ویژه با در نظر گرفتن تحولات روسیه، زمان به هیچ عنوان به نفع «صاحب بوق» پیش نمی‌رود.

در روسیه، مهره‌های زنگ زدة جنگ سرد که از بساط سرکوب استالینیسم به ضیافت تاراج و هرج و مرج یلتسین دعوت شده بودند، یکی پس از دیگری از صحنه خارج می‌شوند. پس از برکناری لوژکف، شهردار مسکو، امروز حضرت «پریماکف»، استالینیست سرشناس نیز بر ما منت گذاشته و تشریف‌شان را بردند، و آه از نهاد خیلی‌ها برخاست! خبر رفتن پریماکف در سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 21 فوریه 2011 انتشار یافته. خلاصه مراسم گودبای پارتی سایمون گاس می‌رود که صورت سوگواری به خود گیرد.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت