سه‌شنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۹


خر و خاک‌برسر!
...
به عنوان طرفدار استقرار دمکراسی در ایران، شرکت در تظاهرات 22 بهمن‌ماه را در داخل و خارج مرزها محکوم می‌کنیم. شعار تظاهرکنندگان هر چه باشد، هدف نهائی این تظاهرات مزورانه تثبیت کودتای ارتش ناتو به عنوان «انقلاب» ملت ایران است.

سخنرانی دیوید کامرون،‌ نخست وزیر بریتانیا در کنفرانس مونیخ، مبنی بر پایان «مالتی کالچرالیسم» در واقع نشان عقب‌نشینی محافل اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرستی است که با توسل به جنگ‌ و کودتا حکومت‌های اسلامی همچون حکومت جمکران را به قدرت رسانده‌اند. در این راستا طرفداری آدمخواران جمکران از مطالبات دمکراتیک ملت مصر بیشتر به تقاضای کمک شباهت دارد؛ چرا که حکومت اسلامی به پایان خط رسیده. انتصاب ژنرال «بنی گانتز» بجای ژنرال «یوآو گالان» که با تغییرات گسترده در مدیریت رسانه‌های فرانسه تقارن زمانی یافت شاهدی است براین مدعا.

اربابان آخوندها در لندن و واشنگتن به دلیل تضعیف مواضع‌شان در منطقه ناچاراند در حکومت جمکران اصلاحاتی صورت دهند، ولی می‌خواهند این اصلاحات را از یک‌سو به سالروز کودتای 22 بهمن 1357پیوند داده، از سوی دیگر آن را به نام جیره‌خواران‌شان در محفل کودتا مصادره کنند. به همین دلیل است که دوباره موسوی و کروبی را از قفس بیرون کشیده‌اند تا رهبری اراذل و اوباش سبز را بر عهده گیرند و به بهانة حمایت از مطالبات ملت مصر، در واقع روز 22 بهمن را گرامی دارند و همزمان برای کودتای استعماری 22 بهمن نیز کسب وجهه کنند.

سازمان سیا جهت کسب مشروعیت برای حکومت خیابانی آخوندها به لشکرکشی خیابانی یا بهتر بگوئیم به حضور اوباش همیشه در صحنه نیاز دارد، از اینرو لوطی و عنترهای‌اش را برای سربازگیری به میدان آورده تا اینان به بهانة حمایت از مردم مصر، یا اعتراض به دولت احمدی‌نژاد و غیره روز 22 بهمن شوت‌وپرت‌ها را به خیابان بکشانند. این است دلیل طبل زدن بی‌بی‌سی و رادیوفردا برای فراخوان موسوی و کروبی به راهپیمائی! البته از آنجا که حکومت جمکران سخت به افلاس افتاده، و بحران اقتصادی در غرب بیداد می‌کند بنی‌صدر هم به کمک حکومت مرده‌شویان آمده و تلویحاً تقاضای عاجزانه دارد که اراذل با حضور در خیابان به حکومت نکبت و ادبار جمکران امکان دهند نفسی تازه کند. در راستای بسیج «حسینی» که لوطی ‌و عنترهای استعمار به راه انداخته‌اند، ایرانی‌نمایان مدعی طرفداری از دمکراسی نیز با صدور بیانیه‌های ابله‌فریب، روز 22 بهمن را برای راهپیمائی جهت اعتراض به حکومت جمکران برگزیده‌اند! به عنوان نمونه، تشکلی که خود را «کمیتة‌ همبستگی با خواست‌های دموکراتیک مردم ایران» ‌می‌خواند، با صدور یک بیانیة مضحک و بی‌سروته، مشتی دروغ ردیف کرده و از همة شوت‌وپرت‌ها می‌خواهد برای اعتراض به اعدام‌ها، روز 22 بهمن در واشنگتن تجمع کنند!

بله روز 22 بهمن، در داخل کشور یک خردجال دولتی به راه می‌افتد، یک خردجال سبز هم در خارج برای اعتراض به همین دولت به راه می‌اندازند. یک به علاوة یک، برابر است با دو! در نتیجه دو خردجال خواهیم داشت که از قضای روزگار هر دو 32 سال از عمرشان می‌گذرد و پیرامون یک اصل بی‌اساس به نام «انقلاب شکوهمند اسلامی» به اجماع رسیده‌اند. این است هدف استعمار: زنده نگاه‌داشتن کودتای ننگین 22 بهمن، تحت عنوان «انقلاب مردمی!»

البته با الاغ پیر نمی‌توان چنین معجزاتی کرد! خر 32 ساله اصلاً به درد نمی‌خورد؛ خر ‌باید جوان و چالاک و چموش باشد تا بتوان از گرده‌اش کار کشید. ولی خوب حال که الاغ 32 ساله در جمکران روی دست عموسام مانده، لازم است برادران دینی‌ الاغ کذا در فرنگ همتی به خرج داده با شعار «ما اهل کوفه نیستیم، الاغ تنها بماند»، خردجال 22 بهمن جمکران را از تنهائی به در آورند.

حضرات که نمی‌توانند در فرنگ برای حمایت از کودتای 22 بهمن تظاهرات به راه اندازند، می‌خواهند به بهانة مخالفت با «استبداد ولی فقیه»، که انقلاب‌شان را به شکست کشانده راهپیمائی کنند تا همه بدانند و آگاه باشند که روز 22 بهمن در ایران «انقلاب» شده و اهداف این انقلاب هم تأمین حقوق انسانی و اینجور چیزها بوده! اما این ولی‌فقیه پدرسوخته نگذاشت انقلاب اینان به اهداف‌اش برسد:

«بیست و دو بهمن 1375 یادآور تلاش ناکام ملتی است که امید‌های‌اش برای برقراری آزادی، برابری و حقوق انسانی پس از فروپاشی استبداد کهن سلطنتی [...] بر باد رفت[...]»


افسوس و صد افسوس! آورام یزدی اینهمه زحمت کشید که «2500 سال استبداد» را پاک کند، امام آمد و همه ‌جا را «کثیف» کرد! این بیانیه هم برای تداوم «کثافت» همان امام صادر شده، و به همین دلیل مانند دیگر بیانیه‌های ساواک و «کانون کوچه‌باغی» و غیره در سایت «اخبار روز» به افتخار انتشار نائل‌ آمده. صادرکنندگان بیانیة کذا که از سواد متعارف هم بی‌بهره‌اند، عبارت «بوتة ترازو» را بجای «بوتة آزمایش» به گنجینه ادب فارسی افزوده‌اند. اینان در کمال حماقت می‌کوشند با انحراف افکار عمومی، دو پیام مهم ارباب‌شان را به مخاطب منتقل کنند. نخست اینکه مسئول سرکوب و جنایت در حکومت اسلامی فقط «یک‌ نفر» است، دیگر آنکه « حق تعیین سرنوشت» هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد! حال آنکه طی سدة ‌اخیر سرکوب ملت ایران توسط نیروهای «نظامی ـ امنیتی» صورت گرفته. نیروهائی که ابتدا تحت نظارت انگلستان و سپس تحت قیمومت «لندن و واشنگتن» به سرکوب اشتغال داشته و دارند؛ «ولی فقیه»، فقط صورتکی است برای اعمال سیاست استعماری. پس از انقلاب اکتبر در روسیه،‌ هر گاه لازم آمده، غرب با به راه انداختن یک یا چند خردجال در ایران و قرار دادن نیروهای نظامی در کنار «مردم»، صورتک فرسودة خود را با صورتک‌ نوین جایگزین کرده‌، ولی اینبار نشد، آنهم فقط به دلیل فروپاشی دیواره‌های امنیتی جنگ سرد!

اگر اتحاد شوروی پا برجا مانده بود، خردجال میرحسین موفق می‌شد؛ و کافی بود آنگلوساکسون‌ها افسار سپاه قدرقدرت پاسداران را بکشند تا سپاه نیز در کنار مردم قرار گیرد! شاهد بودیم که طی یک هفته آشوب و جنجال موفق نشدند، همچنانکه پیشتر هم کودتای 18 تیر ملاممد خاتمی ناکام ماند. اما استعمار دست‌بردار نیست،‌ مگر اینکه چنان لگد محکمی دریافت دارد که همچون دیوید کامرون «برنزاژ» در بروکسل از چهره‌اش پاک شود! هر چند در نشست امنیتی «مونیخ» مستر کامرون را «برنزه» یافتیم، ولی حال و روز «تونی بلر» خیلی خراب‌تر از این حرف‌ها می‌‌نمود. «تونی بلر» نه تنها رنگ از صورت‌اش پریده بود که انبساط بیش از حد مردمک چشم‌های‌اش نشان می‌داد «آرام‌بخش» فراوان مصرف کرده تا بتواند مذاکرات صلح در منطقه را تحمل کند! از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به پیام دوم سازمان سیا که در سایت اخبار روز، مورخ 6 فوریه 2011 انتشار یافته.

حضرات ادعا کرده‌اند خواست ملت ایران برخورداری از «حق تعیین سرنوشت» است و این خواست هیچ حد و مرزی هم نمی‌شناسد. حال آنکه «خواست ملت» می‌باید حد و مرز داشته باشد، ‌چرا که این مطالبات اگر خارج از چارچوب انسان‌محوری قرار گیرد، انسان‌ستیز و سرکوبگر خواهد شد و به هیچ عنوان قابل دفاع نیست:

«[...] دستیابی به حق تعیین سرنوشت [...] محور اصلی مطالبات ملت را تشکیل می دهد که هیچ حد و مرزی را نمی‌شناسد. دستیابی به این حق، شرط ضروری ادارة کشور بر اساس ارادة‌ ملت است[...]»


برخلاف ترهات کمیتة‌ همبستگی کذا، کشور را بر اساس «ارادة ملت» اداره نمی‌کنند؛ بر اساس قوانین و مقرراتی اداره می‌کنند که منافع ایران و حقوق و آزادی‌ تک، تک ایرانیان را به عنوان انسان به رسمیت شناخته آن را مورد حمایت قرار می‌‌دهد. به عبارت دیگر «ارادة ملت ایران» را نمی‌توان با «حقوق انسانی ایرانی» در ترادف قرار داد. می‌بینیم که اینگونه «بیانیه‌های» گوساله پسند چگونه چارچوب‌های دمکراتیک را در هم می‌شکند تا فاشیسم و «عوام‌گرائی» را به نام اهداف عالیة یک حرکت سیاسی به ملت‌ها حقنه کند. در عمل برای حق تعیین سرنوشت ملت‌ها «حد و مرز» وجود دارد، خیلی هم خوب وجود دارد. شما‌ آن را نمی‌شناسید؛ استعمار هم به دلیل انسان‌ستیزی این حدومرز را نفی می‌کند! خلاصه دکان راهپیمائی کمیتة کذا در واقع جهت تأئید گله‌پروری و توحش مردم‌سالاری به راه افتاده، و مسلماً شیخ دباشی و دیگر لوطی و عنترهای اسلام‌پناه در این کاروان خردجال شرکت خواهند کرد چرا که در این بیانیة گوساله پسند، به «آرمان‌های والای انقلاب» اشاره شده:

«آنچه امروز در عرصة حکومت جریان دارد انحراف صریح و آشکار از آرمان‌های والای انقلاب است که مبارزه‌ای در خور و شایسته را می‌طلبد تا مسیر نوینی برای تحقق خواسته‌های تاریخی ملت ایران گشوده شود که تبارش به انقلاب مشروطه می‌رسد.»


بله ظاهراً آنچه «دیروز» در ایران می‌گذشت، یعنی توحش دولت خیابانی شیخ مهدی بازرگان و دولت کشتار اسلامی موسوی، در مسیر آرمان‌های والای انقلاب‌شان بوده، آرمان‌هائی که از طریق لشکرکشی‌های ماشالله قصاب و زهراخانوم و کشتار اقوام ایرانی شاهد تبلورشان بودیم. اما کدام آرمان؟ کدام آرمان والا؟ کدام انقلاب؟ در تاریخ 22 بهمن 1357،‌ استعمار غرب سناریوی شهریور 1320 را تکرار کرد تا نیروهای نظامی «شاه» را رها کنند و ارباب‌شان بتواند دامنة سرکوب و تاراج ملت ایران را گسترش دهد! آرمان والای تظاهرکنندگان چه بود؟ شعار پوچ و بی‌معنای «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی». مگر با همین مزخرفات و مبهمات تظاهرات نمی‌کردید؟ به آرمان والای‌تان هم رسیدید؛ ارتش در کنار «مردم» قرار گرفت، و دولت شاپور بختیار، تنها دولت قانونی پس از مشروطیت هم ساقط شد و سرنوشت ملت ایران توسط مشتی لات و اوباش «در خیابان» رقم خورد، این است آرمان والا؟ عربده جوئی در خیابان برای سینه زدن زیر علم خمینی و یزدی و بنی‌صدر «آرمان» شده؟ خاک بر سرتان با آرمان‌ والای‌تان. خاک برسرها، پس از 32 سال خیانت جدیدی را سازماندهی کرده‌اند: چسباندن کودتای استعماری 22 بهمن به انقلاب مشروطه در راهپیمائی واشنگتن! وقاحت و بیشرمی الاغ‌های طویلة‌ مک‌کارتی حد و مرز نمی‌شناسد. بیائید روز 22 بهمن راهپیمائی کنیم تا هم سالروز کودتا را گرامی ‌داریم، هم دستی به سروگوش الاغ 32 ساله در جمکران بکشیم تا در سربالائی گذشت زمان از نفس نیفتد! این است تقاضای واقعی کمیتة کذا.

آنچه اهمیت دارد این است که در سالروز نفرت و نکبت و توحش، خبرنگاران خارجی بتوانند از «جمعیت عظیم» تظاهرکنندگان در تهران و دیگر پایتخت‌های جهان فیلم «مستند» تهیه کرده و به افکار عمومی در غرب بباورانند که جمعیت کذا اگر مخالف خامنه‌ای و احمدی‌نژاد است، همچنان از انقلاب پرشکوه و میرحسین جلاد طرفداری می‌کند!

روند کار همان است که در مصر شاهد بودیم: پخش تصاویر تظاهرات و «تفسیر» مستقیم و غیرمستقیم تظاهرات کذا در مسیر منافع ارتش ناتو از طریق خبرگزاری‌های بین‌المللی. «تفسیر مستقیم»، همان سخنانی است که از زبان گویندة اخبار در رسانه‌های غرب می‌شنویم؛ و اما تفسیر غیرمستقیم، عبارت است از پخش شیرین‌زبانی‌های چند ریش و پشم و مقنعه و روبنده که با خبرنگاران غرب مصاحبه خواهند کرد و از قضای روزگار مطالبات‌شان همان مطالبات غرب است! به طور خلاصه در مصر همة ریش‌وپشم‌ها خواهند گفت، حسنی مبارک باید برود تا ما با ارتش مذاکره کنیم. به عبارت دیگر حضرات می‌خواهند ارتش مصر «در کنار مردم» قرار گیرد و کودتا کند؛ یعنی دقیقاً همان برنامه‌ای که ژنرال هویزر در ایران به راه انداخت تا کودتای استعماری سران خیانتکار ارتش را به عنوان «انقلاب» به مشتی هالو بفروشد.

در آن روزهای خوب سفارت آمریکا و شرکاء مزدوران‌شان را جهت حمله به نظامیان مسلح می‌کردند. جالب اینکه بخشی از این سلاح‌ها در سوپر مارکت ویژة یانکی‌ها واقع در شمال سفارت آمریکا ذخیره شده بود! بله، خارج از شوت‌وپرت‌ها، بخش اساسی «انقلاب» پرشکوه اسلامی را به این سوپر مارکت مقدس مدیون هستیم! گویا حضرات در مصر هم به همین کسب و کار خداپسندانه پرداخته‌ بودند، ولی اینبار که جنگ سرد به پایان رسیده، «توطئه» به سکوت برگزار نشد!

به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 7 فوریه 2011، وزارت امورخارجة مصر نمایندگی دیپلماتیک بسیاری از کشورها را به تلاش برای وارد کردن سلاح و ابزار ارتباطات از طریق چمدان دیپلمات‌ها متهم کرد. وزارت امور خارجة مصر می‌گوید، از آغاز بحران‌ برخی دیپلمات‌ها با ‌استفادة سوء از مصونیت دیپلماتیک‌شان قصد وارد کردن ابزاری را به مصر داشتند که ورودشان مستلزم «مجوز مخصوص» است. وزارت امور خارجة مصر می‌افزاید، ‌ مقامات ذیصلاح از ورود کالاهائی که به «مجوز مخصوص» نیاز دارد، ممانعت به عمل آوردند! به گزارش نووستی، وزارت امور خارجة مصر به تابعیت دیپلمات‌های مذکور اشاره نکرده. از نظر ما، وزارت امورخارجة مصر بسیار کار خوبی کرده؛ «چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است!» اما کار به این مختصر محدود نمانده! به گزارش نووستی، بعضی کشورها برای حفاظت از جان اتباع‌شان در مصر خواهان اعزام نیروهای نظامی به این کشور شده بودند، که تقاضای خیرخواهانه‌شان مورد قبول دولت مصر قرار نگرفت. بله اشتهای بعضی‌ها، همچنانکه می‌بینیم خیلی ‌صاف است!

اینان هنوز طعم شیرین پیروزی در کشور مصیبت‌زدة ‌ایران را از یاد نبرده‌اند و می‌پندارند همه جا می‌توان تجربة ایران را تکرار کرد. حال آنکه چه در داووس، و چه در نشست مونیخ به حضرات تفهیم شد که می‌باید دکان اسلام را در ایران نیز برچینند. به همین دلیل بود که مرده‌شویان و حامیان‌شان را به داووس راه ندادند؛ از آنجمله است،‌ «رابرت دونیرو» ریاست آیندة هیئت داوران فستیوال کن! ایشان قرار است در فستیوال کذا برای جعفر پناهی و جنبش سبز معرکة مفصلی بگیرند. خلاصه میرحسین موسوی خیلی کشته مرده پیدا کرده؛ ریزه خواران محفل برژینسکی در سراسر جهان به «مرده‌ریگ» حکومت اسلامی ارادت می‌ورزند، چرا که این حکومت منافع ارباب را در آمریکا و اسرائیل با شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» بخوبی تأمین می‌کند و به هیچ عنوان اهل «مذاکره» و «سازش» نیست.

این حکومت جز تخریب هدفی نداشته و ندارد، و طی 32 سال، با توسل به انواع «برچسب» از قماش «لیبرال»، «سازشکار»، «ضدانقلاب» و... مأموریت مقدس خود یعنی تخریب ایران و سرکوب ایرانی را به بهترین نحو ممکن انجام داده. امروز نیز مخالف‌نمایان این حکومت از همین شیوه پیروی می‌کنند، از اینرو مورد تشویق ارباب قرار خواهند گرفت. انتشار مقالة «وزین» ابولحسن بنی‌صدر در «نیویورک تایمز»، بوق اسلام نوازان اسرائیل‌پرست، یا بهتر بگوئیم شیپور تفنگ‌فروش‌های دو سوی آتلانتیک، و سخنرانی ابلهانة متکی در قم شاهدی است براین مدعا. اولی با توسل به برچسب «نئولیبرال» از اقتصاد غیراسلامی دولت تونس انتقاد کرده و دومی، یعنی منوچهر متکی، از خیانت‌های حسنی مبارک پرده برداشته!

بله قلادة منوچهر متکی را باز کرده‌اند تا سخنرانی کند. نوچة ولایتی هم سنگ تمام گذاشته و با فضولی به امور مصر، تمام حماقت و بلاهت و توحش ارباب را بازتابانده. اظهارات متکی در فارس نیوز، مورخ 16 بهمن‌ماه 1389، تحت عنوان مضحک، «خيانت‌هائي كه رژيم مبارك مرتكب شد» انتشار یافته. سخنرانی ابلهانة متکی را بررسی نمی‌کنیم، چرا که اتلاف وقت خواهد بود. همچون ولایتی، متکی نیز جز پادوئی در امر مقدس برده‌فروشی و قاچاق سلاح و موادمخدر وظیفه‌ای نداشته، ولی همین پادوی مفلوک استعمار به «خیانت» حسنی مبارک اشاره دارد. دلیل نیز روشن است، طی 30 سال ریاست حسنی مبارک، کشور مصر پای به جنگ نگذاشت و همچنانکه بارها گفته‌ایم «صلح» دشمن شماره یک اربابان مرده‌شویان در لندن و واشنگتن به شمار می‌رود. به همین دلیل است‌که «دیک‌چنی» جنایتکار و «شیمون پرز» با هدف تحریک افکارعمومی به ویژه در مصر، زبان به ستایش از حسنی مبارک گشوده‌، از او به عنوان «دوست خوب» آمریکا و اسرائیل یاد می‌کنند.

سایت فیگارو، مورخ 6 فوریه 2011 اظهارات مزورانة معاون جرج بوش را تحت عنوان «ستایش حسنی مبارک توسط دیک چنی» انتشار داده، ‌ و بعضی کاربران مواضع دیک‌چنی را «قتال» ارزیابی کرده‌اند. دیک چنی در مراسم یکصدمین سالگرد تولد «رونالد ریگان» منفور در سانتاباربارا به موش‌دوانی در امور مصر مشغول شد! دیک چنی که هنوز برای جنایات‌اش در عراق و افغانستان «نوبل صلح» دریافت نکرده، در مورد حسنی مبارک اظهار داشت، «دوست و متحد خوبی برای آمریکا بود، البته تصمیم در مورد مبارک به مردم مصر مربوط می‌شود، ولی خب، بعضی وقت‌ها می‌باید قدرت را رها کرد و رفت!» می‌بینیم که «تصمیم» با مصری‌هاست، ولی مسیر تصمیم را در واقع محفل دیک‌چنی مشخص می‌کند: مبارک باید برود!

تعجبی ندارد که خواست تمام جیره خواران آمریکا از خامنه‌ای گرفته تا کانون کوچه‌باغی به رفتن حسنی مبارک محدود شود. البته ما هم خواهان ماندن ایشان نیستیم، ولی حسنی مبارک می‌باید قدرت را از «طریق قانونی» واگذار کند، نه به شیوة خیابانی. مذاکرة دولت مصر با اوپوزیسیون نیز به همین منظور صورت می‌پذیرد. گویا یانکی‌ها از این شیوه زیاد خوششان نمی‌آید، ولی گفتگوهای رسمی طرفین این امکان را فراهم خواهد آورد که در چارچوب قانون اساسی راهکارهای نوین جهت گذار قانونی به دمکراسی بررسی شود. و به همین دلیل است که افراط‌گرایان مذاکره را نفی می‌کنند. خواست اینان جایگزینی دیکتاتوری «فرد» با دیکتاتوری «مردم» است. به عبارت دیگر حضرات همزمان براندازی دولت حسنی مبارک و استقرار حکومت خیابانی را می‌طلب‌اند، همان فاجعه‌ای که در ایران به وقوع پیوست. این است دلیل هم‌سوئی خامنه‌ای، موسوی،‌ کروبی و شرکاء با امثال شیمون پرز و دیک‌چنی. در رابطه با اظهارات دیک چنی یکی از کاربران فیگارو چنین می‌گوید:‌

«این یارو آنقدر منفور است که [می‌تواند] با تعریف و تکریم‌های‌ کشنده‌اش پولی هم به جیب بزند! همت کنین! در برابر چند دلار، از قذافی هم ستایش می‌کنم.»

بله لوطی‌وعنترهای سیرک عموسام، چه در جمکران و چه در ینگه‌دنیا از دو مسیر متفاوت پیرامون «مبارک باید برود»، به اجماع رسیده‌اند. جیره‌خواران استعمار در جمکران از حسنی مبارک به عنوان «خائن» یاد می‌کنند، حال آنکه اربابان‌شان در لندن و واشنگتن زبان به تمجید و ستایش از وی گشوده‌اند. در واقع، استعمار و سگ‌های‌اش به دو زبان مختلف می‌گویند، «مبارک باید برود.» مسلم است که استعمارگران متناسب با جایگاه‌شان سخن می‌گویند، سگ‌های‌شان نیز همچون متکی، خامنه‌ای و لاریجانی با پارس خود خواست ارباب را «بیان» می‌کنند.

اما سرنوشت حاکمیت مصر، البته با توجه به شعور سیاسی مصری‌ها در کنفرانس مونیخ روشن شد، نشستی که امسال مرده‌شویان را به آن راه ندادند، همچنانکه در داووس نیز در را بروی‌شان بستند. بهتر است محفل برژینسکی شکمش را برای جنبش سبز زیاد صابون نزند، چرا که اوضاع مصر بر خلاف توهم بعضی‌ها در مسیر مطلوب یانکی‌ها پیش نخواهد رفت. این است دلیل تغییراتی که اسرائیل را از مسیر جنگ‌افروزی خارج کرد.

«جونم براتون بگه»، پیش از خروج از حزب کارگر، اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل، در تاریخ 22 اوت 2010 اعلام داشت، برای ثبات «تساهال» ژنرال «یوآو گالان» جانشین ژنرال «اشکنازی» خواهد شد. اما روز گذشته، قرار شد ژنرال «بنی گانتز» این وظیفه را بر عهده گیرد! یادآور شویم ژنرال «گالان» فرماندة منطقة عملیاتی جنوب بود و با انتصاب ایشان، اسرائیل در عمل خود را برای جنگ آماده می‌کرد. اما روز گذشته پس از اینکه در مونیخ رسماً اعلام شد ناتو در مصر دخالت نخواهد کرد، نتانیاهو و اهود باراک هم برای انتصاب فرماندة نوین «تساهال» به توافق رسیدند. و اینگونه بود که خبر تغییرات وسیع در رسانه‌های فرانسه منتشر شد. به جزئیات نمی‌پردازیم، ولی خارج از تحولات در «رادیو ـ تلویزیون» فرانسه، مهم‌ترین تغییرات را در رسانه‌های اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرست «لوموند»، «لیبراسیون» و «نوول اوبسراوتور» شاهدیم. رسانه‌هائی که در عمل شاخک‌های «نیویورک تایمز» به شمار می‌روند.

کارفرمایان نیویورک‌تایمز که هنوز طعم شیرین کودتای 22 بهمن و استقرار حکومت خیابانی را زیر دندان مزمزه می‌کنند، ضمن «افشاگری» پیرامون ثروت افسانه‌ای خاندان مبارک، تظاهرات مصر را به «مستضعفان» نسبت داده و می‌کوشند با شعار «حسنی مبارک باید برود»، در این کشور نیز برای «پابرهنه‌ها» یک رهبر وحشی بیابانی از قماش خمینی دست و پا کنند. باید حضورشان بگوئیم «کور خوانده‌اید!» تحولات مصر هیچ ارتباطی با کودتای 22 بهمن 1357 ندارد. از یک‌سو، حسنی مبارک به طریق قانونی قدرت را واگذار خواهد کرد، از سوی دیگر، سران کودتای 22 بهمن در سراشیب مرگ افتاده‌اند. در نتیجه علیرغم به راه انداختن خردجال‌های متعدد، آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک بدانند که تحولات غیرقابل اجتناب در ایران نیز در مسیر دلخواه‌شان به وقوع نخواهد پیوست! این تحولات بازتابی خواهد بود از پیامدهای جنگ 33 روزة لبنان.





0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت