فیروس و فولودیا!
...
«فيروس» و «فلادیمیر» باعث شدند که «اهود باراك» قنبلة سياسية فياسرائيل را «یفجر» کند! این مسائل پیامد مسافرت رابرت گیتس به چین و ماچین است!
در پی مسافرت سه روزة رابرت گیتس به چین که از قضای روزگار با «کشف» یک انبار اسلحه در ایرلند تقارن زمانی یافت، انگلستان به ناچار دستاندرکار بزک چهرة پلید فدائیان اسلام در کشورهای مسلمان نشین شده. به همین دلیل در نشست نیویورک، عدم تجهیز ایران به سلاح اتمی در گرو تداوم حکومت توحش قرار گرفت. این است دلیل ستایش بیشرمانة حنازرچوبه از تشکل مزدور و تبهکار «فدائیان اسلام»، و انعکاس گستردة اظهارات ابلهانة شیخ کروبی در «بیبیسی» و «رادیوفردا»، پیرامون دهة رویائی حکومت آن دجال روشنضمیر، و بالاخره این است دلیل خروج اهود باراک از حزب کارگر اسرائیل جهت پایهریزی حزب «استقلال» که به زبان عبری آن را «هاتزماهوت» گویند. با در نظر گرفتن «استقلال» بخش مسیحینشین سودان میتوانیم به صراحت بگوئیم واژة پوچ و فریبندة «استقلال» همة جیرهخواران آنگلوساکسونها را، از مسلمان و مسیحی و یهودی در یک صف قرار داده.
از اینرو، اهداف «باراک»، به عنوان رهبر حزب نوین اسرائیل از قضای روزگار به شعارهای مارین لوپن، رهبر جدید فاشیستهای فرانسه بسیار نزدیک مینماید! روز یکشنبة گذشته، «مارین لوپن»، که بجای پدرش به رهبری «جبهة ملی» فرانسه انتخاب شده، ذکر دمکراسی گرفته، و درست مثل خمینی دجال ضدامپریالیست شده بود! حال آنکه ایالات متحد، بودجة فاشیستهای اروپا را با ارز حاصل از تاراج نفت کشورهای مسلمان نشین تأمین میکند. به همین دلیل کمک مالی به فاشیستهای فرانسه، از الزامات «دیپلماتیک» سفارت حکومت جمکران بوده و هست. بین خودمان بماند، همین مارین لوپن، چند روز پیش ضمن سرزنش اسرائیل، از حقوق فلسطینیها دفاع جانانه به عمل آورده بود. پیش از به راه افتادن خردجال انتخابات جمکران گفته بودیم که با جدائی طرفداران «برونو گلنیش» از هواداران «مارین لوپن»، در جبهة فاشیستهای فرانسه «شکاف» افتاده. دیدیم که همین شکاف «محفل سبز» را ایجاد کرد.
اما انتخاب یک زن به رهبری یک تشکل فاشیست و «پدرپرست» آنهم با شعار دفاع از لائیسیته و دمکراسی نشان میدهد که نقش کلیسای کاتولیک در این تشکل سیاسی کاهش یافته. این امر تهدیدی است برای «اس.اس»، شاخة اسرائیلنواز و اسلامپرست حاکمیت آلمان، که سخنگوی اصلی آن «درشپیگل» خودمان است و همچون دیگر «اساسها»، از متحدان پنهان واتیکان به شمار میرود. واتیکان، همچنانکه در وبلاگهای پیشین، به ویژه در وبلاگ «اهل چنج» نیز گفتیم، حامی بیقید و شرط طالبانپروری و سیاست استعماری «یک کشور، یک مذهب» بوده و با شبکة موازی سازمان سیا ارتباط مستقیم دارد. به همین دلیل است که واتیکان از «محفل سبز» و دارودستة میرحسین موسوی حمایت میکند، چرا که منافع «خط امام»، «اصولگرائی» و اسلام پرستی و مردمسالاری به بانکهای غرب سرازیر میشود؛ روشن است که استقرار دمکراسی در کشور کلیدی ایران تهدیدی باشد برای همین منافع استعماری.
در نتیجه، حکومت اسلامی جمکران تمام تلاش خود را به کار گرفته تا از یکسو با معرفی اسرائیل و آمریکا به عنوان «دشمن اسلام» بتواند بر پیشانی مخالفان سرکوب و تاراج استعماری برچسب «دینستیز» الصاق کند، و از سوی دیگر، نقض حقوق انسانی و منافع ملی ایرانیان را با تکیه بر اسلام و اخلاق اسلامی و پوچیاتی از این قماش «توجیه» نماید. برای تحقق این اهداف مقدس کافی است، موجودیت انسان در زمان و مکان مشخص نفی شود. کافی است همچون حاج عباس میلانی، شخصیت انسان را «موروثی» بدانیم و آزادیهای اجتماعی و فردی انسان در چارچوب قوانین دمکراتیک را «حق طبیعی» به حساب آوریم؛ اینچنین است که انسان در ترادف با حیوانات وحشی قرار خواهد گرفت.
اما فکر نکنید حاج عباس میلانی در گسترش چنین تبلیغات گوسالهپسندی دست تنهاست؛ به هیچ عنوان! تمام سگهای هار سازمان سیا در این مسیر با ایشان همگامی دارند و میکوشند در گسترش توحش و حماقت از ایشان و مهرانگیز کار گوی سبقت بربایند. با نیمنگاهی به متن مصاحبة «نوید بازرگان» در «گویانیوز» خواهیم دید که سبقت گرفتن از اصحاب طویلة مککارتی برای قوم و قبیلة بازرگان، همچون دیگر فدائیان اسلام مثل آب خوردن است.
سروش دباغ و رضا خجسته رحیمی با «نوید بازرگان» مصاحبهای کردهاند که در «مهرنامه» منتشر شده و «گویانیوز» آنرا برای انتشار «مناسب» تشخیص داده؛ دلیل هم روشن است. پاسخهای «نوید بازرگان» که پدرش را «مهندس بازرگان» میخواند، تداوم ترهات انسانستیز استاد عباس میلانی و مهرانگیز کار به شمار میرود. نوید بازرگان میگوید، جناب مهندس به دلیل «تربیتی» و شاید ژنتیک، خصلتاً اخلاقی بود و اگر مسلمان هم نبود، خصلت اخلاقیاش پا برجا و استوار میماند! به عبارت دیگر، پسر کودن شیخ مهدی تلویحاً به ما میگوید اگر پدر و مادر شیخ مهدی مسلمان هم نبودند، ساختار شخصیتی شیخ مهدی بازرگان تغییر نمیکرد و ایشان همچنان «اخلاقپرست» باقی میماندند:
«مهندس بازرگان خصلتا اخلاقی بود، شايد دليل تربيتی و شايد ژنتيکی داشت. اما به باور من اگر او مسيحی هم میبود يک مسيحی پايبند به اخلاق بود و اگر يهودی هم بود يک يهودی پايبند به اخلاق بود [...]»
راستش تاکنون در طویلة مککارتی با چنین الاغ چهارگوشی برخورد نکرده بودیم. اولاً پیشخدمت محفل «کارتر ـ برژینسکی»، تنها اخلاقی که میشناخت اخلاق مزدوری بود، و به همین دلیل با نادیده گرفتن «انسانمحوری» اروپای متمدن، در کمال حماقت «مذهب» را نشان تمدن و انسانیت معرفی کرده. مذهبی که سوابق درخشاناش را در دوران تفتیشعقاید و آتش زدن اومانیستها طی قرون وسطی شاهد بودیم، و در دوران جدید همین مذهب را دستاندرکار تشکیل اردوگاههای مرگ برای کولیها، یهودیان، چپگرایان و همجنسگرایان و معلولین میبینیم؛ چنین دستگاه درخشان و درستکار و امانتداری است که عامل تمدن و پیشرفت غرب معرفی میشود. شیخ مهدی در یک نگاه به غرب همة زیر و بم تمدن مغرب زمین را شناخت، و این اکتشافات بزرگ را به رشتة تحریر درآورد تا آیندگان از این منبع دانش و خرد و اخلاق محروم نمانند. شیخ مهدی همچنین از نهادینه شدن «اعتقاد به آزادی» در غرب نوشتهاند! بله، بر اساس ترهات بازرگان باید بپذیریم که آزادیهای اجتماعی در غرب، بر توهمات و اعتقادات و باورها تکیه دارد، نه بر حاکمیت قوانین انسانمحور! همچنین از شیخ مهدی میباید بیاموزیم که پیشرفت و تمدن ناشی از ایدهآل مذهب است؛ همان مذهبی که «گردش زمین» را نفی میکند و خرگوش را هنوز نشخوارکننده به شمار میآورد! همین مذهب زمینهساز «پیشرفت علمی» و تمدن شده:
«[...]در غرب نيز توجه او بيشتر بر امور اخلاقی آنها معطوف ميشود[...] اينکه امانت [...] و دوستی آنها چگونه است [...]. و يا چطور اعتقاد به آزادی در آنجا نهادينه شده [...] او مينويسد بزودی متوجه اين مطلب شدم که اروپای متمدن و پيشرفته اروپای کراوات سينما و البسه نيست. اروپا معنويت ايدهآل و مذهب دارد [...]»
افسوس که فرصت بررسی آثار سرشار از حماقت شیخ مهدی را در این مقطع نداریم! همچنانکه بارها گفتهایم، این فرد زبانی «آمرانه» و «یکسویه» دارد که انسان ستیزی خود را با تکیه بر مقدسات «توجیه» میکند و با تکیه بر همین مقدسات، به صراحت با نفی تفکر منطقی، «تکرار» راه گذشتگان را حرکت به سوی آینده میشمارد. به همین دلیل است که پادوهای سازمان سیا در داخل و خارج کشور ذکر محمد مصدق گرفتهاند. در محفل «حاجابوتراب»، بازرگان نوچة مصدق بود، همچنانکه رجائی منفور نیز نوچة شیخ مهدی به شمار میرفت و رسم بر این بود که «اصولگرایان» شیخ مهدی و مصدق را «لیبرال» و مخالف اسلام به شمار آورند! حال آنکه هر دو با مهدوی کنی آخور مشترک داشتند. حال به دلیل افلاس ارباب، مزدوران بیگانه، به قول راوی توپ مرواری «عزیزچسانه» شدهاند. از اینرو حنازرچوبه هم وارد این معرکه شده و از «نشست نهادهای ضدجنگ در نیویورک» یک گزارش مفصل و مهوع برایمان منتشر کرده تا بدانیم و آگاه باشیم که یانکیها میخواهند حکومت توحش را سرنگون کنند، چرا که این حکومت از یکسو، به دلیل اصول مذهبیاش نمیخواهد به سلاح هستهای مجهز شود و از سوی دیگر «هاتزماهوت»، یعنی «استقلال» دارد!
حنازرچوبه، مورخ 16 ژانویه 2011 در مطلبی با کد: 30188971 از زبان نهادهای ضدجنگ آمریکا در چند بخش مجزا همزمان چندین دروغ بزرگ را به مخاطب حقنه میکند. در بخش نخست، میباید بپذیریم که آمریکا دشمن حکومت اسلامی است، و حکومت توحش جمکران که از بدو استقرار، جز مزدوری غرب هیچ وظیفهای برای خود نشناخته و نخواهد شناخت، حکومتی است «ملی» و از همه مهمتر اینکه کودتای 28 مرداد 1332 بر علیه مصدق و دولت دمکراتیک ایشان بوده نه بر علیه منافع ملت ایران.
پیام بخش دوم این است که آمریکا دشمن حکومت جمکران است؛ اسرائیل برای ایالات متحد تصمیم میگیرد؛ حقوق بشر و آزادیهای انسانی آمریکائی است؛ و حکومت جمکران تنها حکومتی است که در برابر آمریکا ایستاده! البته از آنجا که به قول امام دجالشان، «اقتصاد مال خر است»، میباید وابستگی تام و تمام اقتصاد ایران به قاچاقچیهای ارتش ناتو را فراموش کنیم تا پروپاگاند الاغهای مککارتی توجیه شود. اما از آنجا که شارلاتانیسم فاقد منطق است همین نخالهها در نیویورک ادعا میکنند، اسرائیل هم در برابر آمریکا قد علم کرده و گردنکشی میکند!
باری، نشست کذا با هدف بررسی علل دشمنی آمریکا با ملت ایران بر پا شد. اما پس از سخنرانی «مکگاورن»، «روی بکر» و فردی به نام «نیما شیرازی» معلوم شد در دورة صدارت مصدق «دمکراسی» در ایران حاکم بوده، و اکنون هم حقوق انسانی در ایران نقض نمیشود! خلاصه آمریکا بیدلیل حکومت جمکران را اذیت میکند. در ضمن همة جهانیان آگاه شدند که اسرائیل از چنان قدرتی برخوردار است که برای اوباما تعیین تکلیف میکند و آمریکا از اسرائیل حمایت نظامی به عمل نمیآورد! به عبارت دیگر، اسرائیل یک تنه در برابر مصر، اردن، لبنان، سوریه و ملت فلسطین ایستاده و آمریکا و ارتش ناتو در این میان هیچ نقشی ندارند! بله، اسرائیل همچون «سامسون» تک و تنهاست. البته سامسون بر اساس اسطورههای کتب مقدس موهای پرپشت و بلندی داشت، حال آنکه اهودباراک، نتانیاهو و شیمون پرز و شرکاء از چنین امکانات استراتژیکی بیبهرهاند! بگذریم و بازگردیم به سخنرانیهای گوسالهپسند در نشست نیویورک که ضمن ارایة تصویر قدرقدرت از اسرائیل حاکمیت این کشور را نیز «مستقل» معرفی میکند:
«[...]مكگاورن [...] با انتقاد [...] از سياستهاي آمريكا در ارتباط با ايران گفت كه مشكل اصلي، رژيم صهيونيستي است [...] بنيامين نتانياهو براي آمريكا تصميم ميگيرد [...] آمريكا به اسرائيل پيشنهاد امضاي قرارداد دفاع از يكديگر را داد اما اسرائيل آن را رد كرد [...] اسرائيل ميخواهد به اشغالگري [...] ادامه دهد [...]»
این خلاصهای است از پروپاگاند شاخة دوم طویلة مککارتی که خود را مخالف اسرائیل جا زده و در واقع از حاکمیت مفلوک اسرائیل تصویر «ابرقدرت» جهانی ارائه میدهد، ابرقدرتی که برای آمریکا هم تصمیم میگیرد! کسی هم نمیگوید که این اظهارات احمقانه که با استفاده از «یهودستیزی» رایج در میان متعصبین مسیحی و مسلمان به راه افتاده، فقط جهت توجیه نقش جهانی سیاستهای آمریکا ردیف میشود. باری «مک گاورن»، در ادامة سخنان مزورانهاش میافزاید، مردم ایران نمیخواهند تحت سلطة آمریکا باشند و به همین دلیل آمریکا میخواهد دولت ایران را سرنگون کند!
حضرت مکگاورن که پس از صرف چلوکباب سفارشی «لاتالله» در آمریکا، به شمارش دلارهای دریافتی مشغول بودند، «گنده آروغی» زدهاند که رایحة تعفن آن در سایت رسمی حکومت جمکران به مشام میرسد! در خلال همین «آروغ» سرنوشتساز است که مکگاورن مبهوت از دلارهای دریافتی، در راستای سیاست تبدیل نوکر به مبارز، ملت ایران را با حکومت دستنشاندة جمکران در ترادف قرار میدهد:
«مردم ايران نميخواهند زير سلطه آمريكا باشند [...] آمريكا ميخواهد دولت ايران را سرنگون كند زيرا كه در برابر سلطهجوئي آمريكا ايستاده [...]»
و دیدیم که به دلیل همین «ایستادگی» بود که حکومت اسلامی ضمن سرکوب ملت ایران، با اشغال سفارت آمریکا، تحریم اقتصادی و جنگ را بر نیز بر ما ملت تحمیل کرد تا کالاهای تولید ارباب را از بازار سیاه و به چند برابر بهای واقعیشان وارد نماید و برای نابودی ملتهای منطقه، از اسرائیل هم اسلحه دریافت کند! مسلم است که هیچ ملتی نمیخواهد تحت سلطة دیگر کشورها باشد، اما مسلم است که حکومت اسلامی جمکران مانند دیگر حکومتهای «مستقل» اسلامی در خدمت یانکیهاست. البته وقاحت و بیشرمی مستر «مکگاورن» و شرکاء بیش از اینحرفهاست. در نشست کذا گفته شد، مصدق آشوبطلب و قانونشکن «دمکراسی» برای ایرانیان به ارمغان آورده بود؛ و اینکه حقوق بشر و این بهانهها، آزادیهائی است که آمریکائیها از آن صحبت میکنند و قصدشان اعمال فشار به دولت ایران است! بله، به ادعای مک گاورن، آمریکا هرگز ملت ایران را تحت فشار قرار نداده، فقط میخواهد نوکران دستنشاندهاش را آزار دهد و همین آمریکا بود که پیشتر، دیکتاتوری «نیمه فاشیستی» شاه را بجای «دمکراسی» مصدق نشاند:
«[...] وي در رابطه با بهانههائي مانند حقوق بشر، حقوق زنان و [...] آزاديهائی كه آمريكا از آنها صحبت ميكند، گفت آمريكا [...] اينها را بهانه كرده تا دولت ايران را تحت فشار قرار دهد [...] چرا دولت دكتر محمد مصدق را كه يك دموكراسي بود آمريكا [...] سرنگون كرد و به جاي آن [...] عروسك خيمه شب بازي خودش را جايگزين كرد [...] رژيم شاه ديكتاتور در ايران، نيمه فاشيستي بود [...]»
عجیب نیست که «مکگاورن» و «بکر» اینچنین روان و آسان به زبان آخوندهای «ملی ـ مذهبی» سخن میگویند؟ به هیچ عنوان! شعارهای ابلهانة «ملی ـ مذهبیهای» جمکران همواره در طویلة مککارتی تولید شده و اینک طویله داران هم برای رعایت عدالت علوی از علوفة نوکرانشان تغذیه میکنند، به همین دلیل زبان یانکیها به زبان الکن خمینی دجال شباهت یافته. حال ببینیم «نیما شیرازی»، فعال سیاسی حاضر در نشست کذا چه میگوید؟ اینفرد ادعا میکند تنها کشوری که در برابر آمریکا ایستاده ایران است، از 28 سال پیش آمریکا و اسرائیل با توسل به دروغ میخواهند ایران را خطر هستهای بنمایانند، ولی اصول مذهبی چنین اجازهای به «ما» نمیدهد:
«[آمریکا و اسرائیل] تلاش ميكنند [...] ايران را يك خطر هستهاي نشان دهند اما ايران يك كشور مذهبي است و اصول مذهبي ايران اجازه داشتن اين بمبها را نميدهد[...] تنها كشوري كه در برابر آمريكا ايستاده و از مواضع مستقل خود دفاع ميكند، ايران است [...]»
پیام اصلی مزخرفات «شیرازی» این است که اگر حکومت اسلامی با دمکراسی جایگزین شود، دیگر اصول مذهبی مانعی در راه تجهیز ایران به سلاح هستهای نخواهد بود! میبینیم که مخالفان استقرار دمکراسی در ایران پروپاگاند انسان ستیزشان را از طریق نهادهای ضدجنگ در حنازرچوبه پخش میکنند. باری سخنرانی ابلهانة نیما شیرازی به جهانیان ثابت کرد که رعایت موازین و مقررات بینالمللی هیچگونه اهمیتی ندارد، و ملاک همان دین و مذهب است؛ و حکومت جمکران به دلیل اعتقادات مذهبی هرگز سلاح اتمی نخواهد ساخت!
یکی نیست به این گوسالة ننه حسن بگوید، چرا کشور دوست و برادر «پاکستان» را همینآمریکا به سلاح هستهای مجهز کرده؟ مگر پاکستانیها مسلمان نیستند، مگر اصولشان با دیگر مسلمانان تفاوت دارد؟! به هیچعنوان! مشکل سگهای هار استعمار این است که در ایران و دیگر کشورهای مسلماننشین دمکراسی مستقر شود! به همین دلیل بود که چند ساعت پس از سخنرانی بنعلی پیرامون «آزادی بیان»، دولت تونس را ساقط کردند. شعار دمکراسی و آزادی اگر چه برای بوقهای مککارتی ابزار مناسب براندازی بوده، برقراری دمکراسی در کشورهای مسلماننشین «کفر»است. از اینرو همة سگهای زنجیری عموسام وظیفه دارند مبهمات اسلام و «حکایات» ادیان را ضامن «استقلال» کشورها معرفی کنند. به یاد داریم که طی دوران «جنگ سرد»، وظیفة فکلکراواتیهای «فدائیاسلام»، و اوباش حوزه و بازار توسل به مذهب برای سرکوب ایرانی و مخالفت با آزادی بیان بود. و امروز، به عنوان حمایت از «دمکراسی» در تونس برنامة رادیو را برای پخش اذان قطع کردند تا از «پیشرفت» مذهبی عقب نمانند.
در پی سقوط ناگهانی دولت تونس، نماد این فروپاشی، یعنی «خودسوزی» به کشورهای مصر، الجزایر و دیگر مناطق تاراج و سرکوب ناتو سرایت کرد و اهودباراک، از حزب کارگر اسرائیل خارج شد! به گزارش فیگارو، مورخ 17 ژانویه 2011، وزیر دفاع اسرائیل طی نشست مطبوعاتی در «کنست» اعلام داشت:
«ما امروز یک گروه پارلمانی نوین تشکیل میدهیم [...] و به پیروی از خط بنگوریون حزبی میانهرو، سیونیست و دمکراتیک ایجاد خواهیم کرد [...]»
میبینیم که اهودباراک هم خواهان بازگشت به دوران نورانی «بن گوریون» روشن ضمیر شده. به گزارش فیگارو، نام حزب «اهود باراک» به زبان عبری «هاتزماهوت» خواهد بود، به معنای «استقلال!» بله، به این ترتیب است که استقلال کذا را در اسرائیل، «آزادی» را، آنهم به ادعای شیخ مهدی در تمدن غرب، و سرانجام حکومت توحش را تحت عنوان «جمهوری اسلامی» در کشور مصیبتزدة ایران رویت میکنیم. آنچه اهمیت دارد این است که تشکل نوین «باراک» به سیاست سنگاندازی نتانیاهو در مذاکرات صلح اعتراض دارد! دلیل هم اینکه با سقوط دولت لبنان حضرات زمینة جنگ افروزی را از دست دادهاند و برای اینکه خود را از تک و تا نیندازند، از حزب فرسودة کارگر خارج شده قصد دارند سیاست بریتانیا را با صورتک نوین به پیش رانند.
خلاصه «شیمون پرز»، نوچة «اساسهای» آلمان و رفیق گرمابه و گلستان رجب اردوغان خارج از این تشکل نوین قرار خواهد گرفت! و به همین دلیل قرار شد داوود اوغلو برای برگزاری «نماز یاخونت» راهی سوریه شود. گوردون براون هم برای انجام فریضة حج به عربستان رفت، و همان روز خبر رسید که عدهای آلمانی مسلح در تونس دستگیر شدهاند!
به مصداق «مسجد نساخته، گدا درش نشسته»، پیش از ورود «بنعلی» به عربستان، گوردون براون نخست وزیر سابق بریتانیا به دیدار پادشاه این کشور شتافت؛ و منبع ما بسیار مؤثق است. گوردون براون برای تأمین هزینة «استقلال»، حزب جدید «اهودباراک»، التماس دعا داشت! خلاصه محفل شیمون پرز میباید از دور خارج شود. «تغییر» در اسرائیل، در گیرودار «خودکشی» علیرضا پهلوی الزامی مینمود؛ الزامی که از هنگام تماس تلفنی «شیمون پرز» با دیمیتری مدودف قابل پیش بینی بود. چنین گفت شیمون پرز حضرت مدودف را، که به دلیل اعتصاب در وزارت امورخارجه، استقبال شایسته از شما امکانپذیر نیست!
قرار بود دیمیتری مدودف اواسط ماه ژانویه به اسرائیل، اردن و فلسطین سفر کند. در پی تلفن شیمون پرز، کرملین با صدور بیانیهای اعلام داشت در برنامة مسافرت مدودف به اردن و فلسطین هیچ تغییری پیش نیامده! در تاریخ 5 ژانویه 2011 روزنامة «هاآرتز» این خبر را منتشر کرد. سپس خبر آلودگی تولیدات دامی و کشاورزی آلمان، سقوط دولت لبنان و فرار «بنعلی» را شنیدیم که به انشعاب در حزب کارگر اسرائیل منجر شد.
در الفبای فارسی همیشه پس از «ف» به «قاف» میرسیم! امروز در سایت عرب زبان «نووستی» از «فیروس» و «فلادیمیر» به «قنبله سیاسیه» در اسرائیل رسیدیم.
نووستی، مورخ 17 ژانویه 2011 در مطلبی تحت عنوان «باراك يفجر قنبلة سياسية في اسرائيل» به تشکیل حزب «استقلال» یا همان «هاتزماهوت» اشاره کرد. همچنین در تاریخ 16 ژانویه، نووستی با انتشار خبری در مورد «ستاکسنت»، در باب «فيروس» معروف «ستاکس نت» توضیح داده! در ضمن در بخش عرب زبان نووستی، ولادیمیر پوتین را «فلادیمیر بوتین» گویند!
«جونم براتون بگه»، سرانجام «زین بنعلی»، رئیس جمهور مادامالعمر تونس را به حرمسرای پادشاه عربستان فرستادند و روز 16 ژانویه 2011 ، یعنی 32 سال پس از خروج شاه از ایران، اسرائیل از استقرار حکومت اسلامی در تونس ابراز نگرانی کرد! میدانیم که بر اساس تبلیغات سازمان سیا، حکومتهای اسلامی «مستقل» و ضداستبداد و به قول امام دجال «ضدامپریاس» هستند و آمریکا آنقدر از حکومتهای اسلامی میترسد، که برای استقرار همین قماش حکومت توحش به عراق و افغانستان لشکرکشی کرده!
به یاد داریم که پس از سقوط دولت لبنان، سعد حریری برای ملاقات مجدد با نیکولا سرکوزی از واشنگتن به پاریس آمد سپس برای دیدار با مقامات ترکیه وارد آنکارا شد. در میانة جنجال و هیاهو پیرامون فرار «زین بنعلی»، رئیس جمهور تونس، ابراز نگرانی مزورانة اسرائیل از استقرار حکومت اسلامی در این کشور، با مطالبات نهادهای به اصطلاح «ضدجنگ» آمریکا در همسوئی کامل قرار گرفته! عجیب اینجاست که نهادهای کذا خود را مخالف سیاستهای اسرائیل هم مینمایانند! این است یکی از فواید و معجزات «شعار»! با توسل به شعار است که میتوان واژگوننمائی کرد.
به عنوان نمونه، رادیوفردا، برای گرم کردن تنور توحش یک برچسب «جباریات» به پیشانی سرپرست مچل کیهان چسبانده، تا دکان اسلام «رحمانی» ورشکست نشود. البته «جباریات» کیهان از زبان «آخونددعائی»، سرپرست روزنامة مسعودیها به اثبات رسیده! روزنامهای که در توحش از کیهان هیچ کم نداشته و ندارد. فقط «اطلاعات» بوق حاکمیت انگلستان است، در حالیکه یانکیها برای گسترش توحش و ابتذال همواره در شیپور کیهان دمیده و میدمند. فراموش نکنیم که شخصیتهای برجستهای چون داماد سرتیپ زاهدی، هاله اسفندیاری، شائول بخاش، ملاممد خاتمی و شرکاء محصولات ناب دو محفل استعماری اطلاعات و کیهاناند. در نتیجه، اظهارات ابلهانة آخوند دعائی که در «بیبیسی» هم منعکس شده مصداق گفتگوی سیر و پیاز است. نیازی نیست که بگوئیم «در مثل مناقشه نیست» و پاسدار شریعتمداری، همچون آخوند دعائی و ملاممد خاتمی جملگی سگهای زنجیری استعمارند و منطقاً ارتباطی با سیر و پیاز ندارند. خلاصه سیر و پیاز هرگز در خدمت پروپاگاند استعمار قرار نمیگیرند، چرا که بر خلاف انسان، قادر نیستند با توسل به «زبان» عوامفریبی کنند.
به گزارش فیگارو، مورخ 17 ژانویه 2011، میشل پولنارف نام پسرش را انتخاب کرد! بله، سریال «پولنارف» همچنان ادامه دارد. ما که خیلی نگران بودیم این بچة سرپیری بینام بماند؛ خوشبختانه چنین نشد! همزمان با «يفجری» که باراک در «قنبلة سياسية فياسرائيل» ایجاد نمود، پولنارف هم «یفجری» در سیاست بینالملل به وجود آورده، نوزاد خود را «فولودیا» یا بهتر بگوئیم «ولودیا» نامید! فیگارو مینویسد، «ولودیا» نامی است که به مرور زمان به ولادیمیر تبدیل شده. ولادیمیر، به معنای پرنسی است که در صلح حکومت میکند. امیدواریم «فیروس» به «فولودیا» نزند، و اهود باراک نیز «یفجری فی قنبلة» ایشان ایجاد نکنند، تا «بی. پی» بتواند سهام «یوکوس» را در آرامش کامل از «روس نفت» خریداری نماید.
به گزارش سایت فرانسه زبان «نووستی»، مورخ 17 ژانویه 2011 ، با خرید سهام یوکوس توسط بریتیش پترولیوم بین این شرکت و «روسنفت» اتحاد استراتژیک ایجاد شد. در این دادوستد 16 میلیارد دلاری، «روسنفت» در برابر دریافت 5 درصد سهام تصمیم گیرندگان «بی. پی»، 9،5 درصد از سهام خود را به بریتیش پترولیوم واگذار کرد. به گزارش نووستی، «کلر داویدسون»، سخنگوی یوکوس در لوکزامبورگ دارائیهای «روسنفت» را مشکوک خواند، ولی «رستم کاژاروف»، سخنگوی روسنفت اعلام داشت وکلای «بی. پی» و «روسنفت» تمام ریسکهای احتمالی این تبادل سهام را بررسی کردهاند. پس تردیدی نیست که ایندو شرکت نازنازی پس از بررسی تمامی خطرات ناشی از استقرار حکومتهای اسلامی در سواحل مدیترانه، دست اتحاد استراتژیک به یکدیگر دادهاند. شاد و فیروس باشید!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت