پپسی و کربلا!
...
اشغال سفارت آمریکا در تهران آنقدر به مذاق محفل «کارتر ـ برژینسکی» شیرین آمده که نیویورکتایمز، بوق محفل کذا تمام تلاش خود را به خرج میدهد تا آلترناتیو حکومت جمکران، هر آنچه هست جایگاه ممتاز «دشمن» را برای ایالات متحد محفوظ نگاه دارد. این است دلیل انتشار افشاگریهای نیویورکتایمز در سایت رادیوفردا، مورخ 3 دیماه 1389. بله، جایگاه «دشمن»، به ویژه در دوران «جنگ سرد»، هم برای استالینیستها و هم برای کهنهفروشهای نیویورک و تفنگفروشهای ینگهدنیا مزایای فراوان داشت، و اینان به هیچ قیمتی حاضر نیستند از این منافع چشم پوشی کنند. حضرات که «سنگر حق» خود را در مسکو از دست دادهاند، بدون اینکه بتوانند در سواحل خزر حضور یابند، میکوشند این سنگر را در ایران تقویت نمایند؛ باشد که تجزیة ایران کارسازشان شود.
به گزارش نووستی مورخ، 21 دسامبر 2010، دیمیتری مدودف برای یک سفر دو روزه عازم هند شد. در فردای ورود مدودف به هند، خبر پرتاب دو موشک «پریتوی ـ 2» انتشار یافت، و همان روز سنای ایالات متحد پیمان «ستارت ـ 3» را نیز به تصویب رساند. یادآور شویم در گیرودار چانهزدن آمریکا و روسیه بر سر تصویب «ستارت ـ 3»، موشکهای میانبرد هستهای به ارادة الهی و به نام «غوری» در اختیار نوکران آمریکا در پاکستان قرار گرفت، و خبر آزمایش موفقیتآمیز یک «غوری» نیز توسط بوقهای ناتو انعکاس یافت. همزمان با مسافرت مدودف به هند، امیر قطر هولهولکی وارد تهران شد و ... و روز دوم دیماه 1389، نشست سران «اکو» در استانبول گشایش یافت. فردای همان روز، مهرنیوز از برگزاری مانور مشترک دریائی «جمکران ـ قطر» خبر داد، بدون اینکه توضیح دهد در قطر یانکیها در پایگاه نظامی «العدید» لنگر انداختهاند!
چند روز پیش سری به سایت عرب زبان نووستی زدم، در یکی بخشها نوشته بود، «اهمالاخبار، 11 دیسمبر، الساعة 15.00 بتوقیت موسکو.» پس نگاهی داشته باشیم به «اهمالاخبار» خودمان، به توقیت الفرانسیه در وبلاگ ناهید رکسان!
طویلة مککارتی چنین شایع کرده که قانونشکنی، لاتبازی و عربدهجوئی در داخل و خارج مرزها یعنی «مبارزه» و «ایستادگی»، و رعایت قوانین و مقررات بینالمللی به معنای «سازش» و زدوبند است! این الگوی توحشگستر را استعمار از بیبیگوزکهای شیعیان در باب «مبارزات» فرضی امام حسین «عین» اقتباس کرده. برای تأمین منافع استعمار در ایران، همة «مبارزان» موظفاند، بدون در نظر گرفتن زمان و مکان، از آنحضرت در صحرای کربلا پیروی کنند، در غیراینصورت «لیبرال» و «سازشکار» تلقی خواهند شد. دلیل مخالفت سازمان سیا با «سازشکاران» روشن است؛ استعمار برای تاراج ملتها به یکجانبهگرایان «حسینی» از قماش مصدق و خمینی نیاز دارد، تا بتواند تحریم اقتصادی و جنگ را در برابر افکارعمومی «موجه» جلوه دهد. حال آنکه این به اصطلاح «سازشکاران» پلید در برابر تحمیل سیاست پرسود انزوای سیاسی و اقتصادی بر ملتها مانع ایجاد میکنند. در نتیجه، هر کس برای حل مشکلات ایران «راههای قانونی» را برگزیند، راه بندی خواهد بود در برابر منافع نامشروع استعمار و میباید همچون رزمآرا «حذف» شود.
روند رایج این است که ابتدا یک برچسب «سازشکار» بر «عناصر» نامطلوب الصاق شود، سپس یکی از سگهای زنجیری لندن «فتوی» ترور اینان را صادر میکند؛ همچنانکه در مورد شخص رزمآرا چنین شد. برچسب کذا را محمد مصدق الصاق کرد، بقیة امور هم تحت نظارت کارخانة رجالهپروری سازمان یافت و در پی تحریم اقتصادی، و حیف و میل سهام ایران در بریتیش پترولیوم، یک کودتای «نازنازی» نیز بر ملت ایران تحمیل شد و خیانتکاری به نام محمد مصدق در جایگاه «قهرمان ملی» ایرانیان نشست! جایگاهی که هنوز استعمار میکوشد آن را برای جیرهخواران خود محفوظ نگاه دارد.
عملکرد مصدق به تفصیل در این وبلاگ بررسی شده و نیازی به تکرار «خدمات» ایشان نداریم. فقط این نکتة اساسی را یادآوری کنیم که الگوی مصدق و تمام همپالکیهایاش، همان بیبیگوزک «حسین در کربلا»، یعنی شورش و قانونشکنی و مخالفت اصولی با مذاکره و گفتگو است. این است محور اصلی پروپاگاند استعمار در ایران: تجلیل از شورش، حمایت از قانونشکنی، و نکوهش مذاکرات. این پروپاگاند را نه تنها در رادیوفردا و بیبیسی که در حنازرچوبه، کیهان و اطلاعات و دیگر بوقهای استعمار، از جمله ورقپارة «جمهوری اسلامی» میتوان مشاهده کرد. به عنوان نمونه مذاکرات صلح فلسطین با اسرائیل در رسانة رسمی حکومت جمکران «مذاکرات سازش» خوانده میشود، چرا که تداوم بحران فلسطین، منافع اسرائیل را تأمین میکند و دست این دولت را برای تجاوز در فلسطین، لبنان و سوریه باز خواهد گذاشت. به همین دلیل است که افشاگریهای خالهزنکی ویکیلیکس بر ضد سازمان «الفتح» و در دفاع از حماس، یعنی همان تشکل ساخته و پرداختة اسرائیل منتشر میشود.
به محض اینکه به سکوت ویکیلیکس در مورد اسرائیل اشاره کردیم، سایت رادیوفردا، مورخ 23 دسامبر سالجاری اعلام داشت، ویکیلیکس بزودی در مورد اسرائیل نیز افشاگری خواهد کرد! کم کم دارم به این توهم دچار میشوم که ژولین اسانژ و همکاراناش نیز همچون ساواکیهای پلید جمکران از خوانندگان پروپاقرص این وبلاگ شدهاند! شاید هم ما این وبلاگ را به زبان انگلیسی «سره» مینویسیم و خود خبر نداریم؛ شاید اصلاً اهالی مرزپرگهر از دوران باستان و از بدو تولد انگلیسی زبان بودهاند و ما در جریان امر نبودیم؛ و شاید سه نقطه! اما بیخبری ما از تمامی این «حقایق الهی» باعث شد تا به این واقعیت پی ببریم که یانکیها تمایل دارند جایگاه خود را به عنوان «دشمن» حاکمیت ایران ـ حکومت فعلی و حکومت آینده ـ همچنان محفوظ نگاه دارند!
به همین دلیل است که داماد سرتیپ زاهدی نیز همچون جناب پروفسور شاهین فاطمی به صف «اصولگرایان» جمکران پیوسته. البته جای تعجب نیست، داریوش همایون همچون مسعود بهنود و شرکاء جایگاه اجتماعی خود را مدیون سرکوب و کودتا در ایران است. پیشتر در مورد سوابق درخشان این فرد توضیح دادهایم و نیازی به تکرار مکررات نمیبینیم. آنچه اهمیت دارد، استقرار مخالفنمایان حکومت اسلامی در صفوف اراذل و اوباش پیرو خط امام است.
بله مهم این است که بدانیم وزیر اطلاعات دولت جمشید آموزگار همان میگوید که میرحسین موسوی جلاد! چرا که هر دو جیرهخوار یک محفل استعماریاند: محفل کودتای 22 بهمن 57! به همین دلیل است که پروپاگاند رادیوفردا، شاخک سازمان سیا نیز همزمان بر افشاگری نیویورکتایمز پیرامون ارتباط تجاری آمریکا با حکومت جمکران و شعارهای پوچ و ابلهانة «اصولگرایان» حکومت اسلامی متمرکز شده. پیش از بررسی مطلب نیویورکتایمز بهتر است ببینیم «اصولگرایان» جمکران «اصولاً» چه میگویند؟
برخلاف مقامات حکومت جمکران، مخالفنمایان این حکومت که در فرنگستان لنگر انداختهاند، هرگز در مورد سیاستهای ارباب اظهار نظر نمیکنند! این است ویژگی جیرهخواران برونمرزی سازمان سیا. اینان تلاش دارند حکومت دستنشاندة آمریکا را به عنوان یک حکومت «مستقل» و «ضدآمریکائی» به مخاطب حقنه کنند. به عبارت دیگر، مواضع اوپوزیسیون فرنگنشین حکومت جمکران در واقع همان مواضع «اصولگرایان» حکومت مردهشویان است. حکومت جمکران با توسل به واژگوننمائی خود را ضدآمریکائی معرفی میکند، اوپوزیسیون دستساز آن نیز تلویحاً بر ضدامپریالیست بودن حکومت توحش مهر تأئید میگذارد. شگرد مخالفنمایان حکومت اسلامی این است که در مورد سیاست ایالات متحد در ایران خفقان اختیار میکنند؛ تو گوئی آمریکا و متحداناش در ایران هیچکارهاند! اینگونه است که مخالفنمایان حکومت اسلامی در همسوئی کامل با اراذل و اوباش پیرو خط امام قرار میگیرند. شاید آنها که کودتای 22 بهمن 1357 را شاهد نبودهاند با شعارهای کلیدی اصولگرایان بیگانه باشند.
در روزهای خوب «بهار عاظادی»، ساواکیها چنان شایع کردند که شیخ مهدی بازرگان «لیبرال» و «سازشکار» هستند! در نتیجه اعدامهای گروهی، لاتبازیهای ابراهیم یزدی و آخوند غفاری و ... و حملة چماقداران ساواک به دفاتر روزنامهها و به ویژه سرکوب اهل قلم از چشمان تیزبین «انقلابیون» پنهان ماند! اینگونه بود که اشغال سفارت آمریکا و استعفای شیخ مهدی همة شوتوپرتها را دلشاد کرد. تظاهرات در برابر سفارت یانکیها و سردادن عربدة «مرگ بر آمریکا» از «تفریحات سالم» انقلابیون، به ویژه زینبهای زمان بود که در آن دوره از «حق» سر کردن چادرسیاه محروم مانده بودند، و «تکلیف الهی» خود را با گیسوان پریشان به انجام میرساندند. خوشبختانه اینروزها «خواهران» از تمام «حقوق» خود برخوردار شدهاند و باعث سرفرازی امت اسلاماند، و هر هفته نیز بر گنجینة علم و دانششان افزوده میشود؛ اینهمه به برکت خطبههای علفزار.
مجری نمایش جمعة این هفته امامی کاشانی بود. به گزارش مهرنیوز، مورخ سوم دیماه 1389، آخوند کاشانی برای اجرای کودتای بانک جهانی که در جمکران آنرا «قانون هدفمند کردن یارانهها» میخوانند خواهان کمک همگان شده. بله، این آخوندهای مفتخور و بیمصرف همواره برای پیاده کردن نقشههای ارباب دست به التماس برمیدارند و به مصداق، «همسایهها یاری کنین، تا من شوور داری کنم» به گدائی «وحدتکلمه» مینشینند. اما آخوند کاشانی فقط دست گدائی به سوی «امت» دراز نکرده، ایشان همزمان در نقش پزشک متخصص هم ظاهر شده و یک جراحی بزرگ برای درمان بیماریهای «اقتصادی» توصیه کردهاند تا ایران به یک کشور اسلامی تبدیل شود؛ بله هنوز اسلامی نشدهایم و تا زمانی که تفنگفروشها زندهاند و آتش طمعشان شعله میکشد، اسلامی نخواهیم شد؛ که گفتهاند «چشم تنگ دنیادار را یا قناعت پر کند، یا خاک گور.» و کاشانی هم گفته کشور هنوز اسلامی نشده:
«ما بیماریهای مختلفی در اقتصاد خود داریم که باید برطرف شود [...] مسئله یارانهها یک جراحی بزرگ است [...] ملت ایران با انقلابی که کرده [...] میتواند این کشور را به کشور اسلامی تبدیل کند [...]»
این است نتیجة 31 سال مزدوری برای آمریکا و زدن نعل وارونه. بانک جهانی ما ملت را تاراج میکند، «ساتاس» هم جیببری بانکهای غرب را به حساب درمان بیماریهای اقتصادی مینویسد، و آخوند کاشانی را از توی پستو میآورند تا ضمن تمجید از طرحهای ارباب برای غارت ایران، آمریکا را دشمن اسلام معرفی کند! بله، آمریکا آنقدر با اسلام دشمنی داشت که برای استقرار حکومتهای اسلامی در عراق و افغانستان حتی به این دو کشور لشکرکشی هم کرد. به راستی که ادعای دشمنی آمریکا با اسلام خیلی وقاحت و حماقت میطلبد و خوشبختانه در این دو زمینة خاص آخوندها همچون اربابانشان در لندن و واشنگتن، استعدادشان را به اثبات رساندهاند.
کاشانی در ادامة مزخرفاتاش، برای ایرانیان «هویت» تعیین کرده و میگوید از آنجا که «دشمن» میخواهد هویت اسلامی را از ما بگیرد در جامعه اختلاف ایجاد میکند. در قاموس ایشان «اختلاف»، یعنی عرب و عجم و فارس! به عبارت دیگر اقوام مختلف وجود خارجی ندارند، اینان را «دشمن» به وجود آورده:
«[...] دشمنان در طول تاریخ عرب و عجم و فارس را درست کردهاند [...] این چنین حرفها را در جهان اسلام برای ایجاد اختلاف مطرح کردهاند[...]»
میبینیم که تبلیغات ساتاس با چه تردستی «هدایت» مخالفان حکومت اسلامی به مسیر «قومگرائی» و نهایت امر تجزیة ایران را مد نظر دارد؛ همان بیراههای که دارودستة میرحسین موسوی و دیگر پیروان خط توحش در آن گام برمیدارند. پیشتر هم به کرات در این وبلاگ گفتهایم هدف محفل «کارترـ برژینسکی» از استقرار حکومت اسلامی در کشورمان تجزیة ایران جهت دستیابی به سواحل خزر بود و این سیاست همچنان فعال است. به همین دلیل است که داماد سرتیپ زاهدی هم «اصولگرا» شده. اصول کذا جز تجزیة ایران هیچ نیست و همة جیرهخواران طویلة مک کارتی به این «اصول مقدس» پایبندند. البته برای راه گم کردن این اصول در هالهای از ابهام قرار گرفته؛ هر نامی بر آن میگذارند، جز نام واقعیاش.
این اصول پوشالی مجموعه مبهماتی است نظیر، عدالت، مردم، حق، آزادی، ظلم، ستم، دشمن و پیشرفت و ترقی و پوچیاتی از این قبیل. و گروههائی که این «اصول» را در بوق گذاردهاند، خود را ملزم به ارائه چارچوبهای مشخص جهت این «اجزاء فریبنده» نمیبینند. دلیل هم روشن است اینان اگر تعریف مشخصی، به عنوان نمونه از «حقوق انسانی» و «عدالت» ارائه دهند، دستشان رو خواهد شد، و همه متوجه میشوند که «اصول» حکومت جمکران همان اصول اوپوزیسیون دینی، بومی و خلقی است که توسط سازمان سیا تعیین شده! در نتیجه جهت رعایت «سکوت» پیرامون «اصول»، همه «طوطیوار» به تکرار واژة «اصول» پرداخته و ذکر «اصول» گرفتهاند. به عنوان نمونه، داریوش همایون در مطلب بیسر و تهی، تحت عنوان مضحک، «همکاری بر اصول، نه با کسان» یک قصة خاله سوسکه سر هم کرده و طبق معمول «رژیم پادشاهی» و «ساواک» را متهم میکند که خطر مسجدسازی و حسینیهبازی را نادیده گرفتهاند. حال آنکه اسلامپروری و آخوندنوازی در دستور کار ساواک و دولت کودتا بود، و داریوش همایون نمیتواند با مزخرفبافی و دروغپردازی این سیاست استعماری را «مستقل» و جدا از حاکمیت وقت جلوه دهد. پس مطلب وزین ایشان را که در سایت «اطلاعات نت» منعکس شده بررسی نخواهیم کرد؛ اتلاف وقت خواهد بود. فقط مهمترین و مضحکترین و گوسالهپسندترین بخش مطلب کذا را نقل میکنیم چرا که در آن گلهپروری، ابهام و پوچگوئی به اوج رسیده:
«جنبش سبز درستترین راه را برای آیندة ایران برگزیده [...] در ترکیبی از مبارزه توقفناپذیر و آمادگی برای مصالحه [...] آنچه را که ممکن و به مصلحت عمومی است انجام میدهد[...]»
میبینیم که در این راه «درست»، جز ابهام و توحش «مصلحت جمع» هیچ نیست؛ این ترهات در واقع بازتولید مزخرفات خمینی دجال و پیروان خط توحش اوست که همچون داریوش همایون از سرکوب و کودتا و براندازی تغذیه میکنند. به عبارت دیگر، داماد سرتیپ زاهدی به اصل خود رجوع کرده و ماهیت واقعی خود را آشکار میکند. البته این اصولگرائیها ریشه در ماه محرم و نمایش عاشورا دارد! در این ماه مبارک همه زینبوار پرچم اسلام به دست گرفته و حقطلبی میکنند، چرا که در بیبیگوزکها چنین آمده. آخوند کاشانی در «تاچریة» روز گذشته در باب زینب «سین» چنین میگوید:
«[...] حضرت زینب (س) پرچمدار نهضت حسینی است [...] وقتی پرچم اسلام در روز عاشورا از دست امام حسین (ع) به زمین افتاد این بانوی گرانقدر اسلام پرچم را در دست گرفت و مانند پیامبر (ص) حرکت کرد[...]»
بله این ماجرای خیلی خیلی «تاریخی» در سه مرحله صورت پذیرفته و از سین به عین و سپس به «صاد» ختم شده! پرچم حسین «عین» میافتد، زینب «سین» آن را بر میدارد و عین پیامبر «صاد» حرکت میکند! «صاد» چگونه حرکت میکرد؟ همانطور که سین حرکت کرده! حال سه پرسش حداقل مطرح میشود. نخست اینکه مگر حسین «عین» پرچمدار نداشته؟ دیگر آنکه ایشان با پرچم خود چگونه حرکت میکردهاند، و نهایت امر چرا زینب «سین» با پرچم حسین «عین» مثل پیامبر «صاد» حرکت میکند؟! اگر پاسخی برای این پرسشهای «اصولی» یافتید ما را هم در جریان بگذارید که سخت مبهوت شدهایم، البته دلیل دارد!
سایت ایسنا مورخ 18 آذرماه 1389 در مطلبی با کد: 11714 ـ 8909 مینویسد، یک روز پس از ورود کاروان حسین به کربلا، عمربن سعد به همراه 4 هزار تن از لشکریان خود به این محل آمد و «کثیر بن عبدالله» را با پیامی نزد امام حسین فرستاد. «کثیر» پیش از عزیمت به عمرسعد میگوید اگر میخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم ولی عمرسعد که نه سین دارد، نه صاد و نه عین به او میگوید چنین قصدی ندارد! باری وقتی «کثیر» به حوالی خیمهها میرسد، «ابوثمامه صیداوی» همین که چشماش به او میافتد، به عمق خباثت وی پی میبرد! یادآور شویم، صیداوی نقش «ساعت شماتهای» امام حسین را هم ایفا میکند؛ صیداوی است که ظهر عاشورا آنحضرت را از «وقت نماز» آگاه مینماید و امام او را دعا میفرمایند! همة این حکایات در سایت ایسنا انتشار یافته.
خلاصة مطلب صیداوی نمیگذارد «کثیر» پیام را به امام برساند پس عمرسعد پیک دیگری میفرستد که گویا مورد پسند صیداوی قرار میگیرد. پیک از امام میپرسد برای چه آمده؟ امام حسین «عین» پاسخ میدهند، به دعوت مردم کوفه آمدهام و اگر حضورم باعث ناخشنودی شماست بازمیگردم:
«[...] عمربنسعد با فرستادن پيكي ديگر از امام پرسيد: براي چه به اينجا آمدهاي؟ حضرت [...] فرمود، مردم كوفه مرا دعوت كردهاند و پيمان بستهاند، بسوي كوفه ميروم و اگر خوش نداريد بازميگردم.»
اینجاست که پرسشهای بسیاری مطرح میشود. نخست اینکه این امام حسین که به ادعای اینان برای شهادت و نجات بشریت و اینحرفها آمده بود، چرا اینچنین فروتنانه از بازگشت سخن به میان آورده؟ دیگر آنکه به چه دلیل عمرسعد که یک سپاه 4 هزار نفره هم داشته، بجای کشتن حسین و همراهاناش در همان روز سوم محرم، 7 روز در صحرای کربلا لنگر انداخته؟ مگر یک فرمانده میتواند چنین حماقتی به خرج دهد و سپاهیاناش را بدون دلیل یک هفته در صحرا نگاه دارد؟ این «جمعیت» طی 7 روز آب و غذا از کجا میآورد و ... و خلاصه هر که این بیبیگوزکها را بهم بافته، نه تنها از قدرت تخیل، که از عقل سلیم هم بیبهره بوده. البته بسیاری از افراد به این حکایات بیسروته «اعتقاد» دارند و اعتقاد مذهبی همچنانکه پیشتر هم گفتیم منطقگریز است. و آنها که در هزارة سوم این مزخرفات را «مبارزة سیاسی»، «تاریخ» و فلسفه میخوانند، میباید به آسایشگاه روانی ارسال شوند. از جمله مسئولان سایت ایسنا که علیرغم اعلام آمادگی حسین برای بازگشت، چنین مهملاتی را بهم بافته و ادعا میکنند، حسین میخواست با شهادت خود بشریت را به مسیر صحیح هدایت کند؛ حسین میخواست امر به معروف و نهی از منکر کند و ... و خلاصه بگوئیم، حسین خواهان شهادت و بازگشت به دوران جد روشنضمیرش بود و به هیچ عنوان قصد بازگشت نداشته:
«اين كاروان آمده تا بشريت را از لغزش نجات دهد و با شهادت خود انسانها را به مسير صحيح و نوراني هدايت كند، اين كاروان [...] اهداف بزرگي را دنبال ميكند او ميخواهد دين جدش را احيا كند و امر به معروف و نهي از منكر را زنده سازد و يزيد و يزيديان را رسواي تاريخ كند و بگويد: اي انسانها اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد.»
میبینیم که این «ژاژپردازیها» هیچ ارتباطی با روایات مسافرت حسین فرضی به کربلا ندارد، در واقع این چرندیاتی است که استاد علی شریعتی پس از خروج از زندان و دریافت بورس دولت هویدا برای «تحصیل» در فرانسه سر هم کرد تا شورش و مرگپرستی را به عنوان «الگو» به جوانان نگونبخت ایران حقنه کند. راه انسانستیزی شریعتی همچنان ادامه دارد و با هر خطبة نمازجمعه بر توحش آن افزوده میشود.
به عنوان مثال روز گذشته آخوند کاشانی «تفکر» را با «غریزه» در ترادف قرار داده و آن را دلیل «اختیار انسان» معرفی میکند:
«افکار درست و غلط جزو ذات انسانها است و [...] دلیل بر مختار بودن [آنان] است [...] بنابراین باید درست فکر کرد [...] درست تحلیل کرد. زندگی را باید درست فهمید [...]»
و آخوند کاشانی هم زندگی را، البته زندگی در طویلة مککارتی را خیلی «درست» فهمیده که هم «تفکر» درست و غلط اختراع میکند، و هم اختراعات ذهن علیل خود را نشانة «اختیار انسان» میخواند. حال آنکه «تفکر»، انسانی است و نیک و بد و حق و باطل نمیشناسد، و از سوی دیگر، «آزادی بیان» و «حق انتخاب آزاد» هیچ ارتباطی با توهمات حق و باطل افراد ندارد! بله، آخوند کاشانی هم مانند داریوش همایون زندگی را «درست» فهمیده، چرا که هر دو هم «درست» فکر میکنند و هم درست تحلیل مینمایند و خلاصه همه چیزشان درسته، بجز خودشان که نادرستاند و البته نادرستیشان دلیل دارد: قدرت قابیلی بر آنان چیره شده!
کاشانی ادعا میکند «قدرت» بر دو نوع است، هابیلی و قابیلی! و برای رهائی از قدرت قابیلی انسان باید دست به دست خدا بدهد تا بتواند از عقلاش استفاده کند:
«[...] دو قدرت هابیلی و قابیلی در وجود انسانها نهفته است [...] وقتی قدرت قابیلی بر انسان چیره میشود هنگامی انسان میتواند از این قدرت فرار کند که دست به خدا دهد و از عقلش استفاده نماید آن وقت است که این عقل و استعداد آدمی به درد میخورد[...]»
اتفاقاً نیویورکتایمز هم دست در دست خداوند گذارده و خوب از عقلاش استفاده کرده که در مورد روابط تجاری حکومت جمکران با آمریکا دست به افشاگری زده! به همچنین است در مورد رادیوفردا که با انتشار مطالب نیویورکتایمز عقل و استعداد خود را به کار انداخته.
سایت رادیوفردا، مورخ 3 دیماه 1389 به نقل از نیویورک تایمز، مورخ 23 دسامبر 2010 مینویسد، وزارت خزانهداری آمریکا طی دهة گذشته ـ یعنی از دوران ریاست «شیاد اردکان» بر قوة مجریه جمکران، 10 هزار پروانة ویژه برای شرکتهای آمریکائی صادر کرده تا این شرکتها بتوانند تولیدات خود را به ایران و دیگر کشورهای شامل تحریم اقتصادی بفروشند! جالب اینجاست که بوق کهنه فروشهای نیویورک «اهم الاخبار»، یعنی صدور تجهیزات نظامی به جمکران را نادیده گرفته و از آن حرفی نمیزند.
ایالات متحد با توسل به تحریم اقتصادی تجهیزات نظامی را به چند برابر قیمت به نوکران در جمکران میفروشد و با توسل به همین تحریمها از فروش قانونی سلاح توسط کشورهای دیگر به حکومت ملایان نیز ممانعت به عمل میآورد! آنگلوساکسونهای اینسوی آتلانتیک هم از طریق «امارات» رونق دکان قاچاق را تأمین میفرمایند. در عوض حکومت اسلامی، به بهانة نبرد با آمریکا، ارزشهای «توحش اسلام» را با چماق به ملت ایران تحمیل میکند. پس از کودتای ناکام میرحسین موسوی، انگلستان هم هوس کرده مانند آمریکا از امتیازات «قطع روابط دیپلماتیک» برخوردار شود تا هم دامنة جیببری خود را گسترش دهد هم جان تازهای در کالبد محفل کودتای 22 بهمن بدمد.
میبینیم که تحریمهای اقتصادی، هم نان یانکیها را در روغن شناور کرده، هم جیرهخواران جمکرانیشان را در جایگاه «ضدامپریالیست» نشانده و اینگونه است که آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک با ایجاد بحران دستساز هستهای، همزمان مذاکرات پیرامون بحران مذکور را در ترادف با «سازش» قرار میدهند، تا دست اسرائیل برای شهرکسازی و تجاوز به حقوق فلسطینیها باز بماند. به یاد داریم که حکومت ملایان با تکیه بر تبلیغات ارباباناش در باب «اصول»، از اکتبر سال گذشته مذاکرات هستهای را قطع کرد و پس از دور دوم مذاکرات در ژنو نیز رسانههای جمکران چنین وانمود کردند که گروه «1 + 5» فقط برای عرض ارادت و بندگی به شخص سعید جلیلی در ژنو حضور یافته!
خلاصه بگوئیم آمریکا همچون انگلستان از ادامة این مذاکرات سخت دلخور است و میخواهد به هر ترتیب حکومت جمکران را در جایگاه «دشمن آمریکا» نگاه دارد؛ این حکومت نشد، حکومت بعدی! این است دلیل بازداشت دکتر فریبرز رئیسدانا، رهبر زحمتکشان و محرومان و ... و به ویژه رهبر مزدوران استعمار و محرومان از شعور! همانها که 31 سال پیش با شعار ابله فریب، «نه سازش، نه تسلیم، نبرد با آمریکا»، ثروتهای ملی و سرمایههای انسانی کشور را به تاراج غرب سپردند، و هنوز هم دستبردار نیستند. همانها را میگوئیم که دوام خود و قوم قبیلة خود را در حفظ روایات مبهم حسین در کربلا و زندگی «در میان محرومان میجویند. گویا برای هدایت همین بینوایان باشد که سایت «رادیوفردا» به «پپسی» اشاره دارد:
«شرکت پپسی [...] برای صادارت خود به ایران از تبصرة کالاهای بشردوستانه استفاده کرده [...]»
آخوندها در دوران شاه «پپسی» را نجس میدانستند، چرا که امتیاز کارخانة پپسیکولا به یک بهائی تعلق داشت! مخالفان ملایان نیز برای تلافی بر وزن نوحه و زوزة عاشوراپرستان در بزم چنین میخواندند: «در کربو بلا آب نبود، پپسی کولا بود!»
حال باید ببینیم هنگام مانور مشترک با قطر، برادران سپاه برای پرکردن آفتابههای خود از آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس استفاده میکنند یا از پپسیهای بشردوستانة ارباب!
اين كاروان آمده تا بشريت را از لغزش نوشیدن پپسی نجات دهد و با شهادت خود انسانها را به مسير صحيح و نوراني کوکاکولا هدايت كند، اين كاروان [...] اهداف بزرگي را دنبال ميكند او ميخواهد دين جدش را احيا كند و امر به کوکا و نهي از پپسی را زنده سازد [...] و بگويد: اي انسانها اگر دين نداريد، لااقل پپسیکولا ننوشید!
اهمالاخبار، 25 دیسمبر، الساعة 22.00 بتوقیت الفرانسیه.
نسخة پیدیاف ـ گوگل
نسخة پیدیاف ـ گوگل(بارگیری)
نسخة پیدیاف ـ سکریبد
نسخة پیدیاف ـ فایلدن
نسخة پیدیاف ـ داکستاک
نسخة پیدیاف ـ تینکفری
نسخة پیدیاف ـ باکسنت
نسخة پیدیاف ـ کلمهئو
نسخة پیدیاف ـ زیدو
نسخة پیدیاف ـ مدیافایر
...
نسخة پیدیاف ـ گوگل(بارگیری)
نسخة پیدیاف ـ سکریبد
نسخة پیدیاف ـ فایلدن
نسخة پیدیاف ـ داکستاک
نسخة پیدیاف ـ تینکفری
نسخة پیدیاف ـ باکسنت
نسخة پیدیاف ـ کلمهئو
نسخة پیدیاف ـ زیدو
نسخة پیدیاف ـ مدیافایر
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت