جنبش زرد!
...
پس از مسافرت به ترکیه و حضور در نمایش مسجد، شامپاین و لچک، الیزابت دوم یک گام دیگر به چادرسیاه و نعلین نزدیکتر شد. اگر به تصاویر الیزابت دوم در مسجد امارات بنگریم خواهیم دید که میان این الیزابت با آن الیزابتی که در سال 1979 به امارات آمده بود، تفاوت از زمین تا آسمان است؛ این الیزابت با آن لبادة بلند و شال زردرنگی که روی کلاهاش کشیده بیشتر به آخوندهای جمکران شباهت دارد تا به ملکة انگلستان. و مسلماً مردهشویانی که در امارات به پابوس علیاحضرتشان آمده بودند از زیارت ایشان با پوشش «زرد» اسلامی بسیار مشعوف شدهاند. ملکة انگلستان با انتخاب رنگ زرد به حکومت مردهشویان پیام مهمی ارسال فرمودند و آن اینکه «رنگ سبز» دیگر کاربرد خود را از دست داده، و اینبار میباید «جنبش زرد» به راه اندازید که هم «زرداری» را تداعی کند و هم «زردزخم» خانوادة علویه را.
زبان «تقدس»، «فریب» و «ابهام» همواره زبان «توجیه» است؛ از اینرو با «زبان منطقی» یا زبان دمکراتیک در تضاد قرار میگیرد. بهترین نمونة «زبان توجیه» در عرصة سیاست بینالمللی، همان به اصطلاح خبر قطع رابطة گامبیاست با حکومت اسلامی! این «خبر»، همچنان که در وبلاگ «پاپ و سپر» نیز گفتیم، در واقع هشدار گامبیا به حکومت مردهشویان بود که بدانند از این پس هر چه تجهیزات نظامی و تریاک و هروئین ارسال کنند توقیف خواهد شد، چرا که هوا پس است! اتفاقاً سقوط جنگندة «هاوک»، متعلق به امارات عربی نیز به دلیل بدی شرایط جوی رخ داد.
گامبیا پس از شیون و زاری فراوان با حکومت اسلامی قطع رابطه کرد و پس از سقوط یک فروند جنگندة «هاوک» متعلق به امارات، الیزابت دوم برای نجات تجارت حلال قاچاق سراسیمه راهی این کشور شد و یکراست رفت به مسجد. همزمان با مسافرت بیسروصدای الیزابت دوم به امارات، سردار نجار هم به ملاقات آصف زرداری، رئیس جمهور پاکستان شتافت تا به ایشان بگوید، هروئین نفرستید که از فروش آن معذوریم. در گیرودار کسادی دکان مافیای تفنگفروشان در ایران و پاکستان، دولت ترکیه، سومین عضو پیمان استعماری سنتو همچنان به تصفیة ارتش از عناصر «غیراسلامی» مشغول است، و در واقع آنکارا نخستین روزهای «بهارعاظادی» را تجربه میکند. بیدلیل نیست که حکومت اسلامی ترکیه در رسانههای غرب به دولت «اسلامی ـ محافظهکار» شهرت یافته!
بله، به این ترتیب بوقهای ناتو، آرام آرام، راه را برای اختراع انواع دولتهای اسلامی، از لیبرال و دمکرات گرفته تا سوسیالیست و پیشرو و مترقی هموار میکنند؛ و میپندارند که همة مشکلاتشان برای تبدیل توهم «دین» به نظریة سیاسی، و تحمیل حکومت مقدس بر کشورهای مسلماننشین حل خواهد شد! البته سخت در اشتباهاند. سیاست هرگز نمیتواند نافی نیازهای مادی و مادیات انسان باشد. زهراخانوم و دیگر ماچهشیخهای جمکران بیهوده بر طبل قانون اساسی بیپایه و ریشة جمکران میکوبند؛ این شبهقانون محوریات انسان را نفی میکند و به همین دلیل است که نمیتواند مبنای قوانین و مقررات در جامعة انسانی قرارگیرد.
«قانون اساسی» حکومت اسلامی، همچون قرآن و دیگر متون مقدس فاقد هرگونه انسجام منطقی است؛ جای بحث ندارد. و افرادی که همچون میرحسین موسوی و شرکاء از این مجموعة مبهم دفاع میکنند، با دمکراسی مخالفاند. محور در دمکراسی «انسان» است، نه معنویت و حقیقت و مقدسات؛ و زبان دمکراسی نیز برخلاف «زبان معنویت»، هرگز زبان مرزشکن «ابهام» و «فریب» و «توجیه» نخواهد بود. زبان دمکراسی، زبان صراحت منطقی است. و ما هم به صراحت بگوئیم، تنها خبر خوش، البته پس از خبر مسافرت الیزابت دوم به امارات، عمل جراحی موفقیتآمیز پادشاه عربستان بود! خوشبختانه حال ایشان خوب است و از این بابت هیچ نگرانی نداریم، اما از خساراتی که دولت بریتانیا در افغانستان متحمل میشود سخت پریشان خاطریم!
همچنین از اینکه خبر مسافرت حامد کرزای به مسکو را به صورت «واژگون» رویت کردیم برای خودمان هم آشفته و نگران شدیم! به گزارش نووستی، مورخ اول آذرماه 1389، در تاریخ 21 ژانویه 2011، حامد کرزای به مسکو خواهد رفت! با پوزش از خوانندگان گرامی لازم است توضیح دهیم، اختلال در نظم این وبلاگ، ناشی از مشکلاتی است که برای دو تن از مسئولان آن پیش آمده؛ مشکلاتی که امیدواریم هر چه زودتر برطرف گردد. حال بازگردیم به پیامدهای نشست لیسبن، یعنی قطع رابطة گامبیا با جمکران، سفر سردار نجار به پاکستان، خسارات بریتانیا در جنگ افغانستان و باقی قضایا.
اگر اوضاع به همین منوال پیش رود، اشغالگران ملت افغانستان را موظف به پرداخت خسارت جنگ هم خواهند کرد؛ کرکسها را دستکم نگیریم! یکی از اعضای «ائتلاف ضدجنگ» در کمال وقاحت اعلام کرده، افزایش هزینة ثبتنام دانشجویان در بریتانیا، برای تأمین مخارج جنگ در افغانستان است! و این اظهارات بیشرمانه در حنازرچوبه، رسانة رسمی حکومت جمکران انتشار یافته. البته جای تعجب نیست، حکومت مردهشویان دستنشاندة آنگلوساکسونهاست، و هر چه تحریم اقتصادی ملت ایران گسترش یابد، درآمد شرکتهای انگلیسی مستقر در امارات نیز افزایش خواهد یافت؛ بیدلیل نیست که علی خامنهای و دیگر پادوهای استعمار در حکومت اسلامی از گسترش تحریمها اینهمه «استقبال» میکنند. منافع تحریم اقتصادی ملت ایران نصیب بانکهای لندن و واشنگتن میشود. و همین مراکز چپاول حق و حساب خامنهای و به ویژه حقوق و مزایای آورام یزدی، مشاور شرکتهای متعلق به مثلث شوم «خامنهای، رفسنجانی و شیخ محمد یزدی» را پرداخت میکنند.
با توجه به این روابط «معنوی» میتوان دریافت که «8 روشنفکر» منتخب رادیوفردا و بیبیسی که برای آزادی ابراهیم یزدی جنایتکار، زندانی تزئینی حکومت جمکران سینه میزنند سر در آخور همین حکومت و همین «مثلث شوم» دارند. پس بهتر است مردهشویانی که به افشاگری «سیاسی» مشغولاند کمی هم در بارة روابط «اقتصادی» زالوهای نهضت عاظادی با حکومت ملایان قلمفرسائی کنند، چرا که اصل مطلب «اقتصاد» است. همان اقتصادی که امام روشنضمیر میرحسین موسوی آنرا شایستة خر دانست؛ جملة معروف «اقتصاد مال خر است»، در واقع نشان خریت رهبرکبیر انقلاب و پیروان خط نورانیشان به ویژه مسئولان حنازرچوبه است که قیاس به نفس کرده، و سه دهه پس از فوران چنین «احکام قصاری» از مبال رهبر معظم، مخاطب را ابله انگاشتهاند.
حنازرچوبه، مورخ 4 آذرماه سالجاری در مطلبی با کد: 30091401 به نقل از «اندی موری» یکی از کرکسهای گریان که صورتک مخالف جنگ بر چهرة پلیدشان زدهاند مینویسد، اگر جنگ افغانستان به سود مردم انگلیس بود ریاضت اقتصادی را میپذیرفتند، ولی چنین نیست! به عبارت دیگر حضرات در افغانستان از «مایه» ضرر میدهند:
«[...] تعقيب سياست رياضت اقتصادي [...] در صورتيكه جنگ افغانستان به سود [مردم بریتانیا] بود قابل قبول بود، اما اكنون اكثريت مردم انگليس خواستار پايان جنگ [هستند] تلفات جاني و [...] هزينههاي مادي كه اكنون در افغانستان به هدر ميرود [...] سرمايه گذاري بر روي هيچ است [...]»
حنازرچوبه از زبان این کرکس فرهیخته و مدعی مخالفت با جنگ، همزمان چند پیام ابله فریب به مخاطب ابلاغ میکند. نخست اینکه، سیاست ریاضت اقتصادی دولت انگلستان ریشه در جنگ افغانستان دارد، حال آنکه به هیچ عنوان چنین نیست! انگلستان همچون دیگر اعضای ناتو، نه تنها از تجارت موادمخدر در افغانستان، که از گسترش تجارت قاچاق در کل منطقه سود فراوان میبرد، و الیزابت دوم نیز جهت حفظ پشت جبهة اقتصادی طالبان راهی امارات شده. پیام دیگر کرکس مذکور این است که در مورد آغاز و یا پایان جنگ، «مردم» تصمیم میگیرند، نه بانکها و تفنگفروشها! و اما مهمترین پیام، طلبکار شدن کرکسها از افغانستان است.
به نظر میرسد حضرات با تهاجم به افغانستان و استقرار حکومت توحش و سنگسار و قصاص در واقع به ملت افغان لطف فراوان کردهاند و گاه آن رسیده که میلیونها قربانی این الطاف ملوکانه از اشغالگران، به ویژه از انگلستان سپاسگزاری کنند. همین انگلستان که بدون کوچکترین چشمداشت مادی و با شعار «اقتصاد مال خر است»، برای حفظ پرستیژ ناتو و به ویژه نجات آمریکا از «بیآبروئی» اینچنین وحشیانه افغانستان را مورد تهاجم نظامی قرار داده:
«هدف هزينه كردن انگليس در جنگ افغانستان، نجات [...] آبروي آمريكا و ناتو است كه از حدود 10 سال پيش در باتلاق افغانستان گير كردهاند [...]»
چقدر این «انگلیس» مهربان و از خودگذشته و فداکار و پرروست! افغانستان را شما به باتلاق تبدیل کردید. حال این پرسش مطرح میشود که اگر جنگ منفعتی نداشت، چرا دولت بریتانیا پس از اشغال افغانستان، با توسل به دروغ کشور عراق را نیز هدف تهاجم قرارداد و در این راه، نه تنها «داویدکلی» که «رابین کوک» را نیز «قربانی» نمود؟ در فریب و نیرنگ مدعیان صلحطلبی در انگلستان و دیگر کشورهای عضو ناتو همین بس که اینان به قراردادهای اقتصادیای که به زور سرنیزه بر ملتهای افغانستان و عراق تحمیل شده هیچ اشارهای نمیکنند، و مثل حاجی ابوتراب و علویهخانوم، همواره از بیپولی آه و نالهشان به آسمان بلند است!
باری جهت تکمیل برنامة گدائی شب جمعه، حنازرچوبه، با «کریس ناینهام»، سخنگوی ائتلاف «جنگ را متوقف کنید» مصاحبهای ترتیب داده که متن آن با کد: 30091414 در دسترش مشتاقان قرار گرفته. «ناینهام» ادعا کرده اگر جنگ افغانستان پایان گیرد، دلیلی برای افزایش شهریة دانشگاهها وجود ندارد! به عبارت دیگر دولتها اتحادیة اروپا که به پیروی از آنگلوساکسونها سرکوب اقتصادی طبقة متوسط را در دستورکار خود قرار دادهاند، جنگهای پرسود، به ویژه جنگ افغانستان را عامل ریاضت اقتصادی ملتها معرفی میکنند، حال آنکه این جنگ همچون دیگر جنگها برای سرمایهداری غرب جز منفعت هیچ نداشته.
و برای پنهان داشتن همین منافع است که اتحادیة اروپا با توسل به پروپاگاند کسر بودجه، و استقراض دولت، هر از گاه دست به یک کودتای مالی میزند و فشار را بر طبقات متوسط افزایش میدهد. یونان، اسپانیا، پرتقال، فرانسه و... و همة اعضای اتحادیه با کمال میل این کودتا را میپذیرند، چرا که به این ترتیب میتوان «اکثریت» را از نظر مالی مقروض و وابسته، و در نتیجه مهار کرد. افزایش شهریة دانشگاه در انگلستان هدفی جز مقروض کردن اکثریت فارغ التحصیلان دانشگاهی ندارد.
روند کار چنین است که بانکها به کسانی که قادر به پرداخت شهریه دانشگاه نیستند وام میدهند! در نتیجه با در نظر گرفتن حداقل هزینة زندگی در بریتانیا، دانشجوئی که یک دورة پنج ساله را طی میکند، پس از دریافت دیپلم دانشگاهی، حدود یکصد هزار دلار مقروض خواهد بود و حداقل طی 15 سال میباید به نزولخورهای سیتی بهرة پول بپردازد. در ابعاد گستردهتر مردم یونان، ایرلند، پرتقال، اسپانیا و... به صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و دیگر مؤسسات کلاش و زالوصفت بدهکار خواهند شد و میباید بهرة پولهائی را بپردازند که دولتهایشان تحت نظارت همین مؤسسات صرف پولدارتر کردن همین بانکها کردهاند! از حق نگذریم، «کسب و کار» پرمنفعتی است! باید بگوئیم، سرقت مسلحانه به مراتب از این عمل شرافتمندانه تر به نظر میرسد؛ حداقل سارقین مسلح پس از پایان «کار» مصاحبة مطبوعاتی نمیکنند و در برابر دوربین قیافة حق به جانب نمیگیرند، درصورتی که دیویدکامرون و مستر «اوسبورن» و دیگر کودتاچیان مالی از ملتها طلبکار هم هستند.
در بریتانیا، این باجگیری آشکار به حساب «جنگ» افغانستان نوشته میشود و پادوهای استعمار نیز وظیفه دارند اقتصاد سرگردنه، و راهزنی علنی محافل سرمایهداری را به خسارات جنگ مرتبط کنند. در نتیجه، سایت حنازرچوبه «اعتقادات» کشکی و بیپایة «کریس ناینهام» را به عنوان تحلیل اقتصادی معتبر انعکاس میدهد:
«كريس ناينهام به خبرنگار ايرنا گفت: ما معتقديم در صورت خاتمه دادن به جنگ افغانستان، نيازي به افزايش شهريهها نيست [...] اگر مردم انگليس ميدانستند كه در صورت توقف جنگ در افغانستان و كاهش هزينههاي دفاعي ديگر نيازي به افزايش [...] شهريه دانشگاهها [و كاهش] خدمات عمومي نيست، [...] براي اعلام مخالفت خود با جنگ تظاهرات گستردهتري به راه ميانداختند[...]»
اشکال این سخنان فریبنده این است که بر خلاف اظهارات خررنگکن «ناینهام»، پایان جنگ در هیچ تجربة ملموس و تاریخی به کاهش بودجة دفاعی منجر نشده! به عبارت دیگر کریس ناینهام مهمل میگوید. حال که به «حسن نیت» مدعیان مخالفت با جنگ پی بردیم، بهتر است نگاهی داشت باشیم به سفر الیزابت دوم به امارات. این مسافرت که در سکوت کامل رسانهای برگزار شد، به دلیل موقعیت انگلستان در امارات و ارتباط امارات با القاعده و طالبان از اهمیت فراوان برخوردار میشود.
به گزارش فیگارو، مورخ 24 نوامبر 2010، طی 31 سال اخیر یعنی از سال 1979 میلادی این دومین بار است که الیزابت دوم به امارات سفر میکند. ملکة انگلستان طی اقامت خود در امارات از مسجد «شیخزاید» که آرامگاه خودش هم در کنار مسجد واقع شده دیدار خواهد نمود. فیگارو، در ادامه میافزاید در بین کشورهای حاشیة خلیج فارس، امارات نخستین وارد کنندة کالاهای بریتانیاست و 120 هزار تبعة انگلستان نیز در این کشور اقامت میکنند و از «قدیم» شرکتهای بریتانیائی همچون «شل» و «بیپی» در امارات حضور داشتهاند. با توجه به قطع رابطة گامبیا با حکومت اسلامی، به نظر میرسد ارتباط برادرانة حکومت جمکران با امارات نیز به نوبة خود مورد تهدید قرار گرفته باشد. در واقع سفر الیزابت دوم به امارات نه تنها برای حفظ ارتباط بین دو حکومت دستنشاندة جمکران و امارات، که برای مشخص کردن قلمرو انگلستان در خلیج «همیشه» فارس صورت پذیرفته. قلمروئی که، با توجه به سقوط جنگندة «هاوک» و آغاز قریبالوقوع فعالیت نیروگاه بوشهر، از منظر منافع استراتژیک انگلستان سخت در تزلزل افتاده.
به گزارش نووستی، مورخ اول آذرماه 1389، یک فروند هواپیمای شکاری «هاوک» در حال پرواز آزمایشی در رأسالخیمه سقوط کرد و خلبان آن نیز کشته شد. یک روز پس از این سانحه، خبر نصب دریچة «قلب» نیروگاه بوشهر انتشار یافت و به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 23 نوامبر 2010، نصب این دریچه نشان از فعالیت قریبالوقوع نیروگاه دارد. در چنین شرایطی است که ملکة انگلستان پای به امارات میگذارد. 31 سال پیش مسافرت الیزابت دوم به امارات، با اوجگیری خشونت و سرکوب در ایران تقارن زمانی پیدا کرد، و اگر فراموش نکرده باشیم، آنروزها تلاش دولت جیمز کالاهان بر بازگشت محافظهکاری سنتی و واپسماندة انگلستان تمرکز یافته بود. بریتانیا بدون اینکه درگیر جنگ در افغانستان و عراق باشد، خود را آمادة سرکوب سندیکاهای کارگری در دوران مارگارت تاچر میکرد. امروز هم دولت دیوید کامرون برای سرکوب، جنگ افغانستان را بهانه قرار داده؛ در واقع چه جنگ باشد چه صلح، هدف این دولتهای سرمایهسالار سرکوب است.
علویه [به صاحب پرده] گفت، امروز چیزی دشت نکردیم، انگار خیر و برکت از همه چیز رفته [...] اعتقاد مردم سست شده [...] بعد یک بامچه محکم به سر بچهای که پهلوش نشسته بود زد[...]»
زبان «تقدس»، «فریب» و «ابهام» همواره زبان «توجیه» است؛ از اینرو با «زبان منطقی» یا زبان دمکراتیک در تضاد قرار میگیرد. بهترین نمونة «زبان توجیه» در عرصة سیاست بینالمللی، همان به اصطلاح خبر قطع رابطة گامبیاست با حکومت اسلامی! این «خبر»، همچنان که در وبلاگ «پاپ و سپر» نیز گفتیم، در واقع هشدار گامبیا به حکومت مردهشویان بود که بدانند از این پس هر چه تجهیزات نظامی و تریاک و هروئین ارسال کنند توقیف خواهد شد، چرا که هوا پس است! اتفاقاً سقوط جنگندة «هاوک»، متعلق به امارات عربی نیز به دلیل بدی شرایط جوی رخ داد.
گامبیا پس از شیون و زاری فراوان با حکومت اسلامی قطع رابطه کرد و پس از سقوط یک فروند جنگندة «هاوک» متعلق به امارات، الیزابت دوم برای نجات تجارت حلال قاچاق سراسیمه راهی این کشور شد و یکراست رفت به مسجد. همزمان با مسافرت بیسروصدای الیزابت دوم به امارات، سردار نجار هم به ملاقات آصف زرداری، رئیس جمهور پاکستان شتافت تا به ایشان بگوید، هروئین نفرستید که از فروش آن معذوریم. در گیرودار کسادی دکان مافیای تفنگفروشان در ایران و پاکستان، دولت ترکیه، سومین عضو پیمان استعماری سنتو همچنان به تصفیة ارتش از عناصر «غیراسلامی» مشغول است، و در واقع آنکارا نخستین روزهای «بهارعاظادی» را تجربه میکند. بیدلیل نیست که حکومت اسلامی ترکیه در رسانههای غرب به دولت «اسلامی ـ محافظهکار» شهرت یافته!
بله، به این ترتیب بوقهای ناتو، آرام آرام، راه را برای اختراع انواع دولتهای اسلامی، از لیبرال و دمکرات گرفته تا سوسیالیست و پیشرو و مترقی هموار میکنند؛ و میپندارند که همة مشکلاتشان برای تبدیل توهم «دین» به نظریة سیاسی، و تحمیل حکومت مقدس بر کشورهای مسلماننشین حل خواهد شد! البته سخت در اشتباهاند. سیاست هرگز نمیتواند نافی نیازهای مادی و مادیات انسان باشد. زهراخانوم و دیگر ماچهشیخهای جمکران بیهوده بر طبل قانون اساسی بیپایه و ریشة جمکران میکوبند؛ این شبهقانون محوریات انسان را نفی میکند و به همین دلیل است که نمیتواند مبنای قوانین و مقررات در جامعة انسانی قرارگیرد.
«قانون اساسی» حکومت اسلامی، همچون قرآن و دیگر متون مقدس فاقد هرگونه انسجام منطقی است؛ جای بحث ندارد. و افرادی که همچون میرحسین موسوی و شرکاء از این مجموعة مبهم دفاع میکنند، با دمکراسی مخالفاند. محور در دمکراسی «انسان» است، نه معنویت و حقیقت و مقدسات؛ و زبان دمکراسی نیز برخلاف «زبان معنویت»، هرگز زبان مرزشکن «ابهام» و «فریب» و «توجیه» نخواهد بود. زبان دمکراسی، زبان صراحت منطقی است. و ما هم به صراحت بگوئیم، تنها خبر خوش، البته پس از خبر مسافرت الیزابت دوم به امارات، عمل جراحی موفقیتآمیز پادشاه عربستان بود! خوشبختانه حال ایشان خوب است و از این بابت هیچ نگرانی نداریم، اما از خساراتی که دولت بریتانیا در افغانستان متحمل میشود سخت پریشان خاطریم!
همچنین از اینکه خبر مسافرت حامد کرزای به مسکو را به صورت «واژگون» رویت کردیم برای خودمان هم آشفته و نگران شدیم! به گزارش نووستی، مورخ اول آذرماه 1389، در تاریخ 21 ژانویه 2011، حامد کرزای به مسکو خواهد رفت! با پوزش از خوانندگان گرامی لازم است توضیح دهیم، اختلال در نظم این وبلاگ، ناشی از مشکلاتی است که برای دو تن از مسئولان آن پیش آمده؛ مشکلاتی که امیدواریم هر چه زودتر برطرف گردد. حال بازگردیم به پیامدهای نشست لیسبن، یعنی قطع رابطة گامبیا با جمکران، سفر سردار نجار به پاکستان، خسارات بریتانیا در جنگ افغانستان و باقی قضایا.
اگر اوضاع به همین منوال پیش رود، اشغالگران ملت افغانستان را موظف به پرداخت خسارت جنگ هم خواهند کرد؛ کرکسها را دستکم نگیریم! یکی از اعضای «ائتلاف ضدجنگ» در کمال وقاحت اعلام کرده، افزایش هزینة ثبتنام دانشجویان در بریتانیا، برای تأمین مخارج جنگ در افغانستان است! و این اظهارات بیشرمانه در حنازرچوبه، رسانة رسمی حکومت جمکران انتشار یافته. البته جای تعجب نیست، حکومت مردهشویان دستنشاندة آنگلوساکسونهاست، و هر چه تحریم اقتصادی ملت ایران گسترش یابد، درآمد شرکتهای انگلیسی مستقر در امارات نیز افزایش خواهد یافت؛ بیدلیل نیست که علی خامنهای و دیگر پادوهای استعمار در حکومت اسلامی از گسترش تحریمها اینهمه «استقبال» میکنند. منافع تحریم اقتصادی ملت ایران نصیب بانکهای لندن و واشنگتن میشود. و همین مراکز چپاول حق و حساب خامنهای و به ویژه حقوق و مزایای آورام یزدی، مشاور شرکتهای متعلق به مثلث شوم «خامنهای، رفسنجانی و شیخ محمد یزدی» را پرداخت میکنند.
با توجه به این روابط «معنوی» میتوان دریافت که «8 روشنفکر» منتخب رادیوفردا و بیبیسی که برای آزادی ابراهیم یزدی جنایتکار، زندانی تزئینی حکومت جمکران سینه میزنند سر در آخور همین حکومت و همین «مثلث شوم» دارند. پس بهتر است مردهشویانی که به افشاگری «سیاسی» مشغولاند کمی هم در بارة روابط «اقتصادی» زالوهای نهضت عاظادی با حکومت ملایان قلمفرسائی کنند، چرا که اصل مطلب «اقتصاد» است. همان اقتصادی که امام روشنضمیر میرحسین موسوی آنرا شایستة خر دانست؛ جملة معروف «اقتصاد مال خر است»، در واقع نشان خریت رهبرکبیر انقلاب و پیروان خط نورانیشان به ویژه مسئولان حنازرچوبه است که قیاس به نفس کرده، و سه دهه پس از فوران چنین «احکام قصاری» از مبال رهبر معظم، مخاطب را ابله انگاشتهاند.
حنازرچوبه، مورخ 4 آذرماه سالجاری در مطلبی با کد: 30091401 به نقل از «اندی موری» یکی از کرکسهای گریان که صورتک مخالف جنگ بر چهرة پلیدشان زدهاند مینویسد، اگر جنگ افغانستان به سود مردم انگلیس بود ریاضت اقتصادی را میپذیرفتند، ولی چنین نیست! به عبارت دیگر حضرات در افغانستان از «مایه» ضرر میدهند:
«[...] تعقيب سياست رياضت اقتصادي [...] در صورتيكه جنگ افغانستان به سود [مردم بریتانیا] بود قابل قبول بود، اما اكنون اكثريت مردم انگليس خواستار پايان جنگ [هستند] تلفات جاني و [...] هزينههاي مادي كه اكنون در افغانستان به هدر ميرود [...] سرمايه گذاري بر روي هيچ است [...]»
حنازرچوبه از زبان این کرکس فرهیخته و مدعی مخالفت با جنگ، همزمان چند پیام ابله فریب به مخاطب ابلاغ میکند. نخست اینکه، سیاست ریاضت اقتصادی دولت انگلستان ریشه در جنگ افغانستان دارد، حال آنکه به هیچ عنوان چنین نیست! انگلستان همچون دیگر اعضای ناتو، نه تنها از تجارت موادمخدر در افغانستان، که از گسترش تجارت قاچاق در کل منطقه سود فراوان میبرد، و الیزابت دوم نیز جهت حفظ پشت جبهة اقتصادی طالبان راهی امارات شده. پیام دیگر کرکس مذکور این است که در مورد آغاز و یا پایان جنگ، «مردم» تصمیم میگیرند، نه بانکها و تفنگفروشها! و اما مهمترین پیام، طلبکار شدن کرکسها از افغانستان است.
به نظر میرسد حضرات با تهاجم به افغانستان و استقرار حکومت توحش و سنگسار و قصاص در واقع به ملت افغان لطف فراوان کردهاند و گاه آن رسیده که میلیونها قربانی این الطاف ملوکانه از اشغالگران، به ویژه از انگلستان سپاسگزاری کنند. همین انگلستان که بدون کوچکترین چشمداشت مادی و با شعار «اقتصاد مال خر است»، برای حفظ پرستیژ ناتو و به ویژه نجات آمریکا از «بیآبروئی» اینچنین وحشیانه افغانستان را مورد تهاجم نظامی قرار داده:
«هدف هزينه كردن انگليس در جنگ افغانستان، نجات [...] آبروي آمريكا و ناتو است كه از حدود 10 سال پيش در باتلاق افغانستان گير كردهاند [...]»
چقدر این «انگلیس» مهربان و از خودگذشته و فداکار و پرروست! افغانستان را شما به باتلاق تبدیل کردید. حال این پرسش مطرح میشود که اگر جنگ منفعتی نداشت، چرا دولت بریتانیا پس از اشغال افغانستان، با توسل به دروغ کشور عراق را نیز هدف تهاجم قرارداد و در این راه، نه تنها «داویدکلی» که «رابین کوک» را نیز «قربانی» نمود؟ در فریب و نیرنگ مدعیان صلحطلبی در انگلستان و دیگر کشورهای عضو ناتو همین بس که اینان به قراردادهای اقتصادیای که به زور سرنیزه بر ملتهای افغانستان و عراق تحمیل شده هیچ اشارهای نمیکنند، و مثل حاجی ابوتراب و علویهخانوم، همواره از بیپولی آه و نالهشان به آسمان بلند است!
باری جهت تکمیل برنامة گدائی شب جمعه، حنازرچوبه، با «کریس ناینهام»، سخنگوی ائتلاف «جنگ را متوقف کنید» مصاحبهای ترتیب داده که متن آن با کد: 30091414 در دسترش مشتاقان قرار گرفته. «ناینهام» ادعا کرده اگر جنگ افغانستان پایان گیرد، دلیلی برای افزایش شهریة دانشگاهها وجود ندارد! به عبارت دیگر دولتها اتحادیة اروپا که به پیروی از آنگلوساکسونها سرکوب اقتصادی طبقة متوسط را در دستورکار خود قرار دادهاند، جنگهای پرسود، به ویژه جنگ افغانستان را عامل ریاضت اقتصادی ملتها معرفی میکنند، حال آنکه این جنگ همچون دیگر جنگها برای سرمایهداری غرب جز منفعت هیچ نداشته.
و برای پنهان داشتن همین منافع است که اتحادیة اروپا با توسل به پروپاگاند کسر بودجه، و استقراض دولت، هر از گاه دست به یک کودتای مالی میزند و فشار را بر طبقات متوسط افزایش میدهد. یونان، اسپانیا، پرتقال، فرانسه و... و همة اعضای اتحادیه با کمال میل این کودتا را میپذیرند، چرا که به این ترتیب میتوان «اکثریت» را از نظر مالی مقروض و وابسته، و در نتیجه مهار کرد. افزایش شهریة دانشگاه در انگلستان هدفی جز مقروض کردن اکثریت فارغ التحصیلان دانشگاهی ندارد.
روند کار چنین است که بانکها به کسانی که قادر به پرداخت شهریه دانشگاه نیستند وام میدهند! در نتیجه با در نظر گرفتن حداقل هزینة زندگی در بریتانیا، دانشجوئی که یک دورة پنج ساله را طی میکند، پس از دریافت دیپلم دانشگاهی، حدود یکصد هزار دلار مقروض خواهد بود و حداقل طی 15 سال میباید به نزولخورهای سیتی بهرة پول بپردازد. در ابعاد گستردهتر مردم یونان، ایرلند، پرتقال، اسپانیا و... به صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و دیگر مؤسسات کلاش و زالوصفت بدهکار خواهند شد و میباید بهرة پولهائی را بپردازند که دولتهایشان تحت نظارت همین مؤسسات صرف پولدارتر کردن همین بانکها کردهاند! از حق نگذریم، «کسب و کار» پرمنفعتی است! باید بگوئیم، سرقت مسلحانه به مراتب از این عمل شرافتمندانه تر به نظر میرسد؛ حداقل سارقین مسلح پس از پایان «کار» مصاحبة مطبوعاتی نمیکنند و در برابر دوربین قیافة حق به جانب نمیگیرند، درصورتی که دیویدکامرون و مستر «اوسبورن» و دیگر کودتاچیان مالی از ملتها طلبکار هم هستند.
در بریتانیا، این باجگیری آشکار به حساب «جنگ» افغانستان نوشته میشود و پادوهای استعمار نیز وظیفه دارند اقتصاد سرگردنه، و راهزنی علنی محافل سرمایهداری را به خسارات جنگ مرتبط کنند. در نتیجه، سایت حنازرچوبه «اعتقادات» کشکی و بیپایة «کریس ناینهام» را به عنوان تحلیل اقتصادی معتبر انعکاس میدهد:
«كريس ناينهام به خبرنگار ايرنا گفت: ما معتقديم در صورت خاتمه دادن به جنگ افغانستان، نيازي به افزايش شهريهها نيست [...] اگر مردم انگليس ميدانستند كه در صورت توقف جنگ در افغانستان و كاهش هزينههاي دفاعي ديگر نيازي به افزايش [...] شهريه دانشگاهها [و كاهش] خدمات عمومي نيست، [...] براي اعلام مخالفت خود با جنگ تظاهرات گستردهتري به راه ميانداختند[...]»
اشکال این سخنان فریبنده این است که بر خلاف اظهارات خررنگکن «ناینهام»، پایان جنگ در هیچ تجربة ملموس و تاریخی به کاهش بودجة دفاعی منجر نشده! به عبارت دیگر کریس ناینهام مهمل میگوید. حال که به «حسن نیت» مدعیان مخالفت با جنگ پی بردیم، بهتر است نگاهی داشت باشیم به سفر الیزابت دوم به امارات. این مسافرت که در سکوت کامل رسانهای برگزار شد، به دلیل موقعیت انگلستان در امارات و ارتباط امارات با القاعده و طالبان از اهمیت فراوان برخوردار میشود.
به گزارش فیگارو، مورخ 24 نوامبر 2010، طی 31 سال اخیر یعنی از سال 1979 میلادی این دومین بار است که الیزابت دوم به امارات سفر میکند. ملکة انگلستان طی اقامت خود در امارات از مسجد «شیخزاید» که آرامگاه خودش هم در کنار مسجد واقع شده دیدار خواهد نمود. فیگارو، در ادامه میافزاید در بین کشورهای حاشیة خلیج فارس، امارات نخستین وارد کنندة کالاهای بریتانیاست و 120 هزار تبعة انگلستان نیز در این کشور اقامت میکنند و از «قدیم» شرکتهای بریتانیائی همچون «شل» و «بیپی» در امارات حضور داشتهاند. با توجه به قطع رابطة گامبیا با حکومت اسلامی، به نظر میرسد ارتباط برادرانة حکومت جمکران با امارات نیز به نوبة خود مورد تهدید قرار گرفته باشد. در واقع سفر الیزابت دوم به امارات نه تنها برای حفظ ارتباط بین دو حکومت دستنشاندة جمکران و امارات، که برای مشخص کردن قلمرو انگلستان در خلیج «همیشه» فارس صورت پذیرفته. قلمروئی که، با توجه به سقوط جنگندة «هاوک» و آغاز قریبالوقوع فعالیت نیروگاه بوشهر، از منظر منافع استراتژیک انگلستان سخت در تزلزل افتاده.
به گزارش نووستی، مورخ اول آذرماه 1389، یک فروند هواپیمای شکاری «هاوک» در حال پرواز آزمایشی در رأسالخیمه سقوط کرد و خلبان آن نیز کشته شد. یک روز پس از این سانحه، خبر نصب دریچة «قلب» نیروگاه بوشهر انتشار یافت و به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 23 نوامبر 2010، نصب این دریچه نشان از فعالیت قریبالوقوع نیروگاه دارد. در چنین شرایطی است که ملکة انگلستان پای به امارات میگذارد. 31 سال پیش مسافرت الیزابت دوم به امارات، با اوجگیری خشونت و سرکوب در ایران تقارن زمانی پیدا کرد، و اگر فراموش نکرده باشیم، آنروزها تلاش دولت جیمز کالاهان بر بازگشت محافظهکاری سنتی و واپسماندة انگلستان تمرکز یافته بود. بریتانیا بدون اینکه درگیر جنگ در افغانستان و عراق باشد، خود را آمادة سرکوب سندیکاهای کارگری در دوران مارگارت تاچر میکرد. امروز هم دولت دیوید کامرون برای سرکوب، جنگ افغانستان را بهانه قرار داده؛ در واقع چه جنگ باشد چه صلح، هدف این دولتهای سرمایهسالار سرکوب است.
علویه [به صاحب پرده] گفت، امروز چیزی دشت نکردیم، انگار خیر و برکت از همه چیز رفته [...] اعتقاد مردم سست شده [...] بعد یک بامچه محکم به سر بچهای که پهلوش نشسته بود زد[...]»
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت