سپید و سرمهای!
...
یکی از ویژگیهای رمان «حاجیآقا» رنگ عمامة «جحتالشریعه» است؛ دستار این پرسوناژ هیچ ارتباطی با رنگ متعارف دستار ملایان ندارد. پس از اینکه «منادیالحق» صابون مفصلی به تن حاجی ابوتراب پلید میزند و با خشم از خانة او خارج میشود، راوی به ما میگوید که عمامة حجتالشریعه نه سفید است، نه سیاه، بلکه سرمهای است:
«حاجی با صدای خفهای گفت هوار! بدادم برسید [...] این مرتیکه سوءقصد داره [...] چند دقیقه گذشت، در باز شد [...] حجتالشریعه با ریش رنگ و حنا بسته [...] عمامة سورمهای و عبای شتری کهنه وارد شد[...] حاجی[گفت] این مرتیکه شاعر، این بلشویک [...] اینها را باید کشت [...]»
انتخابات میاندورهای ایالات متحد با برنامة اوباشگیری در ایران، هذیانگوئی اسرائیل و گفتگوی توحشها در عراق و ترکیه تقارن زمانی پیدا کرده، و با ورود دو سیاستباز از «تی پارتی» به سنای آمریکا به اوج خود رسید. خلاصه معلوم نیست «ویکتور چرنومردین» از غصه دق کرد یا از خوشحالی! در هر حال، درگذشت ایشان پس از مرگ ژنرال «یوری ایوانف» و برکناری شهردار مسکو، از افول نزدیکان «بوریس یلتسین» حکایت میکند. و بیدلیل نیست که همزمان با سفر ویلیام هیگ به اسرائیل، رسانههای این کشور برای تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمی اینهمه پافشاری میکنند.
پیش از برگزاری انتخابات میاندورهای در ینگه دنیا، تلویزیون اسرائیل ادعا کرد که احمدینژاد گفته، اسرائیل را هدف تهاجم هستهای قرار میدهد! به عبارت دیگر، دولت اسرائیل همچون ارباباناش در لندن و واشنگتن از صمیم قلب آرزو دارد که حکومت اسلامی به سلاح هستهای مجهز شود تا شهرکسازی ادامه یافته و مذاکرات صلح نیز چون گذشته ماستمالی شود. اما در پی تزلزل ستون سیاست استعمار در ایران، جنگفروشان این آرزو را به گور خواهند برد.
به گزارش بیبیسی، مورخ 2 نوامبر 2010، سرتیپ ساجدینیا، فرماندة پلیس تهران اعلام داشت، دوشنبه شب حدود 100 نفر از اراذل سابقهدار تهران دستگیر شدهاند. جالب اینجاست که در پی همین عملیات برزیل و فرانسه به ناگاه به یاد «سکینه» افتادند. دیلما روسف از یکسو، و حزب سوسیالیست فرانسه از سوی دیگر جنجال و هیاهو پیرامون سنگسار و اعدام سکینه را آغاز کردند. اما از همه جالبتر پخش یک خبر بسیار «موثق» در فیگارو بود که با «گفته میشود» و «به نظر میرسد» به مخاطب چنین القاء میکرد که رئیس جمهور فرانسه، نیکولا سرکوزی به خاطر سکینه شخصاً به مقامات جمکران تلفن کرده و به آنان هشدار داده است!
به نظر میآید نیکولا سرکوزی که در فرانسه هدف حملات سندیکاها و به ویژه سندیکای ملی روزنامه نگاران قرار گرفته «سکینه» را به عنوان چترنجات برگزیده! به گزارش فیگارو، مورخ 3 نوامبر 2010، برنار هانری لوی یعنی همان «بوتول» اسلامپرور خودمان به «فرانس پرس» چنین فرموده که، «روز سهشنبه نیکولا سرکوزی شخصاً به ایران تلفن کرده و گفته، اگر یک مو از سر سکینه کم بشه، هر چی دیدین از چشم خودتون دیدین!»
ما هم اضافه کنیم، «گفته میشود»، خمینی چون این حدیث بشنید، آهی کشیده و گفت «ایکاش منهم یک سکینه بودم!» البته جنجال نوین پیرامون اعدام احتمالی سکینه آشتیانی روز دوم نوامبر توسط سخنگوی کاخ سفید، «رابرت گیبس» به راه افتاد و به دیگر مناطق نفوذ ینگهدنیا، از جمله دولت «مستقل» برزیل نیز سرایت کرد و حزب سوسیالیست فرانسه هم به نوبة خود از این نمد، کلاهی به غنیمت گرفت. بین خودمان بماند، مشخص نیست حضرات برای سکینة فرضی نگراناند، یا دستگیری 100 نفر از عوامل سرکوب در تهران خاطرشان را اینگونه مشوش کرده؟! شاید «سکینه» وجود خارجی نداشته باشد و غرب با جنجال پیرامون سرنوشت این پرسوناژ موهوم برای نوکراناش در جمکران «پیام» میفرستد. در هر حال، استعمار برای حفظ جایگاه خود به «سکینه» آویزان شده و ... و به قول معروف حضرات میخواهند «با سر کچل ما استاد سلمانی بشن!» پرسوناژ حاجی ابوتراب نیز، البته بدون مناسبت پزشکان را متهم میکند که از تشخیص بیماری او عاجزند، حال آنکه حاجی بیربط میگوید؛ پزشکان در مورد «فیسور» ایشان اشتباه نکردهاند.
حال که به «حاجی آقا» رسیدیم یک پرانتز باز کنیم و توضیح دهیم که «جشن» از این رمان غایب است. یادآور شویم، «جشن» انسانی است و در زمان و مکان مشخص بر پا میشود و ارتباطی هم با مراسم دینی و مقدسات و شکرگزاری و نماز و روضه ندارد؛ به عبارت دیگر جشن «زمینی» است و ملتها و گروهها به مناسبتهای مختلف جشن میگیرند و «شادی» میکنند. به همین دلیل مردهشویان میکوشند «جشن» را به مرگ و مقدسات و زوزه و سوگواری بیالایند تا بتوانند «شادی» را از صحنة جامعه حذف کنند. اشغال پارکها توسط گلة مادران عزادار و برگزاری جشن تولد «شهدا» در گورستان، دو نمونة بارز از تحرکات «شادیستیز» حکومت گورکنهاست که متأسفانه همچنان رو به گسترش دارد.
بله مردهشویان در زمینة مرگپرستی «ابتکار» به خرج داده و میخواهند «جشن معنوی» هم به ما ملت «معرفی» کنند. به گزارش حنازرچوبه، مورخ 12 آبانماه سالجاری، یک گروه از مردهپرستان روز 17 آبانماه سالگرد ازدواج «امامعلی» با فاطمه را جشن میگیرند، گویا از تاریخ «دقیق» این ازدواج فرخنده آگاهاند. گروه دیگری هم به نیابت از شهدا «طواف» خواهند کرد تا برنامة آلودن «جشن» به توحش و خشونت مقدسات در صحرای عربستان بخوبی دنبال شود. برنامه این است که حکومت اسلامی در برابر تاراج ذخائر ارزی، مرگ و مقدسات و مزخرفات برای ملت ایران تولید میکند، و همزمان روزهای هفته را نیز بجای تاریخ روز مینشاند:
«به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار ايرنا، يكي از كاروانها [...] قصد دارد [...] جشن پيوند آسماني برگزار كند [...]يك كاروان لرستاني [...] هم اسامي شهداي شهر خود را همراه آورده [...] و قرار است به نيابت این شهدا خانه خدا را طواف کنند[...]»
حنا زرچوبه با به کار بردن عبارت «به گزارش روز چهارشنبه» در واقع «تکرار» را بجای «زمان خطی» و پویائی و حرکت رو به آینده نشانده تا به قول خودش «روحیات معنوی» را ارتقاء بخشد؛ شاید در قاموس بوق طویلة مککارتی روحیات «مادی» هم وجود دارد:
«در شرايطي كه انتظار ميرود [...] متوليان فرهنگي براي ارتقاي روحيات معنوي حجاج برنامه ريزي كنند، اين ابتكارها به صورت كاملاً خودجوش از طرف حجاج ايراني تدارك ديده شده [...]»
این مزخرفات خودجوش نیز با کد: 30055729 در سایت حنازرچوبه، مورخ 12 آبانماه 1389 انتشار یافته و نشان میدهد که لوتی و عنترهای عموسام برای تزریق مرگ به زندگی ایرانی تمام هوش و استعداد خود را به کار گرفتهاند، تا «جشن» را از مفهوم واقعیاش تهی کرده و ابتذال زندگی حاجیابوترابها را بر ایران و ایرانی حاکم کنند. پس بازگردیم به غیبت جشن از رمان «حاجیآقا».
راوی به ما میگوید که حلیمه خاتون پس از مرگ یک «پارتی پوکر» در قصر زبرجد خود بر پا کرده و حاجی پس از معراج نمادین خود در جریان این پارتی قرار میگیرد، بدون اینکه بتواند در آن شرکت کند. چرا که حاجی میترسد اگر از جای خود برخیزد مسئولیتی برایش ایجاد شود، در نتیجه از جای تکان نمیخورد. حاجی ورود میهمانان را به محل پارتی میبیند، با خبر میشود که حلیمه خاتون میهمانی دارد و شاهد است که فرشته و حوری و غلمان در میهمانی مذکور حضور بهم رساندهاند؛ حتی صدای موسیقی را هم میشنود ولی شاهد جشن نیست:
«ساعت بزرگی که روی دیوار بود [...] مثل این بود که برای زمان لایتناهی درست شده بود و[حاجی] نمیتوانست زمان را تشخیص بدهد. یکمرتبه حاجی آقا دید که گروه انبوهی فرشته و حوری و غلمان با لباسهای باشکوه و زیبا راه پله را گرفته و بالا میروند. در میان آنها فرشتة دست چپ را شناخت [از او پرسید] اینها همه کنیزها و غلامهایاش هستند؟ [فرشته پاسخ داد] نخیر. مادموازل حلیمه امشب پارتی پوکر و رقص داره [...]»
به عبارت دیگر در این رمان جشنی در کار نیست، چرا که «جشن آسمانی» نمیتواند وجود داشته باشد؛ جشن زمینی و متعلق به انسانهاست؛ حوری و غلمان و مقدسین در آن شرکت ندارند. این قماش جشنها «ابتکار» واتیکان است که از برکت توحش اسلامگرایان در منطقه جیباش را پر میکند. خلاصه یکی از پیامدهای لنگر انداختن کاردینال «توران» در جمکران، میباید برپائی مراسم ابلهانهای باشد که گزارش حنازرچوبه به آن اشاره دارد. از سوی دیگر، آنچه در حیاط خانة حاجی میگذرد، یعنی رنگ گرفتن «محترم» و رقص جاهلی «منیر» و خواندن شعرهای بندتنبانی نیز «جشن» شمرده نمیشود؛ اینان به دلیل مرگ حاجی، مراسم رایج و مبتذل اندرون را در حیاط خانه «بازتولید» میکنند. پس بهتر است بازگردیم به انتخابات میاندورهای آمریکا.
نخستین پیامد انتخابات کذا در ترکیه ظهور تشکلهای افراطگرای ترک و کرد است. در تاریخ 11 آبانماه سالجاری از تقسیم آمیبی حزب «سعادت» اربکان یک حزب نوین با آرم «عثمانی» متولد شد و سپس فرانسپرس، مورخ 4 نوامبر 2010، با انتشار یک خبر «موثق» تمام تلاشهای «پ.ک.ک.» را برای مذاکرات صلح ابتر کرد. بله، پس از انفجارهای استانبول «پ. ک. ک»، ضمن تمدید آتشبس رسماً اعلام داشت که در این عملیات نقشی نداشته. به این ترتیب اختراع یک گروه نوین «کرد» الزامی مینمود. امروز فیگارو اعلام داشت که انفجارهای استانبول کار یک گروه از کردهای «افراطی» است به نام «ت. ا. ک»، مخفف «عقابهای آزادی کردستان» که حاضر به مذاکره با دولت مرکزی هم نیستند! به عبارت دیگر، منافع بعضی محافل از جمله واتیکان چنین ایجاب میکند که برنامة سرکوب در ترکیه همچنان ادامه یابد. حال نگاهی بیندازیم به عراق و تشدید روند اقلیتزدائی.
پیش از برگزاری انتخابات ایالات متحد، در یک رستوران کردستان عراق بمب منفجر شد. این رستوران پاتوق کردهای شیعه بود. پس از کشتار شیعیان کرد، نوبت به مسیحیان بغداد رسید و نهایتامر کشتار شیعیان بغداد نیز به مورد اجرا گذاشته شد. جالب اینکه، گروگانگیری در کلیسای مسیحیان بغداد با نخستین پرواز مستقیم از فرانسه به عراق تقارن زمانی دارد.
به گزارش فیگارو، مورخ 31 اکتبر 2010، برای نخستین بار پس از تحریمهای سال 1990، 111 نفر از جمله معاون وزارت بازرگانی فرانسه در رأس یک هیئت 40 نفره از بازرگانان این کشور با هواپیمائی متعلق به شرکت «عقاب لاجوردی» وارد بغداد شدند. به گزارش فیگارو، از اوائل سال آیندة میلادی شرکت مذکور هفتهای دو پرواز از فرودگاه شارل دوگل به مقصد بغداد خواهد داشت. میبینیم که گروگانگیری در کلیسای مسیحیان بغداد برخلاف ترهاتپراکنی رسانهها دلیل موجه، یعنی دلیل «اقتصادی» داشته! بهترین راه برای تاراج ملتها، همین عملیات تروریستی است که همة تاراجگران نیز برای حفظ ظاهر آنرا شدیداً محکوم میکنند! و جرج بوش دوستداشتنی برای مبارزه با همین تروریستها به افغانستان و عراق لشکرکشی هم کرده. نتیجة مبارزات ایشان هم در برابرمان قرار دارد: برهم زدن نظم زندگی روزمرة ملت عراق از طریق سازمان القاعده و دیگر جیرهخواران سازمان سیا در منطقه. خلاصه، جفری جونز با اجرای برنامة نگروپونته، وظیفة خود را به نحو احسن انجام میدهد. در غیراینصورت انعقاد قراردادهای تجاری با عراق نمیتواند چندان منفعتی برای حقوقبشر فروشان حرفهای داشته باشد. اینجاست که به «حکمت» نمایش روحوضی «ویکیلیکس» و اهداف واقعی کارفرمایان «ژولین اسانژ» پی میبریم. این جاروجنجال یک هدف مشخص را دنبال میکند و آن پنهان داشتن «ابعاد اقتصادی» تهاجم نظامی به کشور عراق است.
مسلم بدانیم هیچ «ویکی» خیرخواه و انساندوستی در مورد قراردادهای اکسون، داچشل، بیپی و ... و توتال در عراق افشاگری نخواهد کرد. حال آنکه کشتار ملت عراق برای انعقاد همین قراردادها صورت گرفته و میگیرد، و چرا راه دور برویم؟ کافی است به شتاب روند «اقلیتزدائی» در آستانة ورود بازرگانان فرانسوی به عراق بنگریم. و اما روز گذشته، به بهانة ارائة «گزارش خبری» از پادگانهای آمریکا در عراق چنین گفتند که، «آمریکا برای سرنگونی دیکتاتور به عراق آمد، و اگر چه در اینکار موفق شد، ولی نتوانست دمکراسی را در این کشور مستقر کند، چرا که افراطگرایان مانع شدند!» بله، افراطگرایان مانع شدند! و جالب اینجاست که افراطگرایان کذا همگی توسط آنگلوساکسونها تجهیز میشوند! اما متصدیان این پروپاگاند مهوع به این دروغ بیشرمانه اکتفا نکردند! اینان پس از استقرار اشغالگران دو سوی آتلانتیک در جایگاه «مدافع دمکراسی»، و انتساب افراطگرائی به ملت عراق، در کمال وقاحت از زبان یک نظامی آمریکائی چنین گفتند:
«اینجا فقر بیداد میکند، ما تلاش میکنیم به مردم آب و غذا برسانیم.»
و به این ترتیب همه فهمیدند که نزولخورهای سیتی و گاوچرانها برای «اطعام مساکین» به عراق لشکرکشی کردهاند! این است دلیل جاروجنجال «ژولین اسانژ!» ایشان با انتشار اسناد «فوق محرمانه» پنتاگون چنین القاء میکنند که ارتش آمریکا نیت «خیر» داشته و فقط برای بهبود وضعیت مردم عراق به این کشور لشکرکشی کرده، پس میباید کسانی که پرستیژ این ارتش نازنازی را خدشهدار کردهاند، افشا شوند تا همه بدانند و آگاه باشند که فقط «برخی» از اشغالگران عراق و افغانستان مرتکب خطا شدهاند. به این ترتیب بدنة توحش، یعنی تمامیت ارتش ناتو و سیاستهای پنتاگون میتواند از هرگونه جنایت مبری شود. این است دلیل افشاگریهای فرمایشی پنتاگون که «ژولین اسانژ» را نیز همزمان به «قهرمان» تبدیل کرده، و چنین مینمایاند که خطر جاناش را تهدید میکند:
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
«جونم براتون بگه»، اهداف «ویکیلیکس» بسیار «مقدس» است و از اینرو ژولین اسانژ را بزودی در ژنو ملاقات خواهیم کرد، البته به همراه گاردهای محافظشان! گفتیم که جان «اینحضرت» در خطر است، چون «اسرار» را فاش میکنند. البته ایشان تنها کسی نیستند که میخواهند با سر کچل شوت و پرتها استاد سلمانی شوند؛ واتیکان هم به مصداق «نگاه به دست ننه کن، مثل ننه غربیله کن»، برای پاکسازی و تصفیه اعلام آمادگی کرده. به گزارش فیگارو، مورخ 4 نوامبر 2010، کاردینال راتزینگر، به مناسبت چهارمین سدة ارتقاء «شارل بورومه» به جایگاه قدیس، در پیام خود به اسقف اعظم میلان چنین فرمودند که از شارل مقدس بیاموزیم اخلاص عمل:
«او [شارل] اصلاح عمیق کلیسا را از خود آغاز کرد، و فضائل انجیل: فقر، فروتنی و عفاف را قهرمانانه زیست [...] او حاضر بود [در راه عیسی مسیح] خود را فراموش کرده و از همه چیز دست بشوید[...]»
اتفاقا کاردینال راتزینگر و اسلافاش نیز در راه عیسی مسیح و یک مشت دلار از انسانیات و وجدان دست شستند. از فقر و فروتنی و بهویژه از عفافشان هیچ نمیگوئیم! یادآور شویم شارل بورومه، متولد «آرونا» در قرن شانزدهم اسقف میلان بوده و میگویند در دورة شیوع «طاعون» خیلی فداکاری و جانفشانی کرده و... خلاصه ایشان از همان زمان وارد جرگة قدیسین شدهاند و مسلماً عمامهشان هم «سرمهای» بوده.
اما سیاست مقدس «پاکسازی» و «تصفیه» به واتیکان هم محدود نمیشود. این روند به ولایت ارباب سرایت کرده. پس از انتخابات میاندورهای، رنگین پوستان از سنای آمریکا حذف شدند! خلاصه ینگه دنیا یک مجلس سنا دارد به سپیدی «برف»، با دو سناتور از «تی پارتی!» حزب کذا در فلوریدا توانست «مارکو روبیو»، یکی از فرزندان برومند مافیای کوبا را به این مجلس مقدس ارسال کند. بزودی پیشنهادات سازندة دو سناتور «تی پارتی» در باب ممنوعیت خودارضائی و دیگر امور «معنوی»، حکومتهای اسلامی را به ارباب هر چه بیشتر نزدیک خواهد کرد. اما این لاتبازیها بساط طویلةمک کارتی را از افلاس نجات نخواهد داد.
امروز 13 آبانماه سال 1389، سالگرد کاروانهای خردجال از جمله اشغال فرمایشی سفارت آمریکا در ایران است. حکومت اسلامی برای بزرگداشت این خیانت بزرگ دانشآموزان دبستان و دبیرستان را به خیابان آورده. به گزارش فیگارو، مورخ 4 نوامبر سالجاری، اینان شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» میدادند و خلاصه حکومت مردهشویان برای لشکرکشی خیابانی و تحریک افکار عمومی نه هیچ فرصتی را از دست میدهد و نه هیچ اهرمی را، هر چند که همچون الاغ ملا نصرالدین در گل گیر کرده. روز گذشته علی خامنهای باز هم دست نیاز به سوی «جوانان» دراز کرد و تلویحاً از دانشجونمایان خواست تا برای «سرکوب فتنه» به خیابانها بیایند.
از قضای روزگار بدیل حکومت جمکران در ایتالیا، یعنی برلوسکنی هم در وضعیت مشابهی قرار گرفته. کمیسیون اروپا روز گذشته از سیلویو برلوسکنی خواست هر چه زودتر «آشغالهای» انبار شده در ایتالیا را جمعآوری کند! خلاصه حکومت اسلامی به پایان خط نزدیک میشود، مگر اینکه «لندن» جهت بازتولید حرکت خائنانة اشغال سفارت به دادش برسد. به گزارش بیبیسی، مورخ 4 نوامبر 2010، الاغهای طویلة مککارتی پس از اجرای برنامة زوزه و عربده در برابر سفارت آمریکا به سوی سفارت بریتانیا رفته و پرچم اینکشور را به آتش کشیدند. فعلة فاشیسم خواهان تعطیلی سفارت بریتانیا در ایران بودند و بیبیسی با شوق و ذوق فراوان نمایش مزدوران استعمار را در بوق گذارده:
«تظاهرکنندگان [...] خواهان تعطیلی سفارت بریتانیا در ایران شدند[...]»
سخنران این مراسم ضرغامی، نوچة پاسدار لاریجانی بود. ایشان ضمن مهملبافی، قانونشکنی را برای شناخت توطئههای «دشمن» الزامی دانستهاند:
«[ضرغامی] اشغال سفارت آمریکا را گامی در شناخت توطئههای شیطان بزرگ دانست[...]»
گویا اربابان حکومت اسلامی در لندن رویای «بازتولید» 13 آبان در سر میپرورانند. آرزو بر جوانان عیب نیست، ولی بدون کمک «سکینه» هرگز به اهدافشان نخواهند رسید.
«حاجی با صدای خفهای گفت هوار! بدادم برسید [...] این مرتیکه سوءقصد داره [...] چند دقیقه گذشت، در باز شد [...] حجتالشریعه با ریش رنگ و حنا بسته [...] عمامة سورمهای و عبای شتری کهنه وارد شد[...] حاجی[گفت] این مرتیکه شاعر، این بلشویک [...] اینها را باید کشت [...]»
انتخابات میاندورهای ایالات متحد با برنامة اوباشگیری در ایران، هذیانگوئی اسرائیل و گفتگوی توحشها در عراق و ترکیه تقارن زمانی پیدا کرده، و با ورود دو سیاستباز از «تی پارتی» به سنای آمریکا به اوج خود رسید. خلاصه معلوم نیست «ویکتور چرنومردین» از غصه دق کرد یا از خوشحالی! در هر حال، درگذشت ایشان پس از مرگ ژنرال «یوری ایوانف» و برکناری شهردار مسکو، از افول نزدیکان «بوریس یلتسین» حکایت میکند. و بیدلیل نیست که همزمان با سفر ویلیام هیگ به اسرائیل، رسانههای این کشور برای تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمی اینهمه پافشاری میکنند.
پیش از برگزاری انتخابات میاندورهای در ینگه دنیا، تلویزیون اسرائیل ادعا کرد که احمدینژاد گفته، اسرائیل را هدف تهاجم هستهای قرار میدهد! به عبارت دیگر، دولت اسرائیل همچون ارباباناش در لندن و واشنگتن از صمیم قلب آرزو دارد که حکومت اسلامی به سلاح هستهای مجهز شود تا شهرکسازی ادامه یافته و مذاکرات صلح نیز چون گذشته ماستمالی شود. اما در پی تزلزل ستون سیاست استعمار در ایران، جنگفروشان این آرزو را به گور خواهند برد.
به گزارش بیبیسی، مورخ 2 نوامبر 2010، سرتیپ ساجدینیا، فرماندة پلیس تهران اعلام داشت، دوشنبه شب حدود 100 نفر از اراذل سابقهدار تهران دستگیر شدهاند. جالب اینجاست که در پی همین عملیات برزیل و فرانسه به ناگاه به یاد «سکینه» افتادند. دیلما روسف از یکسو، و حزب سوسیالیست فرانسه از سوی دیگر جنجال و هیاهو پیرامون سنگسار و اعدام سکینه را آغاز کردند. اما از همه جالبتر پخش یک خبر بسیار «موثق» در فیگارو بود که با «گفته میشود» و «به نظر میرسد» به مخاطب چنین القاء میکرد که رئیس جمهور فرانسه، نیکولا سرکوزی به خاطر سکینه شخصاً به مقامات جمکران تلفن کرده و به آنان هشدار داده است!
به نظر میآید نیکولا سرکوزی که در فرانسه هدف حملات سندیکاها و به ویژه سندیکای ملی روزنامه نگاران قرار گرفته «سکینه» را به عنوان چترنجات برگزیده! به گزارش فیگارو، مورخ 3 نوامبر 2010، برنار هانری لوی یعنی همان «بوتول» اسلامپرور خودمان به «فرانس پرس» چنین فرموده که، «روز سهشنبه نیکولا سرکوزی شخصاً به ایران تلفن کرده و گفته، اگر یک مو از سر سکینه کم بشه، هر چی دیدین از چشم خودتون دیدین!»
ما هم اضافه کنیم، «گفته میشود»، خمینی چون این حدیث بشنید، آهی کشیده و گفت «ایکاش منهم یک سکینه بودم!» البته جنجال نوین پیرامون اعدام احتمالی سکینه آشتیانی روز دوم نوامبر توسط سخنگوی کاخ سفید، «رابرت گیبس» به راه افتاد و به دیگر مناطق نفوذ ینگهدنیا، از جمله دولت «مستقل» برزیل نیز سرایت کرد و حزب سوسیالیست فرانسه هم به نوبة خود از این نمد، کلاهی به غنیمت گرفت. بین خودمان بماند، مشخص نیست حضرات برای سکینة فرضی نگراناند، یا دستگیری 100 نفر از عوامل سرکوب در تهران خاطرشان را اینگونه مشوش کرده؟! شاید «سکینه» وجود خارجی نداشته باشد و غرب با جنجال پیرامون سرنوشت این پرسوناژ موهوم برای نوکراناش در جمکران «پیام» میفرستد. در هر حال، استعمار برای حفظ جایگاه خود به «سکینه» آویزان شده و ... و به قول معروف حضرات میخواهند «با سر کچل ما استاد سلمانی بشن!» پرسوناژ حاجی ابوتراب نیز، البته بدون مناسبت پزشکان را متهم میکند که از تشخیص بیماری او عاجزند، حال آنکه حاجی بیربط میگوید؛ پزشکان در مورد «فیسور» ایشان اشتباه نکردهاند.
حال که به «حاجی آقا» رسیدیم یک پرانتز باز کنیم و توضیح دهیم که «جشن» از این رمان غایب است. یادآور شویم، «جشن» انسانی است و در زمان و مکان مشخص بر پا میشود و ارتباطی هم با مراسم دینی و مقدسات و شکرگزاری و نماز و روضه ندارد؛ به عبارت دیگر جشن «زمینی» است و ملتها و گروهها به مناسبتهای مختلف جشن میگیرند و «شادی» میکنند. به همین دلیل مردهشویان میکوشند «جشن» را به مرگ و مقدسات و زوزه و سوگواری بیالایند تا بتوانند «شادی» را از صحنة جامعه حذف کنند. اشغال پارکها توسط گلة مادران عزادار و برگزاری جشن تولد «شهدا» در گورستان، دو نمونة بارز از تحرکات «شادیستیز» حکومت گورکنهاست که متأسفانه همچنان رو به گسترش دارد.
بله مردهشویان در زمینة مرگپرستی «ابتکار» به خرج داده و میخواهند «جشن معنوی» هم به ما ملت «معرفی» کنند. به گزارش حنازرچوبه، مورخ 12 آبانماه سالجاری، یک گروه از مردهپرستان روز 17 آبانماه سالگرد ازدواج «امامعلی» با فاطمه را جشن میگیرند، گویا از تاریخ «دقیق» این ازدواج فرخنده آگاهاند. گروه دیگری هم به نیابت از شهدا «طواف» خواهند کرد تا برنامة آلودن «جشن» به توحش و خشونت مقدسات در صحرای عربستان بخوبی دنبال شود. برنامه این است که حکومت اسلامی در برابر تاراج ذخائر ارزی، مرگ و مقدسات و مزخرفات برای ملت ایران تولید میکند، و همزمان روزهای هفته را نیز بجای تاریخ روز مینشاند:
«به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار ايرنا، يكي از كاروانها [...] قصد دارد [...] جشن پيوند آسماني برگزار كند [...]يك كاروان لرستاني [...] هم اسامي شهداي شهر خود را همراه آورده [...] و قرار است به نيابت این شهدا خانه خدا را طواف کنند[...]»
حنا زرچوبه با به کار بردن عبارت «به گزارش روز چهارشنبه» در واقع «تکرار» را بجای «زمان خطی» و پویائی و حرکت رو به آینده نشانده تا به قول خودش «روحیات معنوی» را ارتقاء بخشد؛ شاید در قاموس بوق طویلة مککارتی روحیات «مادی» هم وجود دارد:
«در شرايطي كه انتظار ميرود [...] متوليان فرهنگي براي ارتقاي روحيات معنوي حجاج برنامه ريزي كنند، اين ابتكارها به صورت كاملاً خودجوش از طرف حجاج ايراني تدارك ديده شده [...]»
این مزخرفات خودجوش نیز با کد: 30055729 در سایت حنازرچوبه، مورخ 12 آبانماه 1389 انتشار یافته و نشان میدهد که لوتی و عنترهای عموسام برای تزریق مرگ به زندگی ایرانی تمام هوش و استعداد خود را به کار گرفتهاند، تا «جشن» را از مفهوم واقعیاش تهی کرده و ابتذال زندگی حاجیابوترابها را بر ایران و ایرانی حاکم کنند. پس بازگردیم به غیبت جشن از رمان «حاجیآقا».
راوی به ما میگوید که حلیمه خاتون پس از مرگ یک «پارتی پوکر» در قصر زبرجد خود بر پا کرده و حاجی پس از معراج نمادین خود در جریان این پارتی قرار میگیرد، بدون اینکه بتواند در آن شرکت کند. چرا که حاجی میترسد اگر از جای خود برخیزد مسئولیتی برایش ایجاد شود، در نتیجه از جای تکان نمیخورد. حاجی ورود میهمانان را به محل پارتی میبیند، با خبر میشود که حلیمه خاتون میهمانی دارد و شاهد است که فرشته و حوری و غلمان در میهمانی مذکور حضور بهم رساندهاند؛ حتی صدای موسیقی را هم میشنود ولی شاهد جشن نیست:
«ساعت بزرگی که روی دیوار بود [...] مثل این بود که برای زمان لایتناهی درست شده بود و[حاجی] نمیتوانست زمان را تشخیص بدهد. یکمرتبه حاجی آقا دید که گروه انبوهی فرشته و حوری و غلمان با لباسهای باشکوه و زیبا راه پله را گرفته و بالا میروند. در میان آنها فرشتة دست چپ را شناخت [از او پرسید] اینها همه کنیزها و غلامهایاش هستند؟ [فرشته پاسخ داد] نخیر. مادموازل حلیمه امشب پارتی پوکر و رقص داره [...]»
به عبارت دیگر در این رمان جشنی در کار نیست، چرا که «جشن آسمانی» نمیتواند وجود داشته باشد؛ جشن زمینی و متعلق به انسانهاست؛ حوری و غلمان و مقدسین در آن شرکت ندارند. این قماش جشنها «ابتکار» واتیکان است که از برکت توحش اسلامگرایان در منطقه جیباش را پر میکند. خلاصه یکی از پیامدهای لنگر انداختن کاردینال «توران» در جمکران، میباید برپائی مراسم ابلهانهای باشد که گزارش حنازرچوبه به آن اشاره دارد. از سوی دیگر، آنچه در حیاط خانة حاجی میگذرد، یعنی رنگ گرفتن «محترم» و رقص جاهلی «منیر» و خواندن شعرهای بندتنبانی نیز «جشن» شمرده نمیشود؛ اینان به دلیل مرگ حاجی، مراسم رایج و مبتذل اندرون را در حیاط خانه «بازتولید» میکنند. پس بهتر است بازگردیم به انتخابات میاندورهای آمریکا.
نخستین پیامد انتخابات کذا در ترکیه ظهور تشکلهای افراطگرای ترک و کرد است. در تاریخ 11 آبانماه سالجاری از تقسیم آمیبی حزب «سعادت» اربکان یک حزب نوین با آرم «عثمانی» متولد شد و سپس فرانسپرس، مورخ 4 نوامبر 2010، با انتشار یک خبر «موثق» تمام تلاشهای «پ.ک.ک.» را برای مذاکرات صلح ابتر کرد. بله، پس از انفجارهای استانبول «پ. ک. ک»، ضمن تمدید آتشبس رسماً اعلام داشت که در این عملیات نقشی نداشته. به این ترتیب اختراع یک گروه نوین «کرد» الزامی مینمود. امروز فیگارو اعلام داشت که انفجارهای استانبول کار یک گروه از کردهای «افراطی» است به نام «ت. ا. ک»، مخفف «عقابهای آزادی کردستان» که حاضر به مذاکره با دولت مرکزی هم نیستند! به عبارت دیگر، منافع بعضی محافل از جمله واتیکان چنین ایجاب میکند که برنامة سرکوب در ترکیه همچنان ادامه یابد. حال نگاهی بیندازیم به عراق و تشدید روند اقلیتزدائی.
پیش از برگزاری انتخابات ایالات متحد، در یک رستوران کردستان عراق بمب منفجر شد. این رستوران پاتوق کردهای شیعه بود. پس از کشتار شیعیان کرد، نوبت به مسیحیان بغداد رسید و نهایتامر کشتار شیعیان بغداد نیز به مورد اجرا گذاشته شد. جالب اینکه، گروگانگیری در کلیسای مسیحیان بغداد با نخستین پرواز مستقیم از فرانسه به عراق تقارن زمانی دارد.
به گزارش فیگارو، مورخ 31 اکتبر 2010، برای نخستین بار پس از تحریمهای سال 1990، 111 نفر از جمله معاون وزارت بازرگانی فرانسه در رأس یک هیئت 40 نفره از بازرگانان این کشور با هواپیمائی متعلق به شرکت «عقاب لاجوردی» وارد بغداد شدند. به گزارش فیگارو، از اوائل سال آیندة میلادی شرکت مذکور هفتهای دو پرواز از فرودگاه شارل دوگل به مقصد بغداد خواهد داشت. میبینیم که گروگانگیری در کلیسای مسیحیان بغداد برخلاف ترهاتپراکنی رسانهها دلیل موجه، یعنی دلیل «اقتصادی» داشته! بهترین راه برای تاراج ملتها، همین عملیات تروریستی است که همة تاراجگران نیز برای حفظ ظاهر آنرا شدیداً محکوم میکنند! و جرج بوش دوستداشتنی برای مبارزه با همین تروریستها به افغانستان و عراق لشکرکشی هم کرده. نتیجة مبارزات ایشان هم در برابرمان قرار دارد: برهم زدن نظم زندگی روزمرة ملت عراق از طریق سازمان القاعده و دیگر جیرهخواران سازمان سیا در منطقه. خلاصه، جفری جونز با اجرای برنامة نگروپونته، وظیفة خود را به نحو احسن انجام میدهد. در غیراینصورت انعقاد قراردادهای تجاری با عراق نمیتواند چندان منفعتی برای حقوقبشر فروشان حرفهای داشته باشد. اینجاست که به «حکمت» نمایش روحوضی «ویکیلیکس» و اهداف واقعی کارفرمایان «ژولین اسانژ» پی میبریم. این جاروجنجال یک هدف مشخص را دنبال میکند و آن پنهان داشتن «ابعاد اقتصادی» تهاجم نظامی به کشور عراق است.
مسلم بدانیم هیچ «ویکی» خیرخواه و انساندوستی در مورد قراردادهای اکسون، داچشل، بیپی و ... و توتال در عراق افشاگری نخواهد کرد. حال آنکه کشتار ملت عراق برای انعقاد همین قراردادها صورت گرفته و میگیرد، و چرا راه دور برویم؟ کافی است به شتاب روند «اقلیتزدائی» در آستانة ورود بازرگانان فرانسوی به عراق بنگریم. و اما روز گذشته، به بهانة ارائة «گزارش خبری» از پادگانهای آمریکا در عراق چنین گفتند که، «آمریکا برای سرنگونی دیکتاتور به عراق آمد، و اگر چه در اینکار موفق شد، ولی نتوانست دمکراسی را در این کشور مستقر کند، چرا که افراطگرایان مانع شدند!» بله، افراطگرایان مانع شدند! و جالب اینجاست که افراطگرایان کذا همگی توسط آنگلوساکسونها تجهیز میشوند! اما متصدیان این پروپاگاند مهوع به این دروغ بیشرمانه اکتفا نکردند! اینان پس از استقرار اشغالگران دو سوی آتلانتیک در جایگاه «مدافع دمکراسی»، و انتساب افراطگرائی به ملت عراق، در کمال وقاحت از زبان یک نظامی آمریکائی چنین گفتند:
«اینجا فقر بیداد میکند، ما تلاش میکنیم به مردم آب و غذا برسانیم.»
و به این ترتیب همه فهمیدند که نزولخورهای سیتی و گاوچرانها برای «اطعام مساکین» به عراق لشکرکشی کردهاند! این است دلیل جاروجنجال «ژولین اسانژ!» ایشان با انتشار اسناد «فوق محرمانه» پنتاگون چنین القاء میکنند که ارتش آمریکا نیت «خیر» داشته و فقط برای بهبود وضعیت مردم عراق به این کشور لشکرکشی کرده، پس میباید کسانی که پرستیژ این ارتش نازنازی را خدشهدار کردهاند، افشا شوند تا همه بدانند و آگاه باشند که فقط «برخی» از اشغالگران عراق و افغانستان مرتکب خطا شدهاند. به این ترتیب بدنة توحش، یعنی تمامیت ارتش ناتو و سیاستهای پنتاگون میتواند از هرگونه جنایت مبری شود. این است دلیل افشاگریهای فرمایشی پنتاگون که «ژولین اسانژ» را نیز همزمان به «قهرمان» تبدیل کرده، و چنین مینمایاند که خطر جاناش را تهدید میکند:
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
«جونم براتون بگه»، اهداف «ویکیلیکس» بسیار «مقدس» است و از اینرو ژولین اسانژ را بزودی در ژنو ملاقات خواهیم کرد، البته به همراه گاردهای محافظشان! گفتیم که جان «اینحضرت» در خطر است، چون «اسرار» را فاش میکنند. البته ایشان تنها کسی نیستند که میخواهند با سر کچل شوت و پرتها استاد سلمانی شوند؛ واتیکان هم به مصداق «نگاه به دست ننه کن، مثل ننه غربیله کن»، برای پاکسازی و تصفیه اعلام آمادگی کرده. به گزارش فیگارو، مورخ 4 نوامبر 2010، کاردینال راتزینگر، به مناسبت چهارمین سدة ارتقاء «شارل بورومه» به جایگاه قدیس، در پیام خود به اسقف اعظم میلان چنین فرمودند که از شارل مقدس بیاموزیم اخلاص عمل:
«او [شارل] اصلاح عمیق کلیسا را از خود آغاز کرد، و فضائل انجیل: فقر، فروتنی و عفاف را قهرمانانه زیست [...] او حاضر بود [در راه عیسی مسیح] خود را فراموش کرده و از همه چیز دست بشوید[...]»
اتفاقا کاردینال راتزینگر و اسلافاش نیز در راه عیسی مسیح و یک مشت دلار از انسانیات و وجدان دست شستند. از فقر و فروتنی و بهویژه از عفافشان هیچ نمیگوئیم! یادآور شویم شارل بورومه، متولد «آرونا» در قرن شانزدهم اسقف میلان بوده و میگویند در دورة شیوع «طاعون» خیلی فداکاری و جانفشانی کرده و... خلاصه ایشان از همان زمان وارد جرگة قدیسین شدهاند و مسلماً عمامهشان هم «سرمهای» بوده.
اما سیاست مقدس «پاکسازی» و «تصفیه» به واتیکان هم محدود نمیشود. این روند به ولایت ارباب سرایت کرده. پس از انتخابات میاندورهای، رنگین پوستان از سنای آمریکا حذف شدند! خلاصه ینگه دنیا یک مجلس سنا دارد به سپیدی «برف»، با دو سناتور از «تی پارتی!» حزب کذا در فلوریدا توانست «مارکو روبیو»، یکی از فرزندان برومند مافیای کوبا را به این مجلس مقدس ارسال کند. بزودی پیشنهادات سازندة دو سناتور «تی پارتی» در باب ممنوعیت خودارضائی و دیگر امور «معنوی»، حکومتهای اسلامی را به ارباب هر چه بیشتر نزدیک خواهد کرد. اما این لاتبازیها بساط طویلةمک کارتی را از افلاس نجات نخواهد داد.
امروز 13 آبانماه سال 1389، سالگرد کاروانهای خردجال از جمله اشغال فرمایشی سفارت آمریکا در ایران است. حکومت اسلامی برای بزرگداشت این خیانت بزرگ دانشآموزان دبستان و دبیرستان را به خیابان آورده. به گزارش فیگارو، مورخ 4 نوامبر سالجاری، اینان شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» میدادند و خلاصه حکومت مردهشویان برای لشکرکشی خیابانی و تحریک افکار عمومی نه هیچ فرصتی را از دست میدهد و نه هیچ اهرمی را، هر چند که همچون الاغ ملا نصرالدین در گل گیر کرده. روز گذشته علی خامنهای باز هم دست نیاز به سوی «جوانان» دراز کرد و تلویحاً از دانشجونمایان خواست تا برای «سرکوب فتنه» به خیابانها بیایند.
از قضای روزگار بدیل حکومت جمکران در ایتالیا، یعنی برلوسکنی هم در وضعیت مشابهی قرار گرفته. کمیسیون اروپا روز گذشته از سیلویو برلوسکنی خواست هر چه زودتر «آشغالهای» انبار شده در ایتالیا را جمعآوری کند! خلاصه حکومت اسلامی به پایان خط نزدیک میشود، مگر اینکه «لندن» جهت بازتولید حرکت خائنانة اشغال سفارت به دادش برسد. به گزارش بیبیسی، مورخ 4 نوامبر 2010، الاغهای طویلة مککارتی پس از اجرای برنامة زوزه و عربده در برابر سفارت آمریکا به سوی سفارت بریتانیا رفته و پرچم اینکشور را به آتش کشیدند. فعلة فاشیسم خواهان تعطیلی سفارت بریتانیا در ایران بودند و بیبیسی با شوق و ذوق فراوان نمایش مزدوران استعمار را در بوق گذارده:
«تظاهرکنندگان [...] خواهان تعطیلی سفارت بریتانیا در ایران شدند[...]»
سخنران این مراسم ضرغامی، نوچة پاسدار لاریجانی بود. ایشان ضمن مهملبافی، قانونشکنی را برای شناخت توطئههای «دشمن» الزامی دانستهاند:
«[ضرغامی] اشغال سفارت آمریکا را گامی در شناخت توطئههای شیطان بزرگ دانست[...]»
گویا اربابان حکومت اسلامی در لندن رویای «بازتولید» 13 آبان در سر میپرورانند. آرزو بر جوانان عیب نیست، ولی بدون کمک «سکینه» هرگز به اهدافشان نخواهند رسید.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت