توران و چلیپا!
...
اگر دولت فرانسه نتواند به صورت صلحآمیز به آشوبهای این کشور پایان دهد، امیدی به دوام نیکولا سرکوزی نخواهد بود. اما محافلی که همواره و به صورت «سنتی» از سرکوب در کشور فرانسه حمایت کردهاند، ممکن است اینبار به نتیجة مطلوب نرسند!
تهدید به جنگ هستهای از طریق انتشار «خاطرات» صدمنیکقاز ژنرال شلتون، احداث پایگاه نوین دریائی «امارات» جهت تأمین نفت اروپا در صورت انسداد تنگة هرمز و ... و «پارسیدن» مقام معظم در قم واکنش تفالههای محفل «کارتر ـ برژینسکی» به استقرار صلح در منطقه است. این است دلیل اهداء جایزة «ساکاروف» به یکی از مشوقان مرگ و شهادت در کشور کوبا.
طی 8 سال اخیر، پارلمان اروپا جایزة «ساکاروف» را سه بار به مخالفان دولت کوبا اهداء کرده! دلیل هم اینکه کشور کوبا هنوز به طویلة «احترام به ادیان» تبدیل نشده و پارلمان دینپرور اروپا که همواره بهترینها را برمیگزیند، روز گذشته، یعنی 21 اکتبر سال 2010، جایزة «ساکاروف» را به یک «شهادتطلب» کوبائی به نام «گیلرمو فارینیاس» اهدا کرد. یادآور شویم اکثریت در پارلمان اروپا متعلق است به پوپولیستها که در کشور کوبا آشکارا از شهادتطلبان و کلیساپرستان از قماش «فارینیاس» حمایت میکنند. «فارینیاس» قهرمان «نمایشات» اعتصاب غذاست؛ میگویند سخت بیمار است و ... و یادآور شویم که این برگزیدة محبوب پارلمان اروپا در هیچیک از مصاحبههایاش فراموش نمیکند که به «مأموریت الهی» کلیسا برای «آزادی» اشاره نماید! و اما تا آنجا که ما میدانیم جایزة ساکاروف به مدافعان «دمکراسی» و «حقوق بشر» تعلق میگیرد نه به فاشیستها و دینخویان و چلیپاپرستان!
به گزارش لوموند، مورخ 21 اکتبر سالجاری برندة خوشبخت جایزة «ساکاروف» یک روزنامهنگار «سایبری» معتقد به «شهادت» است. ایشان که ریاست تشکل غیرقانونی «کوباناکان پرس» را بر عهده دارند و عضو یک جنبش زیرزمینی نیز به شمار میروند به مصداق مثل معروف «به عکس نهند نام زنگی کافور» تشکیلات خود را «اتحاد دمکراتیک کوبا» نام نهادهاند! به دلیل همین واژگوننمائیهاست که پارلمان اروپا «فارینیاس» را از هر جهت شایستة دریافت این جایزه رویت کرده. فراموش نکنیم که تحرکات انسانستیز پارلمان اروپا در کوبا در همسوئی کامل با واتیکان صورت میپذیرد. واتیکان نیز همچون مردهشویان جمکران از طرفداران دمکراسی نفرت دارد و میکوشد کلیساپرستی و چلیپانوازی را در ترادف با دمکراسی قرار دهد. این است دلیل مسافرت کاردینال «توران»، رئیس شورای پاپی واتیکان به شهر قم؛ این دیدار پس از دیدار مقام معظم از شهر «خون و قیام» صورت میپذیرد. همچنانکه در وبلاگ «داس و نرگس» هم گفتیم، حضور علی خامنهای در قم با سفر کاردینال مذکور مرتبط است. در واقع، رهبر مفلوک حکومت جمکران برای آبوجارو کردن پیش پای ارباب به قم رفته.
در ظاهر کاردینال «توران» از تاریخ 17 آبانماه برای شرکت در «گفتگوی بین ادیان» به ایران تشریف میآورند و به گزارش حنازرچوبه، مورخ 26 مهرماه 1389، این دومین سفر ایشان به تهران است! اما مسافرت کذا اینبار 6 روز به طول میانجامد و آنحضرت از قم نیز بازدید به عمل خواهند آورد. این خبر با کد: 30027202 در سایت حنازرچوبه انتشار یافته. نیازی به توضیح نیست که بگوئیم واتیکان یکی از شاخکهای محفل «کارتر ـ برژینسکی» و از مدافعان اصلی سیاست انسداد است و مسافرت مقامات واتیکان به قم نشان حمایت اینان از «فاشیست ـ مسلمانها» و آخوندجماعت میباید تلقی شود.
البته واتیکان در این حمایتهای خداپسندانه تنها نیست. دولت آلمان نیز آشکارا به ستایش از آدمخواران جمکران نشسته و از «آزادی ادیان» در ایران تمجید به عمل میآورد! پس جای تعجب نیست که تمجید و تحسین دولت «ژرمانی» از توحش در «شپیگل»، دکان اسرائیلپرستان و اسلام نوازان به معرض فروش گذاشته شود. «شپیگل» را همه میشناسیم، کارفرمایان این رسانه در همسوئی کامل با اربابان گاردین و نیویورکتایمز، جهت تقویت موضع اسرائیل و تداوم و گسترش بحران در منطقه از تجهیز حکومت ملایان به سلاح اتمی پشتیبانی میکنند. از اینرو رسانة رسمی حکومت جمکران پروپاگاند توحشگستر «شپیگل» را بیچون و چرا و «بدون تفسیر» بازتاب میدهد!
حنازرچوبه، مورخ29 مهرماه سالجاری مطلبی با کد: 30032440 تحت عنوان مضحک، «تمجید رئیس هیأت پارلمانی آلمان از آزادی ادیان در ایران» انتشار داده و مینویسد، «پیتر گاوایلر» طی گفتگو با «شپیگل» آزادی کلیساها و کنیسهها را در این کشور، یعنی در ایران تحسینبرانگیز دانست. بد نیست بدانیم «گاوایلر» از فاشیستهائی است که در آلمان خود را «سوسیال ـ مسیحی» میخوانند، البته پر واضح است که اینان هیچ ارتباطی با «سوسیالیسم»، به عنوان یک نگرش «انسانمحور» نمیتوانند داشته باشند. شاید به همین دلیل است که پارلمان ژرمانی، «گاوایلر» را در جایگاه ریاست کمیسیون فرعی سیاست خارجی در زمینة فرهنگی و آموزشی مستقر کرده. باری در گفتگو با «شپیگل» حضرت پیتر گاوایلر تمام هوش و فراست خود را در عرصة شارلاتانیسم و پوچگوئی به کار بردهاند تا حکومت جمکران را به عنوان یک «حکومت نمونه» در خاورمیانه به مخاطب حقنه کنند. ایشان با تأکید بر آزادی کلیسا و کنیسه در ایران یک پرسش بسیار ابلهانه نیز مطرح کردهاند تا جامعة ایران را به جوامع متعدد و متشکل از اقلیتهای مختلف مذهبی تقسیم نمایند. به عبارت دیگر از یکسو جامعة ایران از «جوامع مذهبی» تشکیل شده و غیرمذهبیها در آن حق موجودیت ندارند، و از سوی دیگر، آزادی مذاهب در ایران در آزادی مسیحیت و یهودیت خلاصه شده، و گوربابای بقیه، از سنی و دراویش و بهائیان گرفته، تا وهابی و زرتشتی و آشوری غیره:
«رئيس هيأت پارلماني آلمان [در گفتگو با نشريه اشپيگل] گفت [...] آزادي كليساها و كنيسهها [...] در اين كشور قابل انكار نيست [...]در كدام كشور خاورميانه يك جامعه يهودي با 20 هزار عضو، تعداد زيادي كنيسه و آزادي در اجراي اعمال ديني وجود دارد [...]»
بله جناب گاوایلر هر چه دوست داشته باشند میبینند، و از هر آنچه دوست داشته باشند تعریف هم خواهند کرد! مسلماً اگر به پیتر گاوایلر یک مشت دلار دیگر میدادند، در عرصة مداحی و ستایش از توحش حکومت جمکران تاختوتاز بیشتری میکرد. گاوایلر در ادامة بلبلزبانیهای خود میافزاید، در چارچوب سياست خارجي کشورش، حوزة فرهنگی عاملی است جهت تقویت آزادی، دفاع از حقوقبشر و ممانعت از بروز بحران! ولی نمیدانیم چرا آلمانها سیاست خارجی بسیار فرهنگپرورشان را در داخل مرزهای خودشان اعمال نمیکنند؟ اظهارات گاوایلر به حکایت «لاف در غربت» و «گ...ز در بازار مسگرها» میماند!
اولاً که سیاست خارجی آلمان تابع سیاست یانکیهاست، چرا که آلمان یک کشور اشغال شده است و اگر امثال گاوایلر از این واقعیت تلخ آگاهی ندارند، ما با جایگاه واقعی کشور آلمان در دیپلماسی جهانی به هیچ عنوان بیگانه نیستیم! بازندگان جنگ دوم جهانی نظیر آلمان، ژاپن، ایتالیا و حتی کشور فرانسه ـ به دلیل تشکیل دولت ویشی و همکاری با هیتلر، پس از جنگ جهانی دوم به میدان «هنرنمائی» سازمان سیا تبدیل شدند. آشوبهای اخیر که در آستانة نشست «دوویل» و البته به بهانة «مخالفت» فرضی با طرح بازنشستگی در این کشور به راه افتاد، علیرغم جنجال رسانهای، نتوانست فرانسویها را به بیراهه بکشاند! ولی فریبکاری چپنمایان از چشم هیچکس پنهان نماند.
مدتی است که داسالله و شرکاء در فرانسه به مخالفت با «طرح بازنشستگی» دولت سرکوزی برخاسته و از طرفدارانشان میخواهند که در حمایت از سندیکاها در تظاهرات شرکت کنند. خلاصه چندی است که اعتصاب و تظاهرات در شهرهای بزرگ فرانسه جریان دارد بدون اینکه کار به درگیری و خشونت کشیده شود. به نظر میرسید افرادی که در تظاهرات هم شرکت نمیکردند حامی معترضین باشند. البته این حمایت دلیل موجه داشت؛ اعتصابات و تظاهرات در زندگی روزمرة فرانسویها اختلال جدی ایجاد نکرده بود و از این گذشته بسیاری از آنان با طرح دولت مخالف بودند، چرا که این طرح اکثریت مردم یعنی طبقة متوسط را هدف گرفته. با در نظر گرفتن «گریز» سوسیالیستها از حاکمیت طی دهة اخیر، و وانهادن اهرمهای قدرت به راستگرایان، طبیعی بود که «داسالله» میبایست تقیه کرده و «در کنار مردم» قرار گیرد، و همین کار را هم کرد. البته با هدف تحکیم جایگاه راستگرایان و اینجا بود که شرکت نفتی «توتال» نیز «مردمی» شد!
سوسیالیستها برای ایجاد نارضایتی عمومی و متوقف کردن مخالفتها با طرح دولت مدارس را به تعطیل کشانده و دانشآموزان را به خیابان آوردند. روند کار این بود که یک گروه معدود با مسدود کردن در ورودی، به بهانة اعتصاب و همبستگی با تظاهرکنندگان، از ورود بقیة دانش آموزان به مراکز آموزشی ممانعت به عمل میآوردند. و مسلم است که این شیوة «خداپسندانه» همواره به نارضایتی اکثریت خواهد انجامید، و اینبار نیز همین نتیجه به بهترین وجه حاصل شد. بوقهای سازمان سیا، از «کاسورها» تحت عنوان «جوانان» یاد میکردند، و دوربینها «جوانان» کذا را نشان میدادند که صورتشان را پوشانده و نه تنها اتومبیلها را به آتش میکشند و شیشهها را میشکنند، که به تظاهرکنندگان نیز حمله میبرند، خلاصه صحنة عجیبی بود! اما حضرات به این مختصر اکتفا نکردند!
در آغاز تعطیلات آخر هفته، زمزمة «کمبود سوخت» در رسانهها به راه افتاد و سندیکای کارگران شرکت «توتال» در پالایشگاهها و مخازن سوخت که مشمول طرح بازنشستگی نمیشود، «همبستگی» را بهانه کرده، اعتصاب فرمود! این اعتصاب علاوه بر ایجاد صفهای چند کیلومتری در برابر پمپ بنزینها، افزایش بهای سوخت مصرفی را نیز در پی داشت! اینگونه بود که توانستند افکار عمومی را بر علیه تظاهر کنندگان بسیج کنند و دخالت نیروهای نظامی را برای شکستن اعتصاب «توجیه» نمایند. پس از نشست «دوویل»، رئیس جمهور «فرمان» گشایش مخازن سوخت را صادر کرد و ... و برای باقی ماندن راست در قدرت همگی به «اجماع» رسیدند! گویا نیکولا سرکوزی با تعویض نخستوزیر و جابجائی چند وزیر میتواند برای بار دوم راهی کاخ الیزه شود! این است دلیل جیغ و فریاد جیمیکارتر به دفاع از فلسطینیان و مسافرت برژینسکی و شرکاء به مسکو!
پس از نشست «دوویل»، طراح اصلی «سیاست انسداد»، یا همان آقای برژینسکی با دیمیتری مدودف ملاقات کرد. به گزارش فیگارو و سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 20 اکتبر 2010، رئیس فدراسیون روسیه برای نخستین بار اعضای کنفرانس امنیتی مونیخ را در «گورکی» به حضور پذیرفت. این ملاقات با شرکت سیاستمداران آمریکا و اروپا و پشت درهای بسته صورت گرفت، در نتیجه هر کس هر چه بخواهد در مورد آن خواهد گفت! در این گردهمائی علاوه بر برژینسکی، مشاور امنیتی جیمیکارتر، «آدام روتفلد»، وزیر اسبق امورخارجة لهستان، «کارل بیلت» وزیر اموخارجة سوئد و «ولفگانگ ایشینگر»، معاون اسبق وزارت امورخارجة آلمان حضور داشتند. با توجه به اینکه، یکروز پیش از نشست «گورکی»، دیمیتری مدودف در «دوویل» پیرامون مسائل سیاسی و امنیتی اروپا با رئیس جمهور فرانسه و نخست وزیر آلمان گفتگو کرده و موافقت خود را برای شرکت در نشست لیسبن نیز اعلام داشته بود، و با توجه به اینکه باراک اوباما در نشست کذا حضور نخواهد یافت، به نظر میرسد آنها که به همراه برژینسکی در نشست «گورکی» شرکت کردند، تفالههای محفل انسداد باشند که برای تداوم بخشیدن به موجودیتشان اکنون نیازمند حمایت روسیه شدهاند.
حال باید ببینیم فاشیستها چه امکاناتی در اختیار دارند، و چه امتیازاتی میتوانند به مسکو بدهند تا کرملین زیر دستشان را بگیرد. اینجاست که تحرکات فاشیستها در ارتباط با حکومت اسلامی در آلمان، واتیکان و لبنان از اهمیت ویژه برخوردار میشود. از اینرو سفر کاردینال «توران» به قم حائز اهمیت است. ایشان به نمایندگی از سوی پاپ، رهبر واتیکان به قم میروند و مسلم بدانیم که واتیکان هرگز از «آزادی بیان» حمایت نخواهد کرد. آخوندجماعت در فرنگ همچون پوپولیستهای پارلمان اروپا از «آزادی اندیشه» دفاع میکند، چرا که این قماش اندیشه فقط «سیاسی» است و هیچ ارتباطی با فعالیتهای فرهنگی و علمی و هنری ندارد. روشنتر بگوئیم، «آزادی اندیشه» مطلوب پوپولیستها میتواند انسانستیز باشد و به صراحت مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر را نقض کند. اعطای جایزة ساکاروف به «فارینیاس» چلیپاپرست شاهدی است براین مدعا. به همین دلیل بود که سوسیالیستهای پارلمان اروپا برخلاف «برنار کوشنر»، وزیر امورخارجة فرانسه که خود را «چپ» جا زده از این عملیات مهوع سیاسی استقبالی به عمل نیاوردند و کمونیستها هم رسماً به آن اعتراض کردند.
به گزارش فیگارو، مورخ 22 اکتبر 2010، برنار کوشنر، در واکنش به نمایش مهوع پارلمان اروپا اعلام داشت، این جایزه «حق مسلم» فارینیاس بود که با اعتصاب غذا، بارها جان خود را برای «آزادی مخالفان بیمار» به خطر انداخت! شخص فارینیاس هم به خبرنگاران اعلام داشت، «50 سال است که مردم کوبا برای آزادی و رهائی از چنگال دیکتاتور مبارزه میکنند.» علامت تعجب هم نمیگذاریم. فارینیاس تلویحاً خواستار بازگشت به دوران نورانی ژنرال باتیستای روشنضمیر شده. به همان روزهای خوبی که در کوبا همة مالکین محترم روسپیخانهها و کازینوها و همة قاچاقچیان مومن و متعهد موادمخدر «آزاد» و «سربلند» بودند. ما قبول داریم که حاکمیت کوبا دمکراسی نیست، ولی تا سال 1965 در این کشور «حزب کمونیست» تشکیل نشده و ارتباط تنگاتنگ با اتحاد شوروی وجود نداشت، پس شرایط اسفبار «اجتماعی ـ اقتصادی» تودههای گستردة مردم حتماً از آسمان بر سر ملت کوبا نازل شده بود!
در وبلاگ امروز فرصتی برای پرداختن به اوضاع اسفبار کوبا در دوران باتیستا و شرکا نداریم؛ و نمیتوانیم به تحرکات موذیانة ایالات متحد در سالهای 1960 جهت راندن هر چه بیشتر کوبا به سوی اتحاد شوروی بپردازیم. ولی نیک میدانیم که اتحاد شوروی هرگز مدافع دمکراسی نبوده و در کوبا هم دمکراسی حاکم نیست. اما توسل به کلیسای کاتولیک برای مبارزه با حاکمیت کوبا اگر نشان حماقت نباشد، حداقل وابستگی محفلی امثال فارینیاس را بر ملا میکند. در هر حال، کلیسای کاتولیک به گواهی تاریخ معاصر همواره از فاشیسم و جنگافروزی حمایت کرده، در ضمن کلیساپرستان کوبا بهتر است بدانند که استقرار دمکراسی در سایة تحریمهای اقتصادی واشنگتن امکانپذیر نبوده و نخواهد بود. پس بازگردیم به اظهارات گهربار برنار کوشنر در فیگارو.
ایشان چندی پیش نیز به همراه برنارهانری لوی در یک نمایش مضحک برای «آزادی سکینه» شرکت کرده و فرمودند، «به خاطر سکینه، حاضرم به تهران بروم!» خلاصه برنار کوشنر، همچون هانری لوی و فینکل کراوت و شرکاء پای ثابت نمایشهای آزادیخواهانة رسانهای است. اما اینبار کوشنر از جایگاه وزیر امورخارجة فرانسه در حمایت از «فارینیاس» بیانیة رسمی صادر کرده و پس از فرستادن درود به برگزیدة پوپولیستهای «ستراسبورگ»، میفرمایند: «آرزو دارم مقامات کوبا [...] تمامی زندانیان سیاسی را آزاد کنند[...]»
وزارت امورخارجة فرانسه در بیانیة خود خواهان «گسترش» فهرست مخالفین و آزادی همة زندانیان «سیاسی» شده. یادآور شویم که «گسترش فهرست مخالفین» یعنی قراردادن بمبگذاران و خرابکاران مزدور سیا در ردة زندانی سیاسی و آزاد کردن این جنایتکاران. اظهار نظر دو تن از کاربران رسانة دست راستی فیگارو در واکنش به بیانیة وزارت امور خارجة فرانسه نشان میدهد که جناب وزیر کمی «تند» رفتهاند! یکی از کاربران خطاب به کوشنر میگوید:
«[تردید دارم که] دوستمان، کوشنر برای آزادی زندانیان سیاسی فلسطینی همین تقاضا را از دولت اسرائیل بکند؛ چرا که او همزمان [در جایگاه] قاضی و مدعی قرار گرفته [...]»
بله انتشار این اظهارات در فیگارو بیدلیل نیست! در رسانههای غرب زندانیان سیاسی کوبا با زندانیان سیاسی اسرائیل تفاوت دارند! برای بوقهای ارتش ناتو، قانونشکنان، جیرهخواران جنایتکار آخوندهای کلیسای کاتولیک و حتی تروریستها نیز در کوبا «زندانی سیاسی» میباید قلمداد شوند:
«امیدوارم که چند زندانی مزدور سیا که در هتل توریستها بمب گذاشتهاند، محکومیت خود را در کوبا بگذرانند و آقای کوشنر آنها را در زمرة تروریستها قرار دهد، نه در ردة زندانیان سیاسی[...]»
باری، یکروز پس از انتشار بیانیة وزارت امور خارجة فرانسه، فیگارو، مورخ 22 اکتبر سالجاری خبر داد که دولت کوبا 5 زندانی سیاسی را آزاد کرده! بد نیست بدانیم که فیگارو از پنج تن کذا به عنوان متهم به تهاجم و سرقت اینترنتی یاد کرده و مینویسد اینان هیچ ارتباطی با متهمان سال 2003 یعنی همان بمبگذاران خوب و «متدین» ندارند. «پنجتن» با وساطت کلیسای کاتولیک آزاد شده و از کوبا به اسپانیا ارسال میشوند. خلاصه 22 اکتبر روز بزرگی است! 32 سال پیش در چنین روزی، پس از یک سلسله تصفیههای خونین، یک کشیش لهستانی طرفدار هیتلر در جایگاه رهبری واتیکان قرار گرفت و به فاصلة چند روز، در تاریخ 4 نوامبر 1978، تهاجم اوباش ساواک به ادارات دولتی و مراکز حزب رستاخیز آغاز شد و ... و شریفامامی منفور جای خود را به ژنرال ازهاری «هافهافو» سپرد تا فروپاشی حکومت در ایران هر چه بیشتر شتاب گیرد. پس بهتر است مسیو کوشنر را با زندانیان کوبا تنها بگذاریم و بازگردیم به مسائل مهمتر، یعنی پیامدهای سفر احمدینژاد به لبنان.
پس از این مسافرت بودکه «فلتمن»، فرستادة ویژة آمریکا نیز به لبنان رفته و همصدا با مهرورزی از تمامیت ارضی این کشور حمایت به عمل آورد. همین امر باعث شد که رهبر فالانژهای لبنان نیز همچون دوران نورانی امام روشنضمیر در کنار حکومت جمکران قرار گیرد و سخن از «روابط قدیم» به میان آید!
«جونم براتون بگه»، پس از سفر «فلتمن» به لبنان «امین جمیل» برای ملاقات با سفیر حکومت اسلامی سر و پا برهنه به سفارت ملایان شتافت! به گزارش حنازرچوبه، مورخ 29 مهرماه سالجاری، امین جمیل از اعضای گروه 14 مارس، به همراه سلیم الصایق، وزیر شئون اجتماعی لبنان در باغ «کرمالزیتون» با سفیر حکومت اسلامی ملاقات و گفتگو کرد. این خبر که با کد: 30031290 در سایت ایرنا منتشر شده، پرده از چهرة پلید حکومت اسلامی و روابط دیرینهاش با فالانژهای لبنان برمیدارد. سفیر ملایان پس از دیدار با رهبر فالانژها، به روابط قدیم با فالانژهای جمیل اشاره کرده و میگوید:
«با توجه به روابط قديم با آقاي جميل [...] اين ديدار در راستاي ايجاد وحدت در لبنان صورت پذيرفت[...]»
میبینیم که حکومت مرده شویان ناچار شده به «روابط قدیم» خود با فرقهگرایان طرفدار «اسرائیل بزرگ» بازگردد، و همچنانکه گفتیم برخلاف جنجال رسانههای جمکران، مسافرت احمدینژاد به لبنان نشان ضعف حکومت اسلامی است و پیوستن فالانژهای لبنان به «دوستان قدیم» این گمانه را تقویت میکند که برنامة محفل «کارترـ برژینسکی» جهت ایجاد «هلال شیعی» با شکست کامل روبرو شده. از اینرو حکومت اسلامی دیگر نمیتواند هم به دروغ از تمامیت ارضی لبنان دفاع کند، و هم «روابط قدیم» خود را با تجزیه طلبان و فالانژهای لبنان پنهان دارد. تا چند ماه پیش این نمایش همچنان ادامه داشت و سفیر مرده شویان با «دوستان» قدیم قهر کرده بودند:
«به گزارش ايرنا [...] سفير ايران در لبنان پس از ورود [...] به بيروت [...] با [...] جناحهاي مختلف حتي جريان المستقبل ديدار كرد اما به دلايلي به ديدار وليد جنبلاط [...] و امين جميل [...] نرفت [...]»
ولی از بد روزگار، امین جمیل ناچار شد به «دلایلی» به دیدار سفیر جمکران برود، و مراسم آشتیکنان با ضیافت شام پایان گرفت! یادآور شویم امین جمیل، رئیس جمهور اسبق لبنان و برادر بشیر جمیل است. بشیر پس از سه هفته استقرار در جایگاه ریاست جمهوری در سپتامبر 1982 به قتل رسید و برادرش جانشین او شد. البته پس از امن و امان شدن اوضاع لبنان، امین جمیل که در فرانسه لنگر انداخته بود به کشورش بازگشت. در وبلاگ «داس و نرگس» گفتیم که فالانژها متحدان اسرائیل و از طرفداران تجزیة لبنان هستند و به همین دلیل روابطشان با حکومت اسلامی همچون روابط آلمان با جمکران از «قدمت» برخوردار است! حال که به ژرمانی رسیدیم بگوئیم که «گاوایلر» خواهان توسعة موسسة آموزش زبان آلمانی در ایران، و همکاری با حکومت ملایان در زمینههای مختلف هنری نیز شده. میدانیم که «هنر» نزد ژرمانیان است و بس. و پس از سقوط دیوار برلن، به ویژه از زمانیکه آنجلا مرکل در رأس دولت آلمان قرار گرفته، «هنر» کذا خیلی شکوفا شده! شکوفائی آنرا در سخنرانی اخیر صدراعظم آلمان مشاهده کردیم. چنین گفت مرکل، که مهاجران میباید «ارزشهای ما» را بپذیرند!
گویا این ارزشها اخیراً اختراع شده باشد، چرا که تاکنون دولت آلمان جز اسلامنوازی و راندن مهاجران مسلمان به سوی آخوند و مسجد «ارزش» دیگری نداشته. به نظر میرسد سفر «پیتر گاوایلر» و همراهان به ایران فقط برای تشویق همین قماش «ارزشها» باشد. در دوران هیتلر نیز ارزشهای مشابه از ژرمانی به ایران صادر شده بود و کار به اشغال نظامی و کودتا کشید. شاید پایگاه دریائی نوین «امارات» با در نظر گرفتن تاریخ معاصر احداث شده باشد.
به گزارش نووستی، مورخ 30 مهرماه سالجاری، امارات متحد عربی یک پایگاه دریائی در ساحل شرقی «فجیره» احداث کرده که ورود به دریای عرب و اقیانوس هند را تضمین میکند. نووستی به نقل از خبرگزاری رسمی امارات مینویسد:
«[این ] پایگاه در ساحل دریای عمان و در نزدیکی [تنگة هرمز] قرار دارد و [...] عبور سریع و بیخطر برای صادرات نفت را تأمین خواهد کرد[...]»
البته احداث پایگاه دریائی استراتژیک ارتباطی به امارات ندارد؛ این عملیات فقط به نام شیخکها صورت میپذیرد. در هر حال، انتشار این خبر نشان میدهد که بعضیها هراس دارند مسیر تاراج نفت از تنگة هرمز به رویشان بسته شود، و پیش از وقوع فاجعه در پی چارهجوئی برآمدهاند. یکی از فواید احداث پایگاه کذا این است که پاسداران منافع آمریکا در ایران میتوانند تنگة هرمز را ببندند، و بدون خدشهدار کردن منافع ارباب برای خود کسب وجهة «نمایشی» و سینمائی فرمایند. اگر اوضاع به همین منوال پیش رود، مسلماً تا چند سال دیگر همین «سناریو» در جلد دوم یادداشتهای مکشوف شهیده «مریلین مونرو»، و شاید در جلد سوم خاطرات ژنرال شلتون به زینت چاپ نیز آراسته شود.
تهدید به جنگ هستهای از طریق انتشار «خاطرات» صدمنیکقاز ژنرال شلتون، احداث پایگاه نوین دریائی «امارات» جهت تأمین نفت اروپا در صورت انسداد تنگة هرمز و ... و «پارسیدن» مقام معظم در قم واکنش تفالههای محفل «کارتر ـ برژینسکی» به استقرار صلح در منطقه است. این است دلیل اهداء جایزة «ساکاروف» به یکی از مشوقان مرگ و شهادت در کشور کوبا.
طی 8 سال اخیر، پارلمان اروپا جایزة «ساکاروف» را سه بار به مخالفان دولت کوبا اهداء کرده! دلیل هم اینکه کشور کوبا هنوز به طویلة «احترام به ادیان» تبدیل نشده و پارلمان دینپرور اروپا که همواره بهترینها را برمیگزیند، روز گذشته، یعنی 21 اکتبر سال 2010، جایزة «ساکاروف» را به یک «شهادتطلب» کوبائی به نام «گیلرمو فارینیاس» اهدا کرد. یادآور شویم اکثریت در پارلمان اروپا متعلق است به پوپولیستها که در کشور کوبا آشکارا از شهادتطلبان و کلیساپرستان از قماش «فارینیاس» حمایت میکنند. «فارینیاس» قهرمان «نمایشات» اعتصاب غذاست؛ میگویند سخت بیمار است و ... و یادآور شویم که این برگزیدة محبوب پارلمان اروپا در هیچیک از مصاحبههایاش فراموش نمیکند که به «مأموریت الهی» کلیسا برای «آزادی» اشاره نماید! و اما تا آنجا که ما میدانیم جایزة ساکاروف به مدافعان «دمکراسی» و «حقوق بشر» تعلق میگیرد نه به فاشیستها و دینخویان و چلیپاپرستان!
به گزارش لوموند، مورخ 21 اکتبر سالجاری برندة خوشبخت جایزة «ساکاروف» یک روزنامهنگار «سایبری» معتقد به «شهادت» است. ایشان که ریاست تشکل غیرقانونی «کوباناکان پرس» را بر عهده دارند و عضو یک جنبش زیرزمینی نیز به شمار میروند به مصداق مثل معروف «به عکس نهند نام زنگی کافور» تشکیلات خود را «اتحاد دمکراتیک کوبا» نام نهادهاند! به دلیل همین واژگوننمائیهاست که پارلمان اروپا «فارینیاس» را از هر جهت شایستة دریافت این جایزه رویت کرده. فراموش نکنیم که تحرکات انسانستیز پارلمان اروپا در کوبا در همسوئی کامل با واتیکان صورت میپذیرد. واتیکان نیز همچون مردهشویان جمکران از طرفداران دمکراسی نفرت دارد و میکوشد کلیساپرستی و چلیپانوازی را در ترادف با دمکراسی قرار دهد. این است دلیل مسافرت کاردینال «توران»، رئیس شورای پاپی واتیکان به شهر قم؛ این دیدار پس از دیدار مقام معظم از شهر «خون و قیام» صورت میپذیرد. همچنانکه در وبلاگ «داس و نرگس» هم گفتیم، حضور علی خامنهای در قم با سفر کاردینال مذکور مرتبط است. در واقع، رهبر مفلوک حکومت جمکران برای آبوجارو کردن پیش پای ارباب به قم رفته.
در ظاهر کاردینال «توران» از تاریخ 17 آبانماه برای شرکت در «گفتگوی بین ادیان» به ایران تشریف میآورند و به گزارش حنازرچوبه، مورخ 26 مهرماه 1389، این دومین سفر ایشان به تهران است! اما مسافرت کذا اینبار 6 روز به طول میانجامد و آنحضرت از قم نیز بازدید به عمل خواهند آورد. این خبر با کد: 30027202 در سایت حنازرچوبه انتشار یافته. نیازی به توضیح نیست که بگوئیم واتیکان یکی از شاخکهای محفل «کارتر ـ برژینسکی» و از مدافعان اصلی سیاست انسداد است و مسافرت مقامات واتیکان به قم نشان حمایت اینان از «فاشیست ـ مسلمانها» و آخوندجماعت میباید تلقی شود.
البته واتیکان در این حمایتهای خداپسندانه تنها نیست. دولت آلمان نیز آشکارا به ستایش از آدمخواران جمکران نشسته و از «آزادی ادیان» در ایران تمجید به عمل میآورد! پس جای تعجب نیست که تمجید و تحسین دولت «ژرمانی» از توحش در «شپیگل»، دکان اسرائیلپرستان و اسلام نوازان به معرض فروش گذاشته شود. «شپیگل» را همه میشناسیم، کارفرمایان این رسانه در همسوئی کامل با اربابان گاردین و نیویورکتایمز، جهت تقویت موضع اسرائیل و تداوم و گسترش بحران در منطقه از تجهیز حکومت ملایان به سلاح اتمی پشتیبانی میکنند. از اینرو رسانة رسمی حکومت جمکران پروپاگاند توحشگستر «شپیگل» را بیچون و چرا و «بدون تفسیر» بازتاب میدهد!
حنازرچوبه، مورخ29 مهرماه سالجاری مطلبی با کد: 30032440 تحت عنوان مضحک، «تمجید رئیس هیأت پارلمانی آلمان از آزادی ادیان در ایران» انتشار داده و مینویسد، «پیتر گاوایلر» طی گفتگو با «شپیگل» آزادی کلیساها و کنیسهها را در این کشور، یعنی در ایران تحسینبرانگیز دانست. بد نیست بدانیم «گاوایلر» از فاشیستهائی است که در آلمان خود را «سوسیال ـ مسیحی» میخوانند، البته پر واضح است که اینان هیچ ارتباطی با «سوسیالیسم»، به عنوان یک نگرش «انسانمحور» نمیتوانند داشته باشند. شاید به همین دلیل است که پارلمان ژرمانی، «گاوایلر» را در جایگاه ریاست کمیسیون فرعی سیاست خارجی در زمینة فرهنگی و آموزشی مستقر کرده. باری در گفتگو با «شپیگل» حضرت پیتر گاوایلر تمام هوش و فراست خود را در عرصة شارلاتانیسم و پوچگوئی به کار بردهاند تا حکومت جمکران را به عنوان یک «حکومت نمونه» در خاورمیانه به مخاطب حقنه کنند. ایشان با تأکید بر آزادی کلیسا و کنیسه در ایران یک پرسش بسیار ابلهانه نیز مطرح کردهاند تا جامعة ایران را به جوامع متعدد و متشکل از اقلیتهای مختلف مذهبی تقسیم نمایند. به عبارت دیگر از یکسو جامعة ایران از «جوامع مذهبی» تشکیل شده و غیرمذهبیها در آن حق موجودیت ندارند، و از سوی دیگر، آزادی مذاهب در ایران در آزادی مسیحیت و یهودیت خلاصه شده، و گوربابای بقیه، از سنی و دراویش و بهائیان گرفته، تا وهابی و زرتشتی و آشوری غیره:
«رئيس هيأت پارلماني آلمان [در گفتگو با نشريه اشپيگل] گفت [...] آزادي كليساها و كنيسهها [...] در اين كشور قابل انكار نيست [...]در كدام كشور خاورميانه يك جامعه يهودي با 20 هزار عضو، تعداد زيادي كنيسه و آزادي در اجراي اعمال ديني وجود دارد [...]»
بله جناب گاوایلر هر چه دوست داشته باشند میبینند، و از هر آنچه دوست داشته باشند تعریف هم خواهند کرد! مسلماً اگر به پیتر گاوایلر یک مشت دلار دیگر میدادند، در عرصة مداحی و ستایش از توحش حکومت جمکران تاختوتاز بیشتری میکرد. گاوایلر در ادامة بلبلزبانیهای خود میافزاید، در چارچوب سياست خارجي کشورش، حوزة فرهنگی عاملی است جهت تقویت آزادی، دفاع از حقوقبشر و ممانعت از بروز بحران! ولی نمیدانیم چرا آلمانها سیاست خارجی بسیار فرهنگپرورشان را در داخل مرزهای خودشان اعمال نمیکنند؟ اظهارات گاوایلر به حکایت «لاف در غربت» و «گ...ز در بازار مسگرها» میماند!
اولاً که سیاست خارجی آلمان تابع سیاست یانکیهاست، چرا که آلمان یک کشور اشغال شده است و اگر امثال گاوایلر از این واقعیت تلخ آگاهی ندارند، ما با جایگاه واقعی کشور آلمان در دیپلماسی جهانی به هیچ عنوان بیگانه نیستیم! بازندگان جنگ دوم جهانی نظیر آلمان، ژاپن، ایتالیا و حتی کشور فرانسه ـ به دلیل تشکیل دولت ویشی و همکاری با هیتلر، پس از جنگ جهانی دوم به میدان «هنرنمائی» سازمان سیا تبدیل شدند. آشوبهای اخیر که در آستانة نشست «دوویل» و البته به بهانة «مخالفت» فرضی با طرح بازنشستگی در این کشور به راه افتاد، علیرغم جنجال رسانهای، نتوانست فرانسویها را به بیراهه بکشاند! ولی فریبکاری چپنمایان از چشم هیچکس پنهان نماند.
مدتی است که داسالله و شرکاء در فرانسه به مخالفت با «طرح بازنشستگی» دولت سرکوزی برخاسته و از طرفدارانشان میخواهند که در حمایت از سندیکاها در تظاهرات شرکت کنند. خلاصه چندی است که اعتصاب و تظاهرات در شهرهای بزرگ فرانسه جریان دارد بدون اینکه کار به درگیری و خشونت کشیده شود. به نظر میرسید افرادی که در تظاهرات هم شرکت نمیکردند حامی معترضین باشند. البته این حمایت دلیل موجه داشت؛ اعتصابات و تظاهرات در زندگی روزمرة فرانسویها اختلال جدی ایجاد نکرده بود و از این گذشته بسیاری از آنان با طرح دولت مخالف بودند، چرا که این طرح اکثریت مردم یعنی طبقة متوسط را هدف گرفته. با در نظر گرفتن «گریز» سوسیالیستها از حاکمیت طی دهة اخیر، و وانهادن اهرمهای قدرت به راستگرایان، طبیعی بود که «داسالله» میبایست تقیه کرده و «در کنار مردم» قرار گیرد، و همین کار را هم کرد. البته با هدف تحکیم جایگاه راستگرایان و اینجا بود که شرکت نفتی «توتال» نیز «مردمی» شد!
سوسیالیستها برای ایجاد نارضایتی عمومی و متوقف کردن مخالفتها با طرح دولت مدارس را به تعطیل کشانده و دانشآموزان را به خیابان آوردند. روند کار این بود که یک گروه معدود با مسدود کردن در ورودی، به بهانة اعتصاب و همبستگی با تظاهرکنندگان، از ورود بقیة دانش آموزان به مراکز آموزشی ممانعت به عمل میآوردند. و مسلم است که این شیوة «خداپسندانه» همواره به نارضایتی اکثریت خواهد انجامید، و اینبار نیز همین نتیجه به بهترین وجه حاصل شد. بوقهای سازمان سیا، از «کاسورها» تحت عنوان «جوانان» یاد میکردند، و دوربینها «جوانان» کذا را نشان میدادند که صورتشان را پوشانده و نه تنها اتومبیلها را به آتش میکشند و شیشهها را میشکنند، که به تظاهرکنندگان نیز حمله میبرند، خلاصه صحنة عجیبی بود! اما حضرات به این مختصر اکتفا نکردند!
در آغاز تعطیلات آخر هفته، زمزمة «کمبود سوخت» در رسانهها به راه افتاد و سندیکای کارگران شرکت «توتال» در پالایشگاهها و مخازن سوخت که مشمول طرح بازنشستگی نمیشود، «همبستگی» را بهانه کرده، اعتصاب فرمود! این اعتصاب علاوه بر ایجاد صفهای چند کیلومتری در برابر پمپ بنزینها، افزایش بهای سوخت مصرفی را نیز در پی داشت! اینگونه بود که توانستند افکار عمومی را بر علیه تظاهر کنندگان بسیج کنند و دخالت نیروهای نظامی را برای شکستن اعتصاب «توجیه» نمایند. پس از نشست «دوویل»، رئیس جمهور «فرمان» گشایش مخازن سوخت را صادر کرد و ... و برای باقی ماندن راست در قدرت همگی به «اجماع» رسیدند! گویا نیکولا سرکوزی با تعویض نخستوزیر و جابجائی چند وزیر میتواند برای بار دوم راهی کاخ الیزه شود! این است دلیل جیغ و فریاد جیمیکارتر به دفاع از فلسطینیان و مسافرت برژینسکی و شرکاء به مسکو!
پس از نشست «دوویل»، طراح اصلی «سیاست انسداد»، یا همان آقای برژینسکی با دیمیتری مدودف ملاقات کرد. به گزارش فیگارو و سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 20 اکتبر 2010، رئیس فدراسیون روسیه برای نخستین بار اعضای کنفرانس امنیتی مونیخ را در «گورکی» به حضور پذیرفت. این ملاقات با شرکت سیاستمداران آمریکا و اروپا و پشت درهای بسته صورت گرفت، در نتیجه هر کس هر چه بخواهد در مورد آن خواهد گفت! در این گردهمائی علاوه بر برژینسکی، مشاور امنیتی جیمیکارتر، «آدام روتفلد»، وزیر اسبق امورخارجة لهستان، «کارل بیلت» وزیر اموخارجة سوئد و «ولفگانگ ایشینگر»، معاون اسبق وزارت امورخارجة آلمان حضور داشتند. با توجه به اینکه، یکروز پیش از نشست «گورکی»، دیمیتری مدودف در «دوویل» پیرامون مسائل سیاسی و امنیتی اروپا با رئیس جمهور فرانسه و نخست وزیر آلمان گفتگو کرده و موافقت خود را برای شرکت در نشست لیسبن نیز اعلام داشته بود، و با توجه به اینکه باراک اوباما در نشست کذا حضور نخواهد یافت، به نظر میرسد آنها که به همراه برژینسکی در نشست «گورکی» شرکت کردند، تفالههای محفل انسداد باشند که برای تداوم بخشیدن به موجودیتشان اکنون نیازمند حمایت روسیه شدهاند.
حال باید ببینیم فاشیستها چه امکاناتی در اختیار دارند، و چه امتیازاتی میتوانند به مسکو بدهند تا کرملین زیر دستشان را بگیرد. اینجاست که تحرکات فاشیستها در ارتباط با حکومت اسلامی در آلمان، واتیکان و لبنان از اهمیت ویژه برخوردار میشود. از اینرو سفر کاردینال «توران» به قم حائز اهمیت است. ایشان به نمایندگی از سوی پاپ، رهبر واتیکان به قم میروند و مسلم بدانیم که واتیکان هرگز از «آزادی بیان» حمایت نخواهد کرد. آخوندجماعت در فرنگ همچون پوپولیستهای پارلمان اروپا از «آزادی اندیشه» دفاع میکند، چرا که این قماش اندیشه فقط «سیاسی» است و هیچ ارتباطی با فعالیتهای فرهنگی و علمی و هنری ندارد. روشنتر بگوئیم، «آزادی اندیشه» مطلوب پوپولیستها میتواند انسانستیز باشد و به صراحت مفاد اعلامیة جهانی حقوق بشر را نقض کند. اعطای جایزة ساکاروف به «فارینیاس» چلیپاپرست شاهدی است براین مدعا. به همین دلیل بود که سوسیالیستهای پارلمان اروپا برخلاف «برنار کوشنر»، وزیر امورخارجة فرانسه که خود را «چپ» جا زده از این عملیات مهوع سیاسی استقبالی به عمل نیاوردند و کمونیستها هم رسماً به آن اعتراض کردند.
به گزارش فیگارو، مورخ 22 اکتبر 2010، برنار کوشنر، در واکنش به نمایش مهوع پارلمان اروپا اعلام داشت، این جایزه «حق مسلم» فارینیاس بود که با اعتصاب غذا، بارها جان خود را برای «آزادی مخالفان بیمار» به خطر انداخت! شخص فارینیاس هم به خبرنگاران اعلام داشت، «50 سال است که مردم کوبا برای آزادی و رهائی از چنگال دیکتاتور مبارزه میکنند.» علامت تعجب هم نمیگذاریم. فارینیاس تلویحاً خواستار بازگشت به دوران نورانی ژنرال باتیستای روشنضمیر شده. به همان روزهای خوبی که در کوبا همة مالکین محترم روسپیخانهها و کازینوها و همة قاچاقچیان مومن و متعهد موادمخدر «آزاد» و «سربلند» بودند. ما قبول داریم که حاکمیت کوبا دمکراسی نیست، ولی تا سال 1965 در این کشور «حزب کمونیست» تشکیل نشده و ارتباط تنگاتنگ با اتحاد شوروی وجود نداشت، پس شرایط اسفبار «اجتماعی ـ اقتصادی» تودههای گستردة مردم حتماً از آسمان بر سر ملت کوبا نازل شده بود!
در وبلاگ امروز فرصتی برای پرداختن به اوضاع اسفبار کوبا در دوران باتیستا و شرکا نداریم؛ و نمیتوانیم به تحرکات موذیانة ایالات متحد در سالهای 1960 جهت راندن هر چه بیشتر کوبا به سوی اتحاد شوروی بپردازیم. ولی نیک میدانیم که اتحاد شوروی هرگز مدافع دمکراسی نبوده و در کوبا هم دمکراسی حاکم نیست. اما توسل به کلیسای کاتولیک برای مبارزه با حاکمیت کوبا اگر نشان حماقت نباشد، حداقل وابستگی محفلی امثال فارینیاس را بر ملا میکند. در هر حال، کلیسای کاتولیک به گواهی تاریخ معاصر همواره از فاشیسم و جنگافروزی حمایت کرده، در ضمن کلیساپرستان کوبا بهتر است بدانند که استقرار دمکراسی در سایة تحریمهای اقتصادی واشنگتن امکانپذیر نبوده و نخواهد بود. پس بازگردیم به اظهارات گهربار برنار کوشنر در فیگارو.
ایشان چندی پیش نیز به همراه برنارهانری لوی در یک نمایش مضحک برای «آزادی سکینه» شرکت کرده و فرمودند، «به خاطر سکینه، حاضرم به تهران بروم!» خلاصه برنار کوشنر، همچون هانری لوی و فینکل کراوت و شرکاء پای ثابت نمایشهای آزادیخواهانة رسانهای است. اما اینبار کوشنر از جایگاه وزیر امورخارجة فرانسه در حمایت از «فارینیاس» بیانیة رسمی صادر کرده و پس از فرستادن درود به برگزیدة پوپولیستهای «ستراسبورگ»، میفرمایند: «آرزو دارم مقامات کوبا [...] تمامی زندانیان سیاسی را آزاد کنند[...]»
وزارت امورخارجة فرانسه در بیانیة خود خواهان «گسترش» فهرست مخالفین و آزادی همة زندانیان «سیاسی» شده. یادآور شویم که «گسترش فهرست مخالفین» یعنی قراردادن بمبگذاران و خرابکاران مزدور سیا در ردة زندانی سیاسی و آزاد کردن این جنایتکاران. اظهار نظر دو تن از کاربران رسانة دست راستی فیگارو در واکنش به بیانیة وزارت امور خارجة فرانسه نشان میدهد که جناب وزیر کمی «تند» رفتهاند! یکی از کاربران خطاب به کوشنر میگوید:
«[تردید دارم که] دوستمان، کوشنر برای آزادی زندانیان سیاسی فلسطینی همین تقاضا را از دولت اسرائیل بکند؛ چرا که او همزمان [در جایگاه] قاضی و مدعی قرار گرفته [...]»
بله انتشار این اظهارات در فیگارو بیدلیل نیست! در رسانههای غرب زندانیان سیاسی کوبا با زندانیان سیاسی اسرائیل تفاوت دارند! برای بوقهای ارتش ناتو، قانونشکنان، جیرهخواران جنایتکار آخوندهای کلیسای کاتولیک و حتی تروریستها نیز در کوبا «زندانی سیاسی» میباید قلمداد شوند:
«امیدوارم که چند زندانی مزدور سیا که در هتل توریستها بمب گذاشتهاند، محکومیت خود را در کوبا بگذرانند و آقای کوشنر آنها را در زمرة تروریستها قرار دهد، نه در ردة زندانیان سیاسی[...]»
باری، یکروز پس از انتشار بیانیة وزارت امور خارجة فرانسه، فیگارو، مورخ 22 اکتبر سالجاری خبر داد که دولت کوبا 5 زندانی سیاسی را آزاد کرده! بد نیست بدانیم که فیگارو از پنج تن کذا به عنوان متهم به تهاجم و سرقت اینترنتی یاد کرده و مینویسد اینان هیچ ارتباطی با متهمان سال 2003 یعنی همان بمبگذاران خوب و «متدین» ندارند. «پنجتن» با وساطت کلیسای کاتولیک آزاد شده و از کوبا به اسپانیا ارسال میشوند. خلاصه 22 اکتبر روز بزرگی است! 32 سال پیش در چنین روزی، پس از یک سلسله تصفیههای خونین، یک کشیش لهستانی طرفدار هیتلر در جایگاه رهبری واتیکان قرار گرفت و به فاصلة چند روز، در تاریخ 4 نوامبر 1978، تهاجم اوباش ساواک به ادارات دولتی و مراکز حزب رستاخیز آغاز شد و ... و شریفامامی منفور جای خود را به ژنرال ازهاری «هافهافو» سپرد تا فروپاشی حکومت در ایران هر چه بیشتر شتاب گیرد. پس بهتر است مسیو کوشنر را با زندانیان کوبا تنها بگذاریم و بازگردیم به مسائل مهمتر، یعنی پیامدهای سفر احمدینژاد به لبنان.
پس از این مسافرت بودکه «فلتمن»، فرستادة ویژة آمریکا نیز به لبنان رفته و همصدا با مهرورزی از تمامیت ارضی این کشور حمایت به عمل آورد. همین امر باعث شد که رهبر فالانژهای لبنان نیز همچون دوران نورانی امام روشنضمیر در کنار حکومت جمکران قرار گیرد و سخن از «روابط قدیم» به میان آید!
«جونم براتون بگه»، پس از سفر «فلتمن» به لبنان «امین جمیل» برای ملاقات با سفیر حکومت اسلامی سر و پا برهنه به سفارت ملایان شتافت! به گزارش حنازرچوبه، مورخ 29 مهرماه سالجاری، امین جمیل از اعضای گروه 14 مارس، به همراه سلیم الصایق، وزیر شئون اجتماعی لبنان در باغ «کرمالزیتون» با سفیر حکومت اسلامی ملاقات و گفتگو کرد. این خبر که با کد: 30031290 در سایت ایرنا منتشر شده، پرده از چهرة پلید حکومت اسلامی و روابط دیرینهاش با فالانژهای لبنان برمیدارد. سفیر ملایان پس از دیدار با رهبر فالانژها، به روابط قدیم با فالانژهای جمیل اشاره کرده و میگوید:
«با توجه به روابط قديم با آقاي جميل [...] اين ديدار در راستاي ايجاد وحدت در لبنان صورت پذيرفت[...]»
میبینیم که حکومت مرده شویان ناچار شده به «روابط قدیم» خود با فرقهگرایان طرفدار «اسرائیل بزرگ» بازگردد، و همچنانکه گفتیم برخلاف جنجال رسانههای جمکران، مسافرت احمدینژاد به لبنان نشان ضعف حکومت اسلامی است و پیوستن فالانژهای لبنان به «دوستان قدیم» این گمانه را تقویت میکند که برنامة محفل «کارترـ برژینسکی» جهت ایجاد «هلال شیعی» با شکست کامل روبرو شده. از اینرو حکومت اسلامی دیگر نمیتواند هم به دروغ از تمامیت ارضی لبنان دفاع کند، و هم «روابط قدیم» خود را با تجزیه طلبان و فالانژهای لبنان پنهان دارد. تا چند ماه پیش این نمایش همچنان ادامه داشت و سفیر مرده شویان با «دوستان» قدیم قهر کرده بودند:
«به گزارش ايرنا [...] سفير ايران در لبنان پس از ورود [...] به بيروت [...] با [...] جناحهاي مختلف حتي جريان المستقبل ديدار كرد اما به دلايلي به ديدار وليد جنبلاط [...] و امين جميل [...] نرفت [...]»
ولی از بد روزگار، امین جمیل ناچار شد به «دلایلی» به دیدار سفیر جمکران برود، و مراسم آشتیکنان با ضیافت شام پایان گرفت! یادآور شویم امین جمیل، رئیس جمهور اسبق لبنان و برادر بشیر جمیل است. بشیر پس از سه هفته استقرار در جایگاه ریاست جمهوری در سپتامبر 1982 به قتل رسید و برادرش جانشین او شد. البته پس از امن و امان شدن اوضاع لبنان، امین جمیل که در فرانسه لنگر انداخته بود به کشورش بازگشت. در وبلاگ «داس و نرگس» گفتیم که فالانژها متحدان اسرائیل و از طرفداران تجزیة لبنان هستند و به همین دلیل روابطشان با حکومت اسلامی همچون روابط آلمان با جمکران از «قدمت» برخوردار است! حال که به ژرمانی رسیدیم بگوئیم که «گاوایلر» خواهان توسعة موسسة آموزش زبان آلمانی در ایران، و همکاری با حکومت ملایان در زمینههای مختلف هنری نیز شده. میدانیم که «هنر» نزد ژرمانیان است و بس. و پس از سقوط دیوار برلن، به ویژه از زمانیکه آنجلا مرکل در رأس دولت آلمان قرار گرفته، «هنر» کذا خیلی شکوفا شده! شکوفائی آنرا در سخنرانی اخیر صدراعظم آلمان مشاهده کردیم. چنین گفت مرکل، که مهاجران میباید «ارزشهای ما» را بپذیرند!
گویا این ارزشها اخیراً اختراع شده باشد، چرا که تاکنون دولت آلمان جز اسلامنوازی و راندن مهاجران مسلمان به سوی آخوند و مسجد «ارزش» دیگری نداشته. به نظر میرسد سفر «پیتر گاوایلر» و همراهان به ایران فقط برای تشویق همین قماش «ارزشها» باشد. در دوران هیتلر نیز ارزشهای مشابه از ژرمانی به ایران صادر شده بود و کار به اشغال نظامی و کودتا کشید. شاید پایگاه دریائی نوین «امارات» با در نظر گرفتن تاریخ معاصر احداث شده باشد.
به گزارش نووستی، مورخ 30 مهرماه سالجاری، امارات متحد عربی یک پایگاه دریائی در ساحل شرقی «فجیره» احداث کرده که ورود به دریای عرب و اقیانوس هند را تضمین میکند. نووستی به نقل از خبرگزاری رسمی امارات مینویسد:
«[این ] پایگاه در ساحل دریای عمان و در نزدیکی [تنگة هرمز] قرار دارد و [...] عبور سریع و بیخطر برای صادرات نفت را تأمین خواهد کرد[...]»
البته احداث پایگاه دریائی استراتژیک ارتباطی به امارات ندارد؛ این عملیات فقط به نام شیخکها صورت میپذیرد. در هر حال، انتشار این خبر نشان میدهد که بعضیها هراس دارند مسیر تاراج نفت از تنگة هرمز به رویشان بسته شود، و پیش از وقوع فاجعه در پی چارهجوئی برآمدهاند. یکی از فواید احداث پایگاه کذا این است که پاسداران منافع آمریکا در ایران میتوانند تنگة هرمز را ببندند، و بدون خدشهدار کردن منافع ارباب برای خود کسب وجهة «نمایشی» و سینمائی فرمایند. اگر اوضاع به همین منوال پیش رود، مسلماً تا چند سال دیگر همین «سناریو» در جلد دوم یادداشتهای مکشوف شهیده «مریلین مونرو»، و شاید در جلد سوم خاطرات ژنرال شلتون به زینت چاپ نیز آراسته شود.
نسخة پیدیاف ـ گوگل
نسخة پیدیاف ـ گوگل(بارگیری)
نسخة پیدیاف ـ سکریبد
نسخة پیدیاف ـ فایلدن
نسخة پیدیاف ـ داکستاک
نسخة پیدیاف ـ ایشیو
نسخة پیدیاف ـ باکسنت
نسخة پیدیاف ـ کلمهئو
نسخة پیدیاف ـ زیدو
نسخة پیدیاف ـ مدیافایر
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت