یکشنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۹


آلمان و اشکنه!
...
«[...] اما از همه مهمتر دلبستگی حاجی به پول بود. پول معشوق و درمان و مایة لذت و وحشت او بود و یگانه مقصدش در زندگی بشمار می‌رفت[...] او پول را برای پول بودنش دوست داشت و می‌پرستید و تمام وسائل را برای به دست آوردن آن جایز می‌دانست [...] از جاسوسی هم روگردان نبود [...] برای اینکه بتواند منافع خود را بهتر نگهدارد [...] مذهب را برای دیگران لازم می‌دانست و در جامعه تقیه می‌کرد[...]»‌
منبع: «حاجی‌آقا»، ص. 23

اهدای نوبل صلح به یک زندانی چینی بیشتر به مذاکرات چین و نروژ پیرامون تبادل آزاد تجاری مرتبط می‌شود تا به مبارزات زندانی مذکور! در اهداف محفل نوبل تردید روا نیست. همین محفل رسوا بود که به یک «فاشیست ـ مسلمان» به نام شیرین عبادی نوبل صلح اهداء کرد تا از زبان او مطالبات خود را به ملت ایران منتقل کرده و بگوید، «اسلام هیچ تضادی با دمکراسی ندارد.» اگر با آن چینی برندة نوبل صلح و تحرکات و گرایش‌های سیاسی‌اش بیگانه‌ایم، سال‌هاست که مخالفت شیرین عبادی را با «آزادی بیان» و مفاد اعلامیة‌ جهانی حقوق‌بشر از نزدیک شاهدیم. آخرین شاهکار این ماچه‌شیخ برگزیدة محفل نوبل مخالفت با «آزادی‌بیان» و «انتقاد» از کاریکاتور و کاریکاتوریست است. خلاصه «عروس ما گ...زو از آب درآمده و ... و سرش کچله، کور و شله، مث عنتره، و اگه مبال بره، آفتابه رو فرار می‌ده»؛ در عوض مدافع حقوق‌بشره!

در پی رسوائی ملاممد خاتمی در «رادیوفردا»، هفته ‌نامة آلمانی «دی سایت» نیز پتة ‌شیرین عبادی را به عنوان مخالف «آزادی بیان» بر آب انداخت! خلاصه دکان غربی سفله‌پروری و شخصیت‌سازی برای ایرانیان سخت کساد شده و حضرات با دست خود به فروپاشاندن شخصیت‌های پوشالی ساخته و پرداختة پروپاگاند مهوع‌شان مشغول شده‌اند. این چرخش سیاست غرب، یعنی عقب‌نشینی از سنگر اسلام‌نوازی پیامد شکسته شدن «اجماع» جهانی پیرامون ماهیت حکومت‌های اسلامی است. خبر انتشار «تحقیقات» مشترک پژوهشگران هند و روسیه در مورد توسل آمریکا به اسلامگرایان جهت فروپاشاندن حکومت‌های منطقه از ایران تا شوروی، پایان این اجماع شوم را نوید می‌دهد. برای توضیح بیشتر در این مورد می‌توانید به وبلاگ «سرباز کوچک» مراجعه کنید.

هم‌سوئی تحقیقات پژوهشگران هند و و روسیه با مطالب این وبلاگ باعث خوشوقتی همة‌ طرفداران دمکراسی است. انتشار این خبر نشان از گشوده شدن یک جبهة دمکراتیک دارد، از دهلی‌نو تا مسکو. و این است دلیل عقب‌نشینی بنیامین نتانیاهو از سنگر «دولت یهود.» بله طی سه دهة اخیر دولت اسرائیل در سنگر اسلام نشسته بود و برای تخریب سازمان لائیک «الفتح»، به تشکیل انواع و اقسام گروه‌های مسلح اسلامی به عنوان «دشمنان اسرائیل» مشغول بود؛ از همان گروه‌های «حسینی» و «حق‌طلب» باب دندان کارفرمایان شیخ مسعود بهنود که به قول دجال خمین «ناپالم را برای سیزده به در رها نمی‌کنند» و زندگی را در سکون مرگ می‌جویند. هر چند آریل شارون «اسلام نواز» که شیخ یاسین منفور را برای «رهبری حماس» از مصر وارد کرده بود، ظاهراً در صحنة سیاست اسرائیل حضور نداشت، ‌ اما پیروان خط «شارون» روشن‌ضمیر با شعار «آریل، آریل، راهت ادامه دارد» به تجهیز دارودستة اسمعیل هنیه ادامه می‌دادند. در مقابل این «از خودگذشتگی»، اسمعیل هنیه نیز همچون دارودستة بهزاد نبوی وظیفه داشت گفتگو و مذاکره را «سازش با دشمن» خوانده و صلح طلبان را خیانتکار معرفی کند! می‌بینیم که جیره‌خواران اسرائیل در ایران و فلسطین از سیاست واحدی پیروی می‌کنند. سیاستی که جهت تداوم وضع موجود و گسترش خشونت، «صلح» و مذاکره را با «خیانت» و «سازش» در ترادف قرار می‌دهد تا دست اسرائیل و به طریق اولی، دست آمریکا برای اعمال سیاست‌های تجاوزکارانه باز باشد.

حال اگر متن بیانیة سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، یا بهتر بگوئیم بیانیة ‌شاخک موساد در کشورمان را به دقت بنگریم، آشکارا رد پای محفل جنگ‌طلبان اسرائیل و آمریکا را در آن مشاهده خواهیم کرد. استقرار صلح در منطقه مرگ این محفل استعماری را نوید می‌دهد. بی‌دلیل نیست که رادیوفردا و بی‌بی‌سی بیانیة جیره‌خواران محفل کذا یعنی دارودستة بهزاد نبوی را منعکس کرده‌اند. کاهش بحران در ایران منافع تفنگ‌فروش‌های لندن و واشنگتن و به طریق اولی منافع مزدوران‌شان در ایران را تهدید خواهد کرد. جهت درک هر چه بهتر ارتباط مستقیم اسلامگرایان جمکران با جنگ طلبان اسرائیل نگاهی خواهیم داشت به محورهای اصلی خطبة‌ نماز جمعة تهران و هم‌سوئی آن با سیاست دولت بنیامین نتانیاهو.

این خطبه‌ها که توسط شاخک اسلامی سازمان سیا تنظیم می‌شود، به دوران امام روشن‌ضمیر بازگشته و ضمن کوبیدن بر طبل نبرد با «استکبار شرق و غرب»، زبان به تهدید ایرانیان گشوده. شیخ احمد خاتمی سخن گفتن از کمبودها را شیوة‌ «دشمن» خوانده و می‌گوید، «دشمن» با کشور ایران هیچ کاری ندارد با اسلام دشمن است! بله، مرده شویان و اربابان‌شان در غرب به این توهم شیرین دچار شده‌اند که می‌توانند با توسل به شعارهای پوسیدة دوران کارتر و ریگان، هم اربابان‌شان را در لندن و واشنگتن «دشمن اسلام» معرفی کنند، ‌ و هم از زبان زندانیان تزئینی‌شان، نظیر نوری‌زاد منفور به ستایش آمریکا بنشینند و طرفداری از آمریکا را از الزامات مخالفت با حکومت بنمایانند تا برای «ارباب»، نه در یک تنور که در دو تنور نان بچسبانند! تنور «مردم» و تنور جنبش مزور سبز! آنهم در گیرودار انتشار خبرهای دردسرساز پیرامون کمک‌‌های آمریکا به طالبان، شرکای‌اش در افغانستان!

به گزارش نووستی، مورخ 16 مهرماه 1389،‌ به نقل از رادیوآزادی، بر اساس تحقیقات سنای آمریکا، بخش اعظم بودجه‌ای که فرماندهی ایالات متحد به مصرف استخدام مأموران امنیتی در افغانستان رسانده در اختیار طالبان قرار گرفته! دلیل هم اینکه برای استخدام این مأموران از ساکنان محلی استفاده شده که در موردشان تحقیقات کافی صورت نپذیرفته! واقع‌بین باشیم، کمیتة تحقیق سنای آمریکا نمی‌تواند رسماً اعلام دارد که آمریکا به بهانة مبارزه با طالبان به افغانستان لشکرکشی کرده، و نهایت امر با همین طالبان در مسائل امنیتی همکاری می‌کند تا ملت افغاستان را با تکیه بر اسلام سرکوب نماید! رادیوآزادی هم نمی‌تواند عدم تحقیقات کافی را «تفسیر» کند و آنرا با کشت خشخاش و تولید تریاک و هروئین در ارتباط قرار دهد تا همه بدانند، اعضای ارتش ناتو در افغانستان با طالبان همکاری می‌کنند و مهاجران مزدور و مسلمان‌شان را نیز در پاکستان در مرز افغانستان متمرکز کرده‌اند که هم ملت افغانستان را در محاصرة گروه‌های جهادی قرار دهند و هم از خاک افغانستان برای عملیات خرابکارانه در تاجیکستان استفاده کنند! بله، این مسائل می‌باید در ابهام قرار گیرد و به سکوت برگزار شود. به همین دلیل است که متفکران فرهیختة‌ غرب در این مورد خفقان اختیار کرده و خود را به کوری و کری زده‌اند. اگر اینان مسائل افغانستان و پاکستان را مورد بررسی و تحلیل قرار دهند و بگویند اسلامگرایان سر در آخور عموسام دارند، امثال فوکویاما و نوآم ‌چامسکی که برای توجیه تروریسم و خشونت، «دین ضداستبداد» را به بازار آورده‌اند چه خاکی بر سر بریزند؟

رسانه‌های غرب حضور چامسکی را در سیرک نیویورک به سکوت برگزار کردند، و تصاویر ایشان را در کنار اسلامگرایان انتشار ندادند تا این افتضاح از یادها زدوده شود؛ نخواستند پرستیژ «آنحضرت» را خدشه‌دار کنند. اما با تحقیقات چنین شخصیت‌های برجسته‌ای نمی‌توان چنین برخورد کرد. تحقیقات روشنفکران غرب در باب همکاری صمیمانة ارتش آمریکا با اسلامگرایان پنهان کردنی نیست. به همین دلیل است که حضرات تاکنون به پیوند اسلامگرایان با حاکمیت آمریکا اشاره نفرموده‌اند؛ چاقو که دسته خودش را نمی‌برد! از مطلب دور افتادیم بازگردیم به تحقیقات سنای آمریکا که از فعالیت اقتصادی طالبان در لندن نیز پرده بر‌داشته!

در ادامة گزارش کذا آمده که به دلیل «عدم تحقیقات کافی»، یک قرارداد نیروی هوائی آمریکا به شعبة یک شرکت مستقر در انگلستان تعلق گرفته و شرکت مذکور برای محافظت از پایگاه هوائی آمریکا افرادی را استخدام کرده که طرفدار طالبان بوده‌اند:

«به این ترتیب [...] قرارداد پرمنفعت [...] نیروهای هوائی امریکا به شعبة‌ [شرکتی]‌ مستقر در انگلستان تعلق گرفت که [...] محافظین پایگاه هوائی امریکا در [...] افغانستان را [از بین افرادی] استخدام نموده بود که به طرفداری از طالبان می‌جنگیدند [...]»


این پرسش مطرح می‌شود که اگر محافظان پایگاه هوائی آمریکا به ادعای کمیسیون تحقیق طرفدار طالبان بودند، چرا به پایگاه مذکور حمله نکرده‌اند؟! می‌بینیم که «سکوت» فرماندهی ناتو حکمتی دارد. گفته می‌شود، فرماندهی ارتش ناتو هنوز واکنشی به این اخبار نشان نداده و ما هم در همینجا بگوئیم، هیچ تعجبی ندارد،‌ فرماندهی ناتو چه بگوید؟ بگوید ما برای تحکیم مواضع طالبان در جمکران و پاکستان و افغانستان به این کشورها لشکرکشی کردیم؟ آنوقت تکلیف «ساتاس» مفلوک و خطیب مفلس نماز جمعه که در چمن دانشگاه سابق تهران هر هفته جفتک می‌اندازد و «خرغلت» می‌زند چه خواهد شد؟ اینان با کدام «دشمن» بجنگند؟ و چگونه دم از دشمنی خطیب «محترم» و توحش اسلام «عزیز» با یانکی‌ها زده، تحت عنوان مبارزه با آمریکا، گرسنگی، آوارگی و حجاب را به ملت ایران تحمیل کنند؟

شیخ‌احمد خاتمی گفته، «دشمن» با این نظام مخالف است نه با ایران وایرانی؛ دشمن با حجاب مخالف است، دشمن سکولار است در حالی که اکثریت «مردم» طرفدار نظام‌اند! دلیل ایشان هم همان 85 درصد «شرکت فرضی» در انتخابات کذا است! بله اگر رابرت گیتس «سلام‌الله» استخوان «85 درصدی» برای مرده شویان پرتاب نکرده بود، شیخ‌احمد تاکنون بیچاره ‌شده بود:

«احمد خاتمي [...] افزود دشمن مي‌خواهد شالودة اين انقلاب را [...] مورد هدف قرار دهد[...] نباید [...] غفلت كرد [...] دشمن با يك نظام سياسي طرف نيست بلكه با يك نظام ديني رو به رو است [...] دشمن و استكبار شرقي و غربي نمي‌تواند يك نظام مقتدر اسلامي را در منطقه تحمل كند [...] اگر آن‌ها با ما درگير هستند با ايران اسلامي درگيرند نه با ايران[...]»

خاتمی چه می‌گوید؟ می‌گوید همان‌ها که در افغانستان و پاکستان دست دوستی به طالبان داده‌اند با حکومت دینی جمکران دشمنی دارند و با اقتدار نظام اسلامی مخالف‌اند. خاتمی در ترهات‌پراکنی خود به «استکبار شرق و غرب» یک «دشمن» هم افزوده و می‌گوید آن‌ها، یعنی دو مجموعة موهوم «استکبار شرق و غرب» و «دشمن» فقط با «ایران اسلامی» دشمنی دارند نه با کشور ایران! به عبارت دیگر دو مجموعة موهوم بالا با پدیدة موهوم و نیست در جهانی به نام «ایران اسلامی» در نبرد هستند، که احمد خاتمی را نیز شامل می‌شود. به زبان ساده‌تر، در جبهة توهمات، نبرد سهمگینی بین اوهام گوناگون در جریان است. روشن‌تر بگوئیم الاغ‌های طویلة مک‌کارتی که فیل‌شان یاد هندوستان کرده و خود را در دوران آن «وحشی بیابانی» رویت می‌کنند، چنان از خودبی‌خود شده‌اند که فروپاشی اتحاد شوروی را هم از یاد برده‌، ‌ و سه دشمن برای خودشان ساخته‌اند! سه پدیدة مبهم، یعنی «استکبار شرق و غرب» و به ویژه «دشمن»!

یکهزار و 160 آیة قرآن هم به این واژة مبهم اختصاص یافته! بله، در این آیات خداوند درس «دشمن شناسی» می‌دهد. و مسلماً به همین دلیل است که در مدارس ایران دکان «دارالقرآن» باز کرده‌اند تا مغز کودکان و جوانان را با مزخرفات عصرحجر بخورند و به قول شیخ مسعود بهنود جوانان «شیفتة ناپالم» تحویل جامعه دهند! باشد که نان قلم‌فروش‌های گاردین و دیگر خودفروش‌های تقدس‌فروش مذکر و مونث صادراتی جمکران به فرنگستان تا دنیا دنیاست آجر نشود.

تصور کنید روزی از این روزها دیوار تقدس‌‌ها در کشورمان فرو ریزد و ماچه‌شیخ‌های مترقی، یا همان‌ها که برای «قیام حسینی» حنجره می‌درانند، دست در دست نره‌شیخ‌های فرهیخته که فریاد «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» به آسمان برده‌اند، زیر این آوار شوم بمانند. آنزمان است که به ژرفای پیام «جان لنون» پی می‌بریم و شاید دریابیم به چه دلیل محافل پوسیدة غرب، فاشیست‌ها و به ویژه «فاشیست ـ مسلمان‌های» جمکران را به عنوان «مدافعان حقوق‌ بشر» جایزه باران می‌کنند!

به گزارش رادیوفردا، مورخ 16 مهرماه 1389، شیخ شیرین عبادی و پاسدار اکبر که برای دریافت «جایزة» احمد زیدآبادی،‌ به آلمان رفته بودند، به اعطای جایزه به کاریکاتوریست دانمارکی اعتراض کردند. علامت تعجب هم نمی‌گذاریم. وقتی به جمکرانی‌ها جایزه می‌دهند، «حق» است، چرا که مرده‌شویان در سنگر «حق» نشسته‌اند، اما وقتی به کاریکاتوریست دانمارکی جایزه می‌دهند «ناحق» می‌شود. چرا؟ چون ‌شیخ شیرین و پاسدار اکبر «کاریکاتورهای» او را «توهین» به اسلام و مسلمین خوانده‌اند. شیرین و اکبر تنها مدافعان حقوق‌بشر هستند که مخالفت‌شان را آشکارا با «آزادی بیان» هم نشان می‌دهند! و به همین دلیل محافل غرب ایندو چماقدار وحشی و بیشرم را به عنوان مدافعان «حقوق‌بشر» به ما ملت حقنه کرده‌اند:‌

«شیرین عبادی [...] برندة‌ [...] صلح نوبل و اکبر گنجی [...] نسبت به اعطای جایزه آزادی و آینده رسانه‌ها به کورت‌وسترگارد، کاریکاتوریست دانمارکی [...] اعتراض کردند[...]»

«رادیوفردا» در ادامة‌ گزارش خود می‌افزاید، شیخ شیرین و پاسدار اکبر پس از اینکه دریافتند آن کاریکاتوریست دانمارکی برندة‌ جایزه آزادی رسانه‌ها شده سالن را ترک گفتند! جالب اینجاست که ایندو عمل ابلهانة خود را «توجیه» هم کرده‌اند. به گزارش «رادیوفردا»، عبادی گفته کاریکاتورهای «وسترگارد» احساسات مذهبی را جریحه‌دار کرده. می‌بینیم که اهدای نوبل صلح به این نماد توحش دلیل موجه داشته. عبادی و آن پاسدار مفلوک آشکارا «آزادی بیان» را نفی می‌کنند و غربی‌ها از هم‌ اینان به عنوان «مدافعان حقوق‌بشر» در ایران تقدیر به عمل می‌آورند. پیام این رفتار موهن به ایرانیان این است که، غرب در ایران مخالفان آزادی بیان را به عنوان مدافع حقوق‌بشر شناسائی می‌کند:‌

«شیرین عبادی [...] با انتقاد از اعطای این جایزه به کورت وسترگارد گفته [...] وی با کاریکاتورهایش احساسات مذهبی را جریحه‌دار کرده است [...]»

کسی مسلمین را به تماشای کاریکاتورهای وسترگارد مجبور کرده بود، که شیرین عبادی چنین مزخرفاتی سر هم می‌کند؟ خلاصه، در قاموس اصحاب کلیسا، مدافع حقوق‌بشر در ایران یعنی کسی که با پایه ‌و اساس حقوق انسانی، که همان «آزادی بیان» باشد، آشکارا به مخالفت برخاسته، «احترام به ادیان» و باورها و توهمات را بجای «احترام به حقوق انسانی» می‌نشاند. جهت گسترش توحش «باورمحوری» است که امثال عبادی و گنجی و دیگر اوباش باورمدار جمکران اینچنین مورد الطاف ویژة استعمار غرب قرار می‌گیرند. جالب اینجاست که جایزه‌ای که امسال به «وسترگارد» تعلق گرفته، در سال 2007 به پاسدار اکبر اهداء شده بود، و هیچکس هم به این عمل موهن اعتراض نکرد! دلیل هم روشن است؛ در دمکراسی‌های غرب کسی با سیاست سفله‌پروری و اوباش‌نوازی در ایران مخالفتی ندارد؛ اعتراض مخالفان هم در رسانه‌ها منعکس نخواهد شد.

حضرات پنداشته‌اند به این ترتیب به مرور زمان می‌توانند با مشتی لات و اوباش و فرصت‌طلب و دزد و جاسوس و آدمکش «اوپوزیسیون» تشکیل داده حکومت بعدی را هم تعیین کنند، خلاصه همان کنند که در 22 بهمن 1357 شاهد بودیم. جالب اینکه از خردادماه سال گذشته نیز همین روند اوپوزیسیون‌سازی بر ملت ایران تحمیل شده. چند عدد آیات عظام مردمی، یک گروه جنایتکار قانون‌‌شکن طرفدار «مردم»، یک گله زندانی دروغین نظیر آرمین، تاج‌زاده و نوری‌زاد و ... و بمباران رسانه‌ای. این صحنه سازی‌ها ناشی از این است که آنگلوساکسون‌ها در این توهم به سر می‌برند که «در» همچنان بر همان پاشنة قدیم اسلام‌نوازی خواهد چرخید، اما سخت کور خوانده‌اند. انتشار پژوهش‌های مشترک محققان هند و روسیه در باب توسل آمریکا به «اسلام» برای فروپاشانی و براندازی، شاهدی است زنده بر این مدعا!

در واقع پژوهشگران هند و روسیه پیش از «انقلاب» 22 بهمن 1357، کاربرد این ابزار جادوئی را شاهد بوده‌اند. تجزیة هند و ایجاد شبه کشور پاکستان، یکی از همین کاربردهای «دین» در خدمت استعمار بود. در طویلة مک‌کارتی، همین نمایشات مهوع «دین ضداستبداد» نام گرفته. و هر چه بساط اسلام‌گرائی در منطقه تضعیف می‌شود، سازمان سیا و شاخک‌های‌اش در جمکران اسلام نوازتر و در اروپا، اسلام‌ستیزتر می‌شوند. این است دلیل رفتار ابلهانة شیخ شیرین و پاسدار اکبر در احترام به ادیان و اظهارات مضحک سخنگوی بنیاد رسانه‌ای شهر لایپزیک در توجیه اهدای جایزه به وسترگارد.

«ماتیاس لاوکه»، سخنگوی بنیاد رسانه‌ای لایپزیک در واکنش به اعتراض شیرین و اکبر چنین فرموده است که ما به کاریکاتورهای وسترگارد جایزه نمی‌دهیم؛ از شهامت او پس از انتشار این کاریکاتورها تقدیر می‌کنیم! و ایشان کاملاً حق دارند، آسیاب به نوبت! چرا که دکان محفل احترام به ادیان بدون جنجال پیرامون «توهین به مقدسات» کساد خواهد شد. در واقع سخنگوی بنیاد توزیع جوایز رایگان به اعضای محفل «احترام به ادیان» نیک می‌داند که دین‌پرستان جملگی از آخور محفل «توهین به مقدسات» تغذیه می‌کنند. به همین دلیل است که احمدی‌نژاد از پاپ، رهبر فاشیست‌ها قدردانی می‌کند.

اصحاب کلیسا جنجال قرآن سوزان به راه می‌اندازند تا مرده‌شویان و همة اعضای کلوب «ترجیح ناپالم به سیزده به در» با سردادن عربدة مرگ بر اسرائیل و احیاناً مرگ بر آمریکا، ضمن لشکرکشی خیابانی «توهین به مقدسات» را محکوم کنند. آنگاه نوبت به رهبر واتیکان، از آتش بیاران اصلی این معرکه مهوع می‌رسد که صورتک دفاع از مقدسات اسلام را بر چهرة پلید و جنایتکار خود بگذارد. و در مرحلة نهائی مهرورزی از توجهات عالیة ایشان به مقدسات قدردانی کرده، از پاپ برای مبارزه با لائیسیته دعوت به عمل می‌آورند. «سیرک لایپزیک» هم بخشی است از همین سیاست سرکوب که برای تحریک افکار عمومی و گرم کردن بازار مقدسات در کشورهای مسلمان‌نشین به راه افتاده. «ماتیاس لاوکه» در دفاع از تصمیم خود می‌گوید، شهامت وسترگارد پس از انتشار کاریکاتورها قابل‌تقدیر است:‌

«ماتیاس لاوکه، ‌سخنگوی بنیاد رسانه‌ای شهر لایپزیک [...] گفته [...] ما به کاریکاتورهای او جایزه نمی‌دهیم، بلکه از جسارتش پس از انتشار این کاریکاتورها تمجید می‌کنیم [...]»

یادآور شویم رسم کاریکاتور از خدا و پیغمبر و دیگر مقدسات در غرب ممنوعیتی ندارد. و با در نظر گرفتن آشوب‌های «موفقیت‌آمیز» در واکنش به رمان سلمان رشدی، «بازتولید» چنین جنجال‌هائی از طریق ترسیم کاریکاتور محمد قابل پیش‌بینی بود. کاریکاتورهای محمد با هدف بسیج اوباش و لشکرکشی خیابانی در کشورهای مسلمان‌نشین به امثال وسترگارد سفارش داده شد ولی علیرغم تلاش حکومت‌های اسلامی در ترکیه، پاکستان و ایران بازتاب مطلوب حاصل نشد، در نتیجه کار به توزیع جایزه در آلمان کشید. اعتراض به این برنامه هم بخشی است از سیرک احترام و توهین به ادیان. متأسفانه دولت آلمان با این معرکه‌گیری‌های تکراری نمی‌تواند با گسترش مقدسات سهم خود را از چپاول ثروت‌های ملی ایران افزایش دهد. آن روزهای شیرین که چاقوکش‌های ساواک برای خوشامدگوئی به «هانس دیتریش‌گنشر»، وزیر امورخارجة‌ دولت هلموت کهل با شعار «مرگ بر بی‌حجاب» در خیابان‌های تهران به مردم حمله می‌بردند گذشت!

اینجاست که هم‌سوئی شیرین عبادی را با آخوند احمدخاتمی می‌بینیم. خاتمی در نماز جمعه تهران ادعا کرده «ولایت فقیه» برای ملت ايران يك اصل بي‌ترديد است. وی در ادامة هذیانات خود زبان به تهدید ملت ایران گشوده و می‌گوید، «مردم» تا آخرين نفس از ولایت فقیه دفاع خواهند کرد و اکثر همین «مردم» در نظرسنجی گفته‌اند خواهان حجاب و پوشش اسلامی‌ا‌ند! به اربابان حکومت در سازمان سیا بگوئیم، تل موهوم «مردم» در مجموع خیلی بی‌جا کرده که برای یک ملت تعیین تکلیف می‌کند، هر کس عشق حجاب و اسلام دارد و «ناپالم را به سیزده به در» ترجیح می‌دهد، تمایلات‌اش برای خودش محترم است، نه برای دیگران.

نونش نداره اشکنه، گ..زش درختو می‌شکنه

اربابان آخوند خاتمی شکم‌شان را بی‌جهت صابون زده‌اند. با شکسته شدن اجماع جهانی پیرامون دروغ‌شاخداری به نام «اسلام ضداستبداد» شمارش معکوس برای سقوط رژیم کودتای 22 بهمن آغاز شده، به همین دلیل است که پاسدارشریعتمداری از زبان هم‌سنگران‌اش به موسوی و کروبی راهنمائی می‌کند که «دستاوردهای انقلاب» را به زیر سئوال ببرند! و در همین راستاست که جهت فشرده‌ترکردن صفوف مزدوران اسلام پناه سازمان سیا خامنه‌ای راهی قم می‌شود. در همین راستا خبر فیلتر شدن سایت آیات عظام را نظام رسانه‌ای جهانی در بوق گذاشته تا خفقان اینان پیرامون سفر خامنه‌ای به قم به بهترین وجه «توجیه» شود. باید همه بدانند و آگاه باشند که «حاکم ظالم» این مبارزان راه حق و حماقت را از «آزادی بیان» محروم کرده، در غیراینصورت فریاد اعتراض این حسین‌های زمان به آسمان می‌رسید! به این ترتیب پس از مسافرت رهبرفرزانه به قم کارخانة حدیث و روایت‌سازی به راه خواهد افتاد و از «اسلام ضداستبداد» و شهامت و شجاعت و «ایستادگی» آخوندها، بیات زنجانی و صانعی و خلاصه روحانیت «مردمی» می‌توانند برای‌مان یک مثنوی هفتاد من کاغذ بسازند تا بدانیم و آگاه باشیم که برای تضمین رونق دکان کارفرمایان گاردین، رهبری مخالفان در ایران می‌باید همواره برای «آخوند» جماعت محفوظ بماند:

«[احمد خاتمی گفت دشمنان] اصرار دارند وانمود كنند كه دين در ايران اسلامي كمرنگ شده اما [...] در نظرسنجي‌هاي اخير اكثر مردم [...] خواهان حجاب و پوشش اسلامي [بودند] ايران يك كشور ديني است، دين در اين كشور پررنگ است و به ياري خداوند پررنگ‌تر نيز خواهد شد [...]»

«کشوردینی» هم باید از اختراعات نوین الاغ‌های طویلة مک‌کارتی باشد که هنوز از علوفة دوران جنگ سرد تغذیه می‌کنند. هارت و پورت‌های شیخ‌احمد به همان «گ..ز درخت‌شکن» می‌ماند. باری خاتمی در این خطبه‌های وحش ادعا کرده، سکولاریسم از دهة پیش «زنده» شده. ایشان همچنین تعریف نوینی از سکولاریسم و جمهوری ارائه داده و می‌گویند، جمهوری‌ات «کشور دینی» حرف ندارد، چون 85 درصد مردم پای صندوق های رأی آمدند و سکولاریسم هم مبلغ بدحجابی و عرفان تقلبی است:‌

«سكولايزم از يك دهه قبل در كشور زنده شده [...] ترويج بدحجابي، خرافات و عرفان‌های تقلبي در همين راستاست[...]»

این چرندیات «درخت شکن» با کد: 30008499 در حنازرچوبه مورخ 16 مهرماه سالجاری انتشار یافته و به اظهارات شیرین عبادی شباهت فراوان دارد. شیخ شیرین می‌گوید، در بعضی کشورهای اروپائی اسلام‌ستیزی کرده و به یک کاریکاتور توهین‌آمیز جایزه داده‌اند! می‌بینیم که این تحفة برگزیدة محفل نوبل اصولاً با «آزادی بیان» مخالف است، وی با این عمل اصل آزادی بیان هنری را محکوم می‌کند. اما از آنجا که عبادی گویا «حقوق‌دان» هم هست سعی دارد مخالفت آشکار خود را با «آزادی بیان» در زرورق «میثاق جهانی حقوق مدنی و سیاسی» پیچیده و بگوید، «دامن زدن به نفرت در میان اقلیت‌های قومی و مذهبی» ممنوع است، و کاریکاتورهای «وسترگارد» نیز در میان اقلیت‌های قومی ایجاد نفرت کرده.

بله به این پدیدة توحش‌گستر می‌گویند «مدافع حقوق بشر!» ایشان رسم کاریکاتور محمد را با ایجاد نفرت در ترادف قرار داده و می‌گویند از آنجا که این عمل «ایجاد» نفرت کرده، ممنوع است؛ هیچکس هم حق ندارد کاریکاثور محمد را بکشد. اشکال حاجیه عبادی این است که «آزادی بیان» هنرمند را با «توهین» اشتباه گرفته! چند سال پیش هم «مسیو» لاهیجی، کارمند وزارت امور خارجة فرانسه همین «آزادی بیان» را با آگهی تجارتی در ترادف قرار داده و نتیجة مطلوب را به دست آورده بودند. هدف محافل احترام به ادیان و دیگر فعلة فاشیسم از این تحرکات و ترادفات در واقع کوبیدن بر طبل مقدسات جهت سرکوب آزادی بیان مهاجران مسلمان کشورهای اروپا و به ویژه ساکنان کشورهای مسلمان‌نشین است.

روشن‌تر بگوئیم، دکان توزیع جایزه برای مهار مسلمانان و ممانعت از پویائی و شکوفائی فرهنگی‌شان به راه افتاده. در نتیجه شیرین عبادی به عنوان مدافع حقوق بشر و برندة نوبل صلح وظیفه دارد با توسل به سفسطه و انواع پیوند «گ..ز به شقیقه» با آزادی بیان به هر ترتیب که ممکن است «مخالفت» کند. بله این است ماهیت شیخ شیرین عبادی و شرکای‌ ایشان، برگزیدگان محبوب محافل غرب که هر چه ارباب بخواهد بر زبان‌شان جاری می‌شود.


حاجی مذهب را برای دیگران لازم می‌دانست ...





0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت