عصا و اسطوره!
...
فروشندگان «مقدسات» در لندن و واشنگتن نشستهاند؛ پس از «گروه فرهنگی» حنازرچوبه، سایتهای رادیوفردا و بیبیسی نیز بر «علمیات» شکافتن دریای سرخ جهت عبور حضرت موسی و پیروانشان مهر تأئید میزنند! چرا که «مقدسات» برای پیشبرد سیاست استعماری حائز اهمیت فراوان است. از اینرو تمامی بوقهای ارتش ناتو همزمان با معرکهگیری برای «علمیات» بخشیدن به بیبیگوزکهای ادیان ابراهیمی، از صدور حکم اعدام برای حسین درخشان، وبلاگنویس ایرانی به جرم «توهین به مقدسات» نیز خبر میدهند! به یاد داریم که حسین درخشان به طرفداری از احمدینژاد شهرت پیدا کرده بود، و خلاصه اگر در داخل و خارج مرزها صدای اعتراض حقوقبشرفروشان جمکران به صدور حکم اعدام برای یک وبلاگ نویس به گوش نمیرسد، حتماً دلیل موجه دارد!
اوپوزیسیون خارجنشین حکومت مردهشویان در همسوئی کامل با چماقداران جمکران «آزادی بیان» را فقط برای «خودیها» میپسندد. به عبارت دیگر، حضرات هنوز با مفهوم «آزادی بیان» از ریشه و اساس بیگانه باقی ماندهاند، هر چند دست از «ادعا» و لاف و گزاف پیرامون «مخالفتشان» با دیکتاتوری برنمیدارند. البته این مواضع «مترقی» برای ما ایرانیان تازگی ندارد، زمانیکه پیام فضلینژاد، نویسندة «دولتی» نیز مورد تهاجم چاقوکشهای ساواک قرار گرفت، هماینان خفقان اختیار کردند، چرا که فضلینژاد را غیرخودی میدیدند! پاسدار شریعتمداری هم که یک تنه در برابر آمریکا «ایستاده»، از فضلینژاد حمایتی نکرد چرا که سرپرست رسانة محفلی کیهان منطقاً نمیتواند مدافع «آزادی بیان» باشد. کیهان، مانند اطلاعات و دیگر رسانههای حکومت جمکران در سنگر مقدس ابهام «حق» نشسته؛ «حقطلب»، «حقمدار» و «حقپرست» به شمار میآید. و از آنجا که حق کذا در چارچوب منافع استبدادی استعمار قرار دارد، همواره «انسانستیز» باقی خواهد ماند. از اینرو حضور همة کسانی که در توهماتشان خود را در جایگاه «مخالف استبداد» قرار دادهاند بگوئیم، «آزادی بیان» قیدوشرط ندارد، در غیراینصورت «آزادی بیان» نیست! بیان و قلم ملزم نیست به مقدسات فلانی و بهمانی «احترام» بگذارد؛ «آزادی بیان» حد و مرز ندارد، و این آزادی میباید به یکسان شامل طرفداران، مخالفان و بیتفاوتها شود. خلاصه، اصل این است که مقدسات به ابزار تهدید و تحدید آزادی، تفکر و تخیل انسان تبدیل نشود.
بیدلیل نیست که محفل بنیامین نتانیاهو اینچنین دکة تقدسفروشی بر پا کرده. روز گذشته رسانهها اطلاع دادند که، هیئت اسرائیلی به احترام یکی از مناسبتهای مذهبی یهودیان، از حضور در جلسة سخنرانی اوباما در سازمان ملل خودداری کرده! اما معلوم نیست چرا روز پنجشنبه 23 سپتامبر، شیمون پرز و شرکاء در معرکة بیل کلینتن شرکت کردند؟ شاید چون کلینتن با کراوات «صورتی» برای دستیابی به «صلح» سخنرانی میکرد! یا اینکه همگی در جستجوی عصای موسی و معجزات آن بودند! خلاصه آنجا که از صلح در منطقه سخن به میان آید، هیئت نمایندگی اسرائیل «دیندار» شده، و جهت احترام به ادیان دو دستی به عصای موسی میچسبد.
عصای حضرت موسی را دریابید که معجزات فراوان دارد! طبق اسطورههای ادیان ابراهیمی آنحضرت با عصایشان دریا را شکافتند، اما تحقیقات «علمی» بعضی محافل پیرامون «اثر باد بر آب» معجزة عصای آنحضرت را به «اصول علمی» تبدیل کرده! امروز نگاهی خواهیم داشت به بیبیسی و رادیوفردا که در راستای گزارش حنازرچوبه از «تحقیقات» پروفسور «کارل دروز» مطالبی منتشر کردهاند که با پروپاگاند شیپورهای غرب پیرامون احمدی نژاد در همسوئی کامل قرار دارد.
پروپاگاند تفنگفروشها از احمدینژاد همزمان دو تصویر واژگون ارائه میدهد. در سازمان ملل متحد، مهرورزی میباید با تکرار باورهای عوام، باعث رمیدن سیاهی لشکر عموسام یا همان گوسفندان عضو اتحادیة اروپا شود، تا هیچکس به زدوبند حکومت مرده شویان با آمریکا آنهم از طریق کرهجنوبی و اتحادیة اروپا پی نبرد! این نقش بازتاب تصویری است که رسانههای ینگهدنیا از مهرورزی ارائه میدهند و ایشان را «مردمی» مینمایانند. احمدینژاد در واقع کانال انتشار «شایعات مردمی» سازمان سیاست. این شایعات گوسالهپسند توسط متفکران طویلة مقدسمککارتی ساخته و پرداخته شده و جایگاه مناسبی در افکارعمومی غرب برای خود باز کرده.
اینان ادعا میکنند حاکمیت ایالات متحد عملیات 11 سپتامبر را برای لشکرکشی به عراق و افغانستان سازماندهی کرده بود، و احمدینژاد هم در نشست سالانة سازمان ملل متحد با تکیه بر همین شایعات، «هدف» یانکیها از این عملیات را «تقویت اسرائیل» میخواند تا ایالات متحد و سیاهیلشکرش بتوانند به نشان اعتراض به این اظهارات موهن، صندلیهایشان را خالی کنند و تصویر سخنرانی «احمدی نژاد» در برابر صندلیهایخالی، همچون «نفسی که میرود، مفرح ذات» شوتوپرتها شود! بعد از پایان معرکة عنتر، و فروکش کردن جنجال هم هیلاری کلینتن، وزیر امورخارجة ایالات متحد انفجار بمب در مهاباد را محکوم میکند! بله این معرکهگیری مهوع «سیاست» ابرقدرت آمریکا در کشور ایران خوانده میشود که 31 بهار از عمر خونبارش میگذرد.
همچنانکه در وبلاگ «باد و مهاباد» هم گفتیم، جلالزاده، استاندار آذربایجان غربی درست میگوید، انفجار مهاباد کار همان محافلی است که جنجال قرآن سوزان به راه انداختند. همانها که با شعار «نبرد با کفار» و جهاد و مزخرفات مشابه در عراق و افغانستان به کشتار غیرنظامیان مشغولاند. اینان هرگز به اشغالگران حمله نمیبرند؛ تشکلهای جهادی در عراق و افغانستان با هدف کشتار غیرنظامیان توسط ارتش ناتو تجهیز میشوند. و این «سیاست» همچنانکه میبینیم پشت مرزهای ایران متوقف نخواهد ماند. هر چند که به موازات پیشرفت مذاکرات صلح، محافل غربی مدافع القاعده تضعیف میشوند. به عنوان نمونه یک تشکل وابسته به القاعده در عراق 5 روز وقت گذاشت تا بمبگذاری در یک فروشگاه تلفن در بغداد و حمله به وزارتکشور عراق را که 31 کشته بر جای گذاشت، در کمال بلاهت «توجیه» کند!
به گزارش لوموند، مورخ 24 سپتامبر 2010، یکی از سازمانهای نزدیک به «القاعده» با صدور بیانیهای اعلام داشت وزارت کشور و فروشگاه «آسیاسل» به دلیل نقشی که در سرکوب شورشیان توسط نیروهای دولتی ایفا میکنند، مورد تهاجم قرار گرفتهاند! البته بد نیست بدانیم اکثر قربانیان این عملیات قهرمانانه غیرنظامیان بودهاند. میبینیم که «بندهنوازی» آنگلوساکسونها چه حکمتی دارد! «تیغکش دیندار» بهترین ابزار اعمال سیاست اینان شده. چرا که جنایتکار «بیدین» در قساوت و شقاوت و به ویژه حماقت به گردپای «آدمکش مذهبی» نمیرسد. آنگلوساکسونها عراق را اشغال کردهاند و نیروهای «امنیتی ـ نظامی» عراق تحت نظارت اینان فعالیت میکنند، حال باید پرسید، چرا «القاعده» پادگانهای اشغالگران را هدف حملات خود قرار نمیدهد؟
وقتی کشوری اشغال میشود، روند متعارف این است که گروههای مسلح اشغالگران را هدف تهاجمات خود قرار دهند. ولی میبینیم که در افغانستان و به ویژه در عراق اسلامگرایان کشتار مردم و تخریب مراکز آموزشی و زیرساختهای اجتماعی را مد نظر دارند. از این روند «مقاومت» فقط یک نتیجه میتوان گرفت، و آن اینکه گروههای به اصطلاح مبارز و شورشی مسلمان در همسوئی کامل با اشغالگران عمل میکنند، و البته هیچ جای تعجب ندارد! ارتش ناتو در عراق و افغانستان، هم بر عملکرد نیروهای «نظامی ـ دولتی» نظارت دارد و هم تجهیز و آموزش گروههای «شورشی» را در دستورکار خود قرار داده. به این ترتیب کنترل کامل اوضاع را به دست گرفته چرا که دولت دستنشانده و مخالفان مسلح همین دولت یک فرمانده دارند: ارتش ناتو! ارتشی که دهههاست عملیاتاش در ترکیه از افکارعمومی جهانیان پنهان مانده.
جنایات فجیع این ارتش در ترکیه همواره به سکوت برگزار شده، چرا که ترکیه عضو ارتش ناتوست و ناتو همچنانکه شاهدیم برای استقرار «دمکراسی» به عراق و افغانستان لشکرکشی کرده و دمکراسی ویراست ارتش ناتو در برابر ماست: استقرار حکومت اسلامی در عراق و افغانستان جهت تبدیل کشور به طویله. اما آنچه در ترکیه میگذرد سوای اینحرفهاست. در این کشور ارتش ناتو حکومت میکند و برای آدمکشی و ترور نیز به شبهنظامیان معروف به «گرگهای خاکستری» متوسل میشود. پس اگر حنازرچوبه که صلح را در ترادف با «سازش» و «توطئه» قرار داده، در اینمورد خفقان اختیار کرده هیچ جای تعجب نیست. حکومت اسلامی خود زیرمجموعة ارتش جنایتکار ناتوست و با دولتهای انسانستیز ترکیه و پاکستان نیز در چارچوب پیمان «سنتو» همکاری نظامی و امنیتی دارد.
به گزارش فیگارو مورخ، 6 ژانویه 2010، «گرگهای خاکستری» دست به کشتار گستردة چپگرایان و اعضای خانوادهشان زدهاند. یادآور شویم گرگهای خاکستری یک تشکل فاشیست است که در تبلیغات غرب خود را «ضدفاشیست» جا زده! در مورد این سازمان جنایتکار که پس از کودتای کمالیستها تقویت شد در وبلاگ دیگری به تفصیل توضیح خواهیم داد. باری، فیگارو مینویسد، 3 دانشجوی چپگرا که برای برچیده شدن پایگاه «اینچرلیک» متعلق به نظامیان آمریکا تبلیغ میکردند، در تاریخ 16 دسامبر 2009، به جرم فعالیت به نفع کردها دستگیر میشوند! یازده روز بعد، یعنی در تاریخ 27 دسامبر سال گذشته، 15 دانشجو که برای آزادی 3 دانشجوی مذکور امضاء جمع میکردند و مادر یکی از دانشجویان توسط یک گروه هزار نفره مورد تهاجم قرار گرفته «لینچ» میشوند!
فیگارو مینویسد، اینبار نیز مهاجمین توسط پلیس و لباسشخصیها بسیج شده و مورد محافظت قرار گرفته بودند. و علیرغم این امر که جمعآوری امضاء هیچ ارتباطی به مسائل کردها نداشت، تشکیلات «گرگهای خاکستری» بر ضد کردها و «پ. ک. ک» شعار میداد و میگفت، « اینجا جای خائنین نیست»، «مرگ بر پ ک.ک!» در ادامة این گزارش آمده، یکبار دیگر مهاجمین توانستند بدون کمترین مزاحمتی به خانه بازگردند، حال آنکه دو نفر از مجروحین این تهاجم به جرم «تبلیغ برای کردها» دستگیر شدند.
اما دمکراسی ویراست ارتش ناتو به این مختصر محدود نمیشود. در تاریخ 3 ژانویه 2010، حدود 150 تن از اعضای «جبهة مردمی» برای اعتراض به «لینچ» دانشجویان، با سه مینی بوس از استانبول راهی «ادرین» میشوند. در چند کیلومتری ادرین «مردم همیشه در صحنه» جاده را مسدود میکنند، سپس با کمک نیروهای امنیتی به سرنشنیان 3 مینیبوس حملهور میشوند. در این گیرودار است که پلیس بجای متفرق کردن مهاجمین، باتوم و گاز اشکآور نثار اعضای جبهة مردمی میکند! در همین تاریخ فعالان جبهة مذکور که در استانهای شرقی «ارزینکان» برای تعطیل شدن پایگاه آمریکائی «اینچرلیک» به جمعآوری امضا مشغول بودند، مورد حمله قرار میگیرند. خلاصه سناریو همان سناریوی همیشگی است:
«عدهای با برانگیختن خشم و نفرت جمعی بر علیه یک گروه انگشت شمار از فعالان صلحطلب زمینهساز قلع و قمع آنان میشوند، سپس دستگیری قربانیان توسط پلیس را شاهدیم[...]»
بله برای ما که انقلاب شکوهمند ژنرال هویزر را در ایران دیدیم این صحنهها آشناست! همچنانکه نیاکان ما نیز با حرکات خودجوش «مردمی» و «حقطلبی» فدائیان اسلام و دیگر مخالفان «جدائی دین از سیاست» بیگانه نبودند. اما همچنانکه گفتیم ایران کجا، ترکیه کجا! به گزارش فیگارو، اقلیتهای یهودی، ارمنی و یونانی ساکن استانبول طی روزهای 6 و7 سپتامبر سال1955 میلادی دو «شب کریستال» را تجربه کردند. جریان از اینقرار بود که چندهزار خانه، فروشگاه و کلیسا و کنیسه که از قبل با رنگ قرمز مشخص شده بود، هدف حمله قرار گرفته، تخریب و غارت شد. و این امر به مهاجرت گستردة ارامنه، یهودیان و یونانیان از کشور ترکیه انجامید. مقامات ترکیه نیز همچون نمونة آدولف هیتلر، این اعمال وحشیانه را به «کمونیستها» نسبت دادند. در صورتیکه بر اساس اظهارات ژنرال صبری ایرمیبیز اوغلو ـ دبیرکل شورای امنیت ملی ترکیه از 1988 تا 1990 ـ دلیل این عملیات، حملة مأموران سفارت ترکیه در یونان به خانة آتاتورک در سالونیک بوده! در هر حال، حدود دو سال پس از کودتای 28 مرداد در ایران، شاهد این تهاجم وحشیانه در ترکیه نیز هستیم و با توجه به آنچه امروز در منطقه میگذرد میتوانیم تداوم سیاست استعمار غرب در کشورهای منطقه را بخوبی مشاهده کنیم و دریابیم که برخلاف ترهات کمالیستها، اسلامگرایان ترکیه از دیرباز مورد لطف و عنایت ارتش این کشور بودهاند.
در تاریخ 19 فوریه 1969 نیز، پلیس ترکیه دستدردست اسلامگرایان به تجمع چپگرایان که در مخالفت با حضور ناوگان ششم آمریکا در تنگة بسفر صورت گرفته بود حملهور میشود و این عملیات حقطلبانه و به قول امام خمینی «ضدامپریاس»، 2 کشته و 200 مجروح بر جای میگذارد. فراموش نکنیم که این عملیات در سال 1347 خورشیدی یعنی پس از جفتکپرانیهای اولیة روح الله خمینی در ایران صورت پذیرفت! در تاریخ 19 دسامبر 1978، «فاشیست ـ مسلمانها» یک سینما را با بمب منفجر میکنند و این عمل را هم طبق معمول به کمونیستها نسبت میدهند. آنگاه در تاریخ 24 دسامبر 1978، یعنی پس از سفر جیمیکارتر به ایران، «گرگهای خاکستری»، در شهر «قهرمان ماراش» علویها و کمونیستها را مورد تهاجم قرار داده یکصد و یازده تن را به ضرب گلوله و یا با چاقو و ساطور به قتل میرسانند. جالب اینجاست که اکثر قربانیان زن و کودک و کهنسالان بودند. خانههای اینان نیز از پیش با رنگ مشخص شده بود، درست همانطور که در فیلم هولیوودی «ده فرمان» دیدیم! باری پس از فروپاشی اتحاد شوروی نیز وحشیگری ارتش ناتو در ترکیه ادامه یافت و در تاریخ دوم ژوئیه 1993 میلادی «فاشیست ـ مسلمانها» در شهر سیواس، هتل محل تجمع روشنفکران چپگرا و علوی را به آتش میکشند و این عملیات قهرمانانه 37 کشته بر جای میگذارد که از قضای روزگار همه «اومانیست» هستند و سیاستشان عین دیانتشان نیست! به همین دلیل طویلة مککارتی از هیچ کوششی برای نابودیشان فروگذار نمیکند:
«[گرگهای خاکستری] با برخورداری از حمایت آشکار پلیس و نیروهای امنیتی برای ارعاب مردم و ریختن خون کسانی که همعقیدهشان نیستند از هر فرصتی استفاده میکنند [...]»
به گزارش فیگارو، بخش «جنگ ویژه» که ساختاری محرمانه در ارتش ترکیه است این عملیات را سازمان میدهد. ساختار مذکور که «حاکمیت ژرف» خوانده میشود، طی جنگ سرد توسط سازمان سیا و ناتو در ارتش ترکیه برای جنگ روانی و نظامی بر علیه «دشمن داخلی» ایجاد شد، و وظیفه دارد «مردم» را با توسل به عملیات خرابکارانه و تحریک افکار عمومی در بسیج دائم نگاه دارد. ولی «به خواست خدا»، پس از جنگ سرد نیز همچنان این «حاکمیت ژرف» به انجام وظیفه مشغول است.
پیشتر گفته بودیم که ارتش ناتو تحت فرماندهی پنتاگون است، و حاکمیت انگلستان در جایگاه «متحد» آمریکا قرار گرفته. طی دوران جنگ سرد، فرانسه به عنوان مخالفخوان در کنار سازمان ملل متحد مجری شاخة دوم سیاست ایالات متحد بود، و پس از پایان جنگ سرد نیز این جایگاه را همچنان حفظ کرده. شاهد بودیم که دومینیک دوویلپن، وزیر امورخارجة فرانسه، در شورای امنیت با تهاجم به عراق به مخالفت برخاست، ولی هیچ قدرت جهانی این تهاجم وحشیانه را محکوم نکرد! به عبارت دیگر چین، روسیه و فرانسه علیرغم ادعای مخالفت با اشغال عراق، با چشمپوشی از محکوم کردن ایالات متحد و انگلستان کار را به «بزرگواری» برگزار کردند، هر چند کسی از اینان قدردانی نکرد! و به همچنین است در مورد فداکاریهای احمدینژاد!
آمریکا و اتحادیة اروپا بجای سپاسگزاری از خدمات صادقانة مهرورزی، یعنی قدردانی از لاتبازی و مزخرفبافیهای وی در سازمان ملل، او را طرد میکنند. و با اینکار پرزیدنت اوباما در نقش خداوند بخشندة مهربان ظاهر میشود؛ تضعیف دولت اسرائیل نیز از چشم جهانیان پنهان میماند، و دلائل واقعی لشکرکشی آمریکا به منطقه همچنان «لوث» میشود. احمدینژاد ادعا کرده، آمریکا برای تقویت اسرائیل بساط 11سپتامبر را به پا کرد، حال آنکه شاهدیم رخدادهای 11سپتامبر فقط به تضیعف اسرائیل منجر شده!
جالب اینکه واژگون نمائی احمدینژاد، در داخل کشور به صورت بزرگنمائی حکومت مفلوک اسلامی بروز کرده. فعلة فاشیسم حکومت مرده شویان را با اتحاد جماهیر شوروی به قیاس کشیده و ادعا میکنند «شوروی هم تاوان ظلم و ستم و دروغ را پرداخت!» به عبارت دیگر فروپاشی شوروی «وعدة الهی» بوده! پیشتر گفتیم که پیروان خط توحش امام روشنضمیر با هدف مرزشکنی میکوشند معنویت را با اصول «مادیات» در ترادف قرار دهند، تا انسانمحوری نظریة مارکس را تحریف کرده باشند. ولی از آنجا که کارل مارکس نوع خاصی از حکومت را توصیه نکرده، الاغهای طویلة مککارتی میپندارند اگر حکومت اسلامی را با استالینیسم در ترادف قرار دهند میتوانند اسلام را به عنوان «ایدئولوژی» به شوتوپرتها بفروشند! و کم کم همین مجموعه مبهمات سرشار از توحش در ذهن بعضیها جای نظریة انسانمحور مارکس خواهد نشست! حال آنکه ایدئولوژی بنابرتعریف نمیتواند «مبهم» باشد؛ فعلة فاشیسم آب در هاون میکوبند. نه کسی میتواند «معنویت» را در ترادف با «مادیات» قرار دهد، و نه میتوان باورها و توهمات را بجای «انسان» نشاند. باورها، مقدس یا غیر، حریم خصوصی انسان است. به عنوان نمونه «باور» به معجزات عصای موسی از جمله شکافتن آب دریای سرخ حریم خصوصی افراد است، و انتشار تحقیقات «علمی» برای انطباق این داستانها با قوانین فیزیک فقط تهاجم به حریم خصوصی افراد شمرده میشود.
به همین جهت رادیوفردا و بیبیسی مزخرفات حنازرچوبه در مورد «اثر باد بر آب» را در بوق گذاشتهاند. هدف از این تهاجم اسطورهزدائی است جهت ایجاد «تزلزل» در باورها فردی! آن بخش شگفتانگیز کتب مقدس که در ذهن انسان «امید» به وجود میآورد و «تخیل» را تقویت میکند میباید حذف شود! به این ترتیب از دین جز توحش، فریب و قساوت یعنی انسانستیزی هیچ نمیماند! این است دلیل انتشار «تحقیقات» گروه کارل دروز!
ور ضعیفی عقل تو ای خر بها
این خر پژمرده گشتست اژدها
زانکه از عقل جفائی گر رود
از وفای جاهلان آن به بود
رادیوفردا، مورخ 3 مهرماه 1389 در مطلبی تحت عنوان، «خدا دریا را برای موسی شکافت یا طبیعت» تأکید میکند، گروهی از پژوهشگران آمريکائی ادعا کردهاند تحقيقاتشان نشان میدهد که موسی و قوم بنیاسرائيل در چه نقطهای از دريای سرخ عبور کرده و موسی چگونه توانسته آب دريا را دوپاره کند! مقصود از محققان همان «کارل دروز» خودمان است. ایشان گفتهاند، ما نمیدانیم این ماجرا واقعیت دارد یا نه اما میتوانیم بگوئیم که اگر به مدت 12 ساعت بادی با سرعت یکصد کيلومتر در ساعت بوزد، میتواند حجم آبی را با عمق تقريبی دو متر جابجا کرده و يک گذرگاه خشک به عرض تقريباً پنج کيلومتر و به طول بیش از 5 کيلومتر ايجاد کند. اين گذرگاه حدود چهار ساعت دوام میآورد و اینمدت برای عبور پیروان موسی از دریای سرخ کفایت میکرد، حتی اگر اینان در جهت مخالف باد در حرکت میبودند:
«با انجام آزمايش مشخص شد [...] اگر بادی با سرعت صد کيلومتر و برای مدت 12 ساعت بوزد [...] حجم آبی را با عمق تقريبی دو متر جابجا کرده و [...] يک گذرگاه به عرض تقريباً پنج کيلومتر و به طول 5,3 کيلومتر ايجاد [میکند] اين گذرگاه [...] حدود چهار ساعت تداوم خواهد داشت که زمان لازم را برای پياده روی موسی و قوم بنی اسرائيل از اين مسير حتی برخلاف جهت باد فراهم میکند[...]»
البته یادآور شویم که عمق دریای سرخ را هیچ «محققی» نمیتواند 2 متر ارزیابی کند! ولی علاوه بر این، به استنباط ما جناب کارل دروز هرگز وزش باد با سرعت یکصد کیلومتر در ساعت را تجربه نکردهاند که چنین مزخرفاتی به هم میبافند. در همینجا بگوئیم، احدی نمیتواند در مسیر موافق چنین بادی حرکت کند، چه رسد به اینکه حرکت در خلاف مسیر این باد را هم قابل قبول بدانیم! به طور مثال، روز 25 سپتامبر سالجاری، تمامی آمریکای مرکزی به دلیل توفان ناشی از وزش باد با سرعت 85 کیلومتر در ساعت به حال آماده باش درآمده، و دولتها از ساکنان مناطق توفانی خواستهاند که به پناهگاه بروند! حال پروفسور «دروز» بهتر است توضیح دهند که به فرض محال اگر عمق دریای سرخ در منطقهای فقط دو متر بوده باشد، چگونه قوم بنیاسرائیل میتوانست با مرغوخروس و بچه و گاری و قاطر و پیرزن و پیرمرد و غیره علیرغم وزش بادی با سرعت 100 کیلومتر به مدت 4 ساعت عرض این دریا را طی کند؟
گفت پیغمبر عداوت از خرد
بهتر از مهری که از جاهل رسد
بگذریم! رادیوفردا در ادامة گزارش خود میافزاید نتایج اين «تحقيقات» اخيراً روی وب سايت «کتابخانه عمومی علوم» منتشر شده! ما هم از اهالی رادیوفردا دعوت میکنیم سری به فرانسپرس، مورخ 25 سپتامبر سالجاری بزنند تا ببینند وزش باد فقط با سرعت 85 کیلومتر چه مزهای دارد! در ضمن حضورتان بگوئیم، اصولاً وجود موسی به اثبات نرسیده که شما بحث علمی شکافته شدن دریا در برابر ایشان را مطرح میکنید:
«خدا دریا را برای موسی شکافت یا طبیعت؟»
به عقیدة ما دریای فعلی را سازمان سیا برای «اسطورهزدائی» گشوده، تا بخش توحش و فریب و انسانستیزی دین را تقویت کند و «امید» و اعتقاد به عدالت را از باور انسان بزداید.
سالها خربنده بودی بس بود
زانکه خربنده ز خر واپس بود
اوپوزیسیون خارجنشین حکومت مردهشویان در همسوئی کامل با چماقداران جمکران «آزادی بیان» را فقط برای «خودیها» میپسندد. به عبارت دیگر، حضرات هنوز با مفهوم «آزادی بیان» از ریشه و اساس بیگانه باقی ماندهاند، هر چند دست از «ادعا» و لاف و گزاف پیرامون «مخالفتشان» با دیکتاتوری برنمیدارند. البته این مواضع «مترقی» برای ما ایرانیان تازگی ندارد، زمانیکه پیام فضلینژاد، نویسندة «دولتی» نیز مورد تهاجم چاقوکشهای ساواک قرار گرفت، هماینان خفقان اختیار کردند، چرا که فضلینژاد را غیرخودی میدیدند! پاسدار شریعتمداری هم که یک تنه در برابر آمریکا «ایستاده»، از فضلینژاد حمایتی نکرد چرا که سرپرست رسانة محفلی کیهان منطقاً نمیتواند مدافع «آزادی بیان» باشد. کیهان، مانند اطلاعات و دیگر رسانههای حکومت جمکران در سنگر مقدس ابهام «حق» نشسته؛ «حقطلب»، «حقمدار» و «حقپرست» به شمار میآید. و از آنجا که حق کذا در چارچوب منافع استبدادی استعمار قرار دارد، همواره «انسانستیز» باقی خواهد ماند. از اینرو حضور همة کسانی که در توهماتشان خود را در جایگاه «مخالف استبداد» قرار دادهاند بگوئیم، «آزادی بیان» قیدوشرط ندارد، در غیراینصورت «آزادی بیان» نیست! بیان و قلم ملزم نیست به مقدسات فلانی و بهمانی «احترام» بگذارد؛ «آزادی بیان» حد و مرز ندارد، و این آزادی میباید به یکسان شامل طرفداران، مخالفان و بیتفاوتها شود. خلاصه، اصل این است که مقدسات به ابزار تهدید و تحدید آزادی، تفکر و تخیل انسان تبدیل نشود.
بیدلیل نیست که محفل بنیامین نتانیاهو اینچنین دکة تقدسفروشی بر پا کرده. روز گذشته رسانهها اطلاع دادند که، هیئت اسرائیلی به احترام یکی از مناسبتهای مذهبی یهودیان، از حضور در جلسة سخنرانی اوباما در سازمان ملل خودداری کرده! اما معلوم نیست چرا روز پنجشنبه 23 سپتامبر، شیمون پرز و شرکاء در معرکة بیل کلینتن شرکت کردند؟ شاید چون کلینتن با کراوات «صورتی» برای دستیابی به «صلح» سخنرانی میکرد! یا اینکه همگی در جستجوی عصای موسی و معجزات آن بودند! خلاصه آنجا که از صلح در منطقه سخن به میان آید، هیئت نمایندگی اسرائیل «دیندار» شده، و جهت احترام به ادیان دو دستی به عصای موسی میچسبد.
عصای حضرت موسی را دریابید که معجزات فراوان دارد! طبق اسطورههای ادیان ابراهیمی آنحضرت با عصایشان دریا را شکافتند، اما تحقیقات «علمی» بعضی محافل پیرامون «اثر باد بر آب» معجزة عصای آنحضرت را به «اصول علمی» تبدیل کرده! امروز نگاهی خواهیم داشت به بیبیسی و رادیوفردا که در راستای گزارش حنازرچوبه از «تحقیقات» پروفسور «کارل دروز» مطالبی منتشر کردهاند که با پروپاگاند شیپورهای غرب پیرامون احمدی نژاد در همسوئی کامل قرار دارد.
پروپاگاند تفنگفروشها از احمدینژاد همزمان دو تصویر واژگون ارائه میدهد. در سازمان ملل متحد، مهرورزی میباید با تکرار باورهای عوام، باعث رمیدن سیاهی لشکر عموسام یا همان گوسفندان عضو اتحادیة اروپا شود، تا هیچکس به زدوبند حکومت مرده شویان با آمریکا آنهم از طریق کرهجنوبی و اتحادیة اروپا پی نبرد! این نقش بازتاب تصویری است که رسانههای ینگهدنیا از مهرورزی ارائه میدهند و ایشان را «مردمی» مینمایانند. احمدینژاد در واقع کانال انتشار «شایعات مردمی» سازمان سیاست. این شایعات گوسالهپسند توسط متفکران طویلة مقدسمککارتی ساخته و پرداخته شده و جایگاه مناسبی در افکارعمومی غرب برای خود باز کرده.
اینان ادعا میکنند حاکمیت ایالات متحد عملیات 11 سپتامبر را برای لشکرکشی به عراق و افغانستان سازماندهی کرده بود، و احمدینژاد هم در نشست سالانة سازمان ملل متحد با تکیه بر همین شایعات، «هدف» یانکیها از این عملیات را «تقویت اسرائیل» میخواند تا ایالات متحد و سیاهیلشکرش بتوانند به نشان اعتراض به این اظهارات موهن، صندلیهایشان را خالی کنند و تصویر سخنرانی «احمدی نژاد» در برابر صندلیهایخالی، همچون «نفسی که میرود، مفرح ذات» شوتوپرتها شود! بعد از پایان معرکة عنتر، و فروکش کردن جنجال هم هیلاری کلینتن، وزیر امورخارجة ایالات متحد انفجار بمب در مهاباد را محکوم میکند! بله این معرکهگیری مهوع «سیاست» ابرقدرت آمریکا در کشور ایران خوانده میشود که 31 بهار از عمر خونبارش میگذرد.
همچنانکه در وبلاگ «باد و مهاباد» هم گفتیم، جلالزاده، استاندار آذربایجان غربی درست میگوید، انفجار مهاباد کار همان محافلی است که جنجال قرآن سوزان به راه انداختند. همانها که با شعار «نبرد با کفار» و جهاد و مزخرفات مشابه در عراق و افغانستان به کشتار غیرنظامیان مشغولاند. اینان هرگز به اشغالگران حمله نمیبرند؛ تشکلهای جهادی در عراق و افغانستان با هدف کشتار غیرنظامیان توسط ارتش ناتو تجهیز میشوند. و این «سیاست» همچنانکه میبینیم پشت مرزهای ایران متوقف نخواهد ماند. هر چند که به موازات پیشرفت مذاکرات صلح، محافل غربی مدافع القاعده تضعیف میشوند. به عنوان نمونه یک تشکل وابسته به القاعده در عراق 5 روز وقت گذاشت تا بمبگذاری در یک فروشگاه تلفن در بغداد و حمله به وزارتکشور عراق را که 31 کشته بر جای گذاشت، در کمال بلاهت «توجیه» کند!
به گزارش لوموند، مورخ 24 سپتامبر 2010، یکی از سازمانهای نزدیک به «القاعده» با صدور بیانیهای اعلام داشت وزارت کشور و فروشگاه «آسیاسل» به دلیل نقشی که در سرکوب شورشیان توسط نیروهای دولتی ایفا میکنند، مورد تهاجم قرار گرفتهاند! البته بد نیست بدانیم اکثر قربانیان این عملیات قهرمانانه غیرنظامیان بودهاند. میبینیم که «بندهنوازی» آنگلوساکسونها چه حکمتی دارد! «تیغکش دیندار» بهترین ابزار اعمال سیاست اینان شده. چرا که جنایتکار «بیدین» در قساوت و شقاوت و به ویژه حماقت به گردپای «آدمکش مذهبی» نمیرسد. آنگلوساکسونها عراق را اشغال کردهاند و نیروهای «امنیتی ـ نظامی» عراق تحت نظارت اینان فعالیت میکنند، حال باید پرسید، چرا «القاعده» پادگانهای اشغالگران را هدف حملات خود قرار نمیدهد؟
وقتی کشوری اشغال میشود، روند متعارف این است که گروههای مسلح اشغالگران را هدف تهاجمات خود قرار دهند. ولی میبینیم که در افغانستان و به ویژه در عراق اسلامگرایان کشتار مردم و تخریب مراکز آموزشی و زیرساختهای اجتماعی را مد نظر دارند. از این روند «مقاومت» فقط یک نتیجه میتوان گرفت، و آن اینکه گروههای به اصطلاح مبارز و شورشی مسلمان در همسوئی کامل با اشغالگران عمل میکنند، و البته هیچ جای تعجب ندارد! ارتش ناتو در عراق و افغانستان، هم بر عملکرد نیروهای «نظامی ـ دولتی» نظارت دارد و هم تجهیز و آموزش گروههای «شورشی» را در دستورکار خود قرار داده. به این ترتیب کنترل کامل اوضاع را به دست گرفته چرا که دولت دستنشانده و مخالفان مسلح همین دولت یک فرمانده دارند: ارتش ناتو! ارتشی که دهههاست عملیاتاش در ترکیه از افکارعمومی جهانیان پنهان مانده.
جنایات فجیع این ارتش در ترکیه همواره به سکوت برگزار شده، چرا که ترکیه عضو ارتش ناتوست و ناتو همچنانکه شاهدیم برای استقرار «دمکراسی» به عراق و افغانستان لشکرکشی کرده و دمکراسی ویراست ارتش ناتو در برابر ماست: استقرار حکومت اسلامی در عراق و افغانستان جهت تبدیل کشور به طویله. اما آنچه در ترکیه میگذرد سوای اینحرفهاست. در این کشور ارتش ناتو حکومت میکند و برای آدمکشی و ترور نیز به شبهنظامیان معروف به «گرگهای خاکستری» متوسل میشود. پس اگر حنازرچوبه که صلح را در ترادف با «سازش» و «توطئه» قرار داده، در اینمورد خفقان اختیار کرده هیچ جای تعجب نیست. حکومت اسلامی خود زیرمجموعة ارتش جنایتکار ناتوست و با دولتهای انسانستیز ترکیه و پاکستان نیز در چارچوب پیمان «سنتو» همکاری نظامی و امنیتی دارد.
به گزارش فیگارو مورخ، 6 ژانویه 2010، «گرگهای خاکستری» دست به کشتار گستردة چپگرایان و اعضای خانوادهشان زدهاند. یادآور شویم گرگهای خاکستری یک تشکل فاشیست است که در تبلیغات غرب خود را «ضدفاشیست» جا زده! در مورد این سازمان جنایتکار که پس از کودتای کمالیستها تقویت شد در وبلاگ دیگری به تفصیل توضیح خواهیم داد. باری، فیگارو مینویسد، 3 دانشجوی چپگرا که برای برچیده شدن پایگاه «اینچرلیک» متعلق به نظامیان آمریکا تبلیغ میکردند، در تاریخ 16 دسامبر 2009، به جرم فعالیت به نفع کردها دستگیر میشوند! یازده روز بعد، یعنی در تاریخ 27 دسامبر سال گذشته، 15 دانشجو که برای آزادی 3 دانشجوی مذکور امضاء جمع میکردند و مادر یکی از دانشجویان توسط یک گروه هزار نفره مورد تهاجم قرار گرفته «لینچ» میشوند!
فیگارو مینویسد، اینبار نیز مهاجمین توسط پلیس و لباسشخصیها بسیج شده و مورد محافظت قرار گرفته بودند. و علیرغم این امر که جمعآوری امضاء هیچ ارتباطی به مسائل کردها نداشت، تشکیلات «گرگهای خاکستری» بر ضد کردها و «پ. ک. ک» شعار میداد و میگفت، « اینجا جای خائنین نیست»، «مرگ بر پ ک.ک!» در ادامة این گزارش آمده، یکبار دیگر مهاجمین توانستند بدون کمترین مزاحمتی به خانه بازگردند، حال آنکه دو نفر از مجروحین این تهاجم به جرم «تبلیغ برای کردها» دستگیر شدند.
اما دمکراسی ویراست ارتش ناتو به این مختصر محدود نمیشود. در تاریخ 3 ژانویه 2010، حدود 150 تن از اعضای «جبهة مردمی» برای اعتراض به «لینچ» دانشجویان، با سه مینی بوس از استانبول راهی «ادرین» میشوند. در چند کیلومتری ادرین «مردم همیشه در صحنه» جاده را مسدود میکنند، سپس با کمک نیروهای امنیتی به سرنشنیان 3 مینیبوس حملهور میشوند. در این گیرودار است که پلیس بجای متفرق کردن مهاجمین، باتوم و گاز اشکآور نثار اعضای جبهة مردمی میکند! در همین تاریخ فعالان جبهة مذکور که در استانهای شرقی «ارزینکان» برای تعطیل شدن پایگاه آمریکائی «اینچرلیک» به جمعآوری امضا مشغول بودند، مورد حمله قرار میگیرند. خلاصه سناریو همان سناریوی همیشگی است:
«عدهای با برانگیختن خشم و نفرت جمعی بر علیه یک گروه انگشت شمار از فعالان صلحطلب زمینهساز قلع و قمع آنان میشوند، سپس دستگیری قربانیان توسط پلیس را شاهدیم[...]»
بله برای ما که انقلاب شکوهمند ژنرال هویزر را در ایران دیدیم این صحنهها آشناست! همچنانکه نیاکان ما نیز با حرکات خودجوش «مردمی» و «حقطلبی» فدائیان اسلام و دیگر مخالفان «جدائی دین از سیاست» بیگانه نبودند. اما همچنانکه گفتیم ایران کجا، ترکیه کجا! به گزارش فیگارو، اقلیتهای یهودی، ارمنی و یونانی ساکن استانبول طی روزهای 6 و7 سپتامبر سال1955 میلادی دو «شب کریستال» را تجربه کردند. جریان از اینقرار بود که چندهزار خانه، فروشگاه و کلیسا و کنیسه که از قبل با رنگ قرمز مشخص شده بود، هدف حمله قرار گرفته، تخریب و غارت شد. و این امر به مهاجرت گستردة ارامنه، یهودیان و یونانیان از کشور ترکیه انجامید. مقامات ترکیه نیز همچون نمونة آدولف هیتلر، این اعمال وحشیانه را به «کمونیستها» نسبت دادند. در صورتیکه بر اساس اظهارات ژنرال صبری ایرمیبیز اوغلو ـ دبیرکل شورای امنیت ملی ترکیه از 1988 تا 1990 ـ دلیل این عملیات، حملة مأموران سفارت ترکیه در یونان به خانة آتاتورک در سالونیک بوده! در هر حال، حدود دو سال پس از کودتای 28 مرداد در ایران، شاهد این تهاجم وحشیانه در ترکیه نیز هستیم و با توجه به آنچه امروز در منطقه میگذرد میتوانیم تداوم سیاست استعمار غرب در کشورهای منطقه را بخوبی مشاهده کنیم و دریابیم که برخلاف ترهات کمالیستها، اسلامگرایان ترکیه از دیرباز مورد لطف و عنایت ارتش این کشور بودهاند.
در تاریخ 19 فوریه 1969 نیز، پلیس ترکیه دستدردست اسلامگرایان به تجمع چپگرایان که در مخالفت با حضور ناوگان ششم آمریکا در تنگة بسفر صورت گرفته بود حملهور میشود و این عملیات حقطلبانه و به قول امام خمینی «ضدامپریاس»، 2 کشته و 200 مجروح بر جای میگذارد. فراموش نکنیم که این عملیات در سال 1347 خورشیدی یعنی پس از جفتکپرانیهای اولیة روح الله خمینی در ایران صورت پذیرفت! در تاریخ 19 دسامبر 1978، «فاشیست ـ مسلمانها» یک سینما را با بمب منفجر میکنند و این عمل را هم طبق معمول به کمونیستها نسبت میدهند. آنگاه در تاریخ 24 دسامبر 1978، یعنی پس از سفر جیمیکارتر به ایران، «گرگهای خاکستری»، در شهر «قهرمان ماراش» علویها و کمونیستها را مورد تهاجم قرار داده یکصد و یازده تن را به ضرب گلوله و یا با چاقو و ساطور به قتل میرسانند. جالب اینجاست که اکثر قربانیان زن و کودک و کهنسالان بودند. خانههای اینان نیز از پیش با رنگ مشخص شده بود، درست همانطور که در فیلم هولیوودی «ده فرمان» دیدیم! باری پس از فروپاشی اتحاد شوروی نیز وحشیگری ارتش ناتو در ترکیه ادامه یافت و در تاریخ دوم ژوئیه 1993 میلادی «فاشیست ـ مسلمانها» در شهر سیواس، هتل محل تجمع روشنفکران چپگرا و علوی را به آتش میکشند و این عملیات قهرمانانه 37 کشته بر جای میگذارد که از قضای روزگار همه «اومانیست» هستند و سیاستشان عین دیانتشان نیست! به همین دلیل طویلة مککارتی از هیچ کوششی برای نابودیشان فروگذار نمیکند:
«[گرگهای خاکستری] با برخورداری از حمایت آشکار پلیس و نیروهای امنیتی برای ارعاب مردم و ریختن خون کسانی که همعقیدهشان نیستند از هر فرصتی استفاده میکنند [...]»
به گزارش فیگارو، بخش «جنگ ویژه» که ساختاری محرمانه در ارتش ترکیه است این عملیات را سازمان میدهد. ساختار مذکور که «حاکمیت ژرف» خوانده میشود، طی جنگ سرد توسط سازمان سیا و ناتو در ارتش ترکیه برای جنگ روانی و نظامی بر علیه «دشمن داخلی» ایجاد شد، و وظیفه دارد «مردم» را با توسل به عملیات خرابکارانه و تحریک افکار عمومی در بسیج دائم نگاه دارد. ولی «به خواست خدا»، پس از جنگ سرد نیز همچنان این «حاکمیت ژرف» به انجام وظیفه مشغول است.
پیشتر گفته بودیم که ارتش ناتو تحت فرماندهی پنتاگون است، و حاکمیت انگلستان در جایگاه «متحد» آمریکا قرار گرفته. طی دوران جنگ سرد، فرانسه به عنوان مخالفخوان در کنار سازمان ملل متحد مجری شاخة دوم سیاست ایالات متحد بود، و پس از پایان جنگ سرد نیز این جایگاه را همچنان حفظ کرده. شاهد بودیم که دومینیک دوویلپن، وزیر امورخارجة فرانسه، در شورای امنیت با تهاجم به عراق به مخالفت برخاست، ولی هیچ قدرت جهانی این تهاجم وحشیانه را محکوم نکرد! به عبارت دیگر چین، روسیه و فرانسه علیرغم ادعای مخالفت با اشغال عراق، با چشمپوشی از محکوم کردن ایالات متحد و انگلستان کار را به «بزرگواری» برگزار کردند، هر چند کسی از اینان قدردانی نکرد! و به همچنین است در مورد فداکاریهای احمدینژاد!
آمریکا و اتحادیة اروپا بجای سپاسگزاری از خدمات صادقانة مهرورزی، یعنی قدردانی از لاتبازی و مزخرفبافیهای وی در سازمان ملل، او را طرد میکنند. و با اینکار پرزیدنت اوباما در نقش خداوند بخشندة مهربان ظاهر میشود؛ تضعیف دولت اسرائیل نیز از چشم جهانیان پنهان میماند، و دلائل واقعی لشکرکشی آمریکا به منطقه همچنان «لوث» میشود. احمدینژاد ادعا کرده، آمریکا برای تقویت اسرائیل بساط 11سپتامبر را به پا کرد، حال آنکه شاهدیم رخدادهای 11سپتامبر فقط به تضیعف اسرائیل منجر شده!
جالب اینکه واژگون نمائی احمدینژاد، در داخل کشور به صورت بزرگنمائی حکومت مفلوک اسلامی بروز کرده. فعلة فاشیسم حکومت مرده شویان را با اتحاد جماهیر شوروی به قیاس کشیده و ادعا میکنند «شوروی هم تاوان ظلم و ستم و دروغ را پرداخت!» به عبارت دیگر فروپاشی شوروی «وعدة الهی» بوده! پیشتر گفتیم که پیروان خط توحش امام روشنضمیر با هدف مرزشکنی میکوشند معنویت را با اصول «مادیات» در ترادف قرار دهند، تا انسانمحوری نظریة مارکس را تحریف کرده باشند. ولی از آنجا که کارل مارکس نوع خاصی از حکومت را توصیه نکرده، الاغهای طویلة مککارتی میپندارند اگر حکومت اسلامی را با استالینیسم در ترادف قرار دهند میتوانند اسلام را به عنوان «ایدئولوژی» به شوتوپرتها بفروشند! و کم کم همین مجموعه مبهمات سرشار از توحش در ذهن بعضیها جای نظریة انسانمحور مارکس خواهد نشست! حال آنکه ایدئولوژی بنابرتعریف نمیتواند «مبهم» باشد؛ فعلة فاشیسم آب در هاون میکوبند. نه کسی میتواند «معنویت» را در ترادف با «مادیات» قرار دهد، و نه میتوان باورها و توهمات را بجای «انسان» نشاند. باورها، مقدس یا غیر، حریم خصوصی انسان است. به عنوان نمونه «باور» به معجزات عصای موسی از جمله شکافتن آب دریای سرخ حریم خصوصی افراد است، و انتشار تحقیقات «علمی» برای انطباق این داستانها با قوانین فیزیک فقط تهاجم به حریم خصوصی افراد شمرده میشود.
به همین جهت رادیوفردا و بیبیسی مزخرفات حنازرچوبه در مورد «اثر باد بر آب» را در بوق گذاشتهاند. هدف از این تهاجم اسطورهزدائی است جهت ایجاد «تزلزل» در باورها فردی! آن بخش شگفتانگیز کتب مقدس که در ذهن انسان «امید» به وجود میآورد و «تخیل» را تقویت میکند میباید حذف شود! به این ترتیب از دین جز توحش، فریب و قساوت یعنی انسانستیزی هیچ نمیماند! این است دلیل انتشار «تحقیقات» گروه کارل دروز!
ور ضعیفی عقل تو ای خر بها
این خر پژمرده گشتست اژدها
زانکه از عقل جفائی گر رود
از وفای جاهلان آن به بود
رادیوفردا، مورخ 3 مهرماه 1389 در مطلبی تحت عنوان، «خدا دریا را برای موسی شکافت یا طبیعت» تأکید میکند، گروهی از پژوهشگران آمريکائی ادعا کردهاند تحقيقاتشان نشان میدهد که موسی و قوم بنیاسرائيل در چه نقطهای از دريای سرخ عبور کرده و موسی چگونه توانسته آب دريا را دوپاره کند! مقصود از محققان همان «کارل دروز» خودمان است. ایشان گفتهاند، ما نمیدانیم این ماجرا واقعیت دارد یا نه اما میتوانیم بگوئیم که اگر به مدت 12 ساعت بادی با سرعت یکصد کيلومتر در ساعت بوزد، میتواند حجم آبی را با عمق تقريبی دو متر جابجا کرده و يک گذرگاه خشک به عرض تقريباً پنج کيلومتر و به طول بیش از 5 کيلومتر ايجاد کند. اين گذرگاه حدود چهار ساعت دوام میآورد و اینمدت برای عبور پیروان موسی از دریای سرخ کفایت میکرد، حتی اگر اینان در جهت مخالف باد در حرکت میبودند:
«با انجام آزمايش مشخص شد [...] اگر بادی با سرعت صد کيلومتر و برای مدت 12 ساعت بوزد [...] حجم آبی را با عمق تقريبی دو متر جابجا کرده و [...] يک گذرگاه به عرض تقريباً پنج کيلومتر و به طول 5,3 کيلومتر ايجاد [میکند] اين گذرگاه [...] حدود چهار ساعت تداوم خواهد داشت که زمان لازم را برای پياده روی موسی و قوم بنی اسرائيل از اين مسير حتی برخلاف جهت باد فراهم میکند[...]»
البته یادآور شویم که عمق دریای سرخ را هیچ «محققی» نمیتواند 2 متر ارزیابی کند! ولی علاوه بر این، به استنباط ما جناب کارل دروز هرگز وزش باد با سرعت یکصد کیلومتر در ساعت را تجربه نکردهاند که چنین مزخرفاتی به هم میبافند. در همینجا بگوئیم، احدی نمیتواند در مسیر موافق چنین بادی حرکت کند، چه رسد به اینکه حرکت در خلاف مسیر این باد را هم قابل قبول بدانیم! به طور مثال، روز 25 سپتامبر سالجاری، تمامی آمریکای مرکزی به دلیل توفان ناشی از وزش باد با سرعت 85 کیلومتر در ساعت به حال آماده باش درآمده، و دولتها از ساکنان مناطق توفانی خواستهاند که به پناهگاه بروند! حال پروفسور «دروز» بهتر است توضیح دهند که به فرض محال اگر عمق دریای سرخ در منطقهای فقط دو متر بوده باشد، چگونه قوم بنیاسرائیل میتوانست با مرغوخروس و بچه و گاری و قاطر و پیرزن و پیرمرد و غیره علیرغم وزش بادی با سرعت 100 کیلومتر به مدت 4 ساعت عرض این دریا را طی کند؟
گفت پیغمبر عداوت از خرد
بهتر از مهری که از جاهل رسد
بگذریم! رادیوفردا در ادامة گزارش خود میافزاید نتایج اين «تحقيقات» اخيراً روی وب سايت «کتابخانه عمومی علوم» منتشر شده! ما هم از اهالی رادیوفردا دعوت میکنیم سری به فرانسپرس، مورخ 25 سپتامبر سالجاری بزنند تا ببینند وزش باد فقط با سرعت 85 کیلومتر چه مزهای دارد! در ضمن حضورتان بگوئیم، اصولاً وجود موسی به اثبات نرسیده که شما بحث علمی شکافته شدن دریا در برابر ایشان را مطرح میکنید:
«خدا دریا را برای موسی شکافت یا طبیعت؟»
به عقیدة ما دریای فعلی را سازمان سیا برای «اسطورهزدائی» گشوده، تا بخش توحش و فریب و انسانستیزی دین را تقویت کند و «امید» و اعتقاد به عدالت را از باور انسان بزداید.
سالها خربنده بودی بس بود
زانکه خربنده ز خر واپس بود
نسخة پیدیاف ـ گوگل
نسخة پیدیاف ـ گوگل(بارگیری)
نسخة پیدیاف ـ لایو
نسخة پیدیاف ـ داکستاک
نسخة پیدیاف ـ ایشیو
نسخة پیدیاف ـ باکسنت
نسخة پیدیاف ـ کلمهئو
نسخة پیدیاف ـ زیدو
نسخة پیدیاف ـ مدیافایر
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت