این مرتیکه!
...
9 سال پس از ترور احمدشاه مسعود، اربابان ملاعمر از طرف او یک «نامة سرگشاده» انتشار میدهند و پس از بررسی و تحلیل آنچه میباید «محصول» تفکرات عمیق همین «اربابان» تلقی شود، چنین نتیجه میگیرند که، طالبان طرفدار صلح شدهاند! مسلماً مهمترین نشانة صلحطلبی طالبان نیز همان انفجار بمب در بازار مرکزی شهر «ولادی کاوکاز» واقع در اوستیای شمالی میباید باشد. در اینصورت میتوان گفت که «فرار» 4 همکار «القاعده» از زندان امنیتی «کرخ» در عراق نیز حتماً دلیلی است بر صلحطلبی «القاعده»! یادآور شویم زندان «کرخ» تحت نظارت یانکیها اداره میشود! و همین روزهاست که در ارتباط با این «فرار»، سازمان سیا از سوی بنلادن و یا الظواهری یک نامة سرگشاده در بوقهای خود بگذارد. در هر حال، ارتش ناتو «مبارزه با تروریسم» را حداقل در افغانستان با موفقیت کامل به پایان رساند، چرا که توانست ملاعمر را به عنوان رهبر مخالفان آمریکا و دولت پوشالی کرزای به شوتوپرتها حقنه کند! آنهم یک ملاعمر قدرقدرت و پیروزمند که پس از چندین سال «نبرد» توانسته ارتش ناتو را شکست دهد؛ البته این «شکست» بیشتر رسانهای است. ولی این ملاعمر «نوین» هیچ ارتباطی با آن ملاعمر مفلوک و جیرهخوار ارتش ناتو که پیش از تهاجم نظامی یانکیها پا به فرار گذاشته بود ندارد! این نئوملاعمر، همچون میرحسین موسوی و دیگر رهبران موج سبز «ترانس ژنیک» بوده، و اصلاً سابقه و گذشتهای ندارد!
دو روز پیش از رخدادهای 11 سپتامبر 2001، اربابان ملامحمد عمر، با ترور احمدشاه مسعود، همة زمینهها را جهت استقرار «مردمسالاری» دینی و قومی در افغانستان فراهم آورده بودند که ناگهان یانکیها متوجه شدند طالبان و رهبرشان، ملامحمد عمر «تروریست» هستند. از اینرو برای «مبارزه با تروریسم» به افغانستان لشکرکشی کردند و نمایندة ملاعمر، یعنی حمید کرزای را نیز به عنوان رئیس «جمهور» حکومت اسلامی افغانستان بر تخت نشاندند. فراموش نکنیم که ملامحمد عمر، همان ملائی است که به پیروی از طرح «حجاب و عفاف» روی خود را از «نامحرم» میپوشاند. فقط سازمان سیا به عنوان «ارباب» به ملاعمر «محرم» است. و اگر بخواهیم از منظر شیعیمسلکان ارتباط سیاسی طالبان را با یانکیها توضیح دهیم، میتوانیم بگوئیم که ملاعمر همواره نقش کنیز مطبخی عموسام را ایفا کرده. اینهمه در حالیکه پیوند سازمان کذا با حمید کرزای از پائیز 2001، دیگر جنبة قانونی یافته. این پیوند فرخنده به ارتش ناتو اجازه داد که تمامی امکاناتاش را جهت پرستاری و تیمار از کنیز مطبخی به کار گیرد تا نهایت امر پس از 9 سال بتواند از او تصویری دلپذیر و قدرتمند ارائه دهد.
بله، 9 سال است که ملاعمر جیره و مواجباش را مستقیماً و در محل از دستهای مقدس همین ارتش دریافت میکند؛ اما همین فرد در رسانهها یک تنه در برابر ارتش ناتو ایستاده! به همین دلیل است که حمید کرزای از این «قهرمان بزرگ» برای مذاکره دعوت به عمل میآورد. چرا که ایشان 9 سال آزگار است که ارواح شکمشان به مبارزه با آمریکا اشتغال دارند. در واقع، طی این سالها طالبان دست در دست اشغالگران به قاچاق مواد مخدر، برده فروشی، بمبگذاری در اماکن عمومی، ترور خبرنگاران و گسترش مقدسات و سرکوب ملت افغانستان مشغول بوده. و سازمان سیا، طی اینمدت به تیمار ملاعمر نزار و مفلوک میپرداخت، تا در راستای سیاست «تبدیل مزدور به رهبر» بتواند این جانور وحشی را دوباره از قفس بیرون بکشد.
این رخداد فرخنده به وقوع پیوست و قرار است ایشان با همپالکی محترمشان، آقای کرزای «صلح» کنند! به این ترتیب، طالبان دستپروردة حزب دمکرات آمریکا که طی دوران ریاست جمهوری کلینتن در انزوای سیاسی و رسانهای قرار گرفته بود، تا ارتباطاش با تفنگفروشهای غرب پنهان بماند، پس از عملیات قهرمانانة ناتو در افغانستان از مشروعیت نیز برخوردار شده. به عبارت دیگر هدف از لشکرکشی پنتاگون به افغانستان، تبدیل این کشور به مرکز جهانی تولید تریاک و هروئین، و کسب مشروعیت بینالمللی برای آدمخواران مافیای پشتون بود و بس!
با بیصبری منتظریم «لوموند» یک سرمقالة شیوا در باب «شکست آمریکا» از «نیروهای» طالبان منتشر کند، و به ما بگوید که آمریکا خیلی مایل بود در افغانستان دمکراسی مستقر شود، ولی از آنجا که «مردم» افغانستان حکومت کرزای و ملاعمر را بیشتر میپسندیدند، خودشان مانع استقرار دمکراسی شدند و ... و خلاصه آمریکا شکست خورد و نتوانست به اهدافاش برسد! اطمینان داریم که به محض انتشار چنین مهملاتی، پاسدار شریعتمداری در «تف» لوموند شنای قورباغه خواهند کرد و حزبالله نیز به گرمی از چنین تحولاتی حمایت به عمل خواهد آورد.
شیرجه زدن در استخر خالی، منجر به شکستن سر و دست، به ویژه «سرشکستگی» خواهد شد! و به همین دلیل ما برای آنجلا مرکل و منوچهر متکی بسیار متأسفایم! چرا که اولی «تف» آنگلوژرمنها، یعنی کاریکاتورهای معروف «محمد» را برای «شنا» مناسب دیده بود، و دومی تف «تری جونز»را! اما هنگامیکه برای بعضیها مشخص شد انحصار سلاح «هارپ» را از دست دادهاند، مسائل بکلی تغییر کرد! ابتدا خبر درگذشت پدر دیوید کامرون در شهر تولون فرانسه انتشار یافت؛ سپس خانوادة پهلوی را از طریق بدهبستان، به لیلیان بتانکور و رسوائی کلانشرکت «اورآل» پیوند زدند، و بعد هم اعلام شد در چارچوب ماجرای شرکت اورآل، برای نخستین بار پلیس جهت کسب اطلاعات به مقر حزب نیکولا سرکوزی رفته! آنگاه گفتند، نیکولا سرکوزی به ملاقات پاپ میرود، و ناگهان تونی بلر و ساراپیلین نیز از پیشنهاد «تری جونز» مبنی بر سوزاندن قرآن انتقاد به عمل آوردند. سپس نوبت به کاردینال راتزینگر مفلوک رسید که در برابر پیشنهاد کشیش مذکور موضعگیری کند! یادآور شویم این حضرت پاپ، پس از آنهمه افشاگریها در مورد کودکآزاری کشیشها قرار است، از 16 تا 19 سپتامبر سالجاری به انگلستان برود، و الیزابت دوم نیز به افتخار ایشان ضیافتی ترتیب خواهد داد. هیچکس از چنین عمل موهنی انتقاد نکرده بود. ولی به محض اینکه «ورق برگشت»، شاهد جیغوفریاد آخوند «پیسلی» در اعتراض به دعوت ملکه از حضرت پاپ هستیم! خلاصه فریاد ایشان از جنایات کشیشها به آسمان رسیده و ... و سرانجام باراک اوباما، رئیسجمهور اسلامنواز یانکیها که پیشنهاد مسجدسازی در «گراندزیرو» از ابتکارات خودشان بود، همه را تهدید کردند که عدم رعایت مقررات و الزامات «احترام به ادیان»، به عملیات انتحاری بر علیه شهروندان اروپا و آمریکا در کشورهای متبوع و نظامیان ایالات متحد در عراق و افغانستان خواهد انجامید! بله، به این ترتیب بود که بیانیهنویس هوشمند کاخ سفید با یک تیر در عمل چند نشان زد.
از یکسو تروریستهای جیرهخوار و مسلمان سازمان سیا را «مخالف آمریکا» معرفی کرد، و از سوی دیگر، جایگاه مخالفان جنایت و تاراج و سرکوب استعماری را در انحصار مزدوران تقدس فروش واشنگتن قرار داد و نهایتاً تعصبات مذهبی را انگیزة مخالفت با سیاستهای انسانستیز استعمار معرفی فرمود. حال آنکه به گواهی تاریخ معاصر، طرفداران دمکراسی و مخالفان واقعی استعمار غرب هیچ ارتباطی با تعصبات مذهبی، و گلهپروران و باورمحوران نداشته و ندارند. پیش از ادامة مطلب یادآور شویم، اخبار داغ و گرم و نیمگرم که بالاتر به آن اشاره شد، در سایت فیگارو، مورخ 9 سپتامبر 2010 موجود است.
در پی تحولات 8 سپتامبر، باراک اوباما ناچار شد از روند «زدن نعلوارونه» کمی فاصله بگیرد. ایشان که با توسل به «اسلامستیزی» نمایشی، عملاً اسلام نوازی پیشه کرده و بحرانآفرینی میفرمودند یک گام به عقب برداشتند. رئیس جمهور ایالات متحد، به حضرت «تری جونز» هشدار دادند که سوزاندن قرآن میتواند به عملیات انتحاری در شهرهای اروپا و آمریکا و همچنین به کشتار نظامیان آمریکا منجر شود! البته روی سخن اوباما فقط در ظاهر با پاستور«تری جونز» بود. میدانیم که «پدر» تری، این «شبان» شریف و نگهبان خداترس گوسفندان گمشده، با جنجال پیرامون سوزاندن 200 جلد قرآن در سالروز 11 سپتامبر چند روز بود که برای «مسلمین»، به ویژه در اندونزی استخر رایگان افتتاح فرموده بودند. البته گروهی از فعلة ناتو در افغانستان نیز در اعتراض به پیشنهاد تریجونز راهپیمائی کردند تا جهانیان بدانند و آگاه باشند که فقر و ذلت حاکم بر ملت افغانستان و تبدیل کشورشان به مخروبه اصلاً از منظر ملت افغانستان کوچکترین اهمیتی ندارد؛ مهم این است که احترام به باورهای مقدس مسلمانان توسط ارباب در بوق گذاشته شود، که شد!
روز گذشته نیز منوچهر متکی مفلوک به گلة مذکور پیوسته بود که ناگهان پرزیدنت اوباما ناچار شدند آب استخر کذا را بکشند. ایشان فرمودند، سوزاندن قرآن در واقع «سربازگیری» برای القاعده است و معلوم شد متکی «سرباز» کیست! البته در اینمورد رئیس جمهور آمریکا درست میگوید، ما هم پیشتر به کرات گفته بودیم که این بساط، یعنی سربازگیری برای القاعده! ولی این «سربازگیری» از دوران تاچر، با انتشار «رمان» سفارشی سلمان رشدی آغاز شد تا خمینی و دیگر نوکران بریتانیا در منطقه و به ویژه در پاکستان تقویت شوند. بقیة داستان را هم که به یاد داریم. هلند و دانمارک و سوئد که از استقرار حکومت اسلامی و به ویژه از جنگ 8 ساله منفعت فراوان برده بودند یک دکان «توهین» به مقدسات اسلام افتتاح کردند تا برنامة پرمنفعت لشکرکشیهای خیابانی در کشورهای مسلماننشین به تعطیل کشیده نشود. و همین دیروز بود که آنجلا مرکل عزیز به «هنر» کاریکاتوریست دانمارکی «صدآفرین» گفت! اما امروز دولت آلمان مجبور شد آن عضو هیئت رئیسة بانک مرکزی بلاد جرمانی را محترمانه اخراج کند! سخنان اوباما پیرامون امکان انجام عملیات انتحاری در شهرهای اروپا و آمریکا نشان داد که هوا پس است. در غیر اینصورت رئیس جمهور آمریکا شرکای خود در محفل توهین به مقدسات را در برابر افکار عمومی ایالات متحد قرار نمیداد:
«به عنوان فرماندة کل نیروهای نظامی آمریکا، میخواهم به پاستور جونز بگویم که طرح او جان نظامیان ما را در عراق و افغانستان واقعاً به خطر میاندازد[...]»
با انتشار این بخش از سخنان باراک اوباما تمام رویاهای دولت آنجلا مرکل و دیگر مدافعان سازمان القاعده نقش بر آب شد. این است دلیل انفجار بمب در بازار شهر «ولادی کاوکاز» روسیه، و این است دلیل «فرار» 4 زندانی مرتبط با القاعده از زندان فوق امنیتی «کرخ» در بغداد!
به گزارش فیگارو، مورخ 9 سپتامبر 2010، زندان مذکور تحت نظارت مستقیم ارتش آمریکا قرار دارد و عجیب است که «فرار» این زندانیان خطرناک چند روز پس از سفر اخیر بایدن و رابرت گیتس به عراق صورت پذیرفته! البته چندان تعجبی هم ندارد، یک جناح در ایالاتمتحد از گسترش جنگ در منطقه حمایت میکند. جناح مذکور شاخهای است از همان محفل «آنگلوژرمن» که سالهای متمادی در اروپا از موسولینی، هیتلر، فرانکو و سالازار حمایت میکرد. همین جناح در منطقه از پشتیبانان القاعده، خمینی، طالبان، آریلشارون و حماس به شمار میرود. به یاد داشته باشیم که محفل مذکور با واتیکان، آلمان، سوئد، دانمارک و نروژ پیوندی ناگسستنی دارد و طی جنگ دوم جهانی همین جناح رویای اشغال قفقاز را در سر داشت و شاهدیم که هنوز هم رویای خود را به دست فراموشی نسپرده. به همین دلیل است که تزلزل و ناامنی در قفقاز شدت گرفته.
به گزارش فیگارو، مورخ 9 سپتامبر سالجاری، انفجار بمب در بازار مرکزی شهر «ولادی کاوکاز»، حدود 100 کشته و مجروح برجای گذاشت. این عملیات، مشابه عملیاتی است که سازمان سیا در عراق صورت میدهد و افتخارات آنرا به حساب القاعده واریز میکند. همانطور که در سال 1357، عملیات خرابکارانة خود را به حساب مخالفین شاه مینوشت، حال آنکه ساواک در تمامی فجایع سال براندازی، از جمله در آتش سوزی سینما رکس آبادان و ماجرای 17 شهریور در میدان ژاله به نفع اسلامگرایان شرکت فعال داشت.
اینروزها اوباش جمکران چنان در رویای شنا در تف آخوند «تری جونز» غرق بودند که حتی فراموش کردند پیرامون سالگرد توطئة خود، یعنی همان «جمعة سیاه» کذا برنامة روضه و زوزه و عربده و پوچپردازی به راه اندازند. روز پنجشنبه، 17 شهریورماه 1389 در جمکران، ساواک حکومت اسلامی دو نامة سرگشاده از سوی یک زندانی مذکر تزئینی و یک ماچهشیخ مخالفنما انتشار داد، تا همه بدانند و آگاه باشند که در حکومت جمکران، هم زندانیان سیاسی و هم مخالفان دولت از «آزادی بیان» برخوردارند! این «آزادی» تا آنجاست که اینان حتی اگر در زندان اوین هم تحت شکنجه باشند، هر چه دل تنگشان بخواهد میگویند و مینویسند! ساواک از زبان ماچهمخالفنمای کذا، یعنی همان عیال میرحسین، ضمن ابراز نگرانی برای «مخالفان مومن»، فاجعة کربلا را هم در لاتبازی و نمایش مهوع پشت در خانة آخوند کروبی رویت کرده. نامة سرگشادة آن زندانینمای «مذکر» نیز در راستای همین شیوة مهوع گسترش ابتذال و خشونت منتشر شد، تا یکبار دیگر همه بدانند و آگاه باشند که در حکومت مردهشویان، زندانی سیاسی میتواند پیرامون شکنجههائی که متحمل شده در رسانهها دست به افشاگری بزند! از این مختصر فقط میتوان چنین نتیجه گرفت که امثال کروبی، زهراخانوم، نوریزاد، تاجزاده و دیگر اوباش جمکران، چه در زندان و چه خارج از زندان، به سوءاستفاده از حقوق انسانی ایرانیان مشغولاند. در واقع به دلیل برخورداری از حمایت بیگانه است که این جنایتکاران و شارلاتانها از حقوقی برخوردار شدهاند که ملت ایران همواره از آن محروم باقی مانده. خلاصه بگوئیم، ساواک جمکران میخواهد با انتشار این نامههای مضحک دست به «شخصیت سازی» بزند و پرسوناژهای مورد پسند و مطلوب سیاست استعمار بسازد. ویژگی این پرسوناژها این است که نقشآفرینیشان در زندگی هیچ انسان با وجدان و شرافتمندی یافت نمیشود:
«همین مرتیکه[...] تو تحدید تریاک عضو دونرتبه بود [...] بیرونش کردند [...] من [...] به اسم سرعمله [...] فرستادم تا حسابهام را برسه [...] پول عملهها را مرتباً میخورد [...] سه نفر از اونها را هم از دره پرت کرد پائین کشت [...] اما خوب من پشتش را داشتم کسی جرأت نداشت اذیتاش بکنه [...] کم کم اسم خودشو مهندس گذاشت [...] حالا [...] هفت نفر مهندس تو دفترش کار میکنند [...]»
منبع: «حاجیآقا»، ص. 9.
میبینیم که این «مرتیکه» در رمان حاجیآقا، در واقع نوع «سافت» زهراخانوم و رهبران جنبشسبز است. خلاصه، هر نامة سرگشاده فرصتی است برای گسترش هر چه بیشتر مقدسات، ابتذال، پوچپردازی، و اینهمه با هدف انحراف افکار عمومی از اصل مطلب! یعنی از سوابق درخشان همین «مرتیکه»!
دو روز پیش از رخدادهای 11 سپتامبر 2001، اربابان ملامحمد عمر، با ترور احمدشاه مسعود، همة زمینهها را جهت استقرار «مردمسالاری» دینی و قومی در افغانستان فراهم آورده بودند که ناگهان یانکیها متوجه شدند طالبان و رهبرشان، ملامحمد عمر «تروریست» هستند. از اینرو برای «مبارزه با تروریسم» به افغانستان لشکرکشی کردند و نمایندة ملاعمر، یعنی حمید کرزای را نیز به عنوان رئیس «جمهور» حکومت اسلامی افغانستان بر تخت نشاندند. فراموش نکنیم که ملامحمد عمر، همان ملائی است که به پیروی از طرح «حجاب و عفاف» روی خود را از «نامحرم» میپوشاند. فقط سازمان سیا به عنوان «ارباب» به ملاعمر «محرم» است. و اگر بخواهیم از منظر شیعیمسلکان ارتباط سیاسی طالبان را با یانکیها توضیح دهیم، میتوانیم بگوئیم که ملاعمر همواره نقش کنیز مطبخی عموسام را ایفا کرده. اینهمه در حالیکه پیوند سازمان کذا با حمید کرزای از پائیز 2001، دیگر جنبة قانونی یافته. این پیوند فرخنده به ارتش ناتو اجازه داد که تمامی امکاناتاش را جهت پرستاری و تیمار از کنیز مطبخی به کار گیرد تا نهایت امر پس از 9 سال بتواند از او تصویری دلپذیر و قدرتمند ارائه دهد.
بله، 9 سال است که ملاعمر جیره و مواجباش را مستقیماً و در محل از دستهای مقدس همین ارتش دریافت میکند؛ اما همین فرد در رسانهها یک تنه در برابر ارتش ناتو ایستاده! به همین دلیل است که حمید کرزای از این «قهرمان بزرگ» برای مذاکره دعوت به عمل میآورد. چرا که ایشان 9 سال آزگار است که ارواح شکمشان به مبارزه با آمریکا اشتغال دارند. در واقع، طی این سالها طالبان دست در دست اشغالگران به قاچاق مواد مخدر، برده فروشی، بمبگذاری در اماکن عمومی، ترور خبرنگاران و گسترش مقدسات و سرکوب ملت افغانستان مشغول بوده. و سازمان سیا، طی اینمدت به تیمار ملاعمر نزار و مفلوک میپرداخت، تا در راستای سیاست «تبدیل مزدور به رهبر» بتواند این جانور وحشی را دوباره از قفس بیرون بکشد.
این رخداد فرخنده به وقوع پیوست و قرار است ایشان با همپالکی محترمشان، آقای کرزای «صلح» کنند! به این ترتیب، طالبان دستپروردة حزب دمکرات آمریکا که طی دوران ریاست جمهوری کلینتن در انزوای سیاسی و رسانهای قرار گرفته بود، تا ارتباطاش با تفنگفروشهای غرب پنهان بماند، پس از عملیات قهرمانانة ناتو در افغانستان از مشروعیت نیز برخوردار شده. به عبارت دیگر هدف از لشکرکشی پنتاگون به افغانستان، تبدیل این کشور به مرکز جهانی تولید تریاک و هروئین، و کسب مشروعیت بینالمللی برای آدمخواران مافیای پشتون بود و بس!
با بیصبری منتظریم «لوموند» یک سرمقالة شیوا در باب «شکست آمریکا» از «نیروهای» طالبان منتشر کند، و به ما بگوید که آمریکا خیلی مایل بود در افغانستان دمکراسی مستقر شود، ولی از آنجا که «مردم» افغانستان حکومت کرزای و ملاعمر را بیشتر میپسندیدند، خودشان مانع استقرار دمکراسی شدند و ... و خلاصه آمریکا شکست خورد و نتوانست به اهدافاش برسد! اطمینان داریم که به محض انتشار چنین مهملاتی، پاسدار شریعتمداری در «تف» لوموند شنای قورباغه خواهند کرد و حزبالله نیز به گرمی از چنین تحولاتی حمایت به عمل خواهد آورد.
شیرجه زدن در استخر خالی، منجر به شکستن سر و دست، به ویژه «سرشکستگی» خواهد شد! و به همین دلیل ما برای آنجلا مرکل و منوچهر متکی بسیار متأسفایم! چرا که اولی «تف» آنگلوژرمنها، یعنی کاریکاتورهای معروف «محمد» را برای «شنا» مناسب دیده بود، و دومی تف «تری جونز»را! اما هنگامیکه برای بعضیها مشخص شد انحصار سلاح «هارپ» را از دست دادهاند، مسائل بکلی تغییر کرد! ابتدا خبر درگذشت پدر دیوید کامرون در شهر تولون فرانسه انتشار یافت؛ سپس خانوادة پهلوی را از طریق بدهبستان، به لیلیان بتانکور و رسوائی کلانشرکت «اورآل» پیوند زدند، و بعد هم اعلام شد در چارچوب ماجرای شرکت اورآل، برای نخستین بار پلیس جهت کسب اطلاعات به مقر حزب نیکولا سرکوزی رفته! آنگاه گفتند، نیکولا سرکوزی به ملاقات پاپ میرود، و ناگهان تونی بلر و ساراپیلین نیز از پیشنهاد «تری جونز» مبنی بر سوزاندن قرآن انتقاد به عمل آوردند. سپس نوبت به کاردینال راتزینگر مفلوک رسید که در برابر پیشنهاد کشیش مذکور موضعگیری کند! یادآور شویم این حضرت پاپ، پس از آنهمه افشاگریها در مورد کودکآزاری کشیشها قرار است، از 16 تا 19 سپتامبر سالجاری به انگلستان برود، و الیزابت دوم نیز به افتخار ایشان ضیافتی ترتیب خواهد داد. هیچکس از چنین عمل موهنی انتقاد نکرده بود. ولی به محض اینکه «ورق برگشت»، شاهد جیغوفریاد آخوند «پیسلی» در اعتراض به دعوت ملکه از حضرت پاپ هستیم! خلاصه فریاد ایشان از جنایات کشیشها به آسمان رسیده و ... و سرانجام باراک اوباما، رئیسجمهور اسلامنواز یانکیها که پیشنهاد مسجدسازی در «گراندزیرو» از ابتکارات خودشان بود، همه را تهدید کردند که عدم رعایت مقررات و الزامات «احترام به ادیان»، به عملیات انتحاری بر علیه شهروندان اروپا و آمریکا در کشورهای متبوع و نظامیان ایالات متحد در عراق و افغانستان خواهد انجامید! بله، به این ترتیب بود که بیانیهنویس هوشمند کاخ سفید با یک تیر در عمل چند نشان زد.
از یکسو تروریستهای جیرهخوار و مسلمان سازمان سیا را «مخالف آمریکا» معرفی کرد، و از سوی دیگر، جایگاه مخالفان جنایت و تاراج و سرکوب استعماری را در انحصار مزدوران تقدس فروش واشنگتن قرار داد و نهایتاً تعصبات مذهبی را انگیزة مخالفت با سیاستهای انسانستیز استعمار معرفی فرمود. حال آنکه به گواهی تاریخ معاصر، طرفداران دمکراسی و مخالفان واقعی استعمار غرب هیچ ارتباطی با تعصبات مذهبی، و گلهپروران و باورمحوران نداشته و ندارند. پیش از ادامة مطلب یادآور شویم، اخبار داغ و گرم و نیمگرم که بالاتر به آن اشاره شد، در سایت فیگارو، مورخ 9 سپتامبر 2010 موجود است.
در پی تحولات 8 سپتامبر، باراک اوباما ناچار شد از روند «زدن نعلوارونه» کمی فاصله بگیرد. ایشان که با توسل به «اسلامستیزی» نمایشی، عملاً اسلام نوازی پیشه کرده و بحرانآفرینی میفرمودند یک گام به عقب برداشتند. رئیس جمهور ایالات متحد، به حضرت «تری جونز» هشدار دادند که سوزاندن قرآن میتواند به عملیات انتحاری در شهرهای اروپا و آمریکا و همچنین به کشتار نظامیان آمریکا منجر شود! البته روی سخن اوباما فقط در ظاهر با پاستور«تری جونز» بود. میدانیم که «پدر» تری، این «شبان» شریف و نگهبان خداترس گوسفندان گمشده، با جنجال پیرامون سوزاندن 200 جلد قرآن در سالروز 11 سپتامبر چند روز بود که برای «مسلمین»، به ویژه در اندونزی استخر رایگان افتتاح فرموده بودند. البته گروهی از فعلة ناتو در افغانستان نیز در اعتراض به پیشنهاد تریجونز راهپیمائی کردند تا جهانیان بدانند و آگاه باشند که فقر و ذلت حاکم بر ملت افغانستان و تبدیل کشورشان به مخروبه اصلاً از منظر ملت افغانستان کوچکترین اهمیتی ندارد؛ مهم این است که احترام به باورهای مقدس مسلمانان توسط ارباب در بوق گذاشته شود، که شد!
روز گذشته نیز منوچهر متکی مفلوک به گلة مذکور پیوسته بود که ناگهان پرزیدنت اوباما ناچار شدند آب استخر کذا را بکشند. ایشان فرمودند، سوزاندن قرآن در واقع «سربازگیری» برای القاعده است و معلوم شد متکی «سرباز» کیست! البته در اینمورد رئیس جمهور آمریکا درست میگوید، ما هم پیشتر به کرات گفته بودیم که این بساط، یعنی سربازگیری برای القاعده! ولی این «سربازگیری» از دوران تاچر، با انتشار «رمان» سفارشی سلمان رشدی آغاز شد تا خمینی و دیگر نوکران بریتانیا در منطقه و به ویژه در پاکستان تقویت شوند. بقیة داستان را هم که به یاد داریم. هلند و دانمارک و سوئد که از استقرار حکومت اسلامی و به ویژه از جنگ 8 ساله منفعت فراوان برده بودند یک دکان «توهین» به مقدسات اسلام افتتاح کردند تا برنامة پرمنفعت لشکرکشیهای خیابانی در کشورهای مسلماننشین به تعطیل کشیده نشود. و همین دیروز بود که آنجلا مرکل عزیز به «هنر» کاریکاتوریست دانمارکی «صدآفرین» گفت! اما امروز دولت آلمان مجبور شد آن عضو هیئت رئیسة بانک مرکزی بلاد جرمانی را محترمانه اخراج کند! سخنان اوباما پیرامون امکان انجام عملیات انتحاری در شهرهای اروپا و آمریکا نشان داد که هوا پس است. در غیر اینصورت رئیس جمهور آمریکا شرکای خود در محفل توهین به مقدسات را در برابر افکار عمومی ایالات متحد قرار نمیداد:
«به عنوان فرماندة کل نیروهای نظامی آمریکا، میخواهم به پاستور جونز بگویم که طرح او جان نظامیان ما را در عراق و افغانستان واقعاً به خطر میاندازد[...]»
با انتشار این بخش از سخنان باراک اوباما تمام رویاهای دولت آنجلا مرکل و دیگر مدافعان سازمان القاعده نقش بر آب شد. این است دلیل انفجار بمب در بازار شهر «ولادی کاوکاز» روسیه، و این است دلیل «فرار» 4 زندانی مرتبط با القاعده از زندان فوق امنیتی «کرخ» در بغداد!
به گزارش فیگارو، مورخ 9 سپتامبر 2010، زندان مذکور تحت نظارت مستقیم ارتش آمریکا قرار دارد و عجیب است که «فرار» این زندانیان خطرناک چند روز پس از سفر اخیر بایدن و رابرت گیتس به عراق صورت پذیرفته! البته چندان تعجبی هم ندارد، یک جناح در ایالاتمتحد از گسترش جنگ در منطقه حمایت میکند. جناح مذکور شاخهای است از همان محفل «آنگلوژرمن» که سالهای متمادی در اروپا از موسولینی، هیتلر، فرانکو و سالازار حمایت میکرد. همین جناح در منطقه از پشتیبانان القاعده، خمینی، طالبان، آریلشارون و حماس به شمار میرود. به یاد داشته باشیم که محفل مذکور با واتیکان، آلمان، سوئد، دانمارک و نروژ پیوندی ناگسستنی دارد و طی جنگ دوم جهانی همین جناح رویای اشغال قفقاز را در سر داشت و شاهدیم که هنوز هم رویای خود را به دست فراموشی نسپرده. به همین دلیل است که تزلزل و ناامنی در قفقاز شدت گرفته.
به گزارش فیگارو، مورخ 9 سپتامبر سالجاری، انفجار بمب در بازار مرکزی شهر «ولادی کاوکاز»، حدود 100 کشته و مجروح برجای گذاشت. این عملیات، مشابه عملیاتی است که سازمان سیا در عراق صورت میدهد و افتخارات آنرا به حساب القاعده واریز میکند. همانطور که در سال 1357، عملیات خرابکارانة خود را به حساب مخالفین شاه مینوشت، حال آنکه ساواک در تمامی فجایع سال براندازی، از جمله در آتش سوزی سینما رکس آبادان و ماجرای 17 شهریور در میدان ژاله به نفع اسلامگرایان شرکت فعال داشت.
اینروزها اوباش جمکران چنان در رویای شنا در تف آخوند «تری جونز» غرق بودند که حتی فراموش کردند پیرامون سالگرد توطئة خود، یعنی همان «جمعة سیاه» کذا برنامة روضه و زوزه و عربده و پوچپردازی به راه اندازند. روز پنجشنبه، 17 شهریورماه 1389 در جمکران، ساواک حکومت اسلامی دو نامة سرگشاده از سوی یک زندانی مذکر تزئینی و یک ماچهشیخ مخالفنما انتشار داد، تا همه بدانند و آگاه باشند که در حکومت جمکران، هم زندانیان سیاسی و هم مخالفان دولت از «آزادی بیان» برخوردارند! این «آزادی» تا آنجاست که اینان حتی اگر در زندان اوین هم تحت شکنجه باشند، هر چه دل تنگشان بخواهد میگویند و مینویسند! ساواک از زبان ماچهمخالفنمای کذا، یعنی همان عیال میرحسین، ضمن ابراز نگرانی برای «مخالفان مومن»، فاجعة کربلا را هم در لاتبازی و نمایش مهوع پشت در خانة آخوند کروبی رویت کرده. نامة سرگشادة آن زندانینمای «مذکر» نیز در راستای همین شیوة مهوع گسترش ابتذال و خشونت منتشر شد، تا یکبار دیگر همه بدانند و آگاه باشند که در حکومت مردهشویان، زندانی سیاسی میتواند پیرامون شکنجههائی که متحمل شده در رسانهها دست به افشاگری بزند! از این مختصر فقط میتوان چنین نتیجه گرفت که امثال کروبی، زهراخانوم، نوریزاد، تاجزاده و دیگر اوباش جمکران، چه در زندان و چه خارج از زندان، به سوءاستفاده از حقوق انسانی ایرانیان مشغولاند. در واقع به دلیل برخورداری از حمایت بیگانه است که این جنایتکاران و شارلاتانها از حقوقی برخوردار شدهاند که ملت ایران همواره از آن محروم باقی مانده. خلاصه بگوئیم، ساواک جمکران میخواهد با انتشار این نامههای مضحک دست به «شخصیت سازی» بزند و پرسوناژهای مورد پسند و مطلوب سیاست استعمار بسازد. ویژگی این پرسوناژها این است که نقشآفرینیشان در زندگی هیچ انسان با وجدان و شرافتمندی یافت نمیشود:
«همین مرتیکه[...] تو تحدید تریاک عضو دونرتبه بود [...] بیرونش کردند [...] من [...] به اسم سرعمله [...] فرستادم تا حسابهام را برسه [...] پول عملهها را مرتباً میخورد [...] سه نفر از اونها را هم از دره پرت کرد پائین کشت [...] اما خوب من پشتش را داشتم کسی جرأت نداشت اذیتاش بکنه [...] کم کم اسم خودشو مهندس گذاشت [...] حالا [...] هفت نفر مهندس تو دفترش کار میکنند [...]»
منبع: «حاجیآقا»، ص. 9.
میبینیم که این «مرتیکه» در رمان حاجیآقا، در واقع نوع «سافت» زهراخانوم و رهبران جنبشسبز است. خلاصه، هر نامة سرگشاده فرصتی است برای گسترش هر چه بیشتر مقدسات، ابتذال، پوچپردازی، و اینهمه با هدف انحراف افکار عمومی از اصل مطلب! یعنی از سوابق درخشان همین «مرتیکه»!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت