سه‌شنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۹


مبالباران!
...
«حاجی معتقد بود که زندگی یعنی تقلب، تزویر، پشت‌هم‌اندازی و کلاهبرداری زیرا جامعة او روی این اصول درست‌ شده بود[...]»
صادق هدایت، «حاجی آقا»، ص. 25.

یانکی‌ها برای فراهم آوردن زمینة جنگ در منطقه به حکومت گورکن‌ها و دولت اسرائیل یک‌سال فرصت داده‌اند. این است دلیل ابراز تمایل نتانیاهو و پاسدار لاریجانی به «مذاکره!» اولی حاضر شده هر هفته با فلسطینی‌ها مذاکره کند، و دومی، یعنی پاسدار لاریجانی به خبرنگار ایسنا می‌گوید، ما هیچوقت مخالف مذاکره با گروه 1+ 5 نبوده‌ایم. بله، پاسدار لاریجانی همچون دیگر مقامات حکومت مرده‌شویان اهل قانون و مقررات شده! حتماً ما بودیم که با مذاکرات مخالفت می‌کردیم! اشکال کار اینجاست که ریاست مجلس مرده‌شویان گویا فراموش کرده‌اند که هدف از این مذاکرات گردن نهادن حکومت اسلامی به تعهدات‌ بین‌المللی‌اش می‌باید تلقی شود! به عبارت دیگر، پنتاگون اینبار نمی‌تواند با لوطی و عنترهای‌اش در منطقه سیرک «مذاکره برای مذاکره» به راه بیاندازد. در هر حال، اظهارات علی لاریجانی در سایت ایسنا، مورخ 7 شهریورماه 1389با کد: 04178 ـ 8906 انتشار یافته.

«حاجی [...] می‌اندیشید زبان یک تکه گوشت است که می‌شود به هر سو گردانید و از اینرو کارچاق‌کنی، پشت‌هم‌اندازی، جاسوسی، چاپلوسی و عوامفریبی جزو غریزة او شده بود[...]»
همان منبع.

روز شنبه، هزاران تن از فاشیست‌های «تی‌پارتی» در واشنگتن تجمع کردند تا از زبان «گلن بک»، هوچی فاکس‌نیوز بشنوند که:

«شگفت‌انگیز است! امروز آمریکا به سوی خدا می‌رود[...]»

روز ششم از ماه ششم تقویم ملک‌شاهی خجسته روزی است! در این روز فرخنده یعنی ششم شهریورماه، صاحب ‌اصلی دکان خدافروشی نقاب از چهره برداشته و در کنار گورکن‌ها نشست. در ایالات متحد، اوباما مسجد می‌سازد؛ «تی‌پارتی» افتخار به هم می‌بافد و ... و اینهمه در شرایطی که حذف تدریجی طبقة‌ متوسط را در ینگه دنیا شاهدیم. خلاصه برای خاموش کردن صدای میلیون‌ها بیکار و مقروض و درمانده، سر دادن زوزة افتخار و معنویت آنهم توسط مشتی جنایتکار الزامی شده. روز شنبه حدود 300 هزار تن از مفتخوران و علافان «متدین» در واشنگتن تجمع کردند تا «سارا پیلین» با همان زبان الکن‌اش برای آن‌ها سخنرانی کند. به گزارش فیگارو، مورخ 28 اوت 2010، پیلین نخست به عنوان «مادر سرباز» مقداری افتخار قرقره کرده و خطاب به جمعیت می‌گوید، «ما همه با هم هستیم ... شما میهن‌دوستان هیچوقت عقب نشینی نمی‌کنید و ...» و خلاصه از این قماش مزخرفات که افتضاحات جنگ کره و ویتنام، به ویژه جنایات ارتش اشغالگر در عراق و افغانستان، یعنی رخدادهای تاریخی را از خاطر فعلة فاشیسم می‌زداید! می‌بینیم که سردمداران «تی‌پارتی» نیز همچون «حاجی‌‌آقای» صادق هدایت زبان‌شان را مثل دم الاغ به همه طرف می‌چرخانند، پس چرا محمد خاتمی چنین نکند؟! مگر ملاممد خاتمی از ساراپیلین یا از «گلن‌بک» کمتر است،‌ به هیچ ‌عنوان!

محمد خاتمی در 38 امین نشست ماهانة سمساری «باران» طی یک سخنرانی سرشار از حماقت و بلاهت و شیادی، با تکیه بر مبهمات نهج‌البلاغه بر «آزادی انسان» تأکید کرده و می‌گوید، «عدالت» یعنی «هر چیز باید بجای خودش باشد!» البته شیاد اردکان فراموش کرده که «هر چیز» در نهج‌البلاغه، از جمله «عدالت» در هر حال نمی‌تواند به هزارة سوم اسباب‌کشی کند! «عدالت»، «آزادی» و دیگر مفاهیم جامعة معاصر در زمان و مکان حال «تعریف» می‌شود، نه در ابهامات و پوچ‌پردازی‌های نهج‌البلاغه‌ای که به علی منسوب شده. هر چند این نخستین بار نیست که محمد خاتمی می‌کوشد با نبش قبر خلیفة چهارم و قرقره کردن آیات قرآن برای جامعة ایران نسخة معاصر بپیچد، و مسلماً نخستین بار هم نیست که سایت «پیک‌نت»، دکان «مردمی» حزب توده، به بازار گرمی برای شیاد اردکان پرداخته؛ آبشخورشان یکی ‌است.

سایت توده‌پرست «پیک نت» با حذف تمامی بخش‌های ابلهانة سخنرانی ملاممد، به انتشار چند سطر از اظهارات نسبتاً قابل قبول وی در باب «دولت» اکتفا کرده و به نقل از نوچة آخوند بهشتی می‌نویسد، «وظیفة‌ دولت تأمین آزادی و امنیت شهروندان است و یک حکومت عادل حق ندارد برای تحمیل خواسته‌های خود، علیه شهروندان به سلاح متوسل شود.» بله، این سخنان در ظاهر بسیار منطقی می‌نماید اما در واقع منطق‌ستیز است، چرا که واژه‌ها و مفاهیمی چون شهروند، منافع‌ملی، امنیت، آزادی و... نمی‌تواند با تکیه بر نهج‌البلاغه تعریف شود؛ این واژگان می‌باید در ارتباط با جهان معاصر و انسان امروز به معنا دست یابد. متن نهج‌البلاغه ارتباطی با زمان و مکان مشخص، یعنی جامعة معاصر ایران ندارد. از سوی دیگر علی ‌علیه‌السلام هر قدر نابغه و شجاع و دیندار و عادل و غیره ‌بوده باشند، نمی‌توانستند با نظریة «دولت» در مفهوم معاصر آشنائی برقرار کنند. با این وجود شاهدیم که مرده‌شویان و به ویژه ملاممد تلاش دارند مفاهیم حقوقی معاصر را از مقبرة آنحضرت به هر ترتیب استخراج کنند، تا پیک‌نت برای‌شان تبلیغات به راه اندازد. در حالیکه برخلاف توهمات اهالی پیک‌نت، در شنزارهای عربستان و در عصر خلیفة چهارم این صحبت‌ها هرگز محلی از اعراب نداشته:

«دولت [...] جهت حفظ تمامیت ارضی، امنیت جامعه و منافع ملی اگر لازم باشد باید سلاح را بکار ببرد [...] یک حکومت عادل نمی‌تواند این [...] امکان را علیه شهروندان، برای تحمیل خواسته‌های خود بکار ببرد [...] باید از آن در مسیر حراست از آزادی و امنیت شهروندان استفاده کند و این [...] معیار برای شناخت یک حکومت عادل است.»


چه تعریف علمی و مستدلی! جان می‌دهد برای سوسیالیست‌نمایان سرگذر! آنچه مسئولان «شریف» پیک‌نت از مخاطب پنهان داشته‌اند این است که آزادی و عدالتی که محمد خاتمی از آن سخن می‌گوید از ابهامات انسان‌ستیز منابعی همچون نهج‌البلاغه استخراج شده و هیچ تفاوتی با استقلال و آزادی مطلوب خمینی دجال نداشته و ندارد. اما خوب، اهالی «پیک نت» نه تنها نمی‌توانند به این نکتة پیش پا افتاده اشاره کنند که راضی نیستند چشم مخاطب‌شان به کل مزخرفات خاتمی بیفتد! البته دلیل دارد؛ «دکان مردمی» حزب توده نمی‌خواهد «مردم» را دلسرد کند! درست مثل اهالی «رادیوفردا» که دوست دارند در گزارش خود به ما بگویند، کشتار و جنایات حکومت اسلامی، فقط از مردادماه 1367 آغاز شد و در این فجایع فقط شورشیان مسلح قربانی شدند!

فایدة این قماش گزارش‌ها بسیار است. نخست اینکه به مخاطب تلویحاً چنین تفهیم می‌کنند که تا سال 1367،‌ حکومت اسلامی هیچ جنایتی مرتکب نشده! دیگر آنکه به ما می‌گویند آخوند منتظری با این جنایات مخالفت کرده، و مهمتر از همه با پخش این جفنگیات، در ارتباط مستقیم این کشتار وحشیانه با پایان گرفتن جنگ 8 ساله ایجاد گسست می‌کنند. حال آنکه کشتار زندانیان بی‌دفاع پیامد مستقیم نوشیدن جام زهرمار توسط امام سیزدهم بود.

پیش از پرداختن به گزارش «رادیوفردا» نگاهی خواهیم داشت به فرازهائی از پوچ‌پردازی‌های حجت‌الاسلام محمد خاتمی، پیشخدمت وفادار جرج سوروس و خادم آستان مقدس مک‌کارتی. ایشان همچون دیگر مقامات جمکران، مدام زیرلب زمزمه می‌کنند، «قر تو کمرم فراوونه، نمی‌دونم کجا بریزم»! و از احساس دلپذیر «خودفیلسوف‌بینی» و خود صاحب‌نظردانی سرشار و لبریز شده در بنیاد «باران»، به آهنگ «نم نم بارون میاد، باز دلم تورو می‌خواد»، زبان‌شان را به همه طرف چرخانده، حسابی قر ریخته‌اند. و اما بشنویم از اهالی «پیک‌نت» که با شنیدن صدای دلنشین ملاممد و مشاهدة قر و غمزة شتری ایشان،‌ چنان از خود بی‌خود می‌شوند که قمة کذا را سخت بر فرق مخاطب می‌کوبند.

بله! حکایت زیبائی یوسف و میهمانان زلیخا و ترنج و اینحرف‌ها را که فراموش نکرده‌ایم! ولی اینروزها هیچیک از رسانه‌چی‌های سبز با دیدن روی زیبا، آنهم روی چون ماه «حاجی آقا» دستش را نخواهد برید، بلکه ترجیح می‌دهد فرق مخاطب را بشکافد تا او را با درد و رنج «امام علی» و شمشیر خوارج آشنا کرده باشد. به این ترتیب «سبزاللهی‌ها» با یک تیر چندین و چند نشان خواهند زد. از یکسو به ما یادآوری می‌کنند که ماه «مبارک» رمضان است و همه می‌باید به پیروی از احکام توحش مکلف باشند؛ همه باید روزه بگیرند و اگر دستشان رسید عملیات قهرمانانة سینما رکس آبادان را هم «بازتولید» کرده، به «دشمنان اسلام» که به «مقدسات» مسلمین «توهین» روا می‌دارند تفهیم کنند که واشنگتن، و به ویژه محفل «تی‌پارتی» هم بر احترام به مقدسات تأکید ویژه دارد، و اینکه محفل کیهان مفلوک جمکران نیز از پامنبری‌های همان «تی‌پارتی» کذا است.

البته کیهان بدون اشاره به نام «تی پارتی»، تعداد تظاهرکنندگان روز شنبه را مستقلاً به نیم میلیون نفر افزایش داده، تا نان خوبی برای ارباب به تنور چسبانده باشد. کیهان، همچون دیگر شیپورهای تفنگ‌فروشان تظاهر کنندگان را «مخالفان اوباما» معرفی می‌‌کند. حال آنکه دارودستة «سارا پیلین» هیچ مخالفتی با طالبان‌پروران حزب دمکرات ندارند؛ اینان همچون حزب‌الله و سبزالله و دیگر گروه‌های الله در شهرهای ایران از نانخورهای حاکمیت‌اند، و فقط برای ارعاب مخالفان سیاست‌های هیئت حاکمه خیابان‌ها را اشغال کرده، لشکرکشی و عربده‌جوئی به راه می‌اندازند. خلاصه «تی‌پارتی»، هم از دوستان اوباما است، و هم از دوستان پاسدار شریعتمداری!

در ایالات متحد از خداپرستی امثال آقای «گلن بک» و دیگر فعلة فاشیسم ممانعت به عمل می‌آید؟ خوب است که روسای جمهور فعلی و قبلی‌شان پای ثابت کلیسا و مسجد بوده و هستند، پس چه دلیلی دارد که «گلن بک»، این بوق زنگ‌زدة «فاکس نیوز» بجای طرح مطالبات «تی پارتی» ذکر خدا بگیرد، یا ساراپیلین خواهان «اعاده حیثیت» آمریکا شود؟ و اصولاً به چه مناسبت جمعیت عربدة «یو. اس. ای.» سر می‌داد؟ چه خبر شده؟ مگر کسی «یو. اس. ای» این لات‌ولوت‌ها را از دست‌شان گرفته که همچون کفتار زوزه می‌کشند؟ نکند از توقیف کوکائین‌ها دل‌شان به درد آمده باشد؟

به گزارش فرانس پرس، یک روز پیش از تظاهرات «تی‌پارتی»، حدود 3 تن کوکائین به دست پلیس ساحلی آمریکا افتاد و خلاصه تاجرش بیچاره شد. البته فکر نکنید فاشیست‌ها فقط در ینگه‌دنیا احساس خطر می‌کنند، به هیچ عنوان! در روسیه نیز گروه‌های افراطی به تحرکات خود شدت بخشیده‌اند. از جمله آخرین شاهکارهای کله‌تراشیده‌ها تهاجم به جمعیت حاضر در یک کنسرت راک است. پلیس هم چندتن از مهاجمین را دستگیر کرده، بقیه هم گریخته‌اند!

جالب اینجاست که پلیس کشور اشغال‌شدة آلمان نیز در برابر فاشیست‌ها از خود صبر و بردباری فراوان نشان می‌دهد و برای سرگرم شدن‌شان ابتکار جالبی به خرج داده. پلیس بلاد جرمانی یک گروه از اینان را به عنوان «چپ‌افراطی» استخدام کرده! بله، ویژگی چپ کذا این است که هیچ برنامه و مطالبة خاصی ندارد، جز کتک‌کاری با فاشیست‌ها،‌ آنهم در خیابان! روند کار چنین است که نئونازی‌ها در خیابان تجمع می‌کنند تا چپ‌گرایان به آنان حمله‌ور شوند و امکانی فراهم آید که پلیس هم «دخالت» کند! پس از ارائة یک نمایش روحوضی و هولناک در برابر رهگذران و شهروندان آلمان فدرال، خبر دستگیری چند تن از «چپ‌گرایان» نیز توسط پلیس در بوق گذاشته می‌شود. این است «پیام» حاکمیت آلمان فدرال به شهروندان از طریق نمایشات کذا: چپ‌گرائی یعنی کتک‌کاری با فاشیست‌ها در خیابان! دستگیرتان می‌کنند، کتک‌ می‌خورید و بعضی اوقات هم کله‌تراشیده‌ها در خلوت پوست از کله‌تان می‌کنند!‌ خلاصه همان بازی‌ای است که در سال‌های 1930 در اروپای مرکزی به راه انداخته بودند. البته طراحان و مجریان این نمایش مهوع، که چنین سناریوی هولناکی را دوباره به اجرا گذارده‌اند، پول توجیبی‌شان را همچنان از «اهل‌چنج» می‌گیرند. و «اهل چنج» با توسل به «اهل بیت»، ثروت‌ ملت‌ها را به تاراج می‌برد. به این می‌گویند، سیاست «مید. این. جرمنی»، بگذریم!

همچنانکه بالاتر هم گفتیم، روز ششم از ماه ششم را می‌باید به فال نیک گرفت. حکومت مرده‌شویان ناچار شده سناریوی دستگیری اعضای شبکة هاله اسفندیاری را «بازتولید» کند. پس از دستگیری چندتن از رابطین حکومت با سوئد، آخوند مصلحی، وزیر اطلاعات حکومت قدرقدرت روضه‌خوان‌ها ادعا کرده یک شرکت سوئدی فروشندة لوازم آرایش تهدیدی است برای امنیت نظام «مقدس»! بله، این «نظام» که حداقل هفته‌ای یک بار «استکبار جهانی» را در چمن‌دانشگاه سابق تهران شکست می‌دهد، و روزی پنج نوبت پشت ابرقدرت‌ها را با نام اسلام و الله و حسن و حسین به لرزه در می‌آورد، و با نمایش تجهیزات ساخت چین و اسرائیل برای تأمین حقوق حقة ‌مردم فلسطین و نابودی اسرائیل ابراز آمادگی می‌کند، امنیت‌اش را یک شرکت فروش لوازم آرایش به خطر می‌اندازد! سخن کوتاه، حکومت اسلامی ناچار شده بخش دیگری از شبکة ارتباطی خود را با ارباب برچیند و این عمل جانگداز را می‌باید به مصداق «با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام» با شعار «پیروزی بر دشمن» و دستگیری «جاسوس‌های پلید» صورت دهد. همانطور که هنگام دستگیری عیال شائول بخاش،‌ استاد جهانبگلو و ... و رکسانا صابری و دیگران همین عربده‌ها را سر داده بود.

این سوئدی‌ها اصلاً دست‌شان نمک ندارد! دربار سوئد چه فداکاری‌ها که در حق حکومت جمکران نکرد! ‍ برای خوشایند مرده‌شویان، خانوادة پهلوی را به عروسی دربار سوئد دعوت نکردند، ولی یادشان نرفت که برای سفیر گورکن‌ها کارت بفرستند، بعد هم گفتند، مسئولیت ارسال دعوتنامه با وزارت امورخارجه بوده! اما این جانفشانی‌ها فقط قطره‌ای است از دریای کرامت سوئد در حق «اسلام و مسلمین»! در دوران جنگ، شهید جاودان، اولاف پالمه برای استقرار صلح بین عراق و ایران چقدر به ملایان اسلحه فروخت، ولی مگر رهبرکبیر انقلاب صلح می‌فرمودند! ایشان دوپا را در یک نعلین کرده هم‌صدا با کاسپار واینبرگر، وزیر دفاع رونالد ریگان تکرار می‌فرمودند، «اگر این جنگ 20 سال هم طول بکشد، ما ایستاده‌ایم!» ولی وقتی واینبرگر را از وزارت دفاع بیرون انداختند، امام عزیزمان نیز «سینه‌خیز» خود را به جام کذا رسانده آن را با ولع «هرت» کشیدند، و ساواک جمکران «هول‌هولکی» یک استعفا نامة احمقانه برای میرحسین موسوی سر هم کرد و ... و اینگونه بود که هزاران جوان ایرانی در زندان‌های حکومت عدل علی و خلخال همان زن معروف یهودی تیرباران شدند و ... و خلاصه فرصتی فراهم آمد تا «رادیوفردا» بتواند ارتباط مستقیم پایان جنگ و قتل عام زندانیان را همانطور که می‌بینیم ماست‌مالی کند! البته این عمل مزورانه با توسل به زبان لق ایرانی‌نمایان و جانوران وحشی و آدمخورانی از قماش آخوند کدیور متقلب صورت می‌گیرد.

در تاریخ 7 شهریورماه سالجاری، مستر امیر مصدق کاتوزیان یک مصاحبة قهوه‌خانه‌ای ترتیب داده‌اند تا به ما ملت بگویند، 21 سال پیش حکومت اسلامی بسیاری از زندانیان سیاسی را اعدام کرد، و اکنون از برگزاری مراسم سوگواری بستگان‌شان در خاوران نیز ممانعت به عمل می‌آورد. ایشان در ادامه، ضمن اشاره به «مخالفت» آخوند منتظری با این جنایات تأکید کرده‌اند که حکم قتل زندانیان را شخص خمینی صادر کرده بود! جالب اینجاست که مستندات تاریخی «مستر» کاتوزیان عبارت است از «انتشار دستخطی در خاطرات آیت‌الله منتظری!» می‌باید اذعان داشت که، هم خاطرات آخوند منتظری بسیار «معتبر» است، هم دستخط کذا؛ درست عین متن استعفای «خیلی خیلی محرمانة» میرحسین موسوی که بلافاصله سر از دکان ابوالحسن بنی‌صدر در پاریس در می‌آورد! سخن کوتاه، می‌خواهند کاسه و کوزه‌ها را بر سر مرده‌ای بشکنند که در دوران زندگی هم مسئولیتی جز «تخلی» نداشته!

باری یانکی‌ها تمام تلاش خود را به خرج می‌دهند تا بقیة کفتارها که هنوز به درد سازمان سیا و «ام. آی. 6» می‌خورند پاک و معصوم و ضدخشونت شده، مسئولیت جنایات‌شان به گردن خمینی بیفتد. همچنانکه امثال نهاوندی و همایون و غیره نیز انگشت اتهام را به سوی شاه گرفته‌اند. حال آنکه ساواک و شهربانی و به طور کلی نیروهای «امنیتی ـ نظامی» در این نظام کودتائی هرگز از خمینی و موسوی و غیره «دستور» نمی‌گیرند؛ بین خودمان بماند، از شاه و رضاشاه هم دستور نمی‌گرفتند؛ ارباب اینان در ایران نیست. پس بهتر است رادیوفردا این قصه‌های حسن‌کچل را برای دیگران به هم ببافد:‌

«دستخطی که اولین بار در خاطرات آیت‌الله منتظری بازتاب یافت، نشان می‌دهد که دستور اعدام‌ها را آیت‌الله خمینی صادر کرده بود.»


برای گذاردن مهر تأئید بر چنین چرندیاتی، امیرمصدق کاتوزیان با دو تن از بستگان زندانیان یعنی فاطمه گوارائی، در تهران، و رضا معینی، در پاریس گفتگو کرده و در این گیرودار از آخوند کدیور هم به عنوان «مخالف» این اعدام‌ها یاد می‌کند! کدیور هم که نمی‌خواهد مستمری‌اش از تهران قطع شود، به نوبة خود خواستار «نورافشانی» در تاریکخانه شده! او می‌گوید، تنها به قاضی نرویم باید ببینیم چه کسانی خشونت را آغاز کردند. بله، کدیور هم ژست مخالفت با خشونت گرفته، چون «مدروز» چنین ایجاب می‌کند.

«فراموش نکنید که ظاهراً برای مردم باید اظهار همدردی و دلسوزی کرد، چون امروز مد شده. اما در باطن باید پدرشان را درآورد. یک حرف‌هائی است که مد می‌شه و این حربة ماست[...]»
«حاجی آقا»، ص. 55.

این همان «حربة» رادیوفردا است که به دست کدیور افتاده. آخوند کدیور هرگز نخواهد ‌پرسید، «علت» خشونت چه بوده و ریشة خشونت‌ها در کجاست؟ چرا که در اینصورت پای اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن به میان کشیده خواهد شد، و دست آخوند کدیور هم رو می‌شود. حامیان حکومت خشونت و توحش جمکران در غرب نشسته‌اند، و فقط جهت پنهان نگاه داشتن دست‌های این جنایتکاران است که ما ملت می‌باید رخدادهای تاریخی را از زبان جیره‌خواران‌شان، با چاشنی «بی‌بی‌گوزک» صحرای کربلا بشنویم. خلاصه، کارخانة بازنویسی تاریخ ایران بدون وقفه به تولید بنجل جهت صدور به ایران ادامه می‌دهد:

«در برنامة این هفته دیدگاه‌ها با دو تن از بستگان زندانیان اعدام شده و [...] محسن کدیور از روحانیان منتقد این اعدام‌ها ...»


پس از اینکه مشخص شد کدیور را می‌باید همچون منتظری مخالف «این اعدام‌ها»، و نه دیگر جنایات حکومت شناسائی کرد، «ف.گاف»، «ر. میم» و «میم. کاف» در مسیر مطلوب کاتوزیان، یعنی تأئید حکومت اسلامی و انتقاد از برخی جنایات آن آستین‌ها را بالا زده عرق شرافت می‌ریزند. و ما متوجه می‌شویم که ای داد بی‌داد، حکومت اسلامی جمکران کارنامة بسیار درخشانی دارد، و فقط بعضی مسائل پیش‌پاافتاده این کارنامة مشعشع را لکه‌دار کرده:

«این اعدام‌های دسته جمعی در کارنامه جمهوری اسلامی یک لکه ننگین است. [رضا معینی می‌گوید] برادر بزرگ من [...] از سیاسیون سرشناس [...] سال‌ها در زندان شاه بود. آزاد شد و در جمهوری اسلامی دستگیر شد [...]»


بهتر است بدانیم برادربزرگ این آقای «رضا معینی» که از سیاسیون سرشناس تشریف داشتند و «سال‌ها» در زندان شاه به سر برده بودند، برای اولین بار در سال 1356، یعنی چند ماه قبل از سقوط سلطنت و به جرم پخش اعلامیه و نوارهای خمینی دجال دستگیر شده بودند. این سیاسی سرشناس پس از انقلاب شکوهمند هم دوباره دستگیر می‌شوند، و پنج فقیه و آیت‌الله از جمله شخص منتظری با اعدام ایشان مخالفت می‌کنند،‌ ولی در سال 67 اعدام می‌شوند:

«[...] اولین بار که در سال 56 برادر من دستگیر شده بود، اتهام و جرمش پخش نوار و اعلامیه‌های آیت‌الله خمینی بود. دموکراسی فردا در ایران بدون پاسخگوئی به خانواده‌های قربانیان ناممکن است.»


به ایشان اطمینان می‌دهیم که «دمکراسی» در صورت تحقق مشخص خواهد کرد که «قربانی» کیست و «قربانی‌نمایان» چه کسانی‌اند. باید ببینیم اصلاً کسی می‌خواهد بداند مسئولیت اعدام‌ها با کیست، یا اینکه کاتوزیان با طرح پرسش‌های نامربوط در واقع در پی گرم کردن تنور آخوندیسم و فوت کردن در آستین پارة امثال منتظری و نعلین‌های متعفن آخوند جماعت از جمله کدیور است؟ مستر کاتوزیان ابتدا کدیور را از زبان رضا معینی، شاگرد منتظری معرفی می‌کند، و پس از ستودن شهامت منتظری، آخوند کدیور را به عنوان «منتقد» دهة اول «انقلاب» به مخاطب حقنه می‌فرماید، سپس تاج‌زاده منفور را نیز به عنوان پامنبری در کنار‌ کدیور می‌نشاند:‌

«آقای کدیور! تنها کسی [...] که اعدام های سال 67 را [...] علنی کرد و مقام قائم مقامی ولایت فقیه را بر سر آن گذاشت، استاد شما [...] حسینعلی منتظری بود [...] آقای معینی هم به آن اشاره کردند [...] در 15 ایراد اساسی که به گفته خودتان به زمامداری دهة اول انقلاب گرفتید، یکی هم اعدام‌های سال 67 است[...]»

نگفتم! ما ملت همه وامدار منتظری و کدیور و بسیاری آخوندها و توله ‌آخوندهای ناشناس و سرشناس دیگری هستیم که در آیندة نزدیک یک به یک از سوراخ همین «رادیو‌فردا» سرشان را بیرون خواهند آورد. خلاصه بگوئیم، لازم بود 31 سال از استقرار حکومت توحش بگذرد تا آخوند کدیور بر ملت ایران منت گذاشته ایراداتی هم بر حکومت بی‌قانون توحش استعماری وارد بدانند. در هر حال، مستر کاتوزیان به نقل از کدیور چنین القاء می‌کند که همة زندانیان سیاسی حکومت اسلامی عضو سازمان‌های مسلح بوده‌اند که در صورت پیروزی شرایطی مشابه شرایط دولت «پل‌پت» بر ایران حاکم می‌کردند، و خلاصه، نباید تنها به قاضی رفت!

بله این است فایدة اصلی مصاحبه‌های شاخک سازمان سیا: توجیه جنایت و وحشیگری با توسل به دروغ و حدسیات و خصوصاً «پیش‌گوئی»! ابتدا جنایات حکومت اسلامی را به کشتارهای سال 1367 محدود می‌کنند، سپس خمینی مفلوک و کفن پوسیده را تنها مسئول این جنایات می‌‌شناسند، در گام بعدی به دروغ می‌گویند که همة زندانیان سیاسی عضو گروه‌های مسلح بوده‌اند! در مرحلة پایانی است که آخوند کدیور پس از نگریستن در گوی بلورین «آیندة» ایران را نیز در کامبوج رویت کرده و می‌فرمایند، ای مسلمانان! بیائید و دست آقای لاجوردی را ببوسید که اگر گروه‌های مسلحی که در برابر دولت قرار گرفته بودند، پیروز می‌شدند ایران بجای آنکه ژاپن دوم بشود، می‌شد کامبوج دوم:

«به باور وی [آقای کدیور] در صورت پیروزی سازمان‌های مسلحی هم که در آن زمان در مقابل حکومت قرار گرفته بودند، چه بسا رویدادهای مشابه کامبوج و ماجراهای خمرهای سرخ تکرار می‌شد [کدیور می‌گوید] محکومیت اگر صورت می‌گیرد، محکومیت بنیاد خشونت است [...] اگر عاملان و آمران جنایت را محکوم می‌کنیم [...] باید آغازکنندگان خشونت را [...] چه حکومت باشد و چه معارضان حکومت به شکل بی‌طرفانه مورد بررسی قرار دهیم[...]»


به، به! شاخک سازمان سیا با توسل به «باور» آخوند کدیور چه معجزاتی کرده! تمام زندانیان سال 67 در پایان همین مصاحبه تبدیل می‌شوند به خشونت‌طلب، یعنی آغازکنندگان خشونت. در نتیجه اعدام‌شان کار درستی بوده! همچنانکه گفتیم در همة نظام‌های متمدن جهان نیز شورش مسلحانه بر علیه حکومت جنایت محسوب می‌شود و حداکثر مجازات را دارد چه رسد به حکومت توحش برخاسته از کودتای ارتش ناتو! اما برخلاف اظهارات ابلهانة کدیور، بسیاری از جوانانی که توسط دژخیمان مسلمان ارتش ناتو در ایران به قتل رسیدند، تنها جرم‌شان مخالفت با توحش این حکومت بود. اینان مسلح نبودند؛ و آن‌ها که مسلح بودند نیز آغازگر خشونت نبودند.

باید از این شیخ مزور که با تکیه بر عبارت «چه بسا»، آیندة یک ملت را در گذشته پیش‌بینی می‌کند بپرسیم، مگر مخالفان حکومت توحش همه مسلح و طرفدار مجاهدین خلق بودند؟ دانش‌آموزانی که به برکت خبرچین‌های حزب توده در مدارس دستگیر شدند «مجاهد» و «مسلح» بودند؟ روزنامه نگارانی که در «بهارعاظادی» دستگیر و تیرباران شدند، مجاهد خلق بودند؟ دانش‌آموزان و دانشجویانی که در گیرودار انقلاب «فرهنگی» ناپدید شدند مسلح بودند؟ صاحبان پلاژهای بندرپهلوی هم حتماً مسلح بودند! شیخ مأبون! نکند ملت ایران مسلح و آغازگر خشونت بوده و با خمینی دجال سر جنگ داشته؟!

همانطور که پیشتر هم گفتیم وقتی آخوند جماعت دهان می‌گشاید، درست مثل این است که «درب»‌ مبالی به قدمت سیزده سده باز شود. آنهم مبالی که در هزارة سوم روزی یک میلیارد مشتری پروپاقرص و ثابت قدم دارد! حال مجسم کنید اگر سه آخوند همزمان دهان باز کنند چه فاجعه‌ای پیش خواهد‌‌ آمد. «سخنرانی» محمد خاتمی در بنیاد «باد و باران»، و نورافشانی آخوند کدیور در «رادیوفردا» و درافشانی آخوند مصلحی در جمکران به تخلیة «بریتیش میوزیوم» انجامید. گفته شد که در این موزة «کهن‌سال» رایحة مشکوکی به مشام می‌رسید و مسئولان پنداشتند شاید گاز سمی باشد. به همین دلیل است که «پیک‌نت» به انتشار بخش کوتاهی از سخنرانی خاتمی اکتفا کرده! مسئولان دکان مردمی حزب توده بیم آن دارند که با انعکاس تمامی افاضات ملاممد شیاد، توده‌های جهان از رایحة مبال کذا مسموم شوند، و دنیای «متمدن» اینان را به داشتن سلاح‌های کشتار جمعی متهم کند.



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت