محافل «احترام به ادیان» که خشونت و توحش مقدسات دین را بر ملتهای منطقه حاکم کردهاند؛ برای تقویت دامنة چپاول خود از گسترش ابتذال و خشونت در غرب نیز ابائی ندارند. این سیاست انسانستیز از دو مسیر تقدس و ابتذال، که هر یک به دو قطب کاذب تقسیم شده، توسط شیپورهای ارتش ناتو به افکارعمومی تحمیل میشود. تهاجم به حریم خصوصی و باورها و اعتقادات افراد هدف اصلی این پروپاگاند مهوع است که «سکینه» و «قرآن» را به ابزار انتشار و گسترش خود تبدیل کرده. در این راستا، گروهی از کشیشها در واکنش به «مسجدنوازی» اوباما، سوزاندن قرآن در سالگرد 11سپتامبر را توصیه میکنند، کاردینال راتزینگر، همصدا با هنرفروشان و سیاستبازان غرب، برای دفاع از سکینه قیام میفرمایند و در همین گیرودار «کاترین دونوو»، مدافع سرشناس اسلامخوب و آخوند مترقی همصدا با پاسدار حسین شریعتمداری، زبان به انتقاد از کارلابرونی گشوده و میگوید، «دفاع چنین فردی از سکینه زیانبار است چرا که کارنامة اخلاقی کارلا برونی درخشان نیست!» جالب اینکه اظهارات «دونوو» با واکنش منفی «ایل جورناله» روبرو شده، و کل این مهملات به صورتی موجز در فیگارو، مورخ 8 سپتامبر سالجاری انتشار یافته!
باری به محض انتشار سخنان مستدل، منطقی و بسیار خردمندانة «کاترین دونوو» که همچون حکومت مردهشویان در جایگاه «قضاوت اخلاقی» نشسته، شیپور مافیای «کاتولیک ـ یهودی»، یعنی همان «ایلجورنالة» خودمان در جایگاه «قضاوت» مینشیند و ضمن اشاره به زندگی خصوصی و گذشتة کاترین دونوو، بر عدم صلاحیت اخلاقی او صحه میگذارد: «زندگی خصوصی کاترین دونوو چندان تفاوتی با زندگی کارلا برونی ندارد، از نظر اسلامگرایان، هر دو روسپی شناخته میشوند!» این مزخرفات به قلم شیوای «آناماریا برناردینی دیپاچه» در ایلجورناله، مورخ 8 سپتامبر سالجاری انتشار یافته. ایشان کاترین دونوو را فمینیست «خشکه مقدس» خواندهاند تا در واقع لگدی نثار فمینیسم کرده باشند. تا آنجا که ما میدانیم فردی به نام کاترین دونوو، هیچگاه ارتباطی با جنبش «فمینیسم» نداشته و ندارد. شهرت این فرد، بیشتر مدیون محفلی است که از امثال «رومن پولانسکی» حمایت میکند. در واقع «سینیورا» برناردینی، با انتشار چنین ترهاتی عدم آگاهی خود را از «فمینیسم» نیز به اثبات رساندهاند. در هر حال، ما از ورقپارة برلوسکنی انتظار بیش از حد نداریم!
به دلیل بحران اقتصادی و عدم امکان جنگافروزی، شیپورهای فاشیسم در غرب به دو گروه کاذب تقسیم شده، و با هدف مرزشکنی، لجنپراکنی و گسترش ابتذال، جنگ زرگری به راه انداختهاند تا افکارعمومی را به سوی «ابتذال» هدایت کنند. دلیل هم اینکه، در کشورهای غرب طیف طبقة متوسط رو به کاهش گذارده و تعداد فرودستان روز به روز افزایش مییابد. فرودستانی که شاغل، یا غیرشاغل، همچون «اکثریت» تودهها در تمام کشورهای آمریکای لاتین روز به روز با فرهنگ و شکوفائی فرهنگی بیشتر فاصله میگیرند، و به همین دلیل اوقات فراغتشان میباید الزاماً با خشونت کلیسا و یا با ابتذالجمعی «پر» شود. به طور خلاصه، اینان اگر گرسنه نمانند، بین فوتبال و مراسم مذهبی میتوانند «انتخاب» کنند؛ هر دو گزینه «جمعی» است، و تحت نظارت مافیا.
در دمکراسی «اوقات فراغت» افراد از اهمیت فراوان برخوردار است، چرا که در این هنگام «حق انتخاب آزاد» فرد به حداکثر خود میرسد. در یک نظام دمکراتیک، اوقات فراغت اکثریت افراد به هر آنچه در یک دمکراسی «ارزش» شناخته میشود اختصاص خواهد یافت؛ به فعالیتهائی در زمینههای هنری، فرهنگی، علمی و... به عبارت دیگر، جامعة دمکراتیک، فرد را به گام برداشتن در مسیر ارزشهای دمکراتیک تشویق میکند. ولی کاملاً بر عکس، در حکومتهای پوپولیست و گلهپرور که فردیات انسان را نفی میکنند، اوقات فراغت مورد تأئید حکومت همواره «جمعی» است و به صورت ویژه بر مقدسات بومی، دینی و یا قومی تمرکز یافته. در این قماش حاکمیت، هیچ فرد و یا گروهی حق ندارد اوقات فراغت خود را خارج از مقدسات جمع بگذارند، حتی در درون خانه! نمونة حکومت توحش اسلامی در برابر ماست: در ماه «مبارک» رمضان همة ایرانیان میباید روزه بگیرند، یا حداقل چنین وانمود کنند. آتشسوزی سینما رکس آبادان را که فراموش نکردهایم! در حکومت اسلامی تفریح ممنوع است!
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم، استقرار صلح در منطقه، پایان حکومت مردهشویان جمکران خواهد بود؛ از اینرو برای صلحطلبان و طرفداران استقرار دمکراسی سیاسی در ایران، هم غزه اهمیت دارد، هم لبنان، و هم موجودیت اسرائیل! کسانیکه برای «آزادی» و استقلال میهن اهورائی و آریائی و غیره پیراهن آمریکائی چاک میدهند، بد نیست بدانند، سیاستی که زمینة استقرار حکومت اسلامی را در کشورمان فراهم آورد، همان سیاستی است که دست اسرائیل را برای تجاوز به لبنان و سرکوب فلسطینیها باز گذاشت! و همین سیاست است که امروز در تاجیکستان «دیسکوتک» منفجر میکند تا به مردم تفهیم کرده باشد، «ماه مبارک رمضان» و بقیة قضایا برای همگان اجباری خواهد بود! اگر به یاد داشته باشیم، همین سیاست مطالبات خود را از طریق سوزاندن دهها انسان در سینما رکس آبادان مطرح کرد تا به اصطلاح «دولت» ایران «تکلیف» خود را در «ماه مبارک رمضان» بهتر بداند، و برای تحمیل ابتذال و تقدس از هیچ کوششی فروگذار نکند، که نمیکند!
باری در راستای گسترش ابتذال، محافل «احترام به ادیان» به دلیل افلاس بیسابقه و شرایط نوین «پساجنگسرد» که امکان «مبارزه با کمونیسم» را اینان گرفته، حجاب را در اروپا برای زنان ایرانی اجباری اعلام کردند! بله، هر چه افلاس «اهلچنج» فزونی میگیرد، با انتشار دروغ، به اسلامگرایان راههای نوین سرکوب زنان را نشان میدهند. آخرین ابتکار اینان روز دوشنبة هفتة جاری از طریق رسانههای تصویری به اطلاع نوکران در جمکران رسید. حضرات به زبان بیزبانی از حکومت مردهشویان میخواهند که برای انتشار تصویر ایرانیان بدون حجاب در رسانههای غرب مجازات شلاق تعیین کند! جهت طرح این مطالبات وحشیانه، یک فیلم کوتاه و «مستند» و بسیار شکمی در مورد سکینه آشتیانی ساختهاند با شرکت برنارهانری لوی و برنار کوشنر، وزیر امور خارجة نیکولا سرکوزی! در این فیلم روایت میکنند، از آنجا که عکس سکینه محمدی بدون حجاب در «تایمز» انتشار یافته، دادگاه او را به 99 ضربه شلاق محکوم کرده! بله، «دمکراسی» مطلوب غرب در کشورهای منطقه همچنانکه در وبلاگهای پیشین هم گفتیم، در واقع «احترام به ادیان» است، نه رعایت حقوق انسانها.
پس لازم است در اینجا یادآور شویم که دمکراسی با «آزادی ادیان» تفاوت اساسی دارد! دلیل هم اینکه «احکام الهی» زمان و مکان و انسان را اصولاً به رسمیت نمیشناسند، و به همین دلیل دمکراسی، به عنوان حاکمیت قوانین انسانمحور، هرگز نمیتواند پیرو قوانین «مطلق» الهی باشد. در دمکراسی، انسان خارج از سنگر حق و باطل قرار گرفته، و از حقوق فردی و اجتماعی برخوردار میشود. این مختصر را گفتیم، به این امید که اعضای طویلة مککارتی دست از تحریف دمکراسی بشویند، و به کشتار خبرنگاران و تهاجم به دیسکوتکها و تحریک افکارعمومی در مناطق مسلماننشین پایان دهند.
اینان در یونان، بلاروس، عراق و افغانستان ترور خبرنگاران را در دستورکار خود قرار دادهاند. در یونان خبرنگارکشی را به حساب «چپافراطی»، همان گروههای دستپروردة سازمان سیا مینویسند، در دیگر کشورهای خارج از حوزة دلار نظیر بلاروس، این جنایت را به حساب دولت میگذراند، و در کشورهای مسلماننشین ترور خبرنگاران را به «القاعده» و دیگر سگهایهار اسلامگرای خود نسبت میدهند. اما فعالیتهای فرهنگی «اهل چنج» به این مختصر محدود نمیشود. بوقهای ارتش ناتو با گسترش ابتذال، از طریق تهاجم به حریم خصوصی در غرب برای جیرهخوارانشان به ویژه در جمکران خوراک تبلیغاتی فراهم میآورند. در این راستا میتوانیم از مطلب مهوع «کوریره دلاسرا»، مورخ 5 سپتامبر 2010 یاد کنیم. مطلب این ورقپاره آنچنان بیشرمانه و وقیح است، تو گوئی پاسدار شریعتمداری به زبان ایتالیائی قلمفرسائی فرمودهاند. البته رسانة «اهل چنج» به بهانة «پاسخ» به ابتذالات پاسدار شریعتمداری به انتشار مطلب کذا همت گماشته، ولی در واقع هدفی جز گسترش ابتذال پیگیری نمیکند. چرا که این روزنامه بجای رعایت اصول دمکراتیک و حفظ حریم خصوصی افراد در یک دمکراسی، جهت «تلافی» هتاکی و هرزهدرائیهای کیهان در مورد همسر سابق برلوسکنی، بهترین راه را الصاق برچسب به عیال «الهام» و یکی از عیالات همین شریعتمداری یافته!
نیازی به توضیح نیست که بگوئیم «کوریره دلاسرا» با پیروی از ابتذالپراکنی کیهان در واقع دامنة همین ابتذال را گسترش داده، و مسلماً تعمد در کار است. لاتولوتهای تهران وقتی میخواهند مراتب ارادت خود را به یکدیگر ابراز دارند، میگویند، «تف کن! توش شنا کنم.» البته این یک تعارف است ولی همین تعارف توسط کیهان واقعیت یافته! به عنوان نمونه، کافی است لوموند «تف» کند، تا پاسدار شریعتمداری و هیئت تحریة کیهان «دهان روزه»، مایو پوشیده در تف کذا شیرجه زده و حسابی آبتنی فرمایند. برای مشاهدة شنای حسین شریعتمداری در «تف» لوموند، کافی است ابتدا نگاهی به سرمقالة این رسانه، مورخ اول سپتامبر 2010 بیاندازیم. در این مطلب بر طبل شکست آمریکا میکوبند، البته بدون اینکه به تخریب کشور عراق و شکست ملت عراق در برابر توحش و زیادهخواهیهای «اسلامگرایان» اشارهای کرده باشند.
ارتشهای اشغالگر خاک عراق را به توبره کشیدند تا در سایة انفجارهای روزمرة بمب، مشتی اوباش بتوانند طی مناسبتهای مقدس شیعیمسلکان، لشکرکشی خیابانی به راه اندازند و فضای اجتماعی را به اشغال خود در آورند. به ادعای سردبیر «محترم» لوموند، آمریکا میخواست دمکراسی در عراق مستقر کند، ولی نتوانست! خلاصه، امان از تروریسم! بله این است شکست آمریکا در عراق، ویراست لوموند! این روزنامه نمیگوید، اگر یانکیها خواهان دمکراسی میبودند، چرا حکومت اسلامی در عراق مستقر کردهاند، و لشکر مجهز در اختیار آخوندهای شیعه گذاشتند، و آنها را با «رأی» مردم به مجلس قانونگذاری فرستادند؟! مگر آخوند جماعت پیامآور دمکراسی تلقی میشود؟ به هیچ عنوان! اما مصلحت نیست این مسائل مطرح شود! اوباش مقتدی صدر و حکیم در بمبگذاریها هیچ نقشی ندارند و از سازمان سیا هم دستور نمیگیرند! در هر حال، تبلیغات لوموند را کیهان در بوق گذاشته تا از شکست آمریکا توسط «اسلام» داد سخن دهد!
ولی جالب اینجاست که رهبری این تبلیغات گوساله فریب را تونیبلر بر عهده گرفته. این جنایتکار جنگی که برای معرفی کتاب «خاطرات» سراپا مزخرفاش دورهگردی آغاز کرده، اخیراً نوکران اسلامگرای علیاحضرت را ارتقاء درجه بخشیده، آنان را با کمونیستهای انقلابی به قیاس میکشد. از قدیم گفتهاند، «از بلر آموز اخلاص عمل»، آنهم در مزدوری. کوتاه سخن، جانوران وحشی همچون بنلادن، ملاعمر، خمینی، مقتدیصدر و ... با نظریهپردازان انقلابی نظیر تروتسکی در ترادف قرار گرفتهاند!
منوچهر متکی، نوچة علیاکبر ولایتی که به دلیل اظهارات ابلهانهاش در مورد مذاکرات صلح اجازة ورود به مصر را نیافت، به حمید بقائی، مشاور «بتشکننژاد» گفته از حرفهای نسنجیده و «ناپخته» بپرهیزد! افسوس که هیچکس تونی بلر «روشنضمیر» را ارشاد نمیکند. بله، منوچهر متکی که همچون خمینی دجال صلح با اسرائیل را خیانت میخواند، خیلی سنجیده سخن میگوید! همچنانکه گفتیم، دیپلماسی هم دیپلماسی مردهشویان جمکران. کشور اسرائیل را سازمان ملل به رسمیت شناخته، و جیرهخواران سازمان سیا در جایگاهی نیستند که بتوانند موجودیت قانونی یک کشور را در صحنة بینالمللی به زیر سئوال برند.
همانطور که گفتیم، سیاستی که در منطقه از یکجانبهگرائی و تجاوزات اسرائیل حمایت میکند، حامی اصلی حکومت جمکران است، و تشکیلات اسمعیلهنیه در نوار غزه حلقة رابطی است که اسرائیل را به حکومت مردهشویان پیوند میدهد. اسمعیل هنیه با حمایت اسرائیل، یک طویلة اسلامی مشابه حکومت جمکران در غزه ایجاد کرده و ضمن جنگ زرگری با ارباب و تحمیل تحریمها بر ساکنان نوار غزه، به سرکوب همه جانبه به ویژه به سرکوب زنان فلسطینی مشغول شده. آنها که مذاکرات صلح را با خیانت در ترادف قرار میدهند، همچون منوچهر متکی و شرکاء مزدور و نانخور اسرائیلاند. استقرار صلح فقط با منافع ارتش ناتو در تضاد قرار میگیرد.
سیاست استعماری غرب در ایران همزمان بر تقدسفروشی و گسترش ابتذال تمرکز یافته و داستان تاریخی «حاجیآقا» از این نظر حائز اهمیت بسیار است. پرسوناژ «حاجیآقا»، فراماسون و تقدسفروش است، و همواره در هشتی نشسته و به همسراناش اجازة خروج از خانه نمیدهد. حاجی «کشف حجاب» را تأئید نمیکند، اما پیش از کودتای شهریور 1320، مخالفت خود را در قالب تضاد «امروزی» با «قدیمی» ابراز میدارد:
«اگر من میخواستم از این راهها ترقی کنم یک زن خوشگل امروزه پسند میگرفتم [...] آنوقت مثل همه این اعیانهای امروز کلاه قرمساقی سرم میگذاشتم. من قدیمیام. [...]»
منبع: «حاجیآقا»، ص. 3.
و اما در ادامة همین «داستان»، راوی به ما میگوید، حاجی ابوتراب 89 سال دارد، و «محترم»، یکی از همسراناش باردار است و پای فردی به نام «گل و بلبل» نیز به اندروناش باز شده و ... و خلاصه سکینه، دختر خردسال حاجی نیز خیلی به «گل و بلبل» شباهت دارد! در واقع حاجی با آنچه «اعیان امروز» میخواند هیچ تفاوتی ندارد. ولی آنچه در این داستان حائز اهمیت است، ارتباط صمیمانة «حاجی» با ستونهای قدرت استعماری در «ایران نوین» است: روحانی و متصدی روسپیخانه!
اگر نگاهی به تاریخ معاصر کشورمان بیاندازیم خواهیم دید که خدمات آخوند حائری با «زالممد» معروف تقارن زمانی دارد. حائری حوزة علمیه قم را با بودجة دربار تأسیس کرد تا برای اعمال سیاست استعمار، «روحانی ضداستبداد» تولید نماید؛ زال ممد نیز نظم و امنیت را بر «محلة قجرها» حاکم کرد. زالممد، نسبت به حاجی در جایگاه ممتازی قرار گرفته! پرسوناژ حاجی به زالممد نیاز دارد، حال آنکه سرپرست «شهرنو» هرگز به حاجیآقا احتیاج نداشته. حاجی مقاطعهکار و مشتری «شهرنو» زالممد است، از اینرو او را میستاید:
«نظمی که زال ممد به شهرنو داد [...] بلدیه شما [...] نتوانست به شهر تهران بده [...] اگه تو جامعه شاه و وزیر [...] هم لازم نباشه، زال ممد لازمه [...] حیف که توی این مملکت قدردان نیست و گرنه مجسمهاش را توی شهرنو میگذاشتند[...]»
همان منبع: ص. 19.
بله، افسوس که در این مملکت قدردان نیست، اگر نه مجسمة تمام طلای عموسام را در جمکران گذاشته بودند. شب گذشته یک «فیلم» کوتاه و مستند برایمان پخش کردند با شرکت برنار هانری لوی، برنار کوشنر و یک موبایل! در آغاز فیلم، دوربین «هانری لوی» را به ما نشان میداد که ایستاده، و سخت نگران به نظر میرسد، و خیره به موبایل کذا مینگرد. اصوات نامفهومی از موبایل به گوش میرسید. گزارشگر میگوید، «پسر سکینه است!» بعد گوینده به روایت منبع موثق، «حدیث مسلم» انتشار عکس بدون حجاب سکینه را در «تایمز» برایمان چنین نقل میکند: «انتشار این عکس باعث شد، دادگاه سکینه را به 99 ضربه شلاق محکوم کند و هر چند تایمز گفت که اشتباه پیش آمده و این عکس متعلق به سکینه نیست، دیگر دیر شده بود!» این بیبیگوزک مهوع را داشته باشیم، تا برویم به سراغ برنار کوشنر که در سمت چپ آن یکی «برنار» نشسته بود.
وزیر امورخارجة فرانسه پس از اینکه تأکید کرد، مسئلة سکینه را «مسئلة شخصی» خود میداند، چنین فرمود که، «برای سکینه، حاضرم به تهران بروم!» بعد هم از این حرف خودش خندهاش گرفت. البته برای حفظ ظاهر خندهاش را نیمهکاره فرو برد! ولی همان منابع موثق گفتند، «کریستین اوکرنت»، مادر بچه، از شنیدن سخنان «برنار»، یعنی همان برنار نشسته، سخت دلآزرده شده و زمزمه کرده، «کاش منهم یک سکینه بودم!» و اما داستان «سکینهپرستی» حضرات به واتیکان هم رسیده و حضرت کاردینال راتزینگر که پروندهشان در لاپوشانی جنایات کشیشهای کودکباره بسیار درخشان است، کار و زندگی مقدسشان را کنار گذاشته، سینهچاک سکینه از آب در آمدند تا کیهان هم بدون علوفه نماند، و تنور«احترام به ادیان» همچنان داغ و داغتر شود.
برادر «محمد ایمانی» در کیهان، مورخ 16 شهریورماه سالجاری خطاب به پاپ، مطلب شیوائی قلمی کرده، و خلاصه ایشان را به دین دعوت فرمودهاند. ایمانی، که دین و ایمان محمدی و به ویژه ابتذال و خشونت از قلماش «تشعشع» میکند مینویسد، «در تمام ادیان الهی مجازات گناه سکینه سنگسار است!» جالب اینجاست که 4 روز پیش از انتشار مطلب لبریز از توحش کیهان، همین «اصل اساسی» در سایت فیگارو، مورخ 3 سپتامبر 2010 نیز انتشار یافته بود!
فیگارو گزارشی تحت عنوان، «در ایران، سکینههای [گمنام] دیگری در انتظاراند»، منتشر کرد و یکی از کاربران سایت مذکور چنین «پیام» داده بود که، «اجرای قوانین ادیان ابراهیمی در شما ایجاد نفرت میکند، اما آنها [ایرانیان] از بازگشت به سودوم و گومورا و بیتفاوتی نسبت به زنا و زنای محصنه منزجراند و...» و این پیام سراپا مغلطه با جملة «همه چیز نسبی است» آغاز میشد. به عبارت دیگر، «کاربر» مذکور همچون آخوند جماعت بالای منبر رفته و «نسبیات» دمکراتیک را به ابزار توجیه قوانین «مطلق» و «نسبیت ستیز» الهی تبدیل کرده بود. خلاصه فکر نکنید غربیها اهل کوفه هستند، و پاسدار حسین شریعتمداری را تنها میگذارند! به هیچ عنوان، حضرات خوب هوای نوکرانشان را دارند تا اینان، برای حفظ نظام توحش، انواع «متدینین» را به سراغ تک تک ایرانیان بفرستند. البته در بلاد غرب هم بیکار نمینشینند بازار الصاق برچسب داغ و گرم است. به اکثر مقامات سیاسی غرب که ازدواج کردهاند، برچسب همجنسگرا زده میشود. این شیوة پسندیده که پس از مرگ «یورگهایدر» آغاز شد، چند روز پیش حتی ویلیام هیگ، وزیر امور خارجة انگلستان را نیز هدف گرفت. البته ایشان فقط تکذیب کردند، ولی این روند کار نیست!
اگر رسانهای با تهاجم به حریم خصوصی افراد دست به شایعهپراکنی میزند، میباید تحت پیگرد قانونی قرار گیرد! ولی در کمال تعجب شاهدیم که وزیر امور خارجة بریتانیا چنین نمیکند و راه را برای دخالت هر چه بیشتر رسانهها به حریم خصوصی هموارتر میسازد. کار بجائی رسیده که مرگ «گارت ویلیامز»، مأمور تراز اول سازمان اطلاعاتی انگلستان نیز همزمان به حساب همجنسگرائی «فرضی» و «انحراف اخلاقی» وی نوشته میشود. ماجرای «گارت ویلیامز» مفصل است و آنرا به فرصت دیگری موکول میکنیم. فقط به طور خلاصه بگوئیم که جسد این «جیمزباند» 31 ساله در تاریخ 25 اوت سالجاری در خانهاش کشف شد.
پس از کشف جسد «گارت ویلیامز»، جیمزباند بریتانیائی تحولات عجیبی در منطقه پیش آمد! سعد حریری، با ژاک شیراک در پاریس ملاقات کرد و پس از چند روز اعلام داشت که «سوریه در قتل پدرم دست نداشته!» اظهارات سعد حریری در «لوموند»، مورخ 6 سپتامبر 2010 منتشر شده. سپس اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل به روسیه رفت تا به ادعای «رادیوفردا» صنایع فرسودة تسلیحاتی این کشور را نوسازی کند و هواپیماهای بدون سرنشین در اختیار روسیه بگذارد! خیلی عجیب است! چرا روسیه از حکومت مردهشویان برای انجام این مهم کمک نمیگیرد؟ مگر همین چند روز پیش نبود که گورکنها آن هواپیما «قرمزی» بمبافکن را به نمایش گذاشتند! معلوم نیست چرا پیشرفتهای حکومت مردهشویان در صنایع نظامی از دید کرملین پنهان مانده؟! بگذریم و بپردازیم به دیگر تحولات شگفتانگیز در منطقه! یعنی سفر «بتشکن نژاد» به قطر.
نمیدانیم در قطر چه پیش آمد که بلافاصله حکومت مردهشویان از نظر تولید بنزین «خودکفا» شد! سایت «بیبیسی» تصویر عجیبی از مهرورزی در قطر منتشر کرده. پرزیدنت بتشکن پشت یک تریبون ایستادهاند و یک عده از اعراب گویا دستشان را در جیب ایشان فرو کرده باشند! خلاصه ما هر چه نگاه کردیم متوجه چندوچون ماجرا نشدیم. شاید حضرات دنبال سه جزیرة اشغالشدهشان میگشتند! در هر حال، پس از این برنامه فقط شنیدیم که دیگر بنزین وارد نخواهد شد! به احتمال زیاد قرار شده ناتو بجای ترکیه، بنزین را از امارات به ایران صادر کند، تا ارز حاصل از تجارت برده و موادمخدر را به عنوان ارز حاصل از صدور بنزین به بانکهای غرب سرازیر نماید. اما مهمترین «چنج» در سیاست مرده شویان این بود که برنامة مهرورزی برای «پاککردن» اسرائیل از نقشة جغرافیا «شرطی» شد!
خلاصه، احمدی نژاد در قطر اعلام داشت، «اگر اسرائیل به ما حمله کند کاری میکنیم که از نقشة جغرافیای سیاسی محو شود.» به عبارت دیگر، پرزیدنت جمکران به 31 سال شکرخوری حکومت اسلامی بر علیه اربابان اسرائیلیاش پایان دادند. و این پیامد سفر اهود باراک به مسکو بود. به دلیل چنین تحولاتی است که پروپاگاند استعمار غرب بر ابتذال و خشونت متمرکز شده و دمکراسی را با «آزادی ادیان» در ترادف قرار میدهد. حال آنکه معیار سنجش دمکراسی، آزادی افراد و گروهها برای فعالیتهای «غیردینی» است. اینجاست که پیام واقعی تهاجم اخیر به یک دیسکوتک در تاجیکستان آشکار میشود. این تهاجم، گام سوم عملیات خرابکارانة اسلامگرایان در تاجیکستان است.
بالاتر گفتیم که تهاجم به مراکز تفریح جمعی و کشتار مردم در ماه «مبارک» رمضان شیوهای است که پیشتر با آتش زدن سینما رکس آبادان در ایران تجربه شده بود و آنگلوساکسونها همین تجربة موفق را به تاجیکستان و دیگر مناطق مسلماننشین اتحاد جماهیر شوروی سابق صادر کردهاند. به گزارش نووستی، مورخ 15 شهریورماه 1389، نیمه شب گذشته، بر اثر انفجاری که در یک دیسکوتک واقع در حومة جنوبی شهر دوشنبه رخداد 7 تن آسیب دیدند.
به گزارش فیگارو، مورخ 3 سپتامبر 2010، در اواخر ماه اوت سالجاری، 25 تروریست اسلامگرا در تاجیکستان از زندان میگریزند، و به دنبال این «فرار»، رئیسجمهور تاجیکستان مسئول سرویسهای امنیتی این کشور را از کار برکنار میکند. همچنین یکی از زندانیان سابق گوانتانامو، به عنوان سازماندهندة فرار زندانیان مذکور دستگیر میشود! فردای همانروز، یک پاسگاه پلیس در شمال تاجیکستان هدف عملیات انتحاری قرار میگیرد. و با توجه به آنچه در افغانستان میگذرد، بعضیها رویای تشکیل محور اسلامی «ایران ـ افغانستان ـ تاجیکستان» در سر میپرورانند. اما به دلیل عقبنشینی اسرائیل از مواضع سنتیاش، تشکیل چنین محور جادوئیای با شکست روبرو شده، و خلاصه کاردینال راتزینگر «روشنضمیر» و به طور کلی «اهلچنج» میباید بجای «سکینه»، ابزار مناسبتری جهت نجات خود از بحران «بیبحرانی» بیابند! البته تونی بلر برای درک این واقعیت تلخ به مدت زمان بیشتری نیاز خواهد داشت، چرا که ذاتاً کودنتر از دیگران است و به قول معروف دو زاریاش دیرتر میافتد!
در تاریخ 5 سپتامبر 2010، نخستوزیر اسبق انگلستان طی مصاحبه با شبکة «ای. بی. سی.» آمریکا میگوید، اسلامگرائی، آویزة فرهنگی و مذهبی کمونیسم انقلابی است! نمیدانستیم کمونیسم ملهم از نظریة انسانمحور مارکس «آویزه» هم دارد، آنهم آویزة دینی و انسانستیز! گویا این گوشواره را تونی بلر از «تونی بنت» دریافت کرده! ایشان هم مارکسیسم آمیخته به عرفان اختراع کرده بودند! مسلماً اگر تونی بلر تف کند، تمام مقامات حکومت جمکران را سیل خواهد برد! تف هم تف تونی! چنان ضربتی دارد، که هم کمونیستهای «نجس» را «پاک» میکند، هم کثافت اسلام را میشوید، و هم طویلة ارباباناش را «کر» میدهد! بلر به کارفرمایاناش در آستان مقدس مککارتی دلگرمی داده که با نشاندن اتحاد جماهیر نوکری بجای اتحادجماهیر شوروی میتوانند همچنان به روابط «جنگسرد» ادامه دهند! گویا این ژیگولوی متدین و مکتبی، انسانمحوری مارکسیسم را بکلی فراموش کرده، که این چنین گ..ز را به شقیقه پیوند میزند. میگویند تف کاتولیکهای متدین چند منظوره است؛ هم میشوید و پاک میکند، هم میچسباند! خلاصه نوعی «حبلالمتین» است که همة «گمراهان» میتوانند با چنگ زدن به آن بمبی در رستوران، دیسکوتک و یا مرکز خرید کار بگذارند و آیندة خود را تأمین کنند. و البته رسانههای غرب به هیچ عنوان اهل کوفه نیستند که تونی تنها بماند!
سایت فیگارو، مورخ 5 سپتامبر سالجاری، به مصداق «سکوت علامت رضاست»، اظهارات ابلهانة بلر را بدون هیچ تفسیری منتشر کرده و موضعگیری را به «کاربران» سپرده! باری تونی بلر در ادامة مصاحبهاش تروریسم اسلامی را با دین اسلام در ترادف قرار داده و میگوید، اسلام خیلی ریشهدار است و حتی مسلمانانی که افراطگرا نیستند با بخشی از ادبیات اسلامگرایان موافقاند! میبینیم که خواه ناخواه اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان میباید به ملاعمر و بنلادن و دیگر مزدوران آنگلوساکسونها ارادت داشته باشند؛ این «ارادت» برای تداوم خرابکاری در عراق، افغانستان، تاجیکستان و قفقاز و ... الزامی است! اگر نه طرفداران القاعده را به سراغتان میفرستند تا همه بدانند سزای مخالفت با تل موهوم «مردم» مرگ است! بله کم کم مشخص میشود عبارت «دین ضداستبداد» و «سیاست ما عین دیانت ماست» و خردجمعی و حکومت مردمی و مردمسالاری دینی و... در کدام طویله ساخته و پرداخته شده بود، و کدام گروهها مدافع آن بوده و هستند:
«اسلامیسم، به کمونیسم انقلابی شباهت فراوان دارد و آویزة مذهبی و فرهنگی آن است [...] اسلام ریشه دارتر از آن است که میپنداریم[...]»
و اما همة صحبتهای بلر مزخرف نیست! آنجا که میگوید، کسانی که طی عملیات 11 سپتامبر 3000 نفر را در ایالات متحد به قتل رساندند، از قربانی کردن 300 هزار تن نیز ابائی نداشتند:
«اگر کسانی که طی عملیات 11سپتامبر 3 هزار نفر را به قتل رساندند، میتوانستند 30 هزار یا 300 هزار نفر را بکشند، این عمل را انجام میدادند[...]»
بله این بخش از اظهارات بلر گرچه شرطی است، و با «اگر» همراه شده کاملاً «هوده» است! در فرهنگ دهخدا، واژة «هوده» به مفهوم «راست» و «درست» آمده! تونی بلر گرچه وجود پلیداش برای جامعة بشری زیانبار بوده، این بخش از سخناناش را میباید از موجودیت پلید وی مستثنی بدانیم. در واقع آنها که طی عملیات 11 سپتامبر 2001، 3000 نفر را در ایالات متحد به کشتن دادند، و با شعار عوامفریب «مبارزه با تروریسم»، صدها هزار نفر را در عراق، افغانستان، لبنان و ... به قتل رساندند، هنوز هم دستبردار نیستند.
اگه در دنیا شاه و وزیر [...] هم لازم نباشه، تونیبلر لازمه [...] حیف که تو دنیا قدردان نیست، و گرنه مجسمهاش را در سراسر جهان توی شهرنو میگذاشتند[...]
باری به محض انتشار سخنان مستدل، منطقی و بسیار خردمندانة «کاترین دونوو» که همچون حکومت مردهشویان در جایگاه «قضاوت اخلاقی» نشسته، شیپور مافیای «کاتولیک ـ یهودی»، یعنی همان «ایلجورنالة» خودمان در جایگاه «قضاوت» مینشیند و ضمن اشاره به زندگی خصوصی و گذشتة کاترین دونوو، بر عدم صلاحیت اخلاقی او صحه میگذارد: «زندگی خصوصی کاترین دونوو چندان تفاوتی با زندگی کارلا برونی ندارد، از نظر اسلامگرایان، هر دو روسپی شناخته میشوند!» این مزخرفات به قلم شیوای «آناماریا برناردینی دیپاچه» در ایلجورناله، مورخ 8 سپتامبر سالجاری انتشار یافته. ایشان کاترین دونوو را فمینیست «خشکه مقدس» خواندهاند تا در واقع لگدی نثار فمینیسم کرده باشند. تا آنجا که ما میدانیم فردی به نام کاترین دونوو، هیچگاه ارتباطی با جنبش «فمینیسم» نداشته و ندارد. شهرت این فرد، بیشتر مدیون محفلی است که از امثال «رومن پولانسکی» حمایت میکند. در واقع «سینیورا» برناردینی، با انتشار چنین ترهاتی عدم آگاهی خود را از «فمینیسم» نیز به اثبات رساندهاند. در هر حال، ما از ورقپارة برلوسکنی انتظار بیش از حد نداریم!
به دلیل بحران اقتصادی و عدم امکان جنگافروزی، شیپورهای فاشیسم در غرب به دو گروه کاذب تقسیم شده، و با هدف مرزشکنی، لجنپراکنی و گسترش ابتذال، جنگ زرگری به راه انداختهاند تا افکارعمومی را به سوی «ابتذال» هدایت کنند. دلیل هم اینکه، در کشورهای غرب طیف طبقة متوسط رو به کاهش گذارده و تعداد فرودستان روز به روز افزایش مییابد. فرودستانی که شاغل، یا غیرشاغل، همچون «اکثریت» تودهها در تمام کشورهای آمریکای لاتین روز به روز با فرهنگ و شکوفائی فرهنگی بیشتر فاصله میگیرند، و به همین دلیل اوقات فراغتشان میباید الزاماً با خشونت کلیسا و یا با ابتذالجمعی «پر» شود. به طور خلاصه، اینان اگر گرسنه نمانند، بین فوتبال و مراسم مذهبی میتوانند «انتخاب» کنند؛ هر دو گزینه «جمعی» است، و تحت نظارت مافیا.
در دمکراسی «اوقات فراغت» افراد از اهمیت فراوان برخوردار است، چرا که در این هنگام «حق انتخاب آزاد» فرد به حداکثر خود میرسد. در یک نظام دمکراتیک، اوقات فراغت اکثریت افراد به هر آنچه در یک دمکراسی «ارزش» شناخته میشود اختصاص خواهد یافت؛ به فعالیتهائی در زمینههای هنری، فرهنگی، علمی و... به عبارت دیگر، جامعة دمکراتیک، فرد را به گام برداشتن در مسیر ارزشهای دمکراتیک تشویق میکند. ولی کاملاً بر عکس، در حکومتهای پوپولیست و گلهپرور که فردیات انسان را نفی میکنند، اوقات فراغت مورد تأئید حکومت همواره «جمعی» است و به صورت ویژه بر مقدسات بومی، دینی و یا قومی تمرکز یافته. در این قماش حاکمیت، هیچ فرد و یا گروهی حق ندارد اوقات فراغت خود را خارج از مقدسات جمع بگذارند، حتی در درون خانه! نمونة حکومت توحش اسلامی در برابر ماست: در ماه «مبارک» رمضان همة ایرانیان میباید روزه بگیرند، یا حداقل چنین وانمود کنند. آتشسوزی سینما رکس آبادان را که فراموش نکردهایم! در حکومت اسلامی تفریح ممنوع است!
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم، استقرار صلح در منطقه، پایان حکومت مردهشویان جمکران خواهد بود؛ از اینرو برای صلحطلبان و طرفداران استقرار دمکراسی سیاسی در ایران، هم غزه اهمیت دارد، هم لبنان، و هم موجودیت اسرائیل! کسانیکه برای «آزادی» و استقلال میهن اهورائی و آریائی و غیره پیراهن آمریکائی چاک میدهند، بد نیست بدانند، سیاستی که زمینة استقرار حکومت اسلامی را در کشورمان فراهم آورد، همان سیاستی است که دست اسرائیل را برای تجاوز به لبنان و سرکوب فلسطینیها باز گذاشت! و همین سیاست است که امروز در تاجیکستان «دیسکوتک» منفجر میکند تا به مردم تفهیم کرده باشد، «ماه مبارک رمضان» و بقیة قضایا برای همگان اجباری خواهد بود! اگر به یاد داشته باشیم، همین سیاست مطالبات خود را از طریق سوزاندن دهها انسان در سینما رکس آبادان مطرح کرد تا به اصطلاح «دولت» ایران «تکلیف» خود را در «ماه مبارک رمضان» بهتر بداند، و برای تحمیل ابتذال و تقدس از هیچ کوششی فروگذار نکند، که نمیکند!
باری در راستای گسترش ابتذال، محافل «احترام به ادیان» به دلیل افلاس بیسابقه و شرایط نوین «پساجنگسرد» که امکان «مبارزه با کمونیسم» را اینان گرفته، حجاب را در اروپا برای زنان ایرانی اجباری اعلام کردند! بله، هر چه افلاس «اهلچنج» فزونی میگیرد، با انتشار دروغ، به اسلامگرایان راههای نوین سرکوب زنان را نشان میدهند. آخرین ابتکار اینان روز دوشنبة هفتة جاری از طریق رسانههای تصویری به اطلاع نوکران در جمکران رسید. حضرات به زبان بیزبانی از حکومت مردهشویان میخواهند که برای انتشار تصویر ایرانیان بدون حجاب در رسانههای غرب مجازات شلاق تعیین کند! جهت طرح این مطالبات وحشیانه، یک فیلم کوتاه و «مستند» و بسیار شکمی در مورد سکینه آشتیانی ساختهاند با شرکت برنارهانری لوی و برنار کوشنر، وزیر امور خارجة نیکولا سرکوزی! در این فیلم روایت میکنند، از آنجا که عکس سکینه محمدی بدون حجاب در «تایمز» انتشار یافته، دادگاه او را به 99 ضربه شلاق محکوم کرده! بله، «دمکراسی» مطلوب غرب در کشورهای منطقه همچنانکه در وبلاگهای پیشین هم گفتیم، در واقع «احترام به ادیان» است، نه رعایت حقوق انسانها.
پس لازم است در اینجا یادآور شویم که دمکراسی با «آزادی ادیان» تفاوت اساسی دارد! دلیل هم اینکه «احکام الهی» زمان و مکان و انسان را اصولاً به رسمیت نمیشناسند، و به همین دلیل دمکراسی، به عنوان حاکمیت قوانین انسانمحور، هرگز نمیتواند پیرو قوانین «مطلق» الهی باشد. در دمکراسی، انسان خارج از سنگر حق و باطل قرار گرفته، و از حقوق فردی و اجتماعی برخوردار میشود. این مختصر را گفتیم، به این امید که اعضای طویلة مککارتی دست از تحریف دمکراسی بشویند، و به کشتار خبرنگاران و تهاجم به دیسکوتکها و تحریک افکارعمومی در مناطق مسلماننشین پایان دهند.
اینان در یونان، بلاروس، عراق و افغانستان ترور خبرنگاران را در دستورکار خود قرار دادهاند. در یونان خبرنگارکشی را به حساب «چپافراطی»، همان گروههای دستپروردة سازمان سیا مینویسند، در دیگر کشورهای خارج از حوزة دلار نظیر بلاروس، این جنایت را به حساب دولت میگذراند، و در کشورهای مسلماننشین ترور خبرنگاران را به «القاعده» و دیگر سگهایهار اسلامگرای خود نسبت میدهند. اما فعالیتهای فرهنگی «اهل چنج» به این مختصر محدود نمیشود. بوقهای ارتش ناتو با گسترش ابتذال، از طریق تهاجم به حریم خصوصی در غرب برای جیرهخوارانشان به ویژه در جمکران خوراک تبلیغاتی فراهم میآورند. در این راستا میتوانیم از مطلب مهوع «کوریره دلاسرا»، مورخ 5 سپتامبر 2010 یاد کنیم. مطلب این ورقپاره آنچنان بیشرمانه و وقیح است، تو گوئی پاسدار شریعتمداری به زبان ایتالیائی قلمفرسائی فرمودهاند. البته رسانة «اهل چنج» به بهانة «پاسخ» به ابتذالات پاسدار شریعتمداری به انتشار مطلب کذا همت گماشته، ولی در واقع هدفی جز گسترش ابتذال پیگیری نمیکند. چرا که این روزنامه بجای رعایت اصول دمکراتیک و حفظ حریم خصوصی افراد در یک دمکراسی، جهت «تلافی» هتاکی و هرزهدرائیهای کیهان در مورد همسر سابق برلوسکنی، بهترین راه را الصاق برچسب به عیال «الهام» و یکی از عیالات همین شریعتمداری یافته!
نیازی به توضیح نیست که بگوئیم «کوریره دلاسرا» با پیروی از ابتذالپراکنی کیهان در واقع دامنة همین ابتذال را گسترش داده، و مسلماً تعمد در کار است. لاتولوتهای تهران وقتی میخواهند مراتب ارادت خود را به یکدیگر ابراز دارند، میگویند، «تف کن! توش شنا کنم.» البته این یک تعارف است ولی همین تعارف توسط کیهان واقعیت یافته! به عنوان نمونه، کافی است لوموند «تف» کند، تا پاسدار شریعتمداری و هیئت تحریة کیهان «دهان روزه»، مایو پوشیده در تف کذا شیرجه زده و حسابی آبتنی فرمایند. برای مشاهدة شنای حسین شریعتمداری در «تف» لوموند، کافی است ابتدا نگاهی به سرمقالة این رسانه، مورخ اول سپتامبر 2010 بیاندازیم. در این مطلب بر طبل شکست آمریکا میکوبند، البته بدون اینکه به تخریب کشور عراق و شکست ملت عراق در برابر توحش و زیادهخواهیهای «اسلامگرایان» اشارهای کرده باشند.
ارتشهای اشغالگر خاک عراق را به توبره کشیدند تا در سایة انفجارهای روزمرة بمب، مشتی اوباش بتوانند طی مناسبتهای مقدس شیعیمسلکان، لشکرکشی خیابانی به راه اندازند و فضای اجتماعی را به اشغال خود در آورند. به ادعای سردبیر «محترم» لوموند، آمریکا میخواست دمکراسی در عراق مستقر کند، ولی نتوانست! خلاصه، امان از تروریسم! بله این است شکست آمریکا در عراق، ویراست لوموند! این روزنامه نمیگوید، اگر یانکیها خواهان دمکراسی میبودند، چرا حکومت اسلامی در عراق مستقر کردهاند، و لشکر مجهز در اختیار آخوندهای شیعه گذاشتند، و آنها را با «رأی» مردم به مجلس قانونگذاری فرستادند؟! مگر آخوند جماعت پیامآور دمکراسی تلقی میشود؟ به هیچ عنوان! اما مصلحت نیست این مسائل مطرح شود! اوباش مقتدی صدر و حکیم در بمبگذاریها هیچ نقشی ندارند و از سازمان سیا هم دستور نمیگیرند! در هر حال، تبلیغات لوموند را کیهان در بوق گذاشته تا از شکست آمریکا توسط «اسلام» داد سخن دهد!
ولی جالب اینجاست که رهبری این تبلیغات گوساله فریب را تونیبلر بر عهده گرفته. این جنایتکار جنگی که برای معرفی کتاب «خاطرات» سراپا مزخرفاش دورهگردی آغاز کرده، اخیراً نوکران اسلامگرای علیاحضرت را ارتقاء درجه بخشیده، آنان را با کمونیستهای انقلابی به قیاس میکشد. از قدیم گفتهاند، «از بلر آموز اخلاص عمل»، آنهم در مزدوری. کوتاه سخن، جانوران وحشی همچون بنلادن، ملاعمر، خمینی، مقتدیصدر و ... با نظریهپردازان انقلابی نظیر تروتسکی در ترادف قرار گرفتهاند!
منوچهر متکی، نوچة علیاکبر ولایتی که به دلیل اظهارات ابلهانهاش در مورد مذاکرات صلح اجازة ورود به مصر را نیافت، به حمید بقائی، مشاور «بتشکننژاد» گفته از حرفهای نسنجیده و «ناپخته» بپرهیزد! افسوس که هیچکس تونی بلر «روشنضمیر» را ارشاد نمیکند. بله، منوچهر متکی که همچون خمینی دجال صلح با اسرائیل را خیانت میخواند، خیلی سنجیده سخن میگوید! همچنانکه گفتیم، دیپلماسی هم دیپلماسی مردهشویان جمکران. کشور اسرائیل را سازمان ملل به رسمیت شناخته، و جیرهخواران سازمان سیا در جایگاهی نیستند که بتوانند موجودیت قانونی یک کشور را در صحنة بینالمللی به زیر سئوال برند.
همانطور که گفتیم، سیاستی که در منطقه از یکجانبهگرائی و تجاوزات اسرائیل حمایت میکند، حامی اصلی حکومت جمکران است، و تشکیلات اسمعیلهنیه در نوار غزه حلقة رابطی است که اسرائیل را به حکومت مردهشویان پیوند میدهد. اسمعیل هنیه با حمایت اسرائیل، یک طویلة اسلامی مشابه حکومت جمکران در غزه ایجاد کرده و ضمن جنگ زرگری با ارباب و تحمیل تحریمها بر ساکنان نوار غزه، به سرکوب همه جانبه به ویژه به سرکوب زنان فلسطینی مشغول شده. آنها که مذاکرات صلح را با خیانت در ترادف قرار میدهند، همچون منوچهر متکی و شرکاء مزدور و نانخور اسرائیلاند. استقرار صلح فقط با منافع ارتش ناتو در تضاد قرار میگیرد.
سیاست استعماری غرب در ایران همزمان بر تقدسفروشی و گسترش ابتذال تمرکز یافته و داستان تاریخی «حاجیآقا» از این نظر حائز اهمیت بسیار است. پرسوناژ «حاجیآقا»، فراماسون و تقدسفروش است، و همواره در هشتی نشسته و به همسراناش اجازة خروج از خانه نمیدهد. حاجی «کشف حجاب» را تأئید نمیکند، اما پیش از کودتای شهریور 1320، مخالفت خود را در قالب تضاد «امروزی» با «قدیمی» ابراز میدارد:
«اگر من میخواستم از این راهها ترقی کنم یک زن خوشگل امروزه پسند میگرفتم [...] آنوقت مثل همه این اعیانهای امروز کلاه قرمساقی سرم میگذاشتم. من قدیمیام. [...]»
منبع: «حاجیآقا»، ص. 3.
و اما در ادامة همین «داستان»، راوی به ما میگوید، حاجی ابوتراب 89 سال دارد، و «محترم»، یکی از همسراناش باردار است و پای فردی به نام «گل و بلبل» نیز به اندروناش باز شده و ... و خلاصه سکینه، دختر خردسال حاجی نیز خیلی به «گل و بلبل» شباهت دارد! در واقع حاجی با آنچه «اعیان امروز» میخواند هیچ تفاوتی ندارد. ولی آنچه در این داستان حائز اهمیت است، ارتباط صمیمانة «حاجی» با ستونهای قدرت استعماری در «ایران نوین» است: روحانی و متصدی روسپیخانه!
اگر نگاهی به تاریخ معاصر کشورمان بیاندازیم خواهیم دید که خدمات آخوند حائری با «زالممد» معروف تقارن زمانی دارد. حائری حوزة علمیه قم را با بودجة دربار تأسیس کرد تا برای اعمال سیاست استعمار، «روحانی ضداستبداد» تولید نماید؛ زال ممد نیز نظم و امنیت را بر «محلة قجرها» حاکم کرد. زالممد، نسبت به حاجی در جایگاه ممتازی قرار گرفته! پرسوناژ حاجی به زالممد نیاز دارد، حال آنکه سرپرست «شهرنو» هرگز به حاجیآقا احتیاج نداشته. حاجی مقاطعهکار و مشتری «شهرنو» زالممد است، از اینرو او را میستاید:
«نظمی که زال ممد به شهرنو داد [...] بلدیه شما [...] نتوانست به شهر تهران بده [...] اگه تو جامعه شاه و وزیر [...] هم لازم نباشه، زال ممد لازمه [...] حیف که توی این مملکت قدردان نیست و گرنه مجسمهاش را توی شهرنو میگذاشتند[...]»
همان منبع: ص. 19.
بله، افسوس که در این مملکت قدردان نیست، اگر نه مجسمة تمام طلای عموسام را در جمکران گذاشته بودند. شب گذشته یک «فیلم» کوتاه و مستند برایمان پخش کردند با شرکت برنار هانری لوی، برنار کوشنر و یک موبایل! در آغاز فیلم، دوربین «هانری لوی» را به ما نشان میداد که ایستاده، و سخت نگران به نظر میرسد، و خیره به موبایل کذا مینگرد. اصوات نامفهومی از موبایل به گوش میرسید. گزارشگر میگوید، «پسر سکینه است!» بعد گوینده به روایت منبع موثق، «حدیث مسلم» انتشار عکس بدون حجاب سکینه را در «تایمز» برایمان چنین نقل میکند: «انتشار این عکس باعث شد، دادگاه سکینه را به 99 ضربه شلاق محکوم کند و هر چند تایمز گفت که اشتباه پیش آمده و این عکس متعلق به سکینه نیست، دیگر دیر شده بود!» این بیبیگوزک مهوع را داشته باشیم، تا برویم به سراغ برنار کوشنر که در سمت چپ آن یکی «برنار» نشسته بود.
وزیر امورخارجة فرانسه پس از اینکه تأکید کرد، مسئلة سکینه را «مسئلة شخصی» خود میداند، چنین فرمود که، «برای سکینه، حاضرم به تهران بروم!» بعد هم از این حرف خودش خندهاش گرفت. البته برای حفظ ظاهر خندهاش را نیمهکاره فرو برد! ولی همان منابع موثق گفتند، «کریستین اوکرنت»، مادر بچه، از شنیدن سخنان «برنار»، یعنی همان برنار نشسته، سخت دلآزرده شده و زمزمه کرده، «کاش منهم یک سکینه بودم!» و اما داستان «سکینهپرستی» حضرات به واتیکان هم رسیده و حضرت کاردینال راتزینگر که پروندهشان در لاپوشانی جنایات کشیشهای کودکباره بسیار درخشان است، کار و زندگی مقدسشان را کنار گذاشته، سینهچاک سکینه از آب در آمدند تا کیهان هم بدون علوفه نماند، و تنور«احترام به ادیان» همچنان داغ و داغتر شود.
برادر «محمد ایمانی» در کیهان، مورخ 16 شهریورماه سالجاری خطاب به پاپ، مطلب شیوائی قلمی کرده، و خلاصه ایشان را به دین دعوت فرمودهاند. ایمانی، که دین و ایمان محمدی و به ویژه ابتذال و خشونت از قلماش «تشعشع» میکند مینویسد، «در تمام ادیان الهی مجازات گناه سکینه سنگسار است!» جالب اینجاست که 4 روز پیش از انتشار مطلب لبریز از توحش کیهان، همین «اصل اساسی» در سایت فیگارو، مورخ 3 سپتامبر 2010 نیز انتشار یافته بود!
فیگارو گزارشی تحت عنوان، «در ایران، سکینههای [گمنام] دیگری در انتظاراند»، منتشر کرد و یکی از کاربران سایت مذکور چنین «پیام» داده بود که، «اجرای قوانین ادیان ابراهیمی در شما ایجاد نفرت میکند، اما آنها [ایرانیان] از بازگشت به سودوم و گومورا و بیتفاوتی نسبت به زنا و زنای محصنه منزجراند و...» و این پیام سراپا مغلطه با جملة «همه چیز نسبی است» آغاز میشد. به عبارت دیگر، «کاربر» مذکور همچون آخوند جماعت بالای منبر رفته و «نسبیات» دمکراتیک را به ابزار توجیه قوانین «مطلق» و «نسبیت ستیز» الهی تبدیل کرده بود. خلاصه فکر نکنید غربیها اهل کوفه هستند، و پاسدار حسین شریعتمداری را تنها میگذارند! به هیچ عنوان، حضرات خوب هوای نوکرانشان را دارند تا اینان، برای حفظ نظام توحش، انواع «متدینین» را به سراغ تک تک ایرانیان بفرستند. البته در بلاد غرب هم بیکار نمینشینند بازار الصاق برچسب داغ و گرم است. به اکثر مقامات سیاسی غرب که ازدواج کردهاند، برچسب همجنسگرا زده میشود. این شیوة پسندیده که پس از مرگ «یورگهایدر» آغاز شد، چند روز پیش حتی ویلیام هیگ، وزیر امور خارجة انگلستان را نیز هدف گرفت. البته ایشان فقط تکذیب کردند، ولی این روند کار نیست!
اگر رسانهای با تهاجم به حریم خصوصی افراد دست به شایعهپراکنی میزند، میباید تحت پیگرد قانونی قرار گیرد! ولی در کمال تعجب شاهدیم که وزیر امور خارجة بریتانیا چنین نمیکند و راه را برای دخالت هر چه بیشتر رسانهها به حریم خصوصی هموارتر میسازد. کار بجائی رسیده که مرگ «گارت ویلیامز»، مأمور تراز اول سازمان اطلاعاتی انگلستان نیز همزمان به حساب همجنسگرائی «فرضی» و «انحراف اخلاقی» وی نوشته میشود. ماجرای «گارت ویلیامز» مفصل است و آنرا به فرصت دیگری موکول میکنیم. فقط به طور خلاصه بگوئیم که جسد این «جیمزباند» 31 ساله در تاریخ 25 اوت سالجاری در خانهاش کشف شد.
پس از کشف جسد «گارت ویلیامز»، جیمزباند بریتانیائی تحولات عجیبی در منطقه پیش آمد! سعد حریری، با ژاک شیراک در پاریس ملاقات کرد و پس از چند روز اعلام داشت که «سوریه در قتل پدرم دست نداشته!» اظهارات سعد حریری در «لوموند»، مورخ 6 سپتامبر 2010 منتشر شده. سپس اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل به روسیه رفت تا به ادعای «رادیوفردا» صنایع فرسودة تسلیحاتی این کشور را نوسازی کند و هواپیماهای بدون سرنشین در اختیار روسیه بگذارد! خیلی عجیب است! چرا روسیه از حکومت مردهشویان برای انجام این مهم کمک نمیگیرد؟ مگر همین چند روز پیش نبود که گورکنها آن هواپیما «قرمزی» بمبافکن را به نمایش گذاشتند! معلوم نیست چرا پیشرفتهای حکومت مردهشویان در صنایع نظامی از دید کرملین پنهان مانده؟! بگذریم و بپردازیم به دیگر تحولات شگفتانگیز در منطقه! یعنی سفر «بتشکن نژاد» به قطر.
نمیدانیم در قطر چه پیش آمد که بلافاصله حکومت مردهشویان از نظر تولید بنزین «خودکفا» شد! سایت «بیبیسی» تصویر عجیبی از مهرورزی در قطر منتشر کرده. پرزیدنت بتشکن پشت یک تریبون ایستادهاند و یک عده از اعراب گویا دستشان را در جیب ایشان فرو کرده باشند! خلاصه ما هر چه نگاه کردیم متوجه چندوچون ماجرا نشدیم. شاید حضرات دنبال سه جزیرة اشغالشدهشان میگشتند! در هر حال، پس از این برنامه فقط شنیدیم که دیگر بنزین وارد نخواهد شد! به احتمال زیاد قرار شده ناتو بجای ترکیه، بنزین را از امارات به ایران صادر کند، تا ارز حاصل از تجارت برده و موادمخدر را به عنوان ارز حاصل از صدور بنزین به بانکهای غرب سرازیر نماید. اما مهمترین «چنج» در سیاست مرده شویان این بود که برنامة مهرورزی برای «پاککردن» اسرائیل از نقشة جغرافیا «شرطی» شد!
خلاصه، احمدی نژاد در قطر اعلام داشت، «اگر اسرائیل به ما حمله کند کاری میکنیم که از نقشة جغرافیای سیاسی محو شود.» به عبارت دیگر، پرزیدنت جمکران به 31 سال شکرخوری حکومت اسلامی بر علیه اربابان اسرائیلیاش پایان دادند. و این پیامد سفر اهود باراک به مسکو بود. به دلیل چنین تحولاتی است که پروپاگاند استعمار غرب بر ابتذال و خشونت متمرکز شده و دمکراسی را با «آزادی ادیان» در ترادف قرار میدهد. حال آنکه معیار سنجش دمکراسی، آزادی افراد و گروهها برای فعالیتهای «غیردینی» است. اینجاست که پیام واقعی تهاجم اخیر به یک دیسکوتک در تاجیکستان آشکار میشود. این تهاجم، گام سوم عملیات خرابکارانة اسلامگرایان در تاجیکستان است.
بالاتر گفتیم که تهاجم به مراکز تفریح جمعی و کشتار مردم در ماه «مبارک» رمضان شیوهای است که پیشتر با آتش زدن سینما رکس آبادان در ایران تجربه شده بود و آنگلوساکسونها همین تجربة موفق را به تاجیکستان و دیگر مناطق مسلماننشین اتحاد جماهیر شوروی سابق صادر کردهاند. به گزارش نووستی، مورخ 15 شهریورماه 1389، نیمه شب گذشته، بر اثر انفجاری که در یک دیسکوتک واقع در حومة جنوبی شهر دوشنبه رخداد 7 تن آسیب دیدند.
به گزارش فیگارو، مورخ 3 سپتامبر 2010، در اواخر ماه اوت سالجاری، 25 تروریست اسلامگرا در تاجیکستان از زندان میگریزند، و به دنبال این «فرار»، رئیسجمهور تاجیکستان مسئول سرویسهای امنیتی این کشور را از کار برکنار میکند. همچنین یکی از زندانیان سابق گوانتانامو، به عنوان سازماندهندة فرار زندانیان مذکور دستگیر میشود! فردای همانروز، یک پاسگاه پلیس در شمال تاجیکستان هدف عملیات انتحاری قرار میگیرد. و با توجه به آنچه در افغانستان میگذرد، بعضیها رویای تشکیل محور اسلامی «ایران ـ افغانستان ـ تاجیکستان» در سر میپرورانند. اما به دلیل عقبنشینی اسرائیل از مواضع سنتیاش، تشکیل چنین محور جادوئیای با شکست روبرو شده، و خلاصه کاردینال راتزینگر «روشنضمیر» و به طور کلی «اهلچنج» میباید بجای «سکینه»، ابزار مناسبتری جهت نجات خود از بحران «بیبحرانی» بیابند! البته تونی بلر برای درک این واقعیت تلخ به مدت زمان بیشتری نیاز خواهد داشت، چرا که ذاتاً کودنتر از دیگران است و به قول معروف دو زاریاش دیرتر میافتد!
در تاریخ 5 سپتامبر 2010، نخستوزیر اسبق انگلستان طی مصاحبه با شبکة «ای. بی. سی.» آمریکا میگوید، اسلامگرائی، آویزة فرهنگی و مذهبی کمونیسم انقلابی است! نمیدانستیم کمونیسم ملهم از نظریة انسانمحور مارکس «آویزه» هم دارد، آنهم آویزة دینی و انسانستیز! گویا این گوشواره را تونی بلر از «تونی بنت» دریافت کرده! ایشان هم مارکسیسم آمیخته به عرفان اختراع کرده بودند! مسلماً اگر تونی بلر تف کند، تمام مقامات حکومت جمکران را سیل خواهد برد! تف هم تف تونی! چنان ضربتی دارد، که هم کمونیستهای «نجس» را «پاک» میکند، هم کثافت اسلام را میشوید، و هم طویلة ارباباناش را «کر» میدهد! بلر به کارفرمایاناش در آستان مقدس مککارتی دلگرمی داده که با نشاندن اتحاد جماهیر نوکری بجای اتحادجماهیر شوروی میتوانند همچنان به روابط «جنگسرد» ادامه دهند! گویا این ژیگولوی متدین و مکتبی، انسانمحوری مارکسیسم را بکلی فراموش کرده، که این چنین گ..ز را به شقیقه پیوند میزند. میگویند تف کاتولیکهای متدین چند منظوره است؛ هم میشوید و پاک میکند، هم میچسباند! خلاصه نوعی «حبلالمتین» است که همة «گمراهان» میتوانند با چنگ زدن به آن بمبی در رستوران، دیسکوتک و یا مرکز خرید کار بگذارند و آیندة خود را تأمین کنند. و البته رسانههای غرب به هیچ عنوان اهل کوفه نیستند که تونی تنها بماند!
سایت فیگارو، مورخ 5 سپتامبر سالجاری، به مصداق «سکوت علامت رضاست»، اظهارات ابلهانة بلر را بدون هیچ تفسیری منتشر کرده و موضعگیری را به «کاربران» سپرده! باری تونی بلر در ادامة مصاحبهاش تروریسم اسلامی را با دین اسلام در ترادف قرار داده و میگوید، اسلام خیلی ریشهدار است و حتی مسلمانانی که افراطگرا نیستند با بخشی از ادبیات اسلامگرایان موافقاند! میبینیم که خواه ناخواه اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان میباید به ملاعمر و بنلادن و دیگر مزدوران آنگلوساکسونها ارادت داشته باشند؛ این «ارادت» برای تداوم خرابکاری در عراق، افغانستان، تاجیکستان و قفقاز و ... الزامی است! اگر نه طرفداران القاعده را به سراغتان میفرستند تا همه بدانند سزای مخالفت با تل موهوم «مردم» مرگ است! بله کم کم مشخص میشود عبارت «دین ضداستبداد» و «سیاست ما عین دیانت ماست» و خردجمعی و حکومت مردمی و مردمسالاری دینی و... در کدام طویله ساخته و پرداخته شده بود، و کدام گروهها مدافع آن بوده و هستند:
«اسلامیسم، به کمونیسم انقلابی شباهت فراوان دارد و آویزة مذهبی و فرهنگی آن است [...] اسلام ریشه دارتر از آن است که میپنداریم[...]»
و اما همة صحبتهای بلر مزخرف نیست! آنجا که میگوید، کسانی که طی عملیات 11 سپتامبر 3000 نفر را در ایالات متحد به قتل رساندند، از قربانی کردن 300 هزار تن نیز ابائی نداشتند:
«اگر کسانی که طی عملیات 11سپتامبر 3 هزار نفر را به قتل رساندند، میتوانستند 30 هزار یا 300 هزار نفر را بکشند، این عمل را انجام میدادند[...]»
بله این بخش از اظهارات بلر گرچه شرطی است، و با «اگر» همراه شده کاملاً «هوده» است! در فرهنگ دهخدا، واژة «هوده» به مفهوم «راست» و «درست» آمده! تونی بلر گرچه وجود پلیداش برای جامعة بشری زیانبار بوده، این بخش از سخناناش را میباید از موجودیت پلید وی مستثنی بدانیم. در واقع آنها که طی عملیات 11 سپتامبر 2001، 3000 نفر را در ایالات متحد به کشتن دادند، و با شعار عوامفریب «مبارزه با تروریسم»، صدها هزار نفر را در عراق، افغانستان، لبنان و ... به قتل رساندند، هنوز هم دستبردار نیستند.
اگه در دنیا شاه و وزیر [...] هم لازم نباشه، تونیبلر لازمه [...] حیف که تو دنیا قدردان نیست، و گرنه مجسمهاش را در سراسر جهان توی شهرنو میگذاشتند[...]
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت