جمعه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۹


بیطار و بنیامین!

...
از همان روزی که فرزندان آدم
صدر پیغام‌آوران حضرت باریتعالی
زهر تلخ دشمنی در خون‌شان جوشید
آدمی‌ات مرده بود.

محافلی که در سال 2003 پیرامون تهاجم به کشور عراق به اجماع رسیده بودند، اینک جهت ممانعت از استقرار صلح در منطقه به دو شاخة کاذب «طرفدار صلح» و «طرفدار اسرائیل» تقسیم شده‌، جیره‌خواران‌شان را در حماس و حکومت جمکران برای کارشکنی در مذاکرات صلح تشویق می‌کنند. اینان برای دستیابی به اهداف ‌شوم‌شان یک‌سال فرصت گرفته‌اند!

مهلت جادوئی یک‌ساله، مدت زمانی است که آنگلوساکسون‌ها برای تجهیز حکومت مرده‌شویان به سلاح هسته‌ای خود را نیازمند آن می‌بینند. به همین دلیل است که هیلاری کلینتن، برای دستیابی به صلح در فلسطین نیز حدوداً «یک‌سال» وقت لازم دارد، و می‌بینیم که حکومت مرده‌شویان جهت تولید سوخت ‌هسته‌ای رآکتور تهران به همین مدت زمان نیاز پیدا کرده! به گزارش ایسنا مورخ، 9 شهریورماه 1389، علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی اظهار داشت، «طی یکسال سوخت کامل رآکتور تهران را تولید خواهیم کرد.» اظهارات صالحی با کدخبر: 05802 ـ 8906 در ایسنا انتشار یافته. البته این «مهلت یکساله» را در واقع «هری سیمور»، مشاور رئیس‌جمهور ایالات متحد در امور کنترل تسلیحات کشتار جمعی و تروریسم برای هیلاری کلینتن و صالحی تعیین کرده بود، آنهم یک‌روز پیش از تزریق سوخت هسته‌ای به نیروگاه بوشهر! به گزارش نووستی، مورخ 29 مردادماه سالجاری، هری سیمور تأکید کرده، که حکومت‌اسلامی تا سال آینده سلاح هسته‌ای خواهد ساخت. ایشان اطلاعات موثق خود را متکی بر داده‌های سازمان اطلاعات آمریکا دانستند.

ما هم تردیدی نداریم که «داده‌های سازمان اطلاعات آمریکا» کاملاً دقیق است، چرا که ایالات متحد می‌خواهد به بهانة مذاکرات صلح «یکسال فرصت» به دست آورد تا با تجهیز جمکرانیان به سلاح اتمی با یک تیر چند نشان بزند، که نخستین‌شان ماستمالی کردن مذاکرات صلح و همزمان تقویت حماس خواهد بود. چرا که اگر این مذاکرات به نتیجه نرسد، سازمان آزادی‌بخش فلسطین می‌باید صحنه را به نفع اسلامگرایان دست پروردة اسرائیل ترک گوید و آن‌ها که روز پنجشنبه در واشنگتن در ظاهر برای دستیابی به صلح حضور به هم رسانده بودند جز این نمی‌خواهند. از تونی بلر و هیلاری کلینتن گرفته تا نتانیاهو همه برای پیروزی حماس دست به دعا برداشته‌اند. البته دعا و ثنای اینان به تجهیز اسلام‌گرایان حماس محدود می‌شود. کافی است روند تهاجم به غیرنظامیان اسرائیل چند ماه تداوم یابد تا افکار عمومی در این کشور به جانب جنگ‌طلبان متمایل شود. همین برای زنده شدن الاغ مردة لازار یعنی حکومت جمکران کفایت خواهد کرد. بلافاصله تل موهوم «مردم» با شعار «مرگ بر اسرائیل» لشکرکشی خیابانی و لات‌بازی‌های دوران امام روشن‌ضمیر را از سر می‌گیرد و نان اصلاح‌طلبان و جنبش سبز و ... و طرفداران «حق»، «عدالت» و «اسلام رحمانی» و انواع مبهمات باز هم در روغن فراوان شناور خواهد شد.

قرن ما
روزگار مرگ انسانی‌ات است

این است دلیل سخنرانی ابلهانة «خوزه ماریا آسنار» در اسرائیل در مخالفت با مذاکرات صلح! می‌بینیم که نوکران سازمان سیا از آقای «آسنار» گرفته تا مقامات حکومت اسلامی جمکران همه و همه در سنگر واحد «حق» نشسته‌اند و این «حق» عبارت است از «حق مخالفت» با مذاکرات صلح، و «حق ممانعت» از استقرار صلح در منطقه. همزمان با سخنرانی آسنار در اسرائیل، تونی بلر هم در واشنگتن از مذاکرات صلح پشتیبانی به عمل آورده! اگر به یاد داشته باشیم در سال 2003 تونی بلر و آسنار هر دو در یک سنگر نشسته و پشتیبان تهاجم به عراق بودند. حال باید ببینیم چه شده که سنگرهای این دو کاتولیک متعهد و مکتبی تا این حد از یکدیگر فاصله گرفته؟ با توجه به اظهارات «آسنار» و مصاحبة‌ اخیر تونی بلر با «بی‌بی‌سی» باید بگوئیم این «شکاف» ظاهری است، و ایندو جنایتکار همچنان در یک سنگر نشسته‌ و از جنگ‌افروزی در منطقه حمایت می‌کنند.

دست‌ خون‌آلود را در پیش چشم خلق پنهان می‌کنند
[...]
هیچ حیوانی به حیوانی نمی‌دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان می‌کنند

به گزارش فیگارو، مورخ اول سپتامبر 2010، تونی بلر در مصاحبه با «بی‌بی‌سی» تهاجم نظامی به ایران را موجه دانسته، البته در صورتیکه ثابت شود حکومت جمکران به سلاح‌های کشتار جمعی دست‌ یافته! می‌دانیم که برای اثبات این امور هیچ نیازی به اسناد و شواهد نیست، کافی است همچون مورد عراق «باور مطلوب» توسط شیپورهای مرگ‌فروشان به افکار عمومی حقنه شود تا آنگلوساکسون‌ها در دو سوی آتلانتیک سفرة پر برکت جنگ را بگسترانند.

منافع جنگ‌افروزی، برخلاف تبلیغات رسانه‌های غرب، به فروش سلاح محدود نمی‌ماند. فروش تجهیزات نظامی فقط بخشی است از فواید جنگ. به عنوان نمونه کافی است به عراق بنگریم. اشغال این کشور، خارج از چپاول و تاراج نفت، به گسترش توحش، یعنی سرکوب اقلیت‌ها و تشکل‌های لائیک انجامید و کوتاه سخن، ترس و وحشت را بر روزمرة ملت عراق تحمیل کرد. البته ما مشابه همین شرایط را به محض استقرار حکومت خیابانی شیخ‌مهدی در ایران تجربه کرده‌ایم. پس از انقلاب «پرشکوه» 22 بهمن، ما نه در خیابان امنیت داشتیم و نه در خانه. برنامة‌ شلاق زدن افراد به «گناه» نوشیدن مشروب از همان نخستین روزهای بهار عاظادی تحت نظارت شهربانی آیرون‌ساید آغاز شد. البته در ظاهر این اعمال وحشیانه توسط کمیته‌های انقلاب انجام می‌گرفت،‌ هر چند که برنامة هجوم به خانه‌های مردم و غارت اموال را پیش از 22 بهمن آغاز کرده بودند. تاراجگران غنائم خود را به مسجد محل می‌بردند تا متولی مسجد هر طور صلاح می‌داند آن‌ها را میان مستضعفین «تقسیم» کند. نیازی به توضیح نیست که بگوئیم در واقع مستضعفی در کار نبود؛ اشیاء عتیقه و کتب‌نفیس از خانة بعضی‌ها سر در می‌آورد یا از طریق برخی دیپلمات‌های غرب از مرز خارج می‌شد و ... و خلاصه برای مبارزه با «ضد انقلاب» راه‌های فراوان وجود داشت که لزومی ندارد وقت این وبلاگ را به آن اختصاص دهیم.

پس از اشغال فرمایشی سفارت آمریکا، روند سرکوب شتاب بیشتری گرفت؛ جشن و میهمانی، تخته نرد، ورق، و ... تهدیدی بود برای «نظام مقدس!» خلاصه زمانیکه «نعمت ‌الهی» آغاز شد زمینة مناسب جهت استقرار «حکومت مردم» فراهم آمد. یکی از برنامه‌های «مردم» کذا کتک زدن ایرانیان در خیابان بود. زن و مرد به یک‌سان از این «حقوق» اسلامی برخوردار می‌شدند و اگر نظر ما را بخواهید، این دوران نکبت‌بار باید الهام‌بخش منادیان «برابری حقوق» در جمکران باشد! کتک خوردن خارج از تعلقات جنسی، قومی و دینی لذت عجیبی داشت! چقدر افتخارآمیز و حتی «افتخارآلود» بود که زن و مرد در خیابان‌های تهران از لباس شخصی‌های ساواک کتک بخورند، و حتی اتومبیل‌ها نیز از این «حقوق الهی» بی‌بهره نمانند، خلاصه بگوئیم، ماهیت «ضداستبدادی» علماء و روحانیت شیعه بر جهانیان آشکار شد و استاد همایون کاتوزیان برای انتشار جفنگیا‌ت تاریخی‌‌شان خارج از ترهات فوکویاما مسلماً از همین رخدادها الهام گرفته‌اند. پیش از ادامة مطلب لازم است پایه و اساس تولیدات طویلة مک‌کارتی در باب «روحانی» و «دین» ضداستبداد را توضیح دهیم، شاید پس از این توضیحات، پروفسور کاتوزیان و همکاران «شرافتمندشان» برای تبلیغ آخوندپرستی و گسترش مقدسات ترفند دیگری بیابند.

پس بازگردیم به آنچه در وبلاگ «طوطی و تزار» از تحقیقات علمی استاد «نقل» کرده بودیم. یعنی همان ابهاماتی که ایشان جهت بزک کردن چهرة کریه اسلام به هم بافته‌اند. کاتوزیان برای حقنه کردن اراجیف سازمان سیا به مخاطب، همزمان به «جمع مقدس» و «باورهای مقدس‌جمع» متوسل شده تا ضمن تحریف مطالبات مبارزان صدرمشروطه، و اختراع دین ضداستبداد، آخوند جماعت را مدافع مشروطه و روسیه را طرفدار مشروعه معرفی کند! برای درک پشتک و واروهای استاد ابتدا باید ببینیم ایشان از کدام «مشروطه» سخن می‌گویند؟ چرا که استاد علیرغم بسی ادعا، مشروطه‌شان بیشتر به همان مشروعة کذا می‌ماند! شاهد بودیم که در سال 1906 میلادی، پس از توافق روسیه و انگلستان، قانون اساسی مشروعه را به ملت ایران تحمیل کردند و پس کودتای بلشویک‌ها، زمانیکه بریتانیا یکه‌تاز میدان سیاست داخلی در ایران شد، سرکوب آزادی‌خواهان و حمایت از اوباش اسلام‌گرا شدت گرفت و حکومت «مردم» و «باورهای مردمی» بر ملت ایران به منصة ظهور رسید. نتیجة این سیاست استعماری اینک در برابر ماست: استقرار حکومت‌های توحش اسلامی در ایران، ترکیه، پاکستان، عراق و افغانستان.

البته برای استقرار چنین حکومت‌هائی در عراق و افغانستان آنگلوساکسون‌ها ناچار به لشکرکشی هم شدند، و خلاصه از فداکاری و جانفشانی در راه اعتلای اسلام هیچ فروگذار نکردند. از اینرو به تونی بلر برای انتشار خاطرات‌اش حدود 6 میلیون یورو پیش‌پرداخت شده! به گزارش فیگارو، مورخ اول سپتامبر 2010، تونی بلر در «خاطرات» خود تأکید می‌کند که، اگر صدام حسین را سرنگون نمی‌کردیم، اوضاع به مراتب از اینکه هست وخیم‌تر می‌شد! بله، همچنانکه شاهدیم وقاحت و بیشرمی در انحصار آخوند کدیور و موسوی نیست؛ «اهل‌چنج» سر و ته یک کرباس‌اند. از مطلب دورافتادیم، بازگردیم به پژوهش‌های «تاریخی» استاد کاتوزیان که ادعا می‌کنند «رهبران مذهبی» از مشروطه‌خواهان حمایت می‌کردند، چرا که در اسلام حاکمیت استبدادی «توجیه» نشده بود.

بله، آنچه سال‌ها پیش زنده یاد احمد کسروی با ارائة اسناد و شواهد معتبر و با ذکر مشخصات از عملکرد روحانیت و پیوند سنتی اوباش و دستاربند ارائه کرده، همگی «باطل» است! «حق» با کاتوزیان است که در دو گام، حدیث و روایت و بی‌بی‌گوزک را بجای رخدادهای تاریخی ‌نشانده. کاتوزیان مسلماً به پند و اندرزهای خردمندانة‌ پروفسور بنی‌صدر هم گوش کرده. بنی‌صدر اینروزها برای فروش کالای مبهم و بنجل «حق‌» چنان عرق شرافت می‌ریزد که در«روزآنلاین» سیلاب به راه افتاده، البته سیلی از عرق شرافت! رایحة تعفن شرافت و ناموس و مسائل زیرشکم سراسر سایت کذا را فرا گرفته، و خلاصه بدون ماسک آنطرف‌ها نروید که ممکن است از نسیم خوش پفیوزی و خودفروختگی به حال تهوع دچار شوید، و اصلاً فراموش کنید که حکومت اسلامی همچون دیگر حکومت‌های اسلامی جیره‌خوار یانکی‌هاست و 31 سال است که نعل وارونه می‌زند.

جالب اینکه ارز حاصل از چپاول نفت ایران در بانک‌های غرب ذخیره می‌شود، سلاح و تجهیزات حکومت امام زمان نیز از چین و اسرائیل می‌آید؛ بنزین‌اش را هم ارتش ناتو در ترکیه تأمین می‌کند. گوسفند و گندم‌اش از گرجستان وارد می‌شود و مخالف‌نمایان این حکومت از پاسدار و حقوق‌دان و انواع قلم به مزد نیز همگی در حوزة دلار و یورو ساکن شده و پس از 31 سال همچنان بر طبل خط توحش امام روشن‌ضمیر می‌کوبند! مگر آن وحشی بیابانی، رهبر کبیرتان «ضدآمریکائی» نبود، پس شما چرا برای حمایت از مواضع فکری و ایدئولوژیک این حضرت خردجال در یونجه‌زارهای آمریکا و مراتع سرسبز اروپا نشسته‌اید؟!

کجا بودیم؟ از مطلب دور افتادیم! بله از دو گام جادوئی کاتوزیان می‌گفتیم که ابهام مقدس را بجای رخدادهای تاریخی ‌نشانده. «استاد» ابتدا پیوند اوباش و دستاربند را به حمایت «جمع مقدس»، روحانیت از مبارزان صدرمشروطه تبدیل کرده، سپس گروه مبهم «جامعة شهری» را بجای مشروطه‌طلبان می‌نشانند، ‌ و به این ترتیب خود نیز در سنگر «حق» سازمان سیا جلوس می‌فرمایند:

«در مجموع رهبران مذهبی و مراکز شهری از موضع اینان [مشروطه خواهان] حمایت به عمل می‌آوردند، چرا که در آموزة اسلامی توجیهی جهت حاکمیت استبدادی وجود نداشت، در تئوری دولت شیعی استبداد دولتی مشروعیتی نداشت، و علماء از جامعة شهری که شامل زمین‌داران، تجار و توده‌های مردم عادی می‌شد، و به حرکت مشروطه تمایل داشت، جدا نشدند.»

همایون کاتوزیان، تاریخ و سیاست ایران، انتشارات راتلیج، 2002، صفحة 132.

حال باید از این مورخ برجسته بپرسیم کدام «رهبرمذهبی» در ایران با اجرای احکام شریعت مخالفت کرده، و کدام «جامعة شهری» خواهان جدائی دین از سیاست شده که سرکار این مزخرفات را سر هم کرده‌اید؟ باید حضورتان بگوئیم، شما و دیگر بوق‌های طویلة مک‌کارتی سخت کور خوانده‌اید، اگر می‌پندارید که مفاهیم معاصر حقوقی و دیگر علوم انسانی را می‌توانید از واژه‌های گنگ و مبهم قرآن و حدیث و روایات و نهج‌البلاغه استخراج کنید. اسلام هیچ تعریف مشخصی از استبداد ارائه نداده؛ اسلام خود نوعی از انواع «استبداد بدوی» است.

این دین همچون دیگر ادیان هرگز نظریة‌ سیاسی نبوده، چرا که دین از «تفکر» ناشی نمی‌شود، ریشه در «توهم» و «باورها» دارد. به همین دلیل است که دین، انسان را حقیر و ذلیل و «بندة خدا» می‌خواهد و به همین دلیل است که در یک نظام دمکراتیک و انسان‌محور اعتقادات مذهبی می‌باید الزاماً «حریم‌ خصوصی» افراد به شمار آید، چرا که این اعتقادات انسان‌ستیز و فاقد انسجام منطقی است. در مجموعه آیات قرآن و حدیث و روایات اسلام از ظلم، ستم، حق و عدالت فراوان یاد شده، ولی این واژه‌ها گنگ و ساختارشکن‌اند و همچون توهمات و باورها در هیچ چارچوب منطقی و مستدل و حقوقی قرار نمی‌گیرند. در نتیجه، شما و همپالکی‌های‌تان نمی‌توانید انتخابات، فعالیت‌های اجتماعی و تشکل‌های سیاسی را از آیة گنگ «و امر هم شوری بینهم» استخراج کنید! خوانندة گرامی! امیدوارم با این توضیحات شیوة «علمی» کاتوزیان و دیگر تبلیغات‌چی‌های سازمان سیا روشن‌تر شده باشد!

پس بازگردیم به هم‌سوئی واژگون سگ‌های‌ هار سازمان سیا جهت مخالفت با مذاکرات صلح. امروز مرده‌شویان جمکران مخالفت صریح خود را با مذاکرات صلح ابراز داشتند و البته هیچ جای تعجب نیست، چرا که اسرائیل و آمریکا نیز با صلح مخالف‌اند، اینان فقط می‌خواهند از طریق وقت‌کشی، هم جناح محمود عباس را به نفع اسلام‌گرایان حماس منزوی کنند، و هم از مرده‌شویان جمکران یک پاکستان دوم بسازند. به این ترتیب، هم حکومت جمکران و هم اسرائیل دوباره جان خواهند گرفت و می‌توانند برای گسترش منافع یانکی‌ها به عربده‌جوئی و جنگ زرگری دیرینه ادامه دهند. به همین دلیل است که خوزه‌ ماریا آسنار در سخنرانی خود سیاست اسلام‌نوازی اوباما را «ضد اسرائیل» معرفی می‌کند! حال آنکه به گواهی تاریخ، تقویت اسلام‌گرایان در عمل فقط از طریق تقویت جنگ‌طلبان اسرائیل و ارتش ناتو صورت پذیرفته. کافی‌ است نگاهی به تجاوزات و کشتار ارتش اسرائیل در لبنان و فلسطین بیاندازیم تا دریابیم این تحرکات با استقرار حکومت خیابانی شیخ مهدی بازرگان و زوزه‌های آن وحشی بیابانی در باب «راه قدس از کربلا می‌گذرد» چگونه تقارن زمانی ایجاد کرده بود! این است دلیل واژگون‌نمائی آسنار.

روز گذشته خوزه ماریا آسنار در اجلاس سالانة کنگرة جهانی یهود از اسلام نوازی اوباما انتقاد کرد و آنرا به زیان اسرائیل دانست، و سایت حنازرچوبه، مورخ 11 شهریورماه 1389، سخنان نخست وزیر پیشین اسپانیا را با کد: 253378 منتشر کرد تا همه بدانند و آگاه باشند که پیش از اوباما، سیاست آمریکا هرگز اسلام‌نواز نبوده! البته حنازرچوبه طرفداری همین آسنار از حملة ارتش آمریکا و انگلیس به ملت‌های «مسلمان» افغانستان و عراق را پنهان می‌کند، تا آبروی نداشتة حکومت اسلامی بیش از این‌ها نرود. ولی با در نظر گرفتن تبلیغات گسترده‌ای که به راه افتاده، به عنوان نمونه می‌باید بپذیریم که براندازی پهلوی دوم، کودتای ضیاءالحق، و اسلامی شدن مدارس ترکیه پس از کودتای ارتش حتماً به این معنا بوده که آمریکا، در مقام فرماندة ارتش ناتو از مخالفان سرسخت اسلام است. و حتماً برای مبارزه با اسلام بوده که واشنگتن طالبان و القاعده را مورد حمایت مالی، لوژیستیک و سیاسی قرار می‌داد، و در دوران بوش به زور سر نیزه حکومت توحش اسلامی را بر ملت‌های عراق و افغانستان تحمیل کرده! می‌بینیم که خوزه ماریا آسنار مفلوک با انتقاد از سیاست اوباما، در واقع چندین دروغ شاخدار به مخاطب تحویل می‌دهد. آسنار از یک‌سو چنین القاء می‌کند که پیش از ریاست جمهوری اوباما، حاکمیت آمریکا به اسلام نزدیک نبوده، و از سوی دیگر، حمایت اوباما را از اسلام تهدید منافع اسرائیل می‌شمارد‌.

اما جیغ‌ و فریاد و زوزة آسنار بیشتر بر علیه روابط نوین آمریکا با روسیه است. به عبارت دیگر، فرانکیست‌های اسپانیا همچون مرده‌شویان جمکران آرزوی «بازگشت به گذشته»، یعنی دوران امام روشن‌ضمیرشان را دارند، آنروزهای خوبی که همة فاشیست‌ها از «جنگ سرد» دلگرم بودند و می‌پنداشتند که «در» همچنان بر همین پاشنه خواهد چرخید:

«خوزه ماريا اسنار [...] از باراك اوباما [...]‌ به خاطر تلاش براي نزديك شدن به جهان اسلام [...] انتقاد كرد[...] وي [...] گفت [ اين سیاست] خطر تضعيف اسرائيل [...] بهترين متحد آمريكا را در بردارد [آسنار] همچنين تلاش اوباما براي ايجاد رابطه جديد با روسيه [...] را نيز مورد انتقاد قرار داد [آسنار گفت] ‌اوباما [...] با [...] دشمنان آمريكا نزديك شده[...]»

حال اگر نگاهی به تاچریة امروز و سخنرانی‌های مقامات حکومت مرده‌شویان بیاندازیم از همسوئی‌شان با سخنان آسنار مبهوت خواهیم شد! مرده‌شویان، بدون استثناء به نشخوار همان پروپاگاند سازمان سیا مشغول شده‌اند که برای تداوم وضع موجود به نفع اسرائیل، مذاکرات صلح را با «خیانت» در ترادف قرار می‌دهد. به این ترتیب، افکار عمومی در کشورهای حامی صلح در منطقه با حاکمیت‌های‌شان در تقابل قرار می‌گیرند، و به یاد داریم که برای تحکیم پایه‌های چنین سیاستی بود که انور سادات را در مصر ترور کردند و قتل او را نیز به حساب خالد اسلامبولی نوشتند. بوق‌های ارتش ناتو، «صلح» با اسرائیل را به عنوان دلیل ترور انور سادات به افکار عمومی جهان حقنه کردند تا همه بدانند «صلح» در کل منطقه خیانت به آرمان فلسطین شمرده می‌شود. حال آنکه در واقع استقرار صلح در منطقه، خیانت به منافع ارتش ناتو است. به همین دلیل بود که در آن روزهای نورانی که از قضای روزگار با حکومت زوج خوشبخت «موسوی ـ خامنه‌ای» تقارن زمانی داشت، و خلاصه نسیم «اسلام رحمانی» در سراسر کشور می‌وزید، اهدای نفت رایگان در برابر دریافت سلاح جهت تداوم جنگ با عراق از یکسو، و نبرد با شوروی در افغانستان از سوی دیگر، «خدمت به آرمان فلسطین» به شمار می‌رفت! چون در این شرایط بود که اسرائیل توانست لبنان را تجزیه کرده و زمینه‌ساز فاجعة صبرا و شتیلا شود. آنروزهای طلائی گذشت! و خلاصه کار بجائی رسیده که تلویزیون اسرائیل مخالفان جنبش‌سبز را «اسلام‌گرا» می‌خواند! از شما چه پنهان، تا امروز نمی‌دانستیم «اینهمه» اسلامگرا هستیم!

شب گذشته شبکة تلویزیونی فرانسه یک زن آلمانی ساکن دوبی به نام «گیرت مولر» را برای ادای فریضة واجب «امر به معروف و نهی از منکر» به کانال 24 آورده بود. خانم گیرت مولر، دامپزشک متخصص امراض بازهای شکاری تشریف دارند، چهل ساله‌اند و مجرد و با سگ‌محترم‌شان زندگی می‌کنند؛ ایشان در مورد تجردشان می‌گویند، «هنوز مرد رویاهایم را نیافته‌ام!» باید پرسید برای یک زن چهل‌ساله چه رویاهائی باقی می‌ماند که در آن بتوان برای مردی هم جائی باز کرد؟! شاید ایشان در باورشان یک «تین ایجر» باشند! هیچ اشکالی هم ندارد خودشان می‌دانند و رویاهای‌شان! باری خانم مولر را آورده بودند تا موعظة تهیه‌کنندة برنامه را از زبان مبارک‌ خود تکمیل کنند.

طی برنامه مجریان به ما می‌گفتند، در دوبی زن‌ها صورت‌شان را در برابر دوربین می‌پوشانند، یا زن‌ها پس از اینکه مردها غذا خوردند، می‌توانند غذا میل کنند و ... و یک صحنة مهوع از غذا خوردن مردان را نیز نشان دادند که از حق نگذریم بسیار «اشتها آور» بود. پس از اینکه مستخدمین فیلیپینی میز را چیدند، مردان به غذا خوردن پرداختند، البته بدون کارد و چنگال و این ‌جور ابزار فساد و غرب‌زدگی! خلاصه، نقش‌شان را خوب ایفا کردند؛ وقتی تناول‌شان به پایان رسید، نیمی از غذاها روی میز پخش شده بود! دوباره زنان فیلیپینی آمدند و میز را تمیز کردند و ... و یکی از مردان باز شکاری‌اش را به کلینیک ویژة بازهای شکاری برد که همین «گیرت مولر» خودمان ریاست آنرا بر عهده داشتند. گویا امیرنشین کذا دامپزشک را هم باید وارد کند، آنهم از آلمان! بالاخره وقتی ماشین پولشوئی را آلمان برای‌تان نصب می‌کند تا پول نقد را به صورت قانونی به شمش طلا تبدیل کنید، دامپزشک‌‌تان هم باید آلمانی باشد! مسلماً بین پولشوئی و دامپزشکی ارتباطی معنوی وجود دارد که ما از آن بی‌خبر مانده‌ایم چون رویاهای گیرت‌مولر در دسترس‌مان نیست!

در هر حال، طی این برنامة به اصطلاح مستند و بسیار «جالب» گفته شد که در دوبی زنان از حقوق مساوی با مردان برخوردارند، چرا که می‌توانند کار کنند! ‌ ولی هیچ زنی اجازه نمی‌دهد از صورت‌اش فیلم ‌بردارند! خلاصه مقداری تل چادرسیاه که صورت‌شان هم دیده نمی‌شد و در حال بافتن گلیم بودند، به عنوان زنان برخوردار از حقوق‌ مساوی به خورد ما دادند. بعد هم «گیرت مولر» جهت موعظه به ساحل آمد، البته دست در دست سگ‌اش! خانم مولر فرمودند، «من هرگز در پلاژهای عمومی مایو نمی‌پوشم؛ فکرش را بکنید اگر صاحب یکی از این بازهای شکاری مرا با مایو ببیند چه می‌شود؟! اینجا رسم نیست! باید به فرهنگ مردم احترام گذاشت! من هیچ خوشم نمی‌آید که این توریست‌ها با مایو و لباس دکلته در برابر مردم ظاهر شوند، هر جا یک آداب و رسومی دارد و... و من فقط در استخرهای خصوصی شنا می‌کنم!»

پس از پخش پروپاگاند محفل «احترام به ادیان» دوباره همان مردی که باز شکاری‌ 30 هزار یوروئی‌اش را به کلینیک برده بود در برابرمان ظاهر ‌شد. شب هنگام بود و ایشان با دو پسربچه وسط بیابان نشسته بودند، آتش روشن کرده و یک کتری آلومینیومی دود گرفته هم روی آتش بود، گویا می‌خواستند قهوه درست کنند. گزارشگر از زبان او به ما چنین می‌گوید: «این سنت ماست که از پدران‌مان به ما رسیده و ما وظیفه داریم آنرا به فرزندان خود منتقل کنیم!» نمی‌دانم مقصودشان از «سنت پدران‌شان» همان قهوه درست کردن وسط بر بیابان بود، یا حق ویزیت نجومی‌ای که شیخ امارات جهت معاینة «رایگان» بازها به این بیطارة آلمانی می‌پردازد! به هر تقدیر، یادآور شویم که شبکة 24 تحت نظارت محافل «چپ‌نمای» کشور فرانسه اداره می‌شود!

از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
آدمی‌ات مرده بود
گرچه آدم زنده بود

بله، اگر به فرضیات علمی در مورد پیدایش جهان نگاهی بیندازیم می‌بینیم که هزاران‌ هزار سال پیش پدران نوع بشر چاردست‌وپا راه می‌رفتند، روزگاری هم روی درخت زندگی می‌کردند و اگر گهگاه نارگیلی به دست‌شان می‌آمد برای خوردن آن با دیگر بوزینه‌ها نبرد می‌کردند و خلاصه چند تن از پدران آیندة بشریت به این ترتیب لت‌وپار می‌شدند، ولی همین میمون‌ها که ما انسان‌ها برای‌شان آنقدرها ارزش «فلسفی» قائل نیستیم، ‌ از بسیاری انسان‌ها فهمیده‌تر هستند. اینان اگر نارگیل‌شان را سق می‌زنند، با نارگیل دیگر میمون‌ها کاری ندارند، و خصوصاً برای قاپ زدن غذای دیگران و زدن جیب‌شان «فیلم مستند» توجیهی نمی‌سازند و به اسم «دکتر دامپزشک» دروغ هم نمی‌گویند. افسوس که گردانندگان بسیار محترم شبکة 24 فرانسه، این سنت نیکوی پدران‌شان را بکلی فراموش کرده‌اند!

در عوض بنیامین نتانیاهو روز گذشته در نشست واشنگتن به سنت پدران‌اش علاقة عجیبی نشان داد! هر چه محمود عباس بر اجرای قوانین و مقررات بین‌المللی پای ‌فشرد، نتانیاهو بیشتر در استخر بی‌بی‌گوزک‌های کتاب‌مقدس شناور ‌شد؛ تنها راه رستگاری ایشان زدن به صحرای کربلا بود. بله، پس از تأکید محمود عباس بر رعایت موازین حقوق بین‌المللی و اجرای مصوبه‌های شورای امنیت و سازمان ملل، نتان‌یاهو یک راست به سراغ ابراهیم رفت! همان حضرت که «بت‌شکن» لقب گرفته‌اند و حاضر بودند به فرمان خداوند سر فرزندشان را گوش تا گوش ببرند. همان ابراهیم که همسرش را به عنوان خواهرش معرفی کرد و در سن نودسالگی هم جشن ختنه سوران‌ گرفته بود! نتانیاهو اصلاً به قوانین و مقررات کاری نداشت. ایشان که مثل موش در تله افتاده بودند، میان پیامبران جرجیس را گرفته و می‌گفتند، ما با هم برادریم، پدرمان ابراهیم بوده و ... و خلاصه آنقدر در شارلاتانیسم شتاب به خرج دادند که اسحاق را با اسمعیل اشتباه گرفتند و خودشان تبدیل شدند به پسر اسماعیل! امروز با شعار برادران بسیجی در باب «بت‌شکنی» احمدی نژاد معلوم شد پدرشان همان پرزیدنت «احمی» است! باری اگر نتانیاهو به همین ترتیب ادامه دهد بزودی می‌رسد به اصل مطلب، یعنی آغاز آفرینش در اسطوره‌های مقدس ادیان ابراهیمی، همان روز خوبی که قابیل برادرش را به قتل رساند!

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
[...]
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانی‌ات است






0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت