باد و مهاباد!
...
«البته که پایه و اساس مملکت دین و مذهبه [...] اما همه کارها را که مذهب نمیتونه بکنه [...] مردم چوب و فلک میخواهند[...] خدا خر را شناخت که شاخش نداد[...]»
منبع: «حاجیآقا»، ص. 27.
در پاداش به دمجنبانی احمدینژاد برای یانکیها، ایالات متحد نیز برای بازگشت به دوران امام روشنضمیر و سرکوب همه جانبة کردها به آدمخواران جمکران چراغ سبز نشان داده.
انفجار بمب در مهاباد همزمان با انتشار تصویر سخنرانی احمدینژاد در برابر صندلیهای خالی سازمان ملل دو پیام واژگونه به مخاطب ارسال میکند. نخست اینکه حاکمیت ایالات متحد و دمکراسیهای غرب هیچ ارتباطی با احمدینژاد ندارند، دیگر آنکه ایالاتمتحد عملیات خرابکارانه در مهاباد را محکوم میکند! اگر دو پیام واژگون فوق را در کنار اظهارات اخیر احمدینژاد مبنی بر نفی موجودیت قانونی کشور اسرائیل قرار دهیم خواهیم دید که ایالات متحد حکومت اسلامی را در مسیر نورانی امام روشنضمیر و صدر انقلاب شکوهمند ژنرال هویزر قرار داده، تا این حکومت بار دیگر بتواند همچون آن روزهای خوب، ضمن عربدهجوئی بر علیه اسرائیل به سرکوب ملت ایران، به ویژه سرکوب اقلیتهای قومی و مذهبی مشغول شود. این است دلیل انفجار بمب در مهاباد: فراهم آوردن خوراک تبلیغاتی برای تغذیة دژخیمان حاکم بر کردستان ایران. زوزه و عربدة «جلالزاده»، استاندار آذربایجان غربی در سایت رسمی حکومت مردهشویان شاهدی است براین مدعا.
در پی انفجار بمب در مهاباد، جلالزادة مفلوک بازنشخوار تبلیغات سازمان سیا در دوران جنگ استعماری با عراق را از سر گرفته. کلیدواژههای این تبلیغات ابلهانه و مبهم عبارت است از «دشمن، عملیات ددمنشانه، مردم، دفاع از انقلاب، ایران اسلامی، و ...» و این مزخرفات همواره با تهدید به مرگ همراه میشود. جلالزاده ضمن کوفتن بر طبل «دشمن، مردم و ایران اسلامی» اظهار داشته، این اعمال توسط همان کسانی انجام شده که قرآن را میسوزانند. اتفاقاً اینبار این گوسالة ننه حسن کاملاً درست میگوید، گاوچرانها برای فراهم آوردن زمینة لشکرکشی خیابانی جنجال قرآنسوزی به راه انداختند، در نتیجه هر عملی که مشوق عربدهجوئی اوباش در خیابانهای ایران باشد، مستقیماً تحت نظارت طویلة تقدسپرور مککارتی صورت میپذیرد. تردیدی نداریم که انفجار بمب در مهاباد با هدف گسترش جنجال و زمینهسازی برای لشکرکشی خیابانی و سرکوب کردها سازمان یافته و سخنان جلالزاده نیز جز این هدفی دنبال نمیکند.
استاندار آذربایجان میگوید این عملیات باعث میشود «مردم» بیشتر از نظام حمایت کنند، و اتفاقاً اینجا نیز حق با اوست. چرا که تل موهوم «مردم» در حکومت اسلامی مدافع توحش و پیرو خط ماشالله قصاب روشنضمیر است، پیرو همانها که از 31 سال پیش دوام و بقای حکومت خیابانی محبوب محفل برژینسکی را در ایران تضمین کردهاند. و جلالزادة کودن میپندارد که هنوز در بر همان پاشنة «شکسته» میچرخد. حضرت استاندار آذربایجان میفرمایند، دشمن با این جنایات قصد مقابله با «نظام» را دارد! باید از این جلاد ساواک بپرسیم کدام نظام؟ نظام «خردرچمن» فرسودهای که رئیس سازمان سیا با تبلیغات در رادیوهای بینالمللی برایاش مشروعیت 85 درصدی کسب کرده؟ این پدیدة نفرتانگیز را «نظام» مینامید؟ بهتر است آن را به نام واقعیاش، «مترسک آمریکا» بخوانید و بدانید که آمریکا با سایة خود مقابله نخواهد کرد. این گاوچرانها خر که نیستند، خود را به خریت میزنند تا به قول راوی «حاجیآقا»، «کارها بهتر انجام بشه.» و باید بگوئیم با وجود حمارهائی از قماش جلالزاده، کارشان خیلی خیلی بهتر انجام میشه:
«دشمنان بدانند [...] كه با اقدامات كور و ددمنشانه [...] هرگز نخواهند توانست مردم را از حضور در صحنههاي مختلف حمايت از نظام و انقلاب خارج سازند [...] دشمنان بدانند كه با اين حركات مردم [...] حمایت خود را از نظام بيشتر اعلام ميدارند [...] جنس دستي كه قرآن عزيز را سوزاند از جنس همين دستي است كه اين حادثه [...] را در اين شهر به انجام رساند [...] قول ميدهم تا انتقام خون شهداي اين حادثه را گرفته و عاملان آن را در همين شهر به دار مجازات خواهيم آويخت [...]»
بله جلال زاده احساس میکند همانطورکه به ادعای مردهشویان، روح خمینی در جسم خامنهای حلول کرده، روح «جلائیپور» جلاد هم در جسم او «حلول» کرده، و حضرت استاندار میتوانند در جنایت و کشتار کردها حتی گوی سبقت از جلاد مهاباد بربایند، اما ایشان اشتباه میکنند. آنروزهای خوب که چمران و جلائیپور و دیگر دژخیمان مزدور غرب در کردستان «انتقام خون شهدا» میگرفتند، دیگر سپری شده! اگر به بمبگذاری در میان مردم ادامه دهید و دست و پای عمال کثیفتان را جمع نکنید مطمئن باشید که اوضاع برای اربابانتان در واشنگتن به مراتب خرابتر از اینها خواهد شد. بگذریم، نفسکشطلبی استاندار بدبخت آذربایجان غربی در حنازرچوبه مورخ، اول مهرماه 1389با کد: 285567 انتشار یافته. البته پیشدرآمد این سناریوی مهوع در مصاحبة مایکل لدین با «رادیوفردا» آشکار شده بود. ایشان به حکومت اسلامی «پیام» داده بودند که آمریکا همچنان خواهان تداوم روابط پنهان است! پس بازگردیم به مصاحبة مذکور تا بتوانیم همزمان به پیام یکی از خوانندگان گرامی این وبلاگ نیز پاسخ داده باشیم.
خوانندة گرامی! در مورد ارتباط «پنهان» دولت میرحسین موسوی با آمریکا و رسوائی «ایران ـ کنترا»، مایکل لدین فقط بخشی از واقعیات را بیان میکند تا بتواند با یک تیر چندین نشان بزند. مصاحبة «مایکل لدین» پروپاگاندی است با چند پیام مشخص. محور اصلی پروپاگاند کذا باوراندن یک «سوپر» دروغ شاخدار به مخاطب است، مبنی بر اینکه فقط «حامیان تندرو» حکومت اسلامی طرفدار ارتباط با آمریکا بودند و این جناح شامل میرحسین موسوی و اطرافیاناش خواهد شد. با این تبلیغات گوسالهپسند، از یک سو «بانیان» حکومت اسلامی، و از سوی دیگر «مخالف تندروها» خارج از طیف طرفداران رابطه با آمریکا قرار میگیرند! بله، با این شعبدهبازی ابلهانه، مایکللدین «تلویحاً» چنین میفرمایند که خمینی، بنیانگذار حکومت اسلامی با جناح موسوی همسوئی نداشت! نیازی به توضیح نیست که بگوئیم بر اساس اظهارات مستر لدین، میباید حساب دارودستة شیخ مهدی بازرگان و دیگر اعضای نهضت «عاظادی»، و همچنین حساب آخوند منتظری را به عنوان «مخالف تندروها» از حساب میرحسین موسوی و اطرافیاناش جدا کنیم، و آنان را به عنوان انقلابیون میانهرو، ضدامپریالیست و مخالف ارتباط با آمریکا «شناسائی» نمائیم! حال آنکه عدم ارتباط با آمریکا به هیچ عنوان نمیتواند دلیل ضدامپریالیست بودن دولتی باشد. دولت کوبا هرگز با آمریکا قطع رابطة دپیلماتیک نکرده! رابطة دیپلماتیک دولتها با یکدیگر، ارتباطی است «رسمی» و «دوسویه» در چارچوب مقررات بینالمللی. حال آنکه ارتباط پنهان، همچون ارتباط با روسپی، یکسویه، غیرقانونی و نامقبول است. و این است ماهیت واقعی ارتباط آمریکا و دیگر متحداناش از جمله اسرائیل با حکومت اسلامی.
برخلاف اظهارات «مایکل لدین»، گرایش دارودستة موسوی به ایالات متحد، گرایش کل حکومت اسلامی بوده و هست. سازمان سیا بیهوده میکوشد بخشی از حکومت اسلامی را به آمریکاپرستی متهم کند و بخش دیگر را از هر گونه دروغ و خیانت مبری نماید، و اینان را وفادار به «شعارهای» والای انقلاب اسلامی جلوه دهد. باید بگوئیم حضرت مایکل لدین و کارفرمایانشان کور خواندهاند! حکومت اسلامی یک مجموعة منسجم از جناحهای مزدور غرب است، و این است وجه مشترک تمامی جناحهای این حکومت. این مجموعة تبهکار 31 سال است که با شعار «نبرد با آمریکا و اسرائیل»، تحت نظارت مستقیم سازمان سیا به سرکوب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ملت ایران اشتغال دارد، و در همسوئی کامل با اسرائیل نقش «کارچاقکن» یانکیها را در منطقه ایفا میکند. اینک که دکان میرحسین موسوی کساد شده، مایکل لدین به افشای بازندهها پرداخته تا شاید به ضرب قرآن سوزان و انفجار بمب در مهاباد و صندلیهای خالی در نیویورک، نانی برای احمدینژاد بینوا به تنور بچسباند.
جالب اینجاست که احمدینژاد هم با یک مصاحبه در مسیر مقدس «سیاست انسداد» از خدمات شایستة سازمان سیا قدردانی به عمل آورده. ایشان فرمودهاند، «ما» اسرائیل را به رسمیت نمیشناسیم، چرا که اسرائیل اشغالگر است! این اظهارات مضحک برای تداوم «سیاست انسداد» کفایت خواهد کرد، چرا که «مذاکره با اسرائیل» را در ترادف با «خیانت» به آرمان فلسطین قرار میدهد. در نتیجه، اگر سران کشورهای مسلماننشین منطقه جهت استقرار صلح با اسرائیل مذاکره کنند در افکار عمومی خائن و مزدور شناخته میشوند. حال آنکه مزدور واقعی حکومت اسلامی است که برای تداوم بحران در منطقه خود را اینچنین به آب و آتش میزند، تا منافع آمریکا تأمین شود. اگر حکومت اسلامی اینهمه با «اشغالگری» مخالف است چرا با دولتهای دستنشاندة ارتش اشغالگر آمریکا در عراق و افغانستان بده بستانهای دوستانه به راه میاندازد؟
بیدلیل نبود که در فردای مسابقات مارگیری، رابرت گیتس برای روسپیهای تقدسفروش یک مشروعیت 85 درصدی تأمین کرد. اینک احمدینژاد با تکیه بر همین مشروعیت ساختهوپرداختة طویلة مککارتی مطالبات آمریکا را خواست «85 درصد» ایرانیان معرفی میکند! این شرایط همان است که در ابتدای استقرار حکومت اسلامی برای امام روشنضمیر و دولت خیابانی بازرگان فراهم آورده بودند تا به نام 99 درصد «مردم» سرکوب و کشتار اقلیتهای سنی مذهب را آغاز کنند و بعد هم به حساب دیگران برسند که رسیدند. و البته فراموش نکردهایم که ایالات متحد همواره جنایات حکومت اسلامی را محکوم میکرد تا امام روشنضمیر حقوقبشر را «آمریکائی» بخوانند و مخالفان سرکوب و توحش استعماری را هم «طرفداران آمریکا»! بله، جلادان مزدور آمریکا، با برخورداری از انزوای سیاسی و اقتصادی شعار نبرد با آمریکا و اسرائیل سر داده، و با کوفتن بر طبل مبهمات و باورهای مقدس جمعی نظیر«اسلام»، «مردم»، «مستضعفان» و ... و «شهدا» وظایف محوله را به بهترین وجه ممکن انجام میدادند. میبینیم که حاکمیت آمریکا هوای بازگشت به همین گذشتة نورانی را در سر دارد. این است دلیل «انکار ارتباط» هیئت نمایندگی آمریکا با هیئت ایرانی توسط فیلیپ کراولی. و این است دلیل انفجار بمب در مهاباد که وزارت امورخارجة آمریکا هم شدیداً آن را محکوم کرده! در واقع حاکمیت آمریکا با این عمل به حکومت اسلامی برای سرکوب کردها و گسترش سرکوب ایرانیان چراغ سبز نشان داده.
«پیام» لاتبازی اخیر گاوچرانها به ملت ایران و افکار عمومی جهان این است که اتفاقات آینده در ایران، هر چه باشد، از پشتیبانی غرب برخوردار نیست، چرا که آمریکا ومتحداناش در ناتو احمدینژاد را طرد کردهاند! صندلیهای خالی سازمان ملل هم شاهدی است بر این مدعا! و ما ملت باید این پروپاگاند بیشرمانه را باور کنیم! یانکیها پس از ارسال پیام مذکور، و پس از مشخص شدن مناطق تاراجشان، تصاویر گوسالهفریب سخنرانی احمدینژاد را در برابر صندلیهای خالی سازمان ملل متحد منتشر کردند تا یک دروغ شاخدار را به ملت ایران حقنه کنند و آن اینکه آمریکا و متحداناش هیچ میانة خوبی با احمدینژاد ندارند! درست همانطور که در دورة خمینی دجال همین دروغها را به خورد جهانیان میدادند. ولی آنروز واقعیت جز این بود، و امروز نیز در بر همان پاشنة واژگوننمائی میچرخد. صندلیهای خالی پیامی است واژگونه که استعمار غرب برای ملت ایران میفرستد. در نتیجه، برخلاف تصور برخی خوشباورها و خرفتها، این تصویر به هیچ عنوان خندهدار نیست! آن فضای خالی در سازمان ملل با پروپاگاند انسانستیز استعمار «پر» خواهد شد.
این پروپاگاند در رسانههای رسمی حکومت اسلامی همزمان به صورت احمدینژادستائی، «علمیات» بخشیدن به بیبیگوزکهای ادیان ابراهیمی و تهاجم به دارودستة اکبر بهرمانی بروز کرده. به موازات همین نمایشات مهوع در داخل، واژگوننمائی سایتهای فارسی زبان آنگلوساکسونها نیز آغاز شده. اینان با زیرورو کردن گذشته، در برابر وحشیگریهای خمینی از خود سلب مسئولیت کرده و چنین وانمود میکنند که حکومت اسلامی «دشمن» سرسخت انگلستان و آمریکا بوده! انتشار سخنان مضحک «مایکل لدین» در سایت رادیوفردا نمونة بارزی است از همین سلب مسئولیت. یادآور شویم، به دلیل صحنهسازی اشغال سفارت و گروگانگیری دست یانکیها برای دروغپردازی از برادران دینیشان در لندن بازتر است. در پی تهاجم به سفارت آمریکا، به مصداق مثل معروف «خر لنگ منتظر چش است» یانکیها با حکومت جمکران قطع رابطه کردند تا در برابر اتحاد جماهیر شوروی نسبت به لاتبازی نوکرانشان در مرزهای روسیه از خود سلب مسئولیت کرده باشند. اما انگلستان از چنین امکاناتی برخوردار نبود، و دلیل هم اینکه منافع بولشویکها در بسیاری از مناطق به ویژه در عراق با منافع لندن گره خورده بود و مادامیکه اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت دولت انگلستان کمابیش به تعهدات خود در برابر بلشویکهای اسبق پایبند ماند. البته میگوئیم کمابیش چرا که به موازات تضعیف شوروی در افغانستان، امکانات حاکمیت بریتانیا برای عدم اجرای تعهداتاش افزایش مییافت. این است دلیل «بیبیگوزکسرائی» و روضه و زوزة «بیبیسی» در سالگرد جنگ ایران و عراق!
در مورد این جنگ استعماری در وبلاگهای پیشین به تفصیل سخن گفتهایم. این جنگ دست اسرائیل را برای کشتار و سرکوب در منطقه باز گذاشت و به همین دلیل بود که برای خمینی دجال و چماقداران ساواک صلح در ترادف با سازش قرار گرفته، و «صدای صلح و سازش» میبایست در گلوی ملت ایران خاموش میشد. این جنگ استعماری در واقع بر علیه ملتهای ایران و عراق به راه افتاده بود و پیامدهای شوم آن را نه تنها در ایران و عراق که در افغانستان، لبنان و فلسطین نیز شاهد بودیم. هنوز بعضیها در سازمان سیا رویای بازگشت به دوران نورانی «اهود اولمرت» روشنضمیر و بازپسگرفتن سنگرهای از دست رفته طی جنگ 33 روزه را در سر میپرورانند، چرا که زندگی یانکیها و شرکاء در گرو جنگ و بحران است. و اسرائیل دست در دست حکومت اسلامی، اهرمهای جنگافروزی و بحرانسازی در منطقهاند. تضعیف این دو، تضعیف سازمان ناتوست.
این سازمان جنایتکار برای پیشبرد سیاستهایاش به گسترش مقدسات و خشونت نیاز دارد. و تاکنون انفجار بمب در اماکن عمومی بهترین ابزار گسترش چنین سیاستی بوده. انفجار بمب در مهاباد دلیل موجه دارد. این انفجار پیامی است به حکومت منفور جمکران برای گسترش سرکوب کردهای ایران با توسل به شعار «مبارزه با تروریسم.» اما ناتو برای ترویج مقدسات و گسترش خشونت شیوههای مختلفی یافته. این سازمان در مناطق تحت کنترل خود در کشورهای مسلماننشین، ارعاب و کشتار غیرنظامیان و اقلیتهای مسیحی را به صورت منظم پیگیری میکند، همچنانکه در عراق و افغانستان و مصر شاهدیم. در آندسته از کشورهای مسلماننشین که خارج از کنترل ناتو قرار دارند، تهاجم به نظامیان و انفجار بمب در اماکن تفریحی در دستورکار قرار گرفته. کافی است روند عملیات خرابکارانة ناتو را در تاجیکستان دنبال کنیم.
ابتدا شاهد فرار تروریستهای خطرناک از زندان تاجیکستان هستیم، که از قضای روزگار اسلامگرایاند! بعد هم برکناری مسئول امنیتی در رابطه با این فرار کار را به تهاجم به پایگاه پلیس و انفجار بمب در یک دیسکوتک میکشاند، و سرانجام در تاریخ 19 سپتامبر سالجاری، 23 نظامی تاجیکستان توسط شورشیان اسلامگرا به قتل میرسند! خودروی نظامیان هدف حملة موشکی قرار گرفته و تا آنجا که ما میدانیم خداوند برای بندگان خداترس از آسمان موشکانداز نمیفرستد. این مزدوران مسلح تحت نظارت ارتش ناتو از افغانستان به تاجیکستان نفوذ کردهاند، و اگر این تهاجمات ادامه یابد تاجیکستان نیز به یکی از طویلههای اسلامی ناتو تبدیل خواهد شد. البته اینهمه در صورتیکه در لانة تروریسم، یعنی در افغانستان، پاکستان و ایران «پاسخ مناسب» به این عملیات داده نشود! حال بازگردیم به «بیبیگوزکهای» علمی!
همانطور که بالاتر گفتیم، سیاست نوین در ابعاد رسانهای به صورت «علمیات» بخشیدن به اسطورههای مقدس ادیان ابراهیمی بروز کرده. ابتدا بیبیگوزکهای ادیان الهی تاریخیات یافتند و علاوه بر رسانههای مردهشویان، «پروفسور» مجید محمدی نیز در «رادیوفردا» به ما گفتند که میباید داستانهای دینی را در «تاریخ» مطالعه کنیم! البته رادیوفردا در انتهای چنین مقالات پر در و گهری یک جملة جادوئی جهت سلب مسئولیت از خود میچسباند و میگوید «این نظر نویسنده است و الزاماً نمیتواند مورد تأئید ما باشد!» حال باید از مسئولین نازنازی این سایت بپرسیم چگونه است که هیچ مقالهای در تأئید دمکراسی در سایت شما منعکس نمیشود؟ اگر به ادعای شما نظر مخالفان هم میتواند در رادیوفردا منتشر شود، چرا حتی یک مقاله از مدافعان دمکراسی در سایت شما به چشم نمیخورد؟ پاسخ به این پرسش روشن است! «رادیوفردا» همه نوع مطالب انسانستیز را منتشر میکند و به مخاطب هم میگوید، تأئید «نظر» نویسنده از سوی مدیران سایت، شرط انتشار مطلب نیست! باید اذعان داشت که این شیوه خیلی «زیرکانه» است! ولی ما بابیصبری منتظریم رادیوفردا یک مقالة «مورد تأئید» مسئولین سایت را هم منتشر کند تا ما هم از «دیدگاه» این حضرات آگاه شویم! اطمینان داریم «دیدگاه» رادیوفردا همان دیدگاه حکومت اسلامی است؛ باشد که دروغگو از آب درآئیم.
سایت حنازرچوبه، مورخ 31 شهریورماه سالجاری در گزارشی که با کد: 285129 منتشر کرده به نقل از پژوهشگران ینگه دنیا مینویسد:
«داستان دو نيمه شدن دريا در زمان حضرت موسي مبتني بر قانون فيزيك است [...]»
به این میگویند «فیزیک»! این گزارش سراسر «علمی» توسط آسوشیتدپرس مخابره شده. جریان از اینقرار است که گویا «آن شب» بادی از شرق میوزید و همین باد دریا را شکافته تا حضرت موسی و پیروانشان بتوانند از دست لشکریان فرعون بگریزند! به عبارت دیگر پژوهشگران دقیقاً فهمیدهاند که «آن شب» چه شبی بوده، در غیراینصورت نمیتوانستند وزیدن باد شرق را در «آن شب» خاص مشخص کنند. اما اگر فرضاً «باد» میوزید، دلیل نمیشود که حضرت موسی و پیروانشان در آن شب خاص در کنار دریا حضور داشته باشند. به عبارت دیگر اصل قضیه، یعنی موجودیت تاریخی حضرت موسی و پیروانشان لنگ میزند! حنازرچوبه مینویسد، پژوهشگران آمريكائي روز سه شنبه اعلام كردند، دو نيمه شدن دريا براي عبور پيروان حضرت موسي مبتني بر قوانين فيزيكي است. و این خبر توسط «گروه فرهنگی ایرنا» گزارش شده:
«[...] يك باد شرقي كه در آن شب ميوزيد، ميتواند همانطور كه در تورات و قرآن آمده است، سبب دو نيمه شدن دريا شده باشد [...] اين نتیجه [...] با استفاده از طرحهاي رايانهاي به دست [آمده]»
عجیب است که این «باد» بر انجیل مسیحیان نوزیده! بله کامپیوتر را هم به کثافت کشیدهاند. این دستگاه را هم در خدمت گسترش مقدسات و تأکید بر بیبیگوزک، تحت عنوان تحقیقات پیرامون «قوانین فیزیک» قرار دادهاند، تا گروه «فرهنگی» حنازرچوبه دستاش خالی نماند. فراموش نکنیم که این مزخرفات «دستاورد» بخشي از تحقيقات دانشمندان در ارتباط با «اثر باد بر آب» است! ریاست تحقیق در مورد «اثر باد بر آب» را «كارل دروز» بر عهده داشته. ایشان فرمودهاند:
«تصاوير رايانهاي تقريباً با آنچه كه در كتاب سفر خروج در كتاب مقدس مطرح شده، مطابقت دارد [...] بر اساس ديناميك مايعات ميتوان اين مطلب را درك كرد [...].»
بله «تقریباً» جناب «دروز» را دو دستی بچسبیم، چرا که «علمیات» این تحقیقات کشکی با همین «تقریباً» به اثبات رسیده، و ما هم بر اساس دینامیک مایعات میتوانیم «این مطلب» را تقریباً درک کنیم که،
«باد به گونهاي آب را به حركت در ميآورد كه براساس قوانين فيزيك يك گذرگاه امن ايجاد ميكند كه آب در دو طرف قرار ميگيرد و ناگهان آب بجاي خود بر ميگردد[...]»
حنازرچوبه در ادامه، تاریخ دقیق عبور موسی و پیرواناش از دریای سرخ را در اختیار مشتاقان قرار داده و مینویسد، 3 هزار سال پیش حضرت موسی با پیروانشان به سوی دریا حرکت میکنند و فرعون هم با سپاهیاناش در تعقیب اینان بوده که دریای سرخ در مقابل «نیروهای پیشرو» به دو نیم میشود و پس از اینکه نیروهای کذا از دریا عبور میکنند، آب بجای خود بازمیگردد و لشکریان فرعون که حتماً نیروهای پیشرو نبودهاند نابود میشوند. بله خداوند هم از پیشرفت و ترقی «بندگان» حمایت میکند. باری، مستر «دروز» برای اثبات نظریة علمی خود میگوید، اگر باد با سرعت 65 مایل به مدت 12 ساعت وزیده باشد امکان دونیم شدن دریا تا عمق دو متری وجود داشته!
چقدر روشن و واضح و مبرهن است! «اگر» باد با چنین سرعتی به مدت 12 ساعت وزیده باشد و آب دریا تا عمق دومتر شکافته شود و موسی و پیرواناش به عنوان نیروهای پیشرو از آن عبور کرده باشند باید بپذیریم که دریای سرخ در محل عبور آنحضرت و پیروانشان فقط 2 متر عمق داشته!
حنازرچوبه در ادامة این پوچیات میافزاید، در پايان پژوهش گروه تحقيق «دروز» چنین آمده که بعضی مسائل «حقیقت» تاریخی دارند! به عبارت دیگر رخداد و واقعیت تاریخی را فراموش کنید:
«مردم جهان قرنهاست كه از داستان عبور حضرت موسي از دريا شگفت زده شده [...]و از خود پرسيدهاند [...]آيا اين امر حقيقت تاريخي دارد [...] اين تحقيق نشان ميدهد [...] كه توصيف دو نيمه شدن دريا اساسي در قوانين فيزيكي دارد.»
همچنان که در ابتدای این وبلاگ «حاجیآقا» میگوید، پایه و اساس مملکت دین و مذهبه، اما همه کارها را که مذهب نمیتونه بکنه [...].» بله مردم بمب میخواهند، تهدید میخواهند، «تصویر» میطلبند، به «تحقیق» هم نیاز دارند، از همین تحقیقهای کشکی برای تکمیل دین و مذهب.
مردم جهان قرنهاست كه از داستان عبور حضرت موسي از دريا شگفت زده شده و از خود پرسيدهاند [...]آيا اين امر حقيقت دارد [...] اين تحقيق نشان ميدهد [...] كه ایندروغ شاخدار یعنی دو نيمه شدن دريائی با عمق دومتر ریشه در قوانينی دارد که داروین آنرا تنازع بقاء نامیده.
منبع: «حاجیآقا»، ص. 27.
در پاداش به دمجنبانی احمدینژاد برای یانکیها، ایالات متحد نیز برای بازگشت به دوران امام روشنضمیر و سرکوب همه جانبة کردها به آدمخواران جمکران چراغ سبز نشان داده.
انفجار بمب در مهاباد همزمان با انتشار تصویر سخنرانی احمدینژاد در برابر صندلیهای خالی سازمان ملل دو پیام واژگونه به مخاطب ارسال میکند. نخست اینکه حاکمیت ایالات متحد و دمکراسیهای غرب هیچ ارتباطی با احمدینژاد ندارند، دیگر آنکه ایالاتمتحد عملیات خرابکارانه در مهاباد را محکوم میکند! اگر دو پیام واژگون فوق را در کنار اظهارات اخیر احمدینژاد مبنی بر نفی موجودیت قانونی کشور اسرائیل قرار دهیم خواهیم دید که ایالات متحد حکومت اسلامی را در مسیر نورانی امام روشنضمیر و صدر انقلاب شکوهمند ژنرال هویزر قرار داده، تا این حکومت بار دیگر بتواند همچون آن روزهای خوب، ضمن عربدهجوئی بر علیه اسرائیل به سرکوب ملت ایران، به ویژه سرکوب اقلیتهای قومی و مذهبی مشغول شود. این است دلیل انفجار بمب در مهاباد: فراهم آوردن خوراک تبلیغاتی برای تغذیة دژخیمان حاکم بر کردستان ایران. زوزه و عربدة «جلالزاده»، استاندار آذربایجان غربی در سایت رسمی حکومت مردهشویان شاهدی است براین مدعا.
در پی انفجار بمب در مهاباد، جلالزادة مفلوک بازنشخوار تبلیغات سازمان سیا در دوران جنگ استعماری با عراق را از سر گرفته. کلیدواژههای این تبلیغات ابلهانه و مبهم عبارت است از «دشمن، عملیات ددمنشانه، مردم، دفاع از انقلاب، ایران اسلامی، و ...» و این مزخرفات همواره با تهدید به مرگ همراه میشود. جلالزاده ضمن کوفتن بر طبل «دشمن، مردم و ایران اسلامی» اظهار داشته، این اعمال توسط همان کسانی انجام شده که قرآن را میسوزانند. اتفاقاً اینبار این گوسالة ننه حسن کاملاً درست میگوید، گاوچرانها برای فراهم آوردن زمینة لشکرکشی خیابانی جنجال قرآنسوزی به راه انداختند، در نتیجه هر عملی که مشوق عربدهجوئی اوباش در خیابانهای ایران باشد، مستقیماً تحت نظارت طویلة تقدسپرور مککارتی صورت میپذیرد. تردیدی نداریم که انفجار بمب در مهاباد با هدف گسترش جنجال و زمینهسازی برای لشکرکشی خیابانی و سرکوب کردها سازمان یافته و سخنان جلالزاده نیز جز این هدفی دنبال نمیکند.
استاندار آذربایجان میگوید این عملیات باعث میشود «مردم» بیشتر از نظام حمایت کنند، و اتفاقاً اینجا نیز حق با اوست. چرا که تل موهوم «مردم» در حکومت اسلامی مدافع توحش و پیرو خط ماشالله قصاب روشنضمیر است، پیرو همانها که از 31 سال پیش دوام و بقای حکومت خیابانی محبوب محفل برژینسکی را در ایران تضمین کردهاند. و جلالزادة کودن میپندارد که هنوز در بر همان پاشنة «شکسته» میچرخد. حضرت استاندار آذربایجان میفرمایند، دشمن با این جنایات قصد مقابله با «نظام» را دارد! باید از این جلاد ساواک بپرسیم کدام نظام؟ نظام «خردرچمن» فرسودهای که رئیس سازمان سیا با تبلیغات در رادیوهای بینالمللی برایاش مشروعیت 85 درصدی کسب کرده؟ این پدیدة نفرتانگیز را «نظام» مینامید؟ بهتر است آن را به نام واقعیاش، «مترسک آمریکا» بخوانید و بدانید که آمریکا با سایة خود مقابله نخواهد کرد. این گاوچرانها خر که نیستند، خود را به خریت میزنند تا به قول راوی «حاجیآقا»، «کارها بهتر انجام بشه.» و باید بگوئیم با وجود حمارهائی از قماش جلالزاده، کارشان خیلی خیلی بهتر انجام میشه:
«دشمنان بدانند [...] كه با اقدامات كور و ددمنشانه [...] هرگز نخواهند توانست مردم را از حضور در صحنههاي مختلف حمايت از نظام و انقلاب خارج سازند [...] دشمنان بدانند كه با اين حركات مردم [...] حمایت خود را از نظام بيشتر اعلام ميدارند [...] جنس دستي كه قرآن عزيز را سوزاند از جنس همين دستي است كه اين حادثه [...] را در اين شهر به انجام رساند [...] قول ميدهم تا انتقام خون شهداي اين حادثه را گرفته و عاملان آن را در همين شهر به دار مجازات خواهيم آويخت [...]»
بله جلال زاده احساس میکند همانطورکه به ادعای مردهشویان، روح خمینی در جسم خامنهای حلول کرده، روح «جلائیپور» جلاد هم در جسم او «حلول» کرده، و حضرت استاندار میتوانند در جنایت و کشتار کردها حتی گوی سبقت از جلاد مهاباد بربایند، اما ایشان اشتباه میکنند. آنروزهای خوب که چمران و جلائیپور و دیگر دژخیمان مزدور غرب در کردستان «انتقام خون شهدا» میگرفتند، دیگر سپری شده! اگر به بمبگذاری در میان مردم ادامه دهید و دست و پای عمال کثیفتان را جمع نکنید مطمئن باشید که اوضاع برای اربابانتان در واشنگتن به مراتب خرابتر از اینها خواهد شد. بگذریم، نفسکشطلبی استاندار بدبخت آذربایجان غربی در حنازرچوبه مورخ، اول مهرماه 1389با کد: 285567 انتشار یافته. البته پیشدرآمد این سناریوی مهوع در مصاحبة مایکل لدین با «رادیوفردا» آشکار شده بود. ایشان به حکومت اسلامی «پیام» داده بودند که آمریکا همچنان خواهان تداوم روابط پنهان است! پس بازگردیم به مصاحبة مذکور تا بتوانیم همزمان به پیام یکی از خوانندگان گرامی این وبلاگ نیز پاسخ داده باشیم.
خوانندة گرامی! در مورد ارتباط «پنهان» دولت میرحسین موسوی با آمریکا و رسوائی «ایران ـ کنترا»، مایکل لدین فقط بخشی از واقعیات را بیان میکند تا بتواند با یک تیر چندین نشان بزند. مصاحبة «مایکل لدین» پروپاگاندی است با چند پیام مشخص. محور اصلی پروپاگاند کذا باوراندن یک «سوپر» دروغ شاخدار به مخاطب است، مبنی بر اینکه فقط «حامیان تندرو» حکومت اسلامی طرفدار ارتباط با آمریکا بودند و این جناح شامل میرحسین موسوی و اطرافیاناش خواهد شد. با این تبلیغات گوسالهپسند، از یک سو «بانیان» حکومت اسلامی، و از سوی دیگر «مخالف تندروها» خارج از طیف طرفداران رابطه با آمریکا قرار میگیرند! بله، با این شعبدهبازی ابلهانه، مایکللدین «تلویحاً» چنین میفرمایند که خمینی، بنیانگذار حکومت اسلامی با جناح موسوی همسوئی نداشت! نیازی به توضیح نیست که بگوئیم بر اساس اظهارات مستر لدین، میباید حساب دارودستة شیخ مهدی بازرگان و دیگر اعضای نهضت «عاظادی»، و همچنین حساب آخوند منتظری را به عنوان «مخالف تندروها» از حساب میرحسین موسوی و اطرافیاناش جدا کنیم، و آنان را به عنوان انقلابیون میانهرو، ضدامپریالیست و مخالف ارتباط با آمریکا «شناسائی» نمائیم! حال آنکه عدم ارتباط با آمریکا به هیچ عنوان نمیتواند دلیل ضدامپریالیست بودن دولتی باشد. دولت کوبا هرگز با آمریکا قطع رابطة دپیلماتیک نکرده! رابطة دیپلماتیک دولتها با یکدیگر، ارتباطی است «رسمی» و «دوسویه» در چارچوب مقررات بینالمللی. حال آنکه ارتباط پنهان، همچون ارتباط با روسپی، یکسویه، غیرقانونی و نامقبول است. و این است ماهیت واقعی ارتباط آمریکا و دیگر متحداناش از جمله اسرائیل با حکومت اسلامی.
برخلاف اظهارات «مایکل لدین»، گرایش دارودستة موسوی به ایالات متحد، گرایش کل حکومت اسلامی بوده و هست. سازمان سیا بیهوده میکوشد بخشی از حکومت اسلامی را به آمریکاپرستی متهم کند و بخش دیگر را از هر گونه دروغ و خیانت مبری نماید، و اینان را وفادار به «شعارهای» والای انقلاب اسلامی جلوه دهد. باید بگوئیم حضرت مایکل لدین و کارفرمایانشان کور خواندهاند! حکومت اسلامی یک مجموعة منسجم از جناحهای مزدور غرب است، و این است وجه مشترک تمامی جناحهای این حکومت. این مجموعة تبهکار 31 سال است که با شعار «نبرد با آمریکا و اسرائیل»، تحت نظارت مستقیم سازمان سیا به سرکوب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ملت ایران اشتغال دارد، و در همسوئی کامل با اسرائیل نقش «کارچاقکن» یانکیها را در منطقه ایفا میکند. اینک که دکان میرحسین موسوی کساد شده، مایکل لدین به افشای بازندهها پرداخته تا شاید به ضرب قرآن سوزان و انفجار بمب در مهاباد و صندلیهای خالی در نیویورک، نانی برای احمدینژاد بینوا به تنور بچسباند.
جالب اینجاست که احمدینژاد هم با یک مصاحبه در مسیر مقدس «سیاست انسداد» از خدمات شایستة سازمان سیا قدردانی به عمل آورده. ایشان فرمودهاند، «ما» اسرائیل را به رسمیت نمیشناسیم، چرا که اسرائیل اشغالگر است! این اظهارات مضحک برای تداوم «سیاست انسداد» کفایت خواهد کرد، چرا که «مذاکره با اسرائیل» را در ترادف با «خیانت» به آرمان فلسطین قرار میدهد. در نتیجه، اگر سران کشورهای مسلماننشین منطقه جهت استقرار صلح با اسرائیل مذاکره کنند در افکار عمومی خائن و مزدور شناخته میشوند. حال آنکه مزدور واقعی حکومت اسلامی است که برای تداوم بحران در منطقه خود را اینچنین به آب و آتش میزند، تا منافع آمریکا تأمین شود. اگر حکومت اسلامی اینهمه با «اشغالگری» مخالف است چرا با دولتهای دستنشاندة ارتش اشغالگر آمریکا در عراق و افغانستان بده بستانهای دوستانه به راه میاندازد؟
بیدلیل نبود که در فردای مسابقات مارگیری، رابرت گیتس برای روسپیهای تقدسفروش یک مشروعیت 85 درصدی تأمین کرد. اینک احمدینژاد با تکیه بر همین مشروعیت ساختهوپرداختة طویلة مککارتی مطالبات آمریکا را خواست «85 درصد» ایرانیان معرفی میکند! این شرایط همان است که در ابتدای استقرار حکومت اسلامی برای امام روشنضمیر و دولت خیابانی بازرگان فراهم آورده بودند تا به نام 99 درصد «مردم» سرکوب و کشتار اقلیتهای سنی مذهب را آغاز کنند و بعد هم به حساب دیگران برسند که رسیدند. و البته فراموش نکردهایم که ایالات متحد همواره جنایات حکومت اسلامی را محکوم میکرد تا امام روشنضمیر حقوقبشر را «آمریکائی» بخوانند و مخالفان سرکوب و توحش استعماری را هم «طرفداران آمریکا»! بله، جلادان مزدور آمریکا، با برخورداری از انزوای سیاسی و اقتصادی شعار نبرد با آمریکا و اسرائیل سر داده، و با کوفتن بر طبل مبهمات و باورهای مقدس جمعی نظیر«اسلام»، «مردم»، «مستضعفان» و ... و «شهدا» وظایف محوله را به بهترین وجه ممکن انجام میدادند. میبینیم که حاکمیت آمریکا هوای بازگشت به همین گذشتة نورانی را در سر دارد. این است دلیل «انکار ارتباط» هیئت نمایندگی آمریکا با هیئت ایرانی توسط فیلیپ کراولی. و این است دلیل انفجار بمب در مهاباد که وزارت امورخارجة آمریکا هم شدیداً آن را محکوم کرده! در واقع حاکمیت آمریکا با این عمل به حکومت اسلامی برای سرکوب کردها و گسترش سرکوب ایرانیان چراغ سبز نشان داده.
«پیام» لاتبازی اخیر گاوچرانها به ملت ایران و افکار عمومی جهان این است که اتفاقات آینده در ایران، هر چه باشد، از پشتیبانی غرب برخوردار نیست، چرا که آمریکا ومتحداناش در ناتو احمدینژاد را طرد کردهاند! صندلیهای خالی سازمان ملل هم شاهدی است بر این مدعا! و ما ملت باید این پروپاگاند بیشرمانه را باور کنیم! یانکیها پس از ارسال پیام مذکور، و پس از مشخص شدن مناطق تاراجشان، تصاویر گوسالهفریب سخنرانی احمدینژاد را در برابر صندلیهای خالی سازمان ملل متحد منتشر کردند تا یک دروغ شاخدار را به ملت ایران حقنه کنند و آن اینکه آمریکا و متحداناش هیچ میانة خوبی با احمدینژاد ندارند! درست همانطور که در دورة خمینی دجال همین دروغها را به خورد جهانیان میدادند. ولی آنروز واقعیت جز این بود، و امروز نیز در بر همان پاشنة واژگوننمائی میچرخد. صندلیهای خالی پیامی است واژگونه که استعمار غرب برای ملت ایران میفرستد. در نتیجه، برخلاف تصور برخی خوشباورها و خرفتها، این تصویر به هیچ عنوان خندهدار نیست! آن فضای خالی در سازمان ملل با پروپاگاند انسانستیز استعمار «پر» خواهد شد.
این پروپاگاند در رسانههای رسمی حکومت اسلامی همزمان به صورت احمدینژادستائی، «علمیات» بخشیدن به بیبیگوزکهای ادیان ابراهیمی و تهاجم به دارودستة اکبر بهرمانی بروز کرده. به موازات همین نمایشات مهوع در داخل، واژگوننمائی سایتهای فارسی زبان آنگلوساکسونها نیز آغاز شده. اینان با زیرورو کردن گذشته، در برابر وحشیگریهای خمینی از خود سلب مسئولیت کرده و چنین وانمود میکنند که حکومت اسلامی «دشمن» سرسخت انگلستان و آمریکا بوده! انتشار سخنان مضحک «مایکل لدین» در سایت رادیوفردا نمونة بارزی است از همین سلب مسئولیت. یادآور شویم، به دلیل صحنهسازی اشغال سفارت و گروگانگیری دست یانکیها برای دروغپردازی از برادران دینیشان در لندن بازتر است. در پی تهاجم به سفارت آمریکا، به مصداق مثل معروف «خر لنگ منتظر چش است» یانکیها با حکومت جمکران قطع رابطه کردند تا در برابر اتحاد جماهیر شوروی نسبت به لاتبازی نوکرانشان در مرزهای روسیه از خود سلب مسئولیت کرده باشند. اما انگلستان از چنین امکاناتی برخوردار نبود، و دلیل هم اینکه منافع بولشویکها در بسیاری از مناطق به ویژه در عراق با منافع لندن گره خورده بود و مادامیکه اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت دولت انگلستان کمابیش به تعهدات خود در برابر بلشویکهای اسبق پایبند ماند. البته میگوئیم کمابیش چرا که به موازات تضعیف شوروی در افغانستان، امکانات حاکمیت بریتانیا برای عدم اجرای تعهداتاش افزایش مییافت. این است دلیل «بیبیگوزکسرائی» و روضه و زوزة «بیبیسی» در سالگرد جنگ ایران و عراق!
در مورد این جنگ استعماری در وبلاگهای پیشین به تفصیل سخن گفتهایم. این جنگ دست اسرائیل را برای کشتار و سرکوب در منطقه باز گذاشت و به همین دلیل بود که برای خمینی دجال و چماقداران ساواک صلح در ترادف با سازش قرار گرفته، و «صدای صلح و سازش» میبایست در گلوی ملت ایران خاموش میشد. این جنگ استعماری در واقع بر علیه ملتهای ایران و عراق به راه افتاده بود و پیامدهای شوم آن را نه تنها در ایران و عراق که در افغانستان، لبنان و فلسطین نیز شاهد بودیم. هنوز بعضیها در سازمان سیا رویای بازگشت به دوران نورانی «اهود اولمرت» روشنضمیر و بازپسگرفتن سنگرهای از دست رفته طی جنگ 33 روزه را در سر میپرورانند، چرا که زندگی یانکیها و شرکاء در گرو جنگ و بحران است. و اسرائیل دست در دست حکومت اسلامی، اهرمهای جنگافروزی و بحرانسازی در منطقهاند. تضعیف این دو، تضعیف سازمان ناتوست.
این سازمان جنایتکار برای پیشبرد سیاستهایاش به گسترش مقدسات و خشونت نیاز دارد. و تاکنون انفجار بمب در اماکن عمومی بهترین ابزار گسترش چنین سیاستی بوده. انفجار بمب در مهاباد دلیل موجه دارد. این انفجار پیامی است به حکومت منفور جمکران برای گسترش سرکوب کردهای ایران با توسل به شعار «مبارزه با تروریسم.» اما ناتو برای ترویج مقدسات و گسترش خشونت شیوههای مختلفی یافته. این سازمان در مناطق تحت کنترل خود در کشورهای مسلماننشین، ارعاب و کشتار غیرنظامیان و اقلیتهای مسیحی را به صورت منظم پیگیری میکند، همچنانکه در عراق و افغانستان و مصر شاهدیم. در آندسته از کشورهای مسلماننشین که خارج از کنترل ناتو قرار دارند، تهاجم به نظامیان و انفجار بمب در اماکن تفریحی در دستورکار قرار گرفته. کافی است روند عملیات خرابکارانة ناتو را در تاجیکستان دنبال کنیم.
ابتدا شاهد فرار تروریستهای خطرناک از زندان تاجیکستان هستیم، که از قضای روزگار اسلامگرایاند! بعد هم برکناری مسئول امنیتی در رابطه با این فرار کار را به تهاجم به پایگاه پلیس و انفجار بمب در یک دیسکوتک میکشاند، و سرانجام در تاریخ 19 سپتامبر سالجاری، 23 نظامی تاجیکستان توسط شورشیان اسلامگرا به قتل میرسند! خودروی نظامیان هدف حملة موشکی قرار گرفته و تا آنجا که ما میدانیم خداوند برای بندگان خداترس از آسمان موشکانداز نمیفرستد. این مزدوران مسلح تحت نظارت ارتش ناتو از افغانستان به تاجیکستان نفوذ کردهاند، و اگر این تهاجمات ادامه یابد تاجیکستان نیز به یکی از طویلههای اسلامی ناتو تبدیل خواهد شد. البته اینهمه در صورتیکه در لانة تروریسم، یعنی در افغانستان، پاکستان و ایران «پاسخ مناسب» به این عملیات داده نشود! حال بازگردیم به «بیبیگوزکهای» علمی!
همانطور که بالاتر گفتیم، سیاست نوین در ابعاد رسانهای به صورت «علمیات» بخشیدن به اسطورههای مقدس ادیان ابراهیمی بروز کرده. ابتدا بیبیگوزکهای ادیان الهی تاریخیات یافتند و علاوه بر رسانههای مردهشویان، «پروفسور» مجید محمدی نیز در «رادیوفردا» به ما گفتند که میباید داستانهای دینی را در «تاریخ» مطالعه کنیم! البته رادیوفردا در انتهای چنین مقالات پر در و گهری یک جملة جادوئی جهت سلب مسئولیت از خود میچسباند و میگوید «این نظر نویسنده است و الزاماً نمیتواند مورد تأئید ما باشد!» حال باید از مسئولین نازنازی این سایت بپرسیم چگونه است که هیچ مقالهای در تأئید دمکراسی در سایت شما منعکس نمیشود؟ اگر به ادعای شما نظر مخالفان هم میتواند در رادیوفردا منتشر شود، چرا حتی یک مقاله از مدافعان دمکراسی در سایت شما به چشم نمیخورد؟ پاسخ به این پرسش روشن است! «رادیوفردا» همه نوع مطالب انسانستیز را منتشر میکند و به مخاطب هم میگوید، تأئید «نظر» نویسنده از سوی مدیران سایت، شرط انتشار مطلب نیست! باید اذعان داشت که این شیوه خیلی «زیرکانه» است! ولی ما بابیصبری منتظریم رادیوفردا یک مقالة «مورد تأئید» مسئولین سایت را هم منتشر کند تا ما هم از «دیدگاه» این حضرات آگاه شویم! اطمینان داریم «دیدگاه» رادیوفردا همان دیدگاه حکومت اسلامی است؛ باشد که دروغگو از آب درآئیم.
سایت حنازرچوبه، مورخ 31 شهریورماه سالجاری در گزارشی که با کد: 285129 منتشر کرده به نقل از پژوهشگران ینگه دنیا مینویسد:
«داستان دو نيمه شدن دريا در زمان حضرت موسي مبتني بر قانون فيزيك است [...]»
به این میگویند «فیزیک»! این گزارش سراسر «علمی» توسط آسوشیتدپرس مخابره شده. جریان از اینقرار است که گویا «آن شب» بادی از شرق میوزید و همین باد دریا را شکافته تا حضرت موسی و پیروانشان بتوانند از دست لشکریان فرعون بگریزند! به عبارت دیگر پژوهشگران دقیقاً فهمیدهاند که «آن شب» چه شبی بوده، در غیراینصورت نمیتوانستند وزیدن باد شرق را در «آن شب» خاص مشخص کنند. اما اگر فرضاً «باد» میوزید، دلیل نمیشود که حضرت موسی و پیروانشان در آن شب خاص در کنار دریا حضور داشته باشند. به عبارت دیگر اصل قضیه، یعنی موجودیت تاریخی حضرت موسی و پیروانشان لنگ میزند! حنازرچوبه مینویسد، پژوهشگران آمريكائي روز سه شنبه اعلام كردند، دو نيمه شدن دريا براي عبور پيروان حضرت موسي مبتني بر قوانين فيزيكي است. و این خبر توسط «گروه فرهنگی ایرنا» گزارش شده:
«[...] يك باد شرقي كه در آن شب ميوزيد، ميتواند همانطور كه در تورات و قرآن آمده است، سبب دو نيمه شدن دريا شده باشد [...] اين نتیجه [...] با استفاده از طرحهاي رايانهاي به دست [آمده]»
عجیب است که این «باد» بر انجیل مسیحیان نوزیده! بله کامپیوتر را هم به کثافت کشیدهاند. این دستگاه را هم در خدمت گسترش مقدسات و تأکید بر بیبیگوزک، تحت عنوان تحقیقات پیرامون «قوانین فیزیک» قرار دادهاند، تا گروه «فرهنگی» حنازرچوبه دستاش خالی نماند. فراموش نکنیم که این مزخرفات «دستاورد» بخشي از تحقيقات دانشمندان در ارتباط با «اثر باد بر آب» است! ریاست تحقیق در مورد «اثر باد بر آب» را «كارل دروز» بر عهده داشته. ایشان فرمودهاند:
«تصاوير رايانهاي تقريباً با آنچه كه در كتاب سفر خروج در كتاب مقدس مطرح شده، مطابقت دارد [...] بر اساس ديناميك مايعات ميتوان اين مطلب را درك كرد [...].»
بله «تقریباً» جناب «دروز» را دو دستی بچسبیم، چرا که «علمیات» این تحقیقات کشکی با همین «تقریباً» به اثبات رسیده، و ما هم بر اساس دینامیک مایعات میتوانیم «این مطلب» را تقریباً درک کنیم که،
«باد به گونهاي آب را به حركت در ميآورد كه براساس قوانين فيزيك يك گذرگاه امن ايجاد ميكند كه آب در دو طرف قرار ميگيرد و ناگهان آب بجاي خود بر ميگردد[...]»
حنازرچوبه در ادامه، تاریخ دقیق عبور موسی و پیرواناش از دریای سرخ را در اختیار مشتاقان قرار داده و مینویسد، 3 هزار سال پیش حضرت موسی با پیروانشان به سوی دریا حرکت میکنند و فرعون هم با سپاهیاناش در تعقیب اینان بوده که دریای سرخ در مقابل «نیروهای پیشرو» به دو نیم میشود و پس از اینکه نیروهای کذا از دریا عبور میکنند، آب بجای خود بازمیگردد و لشکریان فرعون که حتماً نیروهای پیشرو نبودهاند نابود میشوند. بله خداوند هم از پیشرفت و ترقی «بندگان» حمایت میکند. باری، مستر «دروز» برای اثبات نظریة علمی خود میگوید، اگر باد با سرعت 65 مایل به مدت 12 ساعت وزیده باشد امکان دونیم شدن دریا تا عمق دو متری وجود داشته!
چقدر روشن و واضح و مبرهن است! «اگر» باد با چنین سرعتی به مدت 12 ساعت وزیده باشد و آب دریا تا عمق دومتر شکافته شود و موسی و پیرواناش به عنوان نیروهای پیشرو از آن عبور کرده باشند باید بپذیریم که دریای سرخ در محل عبور آنحضرت و پیروانشان فقط 2 متر عمق داشته!
حنازرچوبه در ادامة این پوچیات میافزاید، در پايان پژوهش گروه تحقيق «دروز» چنین آمده که بعضی مسائل «حقیقت» تاریخی دارند! به عبارت دیگر رخداد و واقعیت تاریخی را فراموش کنید:
«مردم جهان قرنهاست كه از داستان عبور حضرت موسي از دريا شگفت زده شده [...]و از خود پرسيدهاند [...]آيا اين امر حقيقت تاريخي دارد [...] اين تحقيق نشان ميدهد [...] كه توصيف دو نيمه شدن دريا اساسي در قوانين فيزيكي دارد.»
همچنان که در ابتدای این وبلاگ «حاجیآقا» میگوید، پایه و اساس مملکت دین و مذهبه، اما همه کارها را که مذهب نمیتونه بکنه [...].» بله مردم بمب میخواهند، تهدید میخواهند، «تصویر» میطلبند، به «تحقیق» هم نیاز دارند، از همین تحقیقهای کشکی برای تکمیل دین و مذهب.
مردم جهان قرنهاست كه از داستان عبور حضرت موسي از دريا شگفت زده شده و از خود پرسيدهاند [...]آيا اين امر حقيقت دارد [...] اين تحقيق نشان ميدهد [...] كه ایندروغ شاخدار یعنی دو نيمه شدن دريائی با عمق دومتر ریشه در قوانينی دارد که داروین آنرا تنازع بقاء نامیده.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت