پنتاگون و پیشانی!
...
تکثر مسیر چپاول ایران و سرکوب و ارعاب اقلیتهای قومی و مذهبی در کشورهای مسلماننشین نخستین پیامد اتحاد کلیسای آنگلیکن با کلیسای کاتولیک خواهد بود. این اتحاد شوم برای گسترش دامنة چپاول خود، از سرکوب کردها در ترکیه و ارعاب مسیحیان به ویژه ارامنه در ایران استقبال میکند. البته روند اعمال این سیاست در ترکیه و ایران متفاوت است. در ترکیه دولت دستنشاندة ناتو جنایات خود بر علیه غیرنظامیان کرد را به «پ. ک. ک» نسبت میدهد؛ و در حکومت اسلامی این جنایات نتیجة «فوران» تل موهومی به نام «افراد متعصب» و تندرو است.
بلافاصله پس از برگزاری شبهرفراندوم ترکیه، یک مینیبوس در منطقة کردنشین با مین برخورد میکند و چندین غیرنظامی کشته و مجروح میشوند. دولت رجب اردوغان نیز با معرفی «پ. ک. ک» به عنوان مسئول این جنایت، زبان به تهدید میگشاید! یادآور شویم هدف حملات «پ. ک. ک» نظامیان ترکیهاند نه غیرنظامیان کرد! خلاصه اگر رجب اردوغان خود را به خریت زده، بهتر است همه را ابله نیانگارد. اما در کشور ایران، محور «لندن ـ واتیکان» مطالبات خود را از طریق توسل به تل موهوم «مردم» مطرح میکند. و این اتحاد «میمون» در قالب تهاجم ساواک جمکران به ورزشگاه و کلیسای ارامنه بروز کرده.
در واقع از زمانیکه الیزابت دوم، رهبر کلیسای آنگلیکن از پاپ برای انجام یک دیدار رسمی به انگلستان دعوت به عمل آورد، و رسانهها این خبر را منعکس کردند، تهاجم چماقداران ساواک به مراکز مذهبی و تفریحی ارامنه ایران نیز آغاز شد. جیرهخواران لندن در جمکران از 21 شهریورماه سالجاری برنامة گسترش توحش را با پرتاب سنگ به کلیسای «سرکیس مقدس» آغاز کردند و دخالت نیروهای انتظامی به وحشیگری «مردم همیشه در صحنه» پایان داد. ولی همین «مردم» عملیات قهرمانانه خود را با آتشزدن باشگاه ورزشی مجتمع آرارات تهران تداوم بخشیدند. دلیل هم اینکه، در روزهای اخیر جمعیت زیادی برای تماشای مسابقات بین باشگاههای ارامنه در مجتمع آرارات حضور یافته و این امر باعث ناخشنودی اربابان مرگفروش حکومت مردهشویان جمکران شده. میدانیم که بر اساس مطالب ابلهانة مندرج در نامة سرگشادة «سارا بوث»، در «ماه مبارک رمضان» همة ایرانیان از زن و مرد و کودک فقط روزه میگیرند و برای مادران رفح و نابلس زوزه میکشند. چرا که برای تأمین منافع آنگلوساکسونها همة ایرانیان باید جزو امت اسلام باشند و مطیع توضیحالمسائل ویراست کارفرمایان «بی. بی. سی». ماجرای سینما رکس آبادان را که فراموش نکردهایم. برای بعضیها «در لعنتی» سیاست در ایران هنوز بر همان پاشنه میچرخد. به گزارش نووستی، مورخ 26 شهریورماه 1389، «برخی گروههای متعصب» باشگاه آرارات را آتش زدند. نووستی به نقل از شبکة خبر «مسیحیان فارسی زبان» مینویسد:
«نیروهای آتشنشانی به سرعت آتش را خاموش کردند [...] این خبر هنوز [...] از طرف دولت ایران تأئید نشده [...]»
میبینیم که رخدادهای عراق، به ویژه ارعاب اقلیتهای مسیحی پشت مرزهای ایران متوقف نمانده. چرا که تاراج اقتصادی ملتهای منطقه در گرو اعمال بیقیدوشرط سیاست «یک کشور، یک مذهب» قرار دارد. این است دلیل استخراج «آموزه» از مبهمات قرآن توسط «سارا بوث» و دیگر قلم به مزدهای روپرت مردخای. آنها که در قرآن «آموزه» رویت میکنند، در همسوئی کامل با مدعیان اسلامستیزی غرب قرار گرفتهان؛ کسانیکه برای بنیامین نتانیاهو و دیگر طرفداران «اسرائیل بزرگ»، از نیل تا فرات دم میجنبانند. از آنجمله است مصباح یزدی که برای پنهان داشتن اهداف اصلی اربابان جنایتکارش میگوید، «غربیها برای نفت به منطقه نیامدهاند، برای مبارزه با اسلام آمدهاند!» بله، در ذهن علیل مصباح و دیگر دجالان جیرهخوار لندن، ارتش ناتو تحت فرماندهی آمریکا برای مبارزه با خرافات و روایات و قصص و احادیث یکی از ادیان توحش ابراهیمی به افغانستان و عراق لشکرکشی میکند، و هر چند به زور سرنیزه در این کشورها حکومت اسلامی به راه انداخته قصد اصلیاش «مبارزه با اسلام» است:
«[...] مصباح افزود[...] میگفتند آمریکائیها نفت ما را میخواهند [...] اما الان برای همه ثابت شده که آنها با اسلام کار دارند [...] دشمنی آنها با اسلام خیلی عمیق است.»
ابراز نوکری مصباح یزدی برای ارباب در سایت مهرنیوز، مورخ 24 شهریورماه سالجاری انتشار یافته. مصباح تأکید میکند که طی سه دهة اخیر همة مردم خواهان اجرای فرامین اسلام بودهاند و روحانیت باید برای پیشرفت اسلام به ویژه در «بعد فرهنگی» آن تلاش کند! «بعد» فرهنگی اسلام چیست؟ توهم و منطق ستیزی، و آخوند جماعت در همین رشته تخصص دارد. باری در ادامة همین خوشرقصیها، آخوند مصباح به ندای ارباب در واشنگتن نیز لبیک گفته و ضمن یادآوری سیرک مهوع کشیش تریجونز خواهان تلاش برای حفظ اسلام میشود:
« از این حرکت شوم درس بگیریم و برای حفظ و نشر اسلام تلاش کنیم[...] همه مردم در این 30 سال اجرای دستورات اسلام را میخواستند. امام [...] اسلام را تکیه کلام خویش قرار داد [...] در بعد فرهنگی که اساسش باورها و ارزشهاست، پیشرفت در خور [...] نداشتهایم [...]»
برای حفظ منافع آنگلوساکسونها لازم است در کشورهای منطقه نهال باور و توهم مقدس خوب آبیاری شود. و فراموش نکنیم که میعادهائی از قماش هیاهوی تریجونز بیدلیل نیست. پروپاگاند همچنانکه گفتیم پیامی است که از سوی قدرت برای دریافت پاسخ مطلوب ارسال میشود و شاهدیم که جیرهخواران غرب به ویژه در حکومت مردهشویان به پروپاگاند ارباب سریعاً پاسخ مناسب میدهند. خارج از اعتراض پاپ و تونی بلر به سوزاندن قرآن، و خارج از سخنرانیهای آتشین مقامات جمکران، فراخوان سپاه پاسداران برای راهپیمائی در اعتراض به این عمل شاهدی است بر این مدعا. خلاصه سازمان سیا استخوان دندانگیری برای مزدوراناش پرتاب کرده تا بتوانند آنرا بجوند و حدود یکسال از آن تغذیه کنند. این «یک سال» همان مهلتی است که ایالات متحد جهت تجهیز حکومت مردهشویان به سلاح اتمی و ایجاد اخلال در مذاکرات صلح فلسطین به آن نیاز دارد. و به همین دلیل حکومت اسلامی میکوشد با توسل به بهانههای مضحک مذاکره با گروه «1+5» را پشت گوش انداخته و تهدید ملت ایران به تهاجم نظامی را همچنان دامن زند.
برای تحکیم پایههای چنین سیاستی است که اتحادیة اروپا درهای کرةجنوبی را به روی حکومت جمکران میگشاید، تا حکومت مردهشویان بتواند به قول رهبرمفلوکاش تحریمها را «دور» بزند! به محض اینکه مقاممعظم خواهان «دور زدن تحریمها» شدند، اتحادیة اروپا نیز با امضاء یک توافقنامة تجاری با دولت پوشالی کرة جنوبی، ابزار لازم جهت «دور زدن» را در اختیار مقام معظم قرار داد. به این ترتیب، اتحادیة کذا میتواند ضمن ارائة تصویر قدرقدرت از حکومت مفلوک جمکران و ساختوپاخت با کره جنوبی نفت رایگان دریافت کند. چرا که از قضای روزگار مهمترین منبع تأمین نفت دولت کره جنوبی حکومت اسلامی است! به این ترتیب همچون دوران شیرین نعمت الهی، مردهشویان لاف مقاومت و ایستادگی در برابر «استکبار» زده و افتخار قرقره میکنند، اتحادیة اروپا نیز ضمن اعتراف به قدرت و شکستناپذیری روضهخوانها، خودش را به موش مردگی زده، نفت رایگان دریافت میدارد. شاهدیم که آن گوسالة ننه حسن واقعاً «حق» دارد؛ آمریکا برای نفت نیامده!
به گزارش فیگارو، مورخ 16سپتامبر2010، اتحادیة اروپا یک توافقنامه تبادل آزاد تجاری با کره جنوبی به امضاء رساند که از منظر تجاری، مهمترین توافق در زمینة ارتباط دوجانبه با اتحادیة اروپا به شمار میآید. فردای همانروز نیز رادیوفردا، مورخ 26 شهریورماه 1389، از سوی حکومت اسلامی اعلام داشت:
«بانک مرکزی ایران در بانکهای کره حساب باز میکند [...] اين اقدام با هدف دور زدن تحريمهای [حکومت اسلامی] برنامهريزی شده[...]»
میبینیم که هر چه علیخامنهای میطلبد، بلافاصله «خداوند» برایاش فراهم میکند، شاید به قول راوی «حاجیآقا»، خامنهای هم «پیشانی» دارد! بله، فراموش نکنیم که «پیشانی» نقش سرنوشت سازی در زندگی ایفا میکند:
«آقا کوچک، [پسر اول حاجیآقا] عرقخور و سفلیسی و قمارباز از آب درآمد [...] پدرش او را از خانه راند و از ارث محروم کرد. ولیکن آقاکوچک هم مانند پدرش پیشانی داشت [...]»
«حاجیآقا»، ص. 22
و شاید به همین دلیل است که چهرهشناسان «پیشانی بلند» را نشان هوش و فراست میدانند. اما هر کس پیشانی بلند داشته باشد الزاماً «پیشانی» نخواهد داشت! به عنوان نمونه، همین «زاکایف» را نگاه کنیم، چه پیشانی بلندی دارد! ولی از «پیشانی» بیبهره مانده. پریشب «یورونیوز» تصاویری از دوران بروبیای ایشان نشان میداد. زاکایف، جوان بود و یونیفورم نظامی بر تن داشت، بالای سرش روی تابلوئی نوشته شده بود، «برای آزادی چچنی!» صدای جعبة جادو بسته بود و معلوم نبود اهالی یورونیوز چه داستانی سر هم میکنند. خلاصه روز و روزگاری بود که امثال «بوریس برهزووسکی» در روسیه به چپاول مشغول بودند و ارتش ناتو هم سخاوتمندانه آخرین تجهیزات خود را در اختیار جدائیطلبان چچن میگذاشت تا «حق» خود را بگیرند! در چنین وانفسائی «زاکایف» برای استقلال چچنی با دولت روسیه میجنگید. دلایل زاکایف برای این جنگ هر چه بود فاقد اهمیت است، مهم شناخت انگیزة ارتش ناتو است که از طریق گسترش توحش و ایجاد «یک کشور، یک قوم، یا یک مذهب» دامنة چپاول همه جانبة خود را وسعت میبخشد.
این سیاست مقدس را نمیتوان بدون تکیه بر «حقطلبی» اعمال کرد. و مسلماً زاکایف هم مانند بوریس برهزووسکی «حق» خود را میطلبید. دردسرتان ندهم، پس از چند سال «حقطلبی» گذار هر دو به لندن، پایتخت «حقطلبان» جهان میافتد. برهزووسکی به جرم اختلاس 300 میلیون پوند تحت تعقیب قرار دارد، و زاکایف به جرم شرکت در عملیات تروریستی. اما مگر دولت بریتانیا دست از 300 میلیون پوند و یک هنرمند میشوید؟ به هیچ عنوان! یادآور شویم زاکایف در خرتوخری تهاجم وحشیانة ارتش ناتو به یوگسلاوی هنرمند از آب در آمده و سری هم به پاریس زد! البته ما با این برنامة تبدیل جنایتکار به هنرمند پیشتر آشنائی داشتیم.
به هر تقدیر، در پی تغییر و تحولات سیاست جهانی، یکی از رهبران ضدطالبان پاکستان را پیش پای کاردینال راتزینگر در لندن قربانی میکنند تا همه بدانند و آگاه باشند که مخالفت با طالبان آنهم زیر سایة ملکه چه عواقب هولناکی میتواند داشته باشد. خلاصه بگوئیم، دولت بریتانیا دیگر نمیتواند هم در منطقه از طالبان و القاعده حمایت کند و هم در کافههای لندن ژست دفاع از دمکراسی بگیرد! الیزابت دوم ناچار است مواضع واقعی حاکمیت انگلستان را علنی کرده، آشکارا دست رهبر فاشیستها را بفشارد، همچنانکه سلفاش نیز با هیتلر طرح دوستی ریخته بود. اما حاکمیت انگلستان نمیتواند به گذشتة نورانی و دوران هیتلر روشنضمیر باز گردد. به عبارت دیگر، دعوت رسمی الیزابت دوم از رهبر کاتولیکها نان آنگلوساکسونها را در روغن «جنگ جهانی دوم» شناور نخواهد کرد! بیدلیل نیست که گفتهاند، تاریخ فقط به صورت «کمیک» تکرار خواهد شد. اینبار «پل پیروزی» در کار نیست! حال که به برنامة شیرین «جنگ» رسیدیم بپردازیم به پرسش یکی از خوانندگان گرامی این وبلاگ که در مورد احتمال تهاجم نظامی آمریکا یا اسرائیل به ایران نظر نویسنده این وبلاگ را جویا شدهاند.
خوانندة گرامی! پس از فروپاشی دیوارههای امنیتی جنگ سرد، پیشبینی وقوع درگیریهای نظامی از گذشتهها مشکلتر شده. البته هیچگاه نمیتوان وقوع جنگ را در ایران پیشبینی کرد، چرا که تصمیم جنگ با دیگران است نه با حکومت ایران و نه با دولت اسرائیل. وقتی پای منافع اقتصادی ابرقدرتها در میان افتد، درگیری در کشورهای جهان سوم اجتناب ناپذیر میشود. ولی در مورد ایران، اوضاع از پیچیدگی بیشتری برخوردار شده، چرا که در مرزهای جنوبی و غربی و شرقی کشورمان یعنی در عراق، ترکیه، افغانستان و سواحل خلیج همیشه «فارس» ارتش ناتو حضور مستمر دارد، و دولت ایران به عنوان عضو پیمان استعماری سنتو، به افتخار همکاری نظامی و امنیتی با ترکیه و پاکستان نیز نائل شده!
به عبارت دیگر تهاجم نظامی آمریکا به ایران تهاجم به یکی از هم پیمانان غرب خواهد بود. و با توجه به اینکه روسیه در مرز شمالی ایران قرار گرفته، آمریکا بدون کسب توافق روسیه دست به چنین عملی نخواهد زد. در نتیجه، اگر تهاجمی از سوی آمریکا صورت پذیرد، فقط نشان میدهد که دولت روسیه منافع خود را در گسترش دامنة جنگ به مرزهای جنوبیاش میبیند.
در مورد احتمال تهاجم نظامی آمریکا و یا اسرائیل به ایران، چند اصل اساسی را میباید در نظر گرفت. نخست اینکه، آمریکا و متحداناش به ویژه اسرائیل خواهان تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمیاند، چرا که تجهیز این حکومت به سلاح هستهای، به اسرائیل بهانة مناسب جهت تداوم شهرکسازی و گسترش دامنة اشغال سرزمینهای فلسطین داده، همزمان باد در بادبان گروه اسمعیل هنیه خواهد انداخت. در صورت تحقق این شرایط، اسرائیل میتواند، با توسل به شعار دهانپرکن «حفظ امنیت» تصرفات خود را در لبنان و سوریه حفظ کند. به این ترتیب، کانونهای بحران در منطقه، یعنی مناطق مشخصی از لبنان، سوریه و فلسطین دست نخورده باقی میماند؛ و اعمال سیاست ابلهفریب «دین ضداستبداد»، یعنی سرکوب ملتها و باجگیری از دولتها در کشورهای مسلماننشین از طریق تحریک افکار عمومی بر ضد اسرائیل کار سهل و سادهای خواهد بود.
این شرایطی است که از لحظة پیروزی «انقلاب» آخوندها، گروه «کارتر ـ برژینسکی»، حامیان «سیاست انسداد» با تکیه بر دو اهرم حکومت اسلامی و اسرائیل بر منطقه تحمیل کرده. و مسلم بدانیم اگر مذاکرات جاری صلح در فلسطین با شکست روبرو شود، و بحران شدت گیرد، پنتاگون در تجهیز حکومت اسلامی به سلاح هستهای تردید نخواهد کرد. همچنانکه دولت بیل کلینتن نیز در مورد پاکستان به همین شیوه متوسل شد. اگر چنین عملی صورت گیرد، میباید منتظر واکنش تند مسکو باشیم، چرا که روسیة فعلی همچون اتحاد جماهیر شوروی سابق با استقرار سلاح هستهای در مرزهایاش همواره مخالفت کرده. و به استنباط ما در این مخالفت تزلزلی ایجاد نشده.
در حال حاضر با در نظر گرفتن این مهم که دولت بریتانیا «آهسته، آهسته» خود را به مسکو نزدیک میکند ـ ارسال «زاکایف» به لهستان و «دستگیری» نمایشی وی در واقع نشان ابراز ارادت دولت کامرون به روسیه میباید تلقی شود ـ نزدیک شدن لندن به مسکو میتواند به تضعیف سیاست هستهای واشنگتن در ایران منجر شود. همین امر امکان تهاجم نظامی را نیز کاهش میدهد چرا که تاکنون انگلستان در مسیر تجهیز حکومت اسلامی به سلاح هستهای، از طریق «خبرسازیهای» گاردین و ایندیپندنت فعال بوده. کنار رفتن لندن از این صورتبندی برای آمریکا یک شکست استراتژیک به شمار میرود. اما به طور کلی زمینة سیاست تجهیز مردهشویان به سلاح هستهای متزلزل شده و نشانههای تزلزل را در فرانسه و کانادا، متحدان اصلی بریتانیا شاهدیم.
جنجال اتحادیة اروپا پیرامون اخراج کولیها، خط و نشان کشیدن معاون «باروسو» برای دولت فرانسه و همچنین فاصله گرفتن دولت آلمان از دولت سرکوزی بیدلیل نیست. با توجه به جنجال پیرامون «کلان ـ شرکت» اورآل که ارتباطاش با کلاهبرداریهای «برنار مدوف» نیز اخیراً از پرده برون افتاده، و با در نظر گرفتن بحران گستردة اقتصادی و هیاهوی «لوموند» و «کانار آنشنه»، و از همه مهمتر با متلاشی شدن شبکة قاچاق اسلحه به صربی در پاریس، سقوط دولت، و یا تجدیدنظر کلی در سیاستهای فرانسه دور نیست. یادآور شویم، اتحاد کشور فرانسه با بریتانیا بیش از یک سده قدمت دارد و تضعیف فرانسه، منطقاً تضعیف انگلستان را درپی خواهد داشت. از سوی دیگر، کانادا نیز به عنوان کشور مشترکالمنافع تحت الحمایة بریتانیاست و روشن است که کشف 7 تن حشیش در این کشور پایههای قدرت را به لرزه در میآورد!
به گزارش فیگارو، مورخ 16سپتامبر2010، مأموران مبارزه با مواد مخدر در کانادا 7 تن حشیش کشف و ضبط کردند! به عبارت دیگر در ساختار سیاسی قدرت زلزله شدیدی به وقوع پیوسته! خارج از بحران فرانسه و زلزلة «حشیش» در کانادا، در ترکیه نیز اوضاع چندان خوشایند به نظر نمیآید. از اینرو رسانة حاکمیت انگلستان، حزب اردوغان را به حکومت اسلامی چسبانده. و لوموند هم با دور کردن رهبر «کمالیستها» از رفراندوم اردوغان، میگوید، ایشان در رفراندوم ترکیه شرکت نکردهاند!
به گزارش لوموند، مورخ 13 سپتامبر 2010، رهبر کمالیستها فرمودهاند که، «روز رفراندوم متوجه شدم نام من در فهرست رأی دهندگان خط خورده! پیش از رفراندوم هم چون گرم مبارزات و تبلیغات بودم به این امر مهم توجه نکردم!» و اینگونه است که «بی. بی. سی» نیز با متهم کردن حزب اردوغان به دریافت کمک مالی از جمکران، موضع خود در مورد «رفراندوم» کذا را به زبان بیزبانی به مسکو نزدیک کرده. بله، هر چه بنجل و زباله روی دست آنگلوساکسونها میماند بلافاصله آنرا به «آخوندها» میچسبانند، و از آنجمله است حزب عدالت و توسعة اردوغان! وقتی رفراندوم حزب کذا به افتضاح انجامید، گفتند «حکومت اسلامی» به حزب اردوغان کمک مالی کرده! و این خبرها را «بی. بی. سی» پخش میکند که هم «بیطرف» است، هم «مستقل»، و هیچ ارتباطی هم با حاکمیت انگلستان ندارد! درست مانند امام روشنضمیر و رهبران جنبش علف! باری، همین بیبیسی روزگذشته، یعنی 16 سپتامبر 2010، از زبان براداران دینیاش در آنسوی آتلانتیک اعلام داشت، «آمریکا با حکومت نظامیان در پاکستان مخالف است» و از عجایب روزگار اینکه یکی از مخالفان ژنرال مشارف در لندن به قتل میرسد!
اگر این دادهها را در کنار دعوت رسمی سازمان ناتو از دیمیتری مدودف جهت شرکت در اجلاس لیسبن قرار دهیم، یک نتیجة منطقی میگیریم و آن اینکه اعضای ناتو در موضع قدرت نیستند، از اینرو برای جنگافروزی در مرزهای جنوبی روسیه دستشان چندان باز نخواهد بود. شاید به همین دلیل انحصار اقتصادی ترکیه به عنوان واسطة اصلی میان حکومت اسلامی و جهان غرب شکسته شد، و کرة جنوبی در نقش «عامل کمکی» پای به صحنه گذاشت. یادآور شویم در تاریخ 17 شهریورماه 1389، کرهجنوبی به تحریم کنندگان حکومت اسلامی پیوسته و عجیب است که امروز از روابط عاشقانة جمکران و کرة جنوبی خبر میدهند!
به گزارش نووستی، مورخ 17 شهریورماه سالجاری، به نقل از رویترز، کره جنوبی معاملات ارزی سازمانها و اشخاص حقیقی مرتبط با برنامة هستهای ایران را محدود کرد. در بیانیة دولت کره بانک ملت نیز شامل این ممنوعیت شده:
«بانک ملت را [...] به انجام عملیات ارزی در راستای تأمین بودجة برنامههای هستهای و موشکی ایران متهم می سازند[...]»
در پی امضاء توافقنامة اتحادیة اروپا با کره جنوبی اوضاع تفاوت کرده و در صورت درگیری نظامی دست آمریکا بیشتر زیر سنگ روسیه خواهد افتاد، چرا که در چنین شرایطی نه تنها کره جنوبی که اتحادیة اروپا نیز از نفت ایران محروم میشود! با توجه به اظهارات لاوروف، وزیر امورخارجة روسیه که با کد 277029 در سایت ایرنا، مورخ 26 شهریورماه سالجاری انتشار یافته، باید بگوئیم در صورت پافشاری آمریکا بر بحران آفرینی در مرزهای جنوبی روسیه، میتوان انتظار «تهاجم نظامی» به ایران را داشت؛ تهاجم کذا، از سوی آمریکا و متحداناش صورت نمیگیرد، اما به حساب آمریکا و اسرائیل نوشته خواهد شد:
«[هفته گذشته در پاريس] وزیر امورخارجه روسیه [...] با تأكيد بر لزوم از سرگيري مذاكرات با ايران اعلام كرد [...]براي سياستمداران منطقي [...] و علاقمند به [حفظ] امنيت و ثبات منطقه و [تداوم] نظام منع گسترش سلاحهاي هستهاي و فعاليت آژانس بينالمللي انرژي اتمي در ايران [...] جز آنچه كه پيشنهاد كردم [راه دیگری] وجود ندارد[...]»
بلافاصله پس از برگزاری شبهرفراندوم ترکیه، یک مینیبوس در منطقة کردنشین با مین برخورد میکند و چندین غیرنظامی کشته و مجروح میشوند. دولت رجب اردوغان نیز با معرفی «پ. ک. ک» به عنوان مسئول این جنایت، زبان به تهدید میگشاید! یادآور شویم هدف حملات «پ. ک. ک» نظامیان ترکیهاند نه غیرنظامیان کرد! خلاصه اگر رجب اردوغان خود را به خریت زده، بهتر است همه را ابله نیانگارد. اما در کشور ایران، محور «لندن ـ واتیکان» مطالبات خود را از طریق توسل به تل موهوم «مردم» مطرح میکند. و این اتحاد «میمون» در قالب تهاجم ساواک جمکران به ورزشگاه و کلیسای ارامنه بروز کرده.
در واقع از زمانیکه الیزابت دوم، رهبر کلیسای آنگلیکن از پاپ برای انجام یک دیدار رسمی به انگلستان دعوت به عمل آورد، و رسانهها این خبر را منعکس کردند، تهاجم چماقداران ساواک به مراکز مذهبی و تفریحی ارامنه ایران نیز آغاز شد. جیرهخواران لندن در جمکران از 21 شهریورماه سالجاری برنامة گسترش توحش را با پرتاب سنگ به کلیسای «سرکیس مقدس» آغاز کردند و دخالت نیروهای انتظامی به وحشیگری «مردم همیشه در صحنه» پایان داد. ولی همین «مردم» عملیات قهرمانانه خود را با آتشزدن باشگاه ورزشی مجتمع آرارات تهران تداوم بخشیدند. دلیل هم اینکه، در روزهای اخیر جمعیت زیادی برای تماشای مسابقات بین باشگاههای ارامنه در مجتمع آرارات حضور یافته و این امر باعث ناخشنودی اربابان مرگفروش حکومت مردهشویان جمکران شده. میدانیم که بر اساس مطالب ابلهانة مندرج در نامة سرگشادة «سارا بوث»، در «ماه مبارک رمضان» همة ایرانیان از زن و مرد و کودک فقط روزه میگیرند و برای مادران رفح و نابلس زوزه میکشند. چرا که برای تأمین منافع آنگلوساکسونها همة ایرانیان باید جزو امت اسلام باشند و مطیع توضیحالمسائل ویراست کارفرمایان «بی. بی. سی». ماجرای سینما رکس آبادان را که فراموش نکردهایم. برای بعضیها «در لعنتی» سیاست در ایران هنوز بر همان پاشنه میچرخد. به گزارش نووستی، مورخ 26 شهریورماه 1389، «برخی گروههای متعصب» باشگاه آرارات را آتش زدند. نووستی به نقل از شبکة خبر «مسیحیان فارسی زبان» مینویسد:
«نیروهای آتشنشانی به سرعت آتش را خاموش کردند [...] این خبر هنوز [...] از طرف دولت ایران تأئید نشده [...]»
میبینیم که رخدادهای عراق، به ویژه ارعاب اقلیتهای مسیحی پشت مرزهای ایران متوقف نمانده. چرا که تاراج اقتصادی ملتهای منطقه در گرو اعمال بیقیدوشرط سیاست «یک کشور، یک مذهب» قرار دارد. این است دلیل استخراج «آموزه» از مبهمات قرآن توسط «سارا بوث» و دیگر قلم به مزدهای روپرت مردخای. آنها که در قرآن «آموزه» رویت میکنند، در همسوئی کامل با مدعیان اسلامستیزی غرب قرار گرفتهان؛ کسانیکه برای بنیامین نتانیاهو و دیگر طرفداران «اسرائیل بزرگ»، از نیل تا فرات دم میجنبانند. از آنجمله است مصباح یزدی که برای پنهان داشتن اهداف اصلی اربابان جنایتکارش میگوید، «غربیها برای نفت به منطقه نیامدهاند، برای مبارزه با اسلام آمدهاند!» بله، در ذهن علیل مصباح و دیگر دجالان جیرهخوار لندن، ارتش ناتو تحت فرماندهی آمریکا برای مبارزه با خرافات و روایات و قصص و احادیث یکی از ادیان توحش ابراهیمی به افغانستان و عراق لشکرکشی میکند، و هر چند به زور سرنیزه در این کشورها حکومت اسلامی به راه انداخته قصد اصلیاش «مبارزه با اسلام» است:
«[...] مصباح افزود[...] میگفتند آمریکائیها نفت ما را میخواهند [...] اما الان برای همه ثابت شده که آنها با اسلام کار دارند [...] دشمنی آنها با اسلام خیلی عمیق است.»
ابراز نوکری مصباح یزدی برای ارباب در سایت مهرنیوز، مورخ 24 شهریورماه سالجاری انتشار یافته. مصباح تأکید میکند که طی سه دهة اخیر همة مردم خواهان اجرای فرامین اسلام بودهاند و روحانیت باید برای پیشرفت اسلام به ویژه در «بعد فرهنگی» آن تلاش کند! «بعد» فرهنگی اسلام چیست؟ توهم و منطق ستیزی، و آخوند جماعت در همین رشته تخصص دارد. باری در ادامة همین خوشرقصیها، آخوند مصباح به ندای ارباب در واشنگتن نیز لبیک گفته و ضمن یادآوری سیرک مهوع کشیش تریجونز خواهان تلاش برای حفظ اسلام میشود:
« از این حرکت شوم درس بگیریم و برای حفظ و نشر اسلام تلاش کنیم[...] همه مردم در این 30 سال اجرای دستورات اسلام را میخواستند. امام [...] اسلام را تکیه کلام خویش قرار داد [...] در بعد فرهنگی که اساسش باورها و ارزشهاست، پیشرفت در خور [...] نداشتهایم [...]»
برای حفظ منافع آنگلوساکسونها لازم است در کشورهای منطقه نهال باور و توهم مقدس خوب آبیاری شود. و فراموش نکنیم که میعادهائی از قماش هیاهوی تریجونز بیدلیل نیست. پروپاگاند همچنانکه گفتیم پیامی است که از سوی قدرت برای دریافت پاسخ مطلوب ارسال میشود و شاهدیم که جیرهخواران غرب به ویژه در حکومت مردهشویان به پروپاگاند ارباب سریعاً پاسخ مناسب میدهند. خارج از اعتراض پاپ و تونی بلر به سوزاندن قرآن، و خارج از سخنرانیهای آتشین مقامات جمکران، فراخوان سپاه پاسداران برای راهپیمائی در اعتراض به این عمل شاهدی است بر این مدعا. خلاصه سازمان سیا استخوان دندانگیری برای مزدوراناش پرتاب کرده تا بتوانند آنرا بجوند و حدود یکسال از آن تغذیه کنند. این «یک سال» همان مهلتی است که ایالات متحد جهت تجهیز حکومت مردهشویان به سلاح اتمی و ایجاد اخلال در مذاکرات صلح فلسطین به آن نیاز دارد. و به همین دلیل حکومت اسلامی میکوشد با توسل به بهانههای مضحک مذاکره با گروه «1+5» را پشت گوش انداخته و تهدید ملت ایران به تهاجم نظامی را همچنان دامن زند.
برای تحکیم پایههای چنین سیاستی است که اتحادیة اروپا درهای کرةجنوبی را به روی حکومت جمکران میگشاید، تا حکومت مردهشویان بتواند به قول رهبرمفلوکاش تحریمها را «دور» بزند! به محض اینکه مقاممعظم خواهان «دور زدن تحریمها» شدند، اتحادیة اروپا نیز با امضاء یک توافقنامة تجاری با دولت پوشالی کرة جنوبی، ابزار لازم جهت «دور زدن» را در اختیار مقام معظم قرار داد. به این ترتیب، اتحادیة کذا میتواند ضمن ارائة تصویر قدرقدرت از حکومت مفلوک جمکران و ساختوپاخت با کره جنوبی نفت رایگان دریافت کند. چرا که از قضای روزگار مهمترین منبع تأمین نفت دولت کره جنوبی حکومت اسلامی است! به این ترتیب همچون دوران شیرین نعمت الهی، مردهشویان لاف مقاومت و ایستادگی در برابر «استکبار» زده و افتخار قرقره میکنند، اتحادیة اروپا نیز ضمن اعتراف به قدرت و شکستناپذیری روضهخوانها، خودش را به موش مردگی زده، نفت رایگان دریافت میدارد. شاهدیم که آن گوسالة ننه حسن واقعاً «حق» دارد؛ آمریکا برای نفت نیامده!
به گزارش فیگارو، مورخ 16سپتامبر2010، اتحادیة اروپا یک توافقنامه تبادل آزاد تجاری با کره جنوبی به امضاء رساند که از منظر تجاری، مهمترین توافق در زمینة ارتباط دوجانبه با اتحادیة اروپا به شمار میآید. فردای همانروز نیز رادیوفردا، مورخ 26 شهریورماه 1389، از سوی حکومت اسلامی اعلام داشت:
«بانک مرکزی ایران در بانکهای کره حساب باز میکند [...] اين اقدام با هدف دور زدن تحريمهای [حکومت اسلامی] برنامهريزی شده[...]»
میبینیم که هر چه علیخامنهای میطلبد، بلافاصله «خداوند» برایاش فراهم میکند، شاید به قول راوی «حاجیآقا»، خامنهای هم «پیشانی» دارد! بله، فراموش نکنیم که «پیشانی» نقش سرنوشت سازی در زندگی ایفا میکند:
«آقا کوچک، [پسر اول حاجیآقا] عرقخور و سفلیسی و قمارباز از آب درآمد [...] پدرش او را از خانه راند و از ارث محروم کرد. ولیکن آقاکوچک هم مانند پدرش پیشانی داشت [...]»
«حاجیآقا»، ص. 22
و شاید به همین دلیل است که چهرهشناسان «پیشانی بلند» را نشان هوش و فراست میدانند. اما هر کس پیشانی بلند داشته باشد الزاماً «پیشانی» نخواهد داشت! به عنوان نمونه، همین «زاکایف» را نگاه کنیم، چه پیشانی بلندی دارد! ولی از «پیشانی» بیبهره مانده. پریشب «یورونیوز» تصاویری از دوران بروبیای ایشان نشان میداد. زاکایف، جوان بود و یونیفورم نظامی بر تن داشت، بالای سرش روی تابلوئی نوشته شده بود، «برای آزادی چچنی!» صدای جعبة جادو بسته بود و معلوم نبود اهالی یورونیوز چه داستانی سر هم میکنند. خلاصه روز و روزگاری بود که امثال «بوریس برهزووسکی» در روسیه به چپاول مشغول بودند و ارتش ناتو هم سخاوتمندانه آخرین تجهیزات خود را در اختیار جدائیطلبان چچن میگذاشت تا «حق» خود را بگیرند! در چنین وانفسائی «زاکایف» برای استقلال چچنی با دولت روسیه میجنگید. دلایل زاکایف برای این جنگ هر چه بود فاقد اهمیت است، مهم شناخت انگیزة ارتش ناتو است که از طریق گسترش توحش و ایجاد «یک کشور، یک قوم، یا یک مذهب» دامنة چپاول همه جانبة خود را وسعت میبخشد.
این سیاست مقدس را نمیتوان بدون تکیه بر «حقطلبی» اعمال کرد. و مسلماً زاکایف هم مانند بوریس برهزووسکی «حق» خود را میطلبید. دردسرتان ندهم، پس از چند سال «حقطلبی» گذار هر دو به لندن، پایتخت «حقطلبان» جهان میافتد. برهزووسکی به جرم اختلاس 300 میلیون پوند تحت تعقیب قرار دارد، و زاکایف به جرم شرکت در عملیات تروریستی. اما مگر دولت بریتانیا دست از 300 میلیون پوند و یک هنرمند میشوید؟ به هیچ عنوان! یادآور شویم زاکایف در خرتوخری تهاجم وحشیانة ارتش ناتو به یوگسلاوی هنرمند از آب در آمده و سری هم به پاریس زد! البته ما با این برنامة تبدیل جنایتکار به هنرمند پیشتر آشنائی داشتیم.
به هر تقدیر، در پی تغییر و تحولات سیاست جهانی، یکی از رهبران ضدطالبان پاکستان را پیش پای کاردینال راتزینگر در لندن قربانی میکنند تا همه بدانند و آگاه باشند که مخالفت با طالبان آنهم زیر سایة ملکه چه عواقب هولناکی میتواند داشته باشد. خلاصه بگوئیم، دولت بریتانیا دیگر نمیتواند هم در منطقه از طالبان و القاعده حمایت کند و هم در کافههای لندن ژست دفاع از دمکراسی بگیرد! الیزابت دوم ناچار است مواضع واقعی حاکمیت انگلستان را علنی کرده، آشکارا دست رهبر فاشیستها را بفشارد، همچنانکه سلفاش نیز با هیتلر طرح دوستی ریخته بود. اما حاکمیت انگلستان نمیتواند به گذشتة نورانی و دوران هیتلر روشنضمیر باز گردد. به عبارت دیگر، دعوت رسمی الیزابت دوم از رهبر کاتولیکها نان آنگلوساکسونها را در روغن «جنگ جهانی دوم» شناور نخواهد کرد! بیدلیل نیست که گفتهاند، تاریخ فقط به صورت «کمیک» تکرار خواهد شد. اینبار «پل پیروزی» در کار نیست! حال که به برنامة شیرین «جنگ» رسیدیم بپردازیم به پرسش یکی از خوانندگان گرامی این وبلاگ که در مورد احتمال تهاجم نظامی آمریکا یا اسرائیل به ایران نظر نویسنده این وبلاگ را جویا شدهاند.
خوانندة گرامی! پس از فروپاشی دیوارههای امنیتی جنگ سرد، پیشبینی وقوع درگیریهای نظامی از گذشتهها مشکلتر شده. البته هیچگاه نمیتوان وقوع جنگ را در ایران پیشبینی کرد، چرا که تصمیم جنگ با دیگران است نه با حکومت ایران و نه با دولت اسرائیل. وقتی پای منافع اقتصادی ابرقدرتها در میان افتد، درگیری در کشورهای جهان سوم اجتناب ناپذیر میشود. ولی در مورد ایران، اوضاع از پیچیدگی بیشتری برخوردار شده، چرا که در مرزهای جنوبی و غربی و شرقی کشورمان یعنی در عراق، ترکیه، افغانستان و سواحل خلیج همیشه «فارس» ارتش ناتو حضور مستمر دارد، و دولت ایران به عنوان عضو پیمان استعماری سنتو، به افتخار همکاری نظامی و امنیتی با ترکیه و پاکستان نیز نائل شده!
به عبارت دیگر تهاجم نظامی آمریکا به ایران تهاجم به یکی از هم پیمانان غرب خواهد بود. و با توجه به اینکه روسیه در مرز شمالی ایران قرار گرفته، آمریکا بدون کسب توافق روسیه دست به چنین عملی نخواهد زد. در نتیجه، اگر تهاجمی از سوی آمریکا صورت پذیرد، فقط نشان میدهد که دولت روسیه منافع خود را در گسترش دامنة جنگ به مرزهای جنوبیاش میبیند.
در مورد احتمال تهاجم نظامی آمریکا و یا اسرائیل به ایران، چند اصل اساسی را میباید در نظر گرفت. نخست اینکه، آمریکا و متحداناش به ویژه اسرائیل خواهان تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمیاند، چرا که تجهیز این حکومت به سلاح هستهای، به اسرائیل بهانة مناسب جهت تداوم شهرکسازی و گسترش دامنة اشغال سرزمینهای فلسطین داده، همزمان باد در بادبان گروه اسمعیل هنیه خواهد انداخت. در صورت تحقق این شرایط، اسرائیل میتواند، با توسل به شعار دهانپرکن «حفظ امنیت» تصرفات خود را در لبنان و سوریه حفظ کند. به این ترتیب، کانونهای بحران در منطقه، یعنی مناطق مشخصی از لبنان، سوریه و فلسطین دست نخورده باقی میماند؛ و اعمال سیاست ابلهفریب «دین ضداستبداد»، یعنی سرکوب ملتها و باجگیری از دولتها در کشورهای مسلماننشین از طریق تحریک افکار عمومی بر ضد اسرائیل کار سهل و سادهای خواهد بود.
این شرایطی است که از لحظة پیروزی «انقلاب» آخوندها، گروه «کارتر ـ برژینسکی»، حامیان «سیاست انسداد» با تکیه بر دو اهرم حکومت اسلامی و اسرائیل بر منطقه تحمیل کرده. و مسلم بدانیم اگر مذاکرات جاری صلح در فلسطین با شکست روبرو شود، و بحران شدت گیرد، پنتاگون در تجهیز حکومت اسلامی به سلاح هستهای تردید نخواهد کرد. همچنانکه دولت بیل کلینتن نیز در مورد پاکستان به همین شیوه متوسل شد. اگر چنین عملی صورت گیرد، میباید منتظر واکنش تند مسکو باشیم، چرا که روسیة فعلی همچون اتحاد جماهیر شوروی سابق با استقرار سلاح هستهای در مرزهایاش همواره مخالفت کرده. و به استنباط ما در این مخالفت تزلزلی ایجاد نشده.
در حال حاضر با در نظر گرفتن این مهم که دولت بریتانیا «آهسته، آهسته» خود را به مسکو نزدیک میکند ـ ارسال «زاکایف» به لهستان و «دستگیری» نمایشی وی در واقع نشان ابراز ارادت دولت کامرون به روسیه میباید تلقی شود ـ نزدیک شدن لندن به مسکو میتواند به تضعیف سیاست هستهای واشنگتن در ایران منجر شود. همین امر امکان تهاجم نظامی را نیز کاهش میدهد چرا که تاکنون انگلستان در مسیر تجهیز حکومت اسلامی به سلاح هستهای، از طریق «خبرسازیهای» گاردین و ایندیپندنت فعال بوده. کنار رفتن لندن از این صورتبندی برای آمریکا یک شکست استراتژیک به شمار میرود. اما به طور کلی زمینة سیاست تجهیز مردهشویان به سلاح هستهای متزلزل شده و نشانههای تزلزل را در فرانسه و کانادا، متحدان اصلی بریتانیا شاهدیم.
جنجال اتحادیة اروپا پیرامون اخراج کولیها، خط و نشان کشیدن معاون «باروسو» برای دولت فرانسه و همچنین فاصله گرفتن دولت آلمان از دولت سرکوزی بیدلیل نیست. با توجه به جنجال پیرامون «کلان ـ شرکت» اورآل که ارتباطاش با کلاهبرداریهای «برنار مدوف» نیز اخیراً از پرده برون افتاده، و با در نظر گرفتن بحران گستردة اقتصادی و هیاهوی «لوموند» و «کانار آنشنه»، و از همه مهمتر با متلاشی شدن شبکة قاچاق اسلحه به صربی در پاریس، سقوط دولت، و یا تجدیدنظر کلی در سیاستهای فرانسه دور نیست. یادآور شویم، اتحاد کشور فرانسه با بریتانیا بیش از یک سده قدمت دارد و تضعیف فرانسه، منطقاً تضعیف انگلستان را درپی خواهد داشت. از سوی دیگر، کانادا نیز به عنوان کشور مشترکالمنافع تحت الحمایة بریتانیاست و روشن است که کشف 7 تن حشیش در این کشور پایههای قدرت را به لرزه در میآورد!
به گزارش فیگارو، مورخ 16سپتامبر2010، مأموران مبارزه با مواد مخدر در کانادا 7 تن حشیش کشف و ضبط کردند! به عبارت دیگر در ساختار سیاسی قدرت زلزله شدیدی به وقوع پیوسته! خارج از بحران فرانسه و زلزلة «حشیش» در کانادا، در ترکیه نیز اوضاع چندان خوشایند به نظر نمیآید. از اینرو رسانة حاکمیت انگلستان، حزب اردوغان را به حکومت اسلامی چسبانده. و لوموند هم با دور کردن رهبر «کمالیستها» از رفراندوم اردوغان، میگوید، ایشان در رفراندوم ترکیه شرکت نکردهاند!
به گزارش لوموند، مورخ 13 سپتامبر 2010، رهبر کمالیستها فرمودهاند که، «روز رفراندوم متوجه شدم نام من در فهرست رأی دهندگان خط خورده! پیش از رفراندوم هم چون گرم مبارزات و تبلیغات بودم به این امر مهم توجه نکردم!» و اینگونه است که «بی. بی. سی» نیز با متهم کردن حزب اردوغان به دریافت کمک مالی از جمکران، موضع خود در مورد «رفراندوم» کذا را به زبان بیزبانی به مسکو نزدیک کرده. بله، هر چه بنجل و زباله روی دست آنگلوساکسونها میماند بلافاصله آنرا به «آخوندها» میچسبانند، و از آنجمله است حزب عدالت و توسعة اردوغان! وقتی رفراندوم حزب کذا به افتضاح انجامید، گفتند «حکومت اسلامی» به حزب اردوغان کمک مالی کرده! و این خبرها را «بی. بی. سی» پخش میکند که هم «بیطرف» است، هم «مستقل»، و هیچ ارتباطی هم با حاکمیت انگلستان ندارد! درست مانند امام روشنضمیر و رهبران جنبش علف! باری، همین بیبیسی روزگذشته، یعنی 16 سپتامبر 2010، از زبان براداران دینیاش در آنسوی آتلانتیک اعلام داشت، «آمریکا با حکومت نظامیان در پاکستان مخالف است» و از عجایب روزگار اینکه یکی از مخالفان ژنرال مشارف در لندن به قتل میرسد!
اگر این دادهها را در کنار دعوت رسمی سازمان ناتو از دیمیتری مدودف جهت شرکت در اجلاس لیسبن قرار دهیم، یک نتیجة منطقی میگیریم و آن اینکه اعضای ناتو در موضع قدرت نیستند، از اینرو برای جنگافروزی در مرزهای جنوبی روسیه دستشان چندان باز نخواهد بود. شاید به همین دلیل انحصار اقتصادی ترکیه به عنوان واسطة اصلی میان حکومت اسلامی و جهان غرب شکسته شد، و کرة جنوبی در نقش «عامل کمکی» پای به صحنه گذاشت. یادآور شویم در تاریخ 17 شهریورماه 1389، کرهجنوبی به تحریم کنندگان حکومت اسلامی پیوسته و عجیب است که امروز از روابط عاشقانة جمکران و کرة جنوبی خبر میدهند!
به گزارش نووستی، مورخ 17 شهریورماه سالجاری، به نقل از رویترز، کره جنوبی معاملات ارزی سازمانها و اشخاص حقیقی مرتبط با برنامة هستهای ایران را محدود کرد. در بیانیة دولت کره بانک ملت نیز شامل این ممنوعیت شده:
«بانک ملت را [...] به انجام عملیات ارزی در راستای تأمین بودجة برنامههای هستهای و موشکی ایران متهم می سازند[...]»
در پی امضاء توافقنامة اتحادیة اروپا با کره جنوبی اوضاع تفاوت کرده و در صورت درگیری نظامی دست آمریکا بیشتر زیر سنگ روسیه خواهد افتاد، چرا که در چنین شرایطی نه تنها کره جنوبی که اتحادیة اروپا نیز از نفت ایران محروم میشود! با توجه به اظهارات لاوروف، وزیر امورخارجة روسیه که با کد 277029 در سایت ایرنا، مورخ 26 شهریورماه سالجاری انتشار یافته، باید بگوئیم در صورت پافشاری آمریکا بر بحران آفرینی در مرزهای جنوبی روسیه، میتوان انتظار «تهاجم نظامی» به ایران را داشت؛ تهاجم کذا، از سوی آمریکا و متحداناش صورت نمیگیرد، اما به حساب آمریکا و اسرائیل نوشته خواهد شد:
«[هفته گذشته در پاريس] وزیر امورخارجه روسیه [...] با تأكيد بر لزوم از سرگيري مذاكرات با ايران اعلام كرد [...]براي سياستمداران منطقي [...] و علاقمند به [حفظ] امنيت و ثبات منطقه و [تداوم] نظام منع گسترش سلاحهاي هستهاي و فعاليت آژانس بينالمللي انرژي اتمي در ايران [...] جز آنچه كه پيشنهاد كردم [راه دیگری] وجود ندارد[...]»
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت