جمعه، مهر ۱۶، ۱۳۸۹


شیخ و ناپالم!
...
انتشار خبر تحویل موشک‌های روسی «یاخونت» به سوریه، ‌ سخنرانی «تزیپی لیونی» در هاروارد و عقب‌نشینی بنیامین نتانیاهو از گزینة «دولت یهود» در هم‌سوئی با چرخش رادیوفردا به سوی نهضت عاظادی قرار گرفته.

به موازات عقب‌نشینی محافل طالبان‌پرور در ایالات متحد،‌ اروپا و اسرائیل، ‌ زوزة جیره‌خواران‌شان در جمکران گوش فلک را کر کرده. این است دلیل انتشار مصاحبة موسوی و بیانیة سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در «رادیوفردا!» همان رادیوفردائی که از سر ناچاری،‌ با توسل به «شهامت‌های» فرضی شیخ مهدی بازرگان، امروز به آرامی زیر پای ملاممد خاتمی را هم ‌کشید!

رادیوفردا، مورخ 16 مهرماه 1389، در مطلبی تحت عنوان «پيش‌بينی مهدی بازرگان از آيندة جمهوری اسلامی» به یکی از سخنرانی‌های وی در مجلس اول جمکران اشاره کرده و می‌نویسد، این سخنرانی واکنش تند کیهان را در پی آورد که سرپرست آن کسی جز محمد خاتمی نبود:

«از سوی ديگر سيد محمد خاتمی [...] نماينده [...] خمينی و سرپرست روزنامة کيهان نيز در واکنش به نطق مهدی بازرگان، طی سه سرمقاله در اين روزنامه در 16، 18 و 19 مهرماه همان سال به شدت به انتقاد از نطق و مواضع مهدی بازرگان پرداخت[...]»


به جزئیات این مطلب نمی‌پردازیم، چرا که متأسفانه فرصت کافی در اختیار نیست. فقط به اهالی «رادیوفردا» اطمینان می‌دهیم، اگر جایگزینی دارودستة موسوی با نهضت عاظادی در تبلیغات ‌شما عزیزان کاملاً امکانپذیر می‌نماید، نهضت کذا جائی در میان ایرانیان نخواهد داشت. گروه مهدی بازرگان همکار و هم‌سنگر شاخک اسرائیل در ایران، یعنی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. بهتر است قوة‌ قضائیه جمکران بجای صدور حکم ممنوعیت فعالیت برای این تشکل استعماری، نخست خلع‌سلاح‌شان را در دستور کار قرار دهد. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، یک تشکل شبه‌نظامی و خرابکار است که تحت نظارت محافل اسرائیلی در ایران «فعالیت» می‌کند. این سازمان یک حزب سیاسی نیست، یک تشکل نظامی است که به عملیات خرابکارانه اشتغال دارد. حال باید ببینیم علت انتشار بیانیة‌ یک سازمان تروریستی در «رادیوفردا» چیست؟

به مصداق مثل معروف «میمون هر چه زشت‌تره، بازیش بیشتره»، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که تحت نظارت موساد فعالیت می‌کند، با صدور یک بیانیة ابلهانه از «سازش با بیگانه» انتقاد به عمل آورده و امروز «رادیوفردا»، یعنی یک رادیوی «بیگانه» این بیانیة بیشرمانه را تحت عنوان، « اعتراض مجاهدین انقلاب به تمایل جریان حاکم به سازش با بیگانه» منتشر کرده! بله، بیگانه چو بیگانه ببیند خوشش آید! دارودستة‌ بهزاد نبوی که با انفجار بمب در مقر حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری راه را برای 8 سال حکومت نکبت‌بار زوج «خامنه‌ای ـ موسوی» هموار کردند، اینک از «سازش با بیگانه» ابراز انزجار هم می‌کنند، چرا که در این «سازش» جایگاهی برای پیشخدمت‌های «نتانیاهو» پیش‌بینی نشده:

«سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی [...] با متهم کردن جریان حاکم [...] ‌به تلاش برای سازش با قدرت‌های خارجی نوشت [...] شواهد و قرائن از تمایل شدید جریان حاکم به سازش با بیگانه به منظور کاهش فشارهای خارجی برای حفظ قدرت در داخل حکایت دارد[...]»


اگر در حکومت اسلامی قوة قضائیه وجود می‌داشت سازمان بهزاد نبوی را به جرم افترا و شایعه‌پراکنی تحت تعقیب قرار می‌داد. «جونم براتون بگه»، بهزاد نبوی و پاسدار محسن آرمین «سازش» با بیگانه را محکوم می‌دانند، چرا که خود «پادوی» بیگانه‌اند و از بد روزگار این بیگانة دوست‌داشتنی و نازنازی که هنوز طعم شیرین گروگانگیری و 8 سال جنگ استعماری زیر دندان‌اش مانده، ‌ سخت به افلاس افتاده و پای‌اش به هواست. از اینرو نمی‌تواند دستی به سروگوش نوکران‌ قدیم‌اش در جمکران بکشد! دامنة افلاس از تل‌آویو به اروپا و آمریکا رسیده. از کجا شروع کنیم؟ از کشف یک انبار اسلحة جنگی در فرانسه، یا از استعفای «مخفی» برنار کوشنر و یا از انفجار رهبرطالبان در «کندوز»؟ بهتر است از مهرنیوز آغاز کنیم و «توجیه» تاراج و سوءاستفادة آشکار شرکت‌های واردکنندة کالا تا «مظنه‌ای» از دوران امام روشن ضمیر و صدارت موسوی ارائه داده باشیم!

سایت مهرنیوز، مورخ 14 مهرماه 1389، یک «گزارش بسیار موثق» منتشر کرده، تحت عنوان «کلاهبرداری چند میلیاردی شرکت هندی پاکستانی از بازار کامپیوتر ایران!» در این گزارش هیچ اشاره‌ای به ماهیت کلاهبرداری و نام و مشخصات شرکت مذکور نشده، هدف مهرنیوز از انتشار این گزارش القاء چند دروغ بزرگ است. نخست‌ اینکه «یک» شرکت هندی قطعنامه‌های شورای امنیت را نادیده انگاشته و همزمان چندمیلیارد دلار از حکومتی کلاهبرداری کرده که دلارهای‌اش تحت نظارت مستقیم لندن و واشنگتن در بانک‌های غرب نگاهداری می‌شود.

مهرنیوز همچنین برای رد گم کردن، شرکت کذا را «هندی ـ پاکستانی» معرفی کرده تا به مخاطب ثابت کند غرض و مرضی بر علیه هند، به عنوان یک حاکمیت سکولار در کار نیست! حال آنکه تیتر گزارش «مبال‌نیوز» از پایه و اساس دروغ است. کافی این به اصطلاح «گزارش» را به دقت بخوانیم تا این دروغ بیشرمانه را نیز به صراحت مشاهده ‌کنیم. اولاً شرکت مذکور «ناشناس» است، ثانیاً افراد ناشناسی به نام «فعالان بازار» به کلاهبرداری فرضی‌اش اشاره دارند، ثالثاً چند میلیارد کذا مبلغی است معادل 120 میلیارد ریال و نهایت امر، «خبرموثق» کذا ریشه در سخنان مبهم احمد افقهی، عضو سازمان نظام صنفی رایانه‌ای دارد که با مزخرف‌بافی در پی «توجیه» احتکار و افزایش بهای کالاهای وارداتی است! ایشان بدون اشاره به دلائل تحریم‌ اقتصادی ایران، مبال‌نیوز را گفته‌اند، شرکت‌های ایرانی برای خرید قطعات کامپیوتری به واسطه نیاز دارند و یک شرکت «هندی ـ پاکستانی» از این موقعیت سوءاستفاده کرده:

«احمد افقهی [...] به مهر گفت [...] با توجه به وضعیت خاص بازارهای بین‌المللی شرکت‌های ایرانی [...] مجبور به یافتن واسطه می‌شوند [...] در این میان یک شرکت هندی پاکستانی [...] مبلغ قابل توجهی از بازرگانان و شرکت‌های معتبر ایرانی در زمینه سخت افزار به سرقت برده [...]»


ایشان، یعنی همان افقهی بدون اشاره به نام شرکت مذکور می‌افزایند، کالاها از طریق شرکت‌های اماراتی، پاکستانی و عراقی وارد بازار می‌شود و تجار ایرانی کالا را در دبی یا در کشورهای همسایه به نام شرکت‌های بیگانه به ثبت می‌رسانند. خلاصة مطلب برنامة کلاهبرداری تحت نظارت ارتش آنگلوساکسون‌ها و در حوزة دلار به مورد اجرا گذارده می‌شود و منطقاً هند در این بساط جیب‌بری نمی‌تواند شرکت داشته باشد، چرا که خارج از حراج نفت خام در برابر دریافت اسلحة قاچاق از اربابان در لندن و واشنگتن، تجارت مرده شویان به ندرت از محدودة‌ دولت‌های غیرمسئول عضو اتحاد جماهیرنوکری خارج می‌شود. و تا آنجا که ما می‌دانیم، دولت هند جیره‌خوار پنتاگون نبوده و نیست، و اگر شرکت «هندی ـ پاکستانی» فرضاً جیب حکومت مرده‌شویان را زده مسلماً شرکت مذکور به برادران دینی گورکن‌ها تعلق دارد که در دبی لنگر انداخته و فعالیت می‌کنند:

«کالا را به نام شرکت‌های غیرایرانی در دبی و یا دیگر کشورهای هم‌مرز ثبت می‌کنند[...]»


گزارشگر مهرنیوز با ردیف کردن یک بی‌بی‌گوزک فناورانه پیرامون کلاهبرداری فرضی «یک» شرکت «هندی ـ ‌پاکستانی» می‌گوید، به دلیل افزایش ارزش دلار، بهای کامپیوتر در بازار بین 15 تا 30 درصد افزایش یافته؛ ثبات بازار متزلزل شده؛ کالاهای دیگر گران‌تر خواهد شد و شرکت‌های واردکننده از اعلام بهای کالاهای موجودشان خودداری می‌کنند. به عبارت دیگر، شرکت‌های مذکور می‌خواهند کالاهائی را که پیش از افزایش بهای دلار وارد کرده‌اند، حدود 30 درصد گران‌تر بفروشند و این است دلیل انتشار «خبر موثق» کلاهبرداری شرکت «هندی ـ پاکستانی» در مهرنیوز!

در عمل، مسئولان شرافتمند این رسانه با توسل به یک کلاهبرداری موهوم، کلاهبرداری آشکار واردکنندگان کالا به ایران را توجیه می‌کنند. شرکت‌هائی که بهای کالاهای موجود خود را اعلام هم نمی‌کنند. حال باید دید کلاهبردار آن شرکت «موهوم» است یا مهرنیوز و شرکای‌اش در بازار قاچاقی که سه دهه است در ایران به راه انداخته‌اند:

«طبق اظهارات فعالان بازار[...] این شرکت هندی پاکستانی [...] معادل 120 میلیارد ریال از چند شرکت صاحب نام ایرانی کلاهبرداری کرده [...] در همین حال افزایش قیمت دلار باعث افزایش قیمت [...] کالاهایی شده که به دلار و درهم وارد ایران می‌شود [...] فعالان بازار مقدار این افزایش را بین 15 تا 30 درصد تخمین می‌زنند [...] این افزایش قیمت [...] بر سایر صنف‌ها نیز تأثیر گذاشته و باعث شده [...] شرکت‌های وارد کننده [...] قیمت کالاهای موجودی خود را اعلام نکنند و منتظر ثبات بازار بمانند[....]»

همانطور که گفتیم، این «راهزنی در روز روشن» 31 سال است که به همین صورت ادامه دارد، و اکنون دزدان و کلاشان اصلی سعی می‌کنند با عناوین «غلط‌انداز» این عملیات را موجه نیز جلوه دهند. خلاصه حکومت «مستقل» جمکران در واقع سرگردنه نشسته و به جیب‌بری مشغول است، البته این عمل را «در راه خدا» انجام می‌دهد و جهت پرکردن جیب ارباب در لندن و واشنگتن از خودگذشتگی می‌کند. که از قدیم گفته‌اند، «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست!» از قضای روزگار کسی که «کار خیر» می‌کند، هیچ مسئولیتی هم ندارد، و همچون مجلس و وزراء و وکلا و «مقام معظم» رهبری خود را در برابر ملت ایران پاسخگوی دزدی‌ها و جنایات نمی‌بیند. به عنوان نمونه گروگانگیری، تداوم جنگ «تفریحی» و به ویژه کشتار زندانیان نیز «در راه خدا» صورت گرفت! در نتیجه مطمئن باشیم که هیچیک از سران حکومت مرده‌شویان مسئولیت این فجایع را نخواهد پذیرفت. خیلی که فداکاری کنند، همچون زهراخانوم در کمال بیشرمی و وقاحت خود را به خریت زده، اظهار بی‌اطلاعی می‌فرمایند!

حال که به زهراخانوم رسیدیم بد نیست بدانیم که پاسدار شریعتمداری مفلوک، از زبان دیگران به زهراخانوم «نصیحت» می‌‌کند که «کشف حجاب» کرده، رهبری جنبش را به دست گیرند! بله، می‌بینیم که بعضی الاغ‌های طویلة مک‌کارتی به این توهم دچار شده‌اند که اگر با «حجاب اجباری» و کثافت‌کاری به قدرت رسیده‌اند، هنگام ضعف و افلاس،‌ با «کشف حجاب» می‌توانند برای جنبش مدنی ایرانیان رهبر «تقلبی و اسلامی» درست کنند. البته که سخت در اشتباه‌اند. بالاخره الاغ هم «حق» دارد اشتباه کند، به ویژه وقتی به هراس افتاده باشد و موجودیت خود را در خطر ببیند.

اینروزها که جایگاه دولت بنیامین نتانیاهو در اسرائیل سخت متزلزل شده، سازمان سیا قلادة میرحسین موسوی و پاسدار شریعتمداری را عملاً رها کرده تا جهت ایجاد اجماع چند «کلمه» برای‌مان «پارس» کنند. برنامه این است که میرحسین بر طبل «رفراندوم» بکوبد، و پاسدار شریعتمداری نیز از زبان مخالف‌نمایان «راه» را به زهراخانوم نشان دهد! سپس نوبت به رادیوفردا خواهد رسید تا با میرحسین موسوی و ژنرال مشارف نمایش مهوع «پوچ‌پردازی» به روی صحنه ببرد. البته در خارج مرزها، اسلام‌ستیزی از قماش تهاجم به مسجد، آتش زدن قرآن و ادرار کردن روی آن همزمان با سخنرانی اسلام نوازانة رئیس جمهور آلمان نیز در دستورکار سازمان سیا قرار گرفته. صحنه‌آرائی‌های این سازمان مقدس در واکنش به سفر «تزیپی لیونی» به ایالات متحد و سخنرانی وی در هاروارد صورت می‌پذیرد. در این سخنرانی «تزیپی لیونی» اظهار داشت:

«دولت بنیامین نتانیاهو می‌داند که در صورت گام برداشتن در مسیر صلح از حمایت ما برخوردار خواهد شد[...] این دولت به اندازة کافی وقت تلف کرده؛ بهتر است در فرصتی که باقیمانده تمام تلاش خود را برای استقرار صلح به کار گیرد[...] زمان به نفع اسرائیل پیش نمی‌رود[...]»

در واکنش به اعلام مواضع رهبر حزب کادیما، نتانیاهو خواستار آن شد که باراک اوباما به تعهدات کتبی جرج بوش عمل کند! به عبارت دیگر، نخست وزیر اسرائیل، رئیس جمهور ایالات متحد را به تغییر سیاست و پیروی از جرج بوش فرا خوانده! مشروح این درخواست مضحک در فیگارو، مورخ 7 اکتبر 2010 موجود است. پیش از ادامة مطلب برای چندمین بار یادآورشویم، روی سخن این وبلاگ با طرفداران دمکراسی است. در یک نظام دمکراتیک همگان از «آزادی بیان» برخوردارند اما در کمال تأسف، «ادرار کردن» و «قضای حاجت» به هیچ عنوان ابزاری جهت بیان، آنهم در چارچوب «آزادی بیان» به شمار نمی‌آید، در نتیجه عملیات قهرمانانة آن علاف ساکن حومة‌ استراسبورگ تهاجم به «حریم خصوصی» مسلمانان است و از نظر ما «جرم» شناخته می‌شود.

در چارچوب مفاد اعلامیة جهانی حقوق‌بشر، «آزادی بیان» فعالیت‌های فرهنگی، علمی، هنری و ... و دیگر فعالیت‌های مسالمت‌آمیز اجتماعی و فردی را در برمی‌گیرد؛ در چنین چارچوبی «خشونت» در تمام ابعاد آن، فیزیکی، لفظی و ... مردود شناخته می‌شود. و قانون اساسی حکومت اسلامی که «رادیوفردا» از زبان میرحسین موسوی برای آن سینه می‌زند، مشوق خشونت است. به همین دلیل است که سازمان سیا شکم‌اش را برای راه انداختن یک کاروان خردجال در ایران صابون زده و به امامزاده «رفراندوم» دخیل بسته، آنهم رفراندوم برای سیاست‌های ویرانگر دولت دست نشاندة‌ آمریکا! دولتی که وارث ویرانگری دارودستة‌ بازرگان، بنی‌صدر، موسوی، رفسنجانی و ملاممد خاتمی است و همواره مجری سیاست‌های ارتش ناتو بوده. اینک که این ارتش اسلام‌پرور مثل خر در گل گیر کرده، میرحسین موسوی می‌خواهد با کشاندن مردم به پای صندوق‌های رأی، برای جنبش منفور سبز کسب مشروعیت کند و با تکیه بر تل موهوم «مردم» جفتک پرانی به شیوة امام روشن‌ضمیر را تداوم بخشد، آنهم به بهانة مخالفت با «سیاست‌های ویرانگر دولت!»

باید ببینیم میرحسین نابغه که اینقدر دست به رفراندوم‌اش خوب است چرا در دوران نکبت‌بار صدارت خود به این صرافت نیفتاد؟ همان دوران نورانی که شهر تهران به تصرف سگ‌های ولگرد و موش‌های صحرائی در آمده بود. همان روزهای «عزت» و «افتخار» و «سربلندی» که در راه اجرای سیاست محفل «کارتر ـ برژینسکی» جوانان ایران را با دمپائی‌های پلاستیکی روی میدان‌های «مین» می‌دواندند؟ همان روزها که روضه و زوزه و عربدة‌ ‌رادیوی حکومت اسلامی برای شورشیان اخوان‌المسلمین در سوریه گوش فلک را کر می‌کرد! آنروزها سیاست ویرانگر اعمال نمی‌شد؟ آنروزها حکومت نکبت و ادبار در برابر شرق و غرب ایستادگی نمی‌کرد؟ چرا! حکومت اسلامی در دورة میرحسین موسوی دست تنها به نبرد با شرق و غرب اشتغال داشت، و تل موهوم و مقدس «خانوادة شهدا» نیز در کنار تل موهوم «مردم» به ابزار سرکوب ما ملت‌ تبدیل شده بود. بوق‌های جمکران هر روز مطالبات استعمار را از زبان «خانوادة شهدا» به اطلاع‌مان می‌رساندند. بله، خط تولید کارخانة شهیدسازی حکومت شبانه‌روزی فعال بود. شهدا همچون «حسین» مقدس بودند، از اینرو خانواده‌شان هم «مقدس» ‌به‌شمار می‌آمدند و... و می‌دانیم که «حق» در طویلة مک‌کارتی همواره با مقدسین بوده، هست و خواهد بود.

به همین دلیل مهرداد فرهمند در بی‌بی‌سی، شیعیان را تلویحاً به کره‌الاغی تشبیه می‌کند که سرنوشت محتوم‌شان اینست که به الاغ تبدیل شده و حرکات غریزی والدین محترم‌شان را «بازتولید» کنند. در راستای همین مطلب موهن، شیخ مسعود بهنود نیز در «روز‌آنلاین»، مورخ 4 اکتبر سالجاری نسل جوان ایران را به همان کره‌الاغ‌ها تشبیه کرده. بهنود می‌نویسد، موسوی 20 سال از سیاست کناره گرفت، و محبوب نسلی شد که در دوران صدارت وی به دنیا نیامده بود! به عبارت دیگر طرفداران موسوی گذشتة او را نمی‌شناسند و از دوران وحشتی که او و همکاران‌اش در کشور به راه انداخته بودند هیچ خاطره‌ای ندارند.

روشن تر بگوئیم، اینان در «آزمایشگاه» تولید شده، ‌در برهوت هم رشد کرده‌اند. از پدرومادرشان هیچ نشنیده‌اند و مسلماً در مدرسه نیز هیچ نیاموخته‌اند! در نتیجه، از سوابق درخشان موسوی و جنایات‌اش هم هیچ نمی‌دانند. البته چنین ادعائی بعید به نظر می‌رسد، چرا که بسیاری از مسائل را کودکان از زبان اطرافیان می‌شنوند و در هر حال در عصر اینترنت، هیچ حکومتی در ایران نمی‌تواند گذشتة خود را «پنهان» دارد. اما مسعود بهنود کارش قصه‌پردازی و تقدیس و تکفیر است؛ با منطق و استدلال و این «حرف‌ها» کاری ندارد، در نتیجه می‌تواند تخیلات خود را در مسیر «مطلوب» به کار گرفته، با تکیه بر ادبیات تیغ‌کش‌ها، هم از موسوی «تصویر دلپذیر» ارائه دهد،‌ و هم بر «تعلق خاطر» بچه‌ها به «مرگ» تأکید داشته باشد:

«چیست راز این که به قول بنیانگذار [حکومت] اسلامی، بچه‌های ما ناپالم را رها نمی‌کنند بروند سیزده به در [...] چیست آن راز که یکی به قول دسته چاقوکش‌های ولی‌آباد [...] بعد از ترک دولت [...] در امور فرهنگی می‌ماند [...] اما وقتی بیرون آمد به سه چهار ماه فعالیت انتخاباتی [...] محبوب نسلی می‌شود که در دوران دولت وی به دنیا نیامده بودند[...]»

واقعاً «چیست این راز» که شیخ مسعود بهنود تمایل غرب به میرحسین موسوی را به حساب نسلی می‌نویسد که وجود خارجی هم ندارد؟ کدام نسل از ایرانیان یک جنایتکار و تاراج‌گر سرشناس را به عنوان محبوب خود برگزیده؟! همان نسلی که وصف «مبارزات‌اش» را گاردین در اختیارمان می‌گذارد. می‌بینیم که این نسل «موهوم» در گاردین وجود خارجی دارد! جالب اینجاست که «مبارزات» نسل کذا عبارت است از سردادن عربدة الله‌اکبر روی پشت بام، ستایش چادر و مقنعه و روبنده و...و بوسیدن نعلین مشتی آخوند و بچه‌آخوند؛ خلاصه پیروی از «باورها» و نهضت «حسینی»!

ترجمة مطلب خررنگ‌کن گاردین، تحت عنوان « کتابی از شيوه‌های نافرمانی مدنی مردم ايران و خلاقيت در مقاومت» در سایت «روزآنلاین»، مورخ 13 مهرماه 1389 انتشار یافته. گویا این کتاب می‌تواند به ایرانیان در «تسلیم کردن رژیم» کمک کند، البته به ادعای قلم‌فروش‌های گاردین. برای تحقق این امر «مقدس» لازم است با الهام از تظاهرات مردم برمه در سال 2007، تصاویر دیکتاتور نظامی را روی سگ‌های ولگرد بچسبانید، چون دستگیری سگ‌ها امکانپذیر نیست، و البته به ذهن علیل نویسندة گاردین خطور نکرده که معمولاً سگ‌های ولگرد را جمع‌آوری می‌کنند! در ادامة این قماش نافرمانی مدنی، گاردین به لهستان طی دوران جنگ سرد نقب زده و ادعا می‌کند، جنبش همبستگی لهستان با خودداری از تماشای تلويزيون دولتی رژیم را تغییر داد!

اما جالب‌ترین بخش «نافرمانی مدنی»، ویراست گاردین، آنجاست که پیامد فروپاشی اتحاد شوروی در آفریقای جنوبی را به حساب گروهی از دانشجویان آکسفورد می‌نویسد. گویا جمعی از دانشجویان این دانشگاه در اعتراض به همکاری بانک «بارکلی» با دولت آپارتاید روی «ماشین‌های خودپرداز» بانک کذا می‌نوشتند، «تنها سفیدها» یا «تنها سیاه‌ها» و خلاصه اینگونه بود که آنگلوساکسون‌ها، البته به ادعای گاردین دست از حمایت دولت آفریقای جنوبی برداشته و نلسون ماندلا از زندان آزاد شد و به ریاست جمهوری رسید!

درست مثل سرگذشت «یوسف!» ایشان نیز «ز قعر چاه بر آمده و به اوج ماه رسیدند!» و اما شیوه‌های نافرمانی مدنی در ایران عبارت است از پناهندگی دو لات فرصت‌طلب حکومت اسلامی به فنلاند و بلژیک! به ویژه که ایندو در مصاحبه‌شان بر حمایت بیش از 80 درصد از کارمندان وزارتخانة جمکران از جنجال سبز تأکید کرده‌ و باعث امیدواری ایرانیان شده‌اند! از شما چه پنهان ما که با مشاهدة‌ بلاهت قلم‌زن گاردین به آیندة درخشان وی خیلی خیلی امیدوار شدیم. باری، گاردین یک «نمونة ممتاز» هم ارائه داده و آن عبارت است از حکایت «میم‌ته» و «شهامت» ایشان و حماقت دیگران! راه دیگری که گاردین پیشنهاد می‌کند این است که بنویسیم، «احمدی نژاد رئیس جمهور من نیست» و این عبارت ابلهانه را بگذاریم روی اینترنت.

برای انجام چنین اعمالی ابتدا باید بپذیریم که حکومت مرده‌شویان «جمهوری» است، حال آنکه این حکومت هیچ ارتباطی با جمهور ندارد، در نتیجه و به طریق اولی «رئیس جمهور» هم نمی‌تواند داشته باشد. در ادامة این مطلب ابله‌فریب گاردین سردادن عربدة‌ «الله‌اکبر» روی پشت‌بام‌ را نیز نشان نافرمانی مدنی دانسته! حال آنکه کودتای 22 بهمن 1357 با همین روند لات‌بازی بر ملت ایران تحمیل شد و در واقع گاردین خواستار بازگشت به دوران امام روشن‌ضمیر و «بازتولید» روند آشوب‌های دوران جیمی‌کارتر است بدون اینکه بداند، ملت ایران نافرمانی مدنی را با هدف سرنگونی دولت از طریق گسترش ابتذال و تقدس نخواهد پذیرفت! نافرمانی مدنی با «انسان‌ستیزی» در تضاد قرار می‌گیرد!

شاید بهتر باشد «ژاژپردازان» گاردین این نکتة پیش‌پاافتاده را به خاطر بسپارند. هدف ما سرنگونی دولت نیست، ما خواهان استقرار دمکراسی سیاسی، و حاکمیت قوانین‌ انسان‌محور بجای حکومت مقدسات، آخوند و توله آخوند هستیم و اصلاً برای‌مان تفاوتی نمی‌کند که نام این حکومت چیست و رئیس لعنتی دولت آن کیست. پس جنبش‌سبز و تفاله‌های وزارت امورخارجه که مبارزات‌شان بر خودفروشی، فرصت‌طلبی، تقدس‌فروشی و چادرپرستی متمرکز شده ارزانی هوچی‌های گاردین!‌ همان‌ها که جز دروغ‌پراکنی و مزخرف‌بافی از دیرباز هیچ نمی‌شناخته‌اند:

«ايران از تابستان گذشته [...] يک رژيم سرکوبگر را به چالش کشيده [...] پناهندگی اخير دو ديپلمات ايرانی در بلژيک و فنلاند اميد را در دل ايرانی‌ها زنده کرد[...] سردادن شعار الله و اکبر شامگاهی از فراز پشت بام‌ها [...] در سطح بين المللی شناخته شده است [...] نمونه‌های ممتازی وجود دارد [...] در بارة آن‌ها به اندازه کافی اطلاع رسانی نشده [...] پس از دستگيری مجيد توکلی [...]پسران ايرانی چادر به سر [کردند] تا [...] بگويند اگر مجيد پوشش زنانه به تن کرده، اصلاً تحقيرآميز نيست[...]»

بله چه نشسته‌اید که چادر، نماد بردگی زن افتخار بزرگی است که پیشتر فقط نصیب زنان در ایران می‌شد، و پس از دستگیری «میم‌ته» مردان ایرانی هم از این «حق» سرشار از «افتخار» برخوردار شدند و ... بزودی می‌رسیم به همان میعاد جادوئی و «حسینی» که به قول امام شیخ مسعود، «بچه‌های ما ناپالم را به سیزده به در ترجیح دهند» و... به همین دلیل است که یکی از ماچه‌شیخ‌های صادراتی جمکران در «روزآن‌لاین» زوزة حسین، حسین و حماسة کربلا سر داده و همه را به «قیام» حسینی دعوت می‌کند.

می‌بینیم که وقتی مهرداد فرهمند در «بی‌بی‌سی» شیعی‌مسلکان را تلویحاً به کره الاغ تشبیه می‌کند تا حدودی «حق» دارد! بله تا حدودی! این حدود شامل نوچه‌های موسوی و همة اوباشی می‌شود که همچون زهراخانوم و پاسدار شریعتمداری از آخور طویلة «حق‌مدار» تغذیه کرده، و پروار شده‌اند! اینان‌اند که بر طبل «قیام حسینی» و «حق‌طلبی» و «قانون‌شکنی» و «مرگ‌پرستی» می‌کوبند و همچون موسوی جلاد خواهان «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» می‌شوند. قانونی که مشوق قانون‌شکنی و انسان‌ستیزی و استبداد قشر آخوند است.

سایت رادیوفردا، مورخ 13 مهرماه 1389 ‌در مطلبی تحت عنوان گوساله فریب، «موسوی: سياست‌های ويرانگرکنونی را به رفراندوم بگذاريد»، می‌نویسد، موسوی ضمن انتقاد از ماجراجويی و استبداد که به رویاروئی ایران با جامعة جهانی انجامیده، خواستار برگزاری رفراندوم دربارة اين سياست‌های «ويرانگر» شده! می‌بینیم که اظهارات احمق فریب موسوی سخت به مذاق سازمان سیا خوش آمده،‌ چرا که اینان می‌پندارند ایرانیان 31 سال جنایت و سرکوب و نفس‌کش‌طلبی حکومت کودتا را فراموش کرده‌اند و کافی است که هر کس و ناکسی زبان به انتقاد از این حکومت بگشاید تا به قول راوی توپ مرواری «عزیزچسانة» همگان شود!

اظهارات بیشرمانة موسوی را بررسی نمی‌کنیم، چرا که این کارمند عالیرتبة ساواک با انتساب ناهنجاری‌های «سیاسی ـ اقتصادی» کنونی به دولت احمدی‌نژاد، تلاش دارد 31 سال چپاول و سرکوب بی‌پروا را پنهان داشته، سرابی فریبنده از دوران وحشت خمینی ارائه داده، و قانون اساسی حکومت اسلامی را به ارزش بگذارد. به این دلیل است که موسوی همچون صفحة گرامافونی که خش برداشته، ذکر «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» گرفته! خلاصه مزخرفات گنگ و مبهمی که امثال حاج سیدجوادی‌ها 31 سال پیش به هم بافتند سخت به مذاق موسوی شیرین آمده و از اینرو ضمن بازارگرمی برای این «ورق‌پاره» عاجزانه تقاضای اجرای همین «قانون» دوست‌داشتنی را دارد:

«موسوی همچنین گفته [...] شما بدون توجه به ما ميثاق بين خود و مردم را که رعايت حقوق مردم و حفظ آزادی‌ها واجرای بدون تنازل قانون اساسی و حق حاکميت مردم بر سرنوشت خودشان است، رعايت کنيد [...]»

اولاً که هرگز میثاقی در کار نبوده، این ورق‌پارة مشوق توحش با استفاده از هیاهوسالاری‌های ناشی از اشغال سفارت آمریکا به ملت ایران تحمیل شد. حتی گروه مجاهدین خلق این به اصطلاح «قانون» را مردود شناخت. در ضمن نمی‌دانستیم مجموعه مبهمات انسان‌ستیز ناشی از حدیث و روایت و مقدسات می‌باید پاسدار حقوق و آزادی انسان‌ها به شمار آید. این به اصطلاح «قانون» فقط از آزادی لات و چاقوکش‌ها و جنایتکارانی نظیر موسوی و شرکاء حفاظت می‌کند،‌ همان‌ها که 31 سال است در پناه توحش گله‌پروری و مردم‌سالاری به سرکوب ملت ایران مشغول‌اند. حضور مسئولان «محترم» رادیوفردا بگوئیم، چرخش سیاست کشورشان را در افغانستان نادیده گرفته‌اند!

افشای حمایت مالی ارتش‌های اشغالگر از طالبان توسط سنای آمریکا و همچنین تکذیب مذاکرات کرزای با طالبان نشان می‌دهد که جهت باد تغییر یافته و همة طالبان‌پروران چه در غرب و چه در منطقه می‌باید به تدریج صحنه را ترک گویند. در غرب حضرات به صورت مسالمت‌آمیز کنار می‌روند، حال آنکه در منطقه برای کنار زدن‌شان از بمب استفاده می‌شود. انفجار والی «کندوز» دست‌دردست امام جماعت حزب‌اللهی و همراهان نشان از همین تغییر سیاست دارد! اما در فرانسه روند مسائل متفاوت است.

پس از انتشار بخش‌هائی از متن استعفای وزیر امورخارجة فرانسه در هفته نامة «نوول اوبسرواتور»، کاخ الیزه خبر دریافت استعفای برنارکوشنر را تکذیب کرد! به عبارت دیگر ایشان که از مدافعان تهاجم نظامی به عراق هم بودند، می‌باید در جایگاه‌شان بمانند ولی سیاست دیگری را دنبال کنند! کشف «اتفاقی» یک انبار عظیم اسلحه متعلق به فاشیست‌ها در نواحی مرزی فرانسه با سوئیس نشان می‌دهد که برنامة عملیات تروریستی در فرانسه به شرط و شروطی منتفی شده. مشروح خبر کشف انبار اسلحه در فیگارو، مورخ 8 اکتبر 2010 انتشار یافته. همزمان با انتشار این خبر، دولت فرانسه از تغییراتی در طرح «بازنشستگی» خبر می‌دهد و ممکن است «بحران» در فرانسه فروکش کند، چرا که سوسیالیست‌های اینکشور هم حرفی برای گفتن ندارند.

سوسیالیست‌ها که گویا «آلترنانس» دولت را تضمین می‌کنند، در مورد دو طرح مهم دولت سرکوزی پیرامون بازنشستگی و مقررات تبادل ارتباطات،‌ یا «آدوپی» چه می‌گویند؟ هیچ! در مورد بازنشستگی، سوسیالیست‌ها برنامه‌شان را ارائه نمی‌دهند، اینان می‌گویند باید با سندیکاها مذاکره شود! اهداف این مذاکره هم نامشخص باقی مانده! و تا آنجا که ما می‌دانیم هدف از مذاکره نمی‌تواند مذاکره باشد! به عبارت دیگر «مذاکره، برای مذاکره» فقط عوامفریبی است و به همین دلیل است که حکومت مرده‌شویان همچون دولت بنیامین نتانیاهو مرتباً بر طبل «مذاکره» می‌کوبد. هدف اینان خریدن زمان جهت تأمین منافع ارتش ناتوست. اما این فرصت طلائی از دست رفت!

تجهیز سوریه به موشک‌های «یاخونت» روسی به دولت اسرائیل و اربابان‌اش در واشنگتن تفهیم کرد که ترک‌تازی در لبنان با پاسخ تندی روبرو خواهد شد. و یک روز پس از شیون و زاری «آسوشیتدپرس» از تحویل موشک‌های «یاخونت» به سوریه شاهد سخنرانی «تزیپی لیونی» در هاروارد نیز هستیم. همانطور که بالاتر نیز گفتیم، در تاریخ 5 اکتبر 2010، تزیپی لیونی، رهبر حزب «کادیما» که در دانشگاه هاروارد سخنرانی می‌کرد، ضمن حمایت از صلح، در یک اقدام بی‌سابقه از سیاست دولت اسرائیل انتقاد به عمل آورد. پروپاگاند مهوع رادیوفردا و بی‌بی‌سی در واقع واکنشی است به استقرار صلح در منطقه. آن‌ها که از صلح زیان می‌بینند در لندن و واشنگتن نشسته‌اند و مطالبات‌ خود را از زبان جیره‌خواران‌شان در ایران مطرح می‌کنند، از آنجمله است پیشنهاد مزورانة موسوی یعنی برپائی رفراندوم پیرامون «سیاست ویرانگر» دولت که در تاریخ 5 اکتبر، «تیتر» سایت «رادیوفردا» شد.

همزمان با اعلام مواضع صریح رهبر حزب کادیما در مورد دولت بنیامین نتانیاهو و همچنین شعارهای حکومت اسلامی مبنی بر نابودی اسرائیل، چپ‌نمایان سوئد که برای تحریک افکار عمومی به نفع فاشیست‌ها از ماه‌ها پیش از برگزاری انتخابات در این کشور، برنامة اسلام‌پرستی را در رسانه‌های‌شان به مورد اجرا گذارده بودند، لشکرکشی خیابانی و جنجال و هیاهو بر ضد راست افراطی را آغاز کردند. سوسیالیست‌نمایان از اینکه فاشیست‌ها 5 درصد آراء را به خود اختصاص داده و 20 کرسی در مجلس سوئد به دست آورده‌اند سخت خشمگین به نظر می‌رسیدند، و هر چه شوت‌وپرت در دسترس داشتند برای «اعتراض» به خیابان آورده بودند. دلیل هم اینکه در ساختار فعلی حاکمیت‌های اروپای غربی، سوسیالیست‌ها نه فقط در سوئد که در تمامی کشورها دیگر حرفی برای گفتن ندارند و موجودیت‌شان در گرو مخالفت «خیابانی» با فاشیست‌ها قرار گرفته. برنامة حضرات در واقع جنجال پیرامون «مخالفت» فرضی‌شان با فاشیست‌هاست؛ برنامة دیگری در دست‌شان نمی‌بینم. اما محافل چپ‌نما و سبزها این قماش برنامه‌های خررنگ کن را نمی‌توانند با موسوی و کروبی در ایران به راه اندازند.

مشکل ما «افراد» و «اسلام‌ها» نیست، مشکل ما محرومیت ایرانی «از حق انتخاب آزاد» است. ایرانی، در ساختار حاکمیتی که 80 سال است بر کشور سنگینی می‌کند،‌ «انسان» شمرده نمی‌شود. پروپاگاند بیشرمانة رسانه‌های غرب در حمایت از جنایتکارانی همچون موسوی و کروبی و اینک دمیدن در تنور مهدی بازرگان، شاهدی است بر این مدعا. مهدی بازرگان هیچ تفاوتی با موسوی نداشت، هر دو انسان‌ستیز و آخوندپرست بودند، و با کودتا به قدرت رسیدند. اولی با کودتای مردمی ارتش ناتو، و حمایت حزب دمکرات در آمریکا، دومی با کودتاهای پی‌درپی جمهوریخواهان آمریکا، و حمایت محافل اسرائیل.





0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت