سه‌شنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۹


یاخونت و آخوند!
...
یکی از معجزات تحویل موشک‌های «یاخونت» به سوریه، پایان نمایش مهوع نامه‌نگاری زندانیان سیاسی دروغین حکومت مرده‌شویان است. ارسال «نامة سرگشاده» از درون زندان‌های جمکران، همچون نمایش «اعترافات»، به ویژه پس از کودتای هیزاکسلنسی همواره کاربرد تبلیغاتی داشته،‌ آنهم به نفع حکومت توحش اسلامی. نامه‌های رفیق کیانوری منفور خطاب به خامنه‌ای جنایتکار را که فراموش نکرده‌ایم؛ آنحضرت که در زنجیر «ستم» حکومت اسلامی «گرفتار» آمده بودند در این نامه‌ها ضمن شرح مصائب فرضی‌شان همواره بر این اصل اساسی تأکید می‌فرمودند که حکومت آدمخوار جمکران «مدافع حقوق‌بشر» است! برنامة «پاسدار اکبر» و شرکاء در باب «ولی‌فقیه» خوب و اسلام خوب و خلاصه چماق «مناسب» هم که نیازی به توضیح ندارد و ... و آخرین نمونة این نامه‌پراکنی‌های مضحک، خارج از نامه‌های مسخرة تاج‌زاده و نوری‌زاد، بیانیه یا نامة طبرزدی و شرکاء در حمایت از رفراندوم گوساله‌پسند پیشنهادی میرحسین موسوی است. بیانیة‌ کذا اخیراً در سایت‌های اخبار روز، عصرنو و دیگر بوق‌های مخالف‌نمایان جمکران انتشار یافته. باری چنین به نظر می‌رسد که ساواک جمکران ناچار شده این دهنة ویژه از دکان شارلاتانیسم و عوام‌فریبی را ببندد! به همین دلیل شاهد افتادن آلو از دهان غلام‌حسین اسمعیلی، رئیس سازمان زندان‌های جمکران هستیم.

خبر افتادن این آلوی شیرین با کد: 30014461 در سایت حنازرچوبه،‌ مورخ 19 مهرماه 1389 انتشار یافته. رئیس سازمان زندان‌های جمکران به خبرنگار حنازرچوبه می‌گوید، مطالبی که به نام برخی از زندانیان منتشر شده از «درون زندان» بیرون نیامده! اما دچار توهم نشویم، غلامحسین اسمعیلی فقط بخشی از واقعیت را گفته، ‌ یعنی راست و دروغ را در هم‌‌ آمیخته تا یک واقعیت مسلم را از مخاطب پنهان دارد؛ و آن اینکه نامه‌های کذا بدون استثناء توسط ساواک جمکران و با هدف تخریب انسان به رشتة تحریر کشیده شده؛ این نامه‌ها «سفارشی» است!

محور این نامه‌نگاری‌ها، گسترش مقدسات، به ارزش گذاردن زندان و شکنجه و به ویژه مرگ در راه پوچیات و مبهمات قرآنی نظیر «حق» و «عدالت» است، آنهم از طریق مبارزه با پوچیات دیگر قرآنی از قماش «ظلم» و «ستم» و... و خلاصه بگوئیم این «مطالب» سرشار از بلاهت در واقع «قیام حسینی» را برای نسل «ناپالم‌پرست» مطلوب کارفرمایان شیخ مسعود بهنود تجویز می‌کند؛ همان‌ها که امروز علی خامنه‌ای مفلوک را البته به بهانة تسخر زدن به ایشان از جایگاه «سلطانی» برداشته و در جایگاه «خدائی» نشانده‌اند! از مطلب دور افتادیم! پس آخوند خامنه‌ای را با هوچی‌های تقدس‌فروش تنها می‌گذاریم و باز می‌گردیم به اظهارات مزورانة رئیس سازمان‌ زندان‌های جمکران که می‌فرمایند، زندانیانی که به مرخصی می‌روند این نامه‌ها را می‌نویسند و وقتی به زندان باز می‌گردند،‌ دوستان‌شان این نامه‌ها را منتشر می‌کنند! ما هم می‌گوئیم، ارواح شکم‌تان! «کور شه هر کی دروغ بگه»:

«[اسمعیلی گفت]‌ امكان خروج نامه از زندان اوين وجود ندارد [...] طبق بررسي‌هاي ما و اظهار خود زنداني‌ها بعضا در دوران مرخصي مطالبي را در قالب نامه مي‌نويسند و در اختيار دوستان [...] خود قرار مي‌دهند [...] دوستان آن‌ها [...] هر از چند گاهي يكي از نامه‌ها را [...] در اختيار برخي سايت‌ها قرار مي‌دهند[...]»

خلاصه همین روزها اسمعیلی کور خواهد شد، و اگر شانس بیاورد و به قول خودش «بعضاً» کود شود، آخر عمری وجودش مفید واقع شده و به کاری خواهد آمد! ببینیم رئیس سازمان زندان‌های جمکران چه می‌گوید؟ البته ایشان فقط به «نامه‌های اخیر» اشاره دارند! به عبارت دیگر این حضرت از یکسو تاواریش سابق،‌ کیانوری یا پاسدار اکبر و شرکا را از این معرکه به دور می‌دانند، و از سوی دیگر، دست ساواک را در این لات‌بازی و پروپاگاند گسترش تقدس پنهان می‌دارند! اصلاً چرا راه دور برویم اگر نگاهی به سخنان شیرین «سیمین دوبوار» جمکران بیاندازیم می‌بینیم که آخوندیسم از آسمان به زمین نیفتاده.

از قدیم گفته‌اند «دود از کنده پا می‌شه»، پس خطبه‌های شیخ «سیمین بهبهانی» را در «خواندنیها» از دست ندهیم! آخوند هم، آخوند مؤنث! این ‌شیخ مونث با چنان ظرافت شاعرانه‌ای دخالت به حریم خصوصی را مجاز شمرده، و از مجازات «زنا» و «سنگسار» و «زنای محصنه» و ماجرای سکینه سخن می‌گوید که بیا و ببین! سیمین خودش یک‌پا دادستان محکمة «منکرات» حکومت اسلامی شده. اگر سایت «خواندنیها» این سخنان لطیف و رویائی را به ایشان نسبت نداده بود، می‌پنداشتیم سرچشمة‌ این الهامات کسی نیست جز آخوند کدیور! بله، اسلام هم اسلام سیمین! انسان بی‌اختیار هوس می‌کند مسلمان شود و مرجع تقلیدش هم فقط سیمین‌الله باشد!

خواندنی‌ها،‌ مورخ 16 مهرماه 1389 در مطلبی تحت عنوان «سیمین بهبهانی و سکینه آشتیانی [...]» می‌نویسد، که از سیمین بهبهانی بیوگرافی‌اش را خواستیم و ایشان هم قلم به دست مبارک گرفتند و ... و به گفتة‌ نویسندة مطلب فوق، خانم بهبهانی در لابلای بیوگرافی خود برای «سکینه» هم ابراز نگرانی فرموده‌اند. مردمی بودن همینه دیگه! باری ایشان ضمن تأئید ضمنی احکام توحش اسلام در باب روابط بین زن و مرد فرموده‌اند، اثبات «زنا» غیرممکن است! به زبان ساده‌تر سیمین دوبووار جمکران، اصل «دخالت در حریم خصوصی» افراد بالغ را اصلاً به زیر سئوال نمی‌برد. ایشان در ادامة «زندگی‌نامه‌شان» می‌فرمایند، «با اطلاعات اندکی که دارم، می‌توانم بگویم، طی 14 سده هیچ موردی از سنگسار در کشور ایران مشاهده نشده!» این داستان اسلام «مترقی» و «عقلانی» را که ساخته‌وپرداختة «خداوند بخشندة مهربان» است داشته باشید، تا برسیم به اصل مطلب. یعنی آنجا که سخن از «روحانی متجدد»، «ترحم» بر انسان خطاکار‌ و «تبدیل غرائز شیطانی» به محسنات انسانی به میان می‌آید! خلاصه بساط موعظة «اسلامی» سیمین دوبووار به راه است.

پیش از ادامة مطلب یادآور شویم سیمین بهبهانی در دانشکدة‌ «حقوق» تحصیل کرده و احکام اسلام را نیک می‌شناسد، فقط در اسلام ایشان مقدار زیادی رحم و بخشایش و «عقلانی‌ات» به چشم می‌خورد که این آخری یعنی «دین عقلانی»، همانطور که بارها گفته‌ایم از کشفیات و مزخرفات ساخته‌وپرداختة «یورگن هابرماس» و دیگر اعضای محفل فرانکفورت است که بدون اسلام و تقدس،‌ بازار اربابان‌شان در لندن و واشنگتن کساد می‌شود. می‌بینیم که «نامه نگاری» برای هابرماس به عنوان «فیلسوف» حکمتی دارد. بله بعضی‌ها به دریافت «مجوز» از محفل انسان‌ستیز فرانکفورت نیاز دارند، ‌ حال آنکه از نظر ما امثال یورگن هابرماس فیلسوف نیستند، اینان برای فروش تقدس دست به سفسطه و مغلطه ‌زده‌اند، و‌ هدف‌شان هم مشخص است: توجیه حکومت‌های اسلامی، و به طور کلی توجیه حکومت دینی به ویژه در کشورهای نفت‌خیز و مسلمان‌نشین.

بی‌دلیل نیست که بنیامین نتان‌یاهو اصرار دارد کشورهائی که پیشتر «اسرائیل» را به رسمیت شناخته‌اند، اینک اسرائیل را به عنوان دولت یهود شناسائی کنند! تا از این راه دست اربابان اسرائیل جهت سرکوب «غیریهودی‌ها»، به ویژه یهودیان لائیک باز باشد! به این ترتیب تنها دولت دمکراتیک منطقه نیز «دینی» خواهد شد و فعلة فاشیسم در سراسر جهان نفسی به راحت می‌کشند. چرا که «دولت یهود» اسرائیل را در منطقه در انزوای کامل سیاسی قرار می‌دهد، و در نتیجه ایندولت می‌تواند برای تقویت این انزوا هر روز یک دشمن «دینی» جدید اختراع کرده و تجهیزات نظامی پیشرفته‌تری دریافت دارد و اینگونه است که بازار رقابت تسلیحاتی در منطقه داغ و داغ‌تر خواهد شد تا روزی که آتش طمع تفنگ فروش‌ها هست و نیست منطقه را یک‌باره خاکستر کند. خوشبختانه هنوز به این مرحله نرسیده‌ایم، دلیل هم اینکه سیمین بهبهانی، ‌ شاعر شیرین‌سخن و «مردمی» و «متعهد» و «مکتبی» خوشبختانه هنوز زنده است و می‌تواند برای‌مان «شعر» بگوید:

«حضور دو جنس مخالف در یک فراش موجب تنفیذ حکم زنا نیست و دخول شرط لازم آن و میزان و چگونگی این دخول هم به ‌صراحت معین شده است[...]»

پس میزان‌اش را هم دست‌شان داده‌اند؟! در کمال تأسف ما از «میزان»‌ آن اطلاعی نداریم،‌ شاید شیخ مهدی بازرگان که در دوران نورانی آن دجال روشن‌ضمیر «میزان» را منتشر می‌کردند قصد اطلاع رسانی داشتند و ملت نفهمیده بود! جوان بودیم و جاهل و به ویژه «ضد انقلاب» و از اینرو «میزان» را درست درک نکردیم، و آنروزهای خوب، هر چه امام فرمودند، «میزان رأی مردم است» باز هم نفهمیدیم که این «میزان» به کجاها مربوط می‌شود! نور به قبر پدر خانم بهبهانی ببارد که ما را با معنا و مفهوم و زیروبم و چم‌وخم «میزان» در معیارهای دینی و روحانی حسابی آشنا کردند. جایزة‌ سیمون دوبووار واقعاً «حق» ایشان بود چرا که استادان «متجدد» هم داشتند:

«این استادان از روحانیان متجدد بودند [...] به ‌یاد دارم که استاد سنگلجی همیشه از ارتجاعِ بعضی از روحانیان گله داشت و می‌گفت، در عصری که آدم‌ها به فضا می‌روند، روحانیان ما هنوز در بارۀ کرایه شتر بحث می‌کنند[...]»

بله، روحانی متجدد امروز باید در بارة کرایة «آپولو» بحث کند، مرده‌شور هر چه شتر و شترسوار است ببرد! دم‌شان گرم این استاد سنگلجی! در این روزها که شیخ مسعود، آخوند خامنه‌ای را بجای خدا نشانده، ما ملت به چنین استادانی نیاز داریم تا «میزان دخول» مجاز به خلق‌الله را «به صراحت» مشخص کنند! افسوس که استادان متجدد نداریم تا از بحث علمی در مورد «کرایه شتر» انتقاد علمی به عمل آورند! این استادان ما «میزان» دست‌شان نبود، از مدرنیته و مارکس و فروید می‌گفتند! بالاخره زندگی نشیب و فراز دارد، یکروز همه چیز «میزان» است و یکروز میزان همه چیز از دست می‌رود، حتی میزان دخول به جهان سوم!

هم‌میهنان گرامی! بشتابید برای تماشای تصویر سیمین بهبهانی در ماه، آنهم در کنار شیخ نصرالله و موشک‌های «یاخونت» روسی! اگر کمی شانس داشته باشیم، در همان حوالی کرة ماه، سخنان گهربار پاسدار علی‌ لاریجانی را نیز مشاهده خواهیم کرد، چرا که این سخنان اگر چه در قزاقستان ایراد شده «بوی» کرة ماه از آن به مشام می‌رسد! بله، چند روز پیش از سفر «ویلیام هیگ»، وزیر امور خارجة‌ بریتانیا به مسکو، پاسدار علی لاریجانی به ارمنستان و قزاقستان مشرف شد و از «برخی کشورها» انتقاد به عمل آورد! از سفر احمدی نژاد به لبنان و بازار گرمی برای هیاهوی سبز و لوس‌بازی‌های متداول هم نمی‌گوئیم، دیگر کسالت‌آور شده. پس بازگردیم به سخنان «دکتر» علی لاریجانی در قزاقستان!

از آنجا که پایگاه‌ها و صنایع موشکی و فضائی روسیه در قزاقستان استقرار یافته، مسلماً اظهارات نافذ رئیس قوة مقننة جمکران بر بدنة‌ موشک‌ها حک خواهد شد. همانطور که یهوة بخشندة مهربان «ده فرمان» را بر لوح‌های سنگی حک کرد و به دست موسی سپرد تا چنان دمار از روزگار قوم یهود در آورد که دل‌اش هوای فرعون کند. «جونم براتون بگه»، با توجه به اینکه برنامة ارسال موشک روسیه به فضا مانند نهضت امام «روشن ضمیر» همچنان ادامه دارد، حتماً در حوالی کرة ماه، حداقل یک موشک حامل سخنان علی لاریجانی مشاهده خواهیم کرد.

این موشک‌های «یاخونت» روسی خیلی باید تماشائی باشد، درست مثل مانکن‌های بوتیک «والنتینو»! از وقتی سوریه به «یاخونت» مجهز شده، تمامی مقامات منطقه‌ای، از جمله رجب اردوغان سری به دمشق زده به موشک‌ها ادای احترام می‌کنند! و این است تفاوت مانکن با موشک! مانکن‌ها را به صحنه می‌آورند تا لبخند بزنند و آخرین مدل‌ لباس‌های فصل را به مشتاقان مد بنمایانند،‌ در صورتیکه موشک‌ها را برای دور کردن «چشم بد» مستقر می‌کنند، بعد هم می‌گویند: یاخونت! یعنی «چشم حسود کور!» موشک لبخند نمی‌زند و عشوه هم نمی‌آید؛ مثل نخست وزیر اسرائیل، اخموست. بنیامین نتانیاهو هم مثل میرحسین صفحه‌اش خش برداشته، و همانطور که میرحسین برای معرکه‌گیری و لات‌بازی ذکر «اجرای بدون تنازل قانون‌ اساسی» گرفته و شیون و زاری می‌کند، نتانیاهو نیز توقف «شهرک سازی» جهت آغاز مذاکرات صلح را به شناسائی «دولت یهود» مشروط کرده! وجه مشترک میرحسین و نتانیاهو این‌ است که بجز بی‌بی‌سی و رادیوفردا و پیک‌نت، شعبة مردمی ساواکی‌های حزب توده، هیچکس برای مزخرفات‌شان «تره» خورد نمی‌کند. چه نشسته‌اید که امروز «پیک نت» مژده داد:

«اکبر رفسنجانی و ناطق نوری، حساب‌شان را از حاکمیت جدا کرده‌اند»

می‌بینیم که دکان «مردمی» ساواک در چرندبافی به راستی گوی سبقت از پاسدار شریعتمداری می‌رباید. البته این «حقایق» دینی و معنوی از زبان آخوند محمدیزدی به خورد مشتریان دکان کذا داده شده. یزدی، همان شیخ منفوری که در سرکوب و چپاول ملت ایران همواره شریک خامنه‌ای و حاج اکبر بوده و هست. ولی اینروزها گویا جدا کردن حساب‌ مدروز شده باشد چرا که خیلی‌ها می‌خواهند حساب‌شان را جدا کنند! به عنوان نمونه بعضی‌ها در بریتانیا بدشان نمی‌آید در بعضی جاها حساب‌شان را از یانکی‌ها جدا کنند و به همچنین است در ینگه دنیا:

«ايران در پى استخدام آمريكائى‌ها براى جنگ با انگلیسی‌ها[...]»

مطلب فوق به دوران «شاه شهید» یعنی همان ناصرالدین شاه قاجار بازمی‌گردد! البته به ادعای رادیوفردا، مورخ 20 مهرماه 1389. در مطلبی تحت عنوان «رهروان مهر و کین»، رادیوفردا به ما می‌گوید، بريتانيا ايران را تحت فشار گذشته بود تا از هرات و قندهار چشم پوشی کند و خلاصه کم مانده بود جنگ به راه بیافتد. از اینرو میرزا آغاخان نوری، صدراعظم قصد داشت از آمریکا وام بگیرد و جنگجویان مزدور استخدام کند. راستش با در نظر گرفتن آنچه ما از دوران قاجار می‌دانیم این داستان‌ها «میزان» را به هیچ عنوان رعایت نمی‌کند! خودشان هو چو انداخته‌اند که میرزا آغاخان نان سفارت انگلستان را سق‌ می‌زد، حال می‌گویند می‌خواست با ارباب‌اش بجنگد! چقدر این میرزا آغاخان به روح‌الله خمینی شباهت پیدا کرده! شاید «میرزا» هم جنگ را نعمت الهی می‌شمرده؟ البته فکر بد نکنیم! «رادیوفردا» این داستان‌ها را از خودش در نیاورده، این احادیث از «حاشیه نویسی» میرزا بر نامه‌اش به امین‌الدوله استخراج شده و مسئولیت حاشیه نویسی کذا هم با «رادیوفردا» نیست، با خود میرزاست، که فعلاً مرده! چشم‌اش کور می‌خواست زنده‌ بماند، تا نامه‌اش مثل وصیت‌نامة آن خر دجال روشن‌ضمیر به ابزار استعمار و «محفل‌بازی» تبدیل نشود. یکی از نشانه‌های «میزان» درک و فهم و شعور خمینی همان وصیت‌نامة اوست!

این رهبر عظیم‌الشان که به قول خودش در برابر «امپریاس» شرق و غرب ایستاده بود، و تا می‌گفت «اسلام»، از شدت خنده لرزه بر اندام استکبار جهانی می‌انداخت، در این حد شعور نداشت که وصیت‌نامة لعنتی‌‌اش را می‌باید پیش از مرگ و در نشریات کثیرالانتشار به چاپ برساند تا میراث‌خواران نتوانند هر دم آن را به نفع این محفل و آن دیگری «تحریف» کنند! با عمل احمقانه‌ای که این شیخ کودن انجام داده، وصیت‌نامه‌اش تبدیل شده به «عرصة عمومی»؛ درست‌ مانند «ویکی‌پدیا»! هر که هر چه بخواهد به آن اضافه می‌کند، هر چه هم بخواهد از آن برمی‌دارد! خلاصه لات‌بازی این دجال پس از مرگ هم دوام یافته. آنوقت بعضی‌ها به چنین گوسالة ننه حسنی می‌گویند، «رهبر کبیر انقلاب!» معلوم است انقلابی که چنین رهبر «متفکری» داشته باشد کارش به کجا خواهد کشید! بلشویک‌ها که رهبران‌شان لنین و تروتسکی بودند به کجا رسیدند؟ به استالین و خروشچف و برژنف و ... و دور از جان شما «فروپاشی!»

پس این حزب‌اللهی‌های بینوا به کجا می‌خواهند برسند؟ به همینجا که رسیده‌اند: مبال امام زمان. رهبرشان را هم جدیداً شیخ مسعود به آسمان فرستاد، چرا که با فتوی «4 مجتهد عادل» مخالفت کرده! حاج اکبر هم حفاری قبر خمینی را از سر گرفته و ویراست نوینی از همان وصیت‌نامة معروف از لیفة تنبان‌اش بیرون کشیده تا بتواند در مورد دانشگاه آزاد خامنه‌ای را مخالف خمینی معرفی کند! چه نشسته‌اید که «رادیوفردا» در ادامة مطلب خود می‌گوید، در همان دورة قاجار، سفیر آمریکا هم می‌خواست حساب‌اش را از انگلستان جدا کند:

«سفیر آمريكا نوشته و گفته [...]اگر چه با انگليس عهد دوستى داريم لكن آن‌ها [...] راضى نيستند كه دولت آمريكا با [...] ايران عهد تجارت و دوستى داشته باشد [...] و دولت انگليس هم جميع امورات خود را با دسيسه مى‌گذراند[...] مشهور است که اگر چه دولت آمريكا با دولت انگليس هم عهد مى‌باشند، لكن هر دو عليه همديگر افكارهاى ديگرى دارند[...]»


حال متوجه می‌شویم که «آن نارنجکی» که امداگر بریتانیائی را به قتل رساند، ضامن‌اش را از دورة قاجار کشیده بودند. معلوم نیست پس از ملاقات ویلیام هیگ با پرزیدنت مدودف کار یانکی‌ها با انگلیسی‌ها به کجا خواهد کشید! ما که خیلی نگران هستیم! چرا که «کارول اسپنس»، ‌ وزیر مختار آمریکا در استانبول به میرزاملکم خان گفته بود:

«سرنوشت آمريكا اين است كه تجارت آيندة جهان را قبضه كند و روزى خواهد آمد كه دوستى آن كشور براى دولت و ملت ايران سودمند خواهد بود.»


البته ایشان چین و هند را فراموش کرده بودند. از این اشتباهات پیش می‌آید، تا چند روز پیش هم در جمکران مجلس در رأس امور بود، اما افسوس و صد افسوس! به مصداق «کله پز برخاست سگ جای‌اش نشست»، شورای نگهبان بجای مجلس نشسته. به گزارش ایسنا، کدخدائی، سخنگوی شورای کذا گفته، «براي حفظ مجلس در رأس امور دعا می‌کنیم، ‌ ولی نظام ما نيمه پارلماني و نيمه رياستي است!» اظهارات کدخدائی با کد: 10636ـ 8907 در ایسنا، مورخ 17 مهرماه 1389انتشار یافته. «نیمة ریاستی» نظام مقدس در لبنان خود را برای اسرائیل لوس کرده و نیمة پارلمانی آن در قزاقستان برای «برخی کشورها»‌ خط و نشان می‌کشد.

چندی است جعبة جادو در فرانسه برای فروش معجونی به نام «پوم»، بر وزن «رم» در یک شیشة بدهیبت «آگهی» پخش می‌کند. در این آگهی به ما می‌‌گویند، «جنگجویان پارس انار می‌خوردند و نیروی‌شان از انار سرچشمه می‌گرفت، شما هم پوم بنوشید که آب انار است!» یادش بخیر! در سرزمین پارس در لابی هتل هایت تهران در محل برای‌تان آب انار می‌گرفتند و چنین ادعاهائی هم نداشتند! آنروزها «خدا» و «امیرکبیر» سر دانشگاه آزاد دعوا نمی‌کردند:

«با قتل اميركبير، آرزوى او در ايجاد رابطة ديپلماتيك تهران با واشينگتن، تأسيس سه كنسولگرى آمريكا در تهران و تبريز و بوشهر [...] بر باد رفت [...]»

می‌بینیم که هنوز در رادیوفردا «بحث شیرین» کرایة شتر ادامه دارد. کاش استاد سنگلجی اینجا بودند و به مسئولان رادیوفردا کمی «تجدد» می‌آموختند تا «میزان دخول» از دست‌شان در نرود.






0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت