سه‌شنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۹


کلنل و کاردینال!
...
«اعتقاد و مذهب و اخلاق و اینحرف‌ها همه دکانداری است. اما باید تقیه کرد، چون در نظر عوام مهمه. برای مردم اعتقاد لازمه، باید به آن‌ها پوزه‌بند زد [...] باید مردم مطیع و ‌معتقد به قضا و قدر باشند تا با اطمینان بشه از گردة آن‌ها کار کشید[...]»
منبع: «حاجی‌آقا»

از وقتی بانک‌های سوئیس به یاد «لنین» افتاده‌اند، واتیکان شیفتة قم شده،‌ و بی‌بی‌سی فریفتة‌ «تمدن‌پارس!» شاید به همین دلیل در روسیه تهاجم به روزنامه نگاران شدت گرفته. یادش بخیر این حضرت لنین روشن‌ضمیر چه کودتاچی خوبی بودند؛ با یک ضربه هم تزارها را نابود کردند، هم «سوسیال ـ ‌دمکرات‌ها» و آزادی بیان را!

آزادی بیان به هیچ عنوان «سیاسی» نیست، بلکه عرصة سیاسی را نیز همچون زمینه‌های علمی و هنری در بر می‌گیرد! فروکاستن «آزادی بیان» به عرصة سیاست آنهم سیاستی که در ایران برای تأمین منافع غرب «عین دیانت» شده، پیامد کودتاهای متعددی است که سرانجام به کودتای ننگین 22 بهمن 1357 و تشکیل دولت خیابانی و حاکمیت آخوندیسم بر جامعة ایران انجامید. حاکمیتی که با تکیه بر حمایت غرب و ایجاد بحران و جنگ و کودتا توانست 31 سال به موجودیت نامشروع خود ادامه دهد. نتیجة 31 سال حاکمیت نکبت و ادبار این شد که تمام مزدوران بی‌دستار و آخوندپرست استعمار نظیر محمد مصدق و شیخ مهدی بازرگان امروز در جایگاه مدافعان دمکراسی تثبیت شده‌اند!

می‌بینیم که این 31 سال چه معجزاتی داشته! کار بجائی رسید که جنایتکار سرشناسی همچون میرحسین موسوی نیز از جایگاه واقعی خود به بیرون پرتاب شد و در سنگر «اوپوزیسیون» حکومت جمکران قرار گرفت. این معجزات مدیون «مرزشکنی»، ‌ یعنی حرکت‌ تل موهوم «مردم» و به طور کلی «تجمع» گله‌های گمشده در خیابان و یا در برابر حوزه‌های رأی‌گیری است. چرا که برگزاری «انتخابات» در حکومت «خدامحور» نیز به نوبة خود چارچوب‌شکنی به شمار می‌رود. پیشتر به دفعات گفته‌ایم، باز هم می‌گوئیم. از یک‌سو در تاریخ ایران هرگز دمکراسی و دولت دمکراتیک وجود نداشته، و از سوی دیگر، «مردم‌سالاری» و گله‌نوازی و «باورمحوری» و فوت کردن در آستین توهمات عوام نه تنها ارتباطی با دمکراسی ندارد که در تقابل کامل با آن قرار می‌گیرد. در این راستا، حکومت جمکران و اکثریت مخالفان «رسمی‌اش»، ‌دست در دست کل مخالف‌نمایان‌اش از نظر انسان‌ستیزی هیچ تفاوتی با واتیکان و توحش قرون وسطائی آن ندارند.

در واکنش به سخنان بیشرمانة پاپ پیرامون «کشیش‌ستیزی» در اسپانیا، روزنامة «ال‌پائیس» با انتشار میزان کمک‌های سالانة دولت به بنیادهای وابسته به کلیسای کاتولیک از وقاحت و بلاهت کاردینال راتزینگر پرده برداشت! ژوزف راتزینگر به دلیل دست‌وپا زدن در استخر فاشیسم، می‌پندارد اسپانیا همان اسپانیای سال 1982 است که از آن پاپ لهستانی استقبال چشم‌گیر به عمل آورد، و به وی اجازه داد، اروپا را به مسیحیت فرا خواند! خوبی فاشیست‌ها این است که با حرکت خطی زمان بیگانه‌اند و از اینرو در کمال بلاهت می‌پندارند که جامعه نیز همچون ذهن علیل اینان فاقد پویائی است و همواره «درجا» خواهد زد. بی‌دلیل نیست که شیخ مسعود بهنود همچون دیگر ساو‌اکی‌های شریف حکومت جمکران تلاش می‌کند مرگ و سکون و روضه و زوزة مقدسات را به «تاریخ» کشور تزریق کند، بگذریم!

شیخ ژوزف راتزینگر که در توهم ایستائی زمان شناور است، روز یکشنبه از «لائیسیسم مهاجم» و کشیش‌ستیزی دولت اسپانیا انتقاد به عمل آورده، همچون سلف‌اش اروپا را به مسیحیت فراخواند، غافل از اینکه «مسجد دیگر اصلاً جای گو..یدن نیست!» پس از انتشار سخنان وقیحانة ژوزف راتزینگر، «ال پائیس»، مورخ 7 نوامبر 2010، در سرمقالة خود به کمک‌های سالانة دولت اسپانیا به کلیسای کاتولیک اشاره کرده و می‌پرسد، پرداخت سالانه 6 میلیارد یورور به این بنیاد، «کشیش‌ستیزی» خوانده می‌شود؟ روزنامة لوموند، مورخ 7 نوامبر سالجاری بخشی از سرمقالة «ال پائیس» را به این شرح بازتاب داده:

«هر سال دولت مبلغ 6 میلیارد یورو برای تأمین هزینة فعالیت‌های کاتولیک ـ مدارس، تدریس شرعیات، بازسازی کلیساها، [و پرداخت] حقوق کشیش‌ها هزینه می‌کند. این،‌ لائیسیسم مهاجم است، یا کشیش‌ستیزی؟»


بله روز یکشنبه، کاردینال راتزینگر خود را در دوران نورانی جیمی‌کارتر روشن‌ضمیر رویت کرده بودند، و با شدت و حدت مشغول پارس بودند که سرمقالة «ال‌پائیس» رویاهای شیرین ایشان را درهم ریخت. پارس کردن «شیخ» ژوزف در کشور اسپانیا دلائل فراوان دارد. نخست اینکه از منظر تاریخی «فرهنگ چپ» در این کشور از دیگر کشورهای اروپا به مراتب غنی‌تر و پیشرفته‌تر است و به همین دلیل آنگلوساکسون‌های مدعی طرفداری از دمکراسی، دست در دست هیتلر، جمهوری «سوسیال ـ دمکرات» اسپانیا را سرنگون کرده، آن را با حکومت یک جانور وحشی به نام «فرانکو» جایگزین نمودند. پیشتر در اینمورد به تفصیل توضیح داده‌ایم، پس نگاهی داشته باشیم به حاکمیت کنونی اسپانیا که سلطنتی است.

ولیعهد اسپانیا و همسرش که از پاپ استقبال گرمی هم به عمل آورده بودند، در مقابل کلیسا و در «فضای آزاد» نشستند، در نتیجه حضرت پاپ ناچار شدند مراسم دعا و ثنا و زوزه و «آمین» خود را خارج از کلیسا برگزار کنند! این مراسم از تلویزیون پخش شد و رسانه‌های فرانسه نیز به آن اشاره کرده‌اند. اما آنچه باعث دلخوری حضرت پاپ شده قوانین و مقررات دولت به اصطلاح سوسیالیست اسپانیاست. دولت «زاپاته‌رو»، سقط جنین و ازدواج همجنس‌گرایان را آزاد کرده و این آزادی‌ها به مذاق واتیکان خوش نمی‌آید. در باغ وحش موسولینی پنهانکاری و تقیه سکة رایج شمرده می‌شود. در نهان، هرگونه جنایت،‌ از جمله تجاوز به کودکان، همکاری با مافیا و تجارت مواد مخدر «آزاد» است، ولی در انظار عموم می‌باید به قول راوی «حاجی‌آقا» تقیه کرد، چرا که «باورعام» چنین می‌طلبد.

کاردینال راتزینگر نیز همچون دیگر آخوندها نیک می‌دانند که بدون توسل به مقدسات و باورهای عام نمی‌توان انسان را به اسارت در آورد، و به ویژه بدون مقدسات کذا نمی‌توان زنان را سرکوب کرد. شکوفائی زن، شکوفائی جامعه است؛ پس برای سرکوب جامعه، سرکوب زنان کفایت خواهد کرد. حال می‌توان به دلائل استقرار حکومت اسلامی و ابعاد توطئه بر علیه ملت ایران بهتر پی برد، و از مزدوری داس‌الله و دیگر جارچی‌های شبه‌رفراندوم 12 فروردین‌ماه سال 1358 از جمله دارودستة ‌شیخ مهدی بازرگان جنایتکار و جبهة به اصطلاح «ملی» بیشتر آگاه شد. این مختصر را گفتیم تا آن‌ها که نان را به نرخ روز «سق» می‌زنند، بدانند با گرفتن انگشت اتهام به سوی خامنه‌ای یا احمدی‌نژاد نمی‌توانند خوش‌رقصی‌ها و بده‌بستان‌های‌شان را با بیگانگان پنهان دارند و همچون پاپ به اصطلاح «تقیه» کنند.

به گزارش فیگارو، مورخ 6 نوامبر سالجاری، ‌ کاردینال راتزینگر طی سخنرانی خود در برابر ولیعهد اسپانیا و همسرش از اروپای قرن 21 انتقاد کرده و خواهان «آزادی مذهب» شد! به عبارت دیگر کاردینال راتزینگر نمی‌خواهند باورهای مذهبی «حریم خصوصی» باشد. ایشان ترجیح می‌دهند افراد در سطح اجتماع، مانند آخوند جماعت بر طبل باورهای مقدس‌شان بکوبند و همچون کشیش‌های قرون وسطی در «نهان» هر چه دل تنگ‌شان می‌خواهد انجام دهند. به زبان ساده‌تر واتیکان خواهان فریبکاری و نفی انسانی‌ات و اخلاق انسانی در جامعة بشری است:

«تأسف‌آور است که در اروپای قرن 21 خداوند را دشمن آزادی انسان بدانند [...] چگونه آنچه سرنوشت‌سازترین است به تاریکی‌ها و حریم خصوصی رانده شده؟ ما [...] نمی‌توانیم بدون مشاهدة روشنائی خورشید در تاریکی‌ها زندگی کنیم [...] لازم است که زیر آسمان اروپا باز هم خداوند به شادی طنین‌افکن شود[...]»


بله دوران نورانی دادگاه‌های «تفتیش عقاید»، تهدید گالیله و سوزاندن اومانیست‌ها در آتش برای امثال ژوزف راتزینگر پلید و خودفروخته «زندگی در روشنائی» بوده، و چرا راه دور برویم؟ آنروزهای خوب که هیتلر دوست‌داشتنی «کشیش‌ستیزان» اسپانیا را بمباران می‌کرد و برای پاکسازی جامعه، ‌ کولی‌ها، یهودیان و کمونیست‌های خدانشناس و معلولین را به اردوگاه مرگ می‌فرستاد، سراسر اروپا غرق نور بود. اما چون نیک بنگریم، این روزهاست که با فاش شدن ابعاد جنایات کشیش‌ها و همکاری‌شان با تبهکاران مافیا، نور واتیکان چشم جهانیان را واقعاً خیره کرده.

باری، کاردینال راتزینگر در برابر درب ورودی کلیسا آنقدر مزخرف به هم بافته و نورافشانی فرموده تا بتواند نهایت امر «انسان دینی» و «حقیقی» و به قول خودش «زنده» را بجای انسان بنشاند. گویا انسان «مرده» است!‌ «انسان حقیقی» و «زنده» انسانی است که آخوندهای کودک‌بارة واتیکان در وجودش خداوند را رویت می‌کنند! بقیة انسان‌ها از نظر واتیکان دروغین‌اند و زنده به شمار نمی‌آیند. به زبان روشن‌تر، شیخ ژوزف راتزینگر «انسان» را حذف کرده و «انسان دینی» یعنی همان ضدانسان ساخته و پرداختة ادیان ابراهیمی را بجای‌اش نشانده:

«درهای اروپای علم و تکنولوژی [...] اروپای تمدن و فرهنگ می‌باید [...] به روی خداوند زنده و حقیقی، سرآغاز بشر زنده و حقیقی باز باشد [...]»


باید ببینیم با باز شدن «درهای اروپای تمدن و فرهنگ» به روی توحش مذهب، از تمدن و فرهنگ چه باقی خواهد ماند؟ همین روزهاست که آخوندهای کاتولیک گروهی بشر «مرده» و «غیرحقیقی» هم کشف کنند؛ بشرهائی که خداوند در وجودشان زنده نیست! در قرون وسطی چلیپاپرستان افرادی را می‌سوزاندند که «شیطان» در وجودشان لانه کرده بود. پس از گذشت چند سده، خاج‌پرستان ارواح شکم‌شان پیشرفت کرده، اهل‌چنج شده و ترفند جدیدی برای حذف انسان یافته‌اند. کشیش‌های کودک‌باره و جیره‌خوار مافیا «انسان زنده و حقیقی» یعنی همان «انسان دینی» را بجای «انسان» نشانده‌اند و می‌پندارند این جایگزینی ابلهانه از چشم دیگران پنهان می‌ماند. به همین دلیل است که شیخ ژوزف راتزینگر این مزخرفات را در اسپانیا بر زبان رانده، ایشان خود را در دوران فرانکو دیده و مخاطب را به خطا ابله انگاشته‌اند.

تظاهرات مردم و به ویژه تظاهرات سندیکای کارگران بر علیه حضور پاپ در اسپانیا و از همه مهم‌تر سرمقالة معروف روزنامة «ال‌پائیس» باید به شاخک محفل «کارتر ـ برژینسکی»، واتیکان تفهیم کرده باشد که بازگشت به دوران هیتلر روشن‌ضمیر دیگر امکانپذیر نیست. بهتر است تاواریش «گنادی زوگانف» هم رویای بازگشت به گذشته را از سر بیرون کنند! علیرغم سرمایه‌گزاری کهنه‌فروش‌های نیویورک و نزولخورهای سیتی روی ژولین اسانژ، دیگر نمی‌توان «لنین» را از قبر بیرون کشید:

«لنین هر چی سر راهش بود نابود کرد، می‌خواست انتقام برادرشو بگیره ... لنین کچل و و تک زبونی بود، ‌ کچل و تک زبونی هم مرد.»


چنین می‌گوید یکی از افراد خانوادة تولستوی! تولستوی که پیش از کودتای بولشویک‌ها، با رمان‌های‌اش همة جنایات و ویرانی‌های تاواریش لنین را «جبران» کرده بود؛ شاید به همین دلیل از سوی کلیسای ارتدوکس طرد شد! می‌گویند هیچ کشیشی در مراسم خاک‌سپاری لئون تولستوی در «یاسنایا پولیانا» حضور نیافت. اصولاً آخوند جماعت دشمن «انسان» است. بی‌دلیل نیست که واتیکان به حکومت جمکران اینهمه ابراز ارادت می‌کند. به گزارش حنازرچوبه،‌ مورخ 17 آبانماه 1389، کشیش‌های برجستة واتیکان برای گفتگو با ملایان به تهران می‌روند. این ملاقات در چارچوب گفتگوی «اسلام و مسیحیت» صورت می‌گیرد و در پی آن نمایندگان واتیکان راهی قم خواهند شد!

می‌بینیم که مسافرت مجدد خامنه‌ای به قم و ملاقات وی با مکارم شیرازی جنایتکار دلیل موجه داشته. سفر کذا در پی حمایت واتیکان از خامنه‌ای صورت می‌گیرد. به همین دلیل نیز مکارم‌ شیرازی که پیشتر از ملاقات خصوصی با رهبر خودداری کرده بود، ناچار شد در مقابل رهبر مسلمانان جهان که سخنان‌اش همواره «فصل الخطاب»‌ است،‌ کوتاه بیاید. بله زیر پای «فصل‌الله» محکم شده! نیازی به توضیح نیست که این مرحله، که گام نوینی در سرکوب ملت ایران می‌باید تلقی شود، با گسترش فعالیت‌های «بی‌بی‌سی» در ایران نیز تقارن زمانی یافته. کوتاه سخن، هیز اکسلنسی در پناه لات‌بازی‌های ضرغامی و دیگر نوچه‌های خانوادة لاریجانی، در کمال خونسردی برای ایجاد آشوب به زمینه‌سازی مناسب و مطلوب مشغول‌اند. این است دلیل پروپاگاند گوساله‌فریب «بی‌بی‌سی» و رادیوفردا پیرامون اظهارات فرضی شیخ نصرالله در نفی «تمدن پارس!»

این بساط پس از سفر رسوای کاردینال راتزینگر به اسپانیا به راه افتاد. چرا که این نخستین بار بود که رسانة رسمی اسپانیا به کمک‌های میلیاردی دولت به واتیکان اشاره می‌کرد. اینهمه برای آنکه میلیون‌ها بیکار و درمانده و مفلس بدانند و آگاه باشند که دولت به اصطلاح سوسیالیست اسپانیا در سال 6 میلیارد یورو به کلیسا باج می‌دهد تا کشیش‌ها با خیال آسوده به کودک‌آزاری و دیگر جنایات خود ادامه دهند. خلاصه، برخلاف توهمات کاردینال ژوزف راتزینگر و شرکاء، این اسپانیا دیگر اسپانیای سال 1982 نیست. اگر «لنین کچل و تک زبونی بود و کچل و تک زبونی هم مرد»، واتیکان و به ویژه متحدان‌اش در جمکران از این مهلکه جان سالم به در نخواهند برد! و به طریق اولی هیزاکسلنسی هم نمی‌توانند به پیروی از سلف‌شان، کلنل آیرون‌ساید روشن ضمیر یک‌بار دیگر در کشورمان دکان «تمدن پارس» افتتاح فرمایند. دوران کلنل و کاردینال سپری شده.



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت