یکشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۹


کاتین و کوکائین!
...
«زن چاقی [...] پول‌ها را به دقت جمع می‌کرد [...] مچ پاهای کلفت‌اش از توی ارسی جیر پیدا بود [...] ولی چادرش از عقب غرقابة ‌گل شده و تا مغز سرش گل شتک زده بود[...]»

به این ترتیب که اوضاع پیش می‌رود، دیری نخواهد گذشت که «فارین پالیسی» ماشالله قصاب و اسمال تیغ‌کش را نیز در جایگاه «روشنفکربرتر» قرار دهد. بله، فروپاشی شبکة قاچاق موادمخدر حکومت اسلامی در آفریقا، نشاندن حدیث و روایت بجای رخدادهای تاریخی، و خصوصاً لاپوشانی قانون‌شکنی آشکار میرحسین موسوی و شرکاء معجزات فراوان دارد. البته مسافرت الیزابت دوم به امارات هم کم معجزه نداشت و مهم‌ترین‌اش می‌تواند حمایت ترکیه از لبنان در برابر اسرائیل باشد! ناگفته نماند که هدف اصلی این معجزات، فقط حفظ وضع موجود، یعنی تداوم روابط پرمنفعت «جنگ سرد» در منطقه است. این است دلیل تشکیل محورهائی که از یک‌سو، امارات را به لبنان و کردستان عراق‌ وصل کرده، از سوی دیگر ترکیه را به لبنان و لیبی پیوند داده، و نهایت امر مصر را هم در جایگاه وکیل مدافع اعراب در برابر ایران نشانده.

همزمان با حضور خدم و حشم الیزابت دوم در امارات، آن پیرمرد نورانی که پیشتر برای «ملی» کردن نفت ایران به خواب محمد مصدق آمده بود، در رویا بر رجب اردوغان نیز ظاهر شده و گفت،‌ «رجب! وقت حمایت از لبنان فرا رسیده!» سپس همان پیرمرد نورانی بر «ابوغیظ» نیز ظاهر شد و گفت، «یا اخی! دو چشم امیدوار علیاحضرت به جنگ زرگری اعراب با ایران دوخته شده.» اینگونه بود که ابوغیظ و اردوغان از خواب برخاسته و مواضع نوین ارباب را طی یک نمایش مفرح روحوضی به روی صحنه بردند.

«جونم براتون بگه»، در پی مسافرت ملکه انگلستان به امارات، همة مستخدمین ایشان «استقلال» یافته و به جنگ زرگری با یکدیگر مشغول شدند؛ دولت اسلامگرای‌ ترکیه در کنار لبنان قرار گرفت، و مصر هم در برابر حکومت جمکران! این تحولات از قضای روزگار با فروپاشی شبکة قاچاق موادمخدر از جمکران به آفریقا تقارن زمانی یافته. به فرمان ارباب، ‌علی‌اکبر ولایتی برای سازمان دادن به این شبکة مقدس سال‌ها عرق شرافت ریخت و منوچهر متکی نیز این شبکة الهی را از جان شیرین نیز عزیزتر می‌شمرد. شاید پاره شدن دهان باراک اوباما در بسکتبال هم با فروپاشی این شبکه مرتبط باشد، شاید هم «خداوند بخشندة‌ مهربان» اوباما را به دلیل برپائی ضیافت «هل برگر» مجازات کرده، و انتقام سوءهاضمة پرزیدنت مدودف را اینگونه از وی گرفته! آنهم انتقامی که باعث شده 12 بخیه به دهان «مقدس» رئیس جمهور ایالات متحد بزنند!

همزمان با فروپاشی شبکة موادفروشی حکومت اسلامی در آفریقا و حدود 18 ماه پس از ناکامی حکومت اسلامی در اجرای «سنت ‌الهی» خودبراندازی، ‌ لوطی و عنترهای مونث و مذکر استعمار در داخل و خارج مرزها می‌کوشند از طریق پوچ‌پردازی و مهمل‌پراکنی و چرندبافی به بازتولید همان شرایط دورة صدارت محمد مصدق پرداخته و چند دروغ شاخدار را همزمان به شوت‌وپرت‌ها حقنه کنند. نخست‌ اینکه در کشور ایران، دعوا «خانگی» است و محافل قدرتمند استعماری در آن هیچ نقشی ندارند! دیگر آنکه جنایتکارانی نظیر میرحسین موسوی و کروبی و یا زالوهای نهضت ‌«عاظادی» و تحکیم وحدت که در کارنامة‌ ننگین‌شان جز تاراج و سرکوب ملت ایران هیچ نیست، می‌باید به عنوان «اوپوزیسیون» این حکومت به رسمیت شناخته شوند. باشد که از این مفر اتحادیة اروپا هم بتواند با توسل به مجاهدین خلق، «اناشریک گویان»، اسلام «مریم و مسعود» را به همراه اسلام ناب محمدی، اسلام علوی، اسلام حسنی و حسینی و خمینی و منتظری به ملت ایران حقنه کند. چرا که حکومت اسلامی، و به ویژه جفنگی به نام «دین ضداستبداد»، اگر برای ملت ایران جز فقر و نکبت و سرکوب دستاوردی نداشته، در عوض نان آنگلوساکسون‌ها و شرکای‌شان را در روغن انداخته. بی‌دلیل نیست که اتحادیة اروپا گریه‌کنان در کنار مریم و مسعود نشسته.

یکی از فواید استقرار حکومت اسلامی «مریم و مسعود» این است که از دیگر اسلام‌ها بسیار شیرین‌تر و گواراتر خواهد بود، چرا که نه تنها آشکارا دمکراسی را «مردود» می‌داند، که خیلی خیلی هم تازه نفس و «حسینی» است! در نتیجه، قدرت سرکوب آن به مراتب از قدرت سرکوب حکومت ملائی بیشتر خواهد بود. یکوقت فکر نکنید الیزابت دوم بی‌جهت با آن شال و کلاه و لبادة زرد، پای برهنه به مسجد امارات دوید، به هیچ ‌عنوان، اینکار دلیل داشت!

در پی سفر ملکة انگلستان به امارات، نوکران علیاحضرت در منطقه دگردیسی یافته، به دو گروه کاذب تقسیم شده و جنگ زرگری آغاز کردند. ابتدا امیر قطر و رجب اردوغان پای جای پای مهرورزی گذارده و سراسیمه به لبنان شتافتند! سپس دولت مصر برای فوت کردن در آستین ملایان و القاء یک دروغ بزرگ، مبنی بر «استقلال» حکومت جمکران، رسماً از دخالت حکومت مرده‌شویان در عراق و دیگر کشورهای عربی انتقاد به عمل آورد و سایت «رادیوفردا»، مورخ 26 نوامبر 2010، این انتقادات «جانانه» را منتشر کرد تا همه بدانند و آگاه باشند که دولت «مستقل» حسنی ‌مبارک سیاست‌های دولت «مستقل» جمکران را تأئید نمی‌کند و استعمار هم در این میان هیچکاره است. برای روشن‌تر شدن مطلب می‌توانیم بگوئیم آنچه در منطقه می‌گذرد، در واقع بازتابی است از جنگ زرگری میان دو شاخک محفل کودتا در حکومت اسلامی جمکران. به زبان ساده‌تر، همانطور که میرحسین موسوی و شرکاء، به ویژه زهرا خانوم می‌‌کوشند با سرقت شعار طرفداران دمکراسی خود را در جایگاه مخالفان استبداد اسلامی قرار دهند، دولت‌های پوشالی منطقه، همچون دولت ترکیه و جمکران نیز تلاش دارند با قرار گرفتن در کنار لبنان، خود را مخالف سیاست‌های اسرائیل جا بزنند.

ولی در این «شنبه‌ بازار»، دگردیسی دولت اسلامی ترکیه و قرار گرفتن‌اش در کنار لبنان، از همه تماشائی‌تر شده. چرا که ترکیه، به عنوان عضو رسمی ارتش ناتو موظف به پیروی از اوامر پنتاگون، فرماندة این سازمان خواهد بود؛ بزرگترین پایگاه نیروی زمینی و زرهی ارتش ناتو در ترکیه قرار گرفته و قراردادهای همکاری نظامی بین ترکیه و اسرائیل همچنان به قوت خود باقی است. در نتیجه «حنازرچوبه»، با انتشار مطالب مضحک در باب انتقاد اردوغان از اسرائیل، یا «لغو نشست کاری ترکیه و اسرائیل» نمی‌تواند هیچ تغییری در این واقعیات بدهد. همکاری نظامی ترکیه با اسرائیل، همکاری ارتش ناتو با شاخک این ارتش در اسرائیل است، نه همکاری دولت مافنگی اردوغان با تل‌آویو. در ضمن اگر رجب اردوغان اینچنین طرفدار لبنان بوده، ‌ چرا طی جنگ 33 روزه خفقان اختیار کرد و در سنگر اسرائیل نشست؟ پاسخ به این پرسش نیازی به هوش و فراست و نبوغ ندارد؛ نه دولت ترکیه با جنایات اسرائیل مخالف است و نه حکومت جمکران. اسرائیل با تکیه بر مرزشکنی‌های حکومت جمکران، به کشتار و سرکوب در لبنان و فلسطین پرداخته، و اینک به دلیل فرسایش حکومت ملایان، آنگلوساکسون‌ها از یک‌سو مصر را جهت مخالف‌نمائی با ملاها وارد معرکه کرده‌اند، و از سوی دیگر ترکیه و قطر را نیز به میدان «لبنان‌دوستی» اعزام نموده‌اند، تا مبادا در ترازوی چپاول و سرکوب ملت‌های منطقه، توازن میان ایران و اعراب و حکومت اسلامی و اسرائیل بر هم بخورد.

خلاصه بگوئیم حضرات برای «حفظ وضع موجود»، یعنی تداوم روابط شیرین «جنگ سرد» و دوران حکومت نورانی استالین «روشن‌ضمیر»‌ در کل منطقه، و به ویژه در ایران تمام لوطی و عنترهای خود را به میدان آورده‌اند. در منطقه همچنانکه گفتیم پروپاگاند «سنگر» مصر و اعراب در برابر ایران، و سنگر حکومت‌های اسلامی در برابر اسرائیل فعال شده. و اما به مصداق «دود از کنده پا می‌شه»، معرکة لوطی و عنترهای سازمان سیا برای ایجاد راه بند در برابر پویائی جامعة ایران، و ممانعت از تحولات غیر قابل اجتناب، از معرکة سرشار از نبوغ حزب توده در دوران مصدق الهام می‌گیرد.

همانطور که اوباش‌‌الله برای رد گم کردن در دوران امام روشن‌ضمیر، «نهضت عاظادی» را آمریکائی و لیبرال معرفی می‌کردند و با فحاشی به شیخ‌مهدی، به اصطلاح خود را «تطهیر» می‌نمودند، در دوران صدارت مصدق نیز، «رفقا» که جیره مواجب‌شان از لندن می‌رسید و هنوز هم می‌رسد، «مصدق» را «انگلیسی» می‌خواندند. پیش از کودتای 28 مرداد، «داس‌الله» می‌گفت، مصدق می‌باید توده‌ها را مسلح کند تا در برابر ارتش بایستند! پس از کودتای کذا نیز حزب توده همچنان از مصدق گلایه‌ها داشت و می‌فرمود، اگر مصدق «مردم» را مسلح کرده بود، زاهدی خائن نمی‌توانست کودتا کند! به عبارت دیگر «داس‌الله» با این تبلیغات مضحک چنین القاء می‌کرد که اختیار نیروهای نظامی و انتظامی به دست مصدق است، نه به دست استعمار! حال آنکه این نیروها برای حفظ منافع استعمار ایجاد شده‌اند، و همچون سپاه پاسداران سرنیزه‌شان همواره به سوی ملت ایران گرفته شده، نه به جانب بیگانه. کودتای شهریور 20 نشان داد که اختیار نیروهای نظامی ایران در دست شاه نیست، و مسلماً اگر حزب توده در غار اصحاب کهف خود را به خواب نزده بود،‌ می‌توانست دریابد که مصدق‌السلطنه که از 16 سالگی در خدمت استعمار بوده، در واقع مأمور است و معذور!

در هر حال تبلیغات خنده‌دار حزب توده طی جنگ سرد بسیاری از ایرانیان را به کام مرگ فرستاد و پس از کودتای 22 بهمن 57 نیز همچنانکه شاهد بودیم حزب کذا به خبرچینی برای حکومت اشتغال داشت. و اما پس از کودتای ناکام هیزاکسلنسی که جهت استقرار یک دولت «مردمی» به رهبری میرحسین و زهراخانوم به راه افتاد، حزب توده همچنان به رد گم کردن یعنی مستقل نمایاندن حکومت جمکران ادامه می‌دهد، ولی از آنجا که کفگیرها به ته دیگ خورده، حزب کذا دیگر در این راه خداپسندانه تنها نیست! همة گروه‌های نانخور حکومت اسلامی در داخل و خارج مرزها تلاش می‌کنند به ما بباورانند که مشکلات کشور ناشی از حماقت و خونخواری خامنه‌ای، وقاحت لاریجانی‌ها و لات‌بازی علی مطهری و قدرت‌طلبی احمدی‌نژاد است و خلاصه کشور ایران یک جزیرة منزوی و مستقل و خارج از حیطة نفوذ ابرقدرت‌هاست که در آن، افرادی برای کسب جایگاه سیاسی به جان یکدیگر افتاده‌اند، بدون اینکه کمترین چشمداشت مالی و اقتصادی نیز داشته باشند!

در این مکان «نیست‌درجهان» دو جنایتکار سرشناس به نام میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی بر ضد «ظلم» احمدی‌نژاد حسین‌وار قیام کرده‌اند و در این قیام «حق‌طلبانه»، عده‌ای به قتل رسیدند! دیدیم که اعترافات مهوع زندانیان تزئینی چگونه به مطالبات حکومت تبدیل شد؛ سرکوب دانشگاه‌ها گسترش یافت، و سرانجام، «فلسفه» به عنوان، «تفکر انسان» در ترادف با ایستائی «سنت» قرار گرفت و ... و همین برنامه در خارج از مرزها و در قالب حمایت از پدیدة‌ موهومی به نام «جنبش سبز» همچنان ادامه دارد و علاوه بر مراسم سفله‌پرور توزیع جوایز و انتشار مصاحبه‌ها و گزارش‌های سرشار از بلاهت، بوق‌های سازمان سیا با قیچی و چاقو به جان «فلسفه» افتادند، تا ضمن قلع و قمع سیر تحول فلسفه، «دکتر» رامین جهانبگلو را نیز به عنوان «فیلسوف» به ما ملت بفروشند. همانطور که پیشتر نیز جناب پروفسور نصر، استاد فردید و امثال حاج‌فرج‌دباغ را به ما حقنه کرده بودند. در نتیجة‌ تلاش‌های حکومت جمکران و دیگر لوطی و عنترهای سازمان سیا، شرایط امروز کشور ایران به این شرح خلاصه شده:

کروبی جنایتکار و چپاولگر از جمله «روشنفکران» است! علی‌خامنه‌ای، جنایتکار و تاراج‌گر نیست، فقط می‌خواهد برای پسرش اجتهاد بگیرد، و اگر از قضای روزگار در مورد «کشمیر» اظهار نظر می‌کند و نظرات‌اش، باز هم از قضای روزگار، در هم‌سوئی‌کامل با مطالبات حزب دمکرات ایالات متحد و هواداران سیاست استعماری «یک کشور، یک مذهب» قرار می‌گیرد، به دلیل خرفتی و حماقت مقام رهبری است و بس! یا اگر جواد لاریجانی، پادوی روتاری کلاب لندن، در مصاحبه با بدیل خود، «فرید ذکریا» ادعا می‌کند «دمکراسی اسلامی» وجود دارد، به نشخوار تبلیغات اربابان‌اش مشغول نیست، بلکه فقط دروغ می‌گوید! و خلاصه این چنین است که «زبان توجیه» بر فضای رسانه‌های فارسی حاکم شده، و هیچکس نمی‌پرسد، به چه دلیل این احمدی‌نژاد ظالم و ستمگر و قدر قدرت هیچ مزاحمتی برای رهبران آشوب سبز ایجاد نمی‌کند، یا چگونه است که زهرا خانوم و برخی از «زندانیان» هر چه دل تنگ‌شان بخواهد می‌گویند، ولی خبرنگاران حق ندارند رخدادهای جامعه و یا مطالبات کارگران و اصناف را منعکس کنند. و از همه مهم‌تر چرا در آستانة آغاز فعالیت نیروگاه بوشهر، حکومت اسلامی ماتم گرفته، و دولت اسرائیل برای عدم بازگشت به مرزهای قانونی‌اش، هر روز ابتکار جدیدی به خرج می‌دهد؟ همة این پرسش‌ها یک پاسخ دارد، همه به «زبان توجیه» متوسل شده‌اند.

زبان توجیه، همچنانکه در وبلاگ‌های پیشین هم گفتیم، «ضد دمکراتیک» است چرا که اعمال غیرانسانی و غیرقانونی، ‌ و به طور کلی خشونت را با تکیه بر «ارزش‌ها» موجه جلوه می‌دهد. به عنوان نمونه حکومت اسلامی برای توجیه اشغال سفارت آمریکا، و گسترش سرکوب ملت ایران از طریق تحریم‌های اقتصادی و جنگ، به همین زبان فریب متوسل شد. علاءالدین بروجردی، از ساواکی‌های «مید. این. یو. کی» در عراق در کمال حماقت ادعا می‌کند، وقتی سفارت آمریکا اشغال شد اسناد جاسوسی به دست آمد، بنابراین اشغال سفارت قانونی بوده. در باب بلاهت و وقاحت ساواکی‌های جمکران، به ویژه انواع بلندمرتبه‌شان پیشتر به تفصیل سخن گفته‌ایم و بهتر است اتلاف وقت نکنیم، فقط این نکته را یادآور شویم که فرمان اشغال سفارت آمریکا در تهران از سوی وزارت امور خارجة ایالات متحد و با هدف تحمیل تحریم‌های اقتصادی و سپس جنگ بر ملت ایران صادر شد.

همین سیاست بود که ایجاد شبکة صدور مواد مخدر به آفریقا را نیز امکانپذیر ساخت؛ سفرهای متعدد ولایتی به کشورهای آفریقائی که طی سال‌های دراز تحت عنوان پایه‌ریزی «شبکه» برای گفتگوی «انقلاب» با قارة آفریقا صورت گرفت،‌ دلیل موجه داشت. حکومت اسلامی به مناطق نفوذ انگلستان و شرکای‌اش در قارة سیاه برده و موادمخدر افغانی صادر می‌کرد، و در برابر اسلحة چینی، آمریکائی و ... و خصوصاً طلبه به کشور وارد می‌نمود. بخشی از این تسلیحات به مجاهدین افغان تعلق می‌گرفت، و بقیه هم به مصارف داخلی می‌رسید، که در رأس‌شان سرکوب ملت ایران قرار می‌گیرد. اگر به جمعیتی که ساواک اخیراً برای استقبال از علی‌خامنه‌ای به خیابان‌های قم آورده بود با دقت بنگریم، زنان رنگین‌پوست آفریقائی را با چادرسیاه می‌بینیم. خبرگزاری‌ها چنین گفتند که، این چادرسیاه‌ها افراد خانوادة طلاب آفریقائی هستند! ولی اگر نگاهی به خبرهای مربوط به کلاهبرداری اتباع آفریقا در ایران بیاندازیم، به مأموریت واقعی وزارت امور خارجة جمکران، یعنی «موادفروشی» و تبادل توحش و «بی‌فرهنگی» با کشورهای دست‌نشاندة‌ غرب در آفریقا پی می‌بریم. دستگیری موادفروشان حکومت اسلامی در آفریقا، فروپاشی شبکه‌ای را نوید می‌دهد که یک شاخک آن نیز تحت نظارت جان نگرو پونته و بانو در آمریکای لاتین بر علیه دولت چپ‌گرای نیکاراگوئه فعال شده بود، و همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهد. روز گذشته 30 تن از اموال «مشروع» این شبکه در پاکستان نابود شد.

جریان از این قرار است که پیش‌پای الیزابت دوم، یک هواپیمای متعلق به گرجستان از امارات متحدة عربی به پاکستان رفت. خبرگزاری‌ها مقصد هواپیمای کذا را کشور سودان ذکر کرده‌اند! یادآور شویم اگر این ادعا صحت داشته باشد، هواپیمای مذکور برای رسیدن به سودان، در مسیر مخالف به حرکت درآمده بود! باری هواپیمای ره گم کردة ساکاشویلی به کراچی می‌رود و همانجا هم سقوط می‌کند، بدون اینکه مشخص شود «بار» آن چه بوده؟! گویا شبکة‌ تجارت قاچاق که تحت نظارت سازمان سیا فعالیت دارد، دست از کسب‌وکار حلال نمی‌شوید. حال که سردار نجار به مقامات حکومت پوشالی پاکستان تفهیم کرده‌اند که «در» تجارت مقدس نمی‌تواند همچنان بر پاشنة قدیم بگردد، امارات، یا بهتر بگوئیم انگلستان می‌خواهد «تجارت» خود را از مسیر گرجستان ادامه ‌دهد. اما بعید به نظر می‌رسد که جنتلمن‌های نزول‌خور سیتی بتوانند این برنامه را تداوم بخشند، چرا که مسکو، آرام آرام از استالین و استالینیسم فاصله می‌گیرد.

به گزارش فیگارو، مورخ 26 نوامبر 2010، دومای روسیه «استالین» را مسبب جنایات «کاتین» شناخت. استالینیسم پشتوانة سیاست‌های استعماری بریتانیا در منطقه و به ویژه در ایران بود؛ سیاستی که از حمایت آشکار واتیکان و محافل فاشیست غرب نیز برخوردار می‌شد. با توجه به آنچه در مکزیک می‌گذرد، پایه‌های واتیکان به لرزه در آمده؛ در دیگر کشورهای کاتولیک، از جمله در برزیل و فرانسه پس‌لرزه‌های تزلزل واتیکان را شاهدیم. در برزیل، دولت «دیلما روسف»، به بهانة مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر تانک‌ها را به خیابان آورده، و اما در مکزیک شرایط به مراتب وخیم‌تر است. در این کشور، واتیکان عملاً به افلاس افتاده.

به گزارش فیگارو مورخ، 26 نوامبر سالجاری، با کشف تونلی که آمریکا را به مکزیک وصل می‌کرد، پلیس به 17 تن ماری‌جوانا دست ‌یافت! در اوایل ماه نوامبر پلیس در حوالی همین تونل که هنوز کشف نشده بود، 30 تن ماری‌جوانا کشف و ضبط کرده بود! حال ببینیم در فرانسه چه می‌گذرد؟ به گزارش «فرانس پرس»، شب گذشته در آپارتمان مسکونی متعلق به یکی از اتباع عربستان سعودی در یک محلة اعیان‌نشین، پلیس فرانسه یک ایرانی، یک ونزوئلائی و یک تبعة فرانسه را با مقدار قابل توجهی پول نقد و حدود 120 کیلوگرم کوکائین خالص دستگیر می‌کند! گویا آپارتمان کذا در دست تعمیر بوده، و مالک آن از بساط قاچاق خبر نداشته. در هر حال آنچه اهمیت دارد این است که این روزها هر جا در اروپا و آفریقا افرادی به جرم قاچاق موادمخدر دستگیر شوند، حتما یک تبعة ایران نیز در میان قاچاقچیان خواهیم دید.

خلاصه پس از گذشت 31 سال، «انقلاب اسلامی» نهایت امر به سراسر جهان صادر شده و حکومت جمکران، به قول «دکتر» جهانبگلو، در راه جستجوی حقیقت و مبارزه با خشونت دیگر «رسالت» ‌ندارد. یا بهتر بگوئیم، این حکومت فلسفة وجودی خود را از دست داده، و هر قدر الیزابت دوم با لباده و پای برهنه از این مسجد به آن مسجد بدود، دیگر کاری از پیش نخواهد برد. آن لبادة زرد، علیرغم زرق‌وبرق و سنگدوزی‌های گرانقیمت و بازاری‌اش، با چادرسیاه مندرس «علویه خانوم» هیچ تفاوتی ندارد؛ غرقابة گل است.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت