مصدقیزاسیون!
...
انگلستان بار دیگر برای جبران افلاس خود در برابر روسیه، به شیوة مقدس «مصدقیزاسیون» روی آورده.
چند ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم، یعنی در پائیز سال 1949 میلادی، حاکمیت بریتانیا برای تقویت مواضع خود در ایران تمام نبوغ خود را به کار بست تا از طریق تبدیل زباله به قهرمان با یک تیر چندین و چند نشان بزند. هم محمد مصدق را در جایگاه رهبر محبوب و مردمی قرار دهد، هم از یکجانبهگرائی او جهت تحمیل تحریم اقتصادی و سپس کودتا بر ملت ایران بهرهمند شود، و نهایت امر از طریق برپائی یک دادگاه فرمایشی، خادم وفادار خود را به امامزاده تبدیل نماید.
برنامة «مصدقیزاسیون» با «انتخابات» مجلس در پائیز سال 1949 میلادی آغاز شد. در این انتخابات خیلی خیلی آزاد، اکثریت مجلس در اختیار «جبهة ملی» قرار گرفت و پس از چند ترور بهداشتی، محمد مصدق به عنوان نخستوزیر محبوب به انجام وظیفه پرداخت: ملی کردن نفت و به راه انداختن کاروان خردجال و سرانجام انحلال مجلس با هدف زمینه سازی برای کودتای 28 مرداد 1332. کودتائی که همزمان با تحمیل قرارداد خفتبار کنسرسیوم بر ملت ایران، محمد مصدق، عامل اصلی کودتا را در جایگاه «حسین مظلوم» و قربانی کودتا قرار داد.
بله، یک دادگاه فرمایشی برای مزدور وفادار استعمار به راه انداختند و ایشان را به ملکشان در «احمدآباد» تبعید کردند. مصدق ظاهراً ممنوعالملاقات شد تا اهمیت امامزاده نزد شوتوپرتها روزافزون شود. برنامة رسمی مصدقیزاسیون حدود دو سال به طول انجامید؛ از آغاز صدارت مصدق تا کودتای 28 مرداد، یعنی از 28 آوریل1951 تا 19 اوت 1953. اما این برنامه پس از نمایش محاکمة مصدق و صدور حکم تبعید برای وی به صورت غیررسمی همچنان ادامه یافت و نهایتاً به کودتای 22 بهمن 1357 منجر شد.
محمد مصدق در «تبعید» با ایجاد تشکل منفور نهضت عاظادی، خدمت به منافع ارباب را همچنان ادامه داد و ... و سرانجام به عنوان قهرمان در تبعید جان سپرد و همچنانکه شاهد بودیم پس از کودتای 22 بهمن 1357، شوتوپرتها برای زیارت مقبرة این شهید راه «حق و حقوق» بریتانیا راهی احمدآباد شدند و ... و این برنامه چنان به مذاق آنگلوساکسونهای دوسوی آتلانتیک شیرین آمده که هوس کردهاند بار دیگر با الاغمردههای خود چندین امامزاده برای ما ملت بر پا کنند.
اما از آنجا که اینان همواره مطالبات خود را از زبان جیره خوارانشان مطرح میکنند، اینبار هم به سگهای هار امپراتوری تریبون دادهاند. ابتدا موسوی و کروبی برای تظاهرات فراخوان میدهند، سپس جهت تولید «شهید»، لشکرکشی خیابانی فعلة فاشیسم آغاز میشود. پس از تولید یک «شهید» رسانهای به نام «ژاله»، «لشخورها» بر سر تصاحب «شهید» با یکدیگر به زدوخورد میپردازند و سرانجام «بیبیسی»، شیرین عبادی را به عنوان وکیل مدافع «صاب مرده» به میدان میآورد و معلوم میشود از نظر «حقوقی» اوباش طرفدار موسوی «صاب مرده» به شمار میروند و برپائی مراسم روضه و زوزه و هفته و چله و غیره «حق مسلم» سبزهاست!
پس از اینکه بیبیسی برندة مسابقات «صابمرده» را مشخص کرد، پاسدار علی لاریجانی، ریاست قوة مقننة حکومت مردهشویان در مجلس خواهان اعدام موسوی و کروبی میشود! و در گیرودار جنجال ناشی از عربده و زوزة گلة سبزها در خیابان، سگهای هار استعمار در مجلس نیز به عربدهجوئی مشغول میشوند؛ یک روز پس از انتشار تصاویر توحش در خیابان، نوار ویدئوی توحش نمایندگان مجلس جمکران نیز در دسترش مشتاقان قرار میگیرد. به گزارش سایت فارسی نووستی، مورخ 26 بهمن ماه 1389، به نقل از «فرانسپرس»، علی لاریجانی ضمن اشاره به درگیریهای روز 25 بهمنماه سالجاری، این تظاهرات را آمریکائی توصیف کرده:
«موسوی و کروبی باید به دار آویخته شوند. این آقایان [...] در دام آمریکا گرفتار شدهاند [...]»
و برای نجات «این آقایان» از دام آمریکاست که جیرهخواران بریتانیا در حکومت جمکران تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند تا از اینان«تصویر دلپذیر» ارائه دهند. پاسدار «علیکوچیکه» به محاکمة اینان راضی نیست و میخواهد همپالکیهای خود را مستقیماً در جایگاه «شهید» راه حق و عدالت و اینجور حرفها بنشاند. شیخ صادق، برادر علیکوچیکه مایل است برای «این آقایان» دادگاه نمایشی به راه اندازد تا از طریق قانونی اینان را در جایگاه قهرمان قرار دهد. به همین دلیل رادیوفردا، مورخ 28 بهمن ماه 1389، برای انعکاس اظهارات ابلهانة شیخ صادق چنین تیتر زده:
«اجازه نمیدهیم سران فتنه خود را قهرمان نشان دهند»
در فرهنگ دهخدا به نقل از «جامع التمثیل» آمده؛ «گ... میخورد و لطیفه میپندارد»، در باب کسی گفته میشود که «سخن یاوه گوید»! شیخ صادق نیز همچون برادر بزرگترش یاوهگوئی پیشه کرده. در واقع، صادق لاریجانی نعل وارونه میزند؛ محاکمة موسوی و کروبی ایندو مزدور استعمار را به قهرمان تبدیل خواهد کرد. اگر صادق لاریجانی از ترفندهای ارباباناش در لندن آگاه نیست، دیگران با شیوههای قهرمانسازی بیگانه نیستند. در پی اظهارات شیخ صادق مبنی بر محاکمة پادوهای استعمار، حکم دادگاه نیز توسط یکی از سگهایهار سازمان سیا صادر شد. آخوند جنتی، در خطبههای نماز انسانستیز امروز حکم تبعید خانگی موسوی و کروبی را صادر کرد و معلوم شد سازمان سیا میخواهد همچون نمونة مصدق، این الاغمردههای لازار را با تبعید خانگی زنده کند.
حضرات با قرار دادن نوکرانشان در انزوای کاذب برای آنان کسب وجهه میکنند. به این ترتیب از یکسو در ارتباط موسوی و کروبی با حکومت جمکران گسست به وجود میآورند، و از سوی دیگر، جرم واقعی اینان یعنی کشتار و سرکوب ایرانیان و تاراج ثروتهای ملی را از پروندهشان پاک میکنند؛ این است فایدة اصلی محاکمة نمایشی: تطهیر مزدور استعمار، جهت تبدیل او به قهرمان.
روند کار همان روند محمد مصدق است: یکجانبهگرائی، به راه انداختن کاروان خردجال، جنگ زرگری و قانونشکنی جهت فراهم آوردن زمینة سرکوب ملت ایران. موسوی و کروبی نیز دقیقاً در همین مسیر گام برداشتهاند، منتهی شعارشان از شعار ملی کردن نفت مضحکتر است؛ در حکومت خدامحور که بنابرتعریف، حقوق انسانی را به رسمیت نمیشناسد، موسوی و کروبی به تقلب در «انتخابات» اعتراض دارند!
اعتراض اینان هم طبق معمول بر الگوی ارباب در ینگه دنیا منطبق شده. موسوی و کروبی، به پیروی از الگوی جنگ زرگری میان «بوش» و «الگور» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به تقلب اعتراض داشتند. همانطور که پیشتر اکبر بهرمانی و کروبی به تقلب در انتخابات معترض بودند! خلاصه علاوه بر مبال مقدس باکنیگهام پالاس، توالت کاخ سفید نیز قبلة حکومت جمکران شده و «حکم حکومتی» از چنین مکان مقدسی صادر میشود. به همین دلیل از دو سوی آتلانتیک خواهان «حصر خانگی» نوکران شدهاند. از اینرو، امروز آخوند جنتی در دانشگاه سابق تهران ضمن بازنشخوار «حکم حکومتی»، موسوی و کروبی را «رسماً» در جایگاه رهبری مخالفان قرار داد، حال آنکه اینان شرکای حکومتاند. خلاصه بگوئیم، امروز آخوند جنتی نیز فراوان «گ...خورده و لطیفه پنداشته!» بیدلیل نیست که اظهارات ابلهانة جنتی در رادیوفردا، مورخ 29 بهمنماه 1389 مورد استقبال فراوان قرار میگیرد:
«[...] برخی افراد از قوه قضائیه محاکمه فتنهگران را درخواست میکنند [...] این قوه باید [...] کاری کند که ارتباط اینها به کلی با مردم قطع شود [...] رفت و آمدها، تلفن، اینترنت و دیگر ارتباطات رهبران مخالفان باید قطع شود و در خانههای خود زندانی شوند [...]»
بله حضرات چنین میپندارند که اگر موسوی و کروبی را در جایگاه «کالای ممنوعه» قرار دهند، بازار کسادشان را گرم خواهند کرد، حال آنکه سخت در اشتباهاند! سوابق درخشان موسوی و کروبی با تبعید خانگی تغییر نخواهد کرد! لازم است اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن بدانند، مخالفت با خامنهای یا با احمدینژاد دلیل بر طرفداری از دمکراسی نیست، و از سوی دیگر عربدهجویان و اوباش خیابانی هیچ مخالفتی با حکومت ندارند. اینان مکمل عربدهجویانی هستند که در مجلس جمکران لنگر انداختهاند. و اما از همه مهمتر، لازم است سازمان سیا بداند دیگر نمیتواند از طریق شایعهپراکنی و لاتبازی در ایران حکومت تعیین کند. در نتیجه دروغبافی در مورد تعداد انبوه تظاهرکنندگان بیفایده است. به فرض محال، روز 25 بهمنماه سالجاری، میلیونها نفر در تهران تظاهرات کرده باشند؛ خواست اینان جز «مرگ خامنهای» چه بوده؟ هیچ! نتیجة این تظاهرات چه بوده؟ یک یا دو جسد!
کاروان خردجال 25 بهمنماه سالجاری، در خیابان و خردجال نمایندگان در مجلس مفتضح جمکران ثابت کرد که ملت ایران هیچ مطالباتی ندارد! این ملت نه به مسکن نیاز دارد، نه به خوراک و پوشاک؛ این ملت نه امنیت و آسایش میخواهد نه آموزش و خدمات و فرهنگ و بهداشت؛ خلاصه این ملت «زندگی» نمیخواهد! بر اساس ادعاهای «صاحب بوق» خواست ایرانیان در این خلاصه میشود که هر روز عدهای لات و اوباش و ولگرد و چاقوکش که پول توجیبیشان را سفارتخانههای غرب در تهران تأمین میکنند، در خیابان نفسکش بطلباند و عربدة «زنده باد، مرده باد» سر دهند. حال آنکه مخالفت ما با «افراد» نیست؛ ما با کل حکومت خدامحور مخالفایم.
اگر کارخانة رجاله پروری به این توهم دچار شده که میتواند با تداوم برنامة لشکرکشی خیابانی، و راه اندازی کارخانة «تولید شهید» باز هم «سنگر حق» برپا کند و صورتک نوینی بر چهرة پلید خود بگذارد، سخت کور خوانده! ما به عنوان طرفدار استقرار دمکراسی در ایران هرگز از «جنبش سبز» حمایت نخواهیم کرد؛ مطالبات ما «انسانی» است، از اینرو با شعار پوچ و لاتبازی و عربدهجوئی در خیابان مخالفایم.
اگر در دوران صدارت «پرافتخار» محمد مصدق حضور نداشتیم و از زبان دیگران و یا از لابلای یاداشتهایشان با مسائل آشنا شدیم، امروز از نزدیک روند استعماری «تبدیل مزدور به قهرمان» را شاهدیم. از همان روزها که احداث خط لولة صلح مطرح شد، و «بیبیسی» و شاخکهایاش، به ویژه «روزآنلاین» لاشة متعفن نژاد حسینیان و میرحسین موسوی را از زبالهدان بیرون کشیدند تا از زبان الکن اینان تعریف ابلهانه و نوینی از منافع ملی ایران ارائه دهند، کارخانة رجالهپروری برنامة سنتی «بازیافت زباله» را آغاز کرده و شکماش را برای بازتولید «مصدق» صابون مفصلی زده بود. اما با توجه به اخراج محترمانة هیزاکسلنسی از ایران، باید بگوئیم که این برنامه شکست خورده؛ ولی سگهای هار استعمار شکست ارباب را برنمیتابند و جهت پنهان داشتن سرشکستگی ارباب است که برای هیز اکسلنسی «گودبای پارتیهای» مختلف در تهران به راه انداخته و عربدهجوئی میکنند.
ویژگی این مراسم همچنانکه در وبلاگ «گاو و گاس» هم گفتیم، به راه انداختن کاروان خردجال با شعار «مرگ»، و ترتیب دادن مسابقات «صاب مرده» تحت نظارت شیرین عبادی است. اما گودبای پارتی و بساط مرگ و میر بدون «سورچرانی» قابل تصور نیست! از اینرو دو روز پیش از مسابقات «صاب مرده»، عبدالله گل را برای فروش «فرآوردههای حلال» به ایران ارسال کردند. رئیس جمهور «اسلامستان» روز 13 فوریه سالجاری، یعنی روز «سن ولانتن» راهی ایران شد و سه روز تمام گرم بازاریابی برای سهامداران شرکت نستله بود. «نستله» یکی از تولیدکنندگان عمدة فراوردههای «حلال» است و سهامداران این شرکت همچنانکه پیشتر هم گفتیم از فاشیستهای اسرائیلپرست و اسلامنوازند که با پسماندة غذای سگ و ته سفرة مسیحیان و لاشة موش «سوسیس حلال»، ویژة مسلمین تولید میکنند.
بازار حلال بازار پر درآمدی است که تقریباً یک میلیارد مشتری خوشباور دارد. هر چه تعداد حکومتهای جمکرانی افزایش یابد، سود «نستله» نیز افزایش خواهد یافت چرا که فروش فراوردههای «حلال» در طویلههای سازمان سیا اجباری میشود. به عبارت دیگر، حکومت جمکران ارز حاصل از تاراج نفت را تقدیم سهامداران شریف «نستله» میکند و زباله و موشمرده را به عنوان مواد غذائی به خورد ملت میدهد. جای تعجب نیست که در چنین شرایطی رسانههای اسرائیلپرست و اسلام نواز، از جمله نیویورکتایمز و لوموند ضمن تغذیه از جسد «ژاله» داستان رستاخیز «جنبش سبز» و محبوبیت موسوی و کروبی را در بوق بگذارند، و اعتراض جوانان عراقی به بیکاری را به سکوت برگزار کنند.
دلیل این سکوت مزورانه روشن است! فعلة فاشیسم جز مرگ خامنهای، یا مرگ موسوی و کروبی و به طور کلی «مرگ» هیچ نمیخواهد؛ حال آنکه مطالبات جوانان عراقی انسانی است. به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 18فوریه 2011، تظاهرات سلیمانیه در اعتراض به فساد مالی و بیکاری، 2 کشته و 40 مجروح بر جای گذاشت! خلاصه اگر مطالبات معنوی داشته باشید، مورد عنایت آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک قرار میگیرید، ولی اگر مطالباتتان مادی باشد، «صاحب بوق» پاسختان را با سرب گداخته میدهد، از بوقهایاش هم هیچکس فریاد قربانیان را نخواهد شنید. حال که به صاحب بوق رسیدیم بهتر است ببینیم «صاحب زمان» چه میکند!
دیمیتری مدودف در ایتالیاست. «صاحب زمان» روز 16 فوریه به ایتالیا رفت و امروز هم با ژوزف راتزینگر ملاقات کرد. از ملاقات صاحب زمان با پاپ هیچ خبری به بیرون درز نکرده، ولی اگر به گزارش حنازرچوبه پیرامون سفر بروجردی به ایتالیا نیم نگاهی بیاندازیم خواهیم دید زمان به نفع اوباش جمکران و اربابانشان در غرب پیش نمیرود. حنازرچوبه، مورخ 28 بهمنماه سالجاری در گزارشی با کد: 30252684 تحت عنوان «بروجردي: اشد مجازات براي سران فتنه خواست ملت ايران است»، پاسخهای بروجردی را به پرسشهای نمایندگان مجلس ایتالیا منعکس کرده و مینویسد، امروز بروجردی با رئیس کمیسیون سیاست خارجی ایتالیا و چندتن از اعضای این کمیسیون دیدار و گفتگو کرد. به گزارش حنازرچوبه، علاءالدین بروجردی تأکید کرده، حقوق بشر در ایران رعایت میشود، حقوق زنان به همچنین! در باب حقوق زنان ایران، بروجردی میگوید، «ما» با استفادة ابزاري از زن مخالفایم و در جامعه اسلامی زنان «حضور» دارند:
«[...] زن در جامعة اسلامي ما از جايگاه رفيعي برخوردار است و هيچ محدوديتي براي دستيابي به بالاترين مدارج علمي و اجتماعي [...] ندارد [...]»
بله، میبینیم که اظهارات بروجردی در همسوئی کامل با مطالبات آشفروشها و کمپین یک میلیون آش نذری است! همانها که «حضور زن» در جامعه را بجای حقوق انسانی زن نشاندهاند و جایزة سیمون دوبووار هم دریافت میکنند. باید ببینیم چرا آشپسندان فرانسه این جایزه را به علاالدین بروجردی نمیدهند که مزخرفات آشفروشها را بازنشخوار میکند؟ یادآور شویم بروجردی از مزدوران کربلائی بریتانیاست که در شورایعالی امنیت ملی حکومت جمکران انجام وظیفه میکند! بگذریم و بازگردیم به ملاقات دیمیتری مدودف با پاپ.
با در نظر گرفتن برقراری تجارت آزاد میان هند با کشورهای ژاپن و مالزی، محور اقتصادی نوینی در حال شکلگیری است که روسیه به استنباط ما از آن حمایت میکند. از سوی دیگر، روسیه میکوشد در طرح مارشال برای مصر و تونس، ایتالیا را نیز سهیم کند و از نفوذ چین و اسرائیل بکاهد. روشن است که در چنین شرایطی نظام توحش جمکران به لرزه درآید چرا که چین و اسرائیل در کنار لندن و واشنگتن از حامیان اصلی حکومت توحش اسلامی بودهاند و کاهش نفوذ اینان یعنی تزلزل حکومت جمکران. به همین دلیل است که والاگهر «شهباز پهلبد» هم «تودهای» از آب در آمدهاند!
ایشان روز گذشته به قلم و به ما ملت افتخار داده، و چند سطری در باب آیندة ایران مرقوم فرمودهاند تا به ما بگویند، برای استقرار دمکراسی لازم است همة «مردم» دمکراسی بخواهند! این اظهارات گهربار را تفسیر نمیکنیم! والاگهر در ادامه مینویسند، والاحضرت لیلا و شاهزاده علیرضا نیز همین عقیده را داشتند! روشنتر بگوئیم، شهباز پهلبد مینویسد، اگر این دو در قید حیات میبودند، خواست مرا مورد تأئید قرار میدادند! خلاصه بد نیست یک نوبل صلح هم به والاگهر اهداء کنند که اسلام خدشهدار نشود! پیامدهای ملموس ملاقات «صاحب زمان» با سران ایتالیا و رهبر واتیکان را بزودی در جمکران و دیگر مراکز نفوذ فاشیسم مشاهده خواهیم کرد. امیدواریم والاگهر شهباز بر ما منت گذاشته و نظراتشان را در مورد این تحولات نیز ابراز فرمایند.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت