بمب و بریقه!
...
تخلیة سوخت نیروگاه بوشهر چه معجزاتی داشت! رادیوفردا، برای حفظ حکومت اسلامی شیرین عبادی را به صحنه آورده. تحفة محفل نوبل که 32 سال پیش برای خمینی سینه میزد، و از سال گذشته در نعلین آخوند منتظری پناه گرفته بود، امروز ناگهان طرفدار 8 مارس از آب درآمده و برای شرکت در راهپیمائی 8 مارس فراخوان میدهد! شیرین عبادی میگوید، اگر چند اصل قانون اساسی را اصلاح کنیم، همه چیز درست خواهد شد. به عبارت دیگر، ایشان نه تنها با حفظ پنج اصل اول قانون اساسی جمکران، یعنی اصول و فروع دین اسلام در فقه شیعه اثنیعشری هیچ مخالفتی ندارند که با تکیه بر همین اصول هوس برپائی «دمکراسی» هم کردهاند! این دمکراسی ویژه باید از همان دمکراسیهای «مید این یو. کی» باشد که در پاکستان و عربستان و قطر و کویت و امارات برپاست و رفاه و آسایش همپالکیهای خانم عبادی را نیز تأمین کرده. ما از همة طرفداران استقرار دمکراسی در ایران میخواهیم صفوف خود را از اسلامگرایان، به ویژه از دارودستة حقوقبشر فروشان شیرین عبادی جدا کنند. قانون اساسی حکومت اسلامی اصلاحپذیر نیست؛ این مجموعة مهمل و متناقض موجودیت «انسان» را به رسمیت نمیشناسد. چگونه یک حقوقدان میتواند ادعا کند که از احکام انسانستیز خدامحور میتوان به حکومت انسانمحور رسید؟
روز گذشته، به گزارش خبرگزاریهای غرب، از جمله «فرانس پرس»، 3 هلندی مسلح در لیبی دستگیر شدند؛ مسلماً این عزیزان نیز برای حفاظت از حقوق بشر به لیبی رفته بودند. به یاد داریم که در گیرودار تحولات تونس، پلیس این کشور 4 عدد آلمانی مسلح را دستگیر کرده بود! روز گذشته همچنین آلن ژوپه، وزیر «جدید» امور خارجة فرانسه برای ملاقات با ویلیام هیگ رهسپار لندن شد.
حدود 10 روز پس از انتشار خبر تخلیه سوخت هستهای از قلب نیروگاه بوشهر، بیبیسی، مورخ 3 مارس 2011 دست اسرائیل را رو کرده و اعلام داشت، اسرائیل هم در تحریم حکومت اسلامی شرکت میکند! این خبر بهجت اثر نشان میدهد که اسرائیل، البته با صلاحدید یانکیها، تا روز 12 اسفندماه سالجاری همچنان به فروش اسلحه به ملایان ادامه داده! به یاد داشته باشیم که طی 32 سال اخیر، حکومت اسلامی خود را مدافع حقوق فلسطینیها جا زده، همانطور که یانکیها و سازمان رسوای ملل خود را مدافع حقوق بشر میخوانند. همچنین به یاد داشته باشیم که چندی پیش کشور «لیبی» را، تحت رهبری همین آقای قذافی در جایگاه ریاست شورای حقوق بشر سازمان ملل نشانده بودند؛ علامت تعجب هم نمیگذاریم.
از تاریخ 23 فوریه 2011 که خبر تخلیة سوخت هستهای از قلب نیروگاه بوشهر انتشار یافت، عقبنشینی آشکار حکومت اسلامی و ارباباناش را در لندن و واشنگتن شاهدیم. خبر تخلیة سوخت که از سوی مقامات حکومت اسلامی، از جمله علیاصغر سلطانیه نیز تأئید شده بود، حدود یک هفته بعد، در تاریخ اول مارس سالجاری از سوی سخنگوی وزارت امورخارجة جمکران مورد تکذیب قرار گرفت! در این «خرتوخر» عزت و کرامت و اسلام ناب محمدی، «مستر» صالحی، وزیر امورخارجة جمکران نیز به میدان آمده و طی یک مصاحبة مضحک اعلام کرد، موسوی و کروبی دستگیر نشدهاند، و اسلام به ما اجازه نمیدهد بمب اتمی بسازیم! بله، حضرت محمد صاد، هم با انرژی هستهای آشنا بودهاند، هم میتوانستند سلاح اتمی سازند ولی نساختند، چون خلاف اسلام بود! حتماً باید از مزخرفات صالحی نتیجه بگیریم که توهین و تجاوز به زندانیان سیاسی هم «سیرة مطهر» پیامبر اسلام بوده که جمکران بر پایة چنین عملیات مقدسی حاکمیتاش را بنیان نهاده، بگذریم! مهمترین پیامد ماجرای «قلب نیروگاه»، عقبنشینی لندن در جمکران است. نشانههای بارز این عقبنشینی را در تاچریه و پیشتاچریة امروز تهران میتوان مشاهده کرد.
«لاتفوت»، یعنی تف نکنید، یا شاید، «لات! فوت نکن!» ولی معنای «بریقه» را هنوز نمیدانیم! فقط میدانیم که قذافی «بریقه» را بمباران میکند. نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، طی مصاحبه با ورقپارة «مرداک» ادعا کرده، اگر حکومت اسلامی به سلاح اتمی دستیابد، بر تمامی منابع نفت جهان مسلط خواهد شد! در راستای همین پروپاگاند گوسالهفریب است که «دوکو عمروف» را برای اعلام «جهاد» از قفس بیرون کشیدهاند. حال با ابعاد «لغو روادید» بین ایران، گرجستان و اسرائیل بهتر آشنا میشویم، و میتوانیم در مورد ارتباط تشکیل این «محور مبهم» با انتشار خبر تخلیة قلب نیروگاه بوشهر نیز به گمانهزنی بپردازیم.
نمایشنامة امروز عموسام «بریقه» نام دارد. شاید در گویش لیبیائیها، «بریقه» همان «برحق» باشد! و به همین دلیل نیز قذافی «بریقه» را به ادعای رسانهها بمباران میکند! هر جا که سنگر «حق» برپا شود، در برابرش یک سنگر حق دیگر خواهیم یافت که خود را «برحق» و طرف مقابل را باطل مینمایاند؛ درست مثل حکومت جمکران و رهبران خودفروختة جنبش سبز که تحت نظارت عالیة هیزاکسلنسی ناکام به جنگ زرگری با یکدیگر مشغول شدهاند تا مدافعان دمکراسی را به سکوت بکشانند. اینک که جنبش کذا به افلاس «یا مهدی» و «یاحسین» و «اللهاکبر» افتاده، قوای مقننه و قضائیة جمکران در همسوئی کامل با بوقهای لندن و واشنگتن به بازارگرمی برای اوباشسبز مشغول شده و میخواهند رهبرانشان را محاکمه کنند. خلاصه پاسدار علیلاریجانی و برادرش شیخصادق دستدردست پاسدار شریعتمداری و بیبیسی و رادیوفردا تمام تلاش خود را به خرج میدهند تا ایندو جنایتکار تاراجگر را به قهرمان ملی تبدیل کنند. اینان میپندارند ملت ایران هنوز در دوران مصدقالسلطنه در جا میزند، و با یک محاکمة کشکی و یا حتی اعدام، میتوان تمام سوابق «درخشان» میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی را از خاطر ما ملت زدود؛ زهی خیال باطل!
اولاً شیخ صادق لاریجانی همچون دیگر روسای قوة قضائیة جمکران از جیرهخواران وفادار بریتانیا و از الاغهای محبوب طویلة مککارتی است، و نمیتواند هم پالانیهایاش را محاکمه کند! این سناریوی ابلهانه فقط میتواند ساختهوپرداختة ذهن علیل جیرهخواران استعمار باشد که قادر نیستند پیامد عملکردشان را بسنجند. تصور کنیم که شیخ صادق لاریجانی میرحسین و شیخ کروبی را محاکمه کند؛ به چه جرمی ایندو قرار است محاکمه شوند؟ به جرم شایعهپراکنی و اغتشاش و بر هم زدن نظم عمومی؟ اگر ایندو چنین جرمی مرتکب شدهاند، چرا دادستان کل و شیخ صادق لاریجانی تاکنون خفقان گرفته بودند؟ و چرا هیچکس مزاحم ملاممد خاتمی نمیشود؟ مگر خاتمی در جرم اینان شریک نیست؟ چرا! اگر شایعهپراکنی و قانونشکنی و تهدید امنیت عمومی جرم باشد که هست، نه تنها محمد خاتمی که وزیر کشور وقت، دادستان کل و... و به ویژه شخص علیخامنهای نیز مجرم شناخته میشوند. اما هیچیک از حقوقدانان زبدة جمکران به این مسائل پیشپاافتاده اشاره نمیکند؛ ما ملت میباید از صبح تا شام حدیث و روایت «توهین» به فائزه و قصة شکنجة میرحسین و کروبی را بشنویم؛ میباید عکس روتوش شدة فائزه رفسنجانی، به عنوان سند محکمه پسند «توهین» به ذات اقدس یک «ماچهشیخ» حکومتی را در رادیوفردا به خوردمان بدهند، و یا «پروپای» بلورین کروبی را در چشممان فروکنند تا از ظلم و ستمی که «یزیدیان» بر این شیخ پلید روا داشتهاند اطمینان حاصل کنیم. ولی مطمئن باشیم که هنوز اول کار است. هنوز برنامة مداحی آغاز نشده!
نوبت مهرانگیز بیکار است که برود بالای منبر و مداحی بیآغازد؛ ابتدا ستایش از «فاطی»، همسر شیخ مهدی «شیردل»، و سپس ستایش از شهامت و شجاعت چادر سیاه زهراخانوم. مداحی، همچون شایعهپراکنی، هتاکی، گزافهگوئی و روضه و زوزه و مرثیهخوانی با استدلال منطقی و ارائة شواهد و مستندات بیگانه است. از اینرو وراجی تمامی الاغهای طویلة مککارتی بر این محورهای مقدس تمرکز یافته. پس لازم است مسئولان «رادیوفردا» از قول ما به پروفسور مجید محمدی بگویند، مصباح یزدی هیچ تفاوتی با امثال مهرانگیز کار و دیگر خاله شلختههای اسلامفروش ندارد؛ ستایش از خامنهای همان قدر مهوع است، که ستایش از زهرا خانوم و دیگران؛ گویش دمکراتیک با مداحی و هتاکی، یعنی زبان تقدس و ابتذال در تقابل قرار میگیرد.
در گیرودار مداحی عیال سیامک پورزند برای دو چادرسیاه آشوبطلب، نوبت لاتبازی به پاسدار شریعتمداری میرسد. سرپرست کیهان ضمن بازنشخوار استفراغ ارباب، از عمل قهرمانانة «آن بسیجی» تجلیل به عمل آورده، تا از زبالهای به نام فائزه رفسنجانی قهرمان بسازد. اما کار به این مختصر ختم نمیشود؛ به هیچ عنوان! ما را هم به این معرکه میکشانند و میپرسند، چرا شکنجة این «قهرمانان» را محکوم نمیکنید؟ اینجاست که هیجان نمایش «بریقه» به اوج خود میرسد؛ یکی دیگر از گیسسفیدهای مبارز بدون اشاره به ابعاد موهن و انسانستیز مداحی، ادعا میکنند هتاکی و خشونت زبان خیلی خیلی بدی است! وارد بحث خشونت زبانی نمیشویم، چرا که پیشتر به تفصیل در مورد «زبان غیردمکراتیک» و انسانستیز توضیح دادهایم و نیازی به تکرار مکررات نیست. فقط یادآور شویم، «هتاکی» و «مداحی» بندگی قدرت و زورپرستی را آشکار میکند. فردی که زبان به مدح میگشاید، با تغییر شرایط به زبان تخریب هم روی خواهد آورد؛ این یک اصل کلی است! مداحی و هتاکی جز منطقستیزی نیست.
«اگر باورتان نمیشود، بروید از آنهائی که دو سه خشتک از من و شما بیشتر جر دادهاند، بپرسید.»
این است سرآغاز «توپ مرواری!» ما هم به گیسسفیدهای اوپوزیسیون بگوئیم، درست است که دو سه خشتک بیش از ما پاره کردهاید، ولی پاره کردن خشتک الزاماً قدرت استدلال منطقی و استنتاجتان را افزایش نمیدهد! بارها و بارها گفتهایم، باز هم میگوئیم، به عنوان طرفدار دمکراسی با هرگونه انسانستیزی مخالفایم، در نتیجه با اعدام و شکنجة افراد نیز موافق نخواهیم بود؛ حتی اگر افراد مذکور جانوران وحشیای نظیر کروبی و موسوی باشند. ولی شما خیالتان آسوده باشد، اینان را شکنجه نمیکنند؛ این بساطی است که حکومت اسلامی و ارباباناش به راه انداختهاند تا در آستین پارة فائزه و فاطمه و میرحسین و شیخ کروبی و شرکاء بادی بیاندازند و اینان را مهم جلوه دهند، چرا که نشاندن این جانوران وحشی در جایگاه اوپوزیسیون، برای تأمین منافع ارتش ناتو حیاتی است. به همین دلیل بیبیسی و رادیوفردا و دیگر شاخکهایشان تراژدی «بریقه» را به صحنه آوردهاند.
در این نمایشنامه علاوه بر ریش و پشم و نعلین و چادرسیاه، شیون و فریاد طفلان مسلم، یعنی فرزندان شیخ کروبی و میرحسین منفور نیز به گوش میرسد. قرار بود دارودستة بهزاد نبوی، کار میرحسین و شیخ مهدی را به قول مستر علیرضا طاهری «یکسره» کنند و ترور را به حساب «منافق» و «سلطنتطلب» و «ضد انقلاب» و اسرائیل و آمریکا بگذارند تا بتوانند همچون دوران نورانی امام روشنضمیرشان از جسد «شهدا» کرة فراوان بگیرند. نه از این کرهها؛ از اون کرهها!
گفتم کره، یاد کرهدوغیهای خودمان افتادم؛ چه کرهای بود، هیچ شباهتی به کرههای پاستوریزة ساخت داخل و خارج نداشت. نه رنگش زرد بود، نه مثل کرههای ینگهدنیا طعم بادام زمینی میداد. خلاصه کرة واقعی بود، یادش بخیر! روز را با کرهدوغی آغاز میکردیم، رنگش همچون سپیدهدم بهار تهران درخشان بود. یاد کرهدوغی، «هر جا که هستم با منه.» کرهدوغی «حضور» دارد، خاطرة شیرین کرهدوغی هرگز فراموش نخواهد شد؛ جاودان است. روز گذشته کیهان تیتر زده بود «چشم به راه سپیده» از شما چه پنهان پنداشتیم پاسدار شریعتمداری هم چشم به راه کرهدوغی است، اما اشتباه میکردیم؛ کره دوغی ایشان «عین دوازدهم» است.
به مناسبت میلاد با سعادت حضرت «عین دوازدهم»، طبع لطیف پاسدار شریعتمداری گل کرده! البته این امر هیچ ارتباطی با «بریقه» ندارد! طبع لطیف و شاعرانة سرپرست کیهان جمکران یک طرف، بمباران بریقه طرف دیگر! پاسدار شریعتمداری، در کیهان، مورخ 12 اسفندماه 1389، در مطلبی تحت عنوان «چشم به راه سپیده» مینویسد:
«تو را غايب ناميدهاند، چون ظاهر نيستي، نه اينكه حاضر نباشي. غيبت، به معناي حاضر نبودن، تهمت ناروائي است كه به تو زدهاند و آنان كه بر اين پندارند، فرق ميان ظهور و حضور را نميدانند[...] دلشدگانت كه هر صبح و شام تو را ميخوانند، ظهورت را از خدا ميطلبند، نه حضورت را.»
چقدر غرق رویای کرهدوغی بودیم! میپنداشتیم «عین دوازدهم» را «غایب» لقب دادهاند، نگو «نام» ایشان «غایب» بوده و ما نمیدانستیم و به مصداق نادان نداند و نپرسد، هرگز نیز نپرسیدیم، «نام» آنحضرت «مهدی» است یا «غایب»؟ امروز هم نمیپرسیم که چرا «مهدی» کروبی «غایب» شده، یا چرا این «دلشدگان» که از غیبت میرحسین و شیخ مهدی خواب و خوراک ندارند، به کشتار جمعی زندانیان که همچون دوران نورانی آن دجال «روشنضمیر» در حکومت اسلامی ادامه دارد اعتراض نمیکنند؟ ساواک منفور جمکران هر روز «قاچاقچی» اعدام میکند، و هیچکس به این اعدامها اعتراضی ندارد!
بر همة حضرات واضح و مبرهن است که اعدام شدگان «قاچاقچی» بودهاند و بر همة الاغهای طویلة مککارتی نیز واضح و مبرهن است که اعدام «قاچاقچی» به معنای اجرای «عدالت» خواهد بود؛ حال آنکه حکومت اسلامی به گواهی عملکرد 32 سالهاش، به ویژه در دوران صدارت نفرتبار میرحسین موسوی، حکومت قاچاقچیان بوده و هست. منتهی از آنجا که این حکومت همچون دارودستة هاشمتاچی تحت نظارت ارتش ناتو به قاچاق انسان، سلاح و مواد مخدر اشتغال دارد، کسی مزاحماش نمیشود؛ این نوع قاچاق «برحق» است.
حال از یانکیپرستهای مدعی دفاع از حقوق بشر میپرسیم، چرا بجای روضه و زوزه برای شکنجة فرضی شیخ مهدی و موسوی، هیچ اعتراضی به اعدامهای گروهی نمیکنید؟ مگر حقوق انسان هم نسبی شده؟ حداقل در قاموس این حضرات گویا حقوقبشر نسبی است! با توجه به آنچه در سیرک عموسام میگذرد، در ایران، فقط آخوند و آشوبطلب و تل موهومی به نام «مردم» بشر به شمار میآید، چرا که اینان در مسیر مطلوب یانکیها، یعنی نظمشکنی گام برمیدارند. به عنوان نمونه کافی است به اظهارات آخوند دستغیب، یکی از آیات عظام مترقی و محبوب رادیوفردا نگاهی بیفکنیم. «دستغیب» از اعضای مجلس «خبرگان» است، همان محفل مفتضحی که اکبر بهرمانی در جایگاه ریاست آن نشسته و برای ملت ایران «رهبر» انتخاب کرده.
باری آخوند دستغیب به این نتیجه رسیده که، 22 ماه است «مردم» ناراضیاند و نیروی اتنظامی هم ناراضی است! «مردم» کذا کیستاند؟ به گفتة دستغیب، اعضای قبیلة نیروهای نظامی و انتظامی هستند و علت نارضایتی این «مردم» نظارت استصوابی، انتخابات و ... و حصر موسوی و کروبی اعلام شده! میبینیم که این «مردم» مامانی مطالباتشان هرگز «مادی» نیست؛ اینان نه کمبود مالی دارند، نه مشکلات اجتماعی و فرهنگی. در حکومت توحش اسلامی، اینان برای «بیت موسوی» و نظارت استصوابی و مزخرفاتی از این قماش نگراناند! از اینجا میتوان نتیجه گرفت که این «مردم» همان جماعت آخوند و اوباش ساواک باید باشند که ارز حاصل از چپاول نفت را میبلعند و ذکر معنویات گرفتهاند؛ همانها که به چپاولشدگان وعدة «بهشت» میدهند.
باری سایت رادیوفردا، مورخ 12 اسفندماه سالجاری اظهارات «عمیق» آخوند دستغیب را منتشر کرده و از زبان ایشان «علما» را به «دادخواهی» فرامیخواند. دلیل هم اینکه اوضاع سخت آشفته است؛ اگر حضرات در لیبی نتوانند القاعده را بجای قذافی بنشانند و مصر و تونس را به طویلة اسلامی تبدیل کنند، مدیترانه را از دست خواهند داد! آنوقت است که برنامة شهرکسازی اسرائیل نیز با اشکال روبرو خواهد شد! البته دچار توهم نشویم، آخوند دستغیب با این مسائل بیگانه است. ایشان متخصص استراتژی خداوند در آسمان هستند، و نقشة راه «عین دوازدهم» را مثل کف دستشان میشناسند و قادراند مختصات جغرافیائی رد سم شتر امام حسین و همراهانشان را در صحرای کربلا برایمان ترسیم کنند؛ اما نمیدانند دعوا در لیبی و بحرین و عربستان بر سر چیست. اصلاً به همین دلیل جناب دستغیب را به مجلس «خبرگان» آوردهاند و به همین دلیل نیز رادیوفردا ترهات ایشان را منتشر میکند.
دستغیب میگوید، چه دلیل دارد نیروی انتظامی را برای «حفظ نظام» به خیابان بیاورند؟ بگذارید «انقلاب» کنیم. ایشان همچنین فرمودهاند، چرا علما در برابر ظلم آشکار سکوت کردهاند، مردم ناراضیاند و ... و میباید به حصر موسوی و کروبی پایان داده شود:
«[...] هیچ عقلی تصدیق نمیکند ظلمهای آشکار صورت گیرد و انسان از کنار آن بیتوجه رد شود. [...] در این زمان که عدهای مظلوم طلب کمک میکنند، وظیفه علما این است که دادخواهی کنند [...] بیش از 22 ماه است که کشور تحت سلطة نظامی است، نه مردم راضی هستند و نه نیروهای نظامی و انتظامی که هر لحظه آنها را برای [...] (حفظ نظام) به خیابان میآورند که روش عاقلانهای نیست[...]»
بله این آخوند دستغیب بیخبر از افلاس ارباب، در کنار «مردم» قرار گرفته و شکماش را برای یک براندازی دیگر حسابی صابون زده. یکی از فواید حماقت این است که بر وقاحت احمق میافزاید! دستغیب فرموده، نیروی نظامی و انتظامی نباید در سیاست دخالت کنند، از مصریها یاد بگیرید! ایشان به زبان بیزبانی میگویند که در این 32 سال نیروی نظامی و انتظامی هرگز در سیاست دخالت نکرده! حتماً لشکرکشیهای خیابانی به رهبری ماشاالله قصاب و زهرا خانوم به فرمان و تحت نظارت امام زمان صورت میگرفت. سپاه و کمیته و انواع گشتهای سگهای «هارالله» برای پیشبرد سیاست غرب به راه نیفتاده بودند. تفتیش عقاید، تهاجم به حریم خصوصی افراد، سنگسار و قصاص و قطع اعضای بدن و اعدام، همه و همه مورد تأئید «مردم» است، اما همین تل موهوم «ظلم» و «ستم» را نمیپذیرد! باری مردم مذکور پس از 32 سال از خواب بیدار شده و دخالت سپاه در سیاست را محکوم میکنند، دلیل هم اینکه دکان سردار رادان یاوهپرداز برای مبارزه با تنبان و کفش موهن و چکمه و غیره تعطیل شده:
«[...] سپاه (پاسداران انقلاب اسلامی) از گروه خاصی دفاع میکند که برای مردم واضح است [...]وظیفه نیروهای نظامی و انتظامی حفاظت از خاک کشور و مال و جان و ناموس مردم است و اگر وارد مسائل سیاسی شوند [...] وظیفه اصلیش فراموش میشود[...]»
وظیفة اصلی نیروهای نظامی و انتظامی چیست؟ ایجاد مزاحمت برای افراد و مبارزه با «بدحجابی» و تنبانهای موهن! گویا این بخش از وظایف حضرات تعطیل شده و به همین دلیل چسنالة مظلومان از سفارت بریتانیا به گوش حضرت آیتالله رسیده! به نظر میرسد هیزاکسلنسی سایمون گاس از طریق «تلهپاتی» با دستغیب ارتباط برقرار کردهاند. بین خودمان بماند، یکی از اتباع فرانسه که عمری است در حوالی سفارت انگلستان سکونت دارد، هر شب نالة مظلومانة سایمون گاس را میشنود که فریاد میزند، «یا امام زمان! به دادم برس! محبوبیت سپاه نزد مردم افول کرده!» دستغیب هم میگوید، نصایح امام را گوش نکردند، طی 22 ماه گذشته محبوبیت سپاه کاهش یافت:
«اگر [محکمة عدلی] برای جریانات 22 ماه گذشته به قضاوت بنشیند، آنگاه معلوم خواهد شد که چقدر تخلف از شرع و قانون حاصل شده [...] سپاه که در دل مردم جا داشت از مردم دور [شده] مگر مردم چه کسانی هستند، پدر و مادر و وابستگان همین نیروهای نظامی و انتظامی هستند [...]»
نگفتیم «مردم» کذا نانخورهای همین سپاهاند! دروغ چرا؟ ما که از سپاه پاسداران و کمیته و گشتهای زهرمارالله جز لاتبازی و توحش ندیدهایم! ولی «رادیوفردا» شیفتة این حضرات است چرا که عموسام بدون این اهرمهای سرکوب امکان جنگ افروزی و چپاول ثروتهای ما ملت را از دست میدهد. به همین دلیل است که «مردم» همان میخواهند که آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک. طی دوران صدارت نکبتبار میرحسین موسوی همین «مردم» خواهان ادامة جنگ بودند، آخوند دستغیب هم جنگ خانمانسوز 8 ساله را نعمت میشمارد:
«[...] آنها هرگز راضی نیستند که این نیروها اینقدر افول کنند، و عزت و سربلندیشان را میخواهند. این معنا در زمان جنگ (هشت ساله ایران و عراق) [...] ظاهر شد [...] اگر حمایت مردم از سپاه [...] نبود، این محبوبیت هرگز نصیبش نمیشد[...]»
در محبوبیت سپاه تردید روا نیست، فقط سپاه کذا، محبوب لندن و واشنگتن است! خلاصه رادیوفردا از زبان دستغیب خواهان شورش ملایان و دیگر اوباش بر علیه حکومت جمکران شده:
«[...] بیان مطالب حق، وظیفة هر شخصی است که تکلیف دارد [...] در این زمان سکوت در حکم موافقت با خلاف شرع است [...]»
جالب اینجاست که آخوند تقوی نیز در پیشتاچریة امروز خواهان موضعگیری نعلینها شده و سکوت آنها را خیانت به اسلام و امام خمینی و انقلاب و اینجور حرفها برشمرده. و اما آخوند احمد خاتمی در تاچریة امروز ناچار شده رسماً به دعوت ارباب پیرامون حضور در سنگر براندازی پاسخ منفی دهد! ایشان میفرمایند، «تابستان گذشته سفیر انگلستان دوبار از من تقاضای ملاقات کرد و میخواست مرا تطمیع کند، ولی من نپذیرفتم و ... و اکنون افتخار میکنم که غرب از من نفرت دارد.» این خاتمی چقدر کلکه! ساکت ماند، تا هیزاکسلنسی را اخراج کنند بعد که معلوم شد باد از کدام طرف میوزد به افشاگری پرداخت! البته ما نمیخواهیم پتة شیخ احمد را بر آب بیاندازیم، ولی سفیر انگلستان در حکومت دستنشاندة لندن خواهان ملاقات با سرکار نمیشود، برایتان از طریق غلامبچة سفارت در حوزه «پیام» میفرستد. سرکار هم تا وقتی کاسه و کوزة ارباب در لیبی نشکسته بود، به پیام ایشان پاسخ منفی نداده بودید! بله، ما در جریان تحرکات هیزاکسلنسی و جیره خوارانشان هستیم، از برنامة حضرات برای لیبی نیز مطلعایم! یانکیها قصد داشتند قذافی را توسط «مردم» سرنگون کنند، و القاعده را در لیبی به حکومت برسانند، تا مصر و تونس را به «راه راست» هدایت کنند و نان بنیامین نتانیاهو را در روغن شناور سازند؛ قذافی هم مخالفتی با این طرح سرشار از نبوغ نداشت؛ تخلیة قلب نیروگاه مجبورش کرد!
اینگونه بود که بنیامین نتانیاهو، برای ماستمالی کردن پیامدهای غیرقابل انکار جنگ 33 روزه، فروپاشی دیکتاتوریهای منطقه را به حساب انقلاب پرشکوه 22 بهمن 1357 گذاشت؛ نوعی به رسمیت شناختن «امام خمینی» از سوی تلآویو! نخست وزیر اسرائیل همچنین ادعا میکند که تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمی منابع نفتی جهان را تحت سلطة این حکومت قرار خواهد داد، و اظهارات مضحک ایشان در کیهان مورخ 12 اسفندماه سالجاری منتشر میشود! میبینیم که اسرائیل و محافل اسلامنواز غرب در درجة نخست خواهان تجهیز ملایان به سلاح اتمی هستند؛ سیاست دوم اینان، ممانعت از استقرار دمکراسی در ایران، یعنی تداوم یک حکومت اسلامی غیرهستهای است.
از اینرو وزیر امور خارجة جمکران همچون دیگر پادوهای غرب، ساختن بمب اتمی را مغایر با اسلام میخواند؛ حال آنکه یانکیها حکومت اسلامی پاکستان را به سلاح هستهای مجهز کردهاند! در واقع اعضای سازمان ناتو با استقرار دمکراسی در ایران و کشورهای مسلماننشین مخالفاند. هر کجا نفت باشد، آشوب و تروریسم الزامی است، بدون سرکوب و در هم شکستن نظم روزمرة جوامع، چپاول امکانپذیر نخواهد شد. تخلیة قلب نیروگاه واکنشی بود به همین سیاست آشوبطلبانه.
یادآور شویم سرگئی لاوروف، وزیر امورخارجة روسیه در نشست ژنو تاکید کرد، «این مسئله فنی است، و طی دو سه ماه آینده حل خواهد شد!» خبرگزاریهای معتبر غرب و خبرگزاری نووستی نیز اظهارات لاوروف را منعکس کردند. در نتیجه با در نظر گرفتن اظهارات مقامات ذیصلاح حکومت اسلامی، تکذیب این مطلب توسط سخنگوی وزارت امورخارجه جمکران هیچگونه اهمیتی ندارد! «جونم براتون بگه»، اگر نیروگاه بوشهر سوخت هستهای نداشته باشد، اسرائیل میتواند همانطور که نیروگاه هستهای عراق را ویران کرد، نیروگاه بوشهر را نیز نابود کند. در اینصورت تهاجم اسرائیل بدون پاسخ نخواهد ماند. به عبارت دیگر تأسیسات هستهای و غیرمجاز اسرائیل هم میتواند هدف حمله قرار گیرد و با توجه به پروپاگاند حکومت ملایان این حمله به حساب پاسداران «محبوب» جمکران نوشته خواهد شد! این شرایط میتواند تنگة هرمز و کانال سوئز را مسدود کند و به سرنگونی شیخکهای کازینونشین منجر شود و خلاصه «خسارات جنبی» سر دراز دارد. حال بهتر میتوانیم به ابعاد گستردة تخلیة سوخت نیروگاه بوشهر پی ببریم؛ این خبر تهدید همزمان اسرائیل و حکومت اسلامی، دو اهرم فشار ایالات متحد در منطقه است و نهایت امر به انزوای ساکاشویلی در گرجستان میانجامد. ایشان اخیراً تحت نظارت سازمان سیا با دو حکومت جمکران و اسرائیل «محور تروریسم» تشکیل داده بودند ولی با تخلیة قلب نیروگاه اوضاعشان «بریقه» شد.
روز گذشته، به گزارش خبرگزاریهای غرب، از جمله «فرانس پرس»، 3 هلندی مسلح در لیبی دستگیر شدند؛ مسلماً این عزیزان نیز برای حفاظت از حقوق بشر به لیبی رفته بودند. به یاد داریم که در گیرودار تحولات تونس، پلیس این کشور 4 عدد آلمانی مسلح را دستگیر کرده بود! روز گذشته همچنین آلن ژوپه، وزیر «جدید» امور خارجة فرانسه برای ملاقات با ویلیام هیگ رهسپار لندن شد.
حدود 10 روز پس از انتشار خبر تخلیه سوخت هستهای از قلب نیروگاه بوشهر، بیبیسی، مورخ 3 مارس 2011 دست اسرائیل را رو کرده و اعلام داشت، اسرائیل هم در تحریم حکومت اسلامی شرکت میکند! این خبر بهجت اثر نشان میدهد که اسرائیل، البته با صلاحدید یانکیها، تا روز 12 اسفندماه سالجاری همچنان به فروش اسلحه به ملایان ادامه داده! به یاد داشته باشیم که طی 32 سال اخیر، حکومت اسلامی خود را مدافع حقوق فلسطینیها جا زده، همانطور که یانکیها و سازمان رسوای ملل خود را مدافع حقوق بشر میخوانند. همچنین به یاد داشته باشیم که چندی پیش کشور «لیبی» را، تحت رهبری همین آقای قذافی در جایگاه ریاست شورای حقوق بشر سازمان ملل نشانده بودند؛ علامت تعجب هم نمیگذاریم.
از تاریخ 23 فوریه 2011 که خبر تخلیة سوخت هستهای از قلب نیروگاه بوشهر انتشار یافت، عقبنشینی آشکار حکومت اسلامی و ارباباناش را در لندن و واشنگتن شاهدیم. خبر تخلیة سوخت که از سوی مقامات حکومت اسلامی، از جمله علیاصغر سلطانیه نیز تأئید شده بود، حدود یک هفته بعد، در تاریخ اول مارس سالجاری از سوی سخنگوی وزارت امورخارجة جمکران مورد تکذیب قرار گرفت! در این «خرتوخر» عزت و کرامت و اسلام ناب محمدی، «مستر» صالحی، وزیر امورخارجة جمکران نیز به میدان آمده و طی یک مصاحبة مضحک اعلام کرد، موسوی و کروبی دستگیر نشدهاند، و اسلام به ما اجازه نمیدهد بمب اتمی بسازیم! بله، حضرت محمد صاد، هم با انرژی هستهای آشنا بودهاند، هم میتوانستند سلاح اتمی سازند ولی نساختند، چون خلاف اسلام بود! حتماً باید از مزخرفات صالحی نتیجه بگیریم که توهین و تجاوز به زندانیان سیاسی هم «سیرة مطهر» پیامبر اسلام بوده که جمکران بر پایة چنین عملیات مقدسی حاکمیتاش را بنیان نهاده، بگذریم! مهمترین پیامد ماجرای «قلب نیروگاه»، عقبنشینی لندن در جمکران است. نشانههای بارز این عقبنشینی را در تاچریه و پیشتاچریة امروز تهران میتوان مشاهده کرد.
«لاتفوت»، یعنی تف نکنید، یا شاید، «لات! فوت نکن!» ولی معنای «بریقه» را هنوز نمیدانیم! فقط میدانیم که قذافی «بریقه» را بمباران میکند. نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، طی مصاحبه با ورقپارة «مرداک» ادعا کرده، اگر حکومت اسلامی به سلاح اتمی دستیابد، بر تمامی منابع نفت جهان مسلط خواهد شد! در راستای همین پروپاگاند گوسالهفریب است که «دوکو عمروف» را برای اعلام «جهاد» از قفس بیرون کشیدهاند. حال با ابعاد «لغو روادید» بین ایران، گرجستان و اسرائیل بهتر آشنا میشویم، و میتوانیم در مورد ارتباط تشکیل این «محور مبهم» با انتشار خبر تخلیة قلب نیروگاه بوشهر نیز به گمانهزنی بپردازیم.
نمایشنامة امروز عموسام «بریقه» نام دارد. شاید در گویش لیبیائیها، «بریقه» همان «برحق» باشد! و به همین دلیل نیز قذافی «بریقه» را به ادعای رسانهها بمباران میکند! هر جا که سنگر «حق» برپا شود، در برابرش یک سنگر حق دیگر خواهیم یافت که خود را «برحق» و طرف مقابل را باطل مینمایاند؛ درست مثل حکومت جمکران و رهبران خودفروختة جنبش سبز که تحت نظارت عالیة هیزاکسلنسی ناکام به جنگ زرگری با یکدیگر مشغول شدهاند تا مدافعان دمکراسی را به سکوت بکشانند. اینک که جنبش کذا به افلاس «یا مهدی» و «یاحسین» و «اللهاکبر» افتاده، قوای مقننه و قضائیة جمکران در همسوئی کامل با بوقهای لندن و واشنگتن به بازارگرمی برای اوباشسبز مشغول شده و میخواهند رهبرانشان را محاکمه کنند. خلاصه پاسدار علیلاریجانی و برادرش شیخصادق دستدردست پاسدار شریعتمداری و بیبیسی و رادیوفردا تمام تلاش خود را به خرج میدهند تا ایندو جنایتکار تاراجگر را به قهرمان ملی تبدیل کنند. اینان میپندارند ملت ایران هنوز در دوران مصدقالسلطنه در جا میزند، و با یک محاکمة کشکی و یا حتی اعدام، میتوان تمام سوابق «درخشان» میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی را از خاطر ما ملت زدود؛ زهی خیال باطل!
اولاً شیخ صادق لاریجانی همچون دیگر روسای قوة قضائیة جمکران از جیرهخواران وفادار بریتانیا و از الاغهای محبوب طویلة مککارتی است، و نمیتواند هم پالانیهایاش را محاکمه کند! این سناریوی ابلهانه فقط میتواند ساختهوپرداختة ذهن علیل جیرهخواران استعمار باشد که قادر نیستند پیامد عملکردشان را بسنجند. تصور کنیم که شیخ صادق لاریجانی میرحسین و شیخ کروبی را محاکمه کند؛ به چه جرمی ایندو قرار است محاکمه شوند؟ به جرم شایعهپراکنی و اغتشاش و بر هم زدن نظم عمومی؟ اگر ایندو چنین جرمی مرتکب شدهاند، چرا دادستان کل و شیخ صادق لاریجانی تاکنون خفقان گرفته بودند؟ و چرا هیچکس مزاحم ملاممد خاتمی نمیشود؟ مگر خاتمی در جرم اینان شریک نیست؟ چرا! اگر شایعهپراکنی و قانونشکنی و تهدید امنیت عمومی جرم باشد که هست، نه تنها محمد خاتمی که وزیر کشور وقت، دادستان کل و... و به ویژه شخص علیخامنهای نیز مجرم شناخته میشوند. اما هیچیک از حقوقدانان زبدة جمکران به این مسائل پیشپاافتاده اشاره نمیکند؛ ما ملت میباید از صبح تا شام حدیث و روایت «توهین» به فائزه و قصة شکنجة میرحسین و کروبی را بشنویم؛ میباید عکس روتوش شدة فائزه رفسنجانی، به عنوان سند محکمه پسند «توهین» به ذات اقدس یک «ماچهشیخ» حکومتی را در رادیوفردا به خوردمان بدهند، و یا «پروپای» بلورین کروبی را در چشممان فروکنند تا از ظلم و ستمی که «یزیدیان» بر این شیخ پلید روا داشتهاند اطمینان حاصل کنیم. ولی مطمئن باشیم که هنوز اول کار است. هنوز برنامة مداحی آغاز نشده!
نوبت مهرانگیز بیکار است که برود بالای منبر و مداحی بیآغازد؛ ابتدا ستایش از «فاطی»، همسر شیخ مهدی «شیردل»، و سپس ستایش از شهامت و شجاعت چادر سیاه زهراخانوم. مداحی، همچون شایعهپراکنی، هتاکی، گزافهگوئی و روضه و زوزه و مرثیهخوانی با استدلال منطقی و ارائة شواهد و مستندات بیگانه است. از اینرو وراجی تمامی الاغهای طویلة مککارتی بر این محورهای مقدس تمرکز یافته. پس لازم است مسئولان «رادیوفردا» از قول ما به پروفسور مجید محمدی بگویند، مصباح یزدی هیچ تفاوتی با امثال مهرانگیز کار و دیگر خاله شلختههای اسلامفروش ندارد؛ ستایش از خامنهای همان قدر مهوع است، که ستایش از زهرا خانوم و دیگران؛ گویش دمکراتیک با مداحی و هتاکی، یعنی زبان تقدس و ابتذال در تقابل قرار میگیرد.
در گیرودار مداحی عیال سیامک پورزند برای دو چادرسیاه آشوبطلب، نوبت لاتبازی به پاسدار شریعتمداری میرسد. سرپرست کیهان ضمن بازنشخوار استفراغ ارباب، از عمل قهرمانانة «آن بسیجی» تجلیل به عمل آورده، تا از زبالهای به نام فائزه رفسنجانی قهرمان بسازد. اما کار به این مختصر ختم نمیشود؛ به هیچ عنوان! ما را هم به این معرکه میکشانند و میپرسند، چرا شکنجة این «قهرمانان» را محکوم نمیکنید؟ اینجاست که هیجان نمایش «بریقه» به اوج خود میرسد؛ یکی دیگر از گیسسفیدهای مبارز بدون اشاره به ابعاد موهن و انسانستیز مداحی، ادعا میکنند هتاکی و خشونت زبان خیلی خیلی بدی است! وارد بحث خشونت زبانی نمیشویم، چرا که پیشتر به تفصیل در مورد «زبان غیردمکراتیک» و انسانستیز توضیح دادهایم و نیازی به تکرار مکررات نیست. فقط یادآور شویم، «هتاکی» و «مداحی» بندگی قدرت و زورپرستی را آشکار میکند. فردی که زبان به مدح میگشاید، با تغییر شرایط به زبان تخریب هم روی خواهد آورد؛ این یک اصل کلی است! مداحی و هتاکی جز منطقستیزی نیست.
«اگر باورتان نمیشود، بروید از آنهائی که دو سه خشتک از من و شما بیشتر جر دادهاند، بپرسید.»
این است سرآغاز «توپ مرواری!» ما هم به گیسسفیدهای اوپوزیسیون بگوئیم، درست است که دو سه خشتک بیش از ما پاره کردهاید، ولی پاره کردن خشتک الزاماً قدرت استدلال منطقی و استنتاجتان را افزایش نمیدهد! بارها و بارها گفتهایم، باز هم میگوئیم، به عنوان طرفدار دمکراسی با هرگونه انسانستیزی مخالفایم، در نتیجه با اعدام و شکنجة افراد نیز موافق نخواهیم بود؛ حتی اگر افراد مذکور جانوران وحشیای نظیر کروبی و موسوی باشند. ولی شما خیالتان آسوده باشد، اینان را شکنجه نمیکنند؛ این بساطی است که حکومت اسلامی و ارباباناش به راه انداختهاند تا در آستین پارة فائزه و فاطمه و میرحسین و شیخ کروبی و شرکاء بادی بیاندازند و اینان را مهم جلوه دهند، چرا که نشاندن این جانوران وحشی در جایگاه اوپوزیسیون، برای تأمین منافع ارتش ناتو حیاتی است. به همین دلیل بیبیسی و رادیوفردا و دیگر شاخکهایشان تراژدی «بریقه» را به صحنه آوردهاند.
در این نمایشنامه علاوه بر ریش و پشم و نعلین و چادرسیاه، شیون و فریاد طفلان مسلم، یعنی فرزندان شیخ کروبی و میرحسین منفور نیز به گوش میرسد. قرار بود دارودستة بهزاد نبوی، کار میرحسین و شیخ مهدی را به قول مستر علیرضا طاهری «یکسره» کنند و ترور را به حساب «منافق» و «سلطنتطلب» و «ضد انقلاب» و اسرائیل و آمریکا بگذارند تا بتوانند همچون دوران نورانی امام روشنضمیرشان از جسد «شهدا» کرة فراوان بگیرند. نه از این کرهها؛ از اون کرهها!
گفتم کره، یاد کرهدوغیهای خودمان افتادم؛ چه کرهای بود، هیچ شباهتی به کرههای پاستوریزة ساخت داخل و خارج نداشت. نه رنگش زرد بود، نه مثل کرههای ینگهدنیا طعم بادام زمینی میداد. خلاصه کرة واقعی بود، یادش بخیر! روز را با کرهدوغی آغاز میکردیم، رنگش همچون سپیدهدم بهار تهران درخشان بود. یاد کرهدوغی، «هر جا که هستم با منه.» کرهدوغی «حضور» دارد، خاطرة شیرین کرهدوغی هرگز فراموش نخواهد شد؛ جاودان است. روز گذشته کیهان تیتر زده بود «چشم به راه سپیده» از شما چه پنهان پنداشتیم پاسدار شریعتمداری هم چشم به راه کرهدوغی است، اما اشتباه میکردیم؛ کره دوغی ایشان «عین دوازدهم» است.
به مناسبت میلاد با سعادت حضرت «عین دوازدهم»، طبع لطیف پاسدار شریعتمداری گل کرده! البته این امر هیچ ارتباطی با «بریقه» ندارد! طبع لطیف و شاعرانة سرپرست کیهان جمکران یک طرف، بمباران بریقه طرف دیگر! پاسدار شریعتمداری، در کیهان، مورخ 12 اسفندماه 1389، در مطلبی تحت عنوان «چشم به راه سپیده» مینویسد:
«تو را غايب ناميدهاند، چون ظاهر نيستي، نه اينكه حاضر نباشي. غيبت، به معناي حاضر نبودن، تهمت ناروائي است كه به تو زدهاند و آنان كه بر اين پندارند، فرق ميان ظهور و حضور را نميدانند[...] دلشدگانت كه هر صبح و شام تو را ميخوانند، ظهورت را از خدا ميطلبند، نه حضورت را.»
چقدر غرق رویای کرهدوغی بودیم! میپنداشتیم «عین دوازدهم» را «غایب» لقب دادهاند، نگو «نام» ایشان «غایب» بوده و ما نمیدانستیم و به مصداق نادان نداند و نپرسد، هرگز نیز نپرسیدیم، «نام» آنحضرت «مهدی» است یا «غایب»؟ امروز هم نمیپرسیم که چرا «مهدی» کروبی «غایب» شده، یا چرا این «دلشدگان» که از غیبت میرحسین و شیخ مهدی خواب و خوراک ندارند، به کشتار جمعی زندانیان که همچون دوران نورانی آن دجال «روشنضمیر» در حکومت اسلامی ادامه دارد اعتراض نمیکنند؟ ساواک منفور جمکران هر روز «قاچاقچی» اعدام میکند، و هیچکس به این اعدامها اعتراضی ندارد!
بر همة حضرات واضح و مبرهن است که اعدام شدگان «قاچاقچی» بودهاند و بر همة الاغهای طویلة مککارتی نیز واضح و مبرهن است که اعدام «قاچاقچی» به معنای اجرای «عدالت» خواهد بود؛ حال آنکه حکومت اسلامی به گواهی عملکرد 32 سالهاش، به ویژه در دوران صدارت نفرتبار میرحسین موسوی، حکومت قاچاقچیان بوده و هست. منتهی از آنجا که این حکومت همچون دارودستة هاشمتاچی تحت نظارت ارتش ناتو به قاچاق انسان، سلاح و مواد مخدر اشتغال دارد، کسی مزاحماش نمیشود؛ این نوع قاچاق «برحق» است.
حال از یانکیپرستهای مدعی دفاع از حقوق بشر میپرسیم، چرا بجای روضه و زوزه برای شکنجة فرضی شیخ مهدی و موسوی، هیچ اعتراضی به اعدامهای گروهی نمیکنید؟ مگر حقوق انسان هم نسبی شده؟ حداقل در قاموس این حضرات گویا حقوقبشر نسبی است! با توجه به آنچه در سیرک عموسام میگذرد، در ایران، فقط آخوند و آشوبطلب و تل موهومی به نام «مردم» بشر به شمار میآید، چرا که اینان در مسیر مطلوب یانکیها، یعنی نظمشکنی گام برمیدارند. به عنوان نمونه کافی است به اظهارات آخوند دستغیب، یکی از آیات عظام مترقی و محبوب رادیوفردا نگاهی بیفکنیم. «دستغیب» از اعضای مجلس «خبرگان» است، همان محفل مفتضحی که اکبر بهرمانی در جایگاه ریاست آن نشسته و برای ملت ایران «رهبر» انتخاب کرده.
باری آخوند دستغیب به این نتیجه رسیده که، 22 ماه است «مردم» ناراضیاند و نیروی اتنظامی هم ناراضی است! «مردم» کذا کیستاند؟ به گفتة دستغیب، اعضای قبیلة نیروهای نظامی و انتظامی هستند و علت نارضایتی این «مردم» نظارت استصوابی، انتخابات و ... و حصر موسوی و کروبی اعلام شده! میبینیم که این «مردم» مامانی مطالباتشان هرگز «مادی» نیست؛ اینان نه کمبود مالی دارند، نه مشکلات اجتماعی و فرهنگی. در حکومت توحش اسلامی، اینان برای «بیت موسوی» و نظارت استصوابی و مزخرفاتی از این قماش نگراناند! از اینجا میتوان نتیجه گرفت که این «مردم» همان جماعت آخوند و اوباش ساواک باید باشند که ارز حاصل از چپاول نفت را میبلعند و ذکر معنویات گرفتهاند؛ همانها که به چپاولشدگان وعدة «بهشت» میدهند.
باری سایت رادیوفردا، مورخ 12 اسفندماه سالجاری اظهارات «عمیق» آخوند دستغیب را منتشر کرده و از زبان ایشان «علما» را به «دادخواهی» فرامیخواند. دلیل هم اینکه اوضاع سخت آشفته است؛ اگر حضرات در لیبی نتوانند القاعده را بجای قذافی بنشانند و مصر و تونس را به طویلة اسلامی تبدیل کنند، مدیترانه را از دست خواهند داد! آنوقت است که برنامة شهرکسازی اسرائیل نیز با اشکال روبرو خواهد شد! البته دچار توهم نشویم، آخوند دستغیب با این مسائل بیگانه است. ایشان متخصص استراتژی خداوند در آسمان هستند، و نقشة راه «عین دوازدهم» را مثل کف دستشان میشناسند و قادراند مختصات جغرافیائی رد سم شتر امام حسین و همراهانشان را در صحرای کربلا برایمان ترسیم کنند؛ اما نمیدانند دعوا در لیبی و بحرین و عربستان بر سر چیست. اصلاً به همین دلیل جناب دستغیب را به مجلس «خبرگان» آوردهاند و به همین دلیل نیز رادیوفردا ترهات ایشان را منتشر میکند.
دستغیب میگوید، چه دلیل دارد نیروی انتظامی را برای «حفظ نظام» به خیابان بیاورند؟ بگذارید «انقلاب» کنیم. ایشان همچنین فرمودهاند، چرا علما در برابر ظلم آشکار سکوت کردهاند، مردم ناراضیاند و ... و میباید به حصر موسوی و کروبی پایان داده شود:
«[...] هیچ عقلی تصدیق نمیکند ظلمهای آشکار صورت گیرد و انسان از کنار آن بیتوجه رد شود. [...] در این زمان که عدهای مظلوم طلب کمک میکنند، وظیفه علما این است که دادخواهی کنند [...] بیش از 22 ماه است که کشور تحت سلطة نظامی است، نه مردم راضی هستند و نه نیروهای نظامی و انتظامی که هر لحظه آنها را برای [...] (حفظ نظام) به خیابان میآورند که روش عاقلانهای نیست[...]»
بله این آخوند دستغیب بیخبر از افلاس ارباب، در کنار «مردم» قرار گرفته و شکماش را برای یک براندازی دیگر حسابی صابون زده. یکی از فواید حماقت این است که بر وقاحت احمق میافزاید! دستغیب فرموده، نیروی نظامی و انتظامی نباید در سیاست دخالت کنند، از مصریها یاد بگیرید! ایشان به زبان بیزبانی میگویند که در این 32 سال نیروی نظامی و انتظامی هرگز در سیاست دخالت نکرده! حتماً لشکرکشیهای خیابانی به رهبری ماشاالله قصاب و زهرا خانوم به فرمان و تحت نظارت امام زمان صورت میگرفت. سپاه و کمیته و انواع گشتهای سگهای «هارالله» برای پیشبرد سیاست غرب به راه نیفتاده بودند. تفتیش عقاید، تهاجم به حریم خصوصی افراد، سنگسار و قصاص و قطع اعضای بدن و اعدام، همه و همه مورد تأئید «مردم» است، اما همین تل موهوم «ظلم» و «ستم» را نمیپذیرد! باری مردم مذکور پس از 32 سال از خواب بیدار شده و دخالت سپاه در سیاست را محکوم میکنند، دلیل هم اینکه دکان سردار رادان یاوهپرداز برای مبارزه با تنبان و کفش موهن و چکمه و غیره تعطیل شده:
«[...] سپاه (پاسداران انقلاب اسلامی) از گروه خاصی دفاع میکند که برای مردم واضح است [...]وظیفه نیروهای نظامی و انتظامی حفاظت از خاک کشور و مال و جان و ناموس مردم است و اگر وارد مسائل سیاسی شوند [...] وظیفه اصلیش فراموش میشود[...]»
وظیفة اصلی نیروهای نظامی و انتظامی چیست؟ ایجاد مزاحمت برای افراد و مبارزه با «بدحجابی» و تنبانهای موهن! گویا این بخش از وظایف حضرات تعطیل شده و به همین دلیل چسنالة مظلومان از سفارت بریتانیا به گوش حضرت آیتالله رسیده! به نظر میرسد هیزاکسلنسی سایمون گاس از طریق «تلهپاتی» با دستغیب ارتباط برقرار کردهاند. بین خودمان بماند، یکی از اتباع فرانسه که عمری است در حوالی سفارت انگلستان سکونت دارد، هر شب نالة مظلومانة سایمون گاس را میشنود که فریاد میزند، «یا امام زمان! به دادم برس! محبوبیت سپاه نزد مردم افول کرده!» دستغیب هم میگوید، نصایح امام را گوش نکردند، طی 22 ماه گذشته محبوبیت سپاه کاهش یافت:
«اگر [محکمة عدلی] برای جریانات 22 ماه گذشته به قضاوت بنشیند، آنگاه معلوم خواهد شد که چقدر تخلف از شرع و قانون حاصل شده [...] سپاه که در دل مردم جا داشت از مردم دور [شده] مگر مردم چه کسانی هستند، پدر و مادر و وابستگان همین نیروهای نظامی و انتظامی هستند [...]»
نگفتیم «مردم» کذا نانخورهای همین سپاهاند! دروغ چرا؟ ما که از سپاه پاسداران و کمیته و گشتهای زهرمارالله جز لاتبازی و توحش ندیدهایم! ولی «رادیوفردا» شیفتة این حضرات است چرا که عموسام بدون این اهرمهای سرکوب امکان جنگ افروزی و چپاول ثروتهای ما ملت را از دست میدهد. به همین دلیل است که «مردم» همان میخواهند که آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک. طی دوران صدارت نکبتبار میرحسین موسوی همین «مردم» خواهان ادامة جنگ بودند، آخوند دستغیب هم جنگ خانمانسوز 8 ساله را نعمت میشمارد:
«[...] آنها هرگز راضی نیستند که این نیروها اینقدر افول کنند، و عزت و سربلندیشان را میخواهند. این معنا در زمان جنگ (هشت ساله ایران و عراق) [...] ظاهر شد [...] اگر حمایت مردم از سپاه [...] نبود، این محبوبیت هرگز نصیبش نمیشد[...]»
در محبوبیت سپاه تردید روا نیست، فقط سپاه کذا، محبوب لندن و واشنگتن است! خلاصه رادیوفردا از زبان دستغیب خواهان شورش ملایان و دیگر اوباش بر علیه حکومت جمکران شده:
«[...] بیان مطالب حق، وظیفة هر شخصی است که تکلیف دارد [...] در این زمان سکوت در حکم موافقت با خلاف شرع است [...]»
جالب اینجاست که آخوند تقوی نیز در پیشتاچریة امروز خواهان موضعگیری نعلینها شده و سکوت آنها را خیانت به اسلام و امام خمینی و انقلاب و اینجور حرفها برشمرده. و اما آخوند احمد خاتمی در تاچریة امروز ناچار شده رسماً به دعوت ارباب پیرامون حضور در سنگر براندازی پاسخ منفی دهد! ایشان میفرمایند، «تابستان گذشته سفیر انگلستان دوبار از من تقاضای ملاقات کرد و میخواست مرا تطمیع کند، ولی من نپذیرفتم و ... و اکنون افتخار میکنم که غرب از من نفرت دارد.» این خاتمی چقدر کلکه! ساکت ماند، تا هیزاکسلنسی را اخراج کنند بعد که معلوم شد باد از کدام طرف میوزد به افشاگری پرداخت! البته ما نمیخواهیم پتة شیخ احمد را بر آب بیاندازیم، ولی سفیر انگلستان در حکومت دستنشاندة لندن خواهان ملاقات با سرکار نمیشود، برایتان از طریق غلامبچة سفارت در حوزه «پیام» میفرستد. سرکار هم تا وقتی کاسه و کوزة ارباب در لیبی نشکسته بود، به پیام ایشان پاسخ منفی نداده بودید! بله، ما در جریان تحرکات هیزاکسلنسی و جیره خوارانشان هستیم، از برنامة حضرات برای لیبی نیز مطلعایم! یانکیها قصد داشتند قذافی را توسط «مردم» سرنگون کنند، و القاعده را در لیبی به حکومت برسانند، تا مصر و تونس را به «راه راست» هدایت کنند و نان بنیامین نتانیاهو را در روغن شناور سازند؛ قذافی هم مخالفتی با این طرح سرشار از نبوغ نداشت؛ تخلیة قلب نیروگاه مجبورش کرد!
اینگونه بود که بنیامین نتانیاهو، برای ماستمالی کردن پیامدهای غیرقابل انکار جنگ 33 روزه، فروپاشی دیکتاتوریهای منطقه را به حساب انقلاب پرشکوه 22 بهمن 1357 گذاشت؛ نوعی به رسمیت شناختن «امام خمینی» از سوی تلآویو! نخست وزیر اسرائیل همچنین ادعا میکند که تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمی منابع نفتی جهان را تحت سلطة این حکومت قرار خواهد داد، و اظهارات مضحک ایشان در کیهان مورخ 12 اسفندماه سالجاری منتشر میشود! میبینیم که اسرائیل و محافل اسلامنواز غرب در درجة نخست خواهان تجهیز ملایان به سلاح اتمی هستند؛ سیاست دوم اینان، ممانعت از استقرار دمکراسی در ایران، یعنی تداوم یک حکومت اسلامی غیرهستهای است.
از اینرو وزیر امور خارجة جمکران همچون دیگر پادوهای غرب، ساختن بمب اتمی را مغایر با اسلام میخواند؛ حال آنکه یانکیها حکومت اسلامی پاکستان را به سلاح هستهای مجهز کردهاند! در واقع اعضای سازمان ناتو با استقرار دمکراسی در ایران و کشورهای مسلماننشین مخالفاند. هر کجا نفت باشد، آشوب و تروریسم الزامی است، بدون سرکوب و در هم شکستن نظم روزمرة جوامع، چپاول امکانپذیر نخواهد شد. تخلیة قلب نیروگاه واکنشی بود به همین سیاست آشوبطلبانه.
یادآور شویم سرگئی لاوروف، وزیر امورخارجة روسیه در نشست ژنو تاکید کرد، «این مسئله فنی است، و طی دو سه ماه آینده حل خواهد شد!» خبرگزاریهای معتبر غرب و خبرگزاری نووستی نیز اظهارات لاوروف را منعکس کردند. در نتیجه با در نظر گرفتن اظهارات مقامات ذیصلاح حکومت اسلامی، تکذیب این مطلب توسط سخنگوی وزارت امورخارجه جمکران هیچگونه اهمیتی ندارد! «جونم براتون بگه»، اگر نیروگاه بوشهر سوخت هستهای نداشته باشد، اسرائیل میتواند همانطور که نیروگاه هستهای عراق را ویران کرد، نیروگاه بوشهر را نیز نابود کند. در اینصورت تهاجم اسرائیل بدون پاسخ نخواهد ماند. به عبارت دیگر تأسیسات هستهای و غیرمجاز اسرائیل هم میتواند هدف حمله قرار گیرد و با توجه به پروپاگاند حکومت ملایان این حمله به حساب پاسداران «محبوب» جمکران نوشته خواهد شد! این شرایط میتواند تنگة هرمز و کانال سوئز را مسدود کند و به سرنگونی شیخکهای کازینونشین منجر شود و خلاصه «خسارات جنبی» سر دراز دارد. حال بهتر میتوانیم به ابعاد گستردة تخلیة سوخت نیروگاه بوشهر پی ببریم؛ این خبر تهدید همزمان اسرائیل و حکومت اسلامی، دو اهرم فشار ایالات متحد در منطقه است و نهایت امر به انزوای ساکاشویلی در گرجستان میانجامد. ایشان اخیراً تحت نظارت سازمان سیا با دو حکومت جمکران و اسرائیل «محور تروریسم» تشکیل داده بودند ولی با تخلیة قلب نیروگاه اوضاعشان «بریقه» شد.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت