پنجشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۹


سه نقطه و مارس!
...

کنار رفتن اکبر رفسنجانی از صحنة سیاست ایران به دلیل تغییراتی است که بر سیاست فرانسه تحمیل شده و نیکولا سرکوزی هم که به تخریب روز 8 مارس همت گماشت، از امواج خروشان این تغییرات در امان نخواهد ماند. مسافرت جوزف بایدن، معاون اوباما به مسکو پیامد همین تحولات سیاسی است.

مژده به اهالی مرزپرگهر! روز 8 مارس 2011، نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل برای ارتقاء دمکراسی در کشورهای عرب اعلام آمادگی کرد! ایشان فرمودند، «ما برای استقرار دمکراسی در منطقه آمادة ارائة کمک‌های مالی هستیم!» با تکیه بر این «اظهارات»، از این پس جیره‌خواران لندن و واشنگتن در کشورهای منطقه خواهند توانست همة مدافعان دمکراسی را به «طرفداری از رژیم اشغالگر قدس» و «خیانت به آرمان فلسطین»‌ متهم کنند. بله، «خنجر از پشت زدن» مصداق بارز اظهارات مزورانة بنیامین نتان‌یاهوست که می‌خواهد سر همة طرفداران دمکراسی را در کشورهای مسلمان‌نشین زیر آب کرده، از همین آب کرة فراوان هم بگیرد! البته چنین معجزاتی بدون «عصای موسی»، یعنی بدون «ارتش ناتو» محقق نخواهد شد و عصای کذا را خداوند در دست ‌اهودباراک، وزیر دفاع اسرائیل گذاشته. ایشان نیز در تاریخ 8 مارس سالجاری، شیون‌کنان به دامان آمریکا آویخته و گفتند، همة حکومت‌های منطقه دارد اسلامی می‌شود، به دادمان برسید، ممکن است مصر و اردن هم به صورت یکجانبه پیمان صلح را لغو کنند! ما در محاصرة «دشمن» قرار می‌گیریم، تفنگ نداریم، بیچاره شدیم، یا امام غریب! لطفاً بودجة نظامی امت اسرائیل را 20 میلیارد دلار افزایش دهید!

ناگفته نماند که بلبل‌زبانی‌های نتان‌یاهو و اهود باراک پس از ورود آلن ژوپه به مصر آغاز شد. «مسیو» ژوپه پس از ورود به قاهره و ملاقات با اعضای اخوان‌المسلمین، از «اسلام لیبرال» سخن به میان آورده و تلویحاً خواهان استقرار یک حکومت اسلامی در مصر شدند. این است نتایج «مذاکرات» آلن ژوپه با ویلیام هیگ در لندن. به عبارت دیگر خواست اتحادیة اروپا، استقرار حکومت اسلامی در مصر است، و این خواسته‌ها به طور غیرمستقیم و از زبان اخوان‌المسلمین، جیره‌خواران سنتی بریتانیا پخش می‌شود. شبیخون اخیر به مسیحیان مصر «پیامد» همین سیاست اسلام‌نواز بود. سیاستی که به دلیل مواضع پنتاگون در لیبی به افلاس افتاده.

طرح اروپا و حزب دمکرات آمریکا برای تحمیل ممنوعیت پرواز در آسمان لیبی با مخالفت صریح پنتاگون روبرو شد! در پی مذاکرات هیگ با ژوپه، رسانه‌های اروپا به طبل زدن برای ممنوعیت پرواز در لیبی مشغول شدند. سپس وزرای امور خارجة بریتانیا و فرانسه شورای امنیت را به بررسی طرح مذکور فرا خواندند و ... و بی‌دلیل نیست که تمام رسانه‌های حکومت جمکران هم‌صدا با اتحادیة عرب، شورای کشورهای اسلامی، و ... و خصوصاً خانم هیلاری کلینتن از این پیشنهاد سرشار از نبوغ حمایت به عمل آوردند. اما اشکال اینجاست که حزب دمکرات آمریکا نمی‌تواند به این میدان وارد شود، چرا که در اینمورد تصمیم با وزارت دفاع است.

به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 8 مارس 2011، هفتة‌ گذشته رابرت گیتس، وزیر دفاع ایالات متحد مجموعه بیانات پیرامون طرح ممنوعیت پرواز را «وراجی‌های بیهوده» خواند. نووستی می‌افزاید، طی یک نشست مطبوعاتی، وزیر دفاع ایالات متحد اعلام داشت پیرامون بحران لیبی، پنتاگون برای دولت اوباما طرح‌های متعددی دارد، ولی عملیات نظامی مستلزم حمایت بین‌المللی است. همزمان، یعنی در تاریخ 8 مارس سالجاری، سوزان رایس، نمایندة آمریکا در سازمان ملل متحد نیز از تهاجم نظامی به لیبی سخن به میان آورده گفت، در اینمورد به رایزنی با ناتو مشغول‌ایم! همچنین دیوید کامرون، نخست وزیر بشردوست و دوست داشتنی بریتانیا نیز فرمودند،‌ «گزینة دخالت نظامی بر ضد رژیم قذافی منتفی نیست» و خلاصه امسال، طی روز جهانی زن، شاهد بودیم که «همه» برای «نبرد با دیکتاتور» اعلام آمادگی ‌کردند.

«جونم براتون بگه»، در آستانة 8 مارس 2011، نفس‌کش‌طلبی، ژاژبافی و پریشان‌گوئی در سراسر جهان رونق یافت و از این منظر 8 مارس امسال به 8 مارس 1979 بس شباهت دارد! با این تفاوت که در سال 1979،‌ فقط امام روشن‌ضمیر میرحسین موسوی و دیگر اوباش انقلابی جمکران ژاژبافی می‌کردند، حال آنکه امسال، اربابان‌شان در لندن و واشنگتن به هم‌سرائی با نوکران‌شان مشغول شده، و خلاصه پتة‌ همه بر آب افتاده. به همین دلیل است که در کمال تأسف داستان شورانگیز زندانی شدن موسوی و کروبی در «زندان حشمتیه» به پایان رسید! خیلی حیف شد! تازه برای اون کره‌ها، یعنی همان کره‌دوغی‌های جاودان، مقداری «کرپ» و «نان روغنی» مجازی دست‌وپا کرده بودیم! به مناسبت جشن غیرمذهبی «ماسلنیتسا» در روسیه، و جشن نان‌روغنی در افغانستان، سایت فارسی زبان نووستی، چند گزارش‌ همراه با تصویر روی شبکه گذاشته بود! اما از شما چه پنهان، هیچکدام طعم «نان‌ دهاتی» خودمان را نداشت! این نان عزیز و لذیذ و مامانی را هر سال با همان کره‌های محبوب و فریبنده از دهات برای‌مان می‌آوردند.

البته این داستان به دوران پیش از انقلاب شاه و ملت باز می‌گردد؛ آنروزها که هنوز «رعایای ما» به افلاس «انقلاب سفید» گرفتار نشده و هنوز «رادیو» استفاده از واژة‌ «رعیت» را ممنوع نکرده بود! در نتیجه رعایای ما هنوز «روستائی» به شمار نمی‌رفتند و فرزندان‌شان را برای خدمتکاری در خانه‌ها یا بیگاری در کارخانه‌های مونتاژ غرب به شهر نمی‌فرستادند. رعایای ما نه تنها برای گدائی به شهر نمی‌آمدند؛ که دست‌شان پر بود و نیازی نداشتند زبان به مدح و ستایش ارباب بگشایند. اینان با ادب و صراحت سخن می‌گفتند. ارتباط‌شان با ما دوسویه، هر چند «سنتی» بود. ما جویای اوضاع ده و حال و احوال خانواده و رعایای دیگر می‌شدیم، آن‌ها هم متقابلاً حال و احوال ما را می‌پرسیدند و ... و خلاصه تنها تفاوت رعایای ما با ما، خاستگاه اجتماعی و نوع پوشش‌ بود. البته نویسندة این وبلاگ بر فروپاشی نظم فئودال افسوس نمی‌خورد؛ تأسف ما این است که این نظم را نه روند رشد جامعة ایران، که روند رشد منافع استعمار در کشورمان بر هم زد. فرایندی که ابتدا با سرکوب جنبش مشروطه آغاز شد و سپس تولید و پرورش «آخوند ضد استبداد» آنرا تکمیل کرد! نتیجة این سیاست توحش‌پرور سرازیر شدن سیل کودکان گرسنة روستائی به شهر بود.

ناگهان ده‌ها، صدها و هزاران کودک را برای کار به شهر فرستادند. رعایای ما هم از این روند شوم در امان نماندند. آن‌ها که روزی شاد و سرفراز، با دست پر به خانة ارباب می‌آمدند و هدایای‌شان ارباب را شرمنده می‌کرد، سرافکنده و دست‌خالی کودکان خردسال‌شان را برای بردگی به خانة ما آوردند. در میان این بردگان خردسال، سه برادر را خوب به یاد دارم؛ بزرگترین‌شان، اسمعیل، 12 سال داشت و کوچکترین‌شان، خداداد، 7 ساله بود. قرار شد خداداد فقط در گلخانه به باغبان کمک کند. از روزی که خداداد به تهران آمد در سکوت فرو رفت؛ مدت دو سال هر چه به او ‌گفتند انجام ‌داد، ولی با هیچکس حرف نمی‌زد، حتی با دو برادرش. خلاصه فروپاشی نظام ارباب و رعیتی به صورتی که در ایران پیش آمد، نه برای ارباب مفید بود و نه برای رعیت. با این وجود شاید نمونة خداداد در مقایسه با مصائب دیگران، یعنی رعایای شبه ارباب‌ها کمتر غم‌انگیز باشد.

در مورد شیوة تولید فئودال یعنی نظام ارباب و رعیتی به ویژه در ایران فراوان گفته‌اند؛ ولی هیچکس هرگز نگفت که در کشور ایران گروهی «شبه‌ارباب» هم وجود داشت. این گروه در بهترین حالت از چوبدارهای «ارباب» تشکیل شده و هیچ پیوندی با زمین و رعیت نداشتند. در نتیجه به محض «الغاء رژیم ارباب و رعیتی» چوبدارهای سابق به اخراج رعایا پرداختند تا زمین‌های‌شان تقسیم نشود. یکی از مستخدمین سابق صمصام‌السلطنه بختیاری ـ از او نام نمی‌برم، چرا که وبلاگ‌ام کثیف می‌شود ـ به این نتیجه رسید که بهترین راه برای اخراج رعایا، ویران کردن خانه‌های‌شان است. این جانور وحشی برای تخریب خانه‌های روستائیان چند بولدوزر را برای شبیخون به محل آورد؛ و این عملیات چند کشته و زخمی هم بر جای گذاشت، اما هیچ کس مزاحم پیشخدمت سابق صمصام نشد؛ ماجرای این جنایت فجیع را بارها و بارها شنیدم؛ آخرین بار از زبان پ. صمصام بختیار بود.

از این داستان‌های فئودال فراوان می‌دانم. البته آنروزها که خداداد در سکوت غرق شده بود، نویسندة این وبلاگ ابعاد فاجعه را درک نمی‌کرد؛ دلیل هم روشن است! متأسفانه برخلاف «12 عین» شیعیان و اهل بیت‌شان، ما از بدو تولد نابغه نبودیم! بعدها، یعنی وقتی کره‌دوغی را از دست دادیم، خیلی خیلی نابغه شدیم! البته خارج از کره دوغی و نان خشک‌ دهاتی که روی‌اش سیاه دانه و سبزی‌های معطر داشت، فرآورده‌های دیگری نیز به نبوغ سرشار ما کمک کرد؛ از آنجمله است نوعی ماست و نوعی پنیر که در کوزه‌های سفالی درست می‌کردند و نام‌ هیچکدام را نمی‌نویسیم! چرا که همین روزهاست که «مستر» طاهری در رادیوفردا بنویسند، «برخی از مخالفان محمدرضا شاه که کره‌دوغی و نان دهاتی می‌خوردند، اسدالله علم را مسئول قتل سپهبد رزم‌آرا می‌دانند!» بله، برای برچسب زدن و شایعه پراکنی چه بهتر از نان و کره‌دوغی و اینجور چیزها!

به عنوان نمونه همین «جشن نان روغنی در افغانستان» برای شایعه‌پراکنی بسیار مناسب است. می‌توان گفت از آنجا که به سردار نجار از این نان‌روغنی‌ها تعارف نکردند، با حضور آمریکا در افغانستان مخالفت کرده! یا اینکه پسرعموی کرزای به همین دلیل به افتخار شهادت نائل آمده! بین خودمان بماند، سازمان ناتو، پسر عموی کرزای را به عنوان گوسفند پیش پای جوزف بایدن قربانی کرد، تا ارادت خود را به یانکی‌ها به اثبات برساند؛ ‌ هیچ اشتباهی در کار نبوده! مطمئن باشیم اگر ناتو به اشتباه ایشان را کشته بود، ‌ مسلماً عذر خواهی می‌کرد؛ این سازمان خیلی مودب و دوست داشتنی است! غیرنظامیان افغان را مثل برگ خزان به زمین می‌ریزد، بعد هم می‌گوید، ببخشید! خانه‌ها و شهرها را ویران می‌کند، بعد ابراز تأسف می‌فرماید. اما همین ناتو، عامداً کشور افغانستان را به مرکز تولید و توزیع موادمخدر تبدیل کرده و هرگز از جنایت خود ابراز ندامت نکرده و نخواهد کرد. در افغانستان همة کارهای ناشایست توسط «طالبان» صورت می‌گیرد، نه توسط سازمان ناتو! پس برویم به سراغ جشن نان‌روغنی و امر مهم «خوراکی‌ها» در افغانستان.

بله، غذاهای افغانستان از غذاهای ایرانی به مراتب خوشمزه‌تر است. پیش از کودتای 22 بهمن، سفارت ایران در افغانستان آشپز ایرانی استخدام نکرده بود، یک آشپز افغان داشتند که غذاهای ایرانی، به ویژه لوبیاپلو را خیلی بهتر از بهترین آشپزهای ایرانی‌ درست می‌کرد؛ کاش امروز اینجا بود و برای‌مان کره‌دوغی می‌پخت! این مختصر را گفتیم تا جوان‌ترها بدانند در ایران چه می‌گذشت و بهترین غذاهای ایرانی را در افغانستان می‌پختند. اما یک وقت فکر نکنید آشپزهای فرانسوی خوب نیستند و ممکن است دستپخت‌شان باعث مرگ «ژاک شیراک» شود! به هیچ عنوان چنین نیست.

بهترین آشپزهای فرانسه در حزب سوسیالیست به ستایش رهبر فاشیست‌های فرانسه نشسته‌اند. نمونه‌اش، همین «رولان دوما»، وزیر امور خارجة ابدمدت دوران فرانسوا میتران است. اینحضرت آنقدر برای صرف چلوکباب و تماشای پرسپولیس ـ تیم فوتبال را نمی‌گویم، تخت جمشید را می‌گویم ـ به ایران رفت که آشپز زبردستی از آب در آمد و دریافت که با فاشیسم می‌توان غذاهای خیلی خوب طبخ کرد.

به گزارش خبرگزاری‌ها، روز گذشته یعنی روز 8 مارس 2011، وزیرامور خارجة اسبق فرانسه فرمود، «مارین لوپن» خیلی خوش‌فکر است! هیچ خنده ندارد! مگر «مارین لوپن» از خامنه‌ای کمتر است؟ مگر به ادعای بنگاه نشر آثار مبتذل مقام معظم رهبری در «مهرنیوز»، طالقانی نوین از این «سید خوش‌فکر» ستایش نکرده بود؟ شوخی نمی‌کنیم! در مقایسه با امثال خامنه‌ای، رهبر فاشیست‌های فرانسه «برتراند راسل» است! به ویژه که «مارین لوپن» ناچار شده دکان یهودستیزی پاپاجان را تعطیل کند و به دفاع از لائیسیته و دمکراسی برخیزد. این است دلیل «قیام» نیکولا سرکوزی برای تخریب روز جهانی زن؛ حضرات به دلیل افلاس فرماندة ناتو، مواضع‌شان متزلزل شده.

به عنوان نمونه در اسرائیل، نتانیاهو می‌گوید، «آی! پول می‌دیم، در کشورهای منطقه دمکراسی می‌خریم»، در حالیکه وزیر دفاع کابینة ایشان برای 20 میلیارد دلار افزایش بودجة نظامی کنار دیوار ندبه چمباتمه زده های‌های گریه می‌کند! گویا پولی که قرار است بنیامین نتانیاهو برای استقرار دمکراسی فرضی در کشورهای منطقه خرج کند در قالب بمب و موشک از ینگه دنیا وارد خواهد شد؛ می‌دانیم که حاکمیت اسرائیل شیفتة استقرار دمکراسی در منطقه است و هیچ سروسری هم با «تروریست ـ مسلمان‌های» حماس نداشته و ندارد! دولت اسرائیل فقط عاجزانه تقاضا می‌کند دمکراسی در منطقه استقرار یابد! در اینصورت می‌باید ببینیم این دولت نازنازی چگونه می‌تواند برنامة شهرک‌سازی را ادامه دهد؟ خلاصه همانقدر که نتانیاهو به استقرار دمکراسی در منطقه تمایل دارد نیکولا سرکوزی هم طرفدار حق و حقوق زن شده! در ضمن رادیوفردا، به مناسبت 8 مارس دو چادرسیاه زن‌ستیز را به عنوان «زن» به ما معرفی می‌کند. خلاصه اسلام‌نوازان جهان از آش‌پرست‌ و آش‌پسند همچون موریانه به جان 8 مارس افتاده و به جویدن مشغول‌اند.

برای تخریب روز جهانی زن چندین راه ابله‌فریب و مشخص وجود دارد؛ نخست جایگزین کردن آن با روزهای دینی و بومی. به یاد داریم که این روند مقدس با جنجال آش‌فروش‌ها در یک 22 خرداد آغاز شد و با مداحی کنیزکان مطبخی ساکن فرنگ در هم‌آمیخت. و چون علیرغم اهداء جوائز رایگان به سردمداران این گروه شوم، تلاش‌های آخوندپسندان خاج پرست برای گرم کردن تنور «خواهران» بی‌نتیجه ماند، ‌ همین گروه شوم به همراه «براداران» باهدف «پوچاندن» میعاد 8 مارس، برای سیاسی کردن آن، یعنی تهی کردن روز جهانی زن از مفهوم واقعی‌اش به معرکه‌گیری پرداخت. ولی می‌باید اذعان داشت که ناشیانه‌ترین تحرکات برای تخریب روز زن از سوی شخص نیکولا سرکوزی صورت پذیرفت.

رئیس جمهور فرانسه فرموده‌اند، مگر بقیة روزهای سال «روز مرد» است که فقط 8 مارس را به زنان اختصاص داده‌اند، همه روزهای سال به زن تعلق دارد! انسان با شنیدن این جفنگیات به یاد سخنرانی‌های خمینی و وزرای دربار شاهنشاهی می‌افتد؛ به یاد آخوند قرائتی و ماچه‌شیخ‌های جهان اسلام هم می‌افتد! آن‌ها که با توسل به اغراق و گزافه می‌خواهند روز 8 مارس را بپوچانند.

به گزارش فیگارو، مورخ 8 مارس سالجاری، سرکوزی می‌گوید، اصل و اساس این است که برای زنان «شغل» ایجاد کنیم! البته ایشان نوع شغل کذا را مشخص نکرده‌اند، چرا که هیچ تفاوتی نمی‌کند! نیکولا سرکوزی نیز مانند آش‌پرست‌ها، «حضور زن» در بازارکار را بجای حقوق انسانی زن در جامعه نشانده:‌ ‌

«[...]همة زنان می‌خواهند کار کنند [...] می‌خواهند مستقل باشند. [خواست همه برای دختر و پسرشان یکسان است]»


مواظب باشید از شدت خنده از صندلی به زمین نیفتید. البته افکارعمومی در فرانسه از این اظهارات مضحک و عوام‌فریب هیچ استقبال نکرده. چرا که حقوق زن را نمی‌توان با «اشتغال» و فرصت‌های کاری در ترادف قرار داد. تکلیف زنان غیرشاغل چه می‌شود؟ اینان حقوقی ندارند؟ می‌بینیم که پروپاگاند مهوع زنان اسلامگرا در کجا ریشه دارد و به چه دلیل در فرانسه از اینان تقدیر به عمل آمده؛ امروز مطالبات مضحک اینان را از زبان نیکولا سرکوزی هم می‌شنویم. برای دریافت ابعاد چنین اظهارات خررنگ‌کن کافی است به شرایط اسفبار زنان در کشورهای مسلمان‌نشین، از جمله در ایران بنگریم.

به کشوری بنگریم که بسیاری از زنان متخصص برای رهائی از سرکوب اجتماعی خانه‌نشینی را به «اشتغال» و به قول «مسیو» سرکوزی به «استقلال» ترجیح داده‌اند. از این گذشته روز جهانی زن، روز حقوق انسانی زن است نه روز «اشتغال»! کسانیکه بر طبل اشتغال و حضور زن در جامعه می‌کوبند، تمام زنان غیرشاغل را به حاشیه می‌رانند و آشکارا حقوق انسانی زن را نفی می‌کنند. اینان زن را به عنوان «نیروی کار» ارج می‌نهند، نه به عنوان انسان. حضرات از این نظر شباهت بسیار به «دلال محبت» دارند. کسی که زن را به ابزار کسب درآمد تبدیل می‌کند؛ نمی‌گوئیم جاکش، چرا که بی‌ادبی است! ولی رعایت ادب در حق دلال محبت نشان تائید «شغل» اوست! نگرش «دلال محبت» به زن، همچون نگرش آخوند جماعت انسان‌ستیز است؛ هر دو، یعنی آخوند و دلال محبت زن را به عنوان شیئی و ابزار لذت و وسیلة درآمد می‌نگرند. حال آنکه نگرش انسانی به زن، نگرشی است که او را به عنوان زن به ارزش می‌گذارد.

در این راستا بهتر است نگاهی به سایت نووستی و پیام نخست ‌وزیر روسیه به مناسبت 8 مارس 2011 داشته باشیم. در این پیام، زن به خاطر هر آنچه هست و می‌تواند باشد دوست داشتنی است. زن، در هر جایگاهی که باشد، به عنوان انسان، شایستة تقدیر شمرده می‌شود. در پیام ولادیمیر پوتین، زن، سرچشمة زندگی است؛ زن به عنوان مادر و مادربزرگ، در جایگاه همسر، دختر، عروس و ... در هر زمان و مکان به عنوان «همراه مرد» شناخته می‌شود و ... و از همه مهم‌تر، زن به عنوان انسان، زیباست:

«[...] زن به ما زندگی می بخشد[...] زنان همه جا و در هر مرحله‌ای همراه ما هستند. ما مردان [...] همیشه خواهان آنیم که زنان زینت بخش زندگی ما باشند [...] زنان با اینکه متفاوتند اما همة آن‌ها زیبا هستند. من از صمیم قلب به همة زنان تبریک می‌گویم[...]»

در این پیام همچنانکه می‌بینیم «زن شاغل» یا «زن شجاع» و غیره حضور ندارد. چرا که از یک‌سو، کار فقط بخشی از «فعالیت انسان» است. کار را نمی‌توان بجای انسان نشاند؛ در اینصورت همة زنان بازنشسته، بیکار، خردسال و یا معلول از صحنة جامعه حذف خواهند شد. از سوی دیگر، زن، به عنوان انسان می‌باید از حقوق انسانی غیرمشروط برخوردار باشد. در پیام ولادیمیر پوتین، زن چه در چارچوب خانواده و چه خارج از این چارچوب به عنوان انسان به ارزش گذاشته شده.



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت