یکشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۹۰



ممد یونسکو!

...

سایت «تابناک» پتة خامنه‌ای را بر آب انداخت و معلوم شد مقام معظم رهبری میانه‌شان با قوم و قبیلة میرحسین بسیار خوب است. به گزارش تابناک، علی خامنه‌ای از طریق رئیس دفتر خود رسماً به خانوادة میرحسین موسوی تسلیت گفته و خلاصه دکان روضه و زوزة احمد سلامتیان در پاریس برای پدر موسوی بی‌دلیل بوده! برای جبران کسادی دکان دشمنی «ولی فقیه» با رهبر جنبش سبز یک سناریوی جدید به مورد اجرا در آمده تا صدای آمریکا بتواند برچسب طرفداری از ولایت را بر پیشانی دولت بچسباند و همزمان برای ملاممد خاتمی نیز بازارگرمی کند. محمد خاتمی پس از شنیدن زوزة‌ ارباب در واشنگتن سر از سوراخ به در آورده، فعالیت‌های به اصطلاح «فرهنگی» خود را شدت بخشید.



محمد خاتمی کیست؟ نوک حملة سیاست استعمار. خاتمی «نامردی» است برای تمام فصول سرکوب که پس از دریافت چراغ سبز ارباب، «اصلاحات» خود را از سرگرفته. ملاممد خاتمی و دارودسته‌اش با هدف سربازگیری برای جنبش منفور سبز به تالار سمندر رفتند، سپس ساواک اوباش را به محل نمایش ارسال کرد و قرار شد نیروی انتظامی «در کنار مردم» قرار گیرد تا «صدای آمریکا» بتواند با توسل به واژگون‌نمائی «طرفداران ولایت» را مخالف هنر، و «طرفدار دولت» معرفی کند. خلاصه بگوئیم خاتمی به عنوان پیشقراول لشکر اوباش ظاهراً برای تماشای نمایشنامة‌ «درس»،‌ اثر اوژن یونسکو لاشه‌اش را به تئاتر ایرانشهر برده بود تا در واقع داریوش مهرجوئی را «ارشاد» کند. در مراسم «ارشاد»، مسجدجامعی و چندتن دیگر از پامنبری‌های شیاد اردکان نیز حضور داشتند. پیش از ادامة مطلب جهت یادآوری شیوة عوامفریبی خاتمی و شرکاء یک پرانتز باز می‌کنیم.


شگرد کار فعلة فاشیسم این است که با نفی «انسان محوری» در دمکراسی، همة نظام‌های لائیک را «سکولار» خوانده و از این طریق سکولاریسم را با دیکتاتوری و استالینسیم در ترادف قرار می‌دهد. به این ترتیب،‌ تمام مخالفان نظام توحش ولایت فقیه، از طرفداران دمکراسی گرفته تا «شاه‌الله» در یک جایگاه قرار گرفته و دین‌ستیز و نهایت امر به نوعی مدافع استالینیسم معرفی می‌شوند! شگرد این گوساله‌های ننه‌حسن یک اشکال عمده دارد؛ دارودستة خاتمی یک اصل اساسی را نادیده می‌گیرد و آن اینکه در اتحاد جماهیر شوروی نظام «حزب‌محور» حاکم بود! و اگر فعلة فاشیسم از حداقل شناخت برخوردار می‌بود، تضاد انسان‌محوری با نظام حزب‌محور را نادیده نمی‌گرفت و در کمال حماقت سه نظام متضاد خدامحور، حزب محور و دمکراتیک را با یکدیگر در ترادف قرار نمی‌داد! توسل به اصل جادوئی «ترادف کلی» برای نفی انسان‌محوری، یک هدف مشخص را دنبال می‌کند: توجیه سرکوب «آزادی بیان.»


در همین راستا یادآور شویم، مخالفت با سانسور، الزاماً به مفهوم طرفداری از «آزادی بیان» نیست. همانطور که مخالفت با دیکتاتوری نیز هرگز به معنای حمایت از دمکراسی نبوده،‌ نیست و نخواهد بود. این مختصر را محض اطلاع الاغ‌های مؤنث و مذکر طویلة مقدس مک‌کارتی، از جمله هواداران درونمرزی و فرامرزی موسوی و کروبی گفتیم.


همانطور که «تری جونز» حق دارد قرآن را بسوزاند، آخوند سعیدی هم می‌تواند ادعا کند، علی‌خامنه‌ای به محض تولد «یاعلی» گفته! باورهای افراد، در هر حال حریم خصوصی‌شان است؛ هیچکس نمی‌تواند از طریق قانونی تری‌ جونز را از سوزاندن قرآن منع کند، یا به آخوند سعیدی تفهیم نماید که چون جفنگ و مزخرف می‌بافد، باید حرف‌اش را پس بگیرد. چرا که افراد در باورهای‌شان آزاداند. و همچنانکه پیشتر نیز گفتیم «باورها» در هر حال منطق‌ستیز باقی خواهد ماند، و بحث و جدل نخبگان پیرامون «باورها» فقط درجة حماقت‌ این حضرات را به اثبات می‌رساند. اگر سعیدی چنین «باور» دارد که علی خامنه‌ای به محض تولد سخن گفته، قلم‌فرسائی خبرچین‌های ارسالی حکومت جمکران به فرنگ پیرامون این «معجزة الهی»، فقط از مخالفت اینان با «آزادی بیان» پرده برمی‌دارد.


یکی از ماچه قلم‌زنان، نه تنها به آخوند سعیدی پارس کرده، که دست‌وپای یک هنرمند را نیز به دلیل ساختن یک فیلم به سختی گاز گرفته. الاغ‌های طویلة ‌مقدس مک‌کارتی می‌توانند به ما بگویند چه تفاوتی میان خامنه‌ای و دوازده «عین» شیعی‌مسلکان وجود دارد؟ آن‌ها را مقدس می‌دانید ولی فقیه هم بر اساس قانون توحش حکومت انقلابی‌تان مقدس است، پس معجزات‌اش در چارچوب بی‌پایه و اساس «باورهای مقدس» می‌تواند قابل قبول باشد؛ این جاروجنجال و هیاهو برای چیست؟


باری به موازات این توفان انسان‌ستیزی که در سایت‌های فارسی به راه افتاده، «صدای آمریکا»، مورخ 16 آوریل 2011، در گزارشی تحت عنوان، «حملة لباس‌شخصی‌ها به محل اجرای نمایش درس داریوش مهرجوئی»، ‌ دم ملاممد خاتمی را برای ملت ایران، توسط «داریوش مهرجوئی» در بشقاب گذاشته. به گفتة صدای آمریکا، گروهی که خود را «پیروان ولایت» معرفی می‌کردند، با سر دادن شعار به طرفداری از ولایت فقیه و بر ضد موسوی و کروبی به تالار سمندر «تئاتر ایرانشهر»، محل نمایش «درس» هجوم برده و باعث قطع نمایش شدند.


صدای آمریکا در ادامه می‌افزاید، حضور خاتمی در تالار سمندر، دلیل تهاجم اوباش ساواک به این تالار بوده. اتفاقاً صدای آمریکا درست می‌گوید، ولی فقط بخشی از واقعیت را پنهان می‌کند و نمی‌گوید که تهاجم لباس‌شخصی‌ها در راستای برنامة حضور خاتمی در تئاتر بوده نه در تقابل با‌ آن. هدف این لات‌بازی همچون لات‌بازی‌های دوران نکبت‌بار اصلاحات، فقط بازارگرمی برای ملاممد است و بس. اوباش را به تالار کذا ارسال کردند تا جناب مهرجوئی برای شیاد اردکان نانی به تنور بچسبانند، که چسباندند!


البته فکر نکنیم که داریوش مهرجوئی به شخص خاتمی ارادت می‌ورزد، به هیچ عنوان! بعضی‌ها در لندن واشنگتن می‌خواهند خادم وفادارشان، محمد خاتمی را از طریق امثال مهرجوئی به ارزش بگذارند و همزمان هنر و هنرمند را نیز به لجن بازی‌های مهوع سیاسی ملاجماعت در تهران آلوده کنند. خلاصه بجز ترس از چماق و چاقو، چه دلیلی وجود دارد که داریوش مهرجوئی نمایشنامة خود را به جلاد سرشناس حکومت اسلامی تقدیم کند؟ مگر آقای خاتمی هنرشناس و نویسنده و صاحب‌نظرند؟ حضور محمد خاتمی در تالار سمندر نمی‌تواند جز هشدار لات‌ولوت‌های حکومت به مهرجوئی دلیلی داشته باشد. خاتمی اهل هنر و نمایش و تئاتر بود و نمی‌دانستیم؟ اگر خودش فروتنی به خرج داده، چرا پامنبری‌های‌اش تاکنون خفقان گرفته بودند؟ این جانور وحشی و فرهنگ‌ستیز تنها به نمایش توحش، یعنی به لشکرکشی‌های خیابانی علاقه دارد و در همین زمینه هم تخصص گرفته.


از اینرو جهت سربازگیری برای کودتاچیان سبز و ایجاد سنگر فراگیر حق به نفع دارودستة خاتمی، ساواک جمکران تهاجم به هنرمندان را در دستور کار قرار داده. بله، نیروهای «امنیتی ـ انتظامی» در حکومت توحش، جهت بازارگرمی برای آخوند جماعت و حقنه کردن خنزرپنزرهای «پیروان خط امام»، به همان شیوة گذشته متوسل شده، و در کنار «مردم»، یعنی لباس شخصی‌ها قرار گرفته‌اند. در چنین شرایطی همة هنرمندان مجبور به «گزینش سنگر» خواهند شد. به بن‌بست رساندن خلاقیت‌های هنری هدف اصلی اوباش حکومت اسلامی بوده و هست. برای تحقق این مهم کافی است خاتمی در محل حاضر ‌شود تا لات و اوباش به بهانة مخالفت با «سران فتنه»، هم از به روی صحنه رفتن اثر هنری ممانعت به عمل آورند، هم به هنرمند تفهیم کنند که «انتخاب سنگر» الزامی است. به زبان ساده‌تر،‌ هنرمند می‌باید یا در کنار لات‌های بیت ‌رهبری قرار گیرد،‌ یا به خدمت «جنبش سبز» درآمده و در برابر جنایتکارانی که این حکومت توحش میراث دوران «سروری‌شان» است کرنش کند.


جهت تحقق این سنگرسازی،‌ لباس‌شخصی‌ها با شعار طرفداری از ولایت به تالار سمندر، محل نمایش «درس» حمله برده‌اند و نیروهای انتظامی هم به روال معهود هیچ دخالتی نکرده‌اند! در نتیجه داریوش مهرجوئی ناچار شده به نشانة‌ اعتراض به وحشیگری «مردم» ارادت خود را به ملاممد خاتمی که در نقش شهبانوی هنرپرور ظاهر شده، ابراز دارد! «صدای آمریکا» هم جهت به ارزش گذاشتن لات‌و لوت‌های جیره‌خوارش در تهران این عملیات قهرمانانه را در بوق انداخته. گویا حضرات فراموش کرده‌اند که داریوش مهرجوئی نیک آگاه است که طی 32 سال اخیر محمد خاتمی بر عملیات وحشیانة‌ لباس‌شخصی‌ها نظارت اعمال می‌کرده و هنوز نیز سردستة اینان است.


اما بین خودمان بماند، این سناریو آنقدر ابلهانه و تکراری شده که فقط خود ملاممد، رئیس محبوب چماقداران و لباس‌شخصی‌ها می‌تواند آن را تنظیم کرده باشد. سوابق درخشان محمد خاتمی را که فراموش نکرده‌ایم. ملاممد، دژخیم کهنه‌کار و باتجربه‌ای است که راه و رسم جلادی را در آلمان فدرال آموخته. ایشان سرپرست تبلیغات جنگ بودند و در کیهان، وزارت ارشاد و به ویژه در رأس قوة مجریه از هیچ خدمتی به اربابان‌شان فروگذار نکردند. خلاصه بگوئیم در چارچوب تحقیقات بسیار عالی «مارک فررو»، وظیفة ملاممد خاتمی و پامنبری‌های‌اش در داخل و خارج مرزها «احیای اسلام»،‌ یعنی ارائة‌ تصویر دلپذیر از توحش پدرسالاری در صحرای حجاز است. از اینرو هر کجا آشوب و آدم‌ربائی و خشونت لازم آید، محمد خاتمی را در مقام پیشقراول در محل مشاهده خواهیم نمود. مسیر حرکت شیاد اردکان، به ویژه طی 32 سال اخیر شاهدی است بر این مدعا.


به استنباط ما حضور خاتمی در تئاتر ایرانشهر فقط برای ارعاب مهرجوئی و باج‌گیری سیاسی از وی صورت گرفته. ولی صدای «نازنازی» آمریکا به این مسائل پیش پا افتاده هیچ اهمیتی نمی‌دهد. آنچه برای آستان مقدس سازمان سیا اهمیت دارد این است که همة هنرمندان ناچار شوند «سنگر» حق را برگزینند، و بدانند و آگاه باشند که در ایران زندگی انسانی، یعنی زندگی خارج از سنگر حق و باطل برای هیچکس، خصوصاً‌ برای هیچ هنرمندی «مجاز» نیست:


«[...] عناصر معروف به لباس‌شخصی‌ها [...] با حمله به محل نمایش [...] و سر دادن شعار به سود ولایت فقیه و علیه سران فتنه باعث نیمه کاره ماندن نمایش شدند[...] به گزارش خبرگزاری‌ها و به نقل از مهاجمان دلیل این حمله [...] حضور محمد خاتمی [...] در [...] محل نمایش [...] بوده است.»


صدای آمریکا در ادامه می‌افزاید، لباس شخصی‌ها، یعنی همان‌ها که به نفع ولایت‌ فقیه شعار می‌دادند طرفدار دولت بودند! عجیب است که طرفداران سرشناس دولت از جمله «فرهاد جعفری»، با ارسال نامة‌ سرگشاده، مخالفت خود را با نظام «ولایت فقیه» ابراز داشته‌اند، پس به چه دلیل صدای آمریکا، طرفداران ولایت را طرفدار دولت معرفی می‌کند؟! پاسخ به این پرسش روشن‌ است؛ طرفداران ولایت در سنگر توحش «جنبش‌سبز» نشسته‌اند و می‌خواهند با خلخال آن زن یهودی یک حکومت اسلامی خوب با شورای فقها به راه اندازند تا توحش و منافع استعمار را در ایران گسترش دهند. صدای آمریکا هم در راستای تحقق همین سیاست به واژگون‌نمائی مشغول شده و به خیال خام خود رد گم می‌کند:‌


«پس از حمله لباس‌شخصی‌های هوادار دولت که منجر به نیمه تمام ماندن نمایش شد، داریوش مهرجوئی [...] به صحنه رفت و این نمایش را به محمد خاتمی تقدیم کرد [...]»


مهرجوئی کدام «نمایش» ‌را به محمد خاتمی تقدیم کرد، نمایش نیمه‌کارة «درس»، اثر اوژن یونسکو را، یا نمایش درس چماقداری اثر «ممد یونسکو؟» «جونم براتون بگه»، در واقع ملاممد خاتمی و شرکاء به بازتولید الگوی دوران «اصلاحات» مشغول شده‌اند، چرا که می‌پندارند در همچنان بر همان پاشنة سابق می‌چرخد. از اینرو برای تمرین ایجاد آشوب، نمایش «درس» را به دلیل موفقیتی که کسب کرده بود برگزیدند:


«[...] مدیرتولید این نمایش گفت [...] درس [...] علاوه بر این که عنوان پرفروش‌ترین نمایش فصل زمستان تئاتر را به خود اختصاص داد [...] توانست در میان آثار به صحنه رفته در تماشاخانه استاد سمندريان عنوان پرفروش‌ترين اثر در يك نوبت اجرا را به دست آورد [...]»


بله این نمایش موفق بوده، پس بر هم زدن آن برای اوباش محفل کودتای 22 بهمن‌ پیروزی چشم‌گیری به ارمغان خواهد آورد. اربابان کودن ملاممد خاتمی در لندن و واشنگتن چنین پنداشته‌اند که اگر این نمایش موفق و پرفروش به ضرب چماق و با جنجال به حضور محمد خاتمی تقدیم شود، ملت ایران هم خریدار دارودستة شیاد اردکان خواهد شد. خلاصه حضرات برای برپائی یک سنگر فراگیر حق برای مزدوران‌شان خیز برداشته‌اند تا به قول هیلاری کلینتن همچون دوران انقلاب «آرزوهای دمکراتیک» بعضی‌ها را برآورده کنند. اما حضورشان بگوئیم، هر چند نیروهای نظامی و انتظامی حکومت جمکران سرسپردة شما بوده و هستند، خیلی کور خوانده‌اید! در ایران دیگر همه با عملکرد سیاست استعمار آشنا شده‌اند: لات‌بازی اوباش لباس‌شخصی و ایفای رل نعش توسط نیروهای انتظامی!‍ این است الگوی عملیات «ایذائی ـ امنیتی» که از نخستین روزهای کودتای 22 بهمن 57 بر ملت ایران حاکم شده. این الگو بازتولیدی است از قرارگرفتن ارتش در کنار «مردم»، البته در ابعادی کوچک‌تر:


«[...]نیروی انتظامی در بیرون سالن نمایش [...] با اطلاع [...] از هجوم [...] لباس شخصی‌ها و [...] و برهم زدن نظم نمایش، برای بیرون کردن عوامل آشوب تلاشی نکردند.»


از قضای روزگار در سال 1357 نیز زمانیکه خمینی عربده می‌کشید و لات‌ولوت‌ها را به خیابان‌ها فرستاده بودند همین برنامه، یعنی حمایت عملی نیروهای انتظامی از عربده‌جویان و اوباش ساواک آنقدر به صور مختلف ادامه یافت تا دستگاه کارتر توانست یک سنگر فراگیر خوب برای امام روشن‌ضمیر فراهم کند. دولت ایالات متحد با توسل به این شیوة «جریان‌سازی» موفق شد به افکار عمومی در غرب چنین بباوراند که ملت ایران برای دفاع از اسلام بر ضد شاه «انقلاب» کرده‌اند، و ایرانیان فقط اسلام می‌خواهند و بس! می‌بینیم که روش حضرات پس از گذشت 32 سال هیچگونه تغییری نیافته؛ اینبار اوباش ساواک می‌خواهند «امام خاتمی» برای‌مان درست کنند!


جهت پاسخگوئی به این «نیازها» است که «تحقیقات» گران‌سنگ مسیو «فررو» در کشور فرانسه بر پایة پوشالی باورهای مردم استوار می‌شود،‌ و هیچیک از روشنفکران اینکشور این پوچیات را به زیر سئوال نمی‌برد! به عبارت دیگر در غرب، در میان به اصطلاح روشنفکران و فرهیختگان پیرامون استقرار حکومت خدامحور در کشورهای مسلمان‌نشین با تکیه به زور و زر، «اجماع» کلی به وجود آورده‌اند:


«[...] اسلام از روز نخست هم حکومت بوده، هم قدرت سیاسی، و هم جامعه [...] دین اسلام بخشی از زندگی نیست [...] جدائی دین از سیاست و جدائی حریم خصوصی از حریم اجتماعی فقط در جهان مسیحی معنا و مفهوم دارد [...]»

منبع: «شوک اسلام»


بله، اگر ندانیم نویسندة چنین ترهاتی در فرانسه محقق علوم انسانی است، با مشاهدة این جفنگیات ممکن است فکر کنیم حضرت‌شان در حوزة علمیه قم به شغل شریف آفتابه‌داری اشتغال دارند. در حالیکه بوی نفت و دلار اینان را اینگونه هار کرده. در ادامة سخنان پیامبرگونة «مارک فررو» یادآور شویم، جدائی دین از سیاست را به ویژه طی سرکوب وحشیانة کاتولیک‌های ایرلند توسط پلیس «آنگلیکن» بریتانیا شاهد بوده و هستیم! و باز هم شاهدیم که سخنرانی‌های ابلهانة خمینی و دیگر مقامات حکومت اسلامی از کدام مرداب‌ها در غرب سرچشمه می‌‌گیرد. شاید به همین دلیل باشد که صدای آمریکا چنین وانمود می‌کند که نمی‌داند در حکومت مرده‌شویان، نیروهای انتظامی و اوباش لباس‌شخصی از یک منبع واحد فرمان می‌گیرند!


اگر متن سخنرانی دیوید میلیبند را که ترجمه‌‌اش در سایت رادیوفردا، مورخ 27 فروردین‌ماه ‌سالجاری انتشار یافته به دقت بنگریم، خواهیم دید که حضرات به بهانة صلح برای تجزیة افغانستان خیز برداشته‌اند و می‌خواهند ضمن مذاکره با «طالبان خوب» نوعی «فدرالیسم» شکمی نیز در این کشور حاکم کنند. ویژگی این قماش فدرالیسم ساخت استعمار این است که برخلاف نظام‌های فدرال متعارف، دولت مرکزی دولتی است ضعیف! حال آنکه در نظام فدرال دولت مرکزی می‌باید برای حفظ انسجام فدراسیون قدرتمند باشد! پیشتر در اینمورد توضیح مفصل داده‌ایم و تکرار مکررات نخواهیم کرد. با توجه به کوفتن سبزها بر طبل قوم‌گرائی می‌توان به دلائل واقعی هنردوستی «بیخ‌دیواری» ملاممد خاتمی پی برد.



نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل

نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)

نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ فایل‌دن

نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک

نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری

نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت

نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو

نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ

نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو

نسخة پی‌دی‌اف ـ مدیافایر

Share

---

0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت