پنجشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۹۰





بحران و بحرین!





هر چه مواضع جنگ‌طلبانة اسرائیل و حامیان‌اش در غرب بیشتر تضعیف می‌شود، «پیروان خط امام» با برخورداری از حمایت مستقیم اسرائیل‌نوازان بر شدت لات‌بازی‌شان می‌افزایند. ابتدا ملاممد خاتمی با چماقداران‌اش به جان هنرمندان افتاد و با اجرای نمایش «ممد یونسکو» اصلاح‌طلبی را به روی پرده برد؛ به همین دلیل هم از سوی «صدای آمریکا» مورد تشویق قرار گرفت. بعد از این نمایش «موفق»، به پیروی از خاتمی، علی‌خامنه‌ای نیز با دخالت آشکار در حوزة وظایف دولت، در سه گام آخوند مصلحی را در جایگاه‌اش ابقا نمود و در این گیرودار احمد توکلی، پسرخالة پاسدار علی‌کوچیکه نیز فرصت را مغتنم شمرده کاروان‌های متعدد خردجال در تهران به راه انداخت. یک «خردجال» به عربستان اعتراض می‌کند، یکی به بحرین و ... و برای دامن زدن به این محشرخر، «مهرنیوز» نیز «خبر موثق» سوزاندن قرآن در بحرین را منعکس نموده تا خواست میرحسین و دیگر اوباش پیرو خط امام یعنی «بازگشت به دوران امام روشن‌ضمیر» تحقق یابد.

به ادعای فلاسفة محبوب سازمان سیا، «بازگشت به گذشته» خشونت‌طلبی نیست، در نتیجه می‌باید میرحسین موسوی را که بر طبل بازگشت به دوران امام روشن‌ضمیر می‌کوبد، به عنوان مخالف خشونت شناسائی کنیم! در راستای همین پروپاگاند توحش‌گستر، کیهان نیز نقض آشکار قانون اساسی توسط علی‌خامنه‌ای و دخالت وی در حوزة اختیارات قانونی احمدی‌نژاد را نشان اقتدار رهبر حکومت اسلامی دانسته. پس تعجبی ندارد که اوباش سبز، یعنی همان مدافعان «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» نیز همچون شیپورهای استعمار در برابر قانون‌شکنی خامنه‌ای خفقان اختیار کنند، چرا که در چارچوب سیاست استعمار مسیر حرکت «شیخ» همواره به سوی «شاه» بوده و هست.

ولی این شامورتی‌ها برای بازگرداندن «ساواک جمکران» به جایگاه ساواک دوران شاه به راه افتاده؛ چرا که آن ساواک خارج از نظارت مجلس قرار داشت. البته مجلس که چه بگوئیم، شبه‌مجلسی بود که در آن یا «صحیح است،‌ احسنت» می‌گفتند یا همچون مجلس جمکران عربده‌جوئی لات‌الله به جای «قوة مقننه» می‌نشست. همچنانکه می‌بینیم قرار است مجلس جمکران هم تحت نظارت شورای نگهبان در جایگاه «باستانی» خود بنشیند و به مکان «صحیح است، احسنت» تبدیل شود. در واقع تفاوتی هم نمی‌کند؛ حکومت دست‌نشانده، همه نهادهای‌اش پوشالی و نمایشی است و به همین دلیل بدون لشکرکشی خیابانی کارش پیش نخواهد رفت.

پس از انتشار خبر استعفای مصلحی، رادیوفردا از مخالفت خامنه‌ای با کناره‌گیری وی «خبر» داد. سپس حنازرچوبه اعلام داشت، در سایت مقام معظم اثری از چنین مخالفت‌ها به چشم نمی‌خورد و ... و سرانجام همه گفتند که، «خامنه‌ای» با جابجائی وزیر اطلاعات مخالف است و آنقدر این داستان مهیج ادامه یافت تا نامة‌ «رهبری» خطاب به مصلحی نیز در کیهان و دیگر رسانه‌های جمکران منتشر شد. باشد که همه بدانند و آگاه باشند که خامنه‌ای مفلوک همه کارة مملکت است و اگر لب تر کند، ‌ اوباشی که تحت عنوان نمایندگان ملت ایران به مجلس مفتضح جمکران آورده‌اند، مهررورزی را هم به سرنوشت بنی‌صدر دچار خواهند کرد. اما جالب اینجاست که این روند گوساله فریب برای بی‌اعتبارتر کردن خامنه‌ای، و پرتاب وی به جایگاه واقعی‌اش، یعنی سنگر دارودستة موسوی و کروبی به راه افتاده! بله، آخوند مصلحی در این میانه فقط بهانه است.

مصلحی همچون دیگر وزرا و مقامات جمکران هیچکاره است و همچون اسلاف‌ا‌ش از پادوهای سفارت کذا دستور می‌گیرد. در واقع تغییر وزیر اطلاعات در حکومت جمکران به تغییر روند سرکوب استعماری منجر نخواهد شد. پیشتر به کرات گفته‌ایم، در کشور استعمارزده، همواره سیاست استعمار در مسیر خلاف سیاست به پیش می‌تازد؛ و از طریق ایجاد گسست در کشور استعمارزده، تداوم خود را تأمین می‌کند. برای تأمین چنین تداومی است که استعمار نیازمند «صورتک» می‌شود؛ صورتک خامنه‌ای، صورتک مصلحی و به طور کلی، «صورتک قدرت!» این صورتک همچنانکه طی سدة اخیر شاهد بوده و هستیم، جهت ایجاد تقدس و «سنگر حق» برای خود، از منابع انسان‌ستیز «قانون‌شکنی»،‌ «ابهام» و «ارعاب» تغذیه کرده و خواهد کرد، و در این راستا بهترین ابزار همان به راه انداختن کاروان‌های خردجال است.

به همین دلیل مسئولان بسیار شریف سایت «مهرنیوز»، ‌‌ که سرانجام دریافتند سوزاندن قرآن در آمریکا، همچون سوزاندن دیگر کتاب‌ها بخشی است از «آزادی بیان»، خبر بسیار موثق سوزاندن قرآن را در بحرین منعکس کرده‌اند! بله در بحرین همچون جمکران «آزادی بیان» وجود ندارد، در نتیجه می‌توان سوزاندن قرآن را در این کشور محکوم کرد و به این منظور در تهران کاروان خردجال به راه انداخت. ویژگی کاروان خردجال «وحدت کلمه» پیرامون «شعار پوچ» است. شعار پوچ، مانند شعار «استقلال، آزادی» فریبنده و فاقد چارچوب حقوقی تعریف شده است، در نتیجه با توسل به آن به راحتی می‌توان شوت وپرت‌ها را بسیج کرده و کاروان‌های خردجال به راه انداخت. توهین به مقدسات نیز برای راه انداختن چنین کاروان‌هائی بد نیست!

مهرنیوز، مورخ ‌اول اردیبهشت‌ماه سالجاری،‌ در گزارشی تحت عنوان مضحک «البحرانی به مهر خبر داد» می‌نویسد، یک شیخ بحرینی به نام «البحرانی» ضمن نشان دادن «تصاویر» آتش زدن قرآن، به فجایع «آل‌سعود» در بحرین اشاره کرده و از اجرای طرح «شیعه‌کشی» در این کشور خبر داده! بله،‌ بر اساس اظهارات البحرانی که حتماً حال‌واحوال‌اش خیلی بحرانی است، مخالفان «آل‌خلیفه» سنی نیستند، همه شیعه‌اند و مسلماً می‌باید پیرو خط امام هم باشند. چرا که شیعه در قاموس شیپورهای استعمار یعنی اعتقاد داشتن به مزخرفات ملایان، و به ویژه تأئید کودتای ارتش ناتو که در زبان الکن آخوندها آن را «انقلاب اسلامی» می‌خوانند. از همه مهم‌تر، «شیعه» به معنای طرفدار روح الله خمینی و حامی جانشین دجال‌اش، علی‌خامنه‌ای نیز هست! بله، این‌‌ها «پیش‌فرض» واژة شیعه است که بهتر است هنگام قرائت گزارش‌ رسانه‌های حکومت اسلامی مد نظر داشته باشیم.

اما با انتشار این گزارش موثق، «مهرنیوز» در عمل ثابت کرده که بر اساس اظهارات ابلهانة البحرانی این قماش شیعه نه تنها همچون ملایان سیاست پیشة جمکران، پفیوز و پدرسوخته و شارلاتان است که از بلاهت نیز فراوان بهره برده، چرا که از یک سو نمی‌داند تصاویر و یا فیلم آتش زدن قرآن را می‌توان مونتاژ کرد، و از سوی دیگر، با ترهات‌اش مسلمانان «غیرشیعه» را دشمن قرآن می‌نمایاند!

به گزارش مهرنیوز، البحرانی در قم خطاب به مراجع جمکران مزخرفاتی تحویل داده، باشد که مراجع کذا بتوانند با بسیج اوباش حوزه و بازار خردجال مفصلی به راه اندازند. کاروان خردجال برای ملایان حکم «کارناوال ریو» در برزیل را دارد. با این تفاوت که در کاروان خردجال از موسیقی و رقص و جشن و شادی خبری نیست؛ مشتی اوباش مونث و مذکر با چادر و ریش، جهت گسترش بحران و بهینه شدن منافع استعمار چنان عربده خواهند کشید که بیا و ببین! بله «خلایق را سلایق، متفاوت»، و به دلیل همین سلایق متفاوت است که امثال البحرانی این قماش کارناوال را بیشتر می‌پسندند. البحرانی که مهرنیوز او را «عالم بحرینی» معرفی کرده از فجایع «آل‌سعود» و دیکتاتوری «آل‌خلیفه» به مراجع قم خبرهای دست اول داده. می‌دانیم که مراجع قم با دیکتاتوری خیلی خیلی مخالف‌اند، و فقط از دیکتاتوری خودشان خوش‌شان می‌آید. باری البحرانی می‌گوید، شیعیان در بحرین «امنیت» ندارند! ولی جالب اینجاست که «امنیت» در قاموس «البحرانی» هیچ ارتباطی با نظم و امنیت اجتماعی ندارد؛ «امنیت» یعنی برپائی مراسم روضه و زوزه:

«[البحرانی] با نشان دادن تصاویری از فجایع آل‌سعود و آل‌خلیفه در بحرین، از آتش زدن قرآن [...]در این کشور خبر داد [و گفت] آل‌خلیفه [...] منتظر فرصتی بود که [...] شیعه‌کشی به راه بیندازد [...] هیچ یک از شیعیان بحرین [...] احساس امنیت نمی‌کنند [...]شیعیان حتی اجازة برقراری مراسم‌های خانگی را ندارند [...]»

چقدر بحرین به جمکران شباهت یافته! جمکران نه آل‌خلیفه دارد و نه آل‌سعود، فقط آل‌اوباش دارد! بزودی مسائل جدیدی نیز خواهیم دید، به طور مثال می‌بینیم که جمکران اگر چه شاه ندارد، حکومت‌اش به پادشاهی عربستان خیلی شباهت پیدا کرده؛ دلیل هم‌ اینکه حکومت جمکران یک حکومت پوشالی و فاقد هویت است. حکومتی که گاه قشری است و دینی، بعضی‌ اوقات نیز هم دینی و قشری است و هم بومی، و اگر خیلی پیشرفت کند احیاناً همانطور که البرادعی در مصاحبه با «شپیگل» گفته، «قومی» هم خواهد شد. ترجمة‌ این مصاحبه تحت عنوان غلط‌انداز، «آمریکا خواهان تغییر نظام در ایران بود؛ نه راه حل‌اتمی» در سایت «پیک‌نت» انتشار یافته.

«شپیگل» از زبان البرادعی به مخاطب چنین القاء می‌کند که «حکومت اسلامی» دست نشانده و خودبرانداز نیست و اربابان‌اش در ینگه دنیا قصد براندازی آن را داشته‌اند! پروپاگاند «شپیگل» برای ارائة‌ تصویر «مستقل» از حکومت جمکران ریشه در شکست برنامة آنگلوساکسون‌ها برای تهاجم نظامی و سپس کودتا در ایران دارد! حال که امکان جنگ‌افروزی دیگر از دست رفته و برنامة کودتای سبز هیزاکسلنسی نیز با شکست روبرو شده،‌ «شپیگل»، شیپور معتبر اسلام‌پرستان اسرائیل‌نواز با انتشار این ترهات از زبان پادوی مصری‌ یانکی‌ها خواهان تداوم حکومت توحش اسلامی بر ملت ایران می‌شود!

رسانة‌ «شپیگل» از زبان البرادعی همزمان چند پیام گوساله‌فریب به مخاطب ارسال می‌کند. نخست اینکه آمریکا با مزدوران خود در جمکران اختلاف نظر داشته؛ تا حال دیده‌اید کسی با جیره‌خوارش اختلاف نظر پیدا کند؟! پیام دیگر شپیگل این است که در دوران اوباما، حکومت جمکران مذاکره با آمریکا را نپذیرفت، حال آنکه در سال 2003 محمد خاتمی آمادة حل «اختلاف» بود، ولی جرج بوش نپذیرفت:

«در سال 2003 ایرانی‌ها حاضر بودند ولی دولت جورج بوش نمی‌خواست. در سال 2010 [...] که پرزیدنت اوباما دستش را برای دست دادن دراز کرد، ایرانی‌ها [...] حاضر به فشردن دست او نشدند[...]»

از ترهات البرادعی چنین بر می‌آید که پس از رخدادهای 11 سپتامبر 2001، جهان هیچ تفاوتی نکرده! حال آنکه علیرغم خفقان مفسران و محققان سرشناس غرب، تخریب برج‌های نیویورک که به فاصلة چند ماه پس از آغاز ریاست جمهوری جرج والکر بوش رخ داد، در واقع بخشی از تغییرات «کلان استراتژیک» در سیاست ایالات متحد به شمار می‌رود. برای روشن شدن مطلب می‌باید یک پرانتز باز کنیم و نگاهی شتابزده به دوران ریاست جمهوری بیل کلینتن و حمایت ظاهری او از مبارزات انتخاباتی «ال‌گور» بیندازیم.

با توجه به نقش کلینتن‌ها در کلاهبرداری «وایت واترز» که باعث شد چند نفر «خودکشی» شوند، و به ویژه پس از ماجرای مونیکا لوینسکی، حمایت بیل کلینتن از «ال‌گور» در حکم خنجر زدن از پشت به وی بود. کشمکش «ال‌گور» و جرج بوش بر سر نتیجة انتخابات هم کشاکش دو محفل بود که اولی خواهان تداوم سیاست «جنگ سرد»، ‌ و دومی، یعنی محفل بوش مدافع «جنگ گرم» بود. این کشمکش پیش از انتخابات کذا نیز جریان داشت و به همین دلیل دو هواپیمای مسافربری به فاصلة کوتاهی در آسمان نیویورک هدف حمله قرار گرفتند؛ تهاجم به نیویورک با توسل به هواپیمای مسافربری طرحی بود شناخته شده؛ هر چند محققان غرب یک صدا ادعا می‌کنند که رخدادهای 11 سپتامبر جهان را غافلگیر کرد! ولی ما می‌گوئیم برای بعضی‌ها این حملات به هیچ عنوان غافلگیر کننده نبود.

در تاریخ 17 ژوئیه 1996، بوئینگ 747 شرکت «تی. دبلیو. ای» که از نیویورک عازم پاریس بود، در آسمان منفجر شد و در آب‌های نیویورک سقوط کرد، تمام سرنشینان این هواپیما کشته شدند و دولت آمریکا اجازه نداد تحقیقات مستقل پیرامون این حادثه انجام گیرد. در تاریخ 31 اکتبر 1999 یک بوئینگ 767 متعلق به شرکت هواپیمائی مصر نیز پس از برخاستن از فرودگاه نیویورک از ارتفاع 10 هزار متری در آب سقوط می‌کند و داستانی که از این سقوط نقل کردند این بود که کمک خلبان قصد خودکشی داشته! سقوط مشکوک دو هواپیمای بوئینگ پس از برخاستن از فرودگاه نیویورک نشان می‌دهد ‌که گروهی از طرح حمله آگاه بوده و برای ممانعت از آن تلاش هم کرده‌اند، ولی شاید اطلاعات‌ غلط به آن‌ها داده شده بود.

در هر حال رخدادهای 11 سپتامبر مردم عادی را غافلگیر کرد، و مراد از مردم عادی کسانی است که همچون جرج والکر بوش در جریان نبودند و به همین دلیل از وقایع نیویورک حیرت کردند. حال پرانتز را می‌بندیم و باز می‌گردیم به مصاحبة شپیگل با البرادعی تا ابعاد پروپاگاند این رسانه برای ارائة تصویر قدرقدرت از حکومت جمکران و ضدیت دروغین این حکومت پوشالی با ارباب‌اش بیشتر روشن شود. البته این روند واژگون‌نمائی به شپیگل محدود نمی‌شود. سایت رادیوفردا، مورخ اول اردیبهشت‌ماه سالجاری،‌ در مطلبی تحت عنوان «ایران در رسانه‌های جهان»، میرحسین موسوی را به عنوان میانه‌رو و مخالف خشونت معرفی کرده!

جالب اینکه جهت حقنه کردن چنین ترهاتی به مخاطب، رادیوفردا به متن «فارين پاليسی» پیرامون مصاحبة ‌کريم سجادپور با رامین جهانبگلو و روبروتر توسکانو متوسل شده. «مستر» سجادپور، کارشناس امور ايران در مرکز پژوهشی «کارنگی» هستند؛ مستر توسکانو، دیپلمات و نویسنده و مورخ و «همه‌‌چیزدان» است،‌ و رامین جهانبگلو هم که نیازی به معرفی ندارد. ایشان از نزدیکان «ممد یونسکوی» خودمان هستند. جهانبگلو به همراه هاله اسفندیاری در تئاتر «اعترافات» به کارگردانی آخوند اژه‌ای هنرنمائی‌ها کرده و همه برای‌شان کف زده‌اند. رادیوفردا می‌نویسد:

«رامين جهانبگلو از متفکران سرشناس ايرانی و مروجان عدم خشونت [است]»

همین متفکر سرشناس و مروج عدم خشونت، تظاهرات دارودستة موسوی در اعتراض به شایعة تقلب، و تجمع مردمی که این نمایش مهوع را «باور» کرده و با شعار «مرگ بر جمهوری اسلامی» به خیابان آمده بودند را در هم آمیخته و آن را دلیل صلح آمیز بودن «جنبش سبز» می‌خواند:‌

«يک جنبش خشونت طلب هيچگاه نمی‌توانست ميليون‌ها معترض ايرانی را پس از انتخابات به خيابان‌ها بياورد[...]»

عجب! بر اساس این استدلالات «فلسفی» حتماً روح الله خمینی هم خشونت‌طلب نمی‌باید تلقی شود! چرا که برای ایشان هم کم به خیابان نیامدند! اما اگر پاسخ‌های خردمندانة‌ جهانبگلو را به دقت دنبال کنیم خواهیم دید که ایشان نیز مخاطب را ابله انگاشته و به واژگون‌نمائی مشغول‌اند. جهانبگلو «اجماع»، یعنی نفی فردی‌ات انسان را پرهیز از خشونت تعریف کرده:‌

«تاريخ يک درس مهم به ما می‌دهد و آن اين [...] که پرهيز از خشونت [...] ائتلاف و همکاری و بسيج گسترده مردم را ساده‌تر می‌کند [...] خشونت بدون شک به تجزيه و اختلاف منجر می‌شود[...]»‌

جهانبگلو با توسل به واژگان پوچ همان مزخرفات روح‌الله خمینی در باب «وحدت کلمه» را بازتولید می‌کند. بله، گله‌پروری و جمع‌پرستی که در تجربة تاریخی بشر همیشه مصداق خشونت بوده، از منظر فیلسوف دلخستة «سبز» نشان مخالفت با خشونت می‌باید تلقی شود! گویا جهانبگلو «تاریخ» را در مکتب بیشرمی رهبر فرزانه آموخته باشد. چرا که چندی پیش علی خامنه‌ای که در همة امور صاحب‌نظر است، مورخان را به «درست» نوشتن تاریخ انقلاب فرا خوانده بود؛ گویا ‌جهانبگلو تاریخ مورد نظر مقام معظم را «درست» می‌شناسد!









نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل



نسخة پی‌دی‌اف ـ گوگل(بارگیری)



نسخة پی‌دی‌اف ـ سکریبد



نسخة پی‌دی‌اف ـ داک‌ستاک


نسخة پی‌دی‌اف ـ تینک‌فری



نسخة پی‌دی‌اف ـ باکس‌نت



نسخة پی‌دی‌اف ـ کلمه‌ئو



نسخة پی‌دی‌اف ـ داکس‌تاپ



نسخة پی‌دی‌اف ـ هیوج‌درایو




Share







...



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت