تبرتیشه!
...
سگی را گر کلوخی بر سر آید
ز شادی برجهد کاین استخوان است
دمشان گرم این یانکیها! فیلم عملیات دیگران را به نام خودشان به نمایش در آورده و از هوش و ذکاوت و شهامت و دقت خود چه داستانها که برایمان نمیگویند! اصولاً یانکیها میانهشان با صنعت فیلم و تصویر خیلی خوب است؛ چرا که از طریق «فیلم» مخاطب را بهتر میتوان فریفت! «فتح» کرة ماه نیز فیلمی بود که مرحوم «ستانلی کوبریک» برایشان تهیه کرد تا در مسابقات فضائی از شوروی عقب نمانند. اما اینبار شرایط تفاوت کرده؛ حضرات ناچار شدهاند فیلمی را که دیگران از عملیاتشان در پاکستان گرفتهاند تا همزمان هشداری باشد به یانکیها و جیره خوارانشان در این کشور، به عنوان فیلم عملیات «نیروهای ویژة ارتش آمریکا» برای هیئت حاکمة ایالات متحد به نمایش بگذارند! با توجه به اینکه آمریکا تصمیم گرفته «سپر دفاعی» کذا را در کشور رومانی نصب کند، اگر سری به «رادیوفردا» و تصویر مربوط به فیلم کذا بزنید، در نگاه «رابرت گیتس»، وزیر دفاع سابق آمریکا آنچه ناگفتنی است خواهید شنید!
در واقع کنارهگیری «مستر» گیتس دلیل داشت؛ همچنانکه در وبلاگ «پنج و پالان» گفتیم سیاست «بمب و اسلام» که با ریاست جمهوری کارتر و تحت عنوان «دفاع از حقوق بشر» آغاز شد، دیگر به پایان خط رسیده! به همین دلیل است که پس از انتشار «خبر» مرگ بنلادن، وزیر امور خارجة جمکران به دیدار شیخ قطر شتافت و رادیوفردا نمایشهای تکراری و مهوع «خلیج فارس» و «خلیج عربی» را همزمان با «دین عقلانی» ملاممد خاتمی و غیراسلامی بودن مهرورزی به روی صحنه آورد.
در هر حال، پس از انتشار «خبر» قتل جنجالی بنلادن، از قضای روزگار مواضع روسیه در برابر ناتو تقویت شده! به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 4 مه 2011، امروز دیمیتری مدودف قرارداد انرژی هستهای صلحآمیز را با ترکیه به امضاء رساند و ژنرال «پاتروشف»، رئیس ستاد ارتش روسیه نیز برای مذاکره پیرامون همکاری این کشور با ناتو عازم بروکسل شد. همچنین پرنس چارلز برای ملاقات با اوباما به واشنگتن رفت و قرار شد ژان کلودتریشه، رئیس بانک مرکزی اروپا جای خود را به یک ایتالیائی بسپارد؛ دولت آلمان از این جایگزینی پشتیبانی کرده! فردا، 5 مه 2011 ، «نماز موشکیه» به امامت روسیه در «کالینینگراد» برگزار خواهد شد.
بله آنچه در پاکستان به وقوع پیوست هیچ ارتباطی با یانکیها و بنلادن نداشت. اولاً بنلادن برای آمریکا کار میکرد، ثانیاً زنده بودن ایشان، پس از عملیات 11 سپتامبر به هیچ عنوان «روشن و واضح و مبرهن» نیست! سازمان سیا برای تهدید دولتهای دیگر، به ویژه در اروپای غربی از نام «بنلادن» استفاده مینمود! به زبان سادهتر، نام «بن لادن» صورتک یانکیها بود که امسال در آخرین ساعات روز جهانی کارگر در هم شکست. طی دهة اخیر شاهد بودیم و هنوز هم شاهدیم که بخش نامطلوب عملیات سازمان سیا به حساب سازمان القاعده و بنلادن نوشته میشود، از آنجمله است انفجارهای اخیر در عراق که یکی از آنها در اعتراض به تجمع جوانان در کافه برای تماشای مسابقات فوتبال در یک محله سنینشین صورت پذیرفت! البته تخریب برجهای نیویورک در تاریخ 11 سپتامبر نیز به حساب بنلادن گذاشته شد. حال آنکه چنین نبود و تهاجم موشکی به پنتاگون در واکنش به تخریب برجهای دوقلو صورت گرفت! پیشتر هم گفتیم، رخدادهای 11 سپتامبر بازتاب درگیری محافل آمریکا بود که تحت عنوان ابلهفریب «مبارزه با تروریسم» به خارج از مرزها صادر شد.
ارتش آمریکا با توسل به این بهانه ابتدا به افغانستان و سپس به عراق حمله کرد تا بتواند در سواحل دریای خزر «حضور نظامی» داشته باشد. ولی با شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه این برنامة دلانگیز با اشکال کلی روبرو شد و ... و ائتلاف حماس با الفتح که روز گذشته در قاهره رسمیات یافت، به رویای آمریکا برای لنگر انداختن در سواحل دریای خزر نیز پایان داد. امروز نمایندگان حماس و الفتح در حضور جیمیکارتر، ناخدای اصلی سفینة اسلامگرائی در خاورمیانه، و عمرموسی و وزیر امور خارجة مصر بار دیگر برتوافقهای مذکور مهر تأئید گذاردند و اهود باراک و بنیامین نتانیاهو را به قول معروف «به عزای پدرشان» نشاندند. جای شیخ مسعود خالی که در «سوگ پدر» اهود باراک برایمان یک دهن روضه بخواند، بگذریم و بازگردیم به پاکستان!
معلوم نیست در پاکستان چه گذشته که یانکیها ناچار شدند ماوقع را به نام خود و تحت عنوان کشتن بنلادن در بوق بگذارند! بله، هنوز چند ساعتی از مراسم آشتیکنان مهرورزی با ولیفقیه نگذشته بود که جنجال رسانهای پیرامون کشته شدن «بنلادن» به راه افتاد! به ما گفتند یانکیها محل اقامت بنلادن را در پاکستان یافته و به آن حمله فرمودهاند، و از آنجا که بنلادن تسلیم نمیشد، وی را به قتل رسانده و جسدش را به دریا افکندهاند.
یکی بود یکی نبود! در روزگار قدیم در یمن و شاید در صحرای عربستان، پسری بود به نام اسامه بنلادن که خیلی خیلی بچة بدی بود و همه جا بمب میگذاشت. اسامه از سهامداران اصلی شرکت «کارلایل» بود، پدر جرج والکر بوش هم بنلادن را خیلی دوست داشت و به همین دلیل جرج والکر بوش حاضر نشد به دعوت اوباما پاسخ مثبت داده و در جشن نابودی بنلادن در محوطة «گراندزیرو» حضور به هم رساند! آوردهاند که پدر جرج بوش مثل ابر بهاری گریه میکرد و میگفت:
ـ اسامه، پارة تن من بود، من خودم اسامه را بزرگ کرده بودم، چرا در سالگرد روز جهانی کارگر او را کشتید؟ مگر دین و ایمان ندارید، آهای نامسلمونا! تکلیف بیوهها و یتماناش چه میشود؟
بله به احترام پدر، جرج والکر بوش دست رد بر سینة باراک اوباما زده گفت، ما اهل کوفه نیستیم پدرمان تنها بماند!
گرد نام پدر چه میگردی؟
آنقدر رادیوفردا «پدر، پدر» به راه انداخت که نه تنها احمدینژاد، رهبر فرزانه را بجای پدر متوفیاش نشاند که «لئون پانهتا»، وزیر دفاع جدید الانتصاب ینگه دنیا نیز«یاد پدر» کرد! این است دلیل انتشار «خبر» کشته شدن «بنلادن» در کشور مستقل پاکستان! خردجال در نیویورک به کنار، حتی کودکستانیها هم چنین خبری را باور نخواهند کرد. در داخل مرزها این «خبر» برای دستگاه اوباما مصرف انتخاباتی دارد، حال آنکه در «برونسوی» ینگهدنیا جنجال رسانهای کذا عقبنشینی آمریکا را در منطقه پوشش میدهد. از آن جمله است، پایان نبرد احمدی نژاد و خامنهای، دستگیری سران شرکتهای هرمی در ایران و ترکیه، سفر صالحی به قطر جهت پیگیری قراردادهای گاز، امضای توافقهای فتح و حماس در مصر، و نهایت امر سفر یک هیئت روسی به یمن برای حل بحران این کشور از طریق قانونی.
حل بحران از طریق قانونی، یعنی تضعیف استعمار غرب! همچنانکه به کرات در این وبلاگ گفتهایم در کشورهای استعمارزده، قانونشکنی و آشوب زمینهساز گسترش منافع استعمار بوده، هست و خواهد بود. برای در هم شکستن نظم جامعه در کشورمان، استعمار همواره به آخوند و اوباش متوسل شده، چرا که آخوند «بازگشت» به گذشتة موهوم را میطلبد، یعنی «پدرپرست» و نظمشکن است، و اوباش هم مجری فتاوی آخوند. پیشتر در مورد این ارتباط «پدر ـ فرزندی» بین آخوند و اوباش فراوان گفتهایم، و تکرار مکررات اتلاف وقت خواهد بود. «پدرپرست»، پویائی انسان در زمان و مکان مشخص را نفی میکند و با ارجاع به گذشتة موهوم، در واقع سکون و ایستائی را میستاید. استقرار دمکراسی با توسل به «نهجالبلاغه» و خلخال آن زن یهودی نمونهای است از هزاران مورد «پدرپرستی» اراذل پیرو خط امام. در فرهنگ دهخدا «پدر پیشه، تبر تیشه»، به تحقیر به کسی گفته میشود که علیرغم امکان پیشرفت و تحول، در جایگاه پست پدران خویش باقی میماند. دینفروش نیز به نوعی از انواع «تبر تیشه» است که به جایگاه مقدس «پدر» چسبیده.
بله «پدر» را دستکم نگیریم. پدر، همچون خدا، شاه و غیره «نماد قدرت» است! قدرتی که به ویژه در جوامع عقبافتاده «تقدس» یافته، و هرگز از سوی گلة گمشده به زیر سئوال نخواهد رفت؛ و اینهمه به دو دلیل. نخست اینکه روابط خانوادگی در هر حال غریزی است و از اینرو نمیتواند پایه و اساس منطقی داشته باشد. دیگر اینکه به دلیل ارتباط «پدر» و «باورها» در جوامع عقب افتاده هیچ قانونی برای محدود کردن اختیارات «پدر» وضع نمیشود؛ در نتیجه ایشان همچون خداوند ابراهیم مالک جان و مال همسر و فرزندان خویش شمرده میشوند و دستشان برای انواع وحشیگریها باز خواهد بود. کافی است به عربستان، پاکستان، امارات و ... و به ویژه به جمکران نیم نگاهی بیاندازیم تا به ارتباط «باورها» با توحش و تحجر و خشونت «پدرپرستی» پی ببریم. این است دلیل جنجال رسانهای پیرامون انواع و اقسام «پدر!»
رادیوفردا مراسم روضه و زوزه برای «پدر» لیلی پورزند به راه انداخته، رادیو زمانه در سوگ «پدر» هاله سحابی نشسته که البته هنوز در قید حیات است، و اما شیخ مسعود بهنود منبر رفته و همزمان برای پدر هاله و لیلی و پرستو مرثیه میخواند! ماجرای «پدرمعنوی» مهرورزی هم که نیازی به توضیح و تفسیر ندارد! ولی دیدیم که چگونه «پدر یافتن» مهرورزی باعث مرگ بنلادن شد! بهتر است بگوئیم ابترشدن سناریوی یانکیها در ایران باعث شد گاوچرانها «خبر» مرگ بنلادن را در بوق بگذارند تا عقبنشینیشان را پوشش دهند!
طی هفته گذشته، رسانههای جمکران و رادیوفردا پیرامون استعفای آخوند مصلحی، پذیرش این استعفا از سوی احمدینژاد و مخالفت پیگیر خامنهای با آن جنجال مفصلی به راه انداختند. با در نظر گرفتن نفرت عمومی از آخوند و به ویژه از شخص خامنهای که با ارسال نامه به وزیر مستعفی، آشکارا قانون اساسی جمکران را هم نقض کرده بود، برنامة یانکیها حذف خامنهای به نفع احمدینژاد بود! به عبارت دیگر، گاوچرانها شکمشان را برای یک حکومت اسلامی بدون آخوند در مرزهای جنوبی روسیه صابون زده بودند. از اینرو مخالفنمایان حکومت نیز آرام آرام و سینهخیز به سوی مهرورزی میخزیدند که ناگهان بساطشان در هم ریخت.
روز اول ماه مه، احمدینژاد در نشست هیئت دولت بدون آخوند مصلحی حضور یافت، رسانههای جمکران ارادت مهرورزی را به «ولیفقیه» در بوق گذاشتند و پاسدار شریعتمداری در کیهان تیتر زد، «رئیس جمهور به جایگاه ریاست جمهوری بازگشت!» در همین گیرودار بوقهای سازمان سیا اعلام کردند نیروهای آمریکا بنلادن را در نزدیکی اسلامآباد کشته، و برای رعایت قوانین اسلام، جسدش را به دریا انداختهاند! پیش از ادامة مطلب یک نکته پیش پا افتاده را یادآور شویم و آن اینکه از «منظر حقوقی» تا جسد کسی در دست نباشد، نمیتوان مرگ او را به اثبات رساند!
البته ما نمیخواهم به آن آستان مقدس جسارت کرده باشیم ولی اگر یانکیها چنین تعهدی به اجرای قوانین دین مبین دارند، چرا پیش از پرتاب لاشة بن لادن به دریا، اجازه ندادند خبرنگاران در محل حاضر شوند؟! پاسخ به این پرسش روشن است؛ تهاجم به محل اقامت بنلادن در حوالی معروفترین آکادمی نظامی پاکستان کار یانکیها نبوده، و اینکه بنلادن اصولاً در این محل زندگی میکرده نیز قابل اثبات نیست.
هر چند مقامات رسمی کشورهای جهان، ویراست رسمی مرگ بنلادن را به زیر سئوال نبردند، ولی واکنشها به این خبر یکسان نبود. بعضیها «خبر» نابودی بنلادن را برای «ارتقاء صلح» مثبت تلقی کردند، حال آنکه جیرهخواران عموسام در کشورهای اسلامی در صحت «خبر» تردید نکرده و با ابراز شادی و یا ابراز تأسف از کشته شدن بنلادن، بار دیگر توحش خود را به اثبات رساندند. اسمعیل هنیه، رهبر رو به استعفای حماس، از مرگ بنلادن ابراز تأسف کرد و کیهان جمکران، قتل رهبر القاعده را امری مسلم دانسته و نوشت: «آمریکا نوکرش را کشت!»
و اما کاردینال راتزینگر که در روز جهانی کارگر مراسم قوادپرستی و قدیسسازی به راه انداخته بودند، فرصت را برای به ارزش گذاردن بیبیگوزکهای ادیان ابراهیمی غنیمت شمرده اعلام داشتند، «بنلادن در آن جهان پاسخگوی گناهاناش خواهد بود!» به عبارت دیگر، دادگاههای این جهان کشک است؛ دادگاه عدل الهی اهمیت دارد، پس بیجهت کشیشهای کودکباره و عزیز ما را عذاب ندهید که در آن دادگاه الهی محاکمه خواهند شد و خداوند بخشندة مهربان به اصطلاح «پهنای گلیم را به آنان مینماید.» البته اظهارات پاپ در همة رسانههای پدرپرست و پدرسوخته انعکاس یافت. از اینرو کاردینال راتزینگر را با پدرسوختههای پدرپرست تنها میگذاریم تا «پی خر مرده بگردد که نعلاش را بکشد»، و میرویم به سراغ فیگارو که ماجرای بنلادن را از همه بهتر نقل کرده!
سایت فیگارو، مورخ 2 مه 2011 مینویسد، از آنجا که بنلادن تسلیم نشد، نیروهای آمریکائی او را کشتند! فیگارو همچنین ادعا کرده «ویلای مجلل» بنلادن در پاکستان یک میلیون دلار ارزش دارد. به گزارش فیگارو، بنلادن زمین این ویلا را خریده و درآن بنای مجللی ساخته که 3 طبقه و فاقد تلفن و خطوط ارتباطی بوده. بلندی دیوارهای ویلای کذا بالغ بر6 متر میشد و... و دولت پاکستان هم از هویت ساکنان این ویلا بیخبر بوده! یادآور شویم ویلای کذا ساختمانی است فکسنی در حوالی یک پادگان معروف نظامی! و در هر حال، پس از اینکه ارتش دلاور آمریکا بنلادن را به قتل میرساند، جسدش را به رزمناو «وینسن» منتقل میکند. در این رزمناو جسد بنلادن را طبق آداب اسلامی میشویند و در یک کفن سفید که مسلماً از چین وارد کردهاند میپیچند و برآن نماز میگذارند و چون طبق احکام شریعت، میباید حداکثر 12 ساعت پس از مرگ جسد متوفی را دفن کنند، جسد بن لادن را به دریا میاندازند تا اسلام خدشهدار نشود! بله، بچههای عزیز! این خلاصهای بود از قصة نابودی بنلادن توسط نیروهای آمریکائی که از قضای روزگار با نمایش مهوع قدیسسازی واتیکان تقارن زمانی یافت.
مسلما لئون پانهتا و پتریوس، روسای جدید پنتاگون و سازمان سیا تمام نبوغ خود را برای ردیف کردن چنین مهملاتی به کار بردهاند. پتریوس پیشتر نبوغ خود را در عراق و افغانستان به اثبات رسانده بود، و اما «پانهتا»! علیرغم خدمات درخشان در کاخ سفید در دورة ریاست جمهوری بیل کلینتن، از زمانیکه پانهتا به ریاست پنتاگون منصوب شده، به یاد «پدر» افتاده! در زبان ایتالیائی پدر را «پادره» گویند و خلاصه «پدر» در زبان مادری پانهتا، همچون «پنتاگون» با حرف «پ» شروع میشود! اما پدر «لئون پانهتا» هر پدری نیست! «کارمل پانهتا» در آمریکا رستوران داشت و اینک پسرش در پنتاگون به کمک پتریوس در سازمان سیا برایمان «پاستا فاجولی» میپزد!
ایتالیائیها با خمیر، لوبیا، ربگوجه، روغن زیتون، پیاز، سیر و غیره معجونی به نام «پاستا فاجولی» درست میکنند. این آش شله قلمکار را مهاجران ایتالیائی همچون پیتزا و سپاگتی و مافیا با خود به ینگهدنیا آوردهاند! و با توجه به موادی که در «خبر» کشته شدن بن لادن به کار رفته، میباید بگوئیم دستپخت «پانهتا ـ پتریوس» قابل خوردن نیست؛ از قدیم گفتهاند «آشپز که دوتا شد، آش یا شوره یا بیمزه!» ولی اهمیت مطلب به خبر «نابودی» بنلادن محدود نمیشود؛ مهم این است که جسد این شهید راه حق هم نابود شده و آنگلوساکسونها نمیتوانند به روال معهود برای جیرهخوارشان «امامزادهسازی» کنند! چنین مشکلی را، آنهم در روز جهانی کارگر، مسلماً دیگران برای آنگلوساکسونها ایجاد کردهاند.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت