سوج طلائی!
...
گفت ای خر اندر این باغات که خواند
دزدی از پیغمبرت میراث ماند
گویا حزب جمهوریخواه آمریکا حاضر نیست به کاخ سفید بازگردد، در نتیجه حاکمیت آمریکا برای تقویت حزب دمکرات، «بازتولید» معرکة جیمیکارتر در ایران را به مصلحت دیده و بساط «عدالت علوی»، ویراست «سایروس ونس جونیور» به راه افتاده. یادآور شویم سایروس ونس «راحل»، پدر دادستان منتخب نیویورک، وزیر امورخارجة جیمی کارتر بود که پس از افتصاح طبس استعفا فرمود و در یوگسلاوی سابق، تلاشهای انساندوستانة محفل کارتر را در رکاب مادلن البرایت ادامه داد.
حال همین محفل که در دهة هفتاد، به بهانة ضدیت با شوروی، دامنة سرکوب دینی را از طریق کودتا در ایران، ترکیه و پاکستان گسترش داد، با تشکیل محور بریتانیا، ایرلند، آمریکا قصد دارد به قدرت بازگردد تا همچون دوران جنگ سرد، با تبدیل حقوقبشر به ابزار گسترش توحش خود کل منطقه را در لجنزار «دین» غرقه کند. به این ترتیب، در میانمدت لجنزار مذکور از طریق کوسوو به درون صربی راه خواهد یافت. همزمان شاهدیم که واتیکان برای ورود «کرواسی» و دیگر بقایای «غیرارتدوکس» یوگسلاوی به اتحادیة اروپا به تکاپو افتاده. به موازات تلاشهای خداپسندانة واتیکان، اتحادیة کذا میتواند با اخراج برخی کشورهای اروپای شرقی، جغرافیای «جنگ سرد» را کمابیش احیا نماید. محفل کارتر، برای بازگشت به این دوران نورانی و رونق دکان «حقطلبی» شکمش را صابون مفصلی زده. برای بازگشائی چنین دکان پردرآمدی است که «سایروس ونس جونیور» با حمایت رسانهها، نمایشنامة «دشک و نفیسا» را به روی صحنه برده.
پرسوناژ پلید این نمایشنامه، همان «دشک»، یا «دومینیک شتروس ـ کن» است که رسانهها ضمن تأکید مکرر بر یهودیات او، با هدف گسترش نفرت، هر روز تجمل زندگیاش را هر چه بیشتر به رخ شوتوپرتها میکشند. «دشک» را همه میشناسند؛ مردی است سفیدپوست، ثروتمند، یهودی و طرفدار اسرائیل که به یک زن فرودست، سیاهپوست و «مسلمان» به نام «نفیسا دیالو» تجاوز کرده. نفیسا، زنی است «زحمتکش»، که به قول «ناخ»، با جامعه «تعامل» داشته و «کسب» درآمده میکرده. برخلاف «دشک» که با تصاویر و تجملاش رسانهها را پر نموده، قربانی تجاوز، یعنی نفیسا، همچون امام غایب شیعیان نامرئی است! به ما میگویند، نفیسا سرپرست خانواده بوده و در محلة فقیرنشین نیویورک زندگی محقری داشته و... و شاید هم ایشان با «حجاب اسلامی» در دادگاه حضور یابند تا اتحاد جماهیر نوکری را در سنگرحق «مستر» ونس جونیور قرار دهند!
از سوی دیگر، وکلای مدافع «دشک»، همچون موکلشان به ثروت و قدرت مرتبطاند، حال آنکه وکیل مدافع نفیسا، مرد سیاهپوستی است که همچون پیامبر «اسلام» و به ویژه «حاخ روحالله»، رهبر کبیر انقلاب ارتش ناتو، کمر به مبارزه با مستکبرین بسته. ایشان روز 6 ژوئن، که از قضای روزگار با سیامین سالگرد تخریب نیروگاه هستهای «اوزیرک» عراق همزمانی داشت، در ظاهر خطاب به «متهم»، و در واقع خطاب به شوتوپرتها فرمودند، «از ثروت، قدرت و نفوذ جهانی شما هراسی نداریم و ... و موکل ما در برابر دادگاه، ظلم و ستمی را که متحمل شده بازگو خواهد کرد.» بله، همچنانکه میبینیم در این تراژدی نیز همچون تئاتر 22 بهمن 57، «مسلمین» با «دستخالی» در برابر «استکبار» ایستاده، «حق» میگویند و «حق» میطلباند، البته با حمایت آشکار محفل جیمی کارتر!
در این نمایشنامة دلپذیر، «مستر» سایروس ونس جونیور، دادستان منتخب، نقش «عین اول» شیعیمسلکان، یعنی همان «امام علی» را ایفا میفرمایند؛ البته در هزارة سوم و در شهر نیویورک! میبینیم که اسلام یانکیهای «قبیلة طلائی» حرف ندارد! مسلم است که اگر حضرات خواهان بازگشت به دوران «کندی» روشنضمیرشان باشند، منطقاً در فرانسه سوسیالیستها نمیتوانند وارد کاخ ریاست جمهوری شوند! این است دلیل بند آمدن زبان کاخ الیزه در برابر جنجال «دشک!» و این است دلیل کشف «خیار خطاکار» در اسپانیا، سفر کاردینال راتزینگر به «کرواسی»، و ... و از همه مهمتر استقبال گرم اوباما از آنجلا مرکل در واشنگتن!
سفر الیزابت دوم و باراک اوباما به «ایرلند»، نشان از توافق اینان برای واگذاری قدرت به «قبیلة طلائی» دارد. ارادت به فاشیسم و نزدیکی به مافیا از ویژگیهای قبیلة مذکور است. و اگر به یاد داشته باشیم دولت جان.اف.کندی نه تنها جنگ ویتنام، که ترور حسنعلی منصور و «پانزده خرداد» و خلاصه «آشوب» را نیز در ایران به راه انداخت. به نظر میرسد «سایروس ونس جونیور»، دادستان نیویورک که از این پس او را «س.و.ج» خواهیم خواند، قصد دارد با توسل به محاکمة «دشک» به «دوران نورانی» شهید جان. اف. کندی روشنضمیر بازگشته و راه را برای ورود «قبیلة طلائی» به کاخ سفید هموار نماید. یادآور شویم «قبیلة طلائی» در آمریکا به گروهی از مهاجران ایرلندیتبار ارجاع میدهد که همچون قبیلة کندی از راههای «شناخته شده» و بسیار «شرافتمندانه» به ثروت و قدرت دست یافتهاند.
پس در انساندوستی «سایروس ونس جونیور»، دادستان نیویورک تردید روا نیست! ایشان جریانی را رهبری میکنند که در جامعة آمریکا خود را مدافع «اخلاق» و به ویژه پشتیبان «زنان فرودست» جا زده، حال آنکه جریان مذکور در ارتباط مستقیم با قوم و قبیلة خوشنام «کندی» و دیگر اعضای «قبیلة طلائی» قرار دارد. و برای تحقق آرزوهای قبیلة طلائی حضرات به تداوم جنجال رسانهای پیرامون تجاوز «دشک» نیاز دارند. به همین دلیل دادستان نیویورک از حل قضیه به طریق «دوستانه» ممانعت به عمل آورد و متهم را، البته به صورت غیرمستقیم، در موضعی قرارداد که بجای جلب رضایت شاکی، یعنی پذیرش جرم و پرداخت جریمه و باقی قضایا، اتهام خود را انکار کرده، و به قول فرانسویها بگوید، «نوت گیلتی!» بین خودمان بماند؛ وقتی فرانسوی به زبان انگلیسی سخن میگوید، شنونده، اگر همچون نویسندة این وبلاگ ایرانی باشد، میپندارد طرف به زبان چینی تسلط دارد! باری، روز فرخندة 6 ژوئن سالجاری، رسانههای فرانسه ذکر «نوت گیلتی» گرفته و چنین وانمود میکردند که «دشک» با «رد اتهام»، یعنی انکار تجاوز جنسی، از خود شهامت نشان داده، حال آنکه به هیچ عنوان چنین نیست!
با توجه به این امر که وکلای «دشک»، ارتباط جنسی ایشان را با کارگر سوفیتل به زیر سئوال نبرده و از «رابطة دوسویه» سخن میگویند، در واقع پیش از محاکمه، ارتباط جنسی موکل خود را با «نفیسا» مورد تأئید قرار دادهاند و این امر ثابت میکند که رئیس صندوق بینالمللی پول با کارگر هتل همبستر شده و اسناد و شواهد این عملیات قهرمانانه در اختیار دادستانی است. با توجه به سوابق «دشک» در امر مقدس تجاوز جنسی، «سایروس ونس» میتواند محاکمه را به نفع زن کارگر رنگین پوست و احیاناً «محجبه» تمام کند.
برای روشن شدن مطلب لازم است توضیح دهیم که در چنین مواقعی، یعنی زمانیکه اسناد و شواهد کافی جهت اثبات جرم وجود دارد، و متهم نیز سرشناس بوده و از جایگاه اجتماعی مهمی برخوردار است، وکلای متهم برای ممانعت از گسترش دامنة جنجال، در برابر «پذیرش جرم»، به دادستان پیشنهاد «مذاکره» میدهند تا کار به محاکمه نکشد. چرا که در صورت محاکمة متهم، میباید «شاکی» در برابر دادگاه جزئیات جرم، یعنی «تجاوزجنسی» را توضیح دهد! همچنین دادستان میتواند از تمامی افرادی که «دشک» را به تجاوز و خشونت جنسی متهم کردهاند، بخواهد تا با حضور در دادگاه و ذکر جزئیات، بر علیه ایشان «گواهی» دهند. فعلاً با در نظر گرفتن اوضاع نابسامان اقتصادی در آمریکا و جنجال رسانهها پیرامون ریختوپاش «دشک»، خشم و نفرت بر افکار عمومی حاکم شده و خلاصه زمینه برای بهرهبرداری سیاسی محفل کارتر بسیار مناسب است. اگر به این مجموعه، چهرههای درهم وکلای «دشک» و لحن تند قاضی دادگاه را بیفزائیم، پیشبینی پردة پایانی این نمایشنامه چندان دشوار نیست. البته یک نکته را در نظر داشته باشیم که در جلسات بعدی، وکلا میتوانند جهت بیرون کشیدن گلیم پارة «دشک» از آب، «پذیرش اتهام» را البته به صورت «محرمانه» مطرح کنند، و با پرداخت خسارت از ادامة جنجال ممانعت به عمل آورند. در هرحال، نتیجة این نمایش به موقعیت «قبیلة طلائی» در افکار عمومی بستگی دارد.
به یاد داشته باشیم که این قبیلة مزور اخیراً عملیات پاکسازی و ظاهرسازی را با اخراج «آرنولد شوارتزنگر» از خانوادة کندی آغاز کرد. همسر کاتولیک «آرنولد» پس از 25 سال زندگی مشترک و کورکورانه با ایشان، ناگهان به «حقیقت» پیبرد و از آنحضرت جدا شد؛ هر چند کلیسای کاتولیک طلاق را به رسمیت نمیشناسد! در گیرودار تصفیه در قبیلة کندی بود که پس از گذشت حدود یک سده از روابط تیرة ایرلند با بریتانیا، ملکة انگلستان نیز راهی ایرلند شد و نیاکان باراک اوباما ایرلندی از آب درآمدند! خوبی اوباما این است که نیاکان فرضیاش یک پا در اسلام و قارة آفریقا دارند، پای دیگرشان هم در غرب و در مرکز کاتولیسیسم ایرلند است! به همین دلیل اوباما از آنجلا مرکل استقبال گرمی به عمل آورد! چرا که رأی ممتنع آلمان زمینة جنگافروزی را در لیبی فراهم کرد و از سوی دیگر، شایعه پراکنی دولت آلمان، «خیارگیت» را بر اسپانیا و نهایتاً بر اتحادیة اروپا تحمیل نمود! خلاصه بگوئیم آلمان تلاش میکند خود را به محور نوین آمریکا، بریتانیا، ایرلند نزدیک کند، چرا که روسیه در برابر این محور دستاندرکار ایجاد محور امنیتی «نروژ ـ روسیه ـ ترکیه» شده.
به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 7 ژوئن 2011، «یوگنی پوتاپوو»، که بر مانور مشترک هوائی «روسیه ـ ناتو» نظارت دارد، اظهار داشت، روسیه و ناتو میخواهند یک منطقة واحد امن ایجاد کنند که از «دماغة شمال» در نروژ تا «بسفر و داردانل» در ترکیه را شامل خواهد شد. وی میافزاید:
«جهت دفاع از امنیت شهروندان خود آمادهایم همة امکانات خود را به کار بندیم.»
همزمان با انتشار این گزارش، وزیر امورخارجة لیبی به چین رفت، و «مارگلوف»، نمایندة ویژة دیمیتری مدودف برای مذاکره با مخالفان قذافی وارد بنغازی شد؛ مارگلوف سپس به مصر خواهد رفت. حال که به مصر رسیدیم بهتر است به حکومت مردهشویان و شرکایشان در موساد بگوئیم، روز گذشته، جمعیت «اخوانالمسلمین» در مصر یک حزب سیاسی «غیرمذهبی» به نام «آزادی و عدالت» تأسیس کرد و کمیسیون احزاب سیاسی مصر نیز حزب مذکور را به ثبت رساند.
«[...] سایت رسمی جمعیت اخوانالمسلمین گزارش داد [...] حزب آزادی و عدالت مدنی و غیرمذهبی خواهد بود[...]»
این خبر در سایت فارسی نووستی، مورخ 17 خردادماه سالجاری انتشار یافته و دیگر رسانهها در مورد آن سکوت اختیار کردهاند، چرا که همزمان، سازمان ملل با صدور بیانیهای حساب «طالبان خوب» را از «القاعدة بد» جدا کرد. پس دلیلی ندارد که بوقهای جنگفروشان از تأسیس حزب «غیرمذهبی» در کشور مصر استقبال به عمل آورند. اینچنین بود که همة امیدهای «حاخ» و «موساد» برباد رفت! و خلاصه سفر رابرت گیتس به افغانستان نتوانست دکان نوکران را در جمکران از ورشکستگی نجات دهد. به عبارت دیگر پاسخ شکرخوریهای «حاخ» و «هنیه» در باب فلسطین را، اربابشان یعنی پنتاگون دریافت کرد و صدایاش هم در نیامد. بهتر بگوئیم، رسانهها سروصدایاش را در نیاوردند تا تصویر «قدرقدرت» ارباب خدشهدار نشود. در عوض نمایندة روسیه در ناتو، در باب نصب سپر دفاعی صابون مفصلی به تن دوستان رابرت گیتس و شرکایاش در اروپا زد.
به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 7 ژوئن سالجاری، نمایندة روسیه در مجموع چنین اظهار داشت که، «ما هرگز از ناتو تضمین حقوقی برای نصب سپر دفاعی نخواستهایم؛ این تضمین را از ایالات متحد میخواهیم، چرا که سپر دفاعی به آمریکا تعلق دارد، نه به ناتو. هم اکنون ایالات متحد در حال نصب این سپر در خاک رومانی است [...] اروپائیها تصمیم گیرنده نیستند؛ نقش تماشاچی دارند[...] آمریکا به بهانة دفاع از اروپا در برابر موشکهای خطرناک ایران، در خاک اروپا سپر دفاعی نصب میکند به همین دلیل ما از اروپا تضمین حقوقی نمیخواهیم[...] ما از ایالات متحد میخواهیم که رسماً تضمین کند سیستمهای سپردفاعی روسیه را نشانه نخواهند گرفت.» دیمیتری روگوزین در ادامه، ضمن تشبیه اروپا به گاراژ اتومبیل آمریکا، اظهار داشت:
«ما نظر گاراژ را نمیپرسیم، بلکه میخواهیم بدانیم تصمیم راننده چیست؟»
دیمیتری روگوزین چه میگوید؟ نمایندة روسیه در سازمان ناتو رسماً به «نقش تزئینی» اروپا اشاره دارد. ما نیز بارها و بارها گفتهایم فرماندة ناتو در پنتاگون نشسته و به همین دلیل است که هیچیک از کشورهای اروپا حق ندارند نظامیان آمریکا را، حتی اگر اینان مرتکب قتل شوند، محاکمه کنند. مسلماً دیمیتری روگوزین پیشتر هم از این مسائل آگاهی داشته ولی هرگز با چنین صراحتی آنها را مطرح نکرده بود. حال چه پیش آمده که یک مقام مسئول روسیه، واقعیات را آنچنان که هست بر زبان میراند؟ پاسخ به این پرسش را در نمایش «سوج» و به ویژه در سخنان پیامبرگونة وکیل مدافع «نفیسا دیالو» خواهیم یافت.
در واقع محاکمة «دشک» بهانه است؛ هدف اصلی شخصیتسازی از فرزند خلف سایروس وانس، و نهایت امر کشاندن بحران «اسرائیل ـ فلسطین» به افکار عمومی آمریکاست. اینهمه در پوشش اقامة دعوی علیه «یهودی ثروتمندی» که به «نوامیس زحمتکش» مسلمانان تجاوز کرده! به عبارت دیگر، «قبیله طلائی» برای پیشبرد اهداف انسانستیزش به تزریق ادبیات سیاسی «فاشیست ـ مسلمانها» به جامعة آمریکا نیاز پیدا کرده و تلویحاً چنین میگوید: مستضعفین! از هیچ قدرتی نهراسید! برای مبارزه با استکبار، یعنی «اسرائیل» و دفاع از نوامیس اسلام، یعنی فلسطین بپاخیزید! خلاصه بگوئیم برای بالابردن بیرق سبز «لا اله الی الله» در جهان، حضرات به پائینتنة رئیس صندوق بینالمللی پول و کارگر مسلمان نیاز داشتند. میباید حضور حامیان باراک اوباما، به ویژه حضور قوم و قبیلة کندی عرض کنیم «جنگ سرد» به پایان رسیده! با جنجال پیرامون پائین تنة «دشک» و «دیالو» نمیتوان سیاستگزاری کرد.
...
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت