موز و مواد!
...
موز مکی اگر چه دارد نام
نکنندش چو شکّر اندر جام
دیویدکامرون، نخست وزیر بریتانیا میخواهد با «دست پر» و از «موضع قدرت» وارد مسکو شود؛ برای تحقق چنین خواستة «مقدسی» ایجاد «اجماع» پیرامون «شاپور بختیار» الزامی است! به عبارت دیگر، مصلحت چنین ایجاب میکند که ارتش ناتو ضمن «بازتولید» سناریوی مهوع 32 سال پیش خود در ایران، یکبار دیگر ما را به سپر بلای غرب در برابر کرملین تبدیل نماید. روند کار چنین است که ابتدا با به راه انداختن کاروانهای خردجال در غرب، یک «سنگر حق» برای بختیار ساخته و پرداخته، سپس همین سنگر را در ایران مستقر میکنند و ابهام تازه نفس بجای ابهام فرسوده مینشیند.
واکنش انسانها در برابر «ابهام» همواره «قابل پیشبینی» است! این است هدف تبلیغات استعمار از مبهم نمایاندن شاپور بختیار؛ به بیراهه کشاندن ملت ایران از طریق «هدایت» افکار عمومی. روندی که بیش از یک سده با توسل به شعار پوچ «استقلال» یا «حفظ منافع ملی» و «مقدسات دینی» بر ما ملت تحمیل شده و میشود. به عبارت دیگر، تاکنون مطالبات استعمار در این پوششهای فریبنده به ایرانیان فروخته شده. ملی کردن نفت، کودتای 22 بهمن 1357 و «جنبش سبز» نمونههائی است از این سیاست ضد ایرانی. سیاستی که اکنون میکوشد خود را در پناه «نام» شاپور بختیار قرار داده، تاراج و سرکوب در ایران را گسترش دهد. انتشار سلسله مطالب رادیوفردا و بیبیسی در مورد شاپور بختیار، و به ویژه انتشار متن مصاحبة جمشید برزگر با فرح پهلوی بیدلیل نیست.
تلاش شیپورهای ارتش ناتو قرار دادن شاپور بختیار در بطن یک «ابهام» است. چرا که واکنش انسانها به «ابهام» هرگز «منطقی» نخواهد بود. دلیل هم روشن است؛ انسان زمانی میتواند در برابر مسائل از خود واکنش منطقی نشان دهد که بتواند آنها را بررسی و «تحلیل» کند؛ «ابهام»، غیر قابل شناسائی است و نمیتواند مورد بررسی قرار گیرد. از اینرو ایجاد «اجماع» پیرامون «ابهام» سادهترین کار ممکن خواهد بود، چرا که «هر کسی از ظن خود» یار ابهام شده و به دلائل شخصی، حرفهای و حتی خانوادگی به دفاع از همین «ابهام» قیام میکند. این است دلیل تلاش بوقهای استعماری جهت ارائة تصویر «مبهم» و همزمان «دلفریب» از شاپور بختیار! حضرات میخواهند پیرامون تصویر مبهم «بختیار» به قول آن وحشی بیابانی «وحدت کلمه» به وجود آورند، همانطور که 33 سال پیش همین شرایط را برای خمینی، غلام خانهزادشان تأمین کردند.
«جونم براتون بگه»، برای تبدیل شاپور بختیار به «رهبر انقلاب»، رادیوفردا و بیبیسی واقعاً سنگ تمام گذاشتهاند. «شاپور بختیار» شیفتة حافظ بوده؛ با حاج مانیان آخوندپرست میانة خوبی داشته؛ از «امام خمینی» کسب نظر میکرده؛ و ... و اما از همه مهمتر، بیبیسی از قول فرح پهلوی به ایرانیان میگوید، هدف ژنرال هویزر حمایت از «انقلاب» و سقوط دولت بختیار بوده. بله، این نخستین بار است که این رادیوی «مقدس» دست به چنین فداکاری بزرگی زده. تا دو روز پیش همة بوقهای ارتش ناتو از جمله رادیوفردا، هدف مسافرت هویزر به ایران را «پشتیبانی» از دولت بختیار معرفی میکردند، و در واقع به تکرار مزخرفاتی میپرداختند که جهت مصرف جیرهخوارانشان در روزنامههای «رسمی» جمکران تولید کرده بودند. اما «بیبیسی» از طریق مصاحبه با فرح پهلوی این بساط را برچید، و با ظرافت تمام زیر پای یانکیها را کشید. از قدیم گفتهاند: هنر نزد انگلیسیان است و بس!
حضرات برای جابجائی قدرت در ایران، اینبار با سه «شهید» به میدان آمدهاند: «شاپور بختیار»، «راشل کوری» و «احمد شهید!» از سه «شهید» مذکور، آخری در قید حیات است و دو تن دیگر جان باختند تا حق و حقوق یانکیها و بریتانیا خدشهدار نشود. شاپور بختیار همچون پدر و بسیاری از افراد خانوادهاش قربانی سیاست استعماری بریتانیا شد. راشل کوری، آنطور که گفته میشود، در راه دفاع از حقوق فلسطینیان به «شهادت» رسیده، و مسلم بدانیم که «دکتر» احمد شهید نیز در راه دفاع از حقوق بشر در ایران به «کوری» دچار خواهند شد تا حضرت دیوید کامرون، دستخالی به مسکو تشریف نبرند! البته ساواک جمکران نیز برای خدمت به ارباب قیام کرده و سرعت اینترنت را افزایش داده تا بادگلوی تولیدی لندن و واشنگتن هرچه سریعتر به «مصرف» ملت اسلامزدة ایران برسد، و یک «انقلاب» یا بهتر بگوئیم یک کودتای «مردمی» دیگر از راه فرا رسد. مگر در دورة شاه چگونه «انقلاب» به ثمر رسید؟ با یکجانبهگرائیهای گام به گام، در زمینة اقتصاد و سیاست، با توسل به فتوی، ترور، آشوب و سرکوب. این روند جادوئی در میانمدت «خودبراندازی» را امکانپذیر میکند.
البته رسانههای غرب هرگز به «خودبراندازی» اشاره نکرده و نخواهند کرد، چرا که در اینصورت در تمام کشورهای استعمارزده، نقاب فریبندة «انقلاب» از چهرة پلید کودتاچیان مزدور استعمار برداشته میشود، و به ویژه ماهیت واقعی «انقلابشان» در ایران بر همگان آشکار خواهد شد. جریان «انقلاب» از این قرار بود که ژنرال هویزر را به ایران فرستادند تا ارتش را همچون آخوند «در کنار مردم» قرار دهد. ایشان هم در یک چشم بهم زدن این مهم را به انجام رساند، و به ارادة الهی «معجزه» شد!
چندین افسر گارد جاویدان به قتل رسیدند، و یکشبه «انقلابیون» از شر آندسته سران ارتش که ممکن بود با کودتا مخالفت کنند، آسوده شدند! اینچنین بود که اهرمهای «نظامی ـ امنیتی» که از دیرباز جهت سرکوب ملت ایران تعبیه شده بود، یعنی ارتش، ساواک و شهربانی دستنخورده، مانند یک «نون خامهای» درسته رفت توی بشقاب «امام سیزدهم!» همانطور که چندی پیش نیز در ترکیه، ارتش ناتو در برابر ابهت و عظمت و قدرت حزب مفلوک رجب اردوغان عقبنشینی کرد.
بله هیچ قدرتی نمیتواند در برابر «حکومت اسلامی» مقاومت کند، به ویژه اربابان این قماش حکومت که در لندن واشنگتن نشستهاند و همچنان در ایران، آرزوی «انقلاب» در سر میپرورانند؛ اینبار «انقلابی» بر علیه اسلام و به طرفداری از «تصویر» گنگ یک سیاستمدار خوشنام که او را در «پروپاگاندشان» شاپور بختیار میخوانند! البته اینان به هیچ عنوان خواهان استقرار دمکراسی در ایران نیستند، میخواهند از بختیار همان استفادهای را ببرند که سه دهة قبل، از غلام خانهزادشان، روح الله خمینی بردند. یعنی تبدیل تصویر بختیار به یک رهبر فرهوش جهت سازمان دادن به براندازی.
اینگونه است که در مطلب «دکتر» میلانی، شاپور بختیار تبدیل میشود به یک پدیدة «نیستدرجهان»، یعنی آمیزهای از «سیاوش»، پرسوناژ محبوب شاهنامه، و نمایهای از الگوی فاشیسم اسلامی یعنی، «اسوة فضل و کمال» و غیره، چرا؟ چون شاپور بختیار در این جهان نیست و میتوان بدون اشاره به عملکرد واقعیاش، «ستایش» و «نکوهش»، یعنی مداحی و هتاکی و ابتذال و پوچ پردازی را در مورد او به اوج رساند. بهترین نمونه، پرداختن حضرات به زندگی خصوصی شاپور بختیار است. چه لزومی دارد که از همسر و فرزندان و ازدواج و طلاق بختیار آگاه شویم؟ مگر معیار سنجش یک دولتمرد با حریم خصوصیاش پیوندی دارد؟ به هیچ عنوان. ملاک سنجش یک سیاستمدار چیست؟ سیاستی که او مبلغ و سخنگوی آن میشود.
سیاست بختیار طی 37 روز نخستوزیری چه بود؟ مخالفت با تعیین سیاست در کوچه و خیابان. به ویژه مخالفت با تظاهرات خیابانی طرفداراناش! شاپور بختیار، برخلاف محمد مصدق، هرگز بر طبل توخالی «مردم»، و «حضور» تودهها در خیابان نکوفت. به عبارت دیگر در قاموس بختیار «لشکرکشی خیابانی» و عربدهجوئی همواره مردود شمرده شده.
باری، سایت «بیبیسی» تصاویری از میتینگ سیاسی جبهةملی در سال 1340 منتشر کرده. نیمنگاهی به تصاویر مذکور کافی است که با دلائل «انقلاب سفید»، لاتبازی روحالله خمینی و ترور منصور آشنا شویم. به موازات طرح مطالبات جبهة ملی، نعلینها را نیز جهت سرکوب همین مطالبات به میدان آوردند. پس از میتینگ جبهه ملی در سال 1340، یانکیها با تکیه بر ناکامی و ندانمکاریها در برنامههای انقلاب سفید، با رها کردن قلادة روحالله خمینی، و ایجاد آشوبهای خیابانی، رهبرسازی و سربازگیری را آغاز کردند. پس از 15 سال، سران خود فروختة جبهةملی و ارتش شاهنشاهی آخوند را در دامان خود گرفتند و تلاشهای مقدس «هویزر» به نتیجة مطلوب رسید.
چندی پس از میتینگ 1340 خورشیدی، «انقلاب سفید»، ترور حسنعلی منصور و به ویژه ظهور دجالی به نام روحالله خمینی را شاهدیم. ایشان با جامعة مختلط مخالف بودند و اظهارات ابلهانهشان در تاریخ به ثبت رسیده. هر چند سایتهای حکومت مردهشویان به قول راوی «توپ مرواری»، با «کد یسار و عرق زهار» به بازنویسی و بزک اظهارات مضحک و متحجرانه او مشغولاند تا تصویر «سیاستمدار فرهیخته» از این وحشی بیابانی ارائه کنند. ولی ما به مناسبت 77 امین سالگرد تأسیس بنگاه استعماری «پارس»، و جهت ارائة ابعاد پوچپردازیهای پسر «کریم سنجابی» در ستایش «پدر» فرصت طلبشان، فرازهائی از عربدهجوئی و نفسکشطلبی رهبر «انقلابشان» را در باب «مخالفت با کاپیتولاسیون» در همینجا میآوریم:
«[...] استقلال ما را فروخت [...] ملت مسلم ایران را پستتر از وحشیها در دنیا معرفی كرد [...] در ازای وام دویست ملیون كه سیصد ملیون دلار پس بدهند [...] روحانیون با این مطالب چه بكنند؟ [...]اگر نفوذ روحانیون باشد، نمیگذارد این ملت اسیر انگلیس [و ] آمریكا باشد. [...] نمیگذارد [...] اسراییل قبضه كند اقتصاد ایران را [...] كه كالاهای اسراییل در ایران بدون گمرك فروخته بشود! [...] نفوذ روحانیین [...] نمیگذارد [...] مجلس با سرنیزه درست بشود [...] نمیگذارد [...] دختر و پسر با هم در آغوش هم كشتی بگیرند. چنانچه در شیراز شده [...] نمیگذارد [...] دخترهای معصوم مردم زیردست جوانها در مدارس باشند [...] كه زنها را در مدرسة مردها ببرند، مردها را در مدرسة زنها ببرند و فساد راه بیندازند [...] اگر نفوذ روحانیون باشد توی دهن این دولت میزنند! توی دهن این مجلسمیزنند و وكلا را از مجلس بیرون میكنند [...] قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ [...] گناهكار است كسی كه داد نزند [...]»
صادرات قبیلة «ئوفر» به جمکران، و مسافرت مرداک به تهران را فراموش کنید! رهبر حکومت مردهشویان «مستقل» است. «استقلال» رهبرانقلابشان از استقلال محمد مصدق سرچشمه گرفته بود که در استقلال «هیتلر» ریشه دارد. همان استقلالی که چند روز پیش در «شپیگل» نیز آن را شاهد بودیم. این قماش «استقلال» نیستدرجهان و کشکی در کشور ایران زمینهساز یکجانبهگرائی و مرزشکنی میشود.
صدور فتوی، ترور، نقض مقررات و قوانین بینالمللی، دخالت به زندگی اجتماعی و فرهنگی انسانها از موضع «حلال و حرام» و ... و دخالت به امور دیگر کشورها. پیش از کودتای آیرونساید نیز این روند حاکم بود و به تدریج گسترش یافت. پس از پایان جنگ جهانی دوم، این ترورها به دستور بیگانه، و توسط باند تروریستهای «فدائیان اسلام» صورت میگرفت.
این خیمهشببازیها راه را برای «جبهة ملی» و محمد مصدق باز کرد تا ایشان جهت ملی کردن نفت و تحمیل تحریمهای اقتصادی و یک کودتای «مردمی» به ملت ایران دستشان باز باشد. پس از کودتا، محمد مصدق ترفیع درجه گرفت و تبدیل شد به «قهرمان ملی!» در مرحلة بعد، چند نخستوزیر «کوتاه مدت» تشکیل دولت دادند، و سرانجام نوبت رسید به حسنعلی منصور که مورد پسند اربابان فدائیان اسلام در لندن و واشنگتن قرار نگرفت، و ترور شد تا امیرعباس هویدا بتواند در جایگاهی قرار گیرد که به هیچ عنوان شایستگیاش را نداشت. این بود دلیل 13 سال صدارت هویدا: سفله پروری استعمار.
طی این 13 سال، فدائیان اسلام هیچ شکایتی نداشتند، کمال رضایت را از خود نشان دادند و یکبار هم به جان هویدا سوءقصد نکردند، چرا که اربابانشان از «امیرعباس» خشنود و راضی بودند. حال که با فواید «استقلال»، ویراست ملا و آخوند، یعنی توحش و مرزشکنی آشنا شدیم بپردازیم به «استقلال» حنازرچوبه که 77 سال از عمر «پربار» و مستقلاش میگذرد! حنازرچوبه، مورخ 19 مردادماه سالجاری در مطلبی با کد: 30515171 با کمال افتخار این خبرگزاری را «دست بزن نظام» معرفی کرده و مینویسد:
«[...] ايرنا كه رهبر معظم انقلاب [...] از آن به عنوان نبض نظام و دست بزن نظام ياد كردهاند، امروز 77 ساله شد [...]»
میبینیم که اگر به جماعت آخوند رو بدهید، اهل «زدن» میشود؛ توی دهن دولت و مجلس میزند، جیب ملت ایران را میزند، و از همه مهمتر نعل وارونه و حرف بیسروته را خیلی خوب میزند. در این راستا، «حنازرچوبه» مأموریت خود را رعایت آزادی و استقلال خبری، بدون در نظر گرفتن منافع گروه خاص و صیانت از حکومت اسلامی معرفی میکند! به عبارت دیگر این سمساری با خنزرپنزرها و لوازم اسقاطیاش، هم «آزاد» و «مستقل» است، و به منافع «گروه خاص» در برابر دیگر گروهها توجهی ندارد، و هم «اسلام» را در پناه خود از هر گونه گزند محفوظ داشته!
این است اصول «حرفهای» یک خبرگزاری استعماری که پس از کودتای کلنل آیرونساید در ایران افتتاح شد تا سخنگوی فاشیسم باشد. ناگفته نماند که خبرگزاری کذا همچون خمینی، از استقلال و آزادی در ساختار زبان فارسی نیز برخوردار است؛ از اینرو بجای «فروگذار نمیکنند»، مینویسد، «فروگذار نیستند!» خلاصه، زبان ابتذال خمینی و پیرواناش همچنان بر رسانههای حکومت اسلامی حاکم است:
«[...] اصول حرفهاي [...] ايرنا [...] آزادي در حوزة خبر به معني انعكاس هر آنچه هست [...] استقلال در حوزه خبر، يعني انعكاس خبر [...] بدون در نظر گرفتن منافع و مصالح گروه خاص [...] در برابر [دیگر گروهها] صيانت از [حکومت اسلامی ] به نحوي كه در برابر بنگاههاي [...] وابسته به امپرياليسم خبري كه در تحريف حقايق دنياي اسلام [...] به ويژه ايران اسلامي [...] از به كار بردن هيچ [...] توطئهاي فروگذار نيستند، جلوه يك انقلاب اسلامي اصيل مردمي را [...] در دسترس افكار عمومي جهاني قرار دهد [...]»
و آفتاب آمد دلیل آفتاب! انتشار سخنان سرشار از بلاهت سردار «نقدی»، به راستی «جلوة انقلاب اسلامی» است که در دسترس افکار عمومی جهان قرار گرفته، و جهانیان را با جلوههای حماقت و وقاحت آشنا میکند. نقدی، فرماندة بسیج حکومت توحش جمکران جهت اعزام «نیرو» به انگلستان ابراز آمادگی کرده؛ هیچ خنده ندارد! «نقدی» که رایحة تعفن سوابقاش هر انسان آزادهای را به حال تهوع دچار میکند، و گویا جهت «خدمات» همیشه از مشتری «پول نقد» دریافت داشته، چنین میپندارد که میتوان از دیوید کامرون نیز حق وحساب را به صورت «نقد» گرفت؛ زهی خیال باطل!
باید حضور جناب «تیمسار» نقدی بگوئیم نخستوزیر انگلستان «جون میده، ولی پول نمیده!» بین خودمان بماند، اگر جای دیوید کامرون بودم پس از انتشار اظهارات نقدی، دست به خودکشی میزدم! «تفو بر تو ای چرخ گردون تفو!» کار امپراتوری بریتانیا بجائی رسیده که امثال «نقدی» میخواهند کمکاش کنند؟ به هیچ عنوان! اما سایت «رادیوفردا» اظهارات مضحک نقدی را منتشر کرده. «بیبیسی» هم ضمن انتشار ترهات «نقدی»، از ناپدید شدن «فالکن» یانکیها در آسمان کالیفرنیا خبر داده! از قدیم گفتهاند، «چیزی که عوض داره، گله نداره!» در عوض، گویا توقیف 9 تن مواد مخدر در مسیر «بم ـ کرمان» خیلی جای گلایه داشته! و این است دلیل پارس کردن فیروزآبادی به دولت آذربایجان در باب ممنوعیت حجاب و نقض قوانین الهی!
موز با لقمة خلیفه به راز
رطبش را سه بوسه برده به گاز
انصاف داشته باشیم! فیروزآبادی که نمیتواند از دولت آذربایجان به دلیل لو رفتن آن محمولة مقدس گله کند، ناچار است به بهانة دفاع از «اسلام» وق بزند. ولی چه فایده؟ پس از ملاقات «دیمیتری مدودف» با «الهام علیاف»، برنامة صدور سالانة 300 تن مواد مخدر از جمکران به آذربایجان با مشکل روبرو شد و کسب و کار ژنرال فیروزآبادی نیز میرود که تعطیل شود. به همین دلیل ایشان برای «دفاع از ارزش های اسلام» به پارس کردن پرداختهاند. زوزة فیروزآبادی در بسیاری از سایتها، از جمله سایت «رادیوفردا» و سایت فارسی زبان نووستی انعکاس یافته. ولی نمیدانیم به چه دلیل سایت نووستی در کنار اظهارات فیروزآبادی تصویر یک تل موز به چاپ رسانده؟ شاید پای مبارک سردار روی پوست موز رفته باشد.
نووستی، مورخ 20 مردادماه مینویسد، ممنوعیت حجاب در مدارس ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان و قزاقستان در رسانههای ایران به سکوت برگزار شده، و در ادامه میافزاید:
«[در واکنش به سخنان بیربط سرلشکر فیروزآبادی در بارة مردم و رئیسجمهور آذربایجان] واحد مطبوعاتی وزارت خارجه آذربایجان [...] اعلام کرده [...] سفیر ایران در باکو به وزارت خارجه احضار شده است [...]»
البته شیون و زوزة فیروزآبادی همچنانکه گفتیم به تجارت مواد مخدر مربوط میشود؛ مزدوران یانکیها عادت دارند مطالبات اربابشان را در بسته بندی «اسلام» و مقدسات «بومی» مطرح کنند تا تأئید «شوتوپرتها» را به دنبال داشته باشد. پیشتر هم پاسدار محسنرضائی به یاد آورده بود که جمهوری آذربایجان جزو ایران بوده و اگر ایشان لب تر کنند، این جمهوری به آغوش «میهن اسلامی» باز میگردد! نمیدانم چه شد که پاسدار رضائی لبشان تر نشد! شاید به گفتة نووستی، در پی سفر علیلاریجانی به باکو برخی تنشها کاهش یافته.
بله این غلامبچة سفارت «هنر» را در بارگاه ارباب آموخته. این آنگلوساکسونها در عرصة «سیاست» هنر فراوان به خرج داده و میدهند. سیاست اینان در کشور خودمان شاهدی است بر این مدعا. تمام جیرهخواران بریتانیا در ایران، همچون محمد مصدق و شرکاء به «قهرمان» تبدیل شدهاند. این انگلیسیها در تولید قالب پوچ و فروش آن به اهالی مرزپرگهر استاداند، و میباید اذعان داشت که ما ملت نیز تاکنون خریداران خوب و پروپاقرص همین محصولات «هیچ و پوچ و ابهام» بودهایم. فروش «ابهام» به ملت ایران همچنانکه در سال 1357 نیز شاهد بودیم فقط از طریق ایجاد «اجماع» در خیابان امکانپذیر میشود. به عبارت دیگر از طریق به راه انداختن کاروانهای خردجال و سازمان دادن به تظاهرات «مردمی».
از اینرو ما از طرفداران استقرار دمکراسی در ایران میخواهیم از هرگونه تجمع و تظاهرات به طرفداری از افراد، به ویژه به طرفداری از «شاپور بختیار» خودداری کنند. اگر خواهان استقرار دمکراسی در ایران هستید، بدانید که امروز استعمار میخواهد بین دمکراسی و «شاپور بختیار» ترادف ایجاد کند، چرا؟ چون میتواند از «نام» و وجهة بختیار به عنوان یک قالب پوچ استفاده کرده و لات و اوباش جیرهخوار خود را در داخل و خارج مرزها در این «قالب» چپانده و به ملت ایران تحمیل کند. ساواک جمکران نیز جهت حقنه کردن پروپاگاند ارباباناش به ما ملت، همانطور بالاتر گفتیم «سرعت اینترنت» را افزایش داده!
...
<< بازگشت