دوشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۹۰



میخک و سیخک!
...


مژده به اهالی مرزپرگهر!  سیمای جذام‌زدة جمکران بزودی ویراستی دینی از «شو میخک نقره‌ای»،   از یادگارهای فریدون فرخزاد را به نمایش در می‌آورد.   در دوران کهن،  مجری میخک نقره‌ای در حد امکانات‌اش برای سرگرمی ملت کودتازدة ایران تلاش می‌کرد؛   ولی در آستانة هزارة سوم،   هزاران هزار «چنج» بر ما تحمیل شده،   تا منافع یانکی‌ها در جهت مثبت «بچنجد!»  یعنی قرار شد جامعة ایران تحت نظارت توحش و نکبت و ادبار «احکام دین» قرار گیرد و به قول خبرنگار شارلاتان «شپیگل» منضبط شود!   در این راستا لازم آمد مشکلات اقتصادی،  اجتماعی و فرهنگی ملت ایران زیر چادر «سیا» پنهان بماند،   تا ملت‌های منطقه از وزش «نسیم معنوی» بیشتر لذت ببرند.   که گفته‌اند:  

لئیم‌زاده چو منعم شود از او بگریز
که مستراح چو پر گشت گنده‌تر گردد

اینگونه بود که چادر و ریش و تسبیح و آداب تخلی و ماه «مبارک» رمضان و غیره بجای مسائل واقعی ما ملت نشست،   و جنگ استعماری تبدیل شد به «نعمت الهی» و تحریم اقتصادی چنان باعث «پیشرفت‌» شد که چند میلیون ایرانی هست و نیست‌شان را به دلار تبدیل کردند و سپردند به بانک‌های غرب.  همان بانک‌ها که برای‌شان آخوند و جنگ و تحریم به ارمغان آورده بودند.   همان‌ها که اختیار ارز حاصل از چپاول نفت‌مان را نیز به دست داشته و دارند و امروز هم در «رادیوفردا» برای‌مان صورتحساب می‌نویسند.   

اینان ادعا می‌کنند دولت «شپیگل‌نژاد» 500 میلیارد دلار را طی 6 سال به ریال تبدیل کرده تا در ایران خرج کند!   البته این صورتحساب‌ها در واقع برای دیگران نوشته می‌شود.  گاوچران‌ها به بعضی‌ها می‌گویند از ذخائر ارزی ایران چیزی باقی نمانده که قابل شما را داشته باشد؛  همه را این پسرک نااهل خرج کرده!   بله،   روی سخن با ما نیست؛‌   «به در می‌گویند، که دیوار بشنود.»  دیوار یعنی منطقة نفوذ دشمن! «دشمن» کیست؟ رقیب اربابان حکومت اسلامی،  یعنی آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک.   سایت رادیوفردا،  مورخ 3 شهریورماه سالجاری در بخش «اقتصاد ایران» در مطلبی تحت عنوان «مسابقه قيمت‌های سکه و ارز در بازار ایران» می‌نویسد:

«[...]  دولت کنونی طی شش سال گذشته [...] بالغ بر 500 ميليارد دلار سود خالص ناشی از فروش نفت خام [...] را [...]  به ريال تبديل کرده و به مصرف رسانده است [...]»

نقل این داستان‌های دلفریب از قدرت و شوکت،  و به ویژه از ولخرجی «مرده‌شویان» برای دور کردن «چشم بد» است؛  «نظرقربانی» بسته‌اند!   سازمان سیا برای در امان ماندن از «چشم زخم»،  با توسل به یک تکه چوب،  می‌خواهد خر مرده را به «لولو» تبدیل ‌کند!   برای لولوسازی یک چوب دراز،  مانند دسته بیل و یک الاغ مرده لازم است.   چوب را به ماتحت الاغ «راحل» فرو کرده و این مجموعة فرهیخته را به عنوان مترسک در «پالیز» می‌کارند تا  پرندگان را فراری دهد!   یادآور شویم،   برخورداری از نعمت الهی «مغز خر» برای لولوساز الزامی است.   به این ترتیب «لولوساز» و پامنبری‌های‌اش هرگز از خود نخواهند پرسید،   خری که حتی پیش از مرگ هم نمی‌تواند چوب را از ماتحت‌اش بیرون بیاورد،  چگونه از لاشه‌اش کاری ساخته است؟

فریدالدین عطار در «اسرارنامه» می‌گوید،   دیوانه‌ای «لاشة خر» در پالیز بدید؛   پرسید حکمت این کار چیست؟  او را گفتند،  برای ممانعت از «چشم بد» است.   چون دیوانه این بشنید، بخندید و گفت:    

گر آن‌ستی که این خر زنده بودی  
بسی زین کار خر را خنده بودی
شما را مغز خر داده است ایام
از این‌اید این سر خر بسته در دام 
نداشت او زنده چوب از ک...ن خود باز
چگونه مرده دارد چشم بد باز

اینهم حکایت ولخرجی‌های چندصد میلیارد دلاری حکومت جمکران!  گویا دست روزگار به سازمان سیا هم مغز خر فراوان داده باشد!   شاید هم مستر «تقی‌زاده»،   نویسندة این گزارش به اصطلاح اقتصادی نه تنها قرارداد خفت‌بار کنسرسیوم ‌را فراموش کرده‌اند که با ابعاد نجومی 500 میلیارد دلار و اختیارات واقعی دولت مفلوک حکومت مرده‌شویان نیز بیگانه‌‌اند!   مگر دولت ایران می‌تواند سالی 100میلیارد دلار از بانک‌های غرب خارج کند؟  مگر عموسام مرده؟  این دلارها متعلق به «دولت جمکران» نیست؛‌   صاحب دارد.   دولت مرده شویان اگر از چنین اقتداری در عرصة اقتصادی برخوردار می‌بود،   نیمی از جمعیت ایران زیر خط فقر نمی‌افتادند!      

از این گذشته میزان «فروش» نفت ایران طی 6 سال گذشته چقدر بوده که سود خالص آن پس از کسر 70 درصد حق و حساب و رشوة‌ کنسرسیوم بر 500 میلیارد دلار بالغ شده؟!   این «سود خالص» حکایت همان «منار و گنجشک» است؛   به قول معروف «یک چیزی بگو بگنجه!»  حال فرض کنیم که دولت جمکران از چنین تسهیلاتی در زمینة  تبدیل دلار برخوردار است؛  پس تحریم‌های اقتصادی شامل حالش نشده!   در نتیجه،   برخلاف عرعر مقام معظم و دیگر سگ‌های هار استعمار که با گسترش تحریم‌ها «پیشرفت» می‌کنند،   این تحریم‌ها شلاقی است که فقط بر گردة ملت ایران فرود می‌آید و حساب ما ملت هم از این حکومت دست‌نشاندة سازمان سیا و مخالف‌نمایان «سبز» و سرخ‌اش جداست.   از نظر ما مداحان رهبر همانقدر منفور و مفلوک‌اند که مداحان میرحسین و شیخ مهدی.

خوانندة گرامی!   امیدواریم مطالب این وبلاگ شما را از راه راست «منحرف» نکند!   ما همواره پشتیبان «آزادی بیان» بوده و هستیم.   آزادی زندانیان سیاسی نیز هرگز از مطالبات ما حذف نشده.   ولی لازم است به چند اصل اساسی اشاره کنیم.   نخست اینکه ما از «افراد» حمایت نمی‌کنیم؛   از نظر ما اهداف «منطقی» اهمیت دارد.   دیگر آنکه برای ما زندانی سیاسی «مهتر» و «کهتر» و «برتر» وجود ندارد!   از اینرو هیچ دلیلی نمی‌بینیم که فقط زندانی شدن مداحان میرحسین موسوی را محکوم کنیم!   اولاً مداحی،   آنهم در هزارة سوم فقط بازتاب حقارت و ذلت مداح است.   ثانیاً مداح «شاعر» نیست؛   شاعر،  هرگز مداحی نمی‌کند!

آن مداح «در بند» که مورد نظر شماست،   از نظر ما هیچ تفاوتی با امثال «جعفریان» و دیگر مجیزگویان بارگاه توحش و حماقت نمی‌تواند داشته باشد.   و اگر این فرد زندانی سیاسی شمرده می‌شود هیچ امتیازی بر دیگر زندانیان سیاسی ندارد؛   آرزوی ما آزادی همة زندانیان سیاسی است.   و گذشته از این مسائل،   باورها و گرایش سیاسی شاعر و هر انسان دیگری،  حریم خصوصی اوست و دخالت در این زمینه نشان توحش و حماقت است.   در جهان متمدن،  یعنی در جوامع انسان‌محور،  کسی را به دلیل باورها و گرایشات سیاسی‌اش نکوهش نمی‌کنند!   این شیوة برخورد ویژة چماقداران جهان سوم و پیروان خط آن وحشی بیابانی است.   البته شیوه‌های توحش بی‌شمار است.

به عنوان نمونه روز گذشته رسانه‌های غرب اعلام کردند،  «مخالفان قذافی حاضر به مذاکره با او نیستند و می‌گویند،‌ «قذافی باید برود!»   البته دلیل روشن است.   در رأس «شورای ملی گذار» نوچه‌های سابق قذافی نشسته‌اند که به مصلحت روزگار ته‌ریش کثیفی هم «کاشه» رفته و جای مهر برپیشانی‌شان نمایان شده؛   مهر مزدوری.  اگر قذافی نرود،  دست جنایتکار «شورای ملی گذار» رو می‌شود،  و امکان تاخت و تاز نخواهد داشت.  حکایت پهلوی‌ها و آخوندها که یادمان نرفته؛  «شاه باید برود!»  اگر شاه می‌ماند و پروندة حمایت‌های مالی از حضرات آیات عظام علنی می‌شد،  هم رسوائی صدام حسین را شاهد بودیم،  هم گند امام خمینی‌شان در می‌آمد.    در نتیجه،  «باید برود!»  روز از نو،  روزی استعمار از نو.

از این گذشته،   «مذاکره» ویژة انسان‌های متمدن است؛   وحوش مذاکره نمی‌کنند.  جماعت عضو «شورای کذا» اگر از جمله وحوش نمی‌بودند،  در دستگاه جناب سرهنگ نمی‌نشستند.   در رویاروئی استعماری بین نوکران،   همیشه یکی می‌باید دیگران را حذف کند و طرف «پیروز»،   عین امام خمینی‌شان به «کامیابی»‌ تمام و کمال برسد.   به این می‌گویند صورتبندی «استعماری».   حال آنکه در «مذاکره» هیچکس کاملاً «کامیاب» نمی‌شود،  هر چند کسی هم صددرصد «ناکام» نمی‌ماند.   به زبان روشن‌تر،   مذاکره فی‌نفسه نشانة «تمدن» است و اسلام‌گرایان،   درست مثل پیامبرشان که پانزده سدة پیش به زور شمشیر دین التقاطی‌اش را به دیگران تحمیل می‌کرد،   و اموال‌ و دارائی‌های‌شان را به تاراج می‌برد،  اصولاً با تمدن بیگانه‌اند و خلاصه «سازش» نمی‌پذیرند.   ارتش ناتو از شیفتگان همین «تمدن‌ستیزی‌» و «اصولگرائی» است.

شاهدیم که سگ‌های هار استعمار چه در جمکران و چه در خارج مرزها «مذاکره» را با «سازش» و «خیانت» در ترادف قرار می‌د‌هند تا «انسداد» را تداوم داده،   آن را تا حد امکان گسترش بخشند.   این است دلیل مخالفت «شورای ملی گذار» لیبی و معترضین سوریه با «مذاکرات!»   و چرا راه دور برویم؟   شاهد بودیم که در اوج جنجال میرحسین موسوی،  هر دو جناح کاذب،  از «مذاکره» با یکدیگر خودداری کردند.   نیازی به توضیح نیست که بگوئیم،   تنها هدف از جنجال پیرامون «تقلب» در به اصطلاح «انتخابات‌شان»،   فقط بحران‌سازی جهت گسترش تاراج و سرکوب ملت ایران بود.   هدف «انقلاب» لیبی نیز جز این نیست.

حضرات مایلند در سوریه نیز همین قماش «انقلاب» را سازمان دهند.  به همین دلیل است که به اصطلاح «مخالفان» دولت سوریه که در پناه سرنیزة ارتش ناتو در ترکیه جمع شده‌اند،  هرگونه مذاکره با دولت را محکوم می‌کنند،  چرا؟  چون گذار قانونی به سوی دمکراسی در این کشور،  تهدید مستقیم منافع ارتش ناتو،   و به ویژه منافع محفل مرداک است.  محفلی خواهان شناسائی اسرائیل به عنوان «کشور قوم یهود» شده؛   کیهان جمکران نیز علیرغم نعل‌های وارونه‌ای که هر روزه در ورق‌پاره‌های‌اش می‌زند،   در هم‌سوئی با همین محفل قرار گرفته.   اگر به خبر ویژة کیهان،   مورخ 6 شهریورماه سالجاری بنگریم این هم‌سوئی را به صراحت خواهیم دید.

کیهان جمکران جهت انعکاس مطالبات اربابان‌اش در غرب به «گاردین» متوسل شده و در مطلبی تحت عنوان «ملت جعلي اسرائيل كه اعتقادي به آرمان صهيونيسم ندارد»،   به نقل از شیپور اسلام‌پناهان اسرائیل‌پرست «لندنی» می‌نویسد،  ‌ مهاجرانی که از روسیه به اسرائیل آمده‌اند،  «یهودی واقعی» نیستند،   اینان با آرمان‌های صهیونیسم بیگانه‌اند!   بله،   به این ترتیب هم با آرمان‌های صهیونیسم بهتر آشنا می‌شویم و هم با «صاحبان واقعی» کیهان جمکران و دل‌نگرانی‌های‌شان!   

نگرانی حضرات همچنانکه پیشتر هم گفته‌ایم،   حضور یهودیان «روسیه» در اسرائیل است؛   اینان از سیاست‌های لندن و واشنگتن پیروی نمی‌کنند و همین امر،   یعنی وابستگی یهودیان روسیه به مسکو،   اشک کارفرمایان «گاردین» را در آورده.   پاسدار شریعتمداری هم که در غم و اندوه ارباب شریک است.   

خلاصه پس از بر هم خوردن برنامة‌ رقص شکم تیمسار فیروزآبادی،   و نیمه‌تمام ماندن «ستریپ‌تیز» مهرورزی به آهنگ «هولوکاست دروغه،   همش یه مشک دوغه»،   شاهد گریه‌زاری پاسدار شریعتمداری هم می‌شویم.   شیون آنهم پای «منقل افطار!»   بله سرپرست کیهان جمکران پس از شنیدن ناله و زوزة گاردین،   وافور به دست جهت دفاع از «ارزش‌ها» آنهم ارزش‌های به قول خودشان «صهیونیسم» به میدان آمده،   و از آنجا که نمی‌تواند مستقیماً مطالبات ارباب را مطرح کند راه نقل قول از «گاردین» را برگزیده که همچون «ذغال جکسن» کار را بی‌خطر می‌کند. 

 گاردین می‌نویسد،   ميليون‌ها یهودی روس كه طی 20 سال اخير به اسرائيل آمده‌اند در پی زندگي بهتر بودند و هیچ اعتقادي به يهودي‌ات و «آرمان» صهيونيسم ندارند!   از این اظهارات حداقل دو نتیجه می‌گیریم.   نخست اینکه،  گاردین نیز همچون ورق‌پاره‌های جمکران خودش را به  دین‌سنج مجهز کرده.  دیگر آنکه،   یهودیانی که از اروپای غربی و آمریکا و حتی از آفریقا به «سرزمین موعود» مهاجرت کرده‌اند از «اشراف» و ثروتمندان پیرو خط «بن گورین» روشن‌ضمیر به شمار می‌آمده‌اند و همچون رهبر جمکران با گذران زندگی و مسائل مادی کاری نداشته‌اند!

یادآور شویم بسیاری از یهودیان روس که به اسرائیل مهاجرت کردند،  از شدت خوشی به کانادا پناهنده شدند!   در اینمورد پیشتر به تفصیل توضیح داده‌ایم،  ولی محض اطلاع سرپرست بینوای کیهان باز هم گفتیم،   باشد که خر فهم شود!   و اما بشنویم از مهاجران یهودی آمریکا و اروپا به اسرائیل!   در ینگه دنیا برای «اسکان»،   یا بهتر بگوئیم جهت «کوچاندن» یهودیان به اسرائیل سازمان‌های «خیریه» به راه انداخته‌اند و کمک مالی شهروندان به این سازمان‌ها از مالیات‌شان می‌کاهد!  وظیفة‌ سازمان‌های کذا ارسال زباله به اسرائیل است.   اینان برای ارسال اوباش،   افراط‌گرایان مذهبی و «نژادپرست» همه نوع تسهیلات فراهم می‌آورند.   پس بهتر است پاسدار شریعتمداری به قفس‌اش باز گردد و «گاردین» هم مزخرفات‌اش را برای کسانی نقل کند که از سیاست‌های لندن و واشنگتن در اسرائیل،   یعنی تلنبار کردن زباله در این سرزمین بی‌خبراند:                    

«[...] گاردين [...] دربارة نحوة ملت‌سازي [...] نوشت:  مهاجران روس [را که] 15 درصد جمعيت [...] اسرائيل را تشكيل مي‌دهند [...] به سختي مي‌توان [...] يهودي ناميد [...] طبق آئين يهود،  فردي يهودي محسوب مي‌شود كه از مادري يهودي به دنيا آمده باشد [...] يا آنكه آئين ويژة ورود به مذهب يهوديت را [...] طي كرده باشد [...]‌ سي درصد از مهاجران روس تبار [...] كه در دهه 90 وارد اسرائيل شدند [...] تحت قانون ارتدكسي [...] يهودي محسوب نمي‌شوند [این آمار] در سال 2005 [...] به 59 درصد رسيد [...] درصد قابل توجهي [از این مهاجران] با هدف زندگي بهتر [...] اقتصادي به اسرائيل آمدند[...]»

ناله و شیون «گاردین» دلیل موجه،  یعنی «اقتصادی» دارد.  خلاصة کلام،   افزایش مهاجران روس در اسرائیل،‌  یعنی کاهش نفوذ لندن واشنگتن در این کشور!   کاهش نفوذ،  یعنی کاهش قدرت و ثروت و ... و شاهدیم که تمام جنگ‌های تاریخ بشر فقط برای افزایش قدرت و ثروت به راه افتاده و می‌افتد.   و از آنجا که با میعاد 20 سپتامبر چندان فاصله‌ای نداریم، فعالیت بوق‌های ارتش ناتو در تمام جبهه‌ها،   از جمله در ایران آخوندزده شتاب بیشتری گرفته.   به همین دلیل است که آمار بی‌اساس و بی‌بی‌گوزک‌های «گاردین»،  ‌ نهایت امر به «خبر ویژة »کیهان جمکران تبدیل می‌شود.  و به همین دلیل بوق‌های ناتو موسوی و کروبی را به عنوان  «پالیز نگهدار» استعمار برگزیده‌اند.     

بله،   پس از رسوائی و ناکامی ارتش ناتو در برنامة تجزیة لیبی به دو کشور اسلامی سبز و سیاه،   بوق‌های این ارتش جنایتکار می‌کوشند از جسد پوسیدة میرحسین و لاشة متعفن شیخ مهدی نانی برای کارفرمایان‌شان به تنور بچسبانند.   در این راستا،   سازمان سیا برنامة آیندة‌ حکومت جمکران را در داخل با شیخ مهدی کروبی،   و در خارج مرزها با امیرارجمند،   مشاور «عالی» میرحسین جلاد به پیش می‌برد.    

به عبارت دیگر،   از دو شاخة‌ کودتای 22 خردادماه 1388،  شاخة لندن با هدف «ایجاد اجماع»،   خارج مرزها را هدف گرفته و بر طبل سکولاریسم می‌کوبد.   حال آنکه شاخة فرانسه،   یعنی شاخة ضعیف‌تر با آخوند مهدی کروبی دجال معرکه‌گیری می‌کند و می‌کوشد از این جنایتکار پلید تصویر دلپذیر «زندانی سیاسی» و تبعیدی ارائه دهد.   باری،  در حالیکه «داش‌ممد ارجمند» در فرنگ با سکولارهای «نیست‌درجهان» مشغول گفتگو هستند،  گاوچران‌ها می‌خواهند در داخل «شو» شیخ مهدی را در سیمای کریه جمکران به اجرا در آورند. 

شاید بگوئید، ‌ شیخ مهدی «شومن» نیست،  اما اشتباه می‌کنید!  شیخ مهدی در اجرای همه نوع نمایش مهوع استعداد دارد؛ ‌ 33 سال است که استعداد ذاتی شیخ مهدی در همة‌ زمینه‌ها شکوفا شده و تنها اشکال این تحفه نطنز این است که با یک خروار ریش و پشم پیراهن زنانه به تن دارد،  حال آنکه فریدون فرخزاد مثل آدمیزاد  لباس می‌پوشید.   خلاصه،  هر کس با امکانات‌اش!  

امروز فریدون فرخزاد نداریم؛   اگر هم می‌داشتیم نمی‌توانست شو «میخک نقره‌ای» اجرا کند؛ ناچار بود با سجاده و تسبیح و چادر «سیا» مراسم «شو» دشمن‌شکن به اجرا بگذارد و بجای «شب بود بیابان بود زمستان بود،   و یارم در آغوشم هراسان بود»،    ترانة مصائب زینب و فاطمه و حسین را بخواند: 

شب بود بیابان بود محرم بود
توفان و گرمای فراوان بود
زینب در آغوشم نمازخوان بود
از تقلب افسرده و بی‌جان بود
چادرش از باد و توفان گشته آشفته ...
    
بله این ترانه‌ای است که حتماً در «شو» شیخ مهدی خواهیم شنید.   «برادر» شجریان پس از اجرای ترانة خیلی ایرانی «ربنا»،   آواز «چادر زینب در کربلا» را نیز برای مشتاقان ‌خواهند خواند.  سپس مراسم تفریحی «ضیافت در قلعة حیوانات» برای شهروندان بخت‌برگشتة چاه ‌جمکران پخش می‌شود و ... و همه به یاد میخک نقره‌ای می‌افتند که در هزارة سوم «چنج» یافته و به «سیخک نقره‌ای» تبدیل شده.   

امیدواریم از این مفر توطئه‌گران «گوادالوپ» بتوانند برای سازمان دادن به براندازی،  یک سنگر فراگیر «حق» در خارج بر پا کرده و همچون سال رویائی 1357 با کمک اراذل شهربانی و ساواک آن را به ایران صادر کنند تا «شپیگل‌نژاد»،  میرحسین جلاد،  و به ویژه شخص رجب اردوغان که در واقع از ترس «یاخونت‌ها» به بشار اسد پارس می‌کند،  بار دیگر شاهد «عظمت آلمان» باشند!

 











...











Share