پاپ و پاچه!
از 21 مارس 2013 که پیام نوروزی
عبدالله اوجالان، رهبر کردها بازتاب جهانی
یافت، از جمکران تا واشنگتن در تقابل با
مسئولیتپذیری، صلح و دمکراسی یک جبهة
توحش و «بیمسئولیتی» برای تهاجم به حریم
خصوصی افراد و دخالت در امور دولتها فعال شده. نیازی نیست که بگوئیم رهبری این
جبهة توحش را «آفشورلیکس» بر عهده دارد که لاتبازی را با تهاجم به جمهوری
آذربایجان، فرانسه و روسیه آغاز
کرده.
در تاریخ 4 آوریل سالجاری، صدور فرمان رئیس جمهور روسیه برای اعمال کنترل
قانونی بر دارائیهای برونمرزی مقامات اینکشور با واکنش شدید یانکیها روبرو شد! بلافاصله
طویلة مککارتی دکان «آفشور لیکس» را برای «شایعهپراکنی» و گسترش بیمسئولیتی، لاتبازی و نفرتفروشی در سطح جهانی افتتاح کرد. وظیفة
«آفشور لیکس» الصاق برچسب و «شایعهپراکنی» برعلیه «پولدارها» و بنیادهای مالی
غیرخودی در سراسر جهان است. باشد که یانکیها
از طریق این «بساط» در کنار تل موهوم «مردم» مستقر شوند و واشنگتن بتواند دولتهای
«نامطلوب» را به عنوان «حکومتهای فاسد» متزلزل کرده، باجهای کلانتری بگیرد! این است دلیل قرار گرفتن نام «الهام علیاف» و همسر
معاون نخستوزیر روسیه در نخستین فهرست «آفشور لیکس!» و همین است دلیل افشاگری «یانکیلیکس» در مورد بانکهای
فرانسه و یکی از نزدیکان فرانسوا اولاند!
افشاگری اخیر در واقع واکنش طویلة مککارتی
است به عملکرد قوة قضائیه فرانسه. این قوه
کل حاکمیت سیاسی را تحت نظارت قرار داده! این
نظارت با «بازجوئی» از نیکولا سرکوزی آغاز شد و در تاریخ دوم آوریل سالجاری، با
اقرار «ژروم کائوزاک» به اوج رسید. چرا که،
این اقرار همزمان پوچی دو ویراست
رسمی را به اثبات رساند و علاوه بر دولت سوسیالیست، «ویشیستها» و فراماسونها را هم به دردسر
انداخت! خلاصه معلوم شد کائوزاک
«درستکار» 20 سال است در سوئیس حساب بانکی دارد؛
عضو «گراند اوریان» است و حساب کذا
را هم یکی از نزدیکان «مارین لوپن»، رهبر
فاشیستها برای ایشان در بانک سوئیس باز کرده! به عبارت دیگر،
وزارت کشور فرانسه مسلماً در جریان
موجودیت حساب ایشان در بانک سوئیس بوده و طی این مدت هیچ نگفته!
ولی گذشته از پتة وزارت کشور، پتة احزاب سوسیالیست و فاشیست هم بر آب افتاده! یادآور شویم،
فاشیستهای فرانسه ادعا میکنند که با فراماسونری در «نبرد» هستند؛ سوسیالیستها و فاشیستها نیز خود را مخالف یکدیگر
جا زدهاند! ولی میبینیم که حضرات برای زدن جیب ملت فرانسه، به قول روحالله خمینی با یکدیگر «وحدت کلمه» دارند، و
خلاصه اگر نبردشان رسانهای و دهانپرکن است، منافعشان «محفلی» است.
البته پس از انتشار خبر اقرار
«کائوزاک»، لژ «گرانداوریان» ایشان را اخراج کرد، ولی خوشبختانه
در فرانسه کسی فریب این ژستها را نمیخورد؛
ژاک شیراک هم به همین لژ تعلق داشت
و علیرغم سوءاستفادههای کلان مالی هرگز از این «معبد» اخراج نشد! خلاصه،
بگوئیم نسیم «بهار اروپا» که از ایتالیا وزیدن
گرفت، پس از ترکیه به فرانسه رسیده. و در واکنش به این بهار است که جمکرانیان با
کیهان، و یانکیها با «آفشورلیکس» تهاجم
به جمهوری آذربایجان را آغاز کردهاند.
حال میتوان دریافت که چرا اینروزها، کیهان در قفقاز، به ویژه در جمهوری آذربایجان وکیل مدافع
«مردم» شده و «رفراندوم» میطلبد، و به چه
دلیل مطالبات «برحق» کیهان جمکران در سایت رادیوفردا منعکس شده. به یاد داریم که در گذشته نیز «تسخیر قفقاز» در
دستور کار ارتش «شکستناپذیر» هیتلر قرار داشت؛ سپس نوبت به محفل «کارتر ـ برژینسکی» رسید تا برای
احقاق حق «پدرمعنوی» خود وارد میدان شده، جیمی
کارتر را «درکنار مردم ایران» بنشاند، و ...
و اینک نوبت به کیهان رسیده تا نشخوار و «بازنشخوار» مطالبات «پدر» را از سر گیرد.
همچنانکه پیشتر هم به کرات گفتهایم، «لات» از دایرة «بازگشت به گذشته» و چنبرة «تعلقات»
پای فراتر نخواهد گذارد.
لات همان «بشر طبیعی» است که با
الزامات جامعة انسانی، به ویژه با
«جایگاه واقعی اجتماعی» و «مسئولیت» بیگانه است. روشنتر بگوئیم، در قاموس لات، بنیاد توحش «خانوادة سنتی» با حاکمیت در
«ترادف» قرار میگیرد. و از آنجا که در
خانوادة سنتی، «پدر» در جایگاه برتر و اسطورهای و فاقد مسئولیت
نشسته؛ حاکمیت نیز از منظر لات به «پدر»
اسطورهای و غیرمسئول نیاز دارد. در چنین یوتوپیائی
است که با دمیدن در شیپور «سادهزیستی» میتوان نظم اجتماعی را فروپاشاند؛ جامعة «یکدست» ایجاد کرد؛ و حقوق و آزادیهای فردی را در توحش جمعی اسطورههای ادیان ابراهیمی به فراموشی سپرد. به همین دلیل است که سایت رادیوفردا در همسوئی
با آخوندجماعت نگرش انسانمحور «مدرنیته» را به «هدایت روح» پیوند میزند، و به
«تکرار» مطالبات «طبیعی» و «برحق» کیهان جمکران در جمهوری آذربایجان مینشیند. چرا که «لات» بنابرتعریف، «منافع محفلی» دارد و محفل هم قانونگریز است و
پیرو «منطق طبیعی.» این
قماش روابط، همچنانکه طی سدة اخیر در
ایران شاهد بودیم، همواره با «منافع ملی»
در تضاد بوده، هست و خواهد بود.
دلیل هم روشن است؛ منافع
ملتها انسانی است و از اینرو در زمان خطی و مکان مشخص تعیین میشود، حال آنکه منافع لات، محفلی،
یا بهتر بگوئیم «خانوادگی» است. چرا
که لات در چنبرة «تعلقات» و «باورها» درجا میزند و با زمان خطی و مرز
جغرافیائی، نظم اجتماعی، پیشرفت و ... و نهایت امر با جامعة متمدن بیگانه
است. تمدن برای «لات» سدی است در برابر پیشرفتاش ! خلاصه بگوئیم،
«مکان» برای لات همان «جامعة بیطبقة توحیدی» و زمانگریز است که پیشتر «استاد» ابوالحسن بنیصدر
«تعریف» کردهاند. جامعهای که هرگز از
بازتولید چرخة تکرار «طبیعی» پای فراتر نخواهد گذارد. به عبارت دیگر، یا اصولاً برای آزادی بیان، حقوق فردی، انسان «مسئول» و «پاسخگو» و ... جائی در جامعة
کذا پیشبینی نشده، و یا اینکه این
«مجموعهها»، نه در یک برخورد پویا، که صرفاً بر اساس پیشفرضهای پوسیده، از پیش تعیین شدهاند. به عنوان نمونه، «حقوق بشر در قرآن هست!» و ماهنامة «لوپوئن»، ویژة «مارس ـ
آوریل 2013 » که به «اسلام» اختصاص یافته،
گنجینة همین قماش برخوردهای ایستا و یوتوپیائی است.
باری در چنین ناکجاآباد جادوئی است که
میتوان «ویراست رسمی» را به راحتی گسترش داد. مهمترین ویژگی «ویراست رسمی» همچنانکه پیشتر هم
به کرات گفتهایم تضادش با «آزادی بیان» و «استدلال منطقی» است. ویراست
رسمی از «توهم» و «باورها» سرچشمه میگیرد؛ و بدون نشخوار گذشته نمیتوان آن را گسترش داد. نیازی
نیست بگوئیم که گسترش «ویراست رسمی» در قالب دروغپردازی، روایت نویسی، صدور فتوی و امر به معروف و نهی از منکر امکانپذیر
میشود. به عنوان نمونه، جماعت
اوباش، به بهانة نکوهش دروغ، فتوی تحریم «دروغ سیزده» میصدورد؛ «هنر»
را از زبان مادرش به عنوان بخشش الهی «تعریف» میکند؛ طرفداری از پوچی و ابهام را نشان «روشنفکری» میداند، تا
روشنفکری را با طرفداری از «تغییر» محفل اوباما در ترادف قرار دهد، و
«تخریب» را نیز به عنوان «فعالیت سیاسی» به ارزش بگذارد. به این ترتیب همه به ارزش امثال حاج سیدجوادی و
دیگر مدافعان «حدیث و روایت» و روابط یکسویه پی خواهند برد. مشکل جماعت لات «روابط مسئولانه» و «دوسویه» است که با توحش
«خانواده سالاری» در تضاد قرار میگیرد:
«[...] هدف عذرخواهی رژیم صهیونیستی از ترکیه فتنهگری
در جهان اسلام است [...] حسد، غیبت، سوءظن
و اینها انسان را از پرواز میاندازد [...] امام علی [...] در تشکر از شخصی که
شيرينی نوروزی برای آنحضرت هديه آورده بود فرمود: خدايا هر روز را نوروز قرار بده[...] اسلام با
شادی موافق است [...] اسلام دین فطرت است. دین فطرت هم شادی را برای مردم میخواهد و هم غم
و غصه بجا را [...] با نوروزی که با دعای عید آغاز میشود کاملا موافقیم [...] با
صله ارحام موافقیم [...] جشنهایی که در آن لهو و لعب و بدحجابی است [...] حرام
است[...] نوروز دینی آری اما ادای دیگران را در آوردن نادرست و غلط است[...]»
ویراستهای رسمی فوق را به ترتیب از ایرنا،
مورخ اول آوریل؛ ایسنا،
مورخ 24 و 22 مارس؛ گویانیوز، مورخ 20 مارس؛ و ایرنا، مورخ 22 مارس سالجاری انتخاب کردیم تا گسترة
توحش جمکرانیان را به ویژه در وقوقیة جمعه،
یعنی در واکنش سازمان تبلیغات
اسلامی به پیام نوروزی رهبر کردها از یاد نبریم!
روز پنجشنبه، 21 مارس 2013، پیام نوروزی عبدالله اوجالان سنگر توحش انتقامجوئی
و «خانواده سالاری» را در کشور ترکیه از هم فروپاشاند. و اینچنین بود که روز 2 آوریل 2013، همزمان با
«سیزده بدر» خودمان، در کشور فرانسه ابتدا سنگر سادهزیستی محفل «کارتر
ـ برژینسکی» با اعترافات «ژروم کائوزاک» به لرزه درآمد، و از
قضای روزگار همزمان با سالگرد تولد اوجالان، سنگر پسامدرن
«خانواده سالاری» هم در فرانسه فروریخت.
بله،
در تاریخ 4 آوریل 2013، ناگهان روشنفکران فرانسه از خواب بیدار شده، از مجلس سنا درخواست کردند، «حقوق کودکان را فدای حقوق افراد بالغ نکند!» این
«مسئولیتپذیری» ناگهانی پیامد همان «بهار اروپا» است که از ایتالیا آغاز شد. البته «محافل» در برابر این بهار «راهبند»
ایجاد کردهاند. از آنجمله است خودکشی «الیویه متزنر»، وکیل نیکولاسرکوزی در ماجرای «بتانکور»؛ لشکرکشیهای خیابانی به بهانة موافقت و مخالفت
با «ازدواج همجنسگرایان»، و ... و از همه
مهمتر جنجال رسانهها بر علیه «ثروتمندان» که با «راه حل» اتحادیه اروپا برای
بحران مالی قبرس به اوج خود رسید.
هیاهوی بحران مالی و جنجال رسانهای بر
علیه «پولدارها» جز زمینهسازی برای خروج سرمایهها هیچ هدف دیگری ندارد. جالب اینجاست که در فرانسه مجری این سیاست
ضدفرانسوی همین حضرت «ژروم کائوزاک» بودند!
ایشان بجای بانکهای فرانسه، در بانک سوئیس حساب باز کردند و از 4 ماه پیش
که این موضوع در سایت «مدیاپار» مطرح شده بود، مسیو «کائوزاک» بارها و بارها این «شایعات» را
تکذیب فرموده بودند، تا اینکه سیزده بدر
فرا رسید و ما برای گره زدن سبزة خورشید راهی «باداب سورت» شدیم و یکی از عکسهای باداب
را هم از «سیامک ثابت» کش رفته و شادان و خندان به «کافه پوشکین» رفتیم که پتة «سادهزیستی»
و «نفی سرمایه» بر آب افتاد و نه تنها حزب سوسیالیست، که ویشیستها و جناح راست را هم گرفتار کرد! وارد جزئیات
نمیشویم، فقط میگوئیم که حداقل در
فرانسه مشخص شده که پشت پردة «ابراز نفرت» از ثروت و ثروتمند منافع یک «اولیگارشی»
پنهان است.
اعضای این «اولیگارشی»، سیاست
را به ابزار تأمین منافع محفلی و سرکوب ملتها تبدیل کردهاند؛ همان
مسیری که امثال هیتلر، بوریس برهزوفسکی و
اسلامگرایان در آن گام برمیدارند. اینان که هستیشان در گرو سرمایه است، جهت سرکوب جامعه با جنگافروزی و بحرانسازی در
برابر حرکت انسان و سرمایه در داخل مرزهای کشور ایجاد انسداد میکنند. از یکسو نیروی انسانی، یعنی «سرمایة پویا» را در جبهههای جنگ به مسلخ
میفرستند و با اعلام «شرایط ویژه» و تحریک احساسات جمع ـ دمیدن در تعلقات بومی و دینی ـ سرکوب پشت جبهه را گسترش میدهند، و از
سوی دیگر، زمینة تاراج ثروتهای ملی و
همچنین فرار سرمایهها را به خارج مرزها فراهم میآورند. و چرا راه دور برویم؟ قاچاق سوخت به پاکستان توسط «سپاه پاسداران»
شاهدی است بر این مدعا.
«سپاه اسلام» در واقع به ارتش ناتو
سوخت میرساند! دولت خیابانی شیخ مهدی بازرگان، دولت میرحسین
موسوی و دولت ملاممد خاتمی هم در همین مسیر مقدس حرکت میکردند. مسیری که اینک «غیر دولتی» هم شده، تا دست
جیره خواران ارتش ناتو برای تاراج در ایران بازتر باشد. بیدلیل نیست که علی خامنهای با تحریمها «پیشرفت»
میکند. از یکسو ارزحاصل از این تاراج پرسود خارج از
نظارت «قانون» قرار میگیرد، و از سوی دیگر فروش زیرزمینی مواد سوختی به ارتش
جنایتکار ناتو، به این سازمان آدمخوار امکان
میدهد تا از توحش «خانواده سالاری»، به
ویژه در ایران و ترکیه، یعنی در مرزهای جنوبی روسیه حمایت به عمل آورد، و در راستای سیاست محفل «کارتر ـ برژینسکی»، زمینهساز تحمیل تعصبات مذهبی ارتدکسها بر
جامعة روسیه شود. به این ترتیب، زمینة بازگشت همزمان به دوران تزار و استالین، یعنی سرکوب انسان و سرمایه فراهم خواهد شد. خلاصه، اگر به بهانة بزرگداشت «زن»، سایت بیبیسی «روسری» را به نبرد استالینگراد
آورده بود دلائل موجه داشت.
از یکسو روز 8 مارس در روسیه تعطیل عمومی
است، و از سوی دیگر، همانطورکه در وبلاگ «زینب و استالین» هم
گفتیم، در اوایل قرن بیستم، زمانیکه آنگلوساکسونها در توحش اخلاق دینباور
و زنستیز دست و پا میزدند، شرایط و امکانات اجتماعی و فرهنگی در شوروی چنان
بود که یک دختربچه میتوانست رویای ورود به عرصة مهارت «نظامی ـ آسمانی» یعنی «خلبانی» را داشته باشد و از همه
مهمتر اینکه در جامعه هم امکان تحقق بخشیدن به این رویا وجود داشت. به
عبارت دیگر، «پدر خانواده» هم نمیتوانست دخترش را از این
امکانات محروم کند! این است «یگانگی» جایگاه زن در اتحاد شوروی که به
تلخکامی آنگلوساکسونها منجر شده! چرا که اینان،
در زمینة حقوق و آزادیهای زن به
هیچ عنوان نمیتوانند ادعای «برتری» بر اتحاد شوروی را داشته باشند!
حتی در هزارة سوم هم توحشکلیسا در
قالب مخالفت با طلاق، مبارزه با سقط جنین
و پیشگیری از بارداری به زنان غرب تحمیل میشود.
برای پوشش دادن به این تحجر و توحش
است که حضرات به «حجاب» و «احکام شرع» نیاز دارند و در رسانههایشان در هر فرصت
به پیروان احکام توحش و تعصبات «تریبون» میدهند.
خارج از بیانات شیوای اصحاب توحش، به
نمایش گذاردن تصویر یک زن «محجبه» در کنار یک خبرنگار غربی چندین و چند پیام زنستیز
میفرستد. نخست اینکه، این «زن» با قرار گرفتن تحت قیمومت مرد هیچ
مخالفتی ندارد، چرا که به گواهی حجاباش «مسلمان»
است! دیگر آنکه حجاب، نشان «مسلمان» بودن زن است و ... و از همه مهمتر
اینکه، زن «مسلمان» با تعدد زوجات، تفکیک جنسیتی، و خلاصه با «سرکوب زن» موافقت دارد! نتیجه اینکه، «ما»،
که غربی هستیم و «مسیحی» و گاه یهودی،
و با این مسائل مخالفایم، از مسلمانان برتریم! این است
«پیام» گزارشهای تصویری با حضور «زن محجبه!»
به عبارت دیگر «برنامه»، همان برنامة دستگاه هیتلر است که یهودیان را به
زور سرنیزه وادار کرده بود با الصاق «ستارة زرد» به لباسشان، به پست بودن «نژاد سامی» اذعان کنند. همین «برتری» موهوم است که اربابان پاسدار شریعتمداری
میخواهند در قفقاز هم به اثبات برسد، تا
راه تاراجشان هموارتر شود. اینان پیشتر
برای ایجاد «امارات اسلامی قفقاز» شکمشان را صابون زده بودند، اینک سناریوی
«آفشور لیکس» مینویسند.
البته در زمینههای دیگر هم بیکار
ننشستهاند. گاوچرانها در کشور روسیه
برای سرکوب «آزادی بیان» به بسیج چماقدار مشغولاند. به عنوان نمونه، در سن پترزبورگ، اوباش به رهبری «میلونوف» بر علیه نمایش
«لولیتا» هیاهو به راه انداختند، هر چند تظاهراتشان بینتیجه بود. چرا که دولت روسیه از «تعصبات» دینی، بومی و قومی حمایت نمیکند. خوانندگان
گرامی جهت آشنائی با ابعاد شکست محفل «احترام به ادیان» در روسیه، میتوانند به مقالة «کارمونین» در سایت
«روسیة امروز»، مورخ 2 آوریل سالجاری مراجعه کنند، تا ما هم بپردازیم به سیزده بدر خودمان در
فرانسه.
خجسته باد دوم آوریل 2013 که بهار
اروپا به فرانسه رسید؛ پتة «سادهزیستی»
و «نفی سرمایه» هم بر آب افتاد، و محفل «ژاک آتالی» که برای «دور زدن» دمکراسی
«راه حل» ارایه داده بود ناکام شد! مقالة «الکساندر لاتسا» در سایت «کمیته والمی»،
مورخ اول آوریل 2013 به تحرکات این «اولیگارشی» اشاره دارد. بله، محافلی برای گسترش فقر و تضمین «ثبات» در اروپا
خیز برداشته بودند که پتهشان به آب افتاد.
از جمله معلوم شد که پیش از «بحران مالی» در قبرس، نورچشمیها اموالشان را از بانکها خارج کرده
بودند! همان برنامهای که در یونان هم
برای فرار سرمایهها و گسترش فقر به مورد اجرا در آمد. کار بجائی رسید که رویترز هم به «سرقت مسلحانه»
در قبرس اشاره کرد. در اینمورد گزارش مفصلی در سایت «کمیته والمی»، مورخ 5 آوریل 2013 منتشر شده که از ترجمهاش
صرفنظر میکنیم چرا که موضوع این وبلاگ بحران موهوم قبرس نیست؛ ارعاب ثروتمندان و تبلیغ «سادهزیستی» است، به ویژه در آلمان، بریتانیا و فرانسه.
در فرانسه «مجری» برنامة ارعاب
ثروتمندان، همانطور که گفتیم همین «ژروم
کائوزاک» بودند! ایشان و دوستانشان با
تکیه بر شایعة «بحران مالی»، برای پساندازهای
بانکی در فرانسه خط و نشان فراوان کشیده بودند! ولی پس
از اقرار رسمی آنحضرت و با توجه به انتشار خبر پرداخت وام 10 ساله به دولت فرانسه
با بهرة کمتر از 2 درصد، به نظر میرسد که فرانسوا اولاند ناچار شود برای
رفع و رجوع، چند سر بریده به پیشگاه ملت
فرانسه تقدیم کند، شاید هم شاهد سقوط کابینه باشیم! در هر حال،
حداقل در فرانسه به صراحت روشن شد
که پشت پردة «ابراز نفرت» از ثروت و
ثروتمند «اولیگارشی» پنهان شده. به همین دلیل است که سیاست «مسئولیتپذیری» که
در ترکیه و اسرائیل با حمایت روسیه و بخشی از حاکمیت آمریکا فعال شده واکنش منفی
اولیگارشی کذا را در پیآورد. از آنجمله است قتل زندانیان در اسرائیل، موشک پرانیهای حماس، تهاجم به دفتر سازمان ملل در نوار غزه و ... و
خصوصاً سنگپرانیهای «مبارزان» فلسطینی که «نماز خیابانی» را از یاد نمیبرند.
چندی پیش «یورو نیوز» تصاویری نشان داد
که در آنها شاهد سجدة حضرات به سربازان اسرائیلی بودیم! و به این میگویند «فعالیت سیاسی!» حاج
روحالله و صدرحاج سیدجوادی هم از راه دور به «تساهال» سجده میکردند، و هیچ مسئولیتی در برابر ملت ایران نمیپذیرفتند، دلیل
هم روشن است! اصل اساسی در «یوتوپیا»، نفی
انسان در زمان و مکان مشخص، یعنی نفی مسئولیت
و پاسخگوئی است، پس بگذریم و بازگردیم به پیامدهای «مسئولیتپذیری»
اوجالان و بنیامین نتانیاهو در ترکیه.
پیام نوروزی رهبر کردها، و در پی آن عذرخواهی نخستوزیر اسرائیل از دولت
ترکیه نشان چرخش کلان استراتژیکی است که پایان «یوتوپیا» در کل منطقه، و به ویژه در کشور ترکیه را نوید میدهد. به
همین دلیل است که شاهد تلاش محور «لندن ـ برلن» برای بازگشت به دوران نورانی هیتلر
هستیم. البته اینبار به دلیل تزلزل محفل موسولینی در
ایتالیا، آنگلوژرمنها علاوه بر نمایش
مهوع ساده زیستی آنجلا مرکل، همزمان به
واتیکان و «برادران آریائی» در آمریکا متوسل شدهاند. این
است دلیل ترور سازمان یافتة مقامات قضائی ایالت تگزاس توسط «برتریطلبان»، و همین است دلیل نمایش مهوع پاشوئی و پابوسی پاپ
فرانسیس. روشن تر بگوئیم، ترور مقامات قضائی آمریکا توسط «برتریطلبان» در
واقع تداوم منطقی مراسم «پاشوئی و پابوسی» رهبر کاتولیکها و سخنان عوامپسندانة
ایشان است.
واتیکان به افلاس
افتاده و در واقع «دوپاره» شده! پاپ قبلی، کاردینال راتزینگر افتخار خدمت در دستگاه هیتلر
را داشتند و محبوب کاخ باکینگهام بودند، حال
آنکه فرانسیس اول افتخار همکاری با فاشیستهای آرژانتین را دارد، و
منطقاً میباید مورد الطاف ویژة دربار هلند قرار گیرد! همچنانکه در «بمب و بئاتریس» گفتیم، استعفای ملکة هلند حکمتی داشت! ولی به
استنباط ما سیاستگزاری لندن در ایران از طریق هلند و آرژانتین با مشکل روبرو خواهد
شد، چراکه شرایط تفاوت کرده! بانکجهانی
و صندوق بینالملی پول جایگاهشان متزلزل شده و به تبع اولی بنیاد بیلدربرگ از این
تزلزل در امان نخواهد ماند. در هر حال، پس از سفر
ولادیمیر پوتین به هلند چشم انداز روشنتری خواهیم داشت. فعلاً
شاهدیم که سیاست «خانواده سالاری» و حمایت از «تعلقات» قومی، بومی و دینی تکیهگاههایاش تضیعف شده و نمیتواند
به مسیر «تقابل با مسکو» تداوم بخشد. و بیدلیل
نیست که بیبیسی به پروفسور اکبر اعتماد «مأموریت الهی» داده بود!
همزمان با نشست
سران بریکس در «دوربان»، سایت بیبیسی،
مورخ 26 مارس سالجاری اکبر اعتماد را زین کرد تا ایشان دست در دست اوغلو، شیخ قطر و شرکاء از «کیان اسلام» دفاع کنند! خوشرقصیهای «پروفسور» اعتماد آنچنان به مذاق
اوباش جمکران شیرین آمد که بیا و ببین! سایت «دیپلماسی ایرانی»، مورخ
27 مارس با تکیه بر اظهارات پوچ پروفسور اعتماد به این نتیجة «علمی» رسید که «ما»
ـ یعنی حکومت جمکران ـ از آنجا که
«مستقل» هستیم، مورد تحریم آمریکا قرار
گرفتهایم! بله، شادوماد ممدیونسکو فراموش کرده که «اعمال تحریم
اقتصادی» بر ملت ایران از دورة سلطنت کلنل میرپنج «رایج» بوده! باری خریت و توحش عالمی دارد. و از
«برکت» حکومت جمکران است که وحوش «رسانه» در اختیار دارند و جانبداری و «آوای وحش»
را به عنوان «گزارش»، تحلیل و تفسیر و
مصاحبه در دسترس ایرانیان قرار میدهند و بر اساس آن «استنتاج» میکنند.
آوای وحش همان
«ویراست رسمی»، یا بهتر بگوئیم «زبان پدر»
است. پدر خانواده «سنتی» که بر همسر و فرزند
«برتری» دارد و «مالک» جان و مال آنهاست. پافشاری آنگلوساکسونها برای استقرار حکومتهای
اسلامی دلیل موجه دارد. اصل اساسی در این حکومتها استقرار «لات» در
جایگاه «قضاوت» است. به عبارت دیگر «لات»، از طریق نفی جایگاه قانونی «قاضی»، در عمل قوة قضائیه یعنی «داوری بیطرف» و قانونی را به
زیر سئوال میبرد.
پیش از ادامة
مطلب لازم است یکبار دیگر یادآور شویم، از منظر حقوقی، «لات» کسی است که از جایگاه واقعی اجتماعی خود
خارج میشود. به عنوان نمونه، استاد دانشگاه یا دانشجوئی که دانشگاه را به
صحنة ابراز «تعلقات» سیاسیشان تبدیل میکنند،
«لات» به شمار میآیند. به همچنین است،
حقوقدانی که همچون صدر حاج سیدجوادی از استقرار حکومت اسلامی در ایران دفاع به عمل آورده؛ بر تدوین قانون اساسی با تکیه بر «حدیث مسلم» و
«روایت معصوم» تأکید داشته. ایشان هر چند
در بیبیسی و رادیوفردا «مدافع حقوق بشر» معرفی شوند مخالف اصولی حقوقبشرند! «گسست» استعماری 22 بهمن 57، جایگاه
برتر و سنگر مخالفت برای نهضتعاظادی تأمین کرد و «صدر حاج سیدجوادی» هم عضو همین
دولت خیابانی بود.
در مورد حاج
سیدجوادیها پیشتر توضیح کافی دادهایم و نیازی به تکرار مکررات نمیبینیم. مرگ
این فرد هم فاقد اهمیت است؛ آنچه اهمیت
دارد پیامدهای جالب مرگ اوست. درگذشت این
«حقوقدان» بیمسئولیت، از یکسو «جشن» سالگرد شبه رفراندوم عوامفریب
دولت شیخ مهدی بازرگان را به مراسم مردهکشی تبدیل کرد، و از سوی دیگر باعث شد همسوئی خانوادههای
«قربانیان حکومت» با «جلاد» ملت ایران بر ملا شود! بله، خانوادههای فروهر، پوینده و مختاری «مرگ جلاد» را تسلیت گفتند، و
معلوم شد این خانوادههای بسیار محترم هیچ مخالفتی با تدوین قانون بر پایة ابهام قانونستیز
«حدیث و روایت» نداشته و ندارند. دمشان گرم! دستشان را خودشان روکردند! از قضای روزگار، حضرت پاپ فرانسیس هم در همین مسیر رسوائی گام
برداشت!
فرانسیس اول از یکسو «صلح» را با «مسیح» در ترادف قرار داد و برای جهان
آرزوی «صلح»کرد، و از سوی دیگر «شستن
پا» را نشان «برتری» و «خدمت» دانست:
«مسیح صلح ماست و از طریق او ما درخواست صلح برای تمام
جهان داریم [...] پاپ شستن پا را یک نشانه خواند و گفت: کسی که بالاتر از بقیه قرار گرفته باید خادم آنها
باشد[...]»
منبع:
بیبیسی، مورخ 31 مارس 2013
به یاد داریم که روحالله خمینی جلاد نیز
همزمان با سرکوب و کشتار ایرانیان، «خدمتگذار»
مردم و دستبوس«مستضعفان» شده بود! «خدمتگزاری»
خمینی هیچ تفاوتی با طرفداری پاپ از صلح موهوم
ندارد. حضرت پاپ در واقع از «پاچه»
طرفداری کردهاند! یادآور شویم مترادف
«صلح» در زبان ایتالیائی «پاچه» است! خلاصه
«پاچه» واتیکان به ویژه در سوریه و عراق در واقع پشتیبانی از تروریسم در ایندو
کشور است. به چند دلیل؛ نخست اینکه «صلح» هیچ ترادفی با پرسوناژهای
موهوم «اسطوره» نداشته، ندارد و نخواهد
داشت. صلح در هر حال ارتباطی است دوسویه، مسئولانه و منطقی بین انسانها و جوامع. صلح با عرصة مسئولیتگریز تعلقات، یعنی با
روابط «یکسویه» و «جانبدار» هرگز هماهنگ
نبوده و نخواهد بود! برگزاری مراسم پاشوئی و پابوسی به هیچ عنوان دلیل
«صلحطلبی» نیست؛ کاملاً بر عکس! در واقع این نمایشها با هدف فریب افکار عمومی
از طریق ارائة تصویر دلپذیر از «روابط یکسویه» و «مسئولیتگریز» به راه افتاده. واتیکان، اسلامگرایان، آتاترکیستها و ارتش ناتو به یکسان
از «پیام صلح» رهبر کردها و عذرخواهی نخستوزیر اسرائیل ـ نتانیاهو جهت پرداخت غرامت به قربانیان ترک هم اعلام
آمادگی کرده ـ به هراس افتادهاند.
اسلامگرایان اقدام مسئولانه دولت
اسرائیل را «فتنهگری» ارزیابی میکنند،
ارتش ترکیه هم با گلوله باران مواضع کردها در عراق پیام صلح عبدالله اوجالان
را «پاسخ» میدهد! دلیل هم
روشن است؛ ترکیه تحت نظارت ارتش آدمخوار ناتو قرار گرفته و
بدون بحران و تنش، منافع این سازمان
جنایتکار تأمین نشده و نخواهد شد. در مورد شیوة سرکوب سازمان کذا، انتشارات
«کلاریتی پرس»، در سال 2012 کتابی به قلم «مهدی داریوش ناظم رعایا»، تحت
عنوان «جهانی شدن ناتو» منتشر کرده. خلاصه
بگوئیم، برای تاراج و سرکوب ناتو، به ویژه در ترکیه لازم است چندین و چند «لولو»
به افکار عمومی فروخته شود. لولوی تجزیهطلب، لولوی
وطن فروش، لولوی بیدین و ... و از همه
مهمتر لولوی پولدار!
بله، پس از لولوی بیدین، بزرگترین تهدید همان لولوی پولدار است. چرا که،
ایندو لولوی پلید «ارزشهای»
واتیکان را به سخره میگیرند! خاجپرستها میگویند، «سرمایه» باید در خدمت خداوند قرار گیرد، آخوندهای جمکران هم میگویند حکومت از آن
خداوند است! خلاصه
فاشیستها که پس از جنگ دوم جهانی با صورتک «مبارزه با کمونیسم» به تاراج و سرکوب
جهانی مشغول شده بودند، اینک برای گسترش
تاراج چهرة پلیدشان را با نقاب «ساده زیستی» پوشاندهاند. و این است دلیل استقرار باراک اوباما در کاخ سفید، و استعفای ملکه هلند و ... و نشستن یک تبعة
آرژانتین در جایگاه رهبر کاتولیکهای رم! پاپ «فرانسیس اول» میگوید، همچون «فرانسیسکنها»، به فقرا ارادت دارد و به همین دلیل نام «فرانسیس» را برگزیده. اظهارات پاپ در سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 16 مارس 2013 هم منعکس شده. بله، اینبار حضرات «سادهزیستی» را به عنوان ابزار
سرکوب انسانها برگزیدهاند و میپندارند که «اتحاد مقدس» ادیان توحش ابراهیمی از
این طریق مستحکمتر خواهد شد و به این ترتیب نان «مافیا» در روغن فراوانتری میافتد.
ساده زیستی چیست؟ تحمیل «تحجر» کشیش و آخوند بر کل جامعه؛ واداشتن
ثروتمندان به «تقیه»؛ هدایت دولت در مسیر افزایش
بودجة نظامی، و همزمان کاهش بودجههای درمانی،
آموزشی و فرهنگی. همان پوپولیسمی که در
دوران هیتلر و موسولینی کارساز محافل سرمایهداری شده بود. جنجال
«بحران اقتصادی» در غرب و همچنین بحرانهای «سیاسی» در سوریه و دیگر کشورهای جهان
سوم در واقع برای جهانی کردن پوپولیسم و توحش «ساده زیستی» محفل «کارتر ـ برژینسکی»
به راه افتاده. به همین دلیل است که بیبیسی در ایران انگشت
اتهام را به سوی «پورشهسواران» گرفته و برای ایجاد ترادف میان «جرم» و «پولدار
شدن»، «مردم» را در جایگاه «قضاوت» مینشاند. سایت بیبیسی
مورخ 29 مارس 2013، از «مردم» میپرسد:
«آیا در شرایط فعلی ایران میتوان عادلانه پولدار شد؟»
بیبیسی با طرح این قماش پرسشها چنین
القاء میکند که در بریتانیا میتوان «عادلانه» پولدار شد! حال آنکه تمامی ثروت و دارائی حاکمیت انگلستان
از کشتار و تاراج ملتهای دیگر به دست آمده و نیازی نیست به گذشتههای دور
بازگردیم؛ نیم نگاهی به عراق و تحرکات «لویدز بانک» طی
بحران مالی قبرس که در گزارش «کمیتة والمی» مطرح شده کفایت میکند. در هر حال،
به احتمال زیاد پاسخ «مردم» به
پرسش گوسالهپسند بیبیسی «منفی» خواهد بود. در نتیجه همة «پولدارها» در ایران به عنوان دزد
و غارتگر شناسائی میشوند و ناچارند «تقیه» کنند و به سادهزیستی روی آورده، پولهائی
را که در ایران خرج پورشه و جشن و آثار هنری نمیکنند در اختیار بانکها قرار دهند،
و همین کافی است! فاشیستها
به هدف اصلیشان، یعنی قرار دادن
سرمایه در خدمت «خداوندان» فرامرزی خواهند رسید.
به عنوان نمونه «تحریم پسته» در
همین مسیر به راه افتاده.
بله،
پسته نخرید، تا تولیدکنندة ایرانی نابود شود و یانکیها به
شما پستة «واندرفول» حقنه کنند. پستهای
که در فرانسه حتی پرندهها هم از خوردن مغز آن خودداری میکنند! به
همین دلیل است که یورونیوز از «تحریم پسته ایران» استقبال به عمل میآورد. در شرایطی که افزایش بهای مواد غذائی، اساسی و غیراساسی به ایران محدود نیست ـ این پدیدة
جهانی تحت نظارت غرب بر ملتها تحمیل میشود ـ با گرانی پسته چگونه میتوان برخورد منطقی داشت؟
به استنباط ما برای تشویق تولیدکنندة پستة
ایران دولت میتواند و موظف است که اقدام کند. و به همچنین افرادی که از امکانات مالی کافی
برخوردارند!
در غیر اینصورت، اگر اوضاع به همین منوال پیش رود، و «مردم» شبکة مجازی را بیش از پیش به ابزار
گسترش توحش و صدور فتوای «نفی و تحریم» تبدیل کنند، بزودی بیبیسی از «مردم»
خواهد خواست تا در مورد «پولدارهای» ایرانی ساکن غرب هم نظر دهند و کار بجائی میرسد
که به ما بگویند، چرا درکافه پوشکین «اسراف»
میکنید؟ مگر نمیبینید گرانی در کشورتان بیداد میکند؟ از پاپ یاد بگیرید؛ پای «مردم» را بشوئید تا «پاچه» بر جهان حاکم
شود!
...
<< بازگشت