از فتوی تا فرهنگ!
وزارت امور خارجه آمریکا که تاکنون برای پشتیبانی از حکومت
توحش فتویسالاری در ایران به صدور بیانیههای ابلهانه اکتفا میکرد، در
تاریخ 21 مارس 2014 ، جان کری، وزیر امورخارجه را به میدان آورد تا ایشان تأکید
فرمایند که مانند «مردم ایران» به فتوی احترام میگذارند:
«[...] من احترام زیادی برای فتوا قائل هستم. فتوا پیام مذهبی بسیار مهمی است و وقتی فتوائی
داده میشود مردم آن را جدی میگیرند. هم چنان که ما (هم آن را جدی میگیریم)[...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 21 مارس 2014
بله شکست کودتای «سوم اسفند» اوکراین، کار یانکیها
را بجائی کشانده که شعارهای خررنگکن حقوقبشر و دمکراسی و اینحرفها را رسماً
کنار گذاشته و در ایران، صریحاً از تروریسم
حمایت میکنند. چرا که،
احترام به فتوی، یعنی احترام به خشونت و تروریسم!
پیشتر به کرات توضیح دادهایم که «صدور
فتوی»، یعنی نشستن «لات» یا آخوند در جایگاه مدعیالعموم، قاضی و .. و نهایت امر در جایگاه مأمور اجرای
حکم. و اینکه فتوی نهایتاً به میانبر زدن
پروسههای حقوقی و ارتکاب قتل میانجامد. ترور
احمد کسروی نمونهای است از توحش فتویسالاری که سایت ایسنا در کمال وقاحت آن را
توجیه کرده.
ایسنا، بوق چاهک زالممد،
برای توجیه این جنایت، یک
روایت سرشار از بلاهت سر هم کرده و میگوید، از آنجا که دادگستری به شکایت «متدینین» از
کسروی ترتیب اثر نداد، نواب صفوی برای
«بحث و مناظره» با کسروی از نجف به تهران آمد ولی کسروی چون مغرور بود، حاضر نشد
با او بحث کند! بعد نواب و دوستانش در خیابان خواستند با کسروی بحث کنند! باز او حاضر نبود بحث کند! در
نتیجه نواب با کسروی گلاویز شد ولی مأموران «حکومت» کسروی را نجات دادند. در نتیجه، تنها راه حل اجرای فتوی مراجع تقلید بود:
«[...] کسروی به اسائه ادب به ساحت مقدس ائمه شیعه [...] متهم شد. شکایت
متدینین [...] نیز هیچ اثری در کاهش اقدامات وی نداشت [...] مجتبی نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام از نجف برای مناظره و بحث به
تهران آمد و در جلسات کسروی شرکت کرد [...] کسروی به دلیل اخلاق تند و غرورش[...] از
بحث با او امتناع کرد. بار دیگر نواب، در مسیر
منزل کسروی با وی به بحث و مجادله پرداخت. کسروی با تندخویی و درشتگویی، [نواب صفوی] و
دوستانش را راند. نواب با کسروی گلاویز
شد اما مأموران حکومت، کسروی را نجات دادند[...] تنها راه حل برای شاکیان، اجرای حدودی بود که با فتوای مراجع تقلید نجف
اشرف مسلم شده بود[...] سرانجام یکی از اعضای فعال و معتقد فدائیان اسلام، در ۲۰
اسفند ۱۳۲۴ کسروی را در کاخ دادگستری تهران ترور کرد[...]»
منبع: ایسنا، مورخ 11مارس 2014
بله، وقتی جان کری «فتوی»
را ستایش میکند، روشن است که در کنار زالممد
قرار گرفته. حتما اینبار هم وزارت امورخارجه یانکیها میگوید از توحش آیات عظام
خبر نداشته! این جانوران وحشی، یعنی «مراجع تقلید»، در
جایگاه قضاوت مینشینند و پس از محاکمة نویسنده و هنرمند، حکم «مجازاتاش» را هم صادر میکنند. سپس یک یا چند لات برای اجرای ترور بسیج میشوند
و از آنجا که «قوانین» کشکی کشور گلوبلبل نفرتفروشی و تشویق توحش و خشونت را «جرم»
نمیشناسد، آمران جنایت در کشور ایران همواره از حاشیة امن
برخوردار بودهاند. نیازی نیست که بگوئیم با استقرار حکومت اسلامی
این حاشیة امن گسترش هم یافت. و اگر گسترش توحش در ایران جز فاجعه برای ما ملت
نداشته، منافع آتلانتیستها را بخوبی تأمین کرده. بیدلیل
نیست که همزمان با ادای احترام «جان کری» به فتوی، سازمان سیا قلادة آخوند صدیقی را گشوده، تا
فرهنگ را با دین در ترادف قرار دهد.
بله موشهای فاضلاب آتلانتیسم به «فرهنگ» خیلی اهمیت میدهند،
چرا که در ذهن علیل اینان فرهنگ به حق
مسلم و طبیعی یعنی به «تخلی، تولید مثل و تزویر»
محدود میشود. از اینرو آخوند صدیقی هم در
وقوقیة 21 مارس جمکران ابتدا فرهنگ را با «آب و هوا» به قیاس کشیده، و درگام بعد آن را با دین در ترادف قرار داده و
میگوید باید فرهنگ دین را احیا کنیم تا زنده بمانیم:
«[...] فرهنگ، مثل
آب و هواست[...] همانطور که اگر آب نباشد [...] یا اگر مسموم باشد انسان نمیتواند
زندگی کند و اگر هوا نباشد [...] یا مسموم و شیمیایی باشد، انسان از بین میرود[...] به این علت حیات ما در این است که فرهنگ دین را
احیا کنیم[...]»
منبع: ایریب، مورخ 21 مارس 2014
البته در اینکه زندگی موشهای فاضلاب مطلقگرائی در گرو
گسترش موهومات است تردید نداریم. آخوندجماعت جز مفتگوئی، مبهم
بافی و مفتخوری هیچ وظیفة دیگری نداشته و ندارد.
از اینرو به پیروی از قواد خلیلالله، همواره
با نظم انسانی جامعه در تضاد قرار گرفته و میگیرد. ولی
نظم انسانی «معاصر» یعنی جامعة مختلط، حقوق
و آزادیهای فردی، آزادی احزاب، و به
ویژه آزادی زن و مقررات بینالمللی ـ حکایت دیگری است! این «نظم» دشمن آخوند و فتویسالاران به شمار میرود. از
اینرو ملایان جمکران در هر فرصتی نظم دمکراتیک را مورد تهاجم قرار دادهاند.
ولی پس از ناکامی کودتای سوم اسفند در اوکراین، تهاجم به لائیسیته شدت بیشتری گرفته. به عنوان نمونه به گزارش سایت فیگارو، مورخ
21 مارس 2014، پاپ فرانسیس، اعضای مافیا را «بیدین» شمرده، و از
آنان خواسته به دامان دین باز گردند!
بله، کار بجائی رسیده که واتیکان تشکلی را که طی دهههای
طولانی با تکیه بر «بنیاد دین» رشد و نمو کرده، اینک «بیدین»
معرفی میکند! به عبارت دیگر،
همه می باید این دروغ شاخدار را
بپذیرند که کلیسای کاتولیک هیچ پیوندی با مافیا ندارد! جای تعجب نیست؛ پیشتر واتیکان با توسل به همین
ترفند همکاریهای صمیمانهاش را با دستگاه هیتلر انکار کرده بود. و اگر
به یاد داشته باشیم ملاممد خاتمی در سخنرانیهای ابلهانهاش تبلیغات واتیکان را
بازنشخوار میکرد و مدرنیته را به «نازیسم» پیوند میزد! حال
آنکه پایه و اساس مدرنیته «انسانمحوری» است. مدرنتیه
با گلهسازی و پوپولیسم هیچ ارتباطی نمیتواند داشته باشد. ولی از
آنجا که روابط انسانی ـ روابط دمکراتیک ـ راه
حیات انگلی آخوندجماعت را سد میکند، تهاجم به حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی، خصوصاً به حقوق زن که پایه و اساس روابط
دمکراتیک را در جامعه اداره میکند، در
دستور کار واتیکان و جمکران قرار گرفته. پاپ لائیسیته را به مافیا پیوند زده، حکومت زالممد هم به ویژه در وقوقیههای جمعه، اربابان
اسلامنواز وفاشیستاش را «ضددین» و «کم تحمل» معرفی میکند! آخوند
صدیقی در وقوقیه 21 مارس میگوید، «غربیها زنان محجبه را به مدارس راه نمیدهند
پس تحملشان از ما بیشتر نیست!» به عبارت دیگر،
ایشان میخواهند قوانین و مقررات کشورهای اروپائی تابع احکام توحش اسلام
شیعی باشد:
«[...] این ادعا که تحمل خارجیها بیشتر از ماست، دروغ
است آنان زنان با حجاب ما را به مدارس راه نمیدهند [...] در جای جای اروپا [...] چه
ظلم و خفقانی علیه مسلمانان اعمال میکنند[...]»
همان منبع
البته حکومت زالممد در واقع با اربابان غربیاش کاری ندارد؛
به سوی مسکو پارس میکند! به یاد داریم
که در آخرین وقوقیة سال گذشته، آخوند
کاشانی «مژده» داده بود که عین دوازدهم از چاه جمکران که بیرون بیاید حساب اعضای
شورای امنیت را خواهد رسید! منطقاً پس از برگزاری
«رفراندوم کریمه»، ساواک جمکران میبایست تهاجم به شورای امنیت و
روسیه را شدت میبخشید، ولی در کمال تعجب کیهان جمکران از این تهاجم فاصله
گرفت و در ایریب، رسانة رسمی حکومت زالممد هم تهاجم به روسیه و
شخص ولادیمیرپوتین یک هفته بیشتر دوام نیاورد!
طی این هفتة جادوئی بوقهای جمکران، به ویژه سایت ایریب که پیشتر از مراسم «بتشکنی»
در اوکراین ذوقزده شده بود، شخص ولادیمیر پوتین را هدف تهاجم قرار داده و ضمن
بازنشخوار یاوهگوئیهای مقامات کشور اشغال شدة آلمان فدرال، برای ارباب دم میجنباند:
«[...] ولادیمیر پوتین، مامور سابق کا گ ب در آلمان شرقی [...]
روز سه شنبه در یک سخنرانی اعلام کرد مسکو از اتحاد دو آلمان پشتیبانی کرده بود [...]
استفن سایبرت، سخنگوی آنگلا مرکل [...]سخنان رئیس جمهور روسیه را [...] یکی از
چندین مقایسههای تاریخی انحرافی بعد از آغاز بحران اوکراین نامید[...] سایبرت [...]
اعلام کرد [...] مداخله روسیه اوکراین را تجزیه کرده است [...] میان اتحاد مسالمتآمیز
آلمان و رویدادهای کریمه هیچ شباهتی [نیست] در اوضاع کنونی روسیه راه انزوای بینالمللی
را در پیش میگیرد[...]»
منبع: ایریب، مورخ 20
مارس 2014
گندهگوئیهای «ایریب»
در ساعت 1 و 24 دقیقه بامداد پنجشنبه 29 اسفندماه سالجاری انتشار یافت، ولی گویا لندن پس از دریافت توسری، دهنة سگهای هارش را در تهران کشید! در
نتیجه همان شب علی لاریجانی را زین کردند تا ضمن پس گرفتن گ...خوریهای «واحد
مرکزی خبر»، از «نظم بینالمللی» حمایت به عمل آورد! سایت ایریب هم ناچار شد اظهارات علی لاریجانی را
در ساعت 20 و پنجاه دقیقه به وقت محلی بازتاب دهد:
«[...] این سؤال پیش میآید که آیا دموکراسی باید مبتنی بر
رأی مردم باشد یا اینکه یکعدهای دموکراسیسازی کنند [...] یک جریان بینالمللی [...]
به بهانه دموکراسیسازی به دنبال منافع خودشان هستند و کاری با نظامات بینالمللی
ندارند[...] برای مثال در حوادثی که در اوکراین رخ داده [...] اگر غرب شورشهای
صورت گرفته در این کشور را دموکراسی میداند، پس باید همهپرسی کریمه را هم بر پایه
همین دموکراسی قبول کند[...]»
منبع: ایریب، مورخ 20 مارس 2014
میبینیم که پیامد دریافت پسگردنی لندن پاسدار علی
لاریجانی، رئیس قوة مقننه «فتوی سالاری» جمکران را به طرفدار
«نظامات بینالمللی» تبدیل میکند! ولی واقعیت از این قرار بود که در نشست شورای
امنیت پیرامون قطعنامة «ممنوعیت برگزاری رفراندوم کریمه»، آتلانتیستها ماستها را قبلاً کیسه کرده بودند
و تأکیدشان بر این بود که برگزاری رفراندوم کریمه با قوانین اوکراین در تضاد قرار
میگیرد، نه با مقررات بینالمللی. یادآور
شویم، چین به این قطعنامه رأی ممتنع داد، و
روسیه هم آن را وتوکرد. در هر حال،
از اوکراین و کریمه فاکتور میگیریم
چرا که در وبلاگهای پیشین گفته بودیم، کودتای سوم اسفند اوکراین همچون کودتای پهلوی
اول تحت نظارت لندن و با هدف عادیسازی فاشیسم در مرزهای روسیه سازمان یافت، هر چند برخلاف کودتای میرپنج که همچنان برقرار
و استوار باقی مانده، کودتای اوکراین سه
روز بیشتر دوام نیاورد!
به همین دلیل روند افشاگری مکالمات تلفنی آغاز شد تا لندن و
واشنگتن بتوانند از سنگر بازنده خارج شوند و سطل زباله را در آلمان و فرانسه، و به
ویژه در واتیکان، مرکز لجنزار فاشیسم تخلیه کنند. اینچنین
بود که روز 25 فوریه، شاهد تغییر تصویر اصلی صفحة فیسبوک یورونیوز بودیم! ناگهان
اهالی یورونیوز دریافتند که قصد تبلیغ زیرجلکی برای تهاجم به بنای یادبود سربازان
شوروی، نماد مبارزه با فاشیسم را نداشتهاند:
«[...] یورونیوز [...] نمیخواست از این یا آن نیرو در اوکراین
و به ویژه مجریان این کار وحشیانه ابراز حمایت کند[...] به این دلیل ما این عکس را
حذف میکنیم اما در عین حال اتهامات وارده در خصوص توهین به یادبود جنگ دیگران را
قبول نمیکنیم [...]»
منبع: سایت فارسی نووستی، مورخ 6 اسفندماه 1392.
بله! به عنوان نمونه وقتی یورونیوز به «اسلامگرایان»
تریبون میدهد تا از اوباش جنایتکار نظیر موسوی و کروبی و ... و محمد مُرسی دفاع
کنند، قصد حمایت از توحش فتوی سالاری ندارد! یا
وقتی همین یورونیوز در مورد بازداشت «بهار کیم یونگور»، روزنامه نگار مخالف آتلانتیسم در ایتالیا سکوت
اختیار میکند، هیچ قصد بدی نداشته! یکوقت فکر نکنید اگر یورونیوز فقط به اوباش و
آشوبطلبان در ایران و روسیه و مصر و ...تریبون میدهد، نیت بدی دارد، یا مخالف لائیسته است؛ به هیچ
عنوان! وزارت امور خارجه بریتانیا وقتی به طرفداران
دمکراسی میرسد، «غمگین» میشود و از آنجا که نمیخواهد مخاطباناش
را آزرده خاطر کند، در سکوت فرو میرود. در
حالیکه از دیدار اسطورهفروشان به وجد میآید و چون خیلی سخاوتمند است جهانیان را
در شادیاش شریک میکند! به عنوان نمونه بوق وزارت امور خارجه بریتانیا
خبر مربوط به «کشف یک نسخه دستنویس از انجیل بارنابا» را بازتاب نداد، چرا که در
آن مطالبی وجود دارد که توسط واتیکان سانسور شده.
در این انجیل که 1500 سال قدمت دارد، ماجرای مصلوب شدن عیسی و اینکه ایشان پسر خدا
هستند به چشم نمیخورد! در مورد کتاب
مذکور گزارشی هم در سایت فارسی «صدای روسیه»، مورخ، 26 فوریه 2014 انتشار یافت. بله، شکست
کودتای سوم اسفند اوکراین نه تنها بساط «یورونیوز» که کاسه و کوزة واتیکان را نیز
بر هم زد و شاید استعفای «کوین کلوز»، رئیس رادیو اروپای آزاد ـ رادیوفردا، مورخ 7 اسفندماه 1392ـ نیز با این کودتا مرتبط باشد.
در هر حال، آنچه برای ما اهمیت دارد، شکست
کودتا در اوکراین است و بس. چرا که این شکست، اردوگاه آتلانتیسم را به عقبنشینی وادار خواهد
کرد و منطقاً پادوهای ترک و پاکستانی و جمکرانی این اردوگاه نیز میباید دم شان را
لای پایشان گذاشته و پشت سر ارباب پس پس
بروند. هر چند الاغهای وزارت امور خارجه زالممد از
تحریم اقتصادی روسیه ـ تحریمهای فاقد
مشروعیت قانونی ـ خیلی ذوقزده شده بودند! اینان
میگفتند، تحریمها راه صدور نفت و گاز روسیه به غرب را
مسدود خواهد کرد و «ما» انرژی مورد نیاز غرب را تأمین میکنیم! بله، خریت هم عالمی دارد! از
قدیم گفتهاند «خوشبخت آنکه کره خر آمد، الاغ رفت!» و کارشناسان وزارت امور خارجه زالممد هم در
زمرة خوشبختترینهای این جهان باید باشند!
ولی وقتی ورق برگشت و لندن ناچار
شد در رسانهها، حساباش را از آلمان و
فرانسه و آمریکا جدا کند، قلادة علی
خامنهای را گشودند تا ویراست نوینی از «اقتصاد مال خر است» ارائه دهد:
«[...] آقای خامنهای در سخنرانی سالانه خود [...] گفته است
که فرهنگ از اقتصاد مهمتر است [...]»
منبع: رادیوفردا، اول
فروردین ماه 1393
همزمان با شکرخوریهای مقام معظم، آخوند
صدیقی هم در وقوقیة جمکران، به انکار
مفتخوری آخوندها نشسته و مادیات و مادیات را نفی کرده:
«[...] باید به مانند آن حضرت همواره کارهایمان را با توجه
به خداوند و با نام خدا و هدف الهی شروع کنیم و به پایان برسانیم. ما همواره سر سفره این بانو نشستهایم[...]»
منبع: ایریب، مورخ
21 مارس 2014
بله همه بدانند، مسکن و خوراک و پوشاک و حقوق راننده و محافظ
مسلح آخوند صدیقی را پرسوناژ موهوم «فاطمه» تأمین میکند، نه ارز
حاصل از تاراج نفت ملت ایران! اصولاً مادیات که اهمیتی ندارد؛ مهم این است که در پی شکست کودتای
اوکراین، برای حکومت زالممد «ورشکستگی
معنوی» پیش آمده، و خلاصه اسلام خدشهدار شده ـ سایت اطلاعاتنت، مورخ 22 مارس 2014 ـ ، و ... و مخدوش شدن
اسلام، یعنی ورشکستگی دکان استعمار، سقوط
فتوی سالاری و فروپاشی محفل کودتای سوم اسفند!
بله، رخدادهای سوم اسفند اوکراین با کودتای سوم اسفند
ایران توسط یک محفل مشخص سازمان یافته. محفل اسطورهفروشان «آنگلوژرمن» که موفق شده طی
سدة اخیر دو جنگ جهانی به راه بیاندازد.
سه سال پس از پایان جنگ جهانی اول شاهد کودتای میرپنج بودیم. کودتائی که در کوتاه مدت کشورمان را به طویلة
رایش ـ مرکز مبارزه با لائیسیته ـ تبدیل
کرد، و اینچنین بود که نشخوار گذشته و ادعای پوچ بجای
«تاریخ» نشست؛ نقد و بررسی علمی جای خود را به «قضاوت ارزشی»
در مورد مفاخر فرهنگی ایران سپرد، و همچنانکه
در وبلاگ رایش و روانکاو» گفتیم کار به جایگزینی «روانکاوی» با مزخرفبافی پیرامون
پادشاهان پیروز ایران رسید! ولی وحشیگری محفل رایش به این مختصر محدود نماند! همزمان
با ادای احترام جان کری به «فتوی» و اثبات «بیدینی» مافیا در واتیکان، لجنزار
مطلقگرائی یک دکان نوین در بروکسل افتتاح کرده تا «فرهنگ ایران» را با «خشونت» در
ترادف قرار دهد و از استعمار غرب در ایران سلب مسئولیت کند:
«[...] فرهنگ ايرانی از نظام و ساختاری برخوردار می باشد که
امکان بروز خشونت و مخصوصاً نهادينه شدن خشونت را (يعنی اين که بتوان از خشونت در
دراز مدت و به شکل ابزار استفاده کرد) فراهم می آورد [...]»
منبع: رادیوفردا، اول فروردینماه 1393
همه بدانند خشونت حاکم بر جامعة ایران هیچ ارتباطی با
استعمار غرب ندارد. و علیرغم حمایت محفل
نوبل و کاترین اشتون و بوقهای آتلانتیست از کنیزالاسلامهای آخوندپرست و مجیزگوئی
وزیر امورخارجه یانکیها از منبع خشونت، یعنی «فتوی»، باز هم
میباید بپذیریم که خشونت از «فرهنگ ایران» ناشی میشود. حداقل پروفسور کاظم زاده که خود را «روانشناس»
معرفی کردهاند چنین ادعائی دارند:
«[...] نگاه من به موضوع فرهنگ بالطبع نگاهی روانشناسانه است[...]
تخصصم روانشناسی است[...] نگاه من در کادر
خود روانشناسی نيز از [...] زاويه و منظر روانشناسی سيستميک[...] مربوط می شود[...]»
همان منبع
روانشناسی سیستمیک که حضرت کاظم زاده در آن تخصص دارند، بیشتر به روانشناسی «کودتائی» و «گوسفندی» میماند. این مکتب کاری با گذشتة افراد ندارد، انسانها را به عنوان محصولی مستقل در «زمان و
مکان» کنونی مورد بررسی قرار میدهد.
البته چنین برخوردی از منظر روانشناسی وجود دارد، و جهت اطلاع مستر کاظمزاده بگوئیم که
روانشناسی سیستمیک تنها مکتب روانشناسی نیست که شرایط فعلی «سوژه» را بدون ارتباط
با گذشتهاش مورد مطالعه قرار میدهد:
«[...] برخلاف روانکاوی که برای توضيح بيماری به گذشته افراد
مراجعه میکرد (برويم ببينيم کودکی فرد چطور گذشته، در چه
شرايطی زندگی میکرده و غيره)، روانشناسی
سيستميک به گذشته کمتر اهميت میدهد و تأکيدش را بخصوص بر زمان حال و به روابطی که
فرد با محيط پيرامونش دارد قرار میدهد[...]»
همان منبع
در مورد فرضیة فروید به تفصیل سخن گفتهایم و تکرار مکررات
نمیکنیم. ولی این سئوال
مطرح میشود که یک شبکة پروپاگاند ضدانسانی چگونه هم از ایجاد گسست در تداوم
تاریخی یک ملت ـ کودتا، فتوی و ... ـ حمایت میکند، و هم با پیش کشیدن مکاتب روانشناسی متفاوت میخواهد
پیگیری رخدادهای تاریخی مسائل ملتها را «مطرود» بنمایاند! به عبارت دیگر، در همینجا بگوئیم، اگر روانشناسی سیستمیک جهت مقابله با برخی
ناهنجاریها میتواند از گذشتة افراد چشم پوشیده و زمان حال و کنونیات را ملاک
قرار دهد، گسترش این مفاهیم به حیطة بررسی
تاریخی مزخرفپردازی و گزافهگوئی است. هر
چند به استنباط ما، به عنوان پیرو «راستاندیش»
فرویدیسم، نه از گذشته افراد میتوان
فاکتور گرفت، و نه از ضمیر ناخودآگاهشان،
به همچنین است در مورد ملتها!
آنچه در ایران و دیگر کشورهای استعمار زده میگذرد، نه فقط کوچکترین ارتباطی با فرهنگ ندارد، که اصولاً مفهوم «فرهنگ» نیز در تبلیغات فاشیسمهای
حاکم دگردیسی یافته. در پروپاگاند اینان،
«فرهنگ» به مجموعهای از آداب و رسوم و باورهای عوامالناس اطلاق میشود که
بر «تکرار» تکیه کرده. این نگرش نه فقط
«ضد علمی» است که از منظر انسانی نیز با «سفله پروری»، عوامپرستی و نهایت امر پوپولیسم و دنبالهروی از
جمع در ترادف قرار میگیرد. نماز خواندن
در خیابان، بریدن دست و پای این و آن و
سنگسار را «فرهنگ» نمیخوانند. مگر اینکه
روانشناسی سیستمیک با پیوند کنونیات زمان و مکان به ادعای مشتی اوباش در مورد «فرهنگ»
قصد کسب مشروعیت برای خشونت داشته باشد! به چه دلیل مستر کاف زاده به خود حق دادهاند با
تأئید مزخرفات مقامات حکومت زالممد، از
یکسو«فرهنگ» را با توحش و تعصب و باورهای خرافی دین در ترادف قرار دهند، و از سوی دیگر،
حمایت غرب از این توحش را نادیده گیرند؟
بله، زمانیکه کاربرد
روانشناسی سیستمیک را مخدوش میکنید، و همزمان
وحشیگری اقلیتی را که محافل غرب به میدان آوردهاند نایده میگیرید، به این نتیجة مشعشع و ابلهانه میرسید که «فرهنگ
ایران» همان خشونت است:
«[...] بعضی از فرهنگها بستر مناسبتری برای خشونت هستند [...]
طوری شکل گرفتهاند که امکان نهادينه شدن خشونت در اجتماع را فراهم آوردهاند [...]»
همان منبع
حضورتان بگوئیم در بعضی «فرهنگها» نژادپرستی هم بوده، و هنوز هم هست. چرا روانشناسی سیستمیک به تاریخچة پرافتخار
کشورهای شمال اروپا و همکاری صمیمانهشان با
آلمان نازی جهت اعزام یهودیان، کمونیستها، همجنسگرایان و کولیها به اردوگاههای کذا اشارهای
نمیکند؟ حتماً اینان راه صلاحوفلاح را
یافتهاند و نیازی به آنالیزهای سیستمیک ندارند!
خدمت پروفسور کافزاده عرض کنیم، بررسی روابط اجتماعی، فرهنگی،
سیاسی و حتی اقتصادی در یک کشور و خصوصاً تحلیلهای تاریخی این روابط، به مراتب پیچیدهتر از یک برخورد فلهای و
کتابی است. ولی تا آنجا که به وضعیت
فعلی ایران مربوط میشود، خشونت حاکم بر ایرانیان با چپاول و غارت
آتلانتیسم خونخوار ارتباط مستقیم دارد. آنزمان که دست اینان و حکومت دست نشاندهشان از ایران کوتاه شود، ببینیم روانشناسی سیستمیک شما برخوردش با مسائل
ایران چگونه خواهد بود.
پاسخ تبریک نوروزی خوانندگان گرامی را به وبلاگ بعدی موکول
میکنیم!
<< بازگشت