شنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۹۲

هشت مارس 2014‍!

 
 

تنها تو مانده‌ای ای زن ایرانی!

 

عادی‌سازی نگرش انسان‌ستیز «نازیسم» که حدود یک‌سال پس از تأسیس حزب نفرت‌فروش «نازی» در آلمان  ـ  20 فوریه 1920 ـ   با کودتای سوم اسفند 1299 خورشیدی در ایران آغاز شد و کلنل رضاخان را با 4 همسرشان بر تخت سلطنت نشاند،   در کشور اوکراین همچون «خر در گل» فروافتاده!  در نتیجه،  لازم آمد حساب اتحادیة اروپا هم از خر بازنده ـ  فاشیست‌های اوکراین ـ  جدا شود و این است دلیل افشا شدن مکالمات وزیر امور خارجة استونی با کاترین اشتون!     

 

در پی سفر بی‌سروصدای ویلیام هیگ،   وزیر امورخارجة بریتانیا به کی‌یف،  روند «سلب مسئولیت» از اروپای غربی در افتضاحات سیاسی اوکراین با یک افشاگری رسانه‌ای ـ گفتگوی کاترین اشتون با وزیر امور خارجة استونی ـ آغاز شد،   تا همه بدانند و آگاه باشند که «برخی رهبران اوپوزیسیون اوکراین» که سابقة خیلی بدی هم دارند تک‌تیراندازان را برای کشتار تظاهرکنندگان به میدان آورده‌ بودند.   به عبارت دیگر،   همانطورکه پیشتر هم یک افشاگری رسانه‌ای،  «مخالفت»‌ فرضی ویکتوریا نولاند را با فاشیست‌های اوکراین به «اثبات» رسانده بود،   اینبار هم می‌بایست «مسئولیت» حمایت اتحادیة‌ اروپا و به ویژه شخص کاترین اشتون از اوپوزیسیون اوکراین ـ  این اوپوزیسیون وامدار جنایات ناسیونال‌سوسیالیست‌ها و مزدوران مسلح یانکی‌هاست ـ‌  از دوش «اتحادیه اروپا» برداشته شود!  

 

بله،   کودتای اوکراین فرصتی طلائی جهت «سلب مسئولیت» فراهم آورده.   از اینرو در تاریخ 5 مارس 2014،   در اوج جنجال آتلانتیست‌ها پیرامون تجاوز «فرضی» ارتش روسیه به خاک اوکراین،   واتیکان،   مرکز زن‌ستیزی بین‌المللی مدعی شد که بیش از دیگران با «پدوفیلی» مبارزه کرده!   همین واتیکان که اسناد و شواهد حمایت‌اش از کشیش‌های کودک‌باره حتی در سازمان ملل هم رو شده!   واتیکان همچنین نیم نگاهی هم به اوکراین انداخته و می‌فرماید،   «سوءتفاهمی پیش آمده!»   البته در این میدان فرصت‌طلبی و پوچ‌گوئی واتیکان  تنها نمانده!  حکومت عدالت علوی زال‌ممد همچنان خفقان گرفته و کودتای اوکراین را محکوم نمی‌کند؛  جای تعجب هم نیست.   این کودتا با چند هدف مفید به حال زال‌ممد سازمان یافت.   در رأس این فواید،  می‌باید از «عادی‌سازی» کودتا در تائید هیجانات عمومی سخن به میان آورد.  و حکومت اسلامی نیز فرزند خلف‌ این روند به شمار می‌رود.   ولی گذشته از این «فایدة مهم»،   ماست‌مالی مذاکرات هسته‌ای،  بی‌اعتبار کردن مذاکرات صلح فلسطین،   و از همه مهم‌تر عادی‌سازی «فاشیسم» در مرزهای غربی روسیه و بازگشت به دوران نورانی «جنگ سرد» نیز منظور شده.    روشن است که در چنین شرایطی «سوسیال زال ممدیسم» هم تقویت خواهد شد.   

 

سوسیال زال ممدیسم همان حکومت زال ممد است که می‌خواهد با «کوخ نشین» کردن ایرانیان عدالت علوی را به اجرا در آورد تا بتواند هم با داس‌الله ـ  چپ‌نمایانی که از علی و چرندیات نهج‌البلاغه و حدیث و روایت به قول خودشان به سوسیالیسم رسیده‌اند ـ ، رقابت کند،‌  و هم به «سنت» قواد خلیل‌الله وفادار بماند.            

 

در فردای کودتای اوکراین،  سایت «ایریب»،   رسانة رسمی حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانه» با شوق و ذوق فراوان گزارش لحظه به لحظة مراسم «بت‌شکنی» را با عکس و تفصیلات پوشش داد:

 

« تصويري/ مجسمة لنين در چند شهر اوکراين به زير کشيده شد [...] به گزارش مونیتورینگ اخبار خارجی واحد مرکزی خبر،  مجسمه لنین در شهرهای بیلاترسکوا، خملنتسکی، ژیتومیر، چرنیهو و دنیپروپتروفسک به زیر کشیده شد [...] یکی از حاضران در شهر ژیتومیر گفت: ما از مدت‌ها پیش منتظر به زیر کشیده شدن این بت بودیم.  من حقیقتاً خوشحالم[...] فرد دیگری گفت:  من از مدت‌ها پیش اینجا ایستاده‌ایم.  من احساس خوبی دارم[...] یکی از ساکنان شهر چرنیهف هم گفت:   شاید بهتر این بود که این مجسمه خیلی عادی به زیر کشیده شود اما مردم خود خواستند که این مجسمه اینگونه به زیر کشیده شود. این خواست آن‌ها بود[...]»

منبع:  ایریب،  مورخ 4 اسفندماه 1392 خورشیدی

 

شاید تقارن زمانی رأی اعتماد مجلس ایتالیا به «ماتئو رنزی» و کودتای اوکراین ـ  سوم اسفندماه 1392 ـ  با سالگرد 93 سالگی کودتای کلنل میرپنج اتفاقی باشد،   ولی همزمانی جنگ زرگری پیرامون «احمد شاملو»،  با اظهارات «یوری سرگئی‌اف»،   نمایندة دائم اوکراین در شورای امنیت سازمان ملل ـ  انکار همکاری ملی‌گرایان اوکراین با ارتش آلمان نازی ـ  و استقبال رسانة رسمی جمکران از تخریب نماد مبارزه با فاشیسم  ـ  مجسمة لنین ـ  در هم‌سوئی محفل شیخ‌وشاه با کودتاچیان اوکراین جای هیچ تردیدی باقی نمی‌گذارد.   

 

به عبارت دیگر، کودتای اوکراین همچون کودتای میرپنج با هدف «عادی‌سازی» نازیسم سازمان یافته.  و بی‌دلیل نیست که چند روز پس از این کودتا،   نمایندة اوکراین در شورای امنیت،   ضمن انکار گذشتة «پرافتخار» ناسیونالیست‌های اوکراین،  صلاحیت دادگاه نورنبرگ را هم به زیر سئوال می‌برد:

 

«[...] اتهامات مطرح شده توسط اتحاد شوروی در دادگاه نورنبرگ علیه ملی‌گرایان اوکراین ساختگی و جعلی بوده[...]»

منبع:  نووستی،   مورخ  13 اسفندماه سالجاری

 

به این ترتیب می‌باید بپذیریم که دادگاه نورنبرگ صلاحیت نداشته!   چرا که این دادگاه،  البته به ادعای نمایندة اوکراین،  «اسناد و شواهد» جعلی را مورد تأئید قرار داده!   می‌بینیم که موش‌های فاضلاب مطلق‌گرائی در سراسر جهان با نظم حقوقی دمکراتیک سر ستیز دارند! چرا که این نظم حقوقی «غیرجانبدار» است و از عرصة توحش لات ـ  نظم‌ستیزی و مسئولیت‌گریزی ـ  حمایت نمی‌کند!   به همین دلیل است که دست نشاندگان‌ غرب در هر فرصتی این نظم دمکراتیک را مورد تهاجم قرار می‌دهند.   به عنوان نمونه،   همزمان با انتشار مکالمة «فرضی» کاترین اشتون با وزیرامور خارجه استونی،  کاشف به عمل آمد که آن وحشی بیابانی  ـ روح‌الله خمینی ـ  هم با «توهین مردم» به پرچم آمریکا مخالف بوده،   هم با اعدام زندانیان!   بله،  همه بدانند که کشتار هزاران زندانی سیاسی در زندان‌ها فقط تقصیر «لاجوردی» بود!   به عبارت دیگر،   هیچیک از مقامات حکومت زال‌ممد،  و به ویژه میرحسین موسوی در این کشتارهای سازمان داده شده مسئولیتی نداشته‌اند:

 

«[...]امام خمینی حکم شاه را هم اعدام نمی‌دانستند [...] هزاران زندانی رژیم شاه با دستور امام خمینی، مشمول عفو واقع می‌شوند [...] بسیاری از افسران عالیرتبه ساواک بخشیده می‌شوند[...] در اعدام‌های سال‌های نخست انقلاب اسلامی افراد از امام خمینی حکمی نداشتند[...]آقای لاجوردی اصلاً حرف گوش نمی‌کرد.[...]»

منبع:  پیک نت،  ‌مورخ 15 اسفندماه سالجاری

 

آری لاجوردی «بچة نافرمان» امام خمینی بود،  و این مطلب «مردم» را نیز شامل می‌شود.  در آستانة سفرکاترین اشتون به تهران و اصفهان،   اکبر قاتل سازندگی از طریق نشخوار گذشته موفق شده مخالفت حاج روح‌الله با شعارهای ضدآمریکائی و توهین به پرچم آمریکا را نیز به اثبات برساند:

 

«[...]ایشان [خمینی ] به صداوسیما دستور داد مردم در شعارها می‌گویند ولی شما پخش نکنید[...] به من فرمودند درست نیست در میدان های رژه،  پرچم آمریکا را بگذارند و از روی آن رژه بروند.  من هم دستور دادم که همه را پاک کردند[...]»

منبع:  ایران دیپلماسی،  مورخ 8 مارس2014 

 

همچنانکه می‌بینیم روند تطهیر «فاشیسم» از طریق نشخوار گذشته در تمامی سایت‌های فارسی زبان به یک‌سان در جریان افتاده،   و جنگ زرگری کیهان زال‌ممد و گروهی از «مخالف‌نماها» پیرامون احمد شاملو،  چارچوب «شبه فلسفی» این روند را تشکیل می‌دهد.  این جنگ تبلیغاتی که با تهاجم همزمان کیهان زال‌ممد به صادق هدایت و سوابق شاملو آغاز شد،  در «گویانیوز» کار را به توجیه «نازیسم» کشاند.

 

«استدلال» شاملو این بود که در  15 سالگی در اعتراض به «ظلم و ستم روس و انگلیس» که مانع پرواز این ملت بدبخت شده‌اند،  ‌ از نظم نوین هیتلر طرفداری کرده و به زندان افتاده:

 

«[...] سال ۱۳۲۰ [...] موقعی که رضاخان را بردند من بچه‌ئی بودم زير ۱۶ سال،  بدون هيچ درک و شعوری.   فقط يک چيز توی ذهم من فرو رفته بود که روس و انگليس مانع پرواز کردن اين ملت بدبخت هستند [...] و وقتی که آلمان با روس و انگليس در حال جنگ است و ما تبليغات اين‌ها را می‌شنويم، يک بچه [...] که هيچ سابقه سياسی ـ  اجتماعی ندارد [...] چه حادثه‌ای برايش اتفاق می‌افتد؟   اين حادثه که،   اگرآن نياز به باليدن و شوريدن و گردن کشيدن در ذاتش باشد می‌گويد من طرفدار آلمانم چون دارد دشمن مرا می‌کوبد [...]‌ من با ذهنيت و با اين سادگی وارد يک جريان ضد متفقين شدم که کارم به زندان کشيد[...]»

منبع: گویانیوز،  مورخ 3 مارس 2014

 

می‌بینیم که احمد شاملو در مورد خودش به «قضاوت» نشسته و حماقت‌اش را به عنوان «نیاز به بالیدن و شوریدن و گردن‌کشی» توجیه می‌کند!  حال آنکه شناخت وی از شرایط کشور ایران به روایت و شایعه محدود بوده  و ... و در هر حال هیچ ملتی خواهان «پرواز» نیست و اگر هم چنین خواست مضحکی داشته باشد،  ازطریق نفرت‌فروشی،   «بچه‌ها» را وارد میدان مبارزات «آسمانی» نخواهد کرد؛   مگر اینکه ملت کذا آخوند و یا جیره‌خوار واتیکان باشد!  جالب اینجاست که این «نفرت‌فروشی» بومی و دینی می‌باید همچنان در کشور ایران تداوم یابد،  چرا که پیوند طبیعی «گوسفندالله» با شعار «بدون دشمنم هرگز»،  تداوم سنت قواد خلیل‌الله است.   به همین دلیل احمد شاملو که ادعای مخالفت با ملایان را هم یدک می‌کشد،  هرگز انقلاب ‌اسلامی  ـ کودتای ارتش ناتو ـ  و سازماندهی این برنامه را به زیر سئوال نمی‌برد؛   در عوض «مردم» را نکوهش می‌کند که حکومت ملایان را پذیرفته‌اند و «عظمت انقلاب» را مخدوش کرده‌اند:

 

«[...] اين آقايان [...] که به عنوان تنها دستاوردهای انقلاب به مردم تحميل شده‌اند [...]بيشتر به دهن‌کجی کودکان می‌مانند [...] آخر چطور ممکن است جامعه‌ئی که از آن انقلاب خونين پيروز بيرون آمده است اين‌ها را به عنوان سازندگان نهاد نو خود بپذيرد؟ [...]  نخستين هدفِ نظامی که هم‌اکنون می‌کوشد پايه‌های قدرت خود را به ضرب چماق و دشنه استحکام بخشد [...] کشتار همة متفکران و آزادانديشان جامعه است[...]»

همان منبع

 

عجیب است که احمد شاملو،  ‌ علیرغم ابراز مخالفت علنی با حکومت ملایان،    همچون دیگر اعضای محفل مطلق‌گرائی از همین کشتاری که بوق‌اش را می‌زد،  مستثنی شده بود!   و عجیب‌تر اینکه،‌   در دوران پهلوی هم احمد شاملو از همین حاشیة‌ امن برخوردار شد!   به استنباط ما،  تبلیغ نگرش آخوندهای ادیان ابراهیمی در ایجاد این حاشیه امن نقش سرنوشت‌سازی ایفا کرده.   نگرشی که به «پدر» اجازه می‌دهد،  کودکان‌اش را به ابزار کسب درآمد تبدیل کند:

 

 «[...]يکی ديگراز جيره‌خوارهای رژيم برای بی‌اعتبار کردن من [...] نوشت که من بچه‌هايم را لباس کهنه می‌پوشانم می‌فرستم اين ور و آن ور به گدائی.   اين هم قبول[...]گدائی از مردم دست کم يکی دو سه آب شسته‌تر از آن است که نواله خور دستگاه ظلم باشی[...]»

 همان منبع

 

در سطور فوق به یکی از مهم‌ترین اهداف جنگ زرگری،   یعنی «توجیه» اختیارات مطلقة‌ پدر بر فرزند می‌رسیم!   اختیاراتی مشابه اختیارات قواد خلیل‌الله!   در واقع جنگ زرگری پیرامون احمد  شاملو،   با هدف تخریب انسان ـ  شاعر،   روشنفکر،  پدر ـ از طریق به ارزش گذاشتن توحش ـ جوان‌ میهن‌پرست،  پدر سنتی و شاعر سیاست زده به راه افتاده.   بخش «تخریب شاعر» را کیهان جمکران برعهده گرفته،   تا «گویانیوز» هم بتواند با ارائة تصویر ابله و متعصب و مدعی برتری از شاملو آن را گسترش دهد.   یادآور شویم،   همزمان با محاکمة احمد شاملو در دادگاه پاسدار شریعتمداری ـ  اول اسفندماه سالجاری ـ  شاهد تهاجم همزمان به «نصرت رحمانی و رضا براهنی» در سایت ایسنا نیز بودیم.   خلاصه در آستانة میعاد کودتای سوم اسفند،   لات‌بازی مطلق‌گرایان از کاراکاس تا جمکران شدت گرفت.   چرا که پاترنوس برای کودتا در اوکراین به پشت جبهة نیرومند «ساده‌زیستان» نیاز داشت.   تغییر نخست‌وزیر ایتالیا هم در همین چارچوب صورت پذیرفت؛   ظاهر نخست‌وزیر سابق،   «انریکو لتا» چندان «مردمی» و «لاتی» نبود و برای چپاول بیشتر ایتالیائی‌ها کفایت نمی‌کرد!  با «رنزی نژاد» بهتر می‌توانند جیب‌بری کنند.  کودتای اوکراین هم با هدف گسترش تاراج مردم این سرزمین سازمان یافت.

 

اینچنین بود که در تاریخ سوم اسفندماه 1392،   یک روز پس از توافق اوپوزیسیون اوکراین با دولت این کشور ـ   این توافق در حضور نمایندة روسیه و وزرای امور خارجه آلمان،  فرانسه و لهستان صورت گرفت ـ  دستی نامرئی یانوکوویچ را از ریاست جمهوری خلع کرد،  و قانون اساسی اوکراین را به تعلیق در آورد،   تا یک دولت جدید در خیابان اعلام موجودیت نماید!  شبکة خبری «یورونیوز» هم با شوق و ذوق این کودتا را به عنوان «انقلاب مردم اوکراین» به ثبت رساند!   منتهی بعضی رخدادها دامنة شوق و ذوق حضرات را کاهش داد و ناچار شدند برای جمع و جور کردن اوضاع،  ویلیام هیگ را به کی‌یف بفرستند و به افشاگری هم متوسل شوند:‌

 

«[...] وزارت خارجه استونی،  مکالمة منتشر شدة منتسب به کاترین اشتون [...] و وزیر خارجه استونی درباره بحران اوکراین،  را تأئید کرد[...] در این گفت‌وگوی تلفنی،  آقای پائت، ‌ وزیر خارجه استونی [...]‌ به اشتون می‌گوید شواهدی وجود دارد که افرادی هم به مردم و هم به پلیس به شلیک کرده‌اند.[...] مردم به رهبران میدان استقلال اعتماد ندارند و کسانی  که می‌خواهند به دولت جدید بپیوندند،   به گفته او گذشته بسیار کثیفی داشته‌اند.»

منبع:  واحد مرکزی خبر،   ‌مورخ 15 اسفندماه سالجاری

 

یادآور شویم،  به گزارش سایت ولتر نت، ‌ مورخ 6 مارس 2014،   این گفتگو یک هفته قبل ـ  حدود 26 یا 27 فوریه سالجاری ـ  صورت گرفته.   و از اینجا نتیجه می‌گیریم که سناریوی تبدیل «اوکراین» به «اوکراین نوین» با شکست روبرو شده،   و «پاترنوس» نمی‌تواند سناریوی کلنل آیرون‌ساید را پس از 93 سال در کشور اوکراین «تکرار» نماید.   هر چند متحدان و جیره‌خواران «پاترنوس» ـ  بلشویک‌ها و عزاداران جنگ سرد ـ  این واقعیت تلخ را نادیده گرفتند و به رهبری رادیوفردا،‌   به تعیین «برنده و بازنده» در اوکراین مشغول شدند.   و از قضای روزگار مهم‌ترین جناح‌های عزاداران جنگ سرد را در حاکمیت روسیه می‌توان شناسائی کرد!

 

اینان می‌کوشند با دامن زدن به افراط‌گرائی،   به ویژه در «مجلس روسیه»،   جناح ولادیمیر پوتین را تحت فشار بگذارند.   اگر به اظهارات «ژرینوفسکی» و پیشنهادات «آتشین» دومای روسیه برای حمایت از روس‌تباران اوکراین نیم نگاهی بیاندازیم خواهیم دید که شیفتگان پاترنوس در کشور روسیه با کودتاچیان اوکراین هم‌سوئی دارند!                         

 

جبهة روس‌های «عزادار جنگ سرد» از تجزیة اوکراین و «انضمام کریمه» به روسیه حمایت می‌کند،   و کودتاچیان اوکراین هم ـ  سایت فرانسه زبان نووستی،  مورخ 7 مارس 2014 ـ  از یک‌سو ادعا می‌کنند،  «روسیه خواهان قطع رابطه با اوکراین است»،  و از سوی دیگر ورود خبرنگاران روس به اوکراین را ممنوع کرده‌اند ـ صدای روسیه،  مورخ 8 مارس 2014 ـ  تا رخدادهای اوکراین را شبکة‌ «یوتوپیا» بازتاب دهد.   و تعجبی ندارد که مطالبات عزاداران روس و ادعای کودتاچیان اوکراین در قالب تفسیر سیاسی در سایت «شپیگل» منعکس شود!   در تاریخ 3 مارس 2014،‌  «شپیگل» ضمن نکوهش وزیر امورخارجه آلمان که برای «توافق یانوکوویچ با اپوزیسیون اوکراین» تلاش کرده،   می‌نویسد،   «قوانین بین‌المللی» کارآئی ندارد و  بهتر است کریمه را به روسیه واگذارکنیم!  جالب اینکه،  یک‌روز پس از انتشار،  ترجمة این مطلب تحت عنوان،   «بحران کریمه:  فلاکت آلمانی» در سایت اخبارروز منعکس می‌شود:   

 

«[...] همان به که نیمی از اوکرائین در جانب ما باشد [...] در اینصورت باید سیاست خارجی آلمان پخته‌تر از آنی می‌بود که آقای اشتاین مایر پیش می‌برد.  در هر حال جهان با خسارت کمی از این بحران خارج خواهد شد اگر مسئله تنها با جدائی کریمه پایان یابد.»

منبع:  اخبار روز،   ‌مورخ 4 مارس 2014 

 

گویا کارفرمایان «شپیگل» شکم‌شان را برای دخالت نظامی روسیه در اوکراین،  یعنی ماستمالی مذاکرات هسته‌ای و مذاکرات صلح اسرائیل و بازگشت به دوران جنگ سرد،  صابون مفصلی زده بودند.   ولی گذشته از افشای مکالمات وزیر امورخارجه استونی با کاترین اشتون،   انتشار مقالة هنری کیسینجر در واشنگتن پست،   مورخ 6 مارس 2014،   و  اعلام مواضع رسمی چین و هند ـ  تأکید بر تمامیت ارضی اوکراین ـ  نشان می‌دهد که تلاش اسطوره‌فروشان  و طرفداران تجزیه اوکراین به جائی نخواهد رسید.  هنری کیسینجر نمایندة بخشی از حاکمیت ایالات متحد است؛  چین و هند در گروه 20 عضویت دارند و علاوه بر این،   دولت چین همسایه روسیه و عضو پیمان شانگهای نیز هست.   منطقاً دولت روسیه خود را در تقابل با حاکمیت آمریکا و هم‌پیمانان اقتصادی و نظامی و مهم‌ترین همسایه‌اش قرار نخواهد داد.   در هر حال اگر جدائی کریمه از اوکراین در چارچوب قوانین بین‌المللی امکانپذیر باشد، ‌ ممکن است شاهد تجزیة اوکراین باشیم.  در اینصورت می‌توان به صراحت گفت که کودتای سوم اسفند اوکراین یک بازندة مشخص دارد؛   مردم اوکراین.   همانطورکه بازندة کودتای آیرون ساید و کودتاهای 28 مرداد و 22 بهمن نیز ملت ایران بود.   ملتی که در سال 2014 نیز روز جهانی زن را تحت قیمومت حکومت «تعدد زوجات،  برده فروشی،  سنگسار و قصاص» برگزار می‌کند.  و کاترین اشتون هم از قضای روزگار میعاد 8 مارس را برای دیدار دو روزه از ایران برگزیده.   

 

«لیدی» اشتون پس از ملاقات با حسن فوتبال راهی اصفهان خواهد شد تا به صورت تلویحی به شاه‌عباس «کبیر»،‌   نماد حرمسراداری،  برده فروشی،  فرزندکشی،  دین‌فروشی،  دریوزگی،  و توحش صفوی در ایران ابراز ارادت نماید.  هر چه باشد همین «شاه‌عباس» بودکه برای مبارزه با «ظلم و ستم» استعمار پرتقال در بندر گامرون،   دست به دامان استعمار بریتانیا شد! واحدمرکزی خبر،  مورخ 8 مارس 2014،‌  از ورود کاترین اشتون به تهران خبر داد.       

 

من خواب ندیده‌ام! 

کسی 8 مارس با چماق می‌آید

کسی که روی چماق‌اش صلیب شکسته نقش بسته

و سفره را می‌اندازد

و «آزادی» زنان حرمسرا

برده فروشی،  قصاص و فتوی ... و

قساوت و«روشنفکری» شاه عباس

و بمب و موشک‌ و مرگ    

قسمت می‌کند

من خواب ندیده‌ام!  

کاترین اشتون ‌آمد‌

کسی که در دلش،  در نفس‌اش و در صدایش با

دژخیمان و اسطوره فروشان است

کسی که جلوی آمدنش را

نمی‌شود گرفت!

کسی که چماق بروکسل را  

در کنار ستون‌های فرسودة عالی قاپو

کاشته    

و چماق‌اش روز به روز

بزرگ می‌شود،  بزرگ‌تر می‌شود

با پوزش از فروغ فرخزاد!