برژینسکی در سرزمین فراعنه!
هواپیمای مسافربری روسیه را بر فراز
صحرای سینا در مصر هدف قرار میدهیم، و این جنایت را به حساب داعش میگذاریم. روسیه
برای انتقام از داعش، صحرای سینا را بمباران میکند، و ما هم
هیاهوی بوقهایمان را اوج داده، با استفاده از این جنجال، نتایج
انتخابات پارلمانی ترکیه و جمهوری آذربایجان را به دلخواه تعیین میکنیم. در گام
بعد، کانال سوئزرا تحت نظارت داعش قرار
میدهیم و مصر و تمام کشورهای نفتخیز منطقه را در بحران و بیثباتی فرو میبریم. به این
ترتیب، روسیه در کل منطقهای که حکومتهایاش خانهزاد
و خادمان وفادار ما بوده و هستند، درگیر
جنگ با تروریسم خواهد شد. خلاصه از ایران تا سوریه، مسکو را
به تله جنگ میاندازیم و با پادوهای رسمی و غیررسمیمان محاصرهاش میکنیم. بعد هم
روسیه را از طریق محور «ترکیه ـ اوکراین»
مورد تهاجم قرار داده، ارث پدری
ناپلئون، موسولینی و هیتلر و الیزابت دوم
را پس میگیریم و ... و «حق و عدالت» اسلامی را بر سراسر روسیه حاکم میکنیم.
این بود سناریوی محفل «احترام به
ادیان!» همانطور که میدانیم، لات
همواره در مسیر تخریب ـ تکرار گذشته ـ گام برمیدارد. و اینبار هم محفل احترام به ادیان برای
«بازتولید» طرح محفل «کارترـ برژینسکی» خیز برداشته بود، بدون
اینکه در نظر بگیرد، در مسکو اثری از
دارودستة برژنف بر جای نمانده!
ستون اصلی اجرای طرح کذا نیز تقویت اتحاد
فرسودة چین و انگلستان و فرانسه بود. در
همین راستا، در تاریخ 14 اکتبر سالجاری، 152 مین اسکادران نیروی دریائی چین مانوور نظامی
مشترک با فرانسه را در آبهای شمال غربی اینکشور ـ در دریای مانش، ملک طلق بریتانیائیها ـ آغاز کرد. 5 روز
پس از این عملیات «دوستانه»، یعنی در تاریخ 19 اکتبر، سفر
رسمی و 4 روزة رئیسجمهور چین به بریتانیا آغاز شد. و شاهد بودیم که کاخ باکینگهام استقبال شاهانهای
از وی به عمل آورد! حضور الیزابت دوم در
فرودگاه؛ شلیک 41 تیرتوپ به افتخار میهمان رسمی؛ ضیافت جداگانة پرنس چارلز، مدافع سابق استقلال تبت برای رئیسجمهور چین؛ و ... و نشان میداد که کاخ باکینگهام شکماش را
برای تداوم سیاست روسستیزی صابون مفصلی زده.
ولی سفر بشار اسد به مسکو ـ 21
اکتبرسالجاری ـ و سپس برگزاری نشست 4
جانبة وین ـ آمریکا، روسیه، عربستان، ترکیه ـ پیرامون مسائل سوریه، مثلث
طالبانپروری ـ بریتانیا، فرانسه و چین ـ را تلخکام کرد.
برگزاری این نشست، به ویژه در حاکمیت فرانسه شکاف انداخت. به این
ترتیب که یک بخش از حاکمیت به بساط روضه و زوزة جمکرانیها چسبید؛ بخش
دیگر به سوریه و روسیه، و بخشی دیگر هم به
لائیسیته! اینچنین بود که روز جمعه، زمانی
که رئیسجمهور چین بریتانیا را ترک کرد، بوقهای ناتو نشست وین را به سکوت برگزار کردند، و یک
بخش از حاکمیت فرانسه برای همدلی یواشکی با بساط روضه و زوزة آخوندهای جمکران، به
جنجال و هیاهو پیرامون تصادف یک کامیون با مینیبوس مشغول شد! بخش
دیگر هم به ناگاه از خواب غفلت برخاست و به یاد آورد که ترور شارلی ـ 7 ژانویه ـ جنایت فجیعی بوده و بوقهائی از قماش
«لیبراسیون» که در فردای این جنایت انگشت اتهام را به سوی نویسنده و کاریکاتوریست گرفته
بودند، بسیار کار ناشایستی مرتکب شدهاند. چرا که
فرانسه یک کشور لائیک است و «فضای عمومی» میباید منطقی و «غیرجانبدار» باقی بماند!
ولی از همه جالبتر «بخش سوم»
حاکمیت فرانسه بود! این بخش به پیروی از
الگوی جمکرانیان، یک پا در دمشق داشت و
از طریق هیئت پارلمانی با بشار اسد «گفتگو» میکرد، پای دیگرش را از زبان نیکولا سرکوزی، رئیسجمهور اسبق فرانسه، به مسکو انداخته بود و برای پوتین ناز و کرشمه
میآمد. همین «بخش»، جهت
حمایت از وقوقیهسرائی جمعة زالممد، به توجیه تروریسم مینشست، و نوعی
پیش وقوقیه ایراد مینمود!
بله، همانطور که میدانیم، همزمان با نشست 4 جانبة وین ـ آمریکا، روسیه، ترکیه،
عربستان ـ سفر 4 روزة رئیسجمهور چین
به انگستان نیز پایان یافت و حاکمیت فرانسه به صورت غیرمستقیم و یواشکی، در سوگ
و ماتم کربلائی حکومت زالممد شریک شد! ابزار این همدلی و همدردی یک حادثة رانندگی بود.
حادثهای که روز جمعه اول آبانماه به
وقوع پیوست و زمینة مناسبی جهت برگزاری مراسم «فرنچ کربلا» فراهم آورد. ماجرا از این قرار بود که، به دلیل برخورد یک مینیبوس با یک کامیون در
فرانسه، بیش از 40 تن از سرنشینان مینیبوس به قتل رسیدند،
و رسانهها با هیاهو این حادثه را به ابزار
همدلی «فرانسه ـ جمکران» در زمینة سوگواری تبدیل نمودند! با این
تفاوت که حکومت زالممد طبق معمول برای پرسوناژهای موهوم تازی، بساط روضه و زوز به راه میاندازد، ولی
دولت فرانسه برای مرگ فرانسویهای واقعی سوگواری میکرد.
با این وجود، با
توجه به هیاهوی رسانهای پیرامون تصادف مذکور،
به استنباط ما دولت فرانسه برای پوشش دادن به عقبنشینی غیرقابل اجتناب
آنگلوساکسونها در سوریه، ناچار شده بود
به شیوة ملایان متوسل شود و سوگ و ماتم را هر چند به صورت موقت بر فضای اجتماعی
حاکم کند. و شاید به همین دلیل نیز نیکولا
سرکوزی همچون پاسدار لاریجانی راهی مسکو شد،
تا ضمن «دلبری شتری» از ولادیمیر
پوتین، جنایت و خشونت را توجیه نماید!
به یاد داریم که پاسدار علی لاریجانی در کنفرانس «والدای»
کنار ولادیمیر پوتین نشسته بود، و سپس طی یک مصاحبة مطبوعاتی، ضمن تأئید
مواضع روسیه و عملیات نظامی اینکشور در سوریه، انگشت اتهام حمایت از تروریسم را به
سوی عربستان گرفت، و تلاش کرد، حکومت اسلامی را از خشونت و جنایت مبری کند. در
مورد عشوه شتری پاسدار لاریجانی برای روسیه، وبلاگ «پاسدار لاپائیجانی» حق مطلب را ادا کرده
و نیازی به بررسی بیشتر نیست! آنچه اهمیت
دارد این است که چند روز پس از نمایش مهوع لاریجانی، شاهد
بازتولید آن توسط نیکولاسرکوزی بودیم!
درست 6 روز پس از
نشست 4 جانبة وین ـ آمریکا، روسیه، ترکیه، عربستان ـ نیکولا سرکوزی، نوچة محفل مرداک، دوان
دوان خود را به مسکو رساند و پرید بالای منبر و «پیش وقوقیه» مفرح و مبسوط و به
ویژه متناقضی ایراد نمود! سرکوزینژاد در خطبههایاش روسیه را به مسئولیتپذیری،
رعایت قوانین، و عدم توسل به زور فراخواند، و
همزمان تأکید کرد که «بشار اسد باید برود!»
به عبارت دیگر دخالت سرکوزی و
شرکاء در امور داخلی کشور سوریه، از منظر سلف
فرانسوا اولاند، نقض قوانین بینالمللی نیست،
چرا؟ چون محفل مرداک نیز مانند
حکومت زالممد خود را «برحق» و «برتر» میداند و جنایت و تجاوز «حق مسلم» اوست.
باری، سایت فیگارو جهت مضحکه کردن هر چه بیشتر سرکوزینژاد، با پدرسوختگی تمام اظهارات متناقض وی را انعکاس
داد. چرا که دوران افلاس محفل سرکوزی فرا رسیده، و حتی رئیس فیفا هم رئیسجمهور پیشین فرانسه را
زیر لگد انداخت. «بلاتر» طی مصاحبه با
خبرگزاری «تاس» اعلام داشت، «ما توافق
کردیم تا جام جهانی را در روسیه و آمریکا برگزار کنیم، ولی نیکولاسرکوزی و میشل پلاتینی اعمال نفوذ
کردند تا قطر بجای آمریکا، میزبان جام
جهانی باشد.» البته بوقهای جمکران هم به نوبة خود مصاحبة
«بلاتر» تحریف کردند، تا برگزاری جام جهانی در روسیه را هم نتیجه
«اعمال نفوذ» و زدوبند روسیه جلوه دهند. خلاصه، چرخش آمریکا در سوریه، از یکسو
حکومت جمکران را به افلاس انداخته، و از
سوی دیگر اتحادیه اروپا، و به ویژه حاکمیت فرانسه را به شدت متزلزل کرده. در
نتیجه، این حاکمیت مانند حکومت زالممد به
سه شاخه تقسیم شده.
شاخة آتلانتیست و آمریکاپرست؛ شاخة آتلانتیست ضدآمریکائی و انگلستانپرست! و از همه مهمتر شاخة آتلانتیست دلبر و عشوهگر! در
جمکران، رهبری شاخة اخیر را یک عراقی
جنایتکار به نام علی لاریجانی برعهده دارد.
و در فرانسه همین نقش ـ دلبری و
عشوهگری شتری ـ را به مارین لوپن و نیکولاسرکوزی
سپردهاند.
باری نیکولا سرکوزی راهی روسیه شد و «پیشوقوقیه» ایراد کرد،
رسانههای فرانسه انعکاس وسیعی به این
«پیشوقوقیه» دادند، باشد که «کل حاکمیت» به زیر سئوال نرود. در این
مواقع روند این است که بعضی پرسوناژها را در سنگر بازنده مینشانند، تا برخی دیگر را «پیروز میدان» جلوه دهند. حال آنکه در شرایط کنونی اتحادیه اروپا ـ یعنی انگلستان ـ میدان را از دست داده، هر چند تلاش میکند افلاس خود را به هر ترتیب
پوشش دهد. اهداء جایزه ساکاروف به وبلاگ نویس عربستانی، آنهم
در آستانة دومین نشست 4 جانبة وین، در
واقع چنگ و دندان نشان دادن لندن به واشنگتن است!
از ظواهر چنین برمیآید که،
بریتانیا به وعده وعیدهای پکن، که به
ویژه در قالب «پیشروی طالبان» در مرز تاجیکستان بروز کرده خیلی اطمینان دارد! به
همین دلیل است که همزمان با ژست رسانهای پارلمان اروپا در دفاع از آزادی بیان در
عربستان، لوتی و عنترهای جمکرانی
بریتانیا نیز پیرامون تهاجم به آزادی بیان و دمکراسی به اجماع رسیدند، و
حسابی برای ارباب معلق زدند. اولی «آخوند بد» کشف کرد که برخلاف آخوند خوب، تفکیک
جنسیتی اعمال میکند! دومی به خشتک
کنیزالاسلام محمدی، کشتزار تقی
رحمانی دخیل بست. و سومی نیز وکیل مدافع
«زنان محجبه» شد. لوتی بعدی هم «سلمان رشدی» را به دلیل توهین به
اسطورههای ایرانی زیر لگد انداخت، چرا
که، طی روزهای اخیر دکان سرکوب آزادی بیان
به بهانة «توهین به اسلام» کمی کساد شده!
ولی دکان جفتکپرانی به توافق 14 ژوئیه و شاپور بختیار
همچنان پر رونقترین است! این وظیفه الهی را بنیصدر و پامنبریاش بر عهده
گرفتهاند. بنیصدر در کمال وقاحت، یک
برچسب «ننگین» به این توافق حقوقی و بینالمللی الصاق کرده، آن را نفی میکند! پامنبریاش
«م. دلخواسته» نیز مخالفت با پوپولیسم ـ طرفداری از دمکراسی ـ را با تروریسم در ترادف قرار داده، ادعا میکند،
«شاپور بختیار قصد ترور خمینی را داشت!»
بله، همانطور که میتوان حدس زد، «دلخواسته»،
این نابغة خیابانی و اسلامپرست، پس از «تحقیقات» فراوان به این نتیجة «علمی»
رسیده. چرا که در قاموس فعلة فاشیسم «تحقیقات» از تکرار
و بازنشخوار تبلیغات «گاردین و بیبیسی» و دیگر بوقهای نژادپرستان فراتر نخواهد
رفت، و همانطور که به کرات در وبلاگهای
پیشین گفتهایم، محور اصلی این تبلیغات، عادیسازی
خشونت و توجیه «جنایت» است. از اینرو «دلخواسته»، برای توجیه ترور بختیار، در
کمال وقاحت ادعا میکند شاپور بختیار قصد ترور خمینی را داشت، پس
دلیلی ندارد که ترور بختیار و دیگر ترورهای حکومت اسلامی را محکوم کنیم:
«[...] آیا ترور کردن برای
رسیدن به هدف امری مجاز و اخلاقی میباشد؟ و اگر هست دیگر چگونه میشود به ترورهای
رژیم از جمله ترور بیرحمانه خود مرحوم شاپور بختیار اعتراض کرد و آنها را محکوم کرد؟»
منبع: گویانیوز،
مورخ 29 اکتبر 2015
بله، به همین سادگی میتوان تمام جنایات محفل احترام
به ادیان، از جمله شلیک موشک به هواپیمای مسافربری روسیه
را نیز توجیه کرد! پیش از ادامه مطلب، یک
مینی پرانتز باز میکنیم تا در مورد فاجعة 31 اکتبر توضیح دهیم. اگر
کارشناسان روس مدارکی به دست آورند که ثابت کند به هواپیما موشک اصابت کرده، این
موضوع را منطقاً رسانهای نخواهند کرد. چرا که در اینصورت مسکو ناچار خواهد شد به همان تلهای
پای بگذارد که 38 سال پیش در افغانستان پای گذاشت. و همانطور که در ابتدای مطلب گفتیم کادر رهبری
روسیه امروز با دارودستة بلشویکهای برژنف هیچ وجه مشترکی ندارد. به همین دلیل نیز به محض اینکه بوقهای ناتو بساط
شلیک موشک به هواپیمای روسیه را پهن کرده و قصد گرم کردن دکان تروریسم بر علیه
هواپیمای روسی را داشتند، مقامات رسمی روسیه
گزینة عملیات تروریستی را عملاً منتفی دانستند!
حال بازگردیم به پروپاگاند توجیه
«جنایت» و خشونت، از جمله ترور شاپور بختیار.
دلیل اینکه لوتیوعنترهای سیرک لندن
جسد شاپور بختیار را رها نمیکنند روشن است.
طی تاریخ معاصر، شاپور بختیار تنها دولتمرد کشور ایران است که در
برابر آخوند و پوپولیسم موضع گرفته! و این موضعگیری به مذاق فعلة فاشیسم که سر در
چاهک محفل نفرتفروش «شیخوشاه» گذارده و از آن تغذیه میکنند، خوش نمیآید!
چرا که، استعمار در ایران، ایستادن در برابر تمامیتخواهی
و تحجر آخوند، یعنی دفاع از جایگاه انسان
و آزادی بیان را به هیچ عنوان نمیپذیرد! و
موضع بختیار نه تنها با مواضع محمد مصدق ـ
همصدائی با آخوندکاشانی ـ که با توحش
روحالله خمینی، آخوند طالقانی و شرکاء نیز
در تضاد قرار میگیرد. گذشته از حماقت و توحش شعارسرایان و قلم به
مزدهائی که در دورة صدارت بختیار پشت سر آخوند صف کشیده بودند و برای اسلام و ظلمستیزی
و مزخرفات مشابه سینه میزدند، و از «فئودالیسم
فردوسی» انتقاد میکردند، موضعگیری
بختیار وقاحت و دریدگی و ایرانستیزی و به ویژی بیشعوری میرحسین موسوی، رهبر «جنبش سبز» را نیز بر ملا میکند:
«هویت ایرانی، دشمن هویت اسلامی است
و توطئة خارجیها میباشد. برگزاری هزارة فردوسی در سال 1313[...] توطئهای از
سوی غربیها برای نابودی اسلام بود.»
منبع: سخنرانی موسوی، نخست وزیر در کنگرة شعروادب دانشجویان کشور، مورخ 26
آذرماه 1363
بله با در نظر گرفتن سوابق درخشان
موسوی و خمینی و بنیصدر و دیگر فعلة فاشیسم که طی سدة اخیر از آخور یکجانبهگرائی
تغذیه کرده و روابط حقوقی را نفی میکنند،
میتوان دریافت که تهاجم سازمان یافتة گاردین و موساد به شاپور بختیار در
چاهک محفل نژادپرست «احترام به ادیان» تنظیم میشود. شاپور
بختیار خاری شده در چشم همه موشهای لجنزار مطلقگرائی!
بختیار به عنوان طرفدار مصدق، قربانی
کودتای 28 مرداد 1332 شد، کودتائی که مورد
تأئید خمینی و شرکاء بود. در سال 1341 شاپور
بختیار به عنوان فعال سیاسی رسماً در برابر تحجر خمینی قرار گرفت. و در سال 1357، شاپور
بختیار به عنوان نخست وزیر ایران، در
برابر پوپولیسم و آخوندپرستی و کودتاچیان ایستاد.
پس از استقرار دولت خیابانی مهدی بازرگان ـ که شباهت بسیاری به کودتای 3 اسفند اوکراین
داشت ـ بختیار به پاریس پناهنده شد؛ یکبار از ترور جان سالم به در برد، و
سرانجام پس از اینکه امام خمینی «لگن زهرمار» سرکشید، محفل احترام به ادیان جهت دلجوئی از آخوندیسم نه
تنها سر رهبران کرد، که سر بریدة شاپور بختیار را نیز به حکومت اسلامی تقدیم کرد.
پس از این جنایات تهاجم به بختیار
همچنان ادامه یافت. تا اینکه مذاکرات هستهای
علنی شد و رسیدیم به توافق «آذرگان» که با آشوبهای اوکراین تقارن یافت و در این برهة
حساس بود که پروپاگاند سازمانیافتة محفل احترام به ادیان بر علیه شاپور بختیار
اوج گرفت. گاردین و مأمور موساد و یک کهنه فروش بازار
کاشان که در راستای سیاستهای سفلهپروری به مجلس لردهای انگلستان پای گذارده، همصدا و بدون اسناد و شواهد گفتند و بازگفتند
که «شاپور بختیار خواهان ترور خمینی بود!» در این رابطه خوانندگان گرامی میتوانند به وبلاگهای
«یانکی بال، کاشان کانکشن، گوبلز و نرماندی» مراجعه کنند، تا با
گسترة حماقت طرفداران پوپولیسم و اسلام سیاسی آشنا شوند و به ویژه ریشة «تحقیقات» پامنبری
بنیصدر را بشناسند.
پامنبری بنیصدر اینبار هم فضولات
تولیدی گاردین و موساد و لردآلیانس و اعضای خانواده بختیار را به عنوان «تحقیقات
علمی» سر هم کرده، و این مجموعه پشک متعفن را سایت گویانیوز، در کنار «تهاجم به سلمان رشدی» و مطلب مضحک
«آخوند بد»، و مقالة عمیق «طرفداری از
کنیزالاسلامهای جمکران» و دیگر تلاشهای عاجزانه جهت به ارزش گذاشتن ماتحت آخوند،
و سلب مسئولیت از آمریکا در جنایت فجیع
موشک باران پایگاه مجاهدین خلق در عراق منتشر نموده. البته
این نخستین بار نیست که پروپاگاند تهاجم به آزادی بیان در قالب «دفاع از اسطورههای
ایران، حمایت از نماد بردگی زن، و به
ویژه شایعهپراکنی در مورد شاپور بختیار» به سایتهای فارسیزبان سرازیر میشود و
مسلماً آخرین بار هم نخواهد بود.
محفل احترام به ادیان، حق انتخاب آزاد انسان را به رسمیت نمیشناسد، چرا که،
انسان نیز مانند روند حقوقی، خارج
از عرصة توحش کفر و ایمان و حقوباطل و گلهنوازی و مستضعفپرستی و دیگر مزخرفات
ادیان ابراهیمی قرار گرفته. به ویژه، نگرش انسانی
به جامعه، با «یوتوپیاسازی و آرمانشهرفروشی»
در تضاد آشکار قرار دارد. از اینرو یانکیها پیش از فاجعة هواپیمای روسیه،
برای ایجاد کردستان بزرگ ـ تجزیة سوریه و ترکیه و ایران ـ تصمیم به اعزام مستشار نظامی به سوریه گرفتند! هر چندکه ناکامی سناریوی محفل برژینسکی در سرزمین
فراعنه، و پیروزی «غیرمنتظرة» حزب اردوغان در انتخابات ترکیه،
رویاهایشان را یکبار دیگر نقش بر آب
کرده!
<< بازگشت