شنبه، مهر ۰۴، ۱۳۹۴

میسترال و منا!




هیاهوی «تقلب» شرکت فولکس‌واگن که با فروش میسترال‌های سفارش روسیه به مصر تقارن زمانی یافت،  همزمان اعتبار صنایع اتومبیل آلمان و صنایع نظامی فرانسه را بر باد داد.   با توجه به نتایج «نامطلوب» انتخابات یونان،  و سفر هول‌هولکی نتانیاهو به مسکو،  به استنباط ما حادثة فجیع «منا» با بی‌اعتباری محور «پاریس ـ  برلن» می‌تواند مرتبط باشد!   گفته می‌شود در «رخداد» هولناک منا،   علاوه بر مجروحان،  و جمعی که زیر دست‌وپا مانده و به طرز فجیعی به قتل رسیده‌اند،   حدود 300 نفر نیز ناپدید شده‌اند!   خلاصه بگوئیم،   معلوم نیست در عربستان  ـ  اینکشور هزینة خرید میسترال‌ها برای مصر را تقبل کرده ـ  چه می‌گذرد!   ولی با توجه به جنجال رسانه‌های غرب،‌  و خصوصاً وق‌وق بی‌وقفة مقامات جمکران به عربستان،   به نظر می‌رسد که پشت این «بساط» همان محافلی نشسته باشند که جنگ ایران وعراق را به راه انداختند،   و با تکیه بر زوزه و عربدة روح‌الله خمینی،  8 سال  به آن دامن زدند تا حکومت تروریست‌های شیعی‌مسلک را در کشور ایران تثبیت نمایند،  و برای دولت اسرائیل جایگاه برتر تأمین کنند.   اینک نیز برنامة اینان از گسترش و تثبیت پوپولیسم در کشورهای منطقه،  جهت حفظ برتری اسرائیل فراتر نخواهد رفت.   خلاصه،   با توجه به اینکه «رسوائی» فولکس‌واگن به گزارشی تکیه دارد که ماه‌ها پیش،  و در سال 2013 تنظیم شده بوده،   و همچنین با در نظر گرفتن تغییر موضع آلمان در مورد سوریه،   و به ویژه لب‌ولوچة آویزان نتانیاهو در سفر اخیرش به مسکو،   چنین به نظر می‌رسد که،   بساط فولکس واگن و میسترال با «منا» بی‌ارتباط نباشد؛‌   این ناوهای فوق‌مدرن تهدیدی است برای جایگاه برتر استراتژیک بسیاری از قدرت‌های منطقه،  از جمله ارتش اسرائیل!  و این است دلیل پارس کردن مقامات حکومت زال‌ممد به عربستان از طریق سیاسی کردن حادثة منا!                  

همانطور که انتظار می‌رفت،   شاخک اسلامی سازمان سیا،  بلافاصله از حادثة فجیع عربستان ابزار «سیاسی» ساخت،  و اوباش راهی خیابان‌ها شدند،   تا از طریق «لشکرکشی خیابانی» و اشغال فضای اجتماعی،   نانی برای حکومت مفلس جمکران به تنور داغ و گرم «اسلام سیاسی» بچسبانند!   البته این نخستین بار نیست که مراسم ابله‌پسند ‌«حج» به فاجعه تبدیل می‌شود و مسلماً آخرین بار هم نخواهد نبود.   هر کجا ازدحام جمعیت باشد،   به ویژه در جشن‌های خیابانی و زیارت‌های بیابانی،‌  امکان لت‌وپار شدن «حضار» وجود دارد.   و چرا راه دور برویم؟  در سال 1988،   در قلب شهر پاریس،   زمانیکه درهای سینمای شانزه‌لیزه باز شد،  ‌ مشتاقان «هنر هفتم» ذوق زده،   همچون گلة‌ گاووحشی به سوی در ورودی هجوم آوردند و چیزی نمانده بود نویسندة این وبلاگ زیر دست‌وپای دوستداران «هنر» له شود!  خلاصه،   «وحشیگری جمع» حد و مرز نمی‌شناسد!   ولی دکان پرسود «حاجی‌سازی» و وحشی‌گری گوسفندان «مؤمن» در عربستان حکایت دیگری است که همه ساله به طرق مختلف تکرار می‌شود.   از سال 1975 میلادی تاکنون،   براساس گزارش رادیوفردا،   مورخ 3 مهرماه سالجاری،  بیش از 3000 هزار نفر در این مراسم عبادی و عقیدتی به شیوه‌های متفاوت به قتل رسیده‌اند.   

خلاصه در لجنزاری که جهان اسلام خوانده می‌شود،   لت‌وپار شدن زائران،   همچون کشتار گوسفندان امری است بسیار «عادی!»  با یک تفاوت؛  گوسفندانی که در مراسم حج قربانی می‌شوند،   به معدة چماقداران آل‌سعود می‌روند،  حال آنکه زائرانی که قربانی وحشی‌تر از خود می‌شوند،‌   به ادعای آخوندجماعت مستقیم وارد بهشت می‌شوند!  این‌ها «اطلاعات» دقیق،  علمی و ذیقیمتی است که آخوندها از آن دنیا برای‌مان آورده‌اند.  می‌دانیم که این جماعت از جزئیات مسائل و رخدادهای «پس از مرگ» آگاه است،  و بخوبی می‌داند زمانیکه کسی می‌میرد از چه مراحلی عبور و با چه موجودات مبهمی «ملاقات و گفتگو» خواهد کرد!   فراموش نکنیم که تخصص اصلی جانوران وحشی عمامه‌برسر،  نه زندگی انسان‌ها،  که «امور مردگان» است.   ولی تسلط نعلین‌پوشان بر امور «معنوی» ربطی به مسائل زندگان ندارد،  در عرصة واقعیت مسائل با «اگر و مگر و ایکاش» حل ‌می‌شود!   به عنوان نمونه،  ‌ دو روز پس از توافق تاریخی 14 ژوئیه،  حسن فوتبال اعلام داشت «شورای امنیت راه پیشرفت ما را مسدود کرد؛‌   اگر تحریم‌های این شورا  نبود،  پس از سقوط صدام حسین،  ‌چنین و چنان می‌شدیم»:

«[...]‌ با تصویب قطعنامه علیه کشورمان در شورای امنیت [با اتهامات و پرونده‌سازی‌] ‌ما را وارد ماجرائی خسارت‌بار کردند [...] ‌سقوط صدام [...]  بهترین فرصت ایران برای تبدیل شدن به قدرتمندترین و موثرترین قدرت منطقه [بود] اما ...»
منبع:  رادیوفردا،‌  مورخ 16 ژوئیه 2015  

حسن فوتبال گویا فراموش کرده که «اتهامات» بر علیه حکومت و «پرونده‌سازی‌ها» در شورای امنیت با تکیه بر عملکرد آمریکا،   و خوش‌رقصی‌ها و سخنرانی‌های علی خامنه‌ای،  محمد خاتمی،  احمدی‌نژاد و دیگر مقامات جمکران عملی شد.  روحانی تلاش دارد با این اظهارات،   ریشه‌های تشکیلاتی‌ خود و باند فدائیان اسلام را پنهان دارد،‌  تا ملت ایران نداند که خواست حکومت اسلامی کشاندن ارتش یانکی به ایران و «جنگ‌سازی» بوده.   مسلماً بسیاری از ایرانیان از این واقعیت آگاهند.   در ثانی،‌   به فرض که حکومت اسلامی به «قدرتمند‌ترین» کشور منطقه تبدیل می‌شد،  چه غلطی می‌کرد؟  حتماً سر هر کوی و برزن در عراق،  سوریه و لبنان و ... یک چماق‌کش و سردار می‌کاشت تا از حجاب اسلامی پاسداری کند!  حضور رئیس دولت «تف و تکفیر» بگوئیم،  شما اوباش که حدود  40 سال است در این مملکت همه چیز را به دست گرفته‌اید؛  جز نکبت و ادبار برای ایران و ایرانی ارمغان دیگری داشته‌اید که حالا چشم طمع‌تان به منطقه اوفتاده؟    می‌خواهید با کثافت و ملابازی دامنة بدبختی و آوارگی و سرگردانی را وسعت دهید؟   از همه اینحرف‌ها گذشته،   اینکه دولتی از تجاوز نظامی یک ابرقدرت در مرزهای‌اش استقبال کند،  فقط از عمق خودفروختگی و وابستگی‌‌ او به آن ابرقدرت حکایت دارد.   

ولی این خودفروختگی به حکومت اسلامی محدود نمی‌شود.  ‌در اروپا هم تجاوز نظامی آمریکا به یوگسلاوی مورد استقبال «خیلی‌ها» قرار گرفت!‌   پس ‌ بگذریم و بازگردیم به حکومت‌های «اگر و ایکاش و ... و غیره!»   ویژگی حکومت‌های کذا این است که با «شورای امنیت»،‌   به عنوان یک نهاد حقوقی بین‌‌المللی سرستیز دارند.   چرا که،   این شورا سدی است در برابر «پوپولیسم» و عوامفریبی آتلانتیست‌ها و پادوهای اسلام‌گرای‌شان،‌  و به ویژة‌ خاری است در چشم پوپولیسم پادوهای «انقلابی» آتلانتیسم،  یعنی حکومت‌  اسلامی جمکران.   این حکومت 37 سال است با تلکة هالو و فرصت‌طلب و دلال،  ارز کشور را به جیب شیخک‌های عربستان،‌   و از آنجا به بانک‌های آمریکا سرازیر می‌کند،   و شعار مبارزه با آمریکا و اسرائیل سر می‌دهد!   هدف نهائی از اعزام اراذل به عربستان، ‌ گذشته از گسترش حماقت و تجارت قاچاق،   سیاسی کردن مراسم عبادی «حج» است.   و حامیان کلیدی این سیاست در آمریکا نشسته‌اند.   چرا که با سیاسی کردن «حج»،   سرازیر شدن سیل سرمایه به سوی بانک‌های آمریکائی،  ‌ تصویری واژگون از خود ارائه می‌دهد و تبدیل می‌شود به «مبارزه با آمریکا!»   به همین دلیل است که پس از روح‌الله خمینی،  خامنه‌ای در هر فرصت برای انجام هر چه گسترده‌تر «فریضة حج» پستان به تنور می‌چسباند!   در واقع،‌  زال‌ممد برای تأمین منافع بانک‌های غرب شیون می‌زند!

البته «حج» از فرائض اسلامی است و به یاد داریم که پهلوی دوم هم سری به صحرای عربستان زد،   و در این مکان «مقدس» در حالیکه هزاران مگس و پشه به دور سرش می‌چرخیدند،   با آن تکه پارچة سفید،   یک عکس «سکسی ـ صحرائی» گرفت و آن را زدند توی کیهان و اطلاعات!   از شما چه پنهان این عکس «سکسی ـ صحرائی» اعلیحضرت،  باعث شد که یکی از سیلورسلطنه‌ها نیز به هوس زیارت «خانة خدا» بیافتد!   

در این وبلاگ،   سیلورسلطنه مذکور را «ویکی»،  ‌مخفف ویکتوریا می‌نامیم.   ویکی‌جون که 6 ماه از سال را در اروپا لنگر می‌انداخت،  و هر سال نویسندة این وبلاگ را سوغات‌باران می‌کرد،   پس از فوت مادرش تصمیم گرفت که به نیابت آن «مرحومه» راهی مکة‌ «معظمه» شود!   و از بد روزگار در همین سال بود که آتش به خیمة زائران اوفتاد و چند صد نفر را لت‌وپار کرد و به بهشت فرستاد:

«[...]19 آذر سال 1354 هجری شمسی (۱۰ دسامبر سال ۱۹۷۵)  ـ  حریق وسیعی بر اثر انفجار کپسول گاز در چادر زائران،‌   بیش از دویست زائر را در آتش می‌سوزاند[...]»
منبع:  ‌رادیوفردا،  مورخ 3 مهرماه سالجاری

البته همچون دیگر رخدادهای صحرای «مقدس»،   همة قربانیان در آتش نسوختند،‌   خیلی‌ها زیردست‌وپا له شدند.   ‌چرا که،‌  سرپرستان اردوگاه صحرائی،   انفجار و آتش‌سوزی چادرها را از زائران پنهان کردند!   البته مطبوعات آریامهر از بازتاباندن جزئیات این «رخداد» خودداری نمودند،   ولی ویکی‌جون از آنجا که شخصاً شاهد ماجرا بود،  همه چیز را برای ما گفت.   ویکی زنی بود میان‌سال،  قدبلند و چالاک که به دلیل سقوط از اسب در دوران جوانی،  از نظر فیزیکی محدودیت‌هائی داشت؛   دکترها پیاده روی‌ طولانی را برای‌اش ممنوع کرده بودند؛‌  می‌گفتند به ستون فقرات‌اش آسیب می‌رساند.  

از سوی دیگر ویکی‌جون اصلاً اهل نماز و روزه و اینحرف‌ها هم نبود،    خلاصه «آداب خلا و کون‌شوئی» را نمی‌شناخت.   ولی از آنجا که هم مادر مرده بود و هم پول یامفتی روی دستش مانده بود و نمی‌دانست با آن چکار کند،  زمانیکه عکس «سکسی» اعلیحضرت را دید،  به این نتیجه رسید که باید به خاطر مادر مرحوم‌اش سری به صحرای عربستان بزند!   باری،  آنطور که ویکی‌جون می‌گفت،  ‌روز فاجعه،   هم‌چادری‌های‌اش برای اقامة نماز خارج شده بودند؛‌   او در چادر تنها نشسته بود که گفتگوی دو نفر را می‌شنود:

ـ   یکی از چادرا آتیش گرفته ...  ولی مهم نیس،‌  همه رفتن نماز!

ویکی جون تا این حرف‌ها را شنید،  هر چه پول داشت، در کیسه گذاشت و انداخت به گردن‌اش و پابرهنه از چادر زد بیرون.   ولی تا چشم کار می‌کرد،  خیمة‌ سفید بود،   نمی‌دانست کجا آتش گرفته!   دور و بر را نگاه کرد،  و توانست ستون دود را ببیند.  شروع کرد به دویدن در جهت مخالف.   از محوطة چادرها که خارج ‌شد،   پشت سرش را نگاه کرد و اینجاست که دید دود وآتش همه جا را گرفته.  صحنة عجیبی است؛   ویکی‌جون که تا چند روز پیش در «ویاونتو» بوتیک‌ها را زیرورو می‌کرد و بستنی ایتالیائی می‌خورد؛   پای برهنه وسط صحرا تنها و غریب رها شده بود!   

ـ  خدایا چکار کنم؟   چکار نکنم؟   گفتم هر چه باداباد و راهمو ادامه دادم.   از ترس دستور دکترا رو هم فراموش کرده بودم.   رفتم،  رفتم تا چشمم افتاد به جادة آسفالت.   کنار جاده با خودم گفتم خدا کنه اتوبوسی،   وانت‌باری چیزی بیاد بتونم سوار شم برم شهر.

از آنجا که ویکی‌جون نیت‌اش پاک بود،  در بیابان «مقدس» خداوند صدای وی را می‌شنود،  چرا که،  در آن واحد یک اتوبوس حامل گروهی زائر از دور نمایان می‌شود.

ـ   رفتم وسط جاده ایستادم و شروع کردم به دست تکان دادن برای اتوبوسه.   اتوبوس ترمز کرد و منم که زبون عربی بلد نبودم،  چند تا السلام‌علیک گفتم و با ایماء و اشاره و تته پته گفتم «زوار،  زوار،  هتل،  مدینه!»  خلاصه سوار شدم و السلام علیک گویان نشستم روی یک صندلی و با خودم گفتم،‌  راحت شدم؛   نگو که اول دردسره!

ویکی‌جون خیلی معاشرتی بود،  به همین دلیل نیز روی صندلی اتوبوس سعی می‌کرد با اطرافیان ارتباط برقرار نماید.   هرکس به او نگاه می‌کرد،   ویکی‌جون لبخندی تحویل او می‌داد،  و سرانجام از مرحلة لبخند گذشته،   کار به نوعی «گفتگوی» کروبیمار ‌کشید.   خلاصه در حوالی هتل،   ویکی‌جون با ایماء و اشاره و با افتخار فراوان به سرنشینان اتوبوس حالی می‌کند که از کشور ایران آمده.   اینجاست که با نگاه‌های غضب‌آلود مسافران روبرو می‌شود.  

ـ  تا گفتم ایران،  ایرانی،  شاه،  همه با هم دم گرفتن «مشرک،  مشرک!»  خدا رحم کرد که رسیدیم.   در اتوبوس باز شد،  ‌ خودمو انداختم بیرون!  چه کشیدم؛  خدا نصیب گرگ بیابون نکنه!  

بله در سال 1975 میلادی زائران «متمدن و با فرهنگ» جهان اسلام در صحرای عربستان «مشرک‌یابی» می‌کردند!   و مسلماً این روند توحش پس از 40 سال،   پیشرفت بسیار داشته! ولی آنچه اهمیت دارد،‌  ‌ صدور این وحشی‌گری به کشور فرانسه است!   در سال 1995،  در کشور فرانسه،   یک دانشجوی مراکشی که حجاب و روبنده هم نداشت و با یک «پروفسور» فرانسوی ازدواج کرده بود،   به من می‌گفت شما «ایرانی‌ها» چرا روزه نمی‌گیرید؟  بعدها دریافتم که دانشجویان تبعة مراکش و تونس در کتاب‌های درسی‌‌شان خوانده‌اند که «ایرانیان مسلمان نیستند،  کافر و نجس‌ و دشمن اسلام‌اند.»

می‌بینیم که چگونه در مستعمرات ظاهراً استقلال یافته،   مدارس را به ابزاری جهت کافریابی و شیطان‌سازی و نفرت‌فروشی تبدیل کرده‌اند.  در نتیجه،  تعجبی ندارد که فرماندة ارتش ناتو،‌   برای تبدیل روسیه به «دشمن» از هیچ کوششی فروگزار نکند.   و راه را به رهبر جمکران و دیگر مقامات حکومت زال‌ممد نشان دهد تا میمون‌وار از او تقلید نمایند!   از اینرو،   لت‌وپار شدن «زائران» در عربستان برای این جانوران وحشی فرصتی است طلائی جهت دوقطبی‌کردن فضای منطقه و گسترش بحران!    

قدمت این سیاست انسان‌ستیز که بر محور تفرقه‌بینداز و حکومت‌کن استوار شده،   به قدمت حضور استعماری اسطوره‌فروشان غرب در ایران،   و حمایت‌شان از توحش آخوند شیعی‌مسلک است!   نیازی نیست که بگوئیم در عربستان و دیگر کشورهای مسلمان‌نشین نیز سیاست اینان به پشتیبانی از آخوند ـ  با دستار و بی‌دستار ـ  محدود می‌شود.   هدف هم روشن است؛  حفظ برتری آتلانتیسم بر مسکو!  همان سیاست انسداد که با هیتلر در آلمان اعمال شد،  و پس از شکست آلمان نازی،‌   با عادی‌سازی پوپولیسم و «یوتوپیاسازی» در خاورمیانه ادامه یافت.   موجودیت پاکستان و اسرائیل را همین سیاست یوتوپیاسازی تأمین کرد!  پس از جنگ دوم جهانی،‌   راه برتری آتلانتیسم بر مسکو در منطقه خاورمیانه از مسیر برتری‌طلبی اسرائیل می‌گذرد.   روندی که پس از جنگ 33 روزه و به ویژه «توافق» 14 ژوئیه سخت متزلزل شده.  ولی از آنجا که «لات» همواره مسیر گذشته را تکرار می‌کند،  و انتظار دارد نتیجة مشابه بگیرد،‌  باید بگوئیم جنجال رسانه‌های غرب پیرامون فاجعة «منا» و عربده‌جوئی‌های حکومت اوباش جمکران که با شاخ‌وشانه کشیدن نتانیاهو تقارن یافته،   تلاشی است مذبوحانه جهت بازتولید سناریوی فرسوده‌ای که قدمت‌اش به آغاز پوپولیسم در اروپا ـ دهة 1930 ـ  می‌رسد.