شنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۹۵

جاسوس و مجوس!




سال 2016،‌   سال شگفتی‌هاست.   برای نخستین بار کودتای ارتش ناتو در ترکیه شکست خورد،  و برای نخستین بار پس از کودتای 11 فوریه 1979،  عربستان سعودی حکومت طویلة مشروعه را به مکه راه نداد،  و زال‌ممد از لات‌بازی در مراسم حج محروم شد.   همچنین وزارت امورخارجة چین نیز از دعوت حکومت ملایان به عنوان «میهمان» نشست گروه 20 خود‌داری کرد،   و اوباش جمکران نتوانستند به پیروی از سنت قواد خلیل‌الله و احکام توحش اسلام،  پروتکل و نزاکت را زیر پای بگذارند.  برای جبران همین ناکامی‌هاست که جهت تثبیت توحش و یکجانبه‌گرائی،  بوق‌های اسرائیل برچسب «جاسوس شوروی» به محمود عباس الصاق می‌کنند؛   نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا بر «پوتین» متمرکز می‌شوند،  و ... و همزمان با انتصاب سفیر بریتانیا در جمکران،  دامنة لات‌بازی و جنگ‌زرگری و بحران‌سازی «عرب و عجم» گسترش می‌یابد.        

در شرایطی که نشست گروه 20 در «هانگ ژو»،  و توافق تاریخی «روسیه ـ عربستان»،   یا بهتر بگوئیم توافق روسیه با شرکت «آرامکو»،   برای تثبیت بهای نفت،‌  با موشک‌پرانی‌های کرة شمالی،   انفجار بمب در سوریه،  عراق،  افغانستان،‌  و خصوصاً قطع برق در چند منطقة‌ تهران توأم شده،   دکان شیطان‌سازی اسرائیل،  جمکران و مفتی عربستانی نیز رونق گرفته!

به عبارت دیگر،  توافق «روسیه ـ عربستان» به مذاق بعضی‌ها که یکصد سال است با شعار تفرقه بیانداز و حکومت کن،  جنگ و نفرت می‌فروشند و نفت رایگان می‌برند،  هیچ خوش نیامده.   و پرواضح است که اینان ناخرسندی‌شان را از طریق بمب و موشک،   و الصاق برچسب جاسوس و مجوس ـ  گسترش تنش میان اسرائیل و فلسطین و پادوهای عرب و جمکرانی‌ ـ  ابراز ‌دارند.   هر چه باشد این جنگ زرگری دامنة روس‌ستیزی و «اسلام فروشی» را گسترش خواهد داد و نان بیشتری برای لندن و واشنگتن،   هواداران همیشگی یوتوپیاسازی و تجزیة کشورها به تنور خواهد چسباند.    

طی سدة اخیر هر گاه منافع آتلانتیسم در ایران تهدید ‌شده، ‌ آخوند به یاد «اسلام» افتاده،  و لات برای «منافع ملی و محرومیت‌های مردم» سینه چاک داده!    ولی در واقع هر دو بساط ابهام گسترده‌اند،  باشد تا اهرم‌های لازم جهت تاراج و سرکوب ملت ایران از دست کارفرمایان‌شان خارج نشود و نظم کدخدا ـ وضع موجود ـ  تداوم یابد.   منتهی امسال به دلیل تحولات سوریه،   و به ویژه شکست مفتضحانة آتلانتیسم در کودتای ترکیه،  ‌ این صحنه‌سازی سنتی استعماری دگردیسی یافته و «مدرنیزه» هم شد!  در راستای همین مدرنیزاسیون است که در آستانة نشست گروه 20،  واتیکان دکان قدیس سازی‌اش را دوباره به راه انداخت،   و پس از نشست «هانگ‌ژو»،  وزیر اطلاعات حکومت ملایان یواشکی به آلمان دوید‌؛  اکبر رفسنجانی مدافع «حقوق آمریکا در ایران» ‌شد،   و ... و بالاخره مفتی عربستان با ادای یک جملة ابلهانه،   زبان عربی علی خامنه‌ای و روحانی و مم جواد ظریف را «تقویت» ‌کرد،   و علوفة کافی برای تغذیة گوسفندان شیعی‌مسلک سازمان سیا فراهم ‌آورد. 

در واکنش به اظهارات مفتی کذا،  علی خامنه‌ای از فراز منبر درخت عرعر بانگ برآورد که «شما شجرة‌ خبیثة‌ ملعونه هستید» و نگفت که خودش از «شجرة طیبة‌ مفعوله» است!   سپس مم‌جواد ظریف اسلام را به دو بخش «خشک و تر» تقسیم ‌کرد و اعلام داشت که،   «اسلام ما تر و بهتر است» و حسن فوتبال هم به «صدعن سبیل‌الله» دخیل بست:

«[...] ایران حج را تعطیل نکرده،  حکام سعودی صدعن سبیل‌الله ایجاد کرده‌اند[...]»
منبع:  ایرنا،  مورخ 7 سپتامبر 2016 ، کدخبر: 82221292       

بله عربده و زوزة مفتی عربستان و مقامات جمکران و به ویژه «100 عن سبیل‌الله» مرهمی است بر دل کوکلوکس‌کلان و تروریسم اسلام سیاسی که برای یک‌روز هم که شده،   میعاد تاریخی بزرگداشت پیروزی متفقین بر آلمان نازی در شهر برلن ـ  7 سپتامبر 1945 ـ  را از یاد ببرد.  در میعاد‌های شکست آلمان نازی،   زوزة اسلام‌گرایان فضای رسانه‌ای را اشغال می‌کند و امسال کمیتة المپیک هم به دین مبین مشرف شد و «کفار» را حذف کرد!   حال ورزش سیاسی را رها کنیم و نیم‌نگاهی به دکان ظاهرسازی «حفظ محیط زیست» که عموسام و نوچه‌های‌اش افتتاح کرده‌اند بیاندازیم. 

پس از جنجال رسانه‌های غرب پیرامون تمایل کدخدا و رعایای اروپائی‌اش به «حفظ محیط زیست»،‌  خبر رسید که شرکت فرانسوی «توتال» برای استخراج گاز شیست در ایالت تگزاس سرمایه‌گزاری کرده:

«[...] شرکت توتال،  برای خرید 75 درصد دیگر از سهام منبع گاز شیست در شمال تگزاس اعلام آمادگی کرد[...]»
منبع:‌ سایت بورسوراما،  مورخ 9 سپتامبر 2016     

شعار «حفظ محیط زیست» و همزمان سرمایه‌گزاری برای تخریب محیط زیست،   هیچ تعجبی ندارد؛  واژگون‌نمائی رسم رایج لجنزار تروریسم است و آفتاب آمد دلیل آفتاب!  در این گیرودار،‌  معلوم نیست «سگولن رویال» وزیر محیط زیست فرانسه،  که شعار حفظ محیط زیست از دهان‌اش نمی‌افتد،   به چه دلیل برای دیدار با کنیزالاسلام ابتکار،  نماد بردگی به سر کرده و راهی تهران شده!   البته معلوم که هست؛  ‌ بوق‌های آتلانتیسم در این مورد خفقان اختیار کرده‌اند.  کافی است به اظهارات «جان برنان» در مورد سوریه و عراق نیم نگاهی بیاندازیم.  رئیس سازمان سیا فرموده‌اند،  مشکل می‌توان تمامی‌ات ارضی ایندوکشور را تضمین کرد:

«[...] امکان احیای عراق و سوریه به‌عنوان کشورهای یک‌پارچه و متحد به رهبری دولت‌های مرکزی کمتر قابل پیش‌بینی است[...]‌»
منبع:  سپوتنیک،  مورخ 9 سپتامبر سالجاری

به عبارت دیگر ایشان می‌فرمایند،   سناریوی سازمان سیا تجزیة عراق و سوریه،  و نهایت امر، تجزیة ایران و ترکیه است،  و خلاصه باید «کردستان بزرگ» با دست‌ پرمهر یانکی‌ها بنیانگزاری شود و ترکیه و حکومت جمکران نیز در همین مسیر گام بر خواهند داشت.    البته در این وبلاگ از دولت اسلامگرای ترکیه که شکم‌اش را برای سفر والری گراسیموف،  و سپس حضور ولادیمیر پوتین در مسابقة فوتبال حسابی صابون زده بود،  فاکتور می‌گیریم چرا که موضوع این وبلاگ نیست.  ولی خوش‌رقصی‌های حکومت ملایان برای ارباب گاوچران‌اش به این وبلاگ خیلی مربوط می‌شود.

جونم براتون بگه،   در شرایطی که پاسداران در خلیج‌فارس برنامة «آب‌بازی با شناورهای پنتاگون» را از سر گرفته‌اند،  و پنتاگون هم با انتشار بیانیه‌های مضحک،   باد در آستین پارة‌ نوکران‌اش می‌اندازد،   اکبر رفسنجانی که 38 سال است در رسانه‌های غرب با آمریکا سر ستیز دارد،  رسما‌ً به عنوان وکیل مدافع منافع آمریکا وارد صحنه شده،  و از «حقوق آمریکا» دفاع جانانه به عمل آورده:   

«[...] رفسنجانی افزوده است که آمریکا هم بشر است و آن‌ها هم منافعی دارند و آن‌ها هم می‌خواهند که ما با آن‌ها کار کنیم [...] آن‌ها می‌ترسند که وقتی ما با آن‌ها کار نکنیم، روسیه، چین و هند ...»
منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 5 سپتامبر 2016  

 متوجه شدید که!  آمریکا هم «بشر» است؛   هاشمی رفسنجانی هم سگ نگهبان منافع همین بشر!   البته سردار اکبر تا پیش از این «اعترافات» نگهبانی آستان مقدس این بشر را با شعار «اسلام و انقلاب و مردم و سازندگی و اصلاحات و جنبش سبز و غیره» به انجام می‌رساند،  حال که به دلیل شکست کودتای ترکیه،  حکومت اسلامی نیز عملاً پای در فروپاشی گذارده،   اکبر قاتل را می‌بینیم که رودربایستی را کنار گذاشته و رسماً مدافع «منافع آمریکا» شده.   ولی رفسنجانی به این «مختصر» اکتفا نمی‌کند،   وی جهت بهبود رابطه با عربستان هم چند نسخه دارد که البته در شرایط فعلی کارساز نیست:

«[...] اگر من رئیس‌جمهور بودم ـ  البته نه الان ـ  مشکلی را جلوی خودم نمی‌دیدم [به مصلحت] عمل می‌کردم [...] الان [...] این کار عملی است و من فکر می‌کنم عربستان را خاضع کردن خیلی سخت نیست[...]»
همان منبع

برای آشنائی با نگرش چاقوکش‌های طویلة مشروعه همین چند سطر کفایت می‌کند.  در قاموس رفسنجانی «برقراری رابطه با عربستان» معنائی جز «خاضع کردن عربستان» ندارد،  یعنی بی‌خیال چارچوب «حقوقی!»  در هر حال،   هیچیک از مقامات نظامی و سیاسی حکومت ملایان،   از جمله زال‌ممد فرزانه به اظهارات رفسنجانی،   و ابراز تمایل وی به «پاسداری از منافع آمریکا» در ایران واکنشی نشان نداده،  تعجبی هم ندارد.  ‌ این حکومت جاسوسی دیپلمات‌های اروپائی و فیلمبرداری اینان از مناطق نظامی کردستان را هم همانطور که دیدیم زیرسبیلی درکرده‌. 

جریان از این قرار بود که «سباستین سورن»،  ‌رایزن سیاسی فرانسه و «شارلوت لوپز»،  دبیر دوم سفارت انگلستان که از مناطق ممنوعه ـ  مراکز نظامی ایران در کردستان ـ  فیلمبرداری می‌کردند، پس از بازداشت،   مورد الطاف وزارت امور خارجه زال‌ممد و عنایات ویژة سپاه پاسداران هم قرار گرفته‌اند!

جونم براتون بگه،   در تاریخ 23 مردادماه سالجاری ‌نیروهای امنیتی سپاه کردستان به یک خودروی «پاجرو» با پلاک سیاسی در شهرستان سقز ایست می‌دهند، ‌ خودروی کذا به راه خود ادامه می‌دهد و 3 ایست دیگر بازرسی را نیز نادیده می‌گیرد!  به ارادة‌ امام زمان،  هیچکس به این خودرو شلیک نمی‌کند،‌  و همه به آن احترام می‌گذارند،   تا اینکه در نزدیکی روستای ایرانخواه سقز،  به دلایلی که در دسترس ما نیست ولی می‌توان حدس زد،   «برادران» سپاه ‌مجبور به متوقف کردن خودروی کذا می‌شوند.

پس از بررسی‌های اولیه معلوم می‌شود سرنشینان خودرو،  یعنی دیپلمات‌های فرانسه و انگلستان بدون هماهنگی و مجوز،  به صورت غیرقانونی به منطقه آمده و فیلمبرداری ‌فرموده‌اند!   برادران «غیور سپاه» محض احتیاط،  با تهران تماس می‌گیرند و کاشف به عمل می‌آید که تردد خودرو کذا در این مناطق و فیلمبرداری از مراکز نظامی عملی غیرقانونی است و در این مرحله است که به «اقتدار نظام» 100 عن سبیل‌الله پی می‌بریم.

در پاسخ به این «عمل غیرقانونی»،  ابتدا قاسم جاسمی،   عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس جمکران بالای منبر رفت و شعار منافع ملی ‌داد.   سپس منتظری،  دادستان جمکران گفت،   «دیپلمات‌های جاسوس باید اخراج شوند» و ... و سرانجام وزارت امور خارجه ملایان،  پای به میدان تقیه و لاپوشانی و بخیه ‌گذارد و ادعا کرد،  سفر دیپلمات‌ها «100 عن سبیل‌الله» نیست و با مجوز قانونی صورت گرفته:

«[...] محمدجعفر منتظری،  دادستان کل [...] از وزارت امور خارجه خواست با این دیپلمات‌ها برخورد و آن‌ها را از کشور اخراج کند [...] در حالی که سپاه پاسداران اعلام کرده بود،  خودروی این 2 دیپلمات را متوقف کرده [...] یک مقام آگاه در وزارت امور خارجه اعلام داشت: ‌2 دیپلمات مورد اشاره هرگز بازداشت نشده‌اند ،  و سفر آن‌ها با اطلاع قبلی صورت گرفته[...]»
منبع:‌  نامه‌نیوز،  مورخ 28 مردادماه سالجاری، کدخبر: ‌352606 

بله حدود یک‌ماه پس از کودتای ناکام ترکیه،   وزارت امور خارجه جمکران به دیپلمات‌های فرانسه و بریتانیا «مجوز» می‌دهد تا راهی مناطق مرزی کردستان شوند و از مراکز نظامی فیلمبرداری کنند!   حال چند پرسش اساسی مطرح می‌شود.  نخست اینکه اگر اینان مجوز قانونی داشته‌اند به چه دلیل به ایست بازرسی توجه نکرده و متواری شده‌اند.  دیگر آنکه به چه دلیل ایست بازرسی با شلیک تیرهوائی به اینان اخطار نداده،   و از همه مهم‌تر،  چرا پس از ناکامی کودتای ارتش ناتو در ترکیه،  وزارت امور خارجه جمکران به دو دیپلمات انگلستان و فرانسه ـ  اعضای ناتو و حامیان بهار عرب و کودتای ترکیه و ایجاد کردستان بزرگ ـ  مجوز دیدار از مناطق نظامی مرزی در کردستان را داده؟!   

برای پاسخ به این پرسش‌ها می‌باید به مرگ سه ایرانی در ترکیه،  آنهم همزمان با سفر اردوغان به روسیه ـ ایرنا،  مورخ 9 اوت سالجاری ـ  و انتشار خبر کودتای شیعی در جمهوری آذربایجان،  یک‌روز پیش از انتشار خبر استفادة روسیه از پایگاه نوژه بازگردیم!   در واقع حکومت ملایان،   هم در کودتای ترکیه نقش‌آفرینی کرده بود و هم در کودتای افشا شدة شیعی‌مسلکان در جمهوری آذربایجان دست داشته.   و انتشار خبر استفادة روسیه از پایگاه نوژه،  پس از افشای سفر دیپلمات‌های فرانسه و انگلیس به کردستان،   همانطور که در وبلاگ «فیل در فرودگاه» هم گفتیم،  پیام مسکو بود به اربابان یانکی حکومت اسلامی!                       

باری انتشار خبر «فیلمبرداری غیرقانونی» دیپلمات‌های فرانسه و انگلستان از مناطق نظامی کردستان،  نه عظمت و اقتدار نظام را مخدوش کرد،   و نه میزان وقاحت حکومت و اربابان‌اش را کاهش داد.   در گیرودار نشست گروه 20،   انگلستان «نیکولاس هاپتون» را به عنوان سفیر در ایران معرفی کرد،  و مم‌جواد ظریف هم با افتخار استوارنامة این فرد را پذیرفت.   بعد هم فارس‌نیوز،  به نقل از کیهان جمکران،  خبر داد که «هاپتون» عضو سازمان جاسوسی بریتانیاست،   و سفرای فرانسه و آلمان هم افتخار عضویت در سازمان‌های امنیتی را دارند.   ولی ماجرای اقتدار نظام مفلس به این مختصر محدود نمی‌ماند.   آخر کار معلوم شد علیرغم عادی شدن روابط دیپلماتیک با انگلستان،   ایرانیان برای دریافت ویزای اینکشور می‌باید به کشور ثالث مراجعه کنند!   به عبارت دیگر،   روابط «جمکران ـ انگلستان» فقط در رسانه‌ها،  و در زمینة چپاول‌نفت و جاسوسی در کردستان «عادی» شده،   و حکومت ملایان هیچ اعتراضی به این نوع روابط غیرحقوقی ندارد.  در واقع،  کشور ایران و نه حکومت اسلامی،  این روابط را گویا «غیرقابل قبول» می‌شمارد:

«[...] به گفته بروجردی،  عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس،  هنوز مشکل صدور ویزای بریتانیا برای ایرانیان در تهران حل نشده و این مساله از سوی ایران قابل قبول نیست.»
منبع: رادیوفردا،  ‌مورخ 9 سپتامبر 2016 

بله،  مسئول امنیت ملی‌ جمکران،  یکجانبه‌گرائی و لات‌بازی بریتانیا را نه برای حکومت جمکران که برای ایران «غیرقابل قبول» می‌داند!  در واقع طویلة شیعی احترام به ادیان،  جا خالی داده،  و واژة «حقوقی» را با «صحیح» و «قابل قبول» و دیگر عبارات آخوندی جایگزین کرده،   تا بتواند توحش و تحجر استعماری را تا حد امکان «تلطیف» کند،  و نهایت  امر آن را «توجیه» هم بنماید.  یادمان نرفته که در مجلس شورای ملی،  در دوران نکبت بار هویدا،   «رسم» بر این بود که نمایندگان از همه جا بی‌خبری که فقط برای بهره‌مندی از امکانات مالی با هزار دوز و کلک خود را به مجلس می‌انداختند،  هرگاه دربار نیاز پیدا می‌کرد،  نعرة «صحیح است، احسنت» سر می‌دادند.

روند این بود که،  امیرعباس هویدا طرح‌های استعماری را به مجلس می‌آورد،  و بعد بالای منبر می‌رفت و یک «به‌ فرمان شاهنشاه آریامهر» تحویل جماعت می‌داد!  به این ترتیب مطالبات استعمار تحت عنوان «لایحه و برنامة عمرانی و غیره» بدون هیچ تحقیق و تفحصی از سوی گلة منتخبین،   «صحیح است احسنت» می‌گرفت و برای اجرا به هویدا ابلاغ می‌شد!   ولی اشتباه نکنیم،‌   امروز هم حکومت ملایان و مخالف‌نمایان‌اش در همان دوران نکبت‌بار کربلائی سیر می‌کنند؛‌   اینان هنوز با روابط حقوقی سرستیز دارند.   در منجلاب یکدست و ساکن اینان جائی برای روابط حقوقی و تمدن و فرهنگ و آزادی‌بیان و میهن‌دوستی اصولاً پیش‌بینی نشده.   فردوسی را «ناسیونالیست و فئودال» می‌‌خوانند؛   دخالت در امور داخلی دیگر کشورها را ـ  زمانیکه بازتاب منافع آمریکا باشد ـ  «درست» و «حق مسلم» می‌شناسند؛  ‌ از آشوب‌طلبان در بحرین و عربستان و تاجیکستان و آذربایجان و ... هم حمایت به عمل می‌آورند!   ‌و اگر ساختار قانونی دولت در برابر آشوب از خود دفاع کند،   به شیوة‌گوبلز،  از متجاوز و تروریست و قانون‌شکن تصویر «حسین مظلوم» ارائه می‌دهند،   و او را در «سنگر حق» می‌نشانند.  یک خیابان هم نهایت امر در تهران به نام‌اش می‌کنند ـ  خیابان شیخ نمر بجای خیابان ناز.   باشد تا علاوه بر واژگان زبان فارسی،  یادها و خاطرات ساکنان پایتخت را نیز مورد تهاجم قرار دهند،  تا خاطرة شیرین تهاجم تازیان به امپراتوری ایران را زنده نگهدارند.

خلاصه «سنگر حق» برای بازگشت به گذشته،  و به ویژه حمایت از «قانون اساسی مشروطه» که در واقع احکام توحش مشروعه است الزامی شده.   دلیل هم روشن است؛   در قانون اساسی مشروطه،   به گواهی تاریخ معاصر ایران،   هم جایگاه «شاه مشروعه»‌ محفوظ مانده و هم «شیخ» می‌تواند در جایگاه قانونگزار بنشیند.   و این «قانون» ‌به همة‌ مخالفان دمکراسی،  که شامل شیخ‌پرستان و شاه‌پرستان و خلاصه بگوئیم تمامی اعضای طویلة ضد‌لائیسیته خواهد شد امکان می‌دهد تا با ایجاد «سنگرحق»،  گله‌سازی کنند و هم‌صدا با آورام گلستان،  در جهت حماقت و توحش جمع،  «قصة درست» بگویند!   یعنی فروغ فرخزاد را که به گواهی شیوة زندگی و سروده‌های‌اش،  ورای تعلقات جمع قرار گرفته،  از قرن بیستم به دوران قاجار پرتاب کنند و او را با قره‌العین ـ آخوند مؤنث بهائی ـ  در ترادف قرار دهند!  و این فقط یکی از هزاران هزار «قصه‌های درست» محفل حقیقت‌پرستان است.

قصة درست دیگر،   در ترادف قرار دادن آورام گلستان،   غلام‌بچة محفل امیرعباس هویدا با «صادق هدایت» است!   صادق هدایت و فروغ فرخزاد،   همچنانکه در وبلاگ‌های پیشین هم به کرات گفته‌ایم،   به هیچ ترتیبی در دهکدة جهانی «یکتاپرستان» جای نمی‌گیرند،  ‌چرا که در خدمت قدرت قرار نگرفتند و در مسیر باورها و حماقت جمع نزیسته و سخن نگفته‌اند!  در نتیجه محفل احترام به ادیان چشم دیدن اینان را ندارد،   و چرا راه دور برویم؟  جناب «دکتر» آجودانی که این هفته،  میزبان سفرة پنج تن سازمان سیا بودند،  پیشتر در تحقیقات آکادمیک‌شان،  به صادق هدایت برچسب «ناسیونالیست» الصاق فرمودند.   و در وبلاگ «نقد ونقاب»،  مورخ 10 اسفندماه 1385 تحقیقات «آکادمیک ـ  شکم‌ایک» ایشان را بررسی کرده‌ایم.  فقط اضافه کنیم که برای دستیابی به چنین نتیجة «علمی ـ شکمی» کافی است،  اصل طلائی ترادف کلی را رعایت کنیم.   یعنی نویسنده را از زمان و مکان خارج کرده،   او را با پرسوناژ «راوی» در ترادف قرار دهیم.  اینهمه تا به فتوی آورام گلستان و شرکاء «درست بنویسیم» و آکادمی‌های لندن و واشنگتن از ما راضی باشند،   و ... و به افتخار میزبانی سفرة پنج‌تن سازمان سیا هم نائل شویم و سانسور کلیات سعدی را به عنوان «تصحیح» مورد تأئید قرار دهیم،   و با این عملیات کربلائی ماتحت «فروغی»،  پاانداز سفارت انگلستان را چنان نورانی کنیم که عین الماس کوه‌ نور بر تاج ملکه بدرخشد.

بله این هفته در سفرة‌پنج تن سازمان سیا،  صیقل زدن ماتحت عملة کودتای آیرون‌ساید و نوچه‌های محفل‌ جهان‌وطن و حقیقت‌پرستان هویدائی شتاب گرفته بود.  به عنوان نمونه،   میزبان سفرة‌ پنج‌تن از اینکه دیگر امثال فروغی و تقی‌زاده در ایران یافت نمی‌شود،  خیلی ابراز تأسف کرده و برای مخاطبان رادیوفردا،‌  یک روضة حسین در کربلا خوانده بودند:

«[...]‌ او یکی از کسانی بود که به ایران مدرن، چهره داد[...] به عنوان نخست‌وزیر و سیاستمدار [...]‌که در کابینه‌های مختلف حضور داشت یکی از پاکدست‌‌ترین افرادی است که همه جا دنبال منافع ملی ایران قدم برداشت و همه جا سربلندی ایران را در نظر داشت[...] نسل جوان باید این‌ها را بشناسند.  فکر نکنند که مملکت این آخوندها هستند که سر کارند[...]‌ ما مثل تقی زاده [...] یا مثل فروغی نداریم.  این جزو مصیبت‌های جامعه است[...]»
منبع:  رادیوفردا،  مورخ 9 سپتامبر ‌2016  

واقعاً چه مصیبتی است فقدان امثال فروغی و تقی‌زاده در جامعة‌ ایران!  از این مصیبت، دل حسین هم در کربلا  برای ما ایرانیان خون شده،  بگذریم و بازگردیم به «ساختار» پوچ  ترهات آجودانی.  ایشان از یک‌سو به مدح و ثنای فروغی،  خادم دستگاه «قدرت استعماری» کودتای آیرون ساید نشسته و از سوی دیگر به زبان ابتذال آخوند،  «پاک‌دستی» ـ  درستکاری ـ  را در تداوم خدمت به دستگاه استعمار رویت می‌کند و نهایت امر می‌خواهد جنایات آخوندها،  یا همان مزدوران نوین استعمار را به ابزار تطهیر پادوی قدیم استعمار تبدیل کند.   به عبارت دیگر،   «دکتر» آجودانی با شعار پوچ‌ و مدح و ثنا ـ  شیوة رایج محافل مطلق‌گرا ـ  پادوهای استعمار را تطهیر می‌کند،   و از آنان  تصویر خادم منافع ملی ارائه می‌دهد.            

بله،‌  جناب دکتر آجودانی در زمینة مداحی و سفسطه و مغلطه و ذکر مصیبت مهارت فراوان دارند و خلاصه همانطور که خودشان گفته‌اند «درست» حرف می‌زنند،    خوب بی‌بی‌گوزک می‌بافند؛   روضه هم خیلی خوب می‌خوانند.   و دقیقاً به همین دلیل در لندن «مرکز مطالعات ایرانی» به راه انداخته‌اند،  باشد تا پیزی‌افندی‌ها را با واژگون‌نمائی به رستم صولت تبدیل نمایند!   می‌دانیم که سنگر حق «معجزات» فراوان دارد،   و از آنجمله است واژگون نمایاندن «واقعیت!»

«پیزی‌افندی‌ها» در این سنگر «رستم صولت»‌ می‌شوند،  و متجاوزان و انسان‌ستیزان هم می‌شوند «هنرمند!»   این سنگر الهی بسیاری از دروغ‌های شاخدار را هم به «اثبات» می‌رساند!  از آن‌جمله است طرفداری میرحسین موسوی و زهرا «خانوم» از آزادی بیان!   این دروغ بی‌شرمانه در سایت گویانیوز،   مورخ 9 سپتامبر 2016  انتشار یافته،  و‌ بخشی است از روند «تطهیر» جنایت‌کاران حکومت اسلامی که مورد تأئید رسانه‌های غرب قرار گرفته‌اند،  چرا که اینان پاسدار سنگر ابتذال و خشونت‌اند و حافظ منافع محفل فاشیسم.   
        
هدف محفل مذکور،   همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم، ‌ گسترش توحش هیتلری از طریق گسترش «روس‌ستیزی» است.  و پیشبرد این سیاست بدون ایجاد «سنگرحق»، ‌ به ویژه جهت اوباش اسلام‌گرا امکان‌پذیر نخواهد بود،   چرا؟  چون اسلام‌گرائی به دلیل نفی «انسان» در زمان و مکان مشخص،   در هر حال با «رسمی‌ات»،   ‌«نزاکت» و به طور کلی با «نظم قانونی» در جامعة انسانی،   یعنی با جایگاه واقعی اجتماعی افراد و مسائل منطقی و حقوقی بیگانه است.   روشن‌تر بگوئیم،   «اسلام‌گرائی» یک روند تخریبی و کودتائی است که مرزشکنی و شورش علیه نظم حقوقی انسان‌محور را به ارزش می‌گذارد؛ هر چه بر او تقدم دارد و غیر اوست می‌باید نابود شود.   و در راستای این روند تخریب است که فروغی،   پدر معنوی ملا ممدخاتمی به ارزش گذاشته می‌شود،   و مفاخر فرهنگی ایران و آثارشان به زیر سم ستوران طویلة مک‌کارتیسم لگدمال می‌گردد.