شنبه، آذر ۱۳، ۱۳۹۵

ترامپ و تروریسم!




علیرغم شعارهای فریبندة‌ دونالد ترامپ در مورد «همکاری با روسیه»،  به گزارش سپوتنیک مورخ 3 دسامبر2016،‌   کنگرة‌ آمریکا طرح «مهار روسیه» را به تصویب رساند و این است دلیل ابراز عشق کاخ باکینگهام به سفیر سگ‌سالاری!  آنگلوساکسون‌های این سوی «چاهک» می‌خواهند به روابط دوران فتحعلی‌شاه قاجار بازگردند و در این راستا از فرانسه هم انتظار دارند «فرانسوا فیون» را به الیزه بفرستد،  باشد تا ایشان نقش ناپلئون ایفا کنند،   آنهم ناپلئونی که همسرش بریتانیائی است!   چه بگوئیم که،  طی سدة اخیر واکنش آتلانتیست‌ها به تحولات،   جز «بازگشت به گذشته و تکرار دورباطل» نبوده و نیست.     
     
پس از 4 سال،‌   بخش‌‌ اعظم منطقة شرقی حلب از اشغال تروریست‌های تحت‌الحمایة‌ آتلانتیسم آزاد شد و این آزادی واکنش تند و ابلهانة آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک و مزدوران‌ مسلمان‌شان را در ترکیه،   قطر،   و به ویژه در سگ‌سالاری شیعی در پی آورد.   ابتدا وزیر امورخارجه قطر بر سرنگونی بشار اسد تأکید کرد،‌  سپس رجب اردوغان اعلام داشت،   ارتش ترکیه برای سرنگونی بشار اسد وارد خاک سوریه شده!   سرانجام نوبت به بوریس جانسون،   وزیر امورخارجة‌ مادر ترزا رسید.

یک روز پس از استعفای تلویحی رئیس‌جمهور فرانسه،   بوریس جانسون که با طرفداری از برگزاری رفراندوم «برکسیت»،  رسماً در سنگر توحش دیکتاتوری عوام و رهبر فرهیخته نشسته،   در «چتم هاوس»،   محفل فراماسون‌های نژادپرست بالای منبر رفت و ضمن تأکید بر سرنگونی بشار اسد ـ   راشا تودی،  مورخ 2 دسامبر 2016 ـ   مخالفت خود را با رهبری سیاسی «مردقدرتمند» اعلام داشت!

البته کردار متناقض‌ با گفتار،   و هذیان‌گوئی و لات‌بازی به شیخک قطر و بوریس جانسون محدود نمی‌شود!   وزیردفاع بریتانیا،   ‌فیلیپ هاموند که پیشتر به افتخار «مخالفت با برگزاری کنسرت» در پالمیرا نائل آمده،   و علی خامنه‌ای به صورت نیابتی ـ  از طریق نماینده‌اش در خراسان ـ  به وی اقتدا می‌کند،  ‌‌ حال و روزش به مراتب از جانسون خراب‌تر شده.   هاموند، ضمن تأکید بر «برتری آمریکا بر روسیه»،   برای رئیس‌جمهور جدید آمریکا نیز فتوی صدوریده:

«ترامپ نباید با روسیه به عنوان هم‌قطار برخورد کند،‌‌   باید در برابر روسیه بایستد.»  
منبع:  راشاتودی،  ‌مورخ 28 نوامبر 2016

بله،   وزیر دفاع بریتانیا که در جایگاه ویژة «مرجع تقلید» مقام معظم سگ‌سالاری نشسته،  گویا دونالدترامپ را با علی‌خامنه‌ای اشتباه گرفته که اینچنین برای‌اش تعیین‌تکلیف می‌کند! در واقع حاکمیت بریتانیا،   رئیس بروکسل‌ستان،   از نزدیک شدن احتمالی آمریکا به روسیه، سخت آشفته و پریشان شده و انسجام هیئت‌حاکمه‌اش از دست رفته!   از اینرو در شرایطی که وزارت امور خارجه بریتانیا «حکومت ملایان را حامی بشار اسد» معرفی می‌کند،   ‌و بوق‌های آتلانتیسم در کمال حماقت تلاش دارند سگ‌سالاری دست‌نشاندة غرب را در جایگاه «همکار روسیه» بنشانند،‌   ملکة انگلستان سفیر سگ‌سالاری و کشتزارش را با کالسکة سلطنتی به کاخ باکینگهام می‌آورد!

در داستان‌های کودکان،   پری افسانه‌ای برای زدودن اندوه سیندرلا،  با چوب جادوئی‌اش، کدوتنبل را به کالسکة زرین تبدیل می‌کند تا سیندرلا با آن به میهمانی شاهزاده برود.  اکنون، نه در افسانه، که در واقعیت،  ملکه انگلستان برای دلجوئی از نژادپرستان،  کالسکة سلطنتی را به گاری «کودکشی» تبدیل ‌کرده!    بالاخره هر چه باشد  از سال 1804 میلادی،  حکومت‌های ایران بدون استثناء، ‌جهت حفظ منافع لندن،   از هیچ پستی و جنایت و خیانتی فروگزار نکرده‌اند.

این سیاست همانطور که می‌دانیم به دوران فتحعلی‌شاه قاجار بازمی‌گردد.   روند این بود که شاه قاجار به اصطلاح «هم‌پیمان» بریتانیا می‌شد ـ  مطلق‌گرایان پیشخدمتی برای لندن را «هم‌پیمانی» با لندن می‌خوانند  ـ  و برای روسیه شاخ و شانه می‌کشید.   اگر هم روسیه از «اوامر» شاه اطاعت نمی‌کرد،   قجرها به روسیه لشکرکشی می‌فرمودند و ... و همانطور که می‌دانیم از روسیه شکست می‌خوردند و ناچار می‌شدند غرامت بپردازند و عهدنامة گلستان و ترکمانچای امضاء کنند  و...و  علاوه بر نابودی سرمایه‌های انسانی در میدان جنگ،‌   بخشی از خاک ایران را نیز به روسیه واگزار نمایند.

ناگفته نماند که در این میانه دربار عثمانی و ناپلئون نیز بیکار نمی‌نشستند!   به عنوان نمونه،   در سال 1804میلادی زمانیکه فتحعلی‌شاه برای خو‌شخدمتی به درگاه لندن پیشقدم جنگ با روسیه شد و به افلاس افتاد،   ترک‌ها هم وارد میدان شدند و روسیه ناچار شد در جنگ با ایران آتش‌بس اعلام کند.   این آتش‌بس فرصتی طلائی برای دربار قاجار فراهم آورد تا اینبار با فرانسه بر علیه روسیه متحد شود،   و صد البته باز هم شکست بخورد و از آن «صلح‌ها» بکند!   ولی خوب به مصداق «سر که نه در راه عزیزان بود،   بارگرانی است کشیدن به دوش»،   به محض اینکه ناپلئون وارد مسکو شد،  دوباره نور امید به دل شاه قاجار تابید و با دریافت کمک از فرانسه و انگلستان،  دوباره به روسیه حمله کرد و دوباره شکست خورد!   

البته یورونیوز،   شیپور اروپائی بریتانیا،  ادعا می‌کند که این روسیه و بریتانیا بودند که ایرانیان را اذیت می‌کردند،   دربار قاجار ایرانیان را به سپر بلای اروپای استعمارگر تبدیل نکرده بود:‌     

«[...] این مهم است که در سده‌ نوزدهم [...] همزمان با رنج ایرانیان از سیاست‌های روسیه و بریتانیا،   فرانسه نقش یک قدرت مهاجم را نسبت به ایران بازی نکرد [...] مهندسان و نظامیان (برای آموزش سربازان)،  پزشکان و حقوقدانانی را به ایران می‌فرستاد [...] ‌بنابراین فرانسه در ایران به شکل خوبی نمود پیدا کرد [...] و مادر هنر و قانون خوانده شد[...]»
منبع:  یورونیوز،  مورخ اول دسامبر 2016 

برای حقنه کردن این پروپاگاند ابله‌فریب به مخاطب،‌  شیپور تبلیغاتی نژادپرستان آنگلوساکسون،‌  فرانسوا نیکولو،   سفیر سابق فرانسه در ایران را به میدان آورده!  فایدة حضور سفیر سابق فرانسه در میدان کذا این است که هیچ مسئولیتی متوجه «مسئولان» یورونیوز نخواهد شد!   «کی بود،  کی بود، دروغ گفت؟  فرانسوا نیکولو بود!»   همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم تروریست نیز مانند «لات و آخوند» هرگز «مسئولیت» نمی‌پذیرد.   و به همین دلیل است که شیپورهای تروریسم ـ   رسانه‌های آتلانتیست ـ   «مصاحبه» برگزار می‌کنند تا ادعاهای پوچ و مطالبات خود را از زبان دیگران نقل کنند.   البته نبوغ نژادپرستان یکتاپرست، برای تحمیق مخاطب و نفرت‌فروشی ‌به این مختصر محدود نمی‌شود!   راه‌های هدایت افکار عمومی در مسیر «نفی و تخریب انسان» فراوان است.   در وبلاگ‌هائی که به «پروپاگاند» اختصاص یافته،   به تفصیل در اینمورد توضیح داده‌ایم ولی اینک که به دلیل افلاس اردوگاه ناتو،   سفیر جمکران و کشتزارش را با کالسکة سلطنتی به کاخ باکینگهام برده‌اند،   بد نیست برای انبساط خاطر،   چند نمونه از پروپاگاند افلاس را مرور کنیم که «مفرح ذات» است!

 یکی از شیوه‌های نفرت‌فروشی این است که از زبان مقامات روسیه دروغ می‌گویند،   و بعد ادعا می‌کنند «در ترجمه اشتباه شده!»   این شیوه اخیراً در ترکیه،  و در مورد اظهارات وزیر امورخارجه روسیه به اجرا در آمد!   جریان از اینقرار بود که سرگئی لاوروف اعلام داشت «روسیه و سوریه مسئول کشته شدن نظامیان ترکیه در خاک سوریه نیستند»،   خبرنگاران ترک «مصلحت» دیدند اظهارات لاوروف را چنین بشنوند:   «ارتش سوریه مسئول کشته شدن نظامیان ترک در خاک سوریه است،  نه ارتش روسیه!»   و همین دروغ‌ بزرگ را نیز مخابره کردند!   در پی اعتراض وزارت امور خارجة روسیه،  حضرات ادعا کردند:  «سخنان لاوروف اشتباه ترجمه شده!»   همچنین در پی توسری جانانه‌ای که نصیب سگ‌سالاری شد و صدای‌اش هم در نیامد،   باز هم زوزة نمایندة علی‌خامنه‌ای در خراسان بر علیه «کنسرت» به آسمان برخاست:

«[...] ‌برخی مردم نان شب برای خوردن ندارند [...]کنسرت،  برای مردم نان و آب نمی‌شود [...]»
منبع:   فارس‌نیوز،  ‌مورخ 10 آذرماه سالجاری 

برای پی بردن به عمق حماقت و خودفروختگی نمایندة علی‌خامنه‌ای کافیست فقط یک پرسش منطقی مطرح کنیم و آن اینکه،   «مگر عدم برگزاری کنسرت،  برای مردم نان و آب می‌شود؟»  نیازی نیست که بگوئیم برگزاری کنسرت،   علاوه بر ارتقاء سطح اجتماعی‌ات افراد جامعه،   منبع درآمدی است برای تمامی دست اندرکاران برگزاری آن.   به عبارت دیگر،   برگزاری کنسرت با عرصة ضدفرهنگی «تکرار و سکون»،  یعنی پایه و اساس آخوندیسم در تضاد قرار می‌گیرد.  البته آخوندجماعت در مورد برخورداری از «فرهنگ» کم قمپز در نمی‌کند،  به قول خودشان «کتاب» می‌خوانند!   ولی واقعیت این است که آنچه در قاموس سگ‌سالاران ادیان ابراهیمی «کتاب» شمرده می‌شود،   تل‌کاغذی است فاقد خلاقیت هنری و اکتشافات علمی و مباحث فلسفی که از کتاب دعا و زیارت‌نامه و نصایح مکتوب «پدر» پای فراتر نمی‌گذارد!   و این قماش «کتاب» چیزی نیست جز کاغذپاره‌ای در میانة میدان «توجیه و تکرار» که با تفکر و استدلال و تخیل و تمثیل و طنز بیگانه است،  و به هر ترتیب تلاش دارد تمامی ابعاد پویائی و تفکر انسانی را با تکرار باورها در نطفه خفه کند.   خلاصه بگوئیم،   کتاب مطلوب سگ‌سالاران یکتاپرست با پایه و اساس مدرنیته ـ  انسان‌محوری ـ  در تضاد آشکار قرار می‌گیرد،  در واقع «کتاب» برای اینان پدیده‌ای است «ضدکتاب!»  و راه دور نرویم چپ‌نمایان نیز با این عرصة توحش آنقدرها فاصله‌ ندارند.  کافی است به دو سفرة اخیر سازمان سیا نیم‌نگاهی بیاندازیم.   

میزبان اولی که ادعای چپ‌گرائی و همجنسگرائی دارد،‌   می‌گوید «مادرم هایده را دوست داشت،  منهم هایده را دوست دارم!»   دومی که سال‌هاست به افتخار آفتابه‌داری برای مسجد لندن نائل آمده و به محفل «کارتر» هم ارادت می‌ورزد،   کارل مارکس را «پیامبر» می‌خواند،   و نگرش چپ را با خانواده و خورد و خوراک اشتباه گرفته:   

«در محیط چپ به دنیا آمدم [...] چپ هستم و ایده‌های مارکس هم همیشه سر میز شام بوده[...] او را به عنوان یک پیامبر و یک تئوری‌پرداز یا نظریه‌پرداز بسیار نیرومند و پاسخگو و جامع‌نگر تلقی می‌کردم [...]»
منبع:‌ رادیوفردا،   مورخ 12 آذرماه سالجاری

در هزاره سوم، آیا این شیوة برخورد یک «دمکرات» با فلسفه و انسان و فیلسوف است؟  در دنیائی زندگی می‌کنیم که نظریات اقتصادی و تشکیلاتی ملهم از نگرش کارل مارکس شکست خورده،  هر چند مارکس یک فیلسوف است،  و فیلسوف هم باقی خواهد ماند.   همانطور که نیوتن نیز یک فیزیک‌دان بی‌مثال بوده و هست.  خدمت داس‌الله بگوئیم،  علمی‌ات به هیچ عنوان مفهوم «جامع‌نگری» ندارد؛   و مدعی پاسخ به همة پرسش‌ها،  در هر زمان و مکان نیست!  علمی‌ات با جستجوی پیامبر ارتباطی ندارد.  ولی این مسائل را از زبان «مارکسیست وطنی» نخواهیم شنید.   چپ‌نمای جمکرانی هرگز نخواهد گفت که کارل مارکس مادی‌ات انسان را محور قرار داده،  و به این ترتیب با پرسوناژ اسطوره‌ای و انسان‌ستیز «پیامبر» در نظریه‌پردازی‌اش وداع کرده!  این جماعت مارکس را «پیامبر» می‌خواهد،  تا نظریة مارکس را که مبتنی بر استدلال منطقی است با «وحی» در ترادف قرار دهد و از فیلسوف مدرنیته،   تصویر «ناجی» ارائه کند.   برای اینان روح‌الله خمینی پیامبری بود که بالاخره آمد و حضرات را از چنگال «شاه ظالم» نجات داد!   

بله،  با اینهمه یک وقت فکر نکنید که مخدوش کردن مرز مفاهیم متضاد شیوة فاشیسم است و آفتابه «نگهدار» مسجد لندن،  قیاس به نفس کرده و مخاطب را ابله انگاشته!   سازمان سیا هم به نگهدار تریبون داده تا تبلیغات گوبلز را برای‌مان بازنشخوار کند!  و این بیانات خاله‌زنکی در مورد کارل مارکس در واقع مکمل زوزة نمایندة‌ خامنه‌ای برعلیه کنسرت است!   فراموش نکنیم که چماقدار،  ضمن تاراج ملت ایران،   اشک تمساح هم برای «مردم» می‌ریزد.   «فعالیت فرهنگی و روابط اجتماعی و انسان‌محوری و جامعة مختلط‌» را هم تحت عنوان «حمایت از مردم» مورد تهاجم قرار می‌دهد،   و «چپ‌نما ‌» هم جهت لگدپرانی به مدرنیته و انسان‌محوری و تفکر و استدلال و فعالیت هنری،  آن‌ها را به «محیط خانواده و میز شام و روضة بومی شجریان» وصله می‌زند.   در واقع سازمان سیا،   برای گسترش حماقت و توحش «میهمانی ایدئولوژیک» به راه انداخته،   باشد تا در ارتباط انسان‌ها با میهمانی‌ و آداب معاشرت و نزاکت اجتماعی ـ  آنچه در میهمانی‌ها می‌باید رعایت شود ـ  گسست ایجاد کند.   از مطلب دور افتادیم،   بازگردیم به اجماع لندن و واشنگتن برای مهار روسیه.   

اینان برای اعمال فشار بر مسکو از طریق حمایت از «اسلام سیاسی» به توافق رسیده‌اند و حمایت از تروریسم اسلامی ـ اسلام‌ سیاسی ـ   را بین خود  تقسیم کرده‌اند!   آرمان‌شهر جدیدالتأسیس «پاک‌ها» و نوازشریف که «شسته‌رفته‌تر» است نصیب دونالد ترامپ شده،  ‌ سگ‌سالاری شیعی هم افتاده بیخ گیس الیزابت دوم،‌   ارباب اتحادیة اروپا!  به این امید که دربار انگلستان بتواند سیاست کهن «بسیج آخوند و ایجاد نفرت از مسکو» را تداوم بخشد!  و این سیاست همانطور که در ابتدای وبلاگ گفتیم به دوران فتحعلی‌شاه قاجار باز می‌گردد.  یورونیوز نیز به همین دلیل برای ارسال پیام تبلیغاتی‌اش فرانسوا نیکولو را برگزیده،   ولی ویراست‌های دیگری نیز از ارتباط فرانسه با ایران وجود دارد.   

علاوه بر نیاکان والاتبار ما که به دلیل حماقت و خودفروختگی قجرها از گرجستان آواره شدند و شرح مصائب‌شان همچنان با ماست،   ویراست روس‌ها نیز از این سیاست وجود دارد و کارفرمایان  «یورونیوز» از این ویراست نیک آگاه‌اند!  از اینرو،  از قضای روزگار همزمان با مصاحبة یورونیوز،   این ویراست نیز در دسترس عموم قرار گرفت:

«[...] شاه [فتحعلی‌شاه] علیرغم دریافت مبالغ و یارانه‌های هنگفت و کمک‌های تسلیحاتی از انگلستان و فرانسه،  نتواست کاری انجام دهد و [...] مجبور به مذاکرات صلح شد. در 24 اکتبر سال 1813 در روستای گلستان واقع در قره‌باغ،   عهدنامه گلستان بین ایران و روسیه به امضا رسید[...]»
منبع:  سپوتنیک،  مورخ اول دسامبر 2016    

و نیازی نیست بگوئیم که درباریان خودفروختة قجر به این مختصر اکتفا نکردند و با پشتگرمی به انگلستان و فرانسه بازهم به جنگ افروزی ادامه دادند،  تا موفق شدند کار را به عهدنامة ترکمانچای و قتل سفیر روسیه در ایران بکشانند:

«[...]‌ البته دیپلمات‌های انگلیسی نقش مهمی در بروز جنگ بین ایران و روسیه داشتند[...]‌ آن‌ها به دنبال تبدیل ایران به ابزاری برای مقابله با روسیه بودند و [...]‌ ضمن دامن زدن به احساسات ضد روسی در ایران [...] امکانی برای نفوذ به ماورای قفقاز و آسیای میانه [جستجو می‌کردند]»
همان منبع

حال اگر نیم‌نگاهی به مصاحبة علی لاریجانی با رسانة چینی «فونیکس» بیاندازیم،   ‌به صراحت می‌توانیم جای پای مطالبات سنتی استعمار بریتانیا را دنبال کنیم.  پاسدار لاریجانی در این مصاحبه ضمن بازنشخوار مطالبات ضدروس لندن،   دم مفصلی هم برای آمریکا جنبانده و  ایجاد تشکل‌های تروریست در سوریه و کل منطقه را به حساب «اشتباه» آتلانتیست‌ها گذاشته! به عبارت دیگر،‌  علی کوچیکه،  «کلان استراتژی» آتلانتیسم را که ‌با اخوان‌المسلمین و فدائیان اسلام آغاز شده و به شکل‌گیری القاعده و طالبانیسم و تروریسم داعشی رسیده، خواست و ارادة ایالات‌متحد نمی‌داند؛   آن را نتیجة‌ «اشتباهات» آمریکا و متحدان اروپائی‌اش می‌نمایاند:

«[...]‌ عملکرد غلط آمریکا و متحدانش سبب شکل‌گیری جریان‌های تروریستی در منطقه شد[...] ‌که این موضوع خیلی به ضرر امنیت بین‌المللی شد و این تروریست‌ها در کشورهای اروپائی نیز دست به اقدامات تروریستی می‌زنند[...]‌»
منبع:  فارس‌نیوز،  مورخ 10 آذرماه سالجاری

بله عملکردآمریکا و متحدان‌اش «غلط» بوده،   به این معنا که طی سدة اخیر سیاست این جانوران وحشی که هرگز از تخریب و تروریست‌پروری فراتر نرفته،   تا پیش از تحولات حلب «کاملاً درست» بوده،   چرا؟   چون تا پیش از این تحولات،  حضرات طعم تلخ شکست را نچشیده‌ بودند،   آنهم شکست از فدراسیون روسیه،‌  کشوری که زنجیر اسارت ایدئولوژی  بلشویسم را شکسته!

به عبارت دیگر،   این شکست با شکست ارتش به اصطلاح «شکست‌ناپذیر» آلمان نازی از ارتش سرخ،    از زمین تا آسمان تفاوت دارد.   در آن دوران،   آلمان نازی، پادوی آمریکا بود و از دیکتاتوری کارگری شکست خورد.   امروز این آمریکاست که در کنار اروپا و اخوان‌المسلمین و فدائیان اسلام از فدراسیون روسیه شکست می‌خورد!   هر چند استعمارگران اروپا رویای بازگشت به دوران فتح‌علی‌شاه را در سر می‌پرورانند،‌  و بعضی‌ها نیز برای بازگشت به دوران کارتر،   و ایجاد مثلث استراتژیک «پکن، تهران، واشنگتن» خیز برداشته‌اند، اینبار شرایط متفاوت است.  ‌ پس از ناکامی کودتای ناتو،  ترکیه،   نوک حملة آتلانتیسم در منطقه به شدت متزلزل شده و منطقاً،   سگ‌سالاری جمکران نیز که از طریق آنکارا به ارتش ناتو دخیل بسته،   در موضع ضعف قرار گرفته.  و این کاستی‌ها را با کالسکة سلطنتی،  و هذیان‌گوئی در مراسم بزرگداشت فیدل کاسترو نمی‌توان جبران کرد!   

حال که به مراسم یادبود فیدل کاسترو رسیدیم،‌   ‌نیم نگاهی بیاندازیم به اظهارات «مفرح» آخوند مجید انصاری،   معاون حسن روحانی در این مراسم.  ایشان که به تعدد زوجات و برده‌فروشی و زن‌ستیزی «اعتقاد الهی» دارند،  از نزدیکی آرمان‌های انقلاب اسلامی به آرمان‌های فیدل کاسترو سخن به میان آورده‌اند!   به عبارت دیگر «سوسیالیسم علمی» و عدالت اجتماعی را به فاشیسم اسلامی و توحش «پدرپرستان» خیلی نزدیک رویت کرده‌اند!   باید اذعان کنیم که  مجید انصاری هم «کور و کر» است،   هم ابله.   در کوبا،   تبعیض نژادی وجود ندارد؛  ‌ بی‌سوادی ریشه‌کن شده؛   آموزش و بهداشت رایگان است؛   بالة ملی کوبا از پرستیژ جهانی برخوردار است؛   بناهای قدیمی، یعنی خاطرات مردم کوبا را بولدوزرها نابود نکرده‌اند؛   از حساب‌های بانکی فیدل کاسترو و نزدیکان‌اش در بانک‌های غرب اثری نیست و  ... و برای ادای احترام به خاکستر رهبر محبوب انقلاب،   مردم سراسر کوبا نظم را رعایت کردند.   به عبارت دیگر کوبا از هر نظر کشوری است «متمدن»،   و دقیقاً به همین دلیل نژادپرستان جهان که به پیروی از خاندان سلطنت انگلستان به ماتحت آخوند و شیخ عرب «احترام» می‌گذارند،   از فیدل‌کاسترو نفرت دارند!  در تاریخ 4 دسامبر،   خاکستر فیدل کاسترو را در «سانتاکلارا» به خاک می‌سپارند و به پیروزی انقلاب کوبا بر نظام آپارتاید و ابرقدرت آمریکا و مزدوران آتلانتیسم از «شیخ‌وشاه» و داس‌الله گرفته تا لات‌وآخوند جاودانگی می‌بخشند!