پنجشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۷

فوهرر کانکشن!



دولت حسن روحانی برای راهپیمائی روز جهانی کارگر مجوز صادر نکرد،  و این راهپیمائی به خشونت کشیده شد.   85 سال پیش،  در فردای روزجهانی کارگر،  نازی‌ها سندیکاهای کارگری آلمان را مورد تهاجم قرار دادند و کارگران عضو سندیکا را بازداشت کردند.  در آغاز دوران پهلوی اول هم که جامعة ایران رسماً تحت نظارت شبکة «فرنچ کانکشن» قرار گرفت،  استفاده از واژة «کارگر» در کتب و نشریات ممنوع شد؛  بجای آن واژة «عمله» به کار می‌بردند.  شاید به همین دلیل «ظهور» رضاشاه در قالب مومیائی،  با سفر ماکرون به ایالات متحد تقارن یافت!   به استنباط ما حکومت زال‌ممد با این «مومیائی» به ارباب پیام فرستاد که برای بازیافت «عظمت گذشته» و تبدیل شدن به «پل پیروزی آتلانتیسم» آماده است!  

همزمان با آغاز سفر رئیس‌جمهور فرانسه به ایالات متحد،  ‌شایعة کشف یک مومیائی در عبدالعظیم ـ   بر اساس یک تصویر ـ  از بوق دانشجونمایان جمکران به شیپورهای نژادپرستان غرب سرایت کرد.   لشکر کارشناسان و محققان و متخصصین و مورخان و ...  نیز جهت تحریف تاریخ و گسترش حماقت‌ و گله‌پروری دور «عکس» کذا حلقه زدند.   طبق معمول عده‌ای نیز سراسیمه خود را به مکان «ظهور» رضاشاه رسانده،   طبق معمول هم بازداشت و سپس آزاد شدند و ... و البته کل بساط مومیائی و جمعیت مشتاق دیدار با «ایشان»،   ظاهراً فقط رسانه‌ای بوده!

رهبری این بساط خررنگ‌کن را همانطور که در وبلاگ «مومیائی و منافع ملی» گفتیم خاندان پهلوی بر عهده گرفت.   رضا پهلوی حتی برای «تجمع مردم در عبدالعظیم» فتوای «ملی‌ـ میهنی» نیز صدورید!   تعجبی هم ندارد،  محفل «شیخ‌وشاه» بر حماقت و توهم و دروغ استوار شده،  و در راه تداوم موجودیتش به گله‌سازی بر محور دروغ و توهم نیاز مبرم دارد.  تأمین این «کالای گرانبها» و ضروری نیز در گرو خط تولیدی است که بر محور تحریف و سانسور و «بازنویسی تاریخ» شکل گرفته.   در این کارگاه حماقت‌پرور است که با روایات و بی‌بی‌گوزک‌های ملایان،   از امثال روح‌الله خمینی ـ  هوادار کودتای 28 مرداد 1332 ـ قهرمان می‌سازند؛  پهلوی اول را «دشمن اسلام و آخوند» جا می‌زنند؛   تخریب آرامگاه وی را نیز در راستای همین تبلیغات ابله‌فریب توجیه می‌کنند و در ردة «واجبات دینی» قرار می‌دهند.  خلاصه،  دروغ شاخداری تحت عنوان «مخالفت پهلوی اول با آخوندها»،   طی 40 سالی که از کودتای 22 بهمن 1357 می‌گذرد،  آنقدر در شیپورهای غرب و شاخک‌های جمکرانی‌شان تکرار شده که دیگر احدی به خود اجازه نمی‌دهد آن را به زیر سئوال ‌برد.   همه وظیفة ملی و میهنی دارند و باید بپذیرند که «پهلوی اول پدر آخوندها را در آورد؛  دست شرق و غرب را هم از ایران کوتاه کرد،  و ...»  و اخیراً به قول رضا پهلوی،   ایشان «سرباز میهن» هم بوده‌اند!  جالب اینکه همین حکایات و روایات را در مورد روح‌الله خمینی و علی خامنه‌ای هم می‌شنویم،‌   و در عمل،  استعمار غرب این تبلیغات را به بهترین ابزار جهت پنهان داشتن نقش واقعی خود در سیاست ایران تبدیل کرده.

طی سدة اخیر سیاست استعماری غرب در ایران،  در زمینة اقتصادی دولت را در جایگاه رقیب تولیدکنندة داخلی نشاند،  و با نابودی گام به گام تولید داخلی و ورشکست کردن سرمایه‌گذاران ایرانی،   هم کارگر ایرانی را به بردة بی‌جیره و ‌مواجب صنایع غرب تبدیل کرد،  و هم کشور را به بازار مصرف کالاهای وارداتی از حوزة «یوروـ دلار.»   در عرصة فرهنگی نیز،   کار محفل شیخ‌وشاه از دوران پهلوی اول با ترور میرزاده عشقی و دوختن دهان فرخی یزدی و ... و سانسور کلیات سعدی توسط فروغی دجال،‌  ملقب به ذکاءالملک آغاز شد،  تا رسیدیم به آتش زدن آرشیو و بستن هفته نامة فکاهی توفیق در دوران امیرعباس هویدا و ... و سپس جفتک‌پرانی به فردوسی و حافظ از زبان «ادبا»،   و نهایت امر فحاشی به هدایت و فروغ فرخزاد و ترور نویسنده و مترجم و روزنامه‌نگار!  خلاصه بگوئیم سنت «پسندیدة» سانسور گستردة نوشتار و گفتار و تولیدات ادبی و هنری که از دوران رضاشاه «کبیر» آغاز شده بود،  با «انقلاب شکوهمند» ملایان به «رسمیت» یافتن سانسور و بستن دهان و شکستن قلم،  آنهم بر اساس تعالیم عالیة دین‌مبین و سنت پیامبر منجر شد!  

بله،   در سایة سانسور «می‌توان گذشته را به دلخواه تغییر داد؛   آینده را تحت کنترل در آورد!»  فراموش نکنیم که شعار مضحک «رضاشاه روحت شاد» فرزند خلف همین سانسور تاریخی و اجتماعی است!   تبلیغات به عوام‌الناس حالی کرده که رضاشاه مخالف آخوند بوده،   در نتیجه خوش‌خیال‌ها و هالوها جهت ابراز مخالفت‌شان با آخوند،   پس‌پس رفته و می‌رسند به سرابی به نام «رضاشاه!»    البته زمینة پس‌روی و نهایت امر «ظهور دوبارة رضاشاه» را حکومت ملایان فراهم ‌آورده،  همانطور که پهلوی دوم نیز با تزویر و دخیل‌بستن به مک‌کارتیسم وارداتی یانکی‌ها،   نهایت امر موفق شد زمینة مساعد جهت به راه افتادن خردجال روح‌الله خمینی را فراهم سازد!

باری حکومت زال‌ممد که به پیروی از «سنت مقدس» استعماری شبکة محیط‌زیستی‌ها را سازمان داده بود،  همانطور که دیدیم پس از ناکامی سناریوی ارباب،   مهرة اصلی شبکه را که از کانادا وارد کرده بود،  به قتل رساند.   مهره‌های جوان‌تر از قماش کاوه مدنی را نیز فرار داد.  هر چند سناریو کودتا همچنان ادامه دارد.  چرا که در داخل و خارج مرزها جماعت  «اصلاح‌طلب و اصولگرا و سلطنت‌طلب» باورشان شده که در صورت سقوط دولت سوریه،  حکومت ملایان هم سقوط می‌کند و حضرات می‌توانند عین دونالد ترامپ «عظمت گذشته» را بازیافته به نوبة خود به دوران نورانی هیتلر بازگردند و ملت ایران را به سپر بلای آتلانتیسم در برابر مسکو تبدیل کنند.   از اینرو پس از خودارضائی نظامی آمریکا در سوریه،  و همزمان با 92 مین سالگرد تاجگزاری رضاشاه،   عادی‌سازی «اتحاد پهلوی اول با هیتلر» در دستور کار قرارگرفت!    بوزنامة شرق با انتشار «یاد‌داشت» احمد عظیمی بلوریان،   در این امر «خداپسندانه» پیشقدم شد و هم‌سوئی با تروریسم را امری «عادی» جلوه داد و این یادداشت سخت به مذاق «ایران دیپلماسی» شیرین آمد:‌

«[...] کارخانة نخ ریسی را [...]‌ که [...] به حرم امام رضا و بخش کوچکی از مشهد برق می‌داد، تعطیل کرده بودند [...] ما بچه‌ها به دستور مادرمان به زیر زمین تاریک پناه بردیم تا اینکه صدای هواپیماهای جنگی شوروی را شنیدیم [...] از ترس صدای‌مان در نمی‌آمد [...] فردای آن روز [...] همه جا سربازان شوروی را می‌دیدیم [...] مشهد مانند دیگر شهرهای شمال ایران اشغال شد؛ اما بمباران نشد.  ما [...]‌ واقعیت را به راحتی پذیرفتیم و تا سال 1325 با آن زندگی کردیم.  ایران رسماً وارد جنگ نشده بود،   تنها با هیتلر هم پیمان شده بود. بریتانیا و شوروی و آمریکا این هم‌سوئی را نمی‌پذیرفتند [...]»
منبع:  ایران دیپلماسی،  مورخ 4 اردیبهشت‌ماه سالجاری  
                           
بله،   ایران رسماً وارد جنگ نشده بود!   فقط مستشاران نظامی آلمان نازی در کشورمان جولان می‌دادند؛   به فرمان انگلستان جاده و راه‌آهن کشیده،  پل و کارخانه می‌ساختند،  و به حساب خدمات پهلوی اول می‌نوشتند که می‌خواست ایران را «آباد» کند!  به صراحت می‌بینیم که چگونه از طریق نشخوار گذشته و توسل به «خاطرات کودکی» در بریتانیای صغیر،   «مستر» بلوریان موفق می‌شود اتحاد پهلوی اول با آلمان نازی و اشغال کشور را امری عادی جلوه ‌دهد!   البته خیلی از کشورها با آلمان نازی متحد شدند،  ولی با در نظر گرفتن ماهیت فاشیست و ضدکمونیست آلمان نازی،   چنین عملی در همسایگی اتحاد شوروی،  معنائی جز اعلان جنگ به مسکو نداشت!   پهلوی اول به فرمان انگلستان با آلمان نازی متحد شد، ‌  بعد هم که انگلستان تغییر سنگر داد،   ایشان استعفاء داده،‌   شبانه از تهران گریختند!  رضاپهلوی هم که طی این مدت هیچ اعتراضی به تخریب آرامگاه پدربزرگش نکرده بود،   امروز اصرار دارد تا ملت ایران ایشان را به عنوان «سرباز میهن» شناسائی کنند!   البته موضوع وبلاگ ما شخص رضاشاه نیست؛   تبلیغاتی است که با هدف عادی‌سازی خشونت و «تبدیل ملت ایران به سپر بلای آتلانتیسم در برابر مسکو» به راه می‌افتد.

می‌دانیم که روسیه همسایة‌ ایران است و انگلستان هم برای تأمین منافع استعماری‌اش در ایران به روس‌ستیزی روی آورده؛  و از کودتای میرپنج تا به امروز،‌   همین سیاست را با تکیه بر آخوند و اسلام سیاسی و  سلطنت کودتائی و فاشیست با موفقیت ادامه ‌داده.  کودتای سوم اسفند 1299 در راستای همین سیاست سازمان یافت،   و پهلوی اول در واقع عامل اجرای سیاست روس‌ستیز  انگلستان در کشورمان بوده.   به همین دلیل با آلمان نازی متحد شد و زمینة مساعد برای اشغال کشورمان را فراهم آورد.   البته طی این دوران سیاه در تاریخ کشور،  گویا به استاد بلوریان در مشهد خیلی خوش گذشته،  ولی آندسته ایرانیان که با مستشاران نظامی آلمان نازی برخورد کردند،  و یا در مناطق تحت اشغال انگلستان و آمریکا گیر افتادند، چنین خاطرات خوشی ندارند!  در هر حال،   انتشار «یادداشت» پروفسور بلوریان،  همزمان با 92‌مین سالگرد تاجگزاری رضاشاه به هیچ عنوان اتفاقی نیست!

محفل «شیخ‌وشاه» برای تکرار دورباطل،   و بازگشت به گذشتة نورانی خود خیز برداشته و پس از تهاجم موشکی به سوریه،   این حرکت ارتجاعی شتاب بیشتری نیز گرفته.   و با در نظر گرفتن تقارن تاجگزاری پهلوی اول با میعاد نسل کشی ارامنه ـ 24 آوریل ـ  هتاکی آخوند علیرضا عبادی، ‌  نمایندة خامنه‌ای به مسیحیان و یهودیان نمایه‌ای است از ابراز ارادت حکومت ملا به پاکسازی «دینی»،  مشابه آنچه در ترکیه به جریان اوفتاد:

«[...] عبادی [...] در دیدار با فرمانده ارشد نظامی ارتش [...] و جمعی از کارکنان نیروهای مسلح خراسان جنوبی گفت:  دین آن‌ها در مجموعه از خرافات به اسم مسیحیت بود [...] اگر آنچه به نام کتاب دین برایشان مطرح است بازگو شود،  انسان خجالت میکشد [...] سوءاستفادههائی از دین در تعلیمات یهود وجود داشته که معتقد است انسانهای دیگر هم از آن خودشان هستند [...]»
منبع: کیهان لندن،  مورخ 16 آوریل 2018 

از سخنان ایشان چنین برمی‌آید که مسیحیت یک «مجموعه خرافات» است؛  یهودی‌ها هم که از دین سوءاستفاده کرده‌اند؛   می‌ماند اسلام و خصوصاً شیعه‌بازار که نه خرافات دارد و نه در آن سوءاستفاده‌ای می‌بینیم!  بله،   فقط اسلام است که «خرافات» ندارد،   کتاب مسلمانان هم که «عین تمدن» و فرهنگ و پیشرفت و انسانیت است و...و شاید به همین دلیل پس از شهرداری لندن،   وزارت کشور انگلستان نیز تحت نظارت اخوان المسلمین «پاک‌ستان» قرار گرفت و جناب وزیر مأموریت‌اش را با انفجار در جشن یهودیان لندن آغازکرد!

پیشتر به دفعات گفته‌ایم و باز هم می‌گوئیم،  هدف نهائی آتلانتیسم تبدیل جهان به لجنزار ـ آرمانشهرهای قومی و دینی و بومی ـ  است و دلیل هم از روز روشن روشن‌تر؛  ‌ «آرمان‌شهر» یعنی حکومت آنان که خود را «نخبه» و برتر می‌انگارند،  و سرکوب اقلیت‌ها و غیرخودی‌ها را در راه «صلاح و فلاح» نهائی توجیه کرده،   راه بر بحران و جنگ می‌گشایند!  سناریوی «آرمان‌شهر» طی سدة اخیر،   بارها و بارها در کشورمان توسط آتلانتیسم به مورد اجرا در آمده.  از  «بست نشستن» جماعت به اصطلاح مشروطه‌‌طلب در سفارت بریتانیا،  تا ‌خلع سلاح سرداران مشروطه،  و‌ از ارسال «مورگان شوستر» برای سازمان دادن به تاراج ایران،  تا کودتای آیرون ساید و ارسال «آرتور میلیسپو» برای تداوم مأموریت شوستر،   همه و همه نمونه‌های چشمگیری است از سیاست آرمان‌شهرسازی استعمار در ایران.   سیاستی که محفل «شیخ‌وشاه» در مورد جزئیات‌اش هیچگونه افشاگری‌ای صورت نمی‌دهد.   چرا که لوتی و عنترهای آتلانتیسم از چماقداران هوادار میرزای شیرازی و آخوند مدرس گرفته تا چپ‌نمای مدعی روشنفکری،  جملگی پیرامون اهداف «نیک و برحق» استعمار در ایران به اجماع رسیده‌اند!

گویا اینبار هم سناریوی مشابهی در چاهک روتچیلد برای ملت ایران تنظیم کرده‌اند.   به همین دلیل علی خامنه‌ای طی آشوب‌های دیماه به علامت «رضا» در سکوت فرو رفت،   بعد هم بکس‌وباد کرد تا رضاپهلوی بتواند دور برداشته،   حسابی بر علیه «فرقة تبهکار» بلبل‌زبانی کند، ‌ بدون آنکه به ارتباط این فرقه که همان «فدائیان اسلام» است،‌  با دربار پهلوی اشاره‌ای داشته باشد!   یکهفته پس از تهاجم موشکی به سوریه نیز مومیائی کذا را کشف کردند و بلافاصله بساط هتاکی و مدح و ثنا به راه اوفتاد.   اینهمه تا برسند به حکایت «پهلوی اول خوب بود؛  ایران را آباد کرد؛  پدر آخوندها را در آورد؛   پسرش دست آخوندها را بازگذاشت و ... و خمینی را آورد!»  خلاصه،  حکایت همان حکایت قدیم است،  پاسداری از آخوندجماعت و سرکوب و چپاول ملت ایران!   

بی‌دلیل نیست که در مصاحبه‌های متعددی که این‌روزها با رضاپهلوی صورت می‌گیرد،  به تعدد زوجات و دیگر احکام تحجر اسلام هیچ اشاره‌ای نمی‌شود؛  هر چند رضاپهلوی پیوسته از «دمکراسی سکولار و ائتلاف بزرگ و تعیین مجلس موسسان و غیره» برای‌ عوام قصه می‌گوید!   باید بپذیریم که رضاپهلوی و پامنبری‌های‌اش نوع خاصی از دمکراسی می‌خواهند که در آن گویا تعدد زوجات و برده‌فروشی و پدوفیلی ـ  احکام دین مبین اسلام ـ  قابل اجراست!  به عبارت دیگر،  همان حکومت «اسلامی ـ آخوندی» را دمکراسی می‌خوانند.   خلاصه حضرات می‌خواهند بازگردند به «قانون اساسی مشروطه»،‌   همان قانونی که تحت نظارت انگلستان آخوند متجاوز و ایران‌ستیز را در جایگاه برتر «ناظر بر تدوین و اجرای قوانین» نشاند!  و دقیقاً به همین دلیل است که این جماعت در شیپورهای غرب به مقام شامخ «اوپوزیسیون» منصوب شده‌اند.   به اینان تریبون می‌دهند تا بگویند «دموکراسی می‌خواهند،  و حاکمیت دینی باید برود!» ولی نمی‌گویند که دمکراسی‌شان همان حکومت آخوندی است.  دقیقاً از مسیر خمینی پیروی می‌کنند.  خمینی هم می‌گفت،  «ملت آزادی می‌خواهد؛  شاه دیکتاتور است و باید برود!»  خمینی هم هیچگاه نگفت آزادی مد نظرش در واقع آزادی آخوند متجاوز است؛   برای آخوند و جوجه‌آخوندها که در اطراف خمینی می‌لولیدند،  «اسلام و مردم و لشکرکشی  خیابانی» همان «آزادی» بود!  خلاصه همانقدر که خمینی طرفدار آزادی ملت بود،  پامنبری‌های رضاشاه دوم هم هوادار دموکراسی هستند!   

به همین دلیل است که در میعاد 14 آوریل،   نشست «گذار به دمکراسی» را این حضرات در پایتخت کشوری برگزار کردند که با نقض آشکار قوانین بین‌المللی،   سوریه را مورد تهاجم موشکی قرار داده!   و البته شاه‌الله در این عرصة «تمدن» تنها نیست؛ ‌ سازمان تبلیغات اسلامی هم پس از تهاجم موشکی به سوریه،   ارادت عمیق خود را به رئیس‌جمهور فرانسه ابراز داشت چرا که ایشان هم در این تهاجم به سوریه شرکت کردند:        
  
«[...] رئیس‌جمهور آمریکا فاقد تجربه سیاسی لازم است و از مشاوران مناسب هم بهره نگرفته [...] اما لازم است که به این سخن کوتاه اما پرمحتوای رئیس‌‌ جمهور فرانسه توجه کند [...]»
منبع:  ‌فارس،  مورخ 27  آوریل 2018

بله،‌  رئیس‌جمهور فرانسه ناگهان برای طویلة شیعی روتچیلد «عزیز و محترم» از آب درآمد و همراهی‌اش  با آمریکا در تهاجم موشکی به سوریه فاقد اهمیت تلقی شد!   به این ترتیب،   روند رخدادهای چند ماه گذشته کار را بجائی کشاند که لات‌سالاری ملایان با اوپوزیسیون‌اش در یک سنگر واحد نشست!   سنگر پس‌روی و بازگشت به گذشته؛   سنگر سنتی و مطلوب استعمار بریتانیا:

«[...] چهل سال پس از انقلاب و سقوط حکومتی که او بنیانگذارش بود،  غلبه نارضایتی‌های عمیق و گسترده از اقتدارگرائی دینی،   فساد مالی و آسیب‌های اجتماعی،  چهره رضاشاه را بیش از پیش نماد رهبری مسئول و با اعتبار،   این جهانی و معتقد به جدائی دین از سیاست کرده است[...]»
منبع:  بی‌بی‌سی،  ‌مورخ 26 آوریل 2018  

 این سخنان نغز و پرمغز و پوچ را از یک کانال سلطنت‌طلب کالیفرنیائی نمی‌شنویم،  این بیانات بی‌بی‌سی است!  خلاصه،  با کمی دستکاری در تاریخ،  پهلوی اول برای عوام می‌شود «رهبر مسئول و بااعتبار و معتقد به جدائی دین از سیاست!» و چرا تاریخ را دستکاری  نکنند؟! چرا از گذشته برای عوام تصویر دلفریب نسازند؟!  مگر میرپنج از خمینی بی‌بارتر بود؟  اگر می‌توان خمینی را با یک من ریش‌وپشم و شپش و پول‌هائی که بانک‌ملی شعبة نجف به حساب‌اش واریز می‌کرد «رهبر ضداستعمار و ضداستبداد» جا زد،   میرپنج را نمی‌توان «رهبر مسئول و معتبر» جلوه داد؟ و  اگر واقعیت چنین نبوده،  هیچ اهمیتی ندارد!  حکومت ملایان به دستور استعمار 40 سال آزگار است که از پهلوی اول «شیطان» ساخته،  شیپورهای‌ استعمار نیز با ارائة تصویر دلفریب از این «شیطان» دست‌ساز شیخ،  برای مخالفان حکومت آخوند «منجی» درست کرده‌اند.  ورای تمامی سیاست‌بازی‌ها،  آنچه امروز در ایران می‌گذرد به صراحت هم‌سوئی استعمار غرب با مزدوران «عمامه‌ای و فکل‌کراواتی‌‌اش» را آشکار می‌کند.  چرا که هر دو می‌کوشند با تحریف واقعیات تاریخی،   گذشته را الگوی مطلوب آینده جلوه دهند.   روند جریانات نشان خواهد داد که آیا ایرانیان به آن درجه از بلوغ فکری رسیده‌اند که این بار در دام تکرار دورباطل نیافتند.  آیا اینبار می‌توانند از پروپاگاند استعمار و حکومت دست نشانده‌اش فاصله بگیرند،  یا باز هم کورکورانه،   در دام نفرت می‌افتند و برای خروج از فاجعه،  فاجعة دیگری می‌آفرینند!