سه‌شنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۹۶

فوهرر و فوریه!




انتساب دراویش و اعتصابات کارگری به «دشمن»؛   تهاجم به کارل مارکس،  از متفکران مدرنیته؛‌  تبدیل «علم» به ابزار تبلیغ جهان بدون مرز ـ  دهکدة جهانی ـ؛   ایجاد ترادف میان فاشیسم و بلشویسم و تطهیر آتلانتیست‌ها از فاشیسم و آپارتاید،  جملگی مراسمی است که پس از نشست امنیتی مونیخ،‌  جمکرانی‌ها با برپائی‌شان به استقبال میعاد آتش زدن رایش‌ستاگ توسط نازی‌ها شتافته‌اند.   

همزمان با انتشار نامة سرگشادة مهرورزی به علی خامنه‌ای،‌   رضاشاه دوم نیز بالای منبر رفت و پس از اشاره به «مبارزات جهان آزاد» با آپارتاید و فاشیسم و بلشویسم از معاملة جهان کذا با حکومت جمکران ابراز ناخرسندی ‌فرمود.   یادآور شویم فرمایشات اعلیحضرت با هشتگ «مردم ایران فراموش نمی‌کنند» منتشر شده:‌     

«دنیای آزاد با حکومت توتالیتر شوروی و نظام فاشیستی هیتلر و آپارتاید افریقای جنوبی مبارزه کرد. حالا اما با حکومتی در ایران که هم توتالیتر هم فاشیست و هم آپارتاید است، وارد معامله می‌شوند. مردم#ایران فراموش نمی‌کنند.»
منبع:  توئیتر رضا پهلوی،   ‌مورخ 21 فوریه 2018  

البته دستگاه آلمان نازی و آپارتاید با «دیکتاتوری کارگری» هیچ ارتباطی ندارد!   فاشیسم در هر حال یک نگرش «توهم محور» است،‌  حال آنکه «سوسیالیسم علمی» از نگرش انسان‌محور متفکران مدرنیته الهام گرفته!  از قضای روزگار آلمان نازی با حمایت «جهان آزاد» در اروپای مرکزی به وجود آمد،  هر چند پس از آنکه احتمال شکست آلمان نازی از ارتش سرخ افزایش یافت،‌  «جهان آزاد» در سنگر برنده پریده،   صورتک مخالفت با نازیسم بر چهره ‌انداخت!  از سوی دیگر،  آپارتاید در آفریقای جنوبی را «جهان آزاد» ساقط نکرد،  سقوط آپارتاید پیامد فروپاشی اتحاد شوروی بود!   با این فروپاشی فلسفة وجودی نظارت آنگلوساکسون‌ها بر شبکة تجاری جهانی در دماغة امید‌نیک ابتر شد.   ولی تا آنجا که به ما ایرانیان مربوط می‌شود،   همین «جهان به اصطلاح آزاد» یکصدسال است که با حمایت بی‌قید و شرط از فاشیسم،   مانع گسترش لائیسیته،‌  استقرار دمکراسی و رشد و توسعة کشورمان شده!  ضدیت «جهان آزاد» با لائیسیته و دمکراسی در ایران فراموش شدنی نیست!        

پیش از ادامة مطلب یادآور شویم،  محور «ضدلائیسیته» در منطقه دو «برتری‌طلبی» مکمل را شامل می‌شود که پایه و اساس «برتری طلبی» آتلانتیسم است.   «برتری» دولت یهود در اسرائیل،  ‌ و‌ «برتری» اسلام سیاسی یا همان تروریسم اسلامی در کشورهای مسلمان‌نشین.   پس از القاعده و طالبان،  تشکل «داعش» جدیدترین شاخک همین سیاست است که وظیفه دارد «شواهد» تقدم تاریخی فرهنگ و تمدن منطقه بر کشورهای غربی را نابود کند.   نیازی نیست که بگوئیم دولت‌های دست نشاندة غرب در منطقه از این تخریب حمایت می‌کنند.   پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،   اسطوره‌های ادیان ابراهیمی در واقع از اسطوره‌های اقوام دیگر به «سرقت» رفته.  به عنوان نمونه،  همانطورکه شیعی‌مسلکان بی‌بی‌گوزک‌های‌ کربلای‌شان را از روایات دین «زرتشت» به عاریت گرفته،  آن‌ها را به زیور حماقت و حقارت سنتی‌شان آراسته‌اند‌،‌   تخم و ترکة ابراهیم هم برای سر هم کردن بی‌بی‌گوزک «توفان نوح»،  به اسطوره‌های «بابل» متوسل شده و آن را بر ابتذال و حقارت سنتی‌شان منطبق کرده‌اند.    دلیل هم روشن است؛   برخلاف فرزندان قواد خلیل‌الله،  «اقوام دیگر» موجودیت «تاریخی» و «تمدن»‌ داشته‌اند و نشانه‌های این تمدن در قالب بناهای تاریخی و آثار علمی در زمینة‌ ‌نجوم، ‌ پزشکی و ... در ایران و مصر و عراق در دست است.   حال آنکه اقوام ابراهیمی جز «تخریب و تهاجم» هیچ دستاوردی برای جامعة بشری نداشته‌اند.   اینان حتی در قرن بیستم هم دست در دست هیتلر و موسولینی در برابر نگرش «انسان‌محور» و «مدرنیته» و پویائی جامعة بشری ایستادند،  ‌چرا؟  چون انسان‌محوری نگرشی است ‌که برای انسان جایگاه واقعی اجتماعی و حق انتخاب آزاد قائل است.  در این نگرش،   «شیطان‌سازی» به «قانون» تبدیل نمی‌شود؛  از جنایتکار «تصویر قربانی» ارائه نمی‌دهند؛   اعتراضات صنفی کارگران را نیز «توطئة دشمن» نمی‌خوانند! 

همانطور که می‌دانیم،  در تاریخ 27 فوریه 1933میلادی نازی‌ها جهت تحکیم پایه‌های قدرت‌شان،  «رایش‌ستاگ» را به آتش کشیدند و این جنایت را به یک کارگر کمونیست هلندی نسبت دادند!   و از زمانیکه دونالد ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحد «انتخاب» شده،‌   بین‌الملل فاشیسم برای گرامیداشت این میعاد یک هفتة تمام «جشن» می‌گیرد!  این «مراسم» در کشورمان با تهاجم نظامی و رسانه‌ای به «دراویش گنابادی» آغاز شد.  حکومت ملایان نیروی انتظامی و لباس‌شخصی‌‌ها را به سراغ دراویش فرستاد،   بعد هم ادعا کرد‌ چند نفر از نیروهای انتظامی توسط همین دراویش به قتل رسید‌ه‌اند!   نورعلی تابنده،   رهبر دراویش گنابادی،   با صدور بیانیه‌ای خشونت‌ها را محکوم کرد و خواهان اجرای قانون در مورد همة عاملان آشوب اعم از دراویش و غیره شد.  ولی حکومت اوباش این بیانیه را نادیده گرفت تا وقوقیه سرایان لجنزار روتچیلد بتوانند دراویش را به اربابان‌شان در لندن و واشنگتن پیوند دهند.  بعد هم اوباش توئیتری جمکران پای به صحنه گذاشتند تا این بساط را به پرسوناژهای اسطوره‌ای ایران باستان بچسبانند،   و ... و نهایت امر «کیهان برادرز»،  رکورد توحش را شکستند. کیهان جمکران پیشنهاد کرد با «افراد شاکی از خشونت برخورد شود» و داداش بزرگه‌اش در لندن نیز فرصت را غنیمت شمرده،   ارامنة ایران را مورد تهاجم قرار داد!   دلیل پارس کردن کیهان لندن به ارامنه این بود که رهبر ارامنه آشوب‌ها را محکوم کرده بود!   باری،‌  پس از جفتک‌پرانی لجنزار «شیخ‌وشاه» به دراویش و ارامنه،   و تزریق ابتذال و خشونت حکومت جمکران به اسطوره‌های ایران باستان نوبت رسید به لگدپرانی به کارگران ایرانی.

در آستانة 88مین سالگرد آتش زدن «رایش‌ستاگ»،  علی خامنه‌ای،  رهبر حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانه» را بالای منبر فرستادند تا اعتراض کارگران به عدم پرداخت حقوق‌شان را به حساب «نفوذ دشمن» بگذارد:

«[...] دشمنان همواره کوشیده‌اند تا کارگران را تحریک کنند و رکود و لنگی در کارخانه‌ها به وجود آورند،   اما کارگران با بصیرت ایستاده و دست دشمن را رد کرده‌اند [...]»
منبع: صدای آلمان،   ‌مورخ 26 فوریه 2018

 بله از بیانات شیخ علی می‌توان نتیجه گرفت که،  اگر کارگران فولاد ارومیه،  ‌کارگران شرکت صدر فولاد خرم‌آباد،  پیمانکاران فولاد خراسان،   شرکت پترو صنعت دنیز و ...  به علت عدم پرداخت 13 ماه از حقوق‌شان دست به اعتصاب زده‌اند،  «تسلیم دشمن» شده‌اند!   به این ترتیب علی خامنه‌ای به صراحت می‌گوید،‌  «تظاهرات و اعتصاب کارگران» ریشه در خارج مرزها دارد!  به عبارت دیگر،‌  همه باید مثل مقامات حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانه» جیب ملت ایران را بزنند و بالای منبر عرعر کنند!  در این نوع حکومت،  هرکس خواهان «حق قانونی» خود شود،   و مطالبات «مادی» داشته باشد عامل بیگانه شمرده می‌شود!  بی‌دلیل نیست که برای تزریق ابهام و خشونت به جنبش‌های کارگری،   لباس‌شخصی‌ها را به عنوان «کارگر»،‌   و با شعار «مرگ برکارگر،  درود بر ستمگر» به خیابان‌ها هی می‌کنند!   بوق‌های فارسی زبان آتلانتیسم هم برای توجیه ابهام و خشونت ادعا دارند که «این شعار نشان اعتراض کارگران به شرایط‌شان است!»   و همانطورکه می‌بینیم هیچکس نمی‌پرسد،   چرا کارگران بجای طرح مطالبات صنفی‌شان،  به زبان ابهام و خشونت متوسل می‌شوند و شعار «مرگ بر کارگر» می‌دهند؟   البته دلیل روشن است؛  ‌ در عرصة «تعبد و توحش و تکرار» جائی برای تردید و پرسش و تفکر و استدلال پیش‌بینی نشده!   در نتیجه،  هر آنچه بی‌بی‌سی و شرکاء ردیف کنند،   می‌باید بی‌چون و چرا پذیرفته شود!  

از آن جمله است،   وقتی که بوق‌های روتچیلد گزارش می‌دهند در آشوب‌های 28 دسامبر،‌   «مردم تصاویر خامنه‌ای و قاسم سلیمانی را پاره کردند»،   و چندی بعد  نیوزویک روی جلد خود را به  قاسم سلیمانی و محبوبیت وی نزد همین «مردم» اختصاص می‌دهد! ‌ هیچکس نمی‌باید بپرسد،  این قاسم سلیمانی که 28 دسامبر «منفور مردم» بوده،   چرا پس از نشست مونیخ،  ناگهان اینهمه «محبوب» شده؟!  مگر در نشست امنیتی مونیخ چه گذشته؟!      

به گزارش رسانه‌ها،  آنجلا مرکل و امانوئل ماکرون،  روسای دول آلمان و فرانسه به ولادیمیر پوتین نامه نوشته،   از وی خواسته‌اند تا از «آتش‌بس در سوریه» حمایت کند!   و گویا به همین دلیل بود که قطعنامة 2401 ـ  آتش‌بس 30 روزه و فوری در سوریه ـ  به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رسید!   ولی با دقت در جزئیات متوجه می‌شویم که این آتش‌بس شامل حال گروه‌های تروریست نمی‌شود.   به عبارت دیگر،   بمباران تروریست‌های صادراتی غرب به سوریه همچنان ادامه خواهد یافت.   با اینهمه بوق‌های روتچیلد اصرار دارند از تصویب این قطعنامه به عنوان «پیروزی بر مسکو» یاد کنند!   و می‌دانیم که در لجنزار احترام به ادیان آنچه اهمیت دارد،‌  «باور جمع» است،   نه «واقعیت!»  حال ببینیم واقعیت چیست؟

واقعیت این است که در تاریخ 20 ژانویه 2018  ـ نخستین سالگرد ادای سوگند دونالد ترامپ ـ ‌ ارتش ترکیه به منطقة ‌کردنشین «عفرین» در خاک سوریه حمله کرد،‌   و دولت فرانسه در اعتراض به این تهاجم خواهان نشست اضطراری شورای امنیت سازمان ملل شد،   ولی «نیکی هیلی»،   نمایندة ایالات متحد در سازمان ملل از حضور در این نشست خودداری نمود!   در نتیجه کشتار کردهای سوریه توسط ارتش ترکیه به  سکوت برگزار شد!   این سکوت رسانه‌ای همچنان ادامه یافت تا اینکه پس از تظاهرات کردهای «عفرین» با تصاویر بشار اسد و عبدالله اوچالان،‌  نامه‌نگاری مرکل و ماکرون به ولادیمیر پوتین،  ‌ با تهاجم لفظی رجب اردوغان به آمریکا تقارن زمانی یافت.  سلطان رجب کودتازده آمریکا را «دو رو و دروغگو» خطاب کرد و گفت،   «ارتش ما ترسو نیست؛ حمایت کافی از ما به عمل نیامد!»   اینجا بود که یکی از دلائل ماتم گرفتن هنری کیسینجر و شرکاء در نشست امنیتی مونیخ آشکار شد!

آمریکا،   فرماندة ارتش ناتو،   برای تجاوز نظامی به خاک سوریه به ارتش ترکیه ـ  عضو ناتو ـ چراغ سبز داده بود،   بعد هم به دلایلی که ریشه در روابط بین‌الملل دارد،  ناچار شد پشت ترک‌ها را خالی کند!   البته تلخکامی‌‌های نشست مونیخ به این مختصر محدود نماند!   صدراعظم آلمان برنامة ملاقات با نخست‌وزیر اسرائیل را به دلیل اعمال سیاست آپارتاید لغو کرد و تقاضای آلمان برای ایجاد «ارتش مستقل اروپا» و فرماندهی آن توسط برلن با مخالفت صریح بریتانیا روبرو شد.   در عمل،   «مادر» ترزا به آنجلا مرکل تفهیم کردکه بریتانیا فقط اتحادیة اروپا را ترک می‌کند،‌  ولی همچنان «رئیس اروپا» باقی خواهد ماند.   به این ترتیب بریتانیا نشان داد که تمایل دارد شرایط پساجنگ جهانی دوم دست‌نخورده باقی بماند.    البته با توجه به تحولات «کلان ـ ستراتژیک» و فروپاشی اتحاد شوروی،  تحقق خواب‌وخیال‌های بریتانیا آنقدرها امکانپذیر نمی‌نماید.   ولی خوب،   همانطورکه می‌دانیم حکومت شیعی ایران دست‌نشاندة آنگلوساکسون‌هاست و طی سدة اخیر اهرمی بوده جهت «حفظ لجنزار سکون.»   و از آنجا که قبائل آنگلوساکسون در سنگر «برتر و برحق» لنگر انداخته،   با مدرنیته و انسان‌محوری و به ویژه با متفکران مدرنیته،  از جمله «کارل مارکس» سرستیز داشته و دارند،   فراموش کرده‌اند که «تاریخ» فقط در ویراست مضحک می‌تواند «تکرار» شود.  و در راستای همین اصل اساسی بودکه کودتای کلنل میرپنج در قالب نامة سرگشادة احمدی‌نژاد به علی خامنه‌ای «بازتولید» شد!

بله،  دقیقاً در آستانة 97مین سالگرد کودتای «سوم اسفند»،   سایت «دولت بهار» نامة سرگشادة کذا را منتشر کرد.   گویا این نامه 30 بهمن‌ماه به دست حضرات رسیده،‌  ولی با تأخیر انتشار یافته!  در هر حال،  احمدی‌نژاد این نامه را پس از «عذرخواهی» خامنه‌ای ـ 19 دیماه سالجاری ـ  قلمی کرده!   یادآور شویم قلم‌زنان لجنزار سکون،   «عذرخواهی» را با «پاسخگوئی» ـ  مسئولیت‌پذیری حقوقی ـ  در ترادف گذاشته‌اند!   حال آنکه عذرخواهی هیچ ارتباطی با مسئولیت‌پذیری ندارد.   

اگر کسی «ناخواسته» عملی انجام می‌دهد ـ به عنوان نمونه به دیگری تنه می‌زند ـ  ‌عذرخواهی می‌کند،   ولی اگر کسی مجری سیاست سازمان یافتة‌ استعمار ـ  سرکوب و تاراج ایرانیان ـ  بوده و هست،  نمی‌تواند «عذرخواهی» کند،  باید در دادگاه محاکمه شود.    البته نه در دادگاه مردمی و بومی و خیابانی و اسلامی،‌   در دادگاهی که ضامن حقوق همة انسان‌هاست!   در هر حال،‌‌   علی خامنه‌ای پس از آشوب‌های دیماه،   بالای منبر پرید و گفت،   «کمبود هائی هست و قصور شده» و ... و پاسدار اکبر نابغه،‌   از این ترهات چنان به وجد آمدکه در یک مقالة‌ «وزین»،   غلط‌های «کارل‌ مارکس» را هم گرفت!   مشتاقان مطالب نغز و پرمغز پاسدار اکبر نابغه می‌توانند به سایت گویانیوز،   مورخ 25 فوریه 2018 مراجعه فرمایند،  ‌ تا ما هم برویم به سراغ نامة احمدی‌نژاد!

احمدی‌نژاد،   در نامة‌ سرگشاده‌اش «عذرخواهی» خامنه‌ای و اشارة وی به نارضایتی از دولت و مجلس و قوة ‌قضائیه را به قول  بی‌بی‌سی،   به «فال نیک» گرفته،‌   ضمن تقاضای برکناری رئیس قوة قضائیه،   خواهان برگزاری انتخابات "فوری و آزاد" مجلس و ریاست جمهوری شده؛   اینبار بدون دخالت شورای نگهبان!   به عبارت دیگر،  مهرورزی از علی خامنه‌ای می‌خواهد تا برای یک «کودتای مردمی» زمینه فراهم آورد.   به استنباط ما،   گفتگوی «خامنه‌ای ـ مهرورزی» در واقع «پاسخ مطلوب» به دستگاه ترامپ است.   کازینونژاد با شعار «پاره کردن توافق 14 ژوئیه 2015 » وارد مبارزات انتخاباتی شد؛  ‌ کنیزمطبخی‌اش هم برای «آتش‌زدن» این توافق حقوقی اعلام آمادگی نمود.   و می‌دانیم که تشکل تروریست «فدائیان اسلام»،  مانند اربابان برتری‌طلب اروپائی و آمریکائی‌اش با قوانین و مقررات و هنجارهای بین‌المللی «مشکل» اساسی دارد،   چرا که محور این قوانین و مقررات «انسان» است،   نه احکام توحش خداوند ابراهیم!   به عبارت دیگر،  در جهان متمدن،‌   برخلاف جوامع بی‌بی‌گوزکی ابراهیمی،  ‌ مرز مادی و مرز جغرافیائی،   مرز حریم خصوصی و پیکر انسان،‌  و مرز «مفاهیم»،  روشن است،‌  حال آنکه محفل «شیخ‌وشاه» مرز نمی‌شناسد!

طی سدة اخیر در ایران،  «پیکر زن» تحت قیمومت مرد قرار داشته،   پوشش زن از دوران میرپنج تا به امروز به ابزار سیاست‌گزاری تبدیل شده،‌  و ‌از همه مهم‌تر،  ‌ هرکس و ناکسی خود را «مالک» کشور دانسته،‌   رسماً حکم اخراج ایرانی را صادر کرده.  در دوران آریامهر، ‌گفتند،  «هر کس نمی‌خواهد عضو رستاخیز شود،  پاسپورتش را بگیرد و برود!»   در دوران روح‌الله خمینی هم بازنشخوار فضولات آریامهری،  ‌ از جمله توسط شخص بهزاد نبوی،  رایج بود.   چندی پیش هم رئیس دولت «تف سربالای جمعی»‌ فرمود،  «هرکس اسلام را نمی‌خواهد برود!»  سپس نوبت به کنیزالاسلام موسوی،  ‌ قلم‌زن «شرق» رسید که حکم اخراج «رسول‌اوف» را از میهن‌اش صادر کند و ... و اینک کنیزالاسلام «پروانه معصومی»،  کشور ایران را ارث پدری‌اش شمرده و به «لیلا حاتمی» دستور خروج داده:

«[...] جاهای دیگر وقتی که مردم اعتراض می‌کنند [...] مردم را به مسلسل می بندند. خانم حاتمی عجب حرفی زده‌اند [...] از این کار ایشان خوشم نیامد [...]کسانی که حرفی می‌خواهند بزنند [...] بدانند که در ایران زندگی می‌کنند [...] اگر دوست ندارند بروند جای دیگر زندگی کنند.»
منبع:  خبرآنلاین،   ‌مورخ 25 فوریه سالجاری    

بله در حاشیة «جشنوارة‌ برلین»،  یک سوبسیدخوار دستگاه ولایت فقیه با حفظ نماد بردگی،‌ بالای منبر رفته و از خشونت دستگاه کذا ابراز شرمندگی نموده؛‌   کنیزالاسلام پروانه معصومی هم به وی «توصیه» کرده از ایران برود!   جونم براتون بگه،   جریان از اینقرار است که در طویلة‌ فاشیسم هیچکس در جایگاه واقعی اجتماعی‌اش قرار نمی‌گیرد؛  «همه» در همة امور صاحب‌نظرند!   همه  مانند آخوند در جایگاه «قضاوت ارزشی» ‌لنگر انداخته و برای دیگران «تعیین تکلیف» می‌کنند و ... و نامة احمدی‌نژاد هم در راستای همین نگرش بیابانی و انسان‌‌ستیز قلمی شده:

«[...] برگزاری انتخابات و تغییر ریاست قوة قضاییه [...] صدور دستور آزادی و منع تعقیب برای تمام کسانی‌ که تحت عناوین مختلف و از جمله اعتراض،  تضعیف و تبلیغ علیه نظام و یا انتقاد از حضرتعالی [علی خامنه‌ای] و دیگر مراکز و مقامات حکومتی از سالیان گذشته تا کنون بازداشت و یا محکوم شده‌اند [...]»
 منبع:  بی‌بی‌سی،‌  مورخ 21 فوریه 2018

 بله،‌  رئیس قوه قضائیه را عوض کنیم،  تا این دستگاه غرقه در فساد مالی و اداری «درست» ‌شود!   این همان حکایت «شاه باید برود» است!   شاه برود،  «همه چیز درست می‌شود!»  در حالیکه،  جابجائی «افراد» هیچ اهمیتی ندارد؛  مهم «اهداف و برنامه‌ها» است!   صادق لاریجانی اگر برود،   یک لات «تازه نفس» دیگر بجای‌اش می‌نشیند،  و بساط سرکوب و تاراج یکصدساله را ادامه می‌دهد!  برگزاری انتخابات «زود،  سریع،  فوری» هم مشکل ملت ایران را حل نمی‌کند،   چرا که این بساط خود نیز می‌تواند ابزاری شود جهت تأمین «مشروعیت رسانه‌ای» برای یک پوپولیسم دیگر!   دردسرتان ندهم،‌   نامة‌ احمدی‌نژاد به خامنه‌ای، همانطور که بالاتر هم گفتیم،   در واقع «پاسخ مطلوب» به مطالبات دستگاه ترامپ است!   این دستگاه می‌خواهد «عظمت گذشته» را به آمریکا بازگرداند،  در نتیجه نیاز دارد تا ملت ایران هم مانند دوران «پرافتخار» گذشته،  ‌ به سپر بلای آتلانتیسم در برابر مسکو تبدیل شود!   یعنی بجای کنیزمطبخی شیعی آمریکا،‌   یک حکومت «ضدروس» و طرفدار آمریکا،‌   و به ویژه «محبوب مردم» در ایران به قدرت برسد،   تا با تکیه بر «مردم»،‌  مقررات و قوانین بین‌ا‌لمللی را نقض کند،‌   و به ویژه از «توافق 14 ژوئیه» خارج شود!   مشکل آمریکا،  مانند مشکل فدائیان اسلام،  همین «توافق حقوقی» است!   

در دوران پهلوی دوم هم «روند حقوقی»،  ‌ واکنش منفی فدائیان اسلام را در پی‌آورد،  چه در مورد ملی کردن نفت،  و چه در مورد پیوستن به «کنوانسیون وین!»   پیشتر هم گفتیم،   باز هم می‌گوئیم محفل نفرت‌فروش «شیخ‌وشاه» روند حقوقی را برنمی‌تابد!   وظیفة این محفل مخالفت سازمان یافته با «روند حقوقی» بوده،  ‌ هست و خواهد بود.   نامة سرگشادة احمدی‌نژاد هم در راستای اهداف خداپسندانة همین محفل جنایتکار قلمی شده!  به همچنین است وعظ و خطابة حسن روحانی در مورد «جهانی بودن علم!»  

البته حسن روحانی یک مرحله از احمدی‌نژاد جلوتر رفته!   رئیس دولت «تف و تکفیر» 10 روز پیش از مهرورزی،‌   یعنی در تاریخ 11 فوریه پیشنهاد برگزاری «رفراندوم» داد،   و پس از سخنرانی کازینونژاد در نشست محافظه‌کاران،   برای پارس کردن به اتحاد شوروی و سوسیالیسم بالای منبر رفت:

«[...] علم مرز نمی‌شناسد [...] کسانی که روزی می‌خواستند علوم بورژوازی و علوم سوسیالیستی بسازند،  ناموفق بودند [...]»
منبع:  ایرنا،‌  مورخ  7 اسفندماه سالجاری،‌   کدخبر:  82841801

شعار «علم مرز نمی‌شناسد» خیلی دلپذیر است،‌   ولی اگر «علم» مرز نمی‌شناسد،  در جهان متمدن،   «انتقال علم» حد و مرز دارد!  به عنوان نمونه اولین انسان را اتحاد شوروی به فضا فرستاد؛‌ ایستگاه بین‌المللی فضائی تحت نظارت روسیه است، ‌‌ ولی علوم فضائی در دسترس جمکرانیان نیست!  روسیه و آمریکا در زمینة فضائی فعال‌اند و در عرصة غیرنظامی فضائی با یکدیگر همکاری می‌کنند!   تولید صنعتی نیز به عنوان تبلور مادی «علم» در اختیار جمکرانیان نیست!  رئیس دولت تف سربالای جمعی بجای بازنشخوار شعارهای عامیانه و ابله‌پسند،  نیم‌نگاهی به شرایط اسف‌بار کشور ایران بیاندازد.  کشوری که تبدیل شده به بازار مکارة خنزرپنزرهای وارداتی!   اگر علم مرز نمی‌شناسد،   چرا دولت حسن روحانی اسقاطی‌های ایرباس را وارد می‌کند؟  چرا در ایران نمی‌تواند هواپیما بسازد؟!   چرا راه دور برویم،   «دوچرخه» هم در ایران ساخته نمی‌شود،  چه رسد به هواپیما!  ولی خوب از حق نگذریم،  در میعاد پیروزی ارتش سرخ بر آلمان نازی،   بوق سازمان سیا با انتشار تصویر یک پیت حلبی فیروزه‌ای رنگ،  تأکید کردکه ملایان می‌توانند «پیشران هسته‌ای» بسازند!   بله جفنگ و دروغ و لاف و گزاف و خود ارضائی‌سیاسی هم مانند «علم» مورد نظر جمکرانیان «مرز» نمی‌شناسد! در هر حال «علم» مرز بشناسد یا نشناسد،  از دسترس حکومت جمکران خارج است! 

ولی شعار «علم مرز نمی‌شناسد» در واقع تبلیغاتی است برای «جهانی شدن» و ایجاد دهکدة جهانی به کدخدائی آمریکا!  از اینرو در آستانة میعاد 27 فوریه،  حسن روحانی «علم» را به ابزار بازنشخوار پروپاگاند آتلانتیست‌ها و جهان آزاد و بدون مرز ـ‌   جهانی که در آن فقط آمریکا می‌تواند مرز داشته باشد ـ  تبدیل کرده.  در واقع همانطور که اعلیحضرت از طریق بازنویسی تاریخ،  پیروزی‌های «جهان آزاد» بر آپارتاید و فاشیسم را می‌ستایند،   حسن فوتبال هم با کوفتن بر طبل «علم مرز نمی‌شناسد»،   صدای دوم اعلیحضرت رضاپهلوی دوم شده و برای‌شان پامنبری می‌خواند!  حضورشان بگوئیم وراجی کردن پیرامون واژة «علم»،  نشان از شناخت و آگاهی از مسائل علمی نیست!‌  علم ساخته و پرداختة انسان است؛   آنان که انسان را نفی می‌کنند،‌ و او را «بندة مقصر و رانده شده از درگاه خداوند» می‌خوانند،  چه بهتر که در مورد علم وراجی نفرمایند.