جمبول و جرقه!
«[...] سخاوتمند [...] با شنیدن اتهام اشتراکىمسلک و
کمونیست لرزه بر اندامش میافتد [...]
و در همین حال با دست به عکس کوچکى از محمدرضا شاه که
بالای سرِ سرکار استوار با سیم برق از دیوارِ آویزان شده اشاره مىکند و [...] مىگوید:
ـ من به خدا
خدمتگذار اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر هستم!
سرکار استوار که با شنیدن اسم شاه دست و پایش به لرزه
افتاده [...] با دستپاچگى مىگوید:
ـ خُبه، خُبه! دیگر
اسم از مقدسات این مملکت نمىبریها[...]»
منبع: سعید
سامان، «آقای سخاوتمند»
پس از دو
ناکامی برای براندازی در سوریه و ایران ـ
به ترتیب 7 آوریل و 27 دسامبر 2017 ـ در
آستانة نخستین سالگرد تاجگزاری کازینونژاد،
پنتاگون دکان «مبارزه با تروریسم»
را تعطیل کرده، رسماً تخاصم نظامی خود را با
دولتهای روسیه و چین اعلام نمود، و خواهان
افزایش بودجة نظامی برای مقابله با ایندو کشور شد!
در تاریخ 6
ژانویه سالجاری، به گزارش رسانهها، یک نفتکش
ایرانی که با پرچم پاناما ـ حیات خلوت آمریکا ـ حرکت میکرد،
ظاهراً به دلیل برخورد با یک کشتی
فلهبر چینی آتش گرفت و 32 خدمة این کشتی در آتش سوختند! دو نفر از قربانیان بنگلادشی و بقیه ایرانی
بودند. در میان قربانیان ایرانی یک زن هم دیده میشود، که بیبیسی او را «همسر» یکی از افسران معرفی
کرده! در هر حال حکومت زالممد روزها و روزها به
استخاره مشغول بود تا سرانجام استخارهاش «خوب» آمد و 25 دیماه را «عزای عمومی» اعلام کرد! ولی طی این مدت، صدها شایعة ضدونقیض از هر سو پخش شد. یکی میگفت، «چینیها
کمکاری کردند»، دیگری ادعا داشت که «چینیها
سلاحهای جدیدشان را روی نفتکش ایرانی آزمایش کردهاند»، و ... ولی هیچکس نپرسید به چه دلیل نفتکش حکومتی
که ادعای «مبارزه با آمریکا» دارد، پرچم
«پاناما» را بر دکل خود برافراشته، و
اینکه چگونه واشنگتن با 40 سال ادعای «دشمنی حکومت ملایان با آمریکا» به پاناما
اجازه داده برای حکومت ملایان «تسهیلات تجاری» فراهم آورد؟! دلیل نیز
از روز روشنتر است؛ در «الگوریتم عنتر»
گفته بودیم که هر آنچه با دوقطبی کاذب «شیطان و خدا»، یعنی سکون
و ایستائی و مرگ و تخریب و تهاجم در تضاد قرار گیرد، خصوصاً «پرسش، تفکر، استدلال، استنتاج و ...» در قاموس شبکة تبلیغاتی غرب ممنوع
شمرده میشود!
به عنوان
نمونه هیچکس ترهات ادیان ابراهیمی در باب آفرینش، توفان نوح،
و ... و به ویژه «رسالت» موسی و
عیسی و محمد را به زیر سئوال نمیبرد! همانطور که هیچکس نیز «حق» ندارد، ضدیت آمریکا با حقوق بشر را مطرح نماید! همه
باید واقعیت را نادیده گرفته، چشمبسته
بپذیرند که «آمریکا مدافع حقوق بشر است!» واقعیت چیست؟ واقعیت این است که آمریکا با تبعیض و خشونت هیچ
مخالفتی ندارد و به همین دلیل از پیوستن به کنوانسیونهای «حقوق کودکان»، و «منع تبعیض برعلیه زنان» خوداری کرده:
«[...] از 9
قرارداد اساسی در عرصة ترویج و دفاع از حقوق بشر [...] آمریکا در 6 قرارداد و
کنوانسیون عضویت ندارد[...] در توافقنامة حقوق اجتماعی و فرهنگی، کنوانسیون حقوق
کودکان، پیمان رفع تبعیض بر علیه زنان و کنوانسیون دفاع از حقوق مهاجران کار
[...]»
منبع: ترجمة مصاحبة مطبوعاتی ویتالی چورکین، نمایندة روسیه در سازمان ملل که در سال 2012 ،
با کد 80475769 در سایت ایرنا هم انتشار یافت.
بله آمریکا برابری حقوق زن و مرد را به رسمیت
نمیشناسد، با اینهمه نمایندةآمریکا در سازمان ملل دم از
«حقوق بشر» میزند ـ وبلاگ دیگ و دیکتاتور ـ و دکههای
سازمان سیا، از جمله فریدام هاوس، چارچشمی مراقب «حقوق بشر» در سراسر جهاناند. اگر
کشوری این حقوق را در مسیر مطلوب یانکیها نقض کند، مانند دیکتاتوری پینوشه در شیلی، هیچ اشکالی ندارد، در غیراینصورت بلافاصله «فریدام هاوس» یک بیانیه میصدورد تا جهانیان بدانند و آگاه
باشند که سازمان سیا مدافع حقوق بشر است! و هیچکس نمیپرسد اگر آمریکا مخالف برابری حقوق
انسانهاست، چگونه یک سازمان آمریکائی که تا مغز استخوان وابسته
به دستگاه حکومت است میتواند طرفدار حقوق بشر باشد؟! البته
پرسشهای ممنوعه یکی دو تا نیست! به عنوان مثال در شرایطی که بیش از یکسال است
دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون در مورد «دخالت روسیه در انتخابات آمریکا» جنجال به
راه انداخته و حتی یک سند محکمهپسند در مورد ادعایشان ارائه ندادهاند، اخیراً شبکة
تلویزیونی «آرته» ـ وابسته به آلمان و
فرانسه ـ به همة شوتوپرتها نشان داد که
چگونه پوتین در انتخابات آمریکا دخالت کرده!
البته موضوع
وبلاگ ما پروپاگاند روسستیز آتلانتیستها در شبکة «آرته» نیست، چرا که همین
پروپاگاند در شبکة توئیتر به زبان فارسی به صور مختلف در قالب بیانات آخوندی و
خالهزنکی «بازتولید» میشود و از طریق این تبلیغات دامنة «الگوریتم عنتر»، یا بهتر بگوئیم الگوریتم «مرگ و سکون» گسترش مییابد. خارج از وراجیهای آخوندی و خالهزنکی، اجزاء این الگوریتم را گلهپرستی، ایجاد
دوقطبیهای کاذب، بازگشت به گذشته، تقدیس و تکفیر ـ شیطانسازی و فرشتهتراشی ـ و خلاصه بگوئیم مطلقگرائی، یا ایجاد ترادف میان پدیدههای ناهمگون تشکیل میدهد.
به عنوان مثال «قاضی زاده
هاشمی»، وزیر بهداشت دولت جمکران، تلفات ناشی از حوادث طبیعی و درگیری و نزاع میان
لات و اوباش را با سوختن 32 خدمة نفتکش سانچی در ترادف قرار داده، چنین القاء میکند که خاکستر شدن خدمة این
نفتکش چندان اهمیتی هم ندارد:
«[...] وزیر
بهداشت ایران: تلفات روزانه نزاعها و
بلاهای طبیعی در کشور بیش از سانحه سانچی است [...]یک و نیم برابر خسارت حادثه
سانچی، هر روز در کشور اتفاق میافتد
[...] تلفات آلودگی هوا هم کمتر از تعداد جانباختگان سانچی نیست [...] اطراف کشور
هم به صورت دائم تنش و جنگ و تروریست وجود دارد [...]»
منبع: بیبیسی،
مورخ 16 ژانویة 2018
البته از «وزیر» در طویلة مشروعه بیش ازینها نمیتوان
انتظار داشت؛ قاضیزادة هاشمی اگر ذرهای انسانیت و وجدان و
شعور میداشت در این حکومت به وزارت نمیرسید.
جایگاه این جماعت به میزان توحش و
حماقت و وقاحتشان بستگی دارد، هر چه
وحشیتر و درندهتر و پست فطرتتر و ابلهتر،
والامقامتر و ستودنیتر! و چرا
راه دور برویم؟ بهترین نمونة درندهخوئی و توحش را در رفتار «مخالفنمایان»
حکومت جمکران میبینیم! اینان،
همچون مخالفنمایان دوران آریامهر تلاش دارند سرکوب و تاراج سازمان یافتة
ملت ایران را به حساب «یک نفر» بنویسند، و با سر دادن عرعر «مرگ بر دیکتاتور و جمهوری
ایرانی» نهایت امر برای اربابانشان در غرب خوشرقصی کنند! پیشتر این یکنفر ناماش محمدرضا «شاه» بود، اینک «شیخ» علی خامنهای است! هم اوست که به تنهائی در برابر ملت ایران
ایستاده!
کافی است، به مطالبی
که سالهاست توسط پاسدار اکبر نابغه، یا
«محمود دلخواسته» و شرکاء تکرار و بازتکرار میشود، و از
قضای روزگار مورد استقبال بوقهای برتریطلبان غرب نیز قرار میگیرد، نیم
نگاهی بیاندازیم! وجه مشترک تمامی این مطالب، ضدیت با لائیسیته و مخالفت با نگرش علمی و
حقوقی به رخدادهای کشور است، و اینهمه جهت
پنهان داشتن حمایت استعمار غرب از حکومت استبدادی در ایران.
حکومتی که وظیفهای جز سرکوب و تاراج ملت ایران نداشته
و ندارد! به عنوان نمونه، «محمود
دلخواسته» که زمینة تخصصیاش، شایعه
پراکنی و پوچگوئی در مورد شاپور بختیار از طریق نقل حدیث و روایت در مورد «کودتای
نوژه» و نهایت امر صیقل زدن کپل بنیصدر است،
جدیداً چنین نتیجه گرفته که اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از «تظاهرات مشهد» آگاه بوده، و
افرادی را به درون این تظاهرات فرستاده تا با تبدیل شعارهای اقتصادی مردم به شعارهائی
در مدح و ثنای رضاشاه، روحانیت مشهد را به هراس اندازد و تظاهرات را به
نفع رئیسی و بر علیه حسن روحانی مصادره نماید!
این نابغة دنیای سیاست در ادامه میافزاید،
در این گیرودار «مردم عادی» که از استبداد
و فقر به تنگ آمده بودند، به صورت
«خودجوش» وارد میدان شدند و برنامة آخوند رئیسی و اطلاعات سپاه را بر هم زده، «برخورد درونی رژیم» را به تقابل جامعة ملی با «تمامیت
استبداد» تبدیل کردند:
«[...] مردم عادی به فغان آمده از استبداد تبهکار و فقر
سیاه، به گونهای خود جوش وارد شده و با
دادن شعارهائی مانند "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" و "مرگ بر
دیکتاتور" و "مرگ بر
خامنه ای"
تظاهرات را از کنترل سپاه خارج ساخته و در کنترل خود گرفتند [...] و اینگونه از
چاه بهار تا سنندج [...] برخورد درون رژیم را به برخورد جامعه ملی با تمامیت
استبداد حاکم تبدیل کردند [...]»
منبع: گویانیوز، مورخ 18 ژانویه 2018
بله در همین چند سطر از مطلب «دلخواسته»، پایه و اساس «الگوریتم عنتر»، یعنی شیطانسازی، عوامفریبی و به ارزش گذاشتن «حماقت و توحش
جمع» را به صراحت میتوان مشاهده کرد! در این سطور همانطور که میبینیم «جامعة ملی» که
به ادعای پامنبری بنیصدر، بر علیه «تمامیت استبداد» به میدان آمده، همچنان
از استبداد ـ نسبیت جمهور ـ حمایت میکند؛ جمهوری ایرانی را به عنوان جایگزین «جمهوری اسلامی»
میخواهد! نیازی نیست که بگوئیم «تمامیت استبداد» در واقع
صورتک استعمار غرب در ایران است و «جمهوری ایرانی» هم روی دیگر «جمهوری اسلامی»، تحفة اردوگاه غرب به ملت ایران است! ولی دستاوردهای به اصطلاح «جامعة ملی» به این
مختصر محدود نمیشود!
«جامعة ملی» مطلوب «دلخواسته» با سردادن شعار «مرگ بر
دیکتاتور، و مرگ بر خامنهای»، به ادعای ایشان،
ثابت کرده که با «تمامیت استبداد حاکم»
مخالف است! بله،
اگر فراموش نکرده باشیم، 40 سال پیش با حمایت ارتش آدمخوار ناتو، اعلیحضرت هم «صدای انقلاب» را شنیده بودند! فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر شاه هم در
خیابانها کم به گوش نمیرسید. اگر شاه
فرار را برقرار ترجیح داد، بماند! ولی شعار مرگ بر دیکتاتور برای ملت ایران دمکراسی
و آزادی به ارمغان نیاورد. ارتش شاهنشاهی
در کنار اسلامگرایان نشست و در ادامة «مرگ بر این و مرگ بر آن»، حکومت خیابانی زالممد هم در ایران مستقر شد. این مهم را اگر «دلخواسته» نمیداند، بتعیارش، بنیصدر بخوبی میداند! این فرد پس از بوسیدن دست خمینی، هوادار کودتای 28 مرداد 1332، حکم ریاست جمهوریاش را دریافت کرد. بگذریم!
گویا قرار بود همین سناریو را با دستکاری در شعارهای
ابلهپسند از نو «بازتولید» کنند و با تکرار همان لاتبازی در دوران شیخ مهدی
بازرگان، یعنی برگزاری رفراندوم برای پذیرش یا نفی
«ضدجمهور» ـ جمهوری دینی یا بومی تفاوتی
نمیکند ـ یک آدمخوار تازه نفس را بجای
آدمخوار فرسوده بنشانند! به همین دلیل
علی خامنهای بکسوباد کرده بود و به خودش اجازة «سخنرانی» نمیداد! و لوتی
و عنترهای سازمان سیا نیز که کودتای 22 بهمن 57 خیلی به مذاقشان شیرین آمده بود، به قول
پامنبری بنیصدر خواهان یک «جرقة جادوئی» بودند! جرقهای که در واقع چیزی جز یک
کودتای نظامی در سایة جنجال خیابانی، یا بهتر بگوئیم، جاخالی دادن «ساختار رسمی» و نشاندن سگ جای کله
پز بود! همانطورکه در سال 1357، فرماندهان نیروهای نظامی و انتظامی در برابر
دولت شاپور بختیار جاخالی دادند؛ آنهائی هم که حاضر نشدند از «فدائیان اسلام»
حمایت کنند، ترور شدند!
باری حضرات، هر چه انتظار کشیدند، «جرقة
جادوئی» کذا نزد! از اینرو به افشاگری در
مورد عدم صلاحیت علی خامنهای برای رهبری روی آوردند! تو گوئی صلاحیت، یا عدم صلاحیت «علی خامنهای» در
اصل مطلب، یعنی پوشالی بودن حکومت جمکران
تغییری ایجاد میکند! از سوی دیگر با این
بساط چنین القاء میکنند که اگر خامنهای رهبر این حکومت دستنشانده نمیشد، حتماً برتراند راسل را در جایگاه «ولی فقیه» مینشاندند!
این هم حکایت شعار ابلهانة «آخر هفته،
روحانی رفته» باید باشد! در هر حال، بساط
افشاگری هم درد تشنگان «جرقة جادوئی» را دوا نکرد که نکرد. اینعمل فقط به تضعیف کل حکومت و خصوصاً متزلزل
شدن موضع مخالفنمایان و ارباباناش در غرب انجامید؛ «دم
خروس» ابتدا در آلمان نمایان شد!
آخوند شاهرودی که پس از ملاقات با سفیر اطریش ـ 12
دسامبر 2017 ـ ناپدید شده بود، سر از آلمان در آورد و دولت مستقل و قدرقدرت
آلمان هم برای اثبات عدم دخالتاش در آشوبهای دیماه، هولهولکی
او را به جمکران بازگرداند. بعد هم خبر
رسید که جرمانی فروش سلاح و تجهیزات به
کشورهای درگیر جنگ در یمن ـ عربستان و
جمکران ـ را متوقف خواهد کرد! سپس دونالد ترامپ بر مادر ترزا خشم گرفت و از
شرکت در مراسم افتتاح سفارت جدید آمریکا در بریتانیا خودداری فرمود! در نتیجه امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه
مجبور شد برای دلجوئی از مادرترزا به انگلستان برود، و ... و پارلمان اروپا نیز که خیلی ادعای حمایت
از «آزادی بیان» و غیره دارد، به شدت از
نفوذ رسانههای روسیه ـ سپوتنیک و راشاتودی ـ
ابراز نگرانی کرد! بله، از آنجا که رسانههای «شیطان» بجای بیبیگوزکسازی
و شایعهپراکنی و نفرتفروشی، اطلاعرسانی
میکنند، میخواهند «گوسفندان» خوب و مطیع
و فرمانبر این اتحادیه را «فریب» دهند! توگوئی اروپائیها شعور و درک کافی ندارند؛ با استدلال و تفکر بیگانهاند و هر آنچه در رسانهها
منعکس شود، «باور» خواهند کرد! از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به دکان استعماری «مرگ بر دیکتاتور»، و
ارائة تصویر قدرقدرت از علی خامنهای.
هزاران بار
لوتی و عنترهای سازمان سیا ادعا کردهاند،
«قدرت در دست علی خامنهای است، و
هر چه در ایران میگذرد، به فرمان اوست!» جالب
اینکه، همین خامنهای در شهریورماه
سالجاری، در پاسخ به نامة مولوی عبدالحمید، خواهان برابری حقوق مسلمانان شد و عملاً قانون
اساسی حکومت را نیز به زیر سئوال برد ـ منبع رادیوفردا، مورخ 15 شهریورماه 1396. ولی احدی
برای نامة مقام معظم تره خرد نکرد! در نتیجه، پس از ناکامی سناریوی براندازی، «مولوی عبدالحمید»، عدم رسیدگی به درخواست رهبر
را به حساب شورای عالی امنیت ملی و شخص حسن روحانی نوشت:
«[...] مولوی عبدالحمید [...] روز جمعه 29 دیماه [...] با اشاره به پاسخ آیتالله خامنهای
به نامه یادشده، گفت، ما از شورای امنیت
ملی انتظار داشتیم فرمان رهبری را برای اجرا به همة ارکان و نهادهای نظام ابلاغ
کنند [...] انتظار ما از رئیسجمهوری این است که در اجرای عدالت و رفع تبعیض [...]
بیشتر به مسئولان تأکید کنند که تبعیض و تفاوتی میان مردم قائل نشده و تحت تأثیر
فشارهای محلی که در برخی وزارتخانهها و ادارات وجود دارد قرار نگیرند [...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 20 ژانویة 2018
همچنانکه میبینیم
قدرقدرت بودن علی خامنهای، یکی از بیبیگوزکهائی
است که به منظور «شیطانسازی» توسط چاهک روتچیلد ساخته و پرداخته شده! اگر همه گوش به فرمان خامنهای میبودند، چرا پس از گذشت بیش از 4 ماه از پاسخ کتبی وی به
نامة امام جمعة زاهدان، مفاد این نامه
نادیده گرفته شده؟! از سوی دیگر، چرا
علی خامنهای قدرقدرت، طی این 4 ماه زبان در کام کشیده، نه به
حسن روحانی اعتراض میکند، نه به
شورایعالی امنیت ملی؟ البته در این زمینه
میتوان پرسشهای دیگری را نیز مطرح کرد،
هر چند ما به همین دو مورد اکتفا میکنیم تا بگوئیم، اینجاست
که صورتک ساخته و پرداختة استعمار فرومیافتد و ضعف و زبونی و افلاس «دیکتاتور»
هیچکاره و مترسکی ایران خود را به نمایش میگذارد!
دیکتاتور
مفلوک نمیتواند از قالبی که دیگران برایاش ساخته و پرداختهاند خارج شود!
دیکتاتور یک «تصویر» بیش نیست؛ رسانهها از زبان او هر آنچه بخواهند نقل میکنند؛
برای لشکرکشیهای خیابانی و ارعاب مردم، چماقداران را با تصاویر او به خیابان هی میکنند؛
زمانیکه هنگام رفتناش فرا میرسد، همین
چماقداران با شعار «مرگ بر دیکتاتور»، تصاویر
دیکتاتور فرسوده را در خیابان پاره کرده،
پرچماش را آتش میزنند و آنقدر
این بساط را ادامه میدهند تا به قول «دلخواسته» جرقة جادوئی کذا بزند! ولی به استنباط ما با توجه به عقبنشینی ملاممد
خاتمی، و غلط کردمهای آخوند علم الهدی، و به ویژه با افشا شدن ارتباط کنیزالاسلام
معصومه علینژاد با لیندا سرسور، عضو
شبکة تروریست اخوانالمسلمین و همچنین با درنظر گرفتن تعطیلی دکان مبارزه با تروریسم
پنتاگون، محفل جنگفروش روتچیلد هم میباید با این «سنت نبوی» در کشور ایران برای
همیشه وداع کند!
سلام بر بهمنماه!
<< بازگشت