شنبه، دی ۲۳، ۱۳۹۶

الگوریتم عنتر!




«[...] تیمسار که از همراهى یکشنبه به عیان جرأت و شهامت گرفته دوباره رشتة کلام را به دست مى‌گیرد و مى‌گوید:  [...] همانطور که قبلاً هم در گزارش خدمت‌تان گفته بودم یک عده از این دهاتى‌های بى‌سرو‌پای منطقه جمع شدند و دادوفریاد راه انداختند که برای تولید گندم و جو آب کم آورده‌اند.  البته دروغ می‌گویند [...]» 
منبع:  سعید سامان،  «‌آقای سخاوتمند!»  

یک‌بار دیگر کازینونژاد با چند تیز و آروغ «سیاسی ـ  عبادی» تبدیل شد به نُقل محفل رعایا و خادمان و نوکران و چاکران و کنیزمطبخی‌‌اش!   اتحادیة اروپا به شدت اظهارات نژادپرستانة ایشان را نکوهش کرد؛   اتحادیة کشورهای آفریقائی از ایشان خواست معذرت خواهی‌کنند،  و ... و اما جمکران،  کنیزمطبخی آمریکا که تنها  مأموریت‌اش «تقدیس» ماتحت آخوند شیعی و تقویت جایگاه آتلانتیسم از طریق تاراج و سرکوب ملت ایران است،‌  از بی‌ادبی ارباب خود ابراز انزجار نمود.   به این ترتیب یانکی‌ها با نشاندن دونالد ترامپ در جایگاه نژادپرست و هتاک و بی‌نزاکت،   موفق شدند رعایای اروپائی و نوکران جمکرانی‌شان را در کنار یکدیگر قرار داده،  هم‌سوئی این مجموعة فرمانبر و مطیع را با دو حزب رسمی ایالات متحد در عمل تأمین نمایند!    همانطور که می‌دانیم به ادعای بوق‌های آتلانتیسم،  دونالد ترامپ یک رئیس‌جمهور «فراجناحی» است!   ولی در واقع،  محافلی که ترامپ را به کاخ سفید پرتاب کرده‌اند،   شهامت ندارند مسئولیت حمایت از این پدیدة غرب‌وحشی را بپذیرند.   به این ترتیب،   دونالد ترامپ هم مانند آدولف هیتلر و خمینی و دیگر پادوهای محافل برتری‌طلب غرب،  یک تنه در برابر جهان ایستاده و نفس‌کش می‌طلبد!   ایشان ‌در مرز مکزیک دیوار می‌کشند؛  اورشلیم را به عنوان پایتخت اسرائیل تعیین می‌کنند؛  و ... و از همه مهم‌تر،  با توافق هسته‌ای 14 ژوئیه 2015  ـ  برجام ـ  که بر پایة حقوق بین‌الملل تنظیم شده و به تأئید شورای امنیت رسیده،  سخت مخالف‌اند.  جالب‌تر اینکه حکومت ملایان جهت لبیک‌ به نیازهای ارباب‌اش از چین و روسیه و آلمان و انگلستان و فرانسه فاکتور گرفته،‌   پایبندی به توافق 14 ژوئیه را به «تأئید آمریکا» منوط کرده!   بله،  مقامات حکومت نیازمندند آمریکا برجام‌شان را تأئید کند،  ولی هم‌اینان مطالبات مادی کارگران و کارمندان و مالباختگان را «توطئة آمریکا» ‌می‌خوانند،  و آن را تحت عنوان «اعتراضات فاقد مجوز» محکوم و سرکوب می‌کنند!

واکنش‌ها به «اعتراضات» ـ   این واژة مطلق اخیراً از اعماق چاهک متعفن روتچیلد به رسانه‌های آتلانتیست راه یافت ـ   به ادعای بی‌بی‌سی و شاخک‌های‌اش از 28 دسامبر آغاز شد.  ولی عجیب اینجاست که ارتباط اینترنتی نویسندة این وبلاگ با ایران،  یک روز پیش از اعتراضات کذا متوقف شد و 10 روز تمام ادامه یافت!   طی این مدت همچنانکه شاهد بودیم،  علاوه بر مصاحبه‌های پدرستایانة شاهزاده رضا پهلوی و پیام‌های مردستایانة شهبانو در حمایت از «خشونت خوب»،   یعنی تبدیل پوشش زن ایرانی به ابزار سیاستگزاری توسط پهلوی اول،  عربدة «مرگ بر این،  و درود بر آن» و شعارهای ابلهانة جنبش‌سبز از قماش «جمهوری ایرانی»    فضای سیاسی را اشغال کرد،‌  و تمامی مطالبات مادی و منطقی ایرانیان را به حاشیه راند.  در عوض امثال ملکی،  حاج سیدجوادی و پاسدار اکبر و دیگر موش‌های ناقل طاعون ـ   انقلاب اسلامی ـ  موفق شدند یک‌بار دیگر،  مانند دوران صدارت شاپور بختیار در جایگاه «اوپوزیسیون» لنگر انداخته،  با تکرار تبلیغات سازمان ‌سیا «الگوریتم ضددمکراسی و مدرنیته» را اینبار در فضای مجازی بازتولید کنند.   برای ساختن این الگوریتم نازنازی لازم است «متفکران مدرنیته» و هر آنچه به مدرنیته مرتبط می‌شود ـ  علم و تفکر و خلاقیت هنری و ... و به ویژه دمکراسی، آزادی‌بیان و برابری انسان‌ها و لائیسیته ـ  مورد تهاجم قرار گیرد.   و به این منظور لازم است جایگاه «پدر»،   به عنوان نماد زمینی قدرت الهی،  مورد «حمایت»‌ بی‌قید و شرط قرار گیرد.      

از اینرو محمد ملکی در جایگاه «پدر» لنگر انداخت؛‌   به همه «نصیحت» کرد که «به حرف روشنفکرنمایان گوش ندهند!»   خلاصه «راه درست»،  یعنی گام برداشتن در مسیر مطلوب آتلانتیست‌ها را محمد ملکی به همه نشان داد!  حاج سیدجوادی هم پس از خواندن روضة «ننه من غریبم»،  حمایت خود را از مخالفان «حکومت ظلم و ستم» اعلام داشت و از آنان درخواست نمود تا پای جان بایستند و به مبارزه ادامه دهند!   این «مبارز کبیر» و آمادة شهادت،  که پس از لیسیدن نعلین آخوند و حمایت از ضدجمهور،  یعنی «جمهوری اسلامی»،  از پاریس سر درآورد تا پروپاگاند فدائیان اسلام را بازنشخوار کند،   در انتهای روضة «ننه من غریبم» خود،   یادآور شد که جز خروج از کشور راه دیگری نداشته!   پاسدار اکبر هم به عادت همیشگی یک مطلب «روده سگی» سر هم کرد و ضمن لیسیدن نعلین آخوند منتظری،   از اینکه علی خامنه‌ای «احکام اولیه اسلام» را زیر پا گذاشته،  ‌ به شدت انتقاد نمود!  

بله ویژگی موش‌های ناقل طاعون فاشیسم این است که مخاطب را ابله می‌انگارند!  این جماعت فراموش کرده که 40 سال پیش،  «‌مصطفی رحیمی» در مقاله‌ای تحت عنوان «چرا با جمهوری اسلامی مخالفم؟» توضیح داده که «جمهور»،   نسبیت پذیر نیست،  و نمی‌تواند «اسلامی» و یا به طور کلی «دینی» باشد.  در اوج جنجال لات‌ها و بوق‌های آتلانتیسم در مخالفت با دولت لائیک شاپور بختیار و حمایت از روح‌الله خمینی،   این مقاله در روزنامة‌آیندگان انتشار یافت و محورهای آن همچنان معتبر باقی مانده.

در هرحال،  چه آنروز و چه امروز،  «جمهور» نسبیت پذیر نیست.  جمهوری ایرانی یا عرب و زرد و سرخ و سفید و سیاه و یهودی و اسرائیلی و ژاپنی و غیره «ضدجمهور» شمرده می‌شود!   و با نیم نگاهی به متن مقالة ‌مصطفی رحیمی،  به صراحت می‌توان مشاهده کرد که درک این اصل اساسی ـ  نسبیت‌ناپذیری جمهور ـ  به نبوغ اینشتین نیاز ندارد.   در نتیجه اگر امثال حاج سیدجوادی و ملکی و پرهام و بنی‌صدر و شرکاء از درک این موضوع عاجز مانده‌اند،   فقط می‌تواند یک دلیل داشته باشد،‌ ‌ منافع محفلی اینان همچون منافع نژادپرستان غرب،   با لائیسیته و «برابری حقوق انسان‌ها» ـ  انسان محوری ـ  در تضاد است.  اینان حامیان استبدادند و مأموریت‌شان همان مأموریت آخوند است:   نشستن در کنار «تل موهوم مردم»،  سر دادن شعار پوچ و نفی مطالبات منطقی و مادی ملت‌ ایران.  ‌ بعد هم اگر عمری برای‌شان باقی ماند،  همچون حاجیه سیمین بهبهانی،   شعارسرای محبوب فدائیان اسلام،  رِنگ «اشتباه کردیم» خواهند گرفت.   البته این رِنگ منحصر به حاجیه سیمین «راحل» نیست؛   خیلی‌ها این رِنگ را یاد گرفته‌اند و روز و شب برای‌مان می‌زنند،  ‌ پس بگذریم و بازگردیم به جلوس رضا پهلوی بر تخت ابهام و عوام‌فریبی!    

این روزها،  جای شما خالی،  شاهزاده از «دمکراسی سکولار و ائتلاف بزرگ و تعیین مجلس موسسان و غیره» برای‌مان قصه‌های شیرین می‌گفت؛   ولی در واقع همچون روح‌الله خمینی، خود را در ابهام قرار داده بود.   بی‌اغراق اگر چشم‌‌ها را می‌بستیم و بیانات «شاهانة»‌ ایشان را بدون رویت «نمای کاخ‌سفید» که معلوم نبود به چه دلیل پشت سر ایشان نورافشانی می‌کرد می‌شنیدیم،  به یاد خمینی می‌افتادیم.   «من مجلس موسسان تشکیل می‌دهم؛   من انتخابات برگزار می‌کنم؛   من ملت را آزاد می‌خواهم؛   در اسلام همه آزادند!»  آن‌ها که بلبل زبانی‌های روح‌الله یادشان رفته چه بهتر که نیم‌نگاهی به تیترهای درشت «کیهان برادرز» و «اطلاعات مسعودی‌ها» بیاندازند،  تا ما هم بپردازیم به شاهزاده رضا پهلوی.

ایشان طی این مدت مدید که «فعالیت سیاسی» می‌فرمایند،  حتی یک‌بار هم با تعدد زوجات،  و دیگر احکام تحجر دین مبین مخالفت نکرده‌اند،‌  و هرگز پایه و اساس زن‌ستیزی و خشونت ـ  نشستن آخوند در جایگاه برتر ناظر بر تدوین و اجرای قوانین ـ  را به زیر سئوال نبرده‌اند!  به ویژه آنحضرت هرگز از شعار ضددمکراتیک و فاشیستی «جمهوری ایرانی» انتقاد نکرده‌اند،‌  چرا؟ چون حکومت آخوند،   فرزند خلف دستگاه پهلوی است؛‌  استقرار دمکراسی در ایران،  نان آخوند و بابای آخوند و اربابان آتلانتیست‌اش را آجر می‌کند!

پیشتر به دفعات گفته‌ایم و باز هم می‌گوئیم،   هدف نهائی آتلانتیسم تبدیل جهان به لجنزار ـ آرمانشهرهای قومی و دینی و بومی ـ  است و دلیل هم از روز روشن روشن‌تر؛  ‌ «آرمان‌شهر» یعنی حکومت آنان که خود را «نخبه» و برتر می‌انگارند،  و سرکوب اقلیت‌ها و غیرخودی‌ها را در راه تأمین «صلاح و فلاح» نهائی توجیه کرده،  راه بر بحران و جنگ می‌گشایند!  آنان که ادعا می‌کنند در دورة پهلوی‌ها «جنگی» در کار نبوده،  دروغ می‌گویند.  طی 57 سال حکومت پهلوی،  ارتش ایران گوش به فرمان لندن و واشنگتن در جبهة «جنگ نیابتی» تیغ بر کف در برابر مسکو ایستاده بود.  همان جنگی که پس از کودتای 22 بهمن 57 با توسل به آخوند و اوباش،  تحت عنوان «انقلاب اسلامی» و با هدف تبدیل کشورمان به «آرمان‌شهر اسلامی» بازسازی شد.  سناریوی «آرمان‌شهر» طی سدة اخیر،  بارها و بارها در کشورمان توسط آتلانتیسم به مورد اجرا در آمده.  از  «بست نشستن» جماعت به اصطلاح مشروطه‌‌طلب در سفارت بریتانیا،  تا ‌خلع سلاح سرداران مشروطه،  و‌ از ارسال «مورگان شوستر» برای سازمان دادن به تاراج ایران،  تا کودتای آیرون ساید و ارسال «آرتور میلیسپو» برای تداوم مأموریت شوستر،  همه و همه نمونه‌های چشمگیری است از سیاست آرمان‌شهرسازی استعمار در ایران.   سیاستی که محفل «شیخ‌وشاه» در مورد جزئیات‌اش هیچگونه افشاگری‌ای صورت نمی‌دهد.   چرا که لوتی و عنترهای آتلانتیسم از چماقداران هوادار میرزای شیرازی و آخوند مدرس گرفته تا چپ‌نمای مدعی روشنفکری،  جملگی پیرامون اهداف «نیک و برحق» استعمار در ایران به اجماع رسیده‌اند!   به عنوان نمونه،   اینان «مورگان شوستر» را به عنوان «ناجی» معرفی می‌کنند:

«[...] در سال 1910 وزیرمختار ایران در آمریکا از دولت آمریکا خواست که کارشناسی برای استخدام در دولت ایران به منظور اصلاح امور مالی دولت نوپای مشروطه معرفی کند[...]»
منبع: ویکی‌پدیا

بله به درخواست وزیرمختار دربار قاجار در ینگه‌دنیا،   مورگان شوستر را برای «اصلاح» امور مالی دولت نوپای مشروطه به ایران  فرستادند!   آنهم مشروطه‌ای که قانون اساسی‌اش در سفارت انگلستان تنظیم شده بود،   تا آخوند شیعه در جایگاه برتر «ناظر بر تدوین و اجرای قوانین» بنشیند و یک آخوند وحشی به نام «مدرس» که با همه کس و همه چیز،   و به ویژه با جمهوری «مخالف» بود،   و زنان و فرودستان را «ناقص‌العقل» می‌خواند در «مجلس» شلنگ تخته بیاندازد و وعظ کند:

«[...] از کسانی که حق انتخاب ندارند نسوان هستند [...] خداوند قابلیت در این‌ها قرار نداده‌ است که لیاقت حق انتخاب داشته باشند،   مستضعفین و مستضعفات و آن‌ها از این نمره‌اند که عقول آن‌ها استعداد ندارد[...]»
همان منبع

همچنانکه می‌بینیم آخوند مدرس با «حق انتخاب» فرودستان ـ  زن یا مرد ـ  مخالف بوده و جای تعجب نیست که این جانور وحشی را به عنوان «عضو ناظر» به مجلس فرستاده باشند. ‌ ولی فراموش نکنیم که آخوندجماعت،  چه همراه فرودست و چه غیر،   در هر حال متجاوز ـ  ضداجتماعی ـ  و «جمع پرست» است؛‌    لائیسیته و حقوق برابر انسان‌ها را نفی می‌کند؛  خود را «برحق» می‌شمارد،  و دیگران را «باطل و ناحق و ناقص‌العقل و صغیر.»   و در قانون اساسی مشروطه،  «جایگاه برتر» ناظر بر تدوین و اجرای قوانین به چنین موجودات متجاوزی تعلق گرفت،   تا آتلانتیسم‌ با یک تیر چندین و چند نشان بزند.   هم ارتباط ملت ایران را با روسیه بگسلاند،   هم «بهارستان» را به چاهک آتلانتیسم تبدیل کند.  مجلسی که حضور مورگان شوستر را تأئید می‌کرد و بعد هم به محل جفتک‌پرانی امثال مدرس تبدیل شده بود و در عمل هیچ ارتباطی با مطالبات صدرمشروطه ـ  جدائی دین از سیاست،‌  عدالت‌خانه بجای محاکم شرع،   و به ویژه آزادی و استقلال  ـ  نداشت.   به همین دلیل وق‌وق‌ساهاب‌های آتلانتیسم از مخالفان این مجلس «شیطان» ساخته‌اند.   

از قضای روزگار،  سناتور کروز هم که این روزها در کمال وقاحت «در کنار مردم ایران» جا خوش کرده،   «شیطان» کذا را در جبین مسکو رویت نموده و جای تعجب نیست که مقامات حکومت زال‌ممد ـ اصلاح طلب و اصولگرا ـ   از مخالفان‌شان «شیطان» ساخته‌ و آنان را اغتشاشگر و مزدور بیگانه بخوانند!   و باز هم جای تعجب نیست که وزارت اطلاعات طویلة مشروعه بلافاصله در مناطق کردنشین کشور،   «مواد منفجره و تروریست» پیدا کند و یک «اطلاعیه» بصدورد تا  همه بدانند،   آن‌ها که به گرانی و تنگدستی و عدم پرداخت حقوق‌شان اعتراض داشتند،  به منظور خرابکاری از مرزهای غربی وارد کشور شده بودند:

«[...] وزارت اطلاعات [جمهوری اسلامی] ایران با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد: « در سردشت، ورامین،  ایذه و استان فارس عوامل آشوب و اغتشاش همراه با مقادیری اسلحه،  مواد منفجره و چاشنی انفجاری دستگیر شده‌اند [...]»
منبع:  رادیوفردا،‌  مورخ مورخ 10 ژانویه سالجاری 

باید بپذیریم آن‌ها که در «ایذه» با تصاویر علی خامنه‌ای و در اعتراض به محروم شدن از آب شرب تجمع کرده بودند،  از آنسوی مرزها آمده‌ بودند!  و همه بدانند که حکومت بحران‌ساز و بحران‌پرست زال‌ممد که 40 سال است به سرکوب و تاراج سازمان یافتة ‌ملت ایران «اشتغال» دارد،   در آشوب‌های اخیر ـ  اعزام کاسور به تظاهرات مسالمت‌آمیز ـ  هیچ نقشی نداشته!   این روزها هم مانند دوران نورانی آریامهر،  «عده‌ای از آنسوی مرزها» آمده بودند و ... و در همان اواخر دوران آریامهر دیدیم که سرانجام عده‌ای لات‌واوباش که با هزینة ملت ایران در خارج کشور لنگر انداخته بودند و مخالف‌خوانی می‌کردند،  واقعاً «از آنسوی مرزها» آمدند؛   اعلیحضرت هم بجای ایستادن در برابر گلة اوباش،   در کمال شجاعت «فرار را بر قرار» ترجیح دادند تا ارتش آمریکائی شاهنشاهی بتواند مانند آخوند «در کنار مردم» قرار گیرد!

گویا اینبار هم سناریوی مشابهی در چاهک روتچیلد تنظیم شده باشد.   به همین دلیل علی خامنه‌ای چند روز به علامت «رضا» در سکوت فرو رفت و بعد هم بکس‌وباد کرد تا رضا پهلوی بتواند دور بردارد و حسابی بر علیه «فرقة تبهکار» بلبل‌زبانی کند،  ‌ بدون آنکه به ارتباط «فدائیان اسلام»،‌  دست‌پرورده‌های دربار پهلوی با فرقة کذا اشاره نماید! 

خلاصه،  حکایت همان حکایت قدیم است!   در لجنزار فدائیان اسلام،   وظیفة شاه دم بریده پاسداری از اسلام و ارائة تصویر «مظلوم و حق‌طلب» از شیخ زیردم دریده است!  بی‌دلیل نیست که در مصاحبه‌های متعددی که این‌روزها با رضا پهلوی صورت می‌گیرد،   خبرنگاران هیچ پرسشی در مورد تعدد زوجات و دیگر احکام تحجر اسلام مطرح نمی‌کنند!  رضا پهلوی هم بدون اشاره به این مسائل ناخوشایند،   مرتب از «دمکراسی سکولار و ائتلاف بزرگ و تعیین مجلس موسسان و غیره» برای‌مان «قصه» می‌گوید و خود را در ابهام قرار می‌دهد تا همانطور که بوق‌های جمکران از خمینی و جانشین‌اش «رهبر مقدس» ساختند،   لوتی و عنترهای هوادار سلطنت هم بتوانند به تقدیس رضا پهلوی بنشینند! 

صحنه بسیار جالب شده،   چرا که پاسدار شریعتمداری در کیهان جمکران به «میلیون‌ها انسان مومنی» اشاره دارد که گویا پشت سر خامنه‌ای ایستاده‌اند!   «رامین پرهام» هم،  در شاخک لندنی همان کیهان،   یک نویسندة برزیلی را به جرم «توهین به شاهزاده» به باد ناسزا گرفته! مطلب کیهان لندن در کمال «ادب و نزاکت و اجتماعی‌ات» تحت عنوان «خفه شو کوئیلو!» انتشار یافت،   و رضا پهلوی هنوز از راه نرسیده،  توانست از برکت «پائولو کوئیلو» که سر در آخور شیخ‌الله و عرفان دارد،‌  با اعجاز تولة باقر پرهام،  مهر «قدیس» برپیشانی بگذارد!  بله،  این همان «تقدیسی» است که به صورتی دیگر،  در مطلب به اصطلاح ضد تقدیس مستر  «دوشوکی» رضا پهلوی را بر اریکة خردمندی و بزرگواری می‌نشاند.  نیازی نیست که بگوئیم  داس‌الله هم به شیوة همیشگی در این میانه همچون کبک سر در برف فروبرده،   به این امید که «انشاالله گربه است!»  باید به این جماعت دستمال‌ابریشمین به دست تبریک گفت؛  شیوه‌های‌شان را «آپ‌دیت» کرده‌اند!  حال باید ببینیم برنامة این حضرات دستمال به دست و مخالف حکومت جمکران چیست؟  هیچ!

این جماعت نه برنامه‌ای برای حکومت دارد،  و نه نگران ملت است. کاملاً بر عکس، همگی خواهان اعمال تحریم‌های شدیدتر بر علیه ملت ایران‌اند!   البته می‌گویند غرب باید دولت ایران را بیشتر تحریم کند،   ولی کیست که نداند، تحریم شامل ملت ایران می‌شود،  نه دولت دست نشاندة استعمار!   اگر همه از این نکتة پیش‌پاافتاده آگاه باشند،  هوچی‌های حرفه‌ای از جمله «فرزند خلف» باقر پرهام،  حتی در این حد نیز قادر به درک مسائل نیستند!   و به همین دلیل است که این جماعت کودن در شیپورهای غرب،  به مقام شامخ «اوپوزیسیون» منصوب شده‌اند.   اینان را به خیابان هی می‌کنند تا بگویند «دموکراسی می‌خواهند،  و حاکمیت دینی باید برود!»  همانگونه که خمینی دجال می‌گفت «ملت آزادی می‌خواهد؛  شاه دیکتاتور است و باید برود!» و همانقدر که خمینی طرفدار آزادی ملت بود،  این جانوران وحشی هم با دموکراسی آشنائی دارند!