قفقاز و ققنوس!
نگاه کن که موم شب به راه ما
چگونه قطره قطره آب میشود
در آستانة روز جهانی زن، در کشور فرانسه لگد محکمی بر پوزة کلیسای
کاتولیک فرود آمد! نمایندة مستقیم پاپ در اینکشور پس از محاکمه در
دادگاه، به 6 ماه حبس تعلیقی محکوم شد و
بلافاصله استعفا داد!
هنوز حکومت
نئاندرتالها از نشئگی «حاکمیت ایران بر قفقاز» که محور عرعر حسن روحانی در 40
مین سالگرد کودتای 22 بهمن 1357 را تشکیل میداد بیرون نیامده بود، و هنوز نئاندرتالهای «متعهد و مترقی و
هولیوودی» در برجهای دوقلوئی که در پی سفر غیرمنتظرة بشار اسد به تهران با تیز و
آروغ مم جواد ظریف و حاج فرج دباغ ساخته شده بود سیر و سیاحت میکردند که ناگهان
تشت رسوائی ارتش فاکستان از بام فروافتاد و لگد محکمی بر پوزة واتیکان، پدر
معنوی فرنچکانکشن و فدائیان اسلام فرود آمد!
به گزارش راشا
تودی، مورخ 7 مارس 2019 ژنرال مشارف، رئیس
جمهور اسبق پاکستان از همکاری ارتش اینکشور با «جیشالاسلام» پرده برداشت. و یورونیوز، مورخ 7 مارس سالجاری نیز، همانطور که بالاتر اشاره کردیم، خبر محکومیت کاردینال «باربارن»، نمایندة مستقیم پاپ در فرانسه را به جرم پنهان
داشتن پدوفیلی کشیشها انتشار داد.
پس از افشاگریهای
پاپ فرانسوا در مورد پدوفیلی، همجنسگرائی
و تجاوز کشیشان به خواهران راهبه ـ روابط
رایج در بطن کلیسا ـ و همچنین اعلام
آمادگی جهت گشودن آرشیو واتیکان در مورد بدهبستانهای برادرانه با دستگاه آلمان
نازی، محکومیت کاردینال باربارن، و سپس
استعفای ایشان مسلماً مهمترین ضربهای است
که پس از انقلاب کبیر فرانسه بر پیکر محافل ضدلائیسیته و خصوصاً کلیسای
رسوای کاتولیک فرود میآید.
در تاریخ، از کشور فرانسه به عنوان «دختر ارشد کلیسا» یاد شده، و
همانطور که شاهد بودیم «ترور هیئت تحریریة شارلی» با 80مین سالگرد اتحاد ایتالیای
موسولینی و فرانسه تقارن یافت و رهبر واتیکان نیز ترور طنزپردازان شارلی را به صورت
غیرمستقیم «توجیه» کرد تا حکومت فدائیان اسلام از پشتیبانی موسولینی اطمینان داشته
باشد. پیش از ادامة مطلب یک مینیپرانتز در مورد
واتیکان و موسولینی و ارتباط اینان با حکومت نئاندرتالهای شیعی باز میکنیم.
در تاریخ 11
فوریه 1929، موسولینی به نمایندگی از سوی
دولت ایتالیا، موجودیت کشور واتیکان را به
رسمیت شناخت. و در همین دوران «نورانی»
است که آخوند طالقانی و شرکاء در «سازمان
تبلیغات اسلامی» بر علیه لائیسیته و دمکراسی در ایران فعال شدهاند.
فعالیتهائی که از حمایت آلمان
نازی هم برخوردار بود. باری 50
سال بعد، کشور ایران تبدیل میشود
به شاخک شیعی واتیکان. کشوری «زنانه ـ
مردانه» که در آن نه فقط زنان میباید لباس خواهران کاتولیک و تارکدنیا برتن
کنند، که پدوفیلی و تجاوز و بردهفروشی، تعدد زوجات و سنگسار و قصاص و فساد مالی، همه و
همه «به نام خدا» توجیه میشود و جایزة حقوق بشر کوروش کبیر هم از طرف محفل شیرین
عبادی به آخوند پدوفیل و حرمسرادار، حسینعلی منتظری تعلق میگیرد! این
است دلیل لجنپراکنی علی میرفطروس به صادق هدایت در فردای ایجاد نهاد
«ققنوس!»
همانطور که میدانیم کودتای «میدان» که
در تاریخ سوم اسفندماه تحقق یافت، به
ایجاد محور روسستیز «ایران ـ اوکراین» منجر شد، و امسال در میعاد سوم اسفند، نئاندرتالها به قدرت نمائی در خلیج فارس مشغول
شده، چند موشک پلاستیکی فیروزهای رنگ به
سوی «کفار» پرتاب کردند! همزمان شاهد برپائی
نهاد جدیدی به نام «ققنوس» نیز بودیم. گفته میشود «ققنوس» به پیشنهاد رضا پهلوی و با
هدف استفاده از دانش متخصصان ایرانی در راه بازسازی کشور پای به صحنه گذارده. در
نتیجه، این پروژه میباید فراتر از عرصة
توحش «تعلقات و تعصبات»، بسیاری از ایرانیان را در داخل و خارج کشور به
همکاری با یکدیگر تشویق کند. البته بحث و بررسی «ققنوس» موضوع وبلاگ ما نیست، ولی
گذشته از نام افسانهای این پروژه، همزمانی نخستین نشست ققنوس با میعاد کودتای سوم
اسفند و به ویژه انعکاس پیامدهای «فرهنگی» آن در گویانیوز پرسشبرانگیز است!
یک روز پس از برگزاری «نشست ققنوس»، شاهد ترور رسانهای صادق هدایت توسط مستر
میرفطروس هستیم. وقتی نئاندرتالها از
آخوند «خاطره» نقل میکنند، جهت صیقل زدن
ماتحت آتلانتیسم و زدودن توحش، سفاکی و سفاهت از چهرة امام زمانشان است. وقتی قلمزنهای محفل شیخوشاه به فروغ فرخزاد یا
صادق هدایت میپردازند، صرفاً جهت لجنپراکنی است. به نظر میرسد آقای میرفطروس هم با پیوند زدن
مظفر بقائی به صادق هدایت، میعاد صدور
اعلامیة «حکم میکنم» را گرامی داشته باشند! از اینرو پیش از ادامة مطلب یک مینیپرانتز در
مورد اعلامیة مذکور باز میکنیم.
میدانیم که در تاریخ سوم اسفند سال 1299 ـ 21 فوریه
سال 1921 ـ رضاخان در جایگاه «سردار سپه »
قرار میگیرد و فردای همانروز اعلامیه معروف «حکم میکنم» را خطاب به مردم تهران
صادر میکند:
«تمامی اهالی شهر
تهران باید ساکت و مطیع اوامر نظامی باشند [...] انتشار تمامی روزنامهجات و اوراق مطبوعه تا
موقع تشکیل دولت به کلی موقوف [است] اجتماعات در منازل و نقاط مختلفه به کلی
موقوف، در معابر هم اگر بیش از سه نفر گرد
هم باشند با قوه قهریه متفرق و جلب خواهند شد [...] تا دستور ثانوی تمام مغازههای
مشروبفروشی و تاترها و قمارخانهها و کلوپها تعطیل است [...]»
میبینیم که الزامات اعلامیه مذکور، چندان تفاوتی با الزامات حکومت نئاندرتالهای نعلینپوش
ندارد. باری پس از کودتای سوم اسفند، ترور نویسندگان و شعرای مشروطه توسط شهربانی
آیرونساید آغاز میشود. نخستین قربانی شهربانی کذا شاعر، نویسنده و نمایشنامه نویس دوران مشروطیّت و مدیر
نشریة قرن بیستم، «میرزاده عشقی» است که
در تاریخ 12 تیرماه 1303، توسط مأموران
«نظمیه» ترور میشود. البته جنایات
شهربانی آیرونساید به دوران میرپنج محدود نماند؛
و کودتاهای 28 مرداد 1332 و 22 بهمن 1357 به تداوم و تقویت دستگاه
استعماری «نظمیه» منجر شد. چرا که سرکوب سازمان یافتة نویسنده و شاعر و
متفکر و به طور کلی تمامی افرادی که پای را از عرصة «تعبد و تکرار و توجیه و
تحریف» بیرون میگذارند، پایه و اساس سیاست لندن و واشنگتن در ایران بوده
و هست. در راستای همین سیاست انسانستیز است که چپنمایان
ایران در تهاجم به تاریخ و فرهنگ ایران با آخوند شیعی همصدا میشوند. به عنوان نمونه، پیش از به راه افتادن خردجال خمینی، احمد شاملو که مانند حاجیه سیمین بهبهانی از «شعارسرایان»
سرشناش مرزپرگهر به شمار میرود، راهی
آمریکا شده و فردوسی را به «جرم مخالفت با ضحاک انقلابی»، پرسوناژ شاهنامه محاکمه میکند:
«[...]غول بیشاخ
ودمی که فردوسی از ضحاک ساخته معلول حرکت انقلابی ضحاک است که جامعه را از طبقات
عاری کرده[...] به همین جهت فردوسی نفرت خود را از جامعة بیطبقه [...] پشت چهرةکریهی
که از بانی آن رسم کرده پنهان میکند[...]»
سطور فوق بخشی است از «سخنرانی
تحقیقی» احمد شاملو که در سال 1357، تحت
عنوان «افق روشن» در جشن نوروزی سازمان دانشجویان ایرانی نیویورک، عضو کنفدراسیون جهانی(cis) ایراد شده! در «تحقیقات» احمد شاملو
همانطور که میبینیم تبلیغات تروریستهای اسلامگرا ـ جامعة بیطبقه ـ بازنشخوار شده و فردوسی، حماسه سرای ایران که زبان فارسی و آشنائی با
جهانبینی ایرانیان پیش از اسلام را به وی مدیونیم، به جرم
دشمنی با پرسوناژ اسطورهای «ضحاک» زیر لگد احمد شاملو، بت
عیار داسالله افتاده! میبینیم که در کارگاه سفلهپروری آریامهری، چگونه
یک مالیخولیائی به روشنفکر و نظریهپرداز تبدیل شده بود. خمینی و همپالکیهایش نیز در همین کارگاه تولید
و تکثیر شدهاند:
«[...] مرحوم
بهشتی و باهنر، اینها مشاوران وزارت فرهنگ بودند، مرحوم مطهری، عضو کمیسیون سلطنتی شهبانو برای
فلسفه بود [...]»
منبع: مصاحبه امیرطاهری با رادیوفردا، مورخ 5
فوریه 2019
بله یک آخوند پدوفیل و متجاوز که از
فرهنگ ایران نفرت داشته، و آشکارا حامی استقرار حکومت آخوند در ایران
بوده، در «کمیسیون سلطنتی شهبانو برای
فلسفه» عضویت داشته! فکر نکنید حکومت آخوند از آسمان بر سر ما ملت
فروافتاده؛ این جانوران وحشی و ایرانستیز را دستگاه پهلوی چاق
و چله کرد تا از منافع لندن و واشنگتن در ایران پاسداری کنند. و باید بگوئیم حکومت ملایان به نحو احسن از عهدة
انجام این مأموریت الهی و سنتی برآمده. جماعت
اوباش «انقلابی» میلیونها ایرانی را آواره کرد؛
واردات را افزایش داد و تولیدکنندة
ایرانی را به نابودی کشاند، حال در رویاهای مالیخولیائیاش برای حاکمیت بر
قفقاز «خیز» برداشته!
در چهلمین سالگرد کودتای 22 بهمن 1357، حسن
روحانی که با پروپاگاند بیبیسی و رادیو فردا،
و به ویژه به دلیل سفر پاپ به
کشورهای حوزه خلیج فارس باطریهایش حسابی شارژ شده بود، بالای منبر رفت و به «حاکمیت ایران بر قفقاز»
اشاره نمود! 48 ساعت پس از وقوقهای رئیسجمهور
منصوب علی روضهخوان 27 تن از اعضای سپاه قدس در سیستان و بلوچستان به قتل رسیدند و
به فاصله چند ساعت، تهاجم
به کاروان نظامی هند در مرز کشمیر 44 کشته و 20 زخمی برجای
گذارد.
در برابر این عملیات تروریستی واکنش حکومت نئاندرتالها
طبق معمول از حد هارت و پورت و تهدید رسانهای برادران فاکستانیاش فراتر نرفت. دولت
فاکستان هم طبق معمول این جنایات را به حساب تروریستها گذاشت و از خود سلب مسئولیت
کرد! ولی دو هفته پس از این عملیات جنگندههای هند اردوگاه تروریستها در خاک پاکستان
را بمباران کردند و دولت هند رسماً اعلام داشت، «عملیات پیشگیرانه» در خاک پاکستان ادامه خواهد
یافت. دقیقاً همزمان با عملیات نظامی هند در پاکستان، خبر دیدار بشار اسد با علی خامنهای و حسن
روحانی در رسانهها انتشار یافت.
پس از ورود
ارتش روسیه به جنگ با تروریسم در سوریه، این نخستین بار بود که بشار اسد به تهران میآمد
و مسلماً هدف از این سفر احوالپرسی و چاق سلامتی با نئاندرتالها نبوده. به استنباط ما، هم
عملیات هند در پاکستان، و هم سفر بشار اسد به تهران، در راستای یک
سیاست جدید صورت گرفته و جنجال و هیاهو پیرامون آنچه در شیپورهای تبلیغاتی
«استعفای ظریف» خوانده شد، واکنش نئاندرتالها
به سیاست جدید میباید تلقی شود. سیاستی
که در تقابل با اسلام سیاسی قرار میگیرد و از لائیسیته و روابط حقوقی حمایت میکند.
در جوامع متمدن،
استعفای وزیر ـ از طریق نامه ـ به رئیس قوة مجریه تقدیم میشود و اوست که میتواند
در این مورد تصمیم بگیرد. در طویلة شیعی روتچیلدها، استعفا به صورت خیابانی و صحرای کربلائی صورت میگیرد؛
وزیر
در «اینستاگرام» روز کنیز و برده و پدوفیلی و تعدد زوجات را به عنوان «روز زن» به
مادر و خواهر و مادربزرگ و ... تبریک میگوید،
تا لگدی نثار لائیسیته کرده باشد، بعد هم
از «مردم» تشکر میکند و پوزش میطلبد! این وراجیها را به عنوان «استعفای ظریف» در بوق
میگذارند و بعد سخنگوی وزارت امورخارجة نئاندرتالها ادعا میکند، « ظریف استعفا
داده تا وزارت امور خارجه جایگاه واقعی خود را بازیابد! هر چند متن استعفای وی در دست نیست!» سپس
شخص مم جواد بالای منبر میرود و ضمن تشکر از «مردم و سردار سلیمانی و نخبگان و
رهبر و...» تأکید میکند که برای حفظ
پرستیژ وزارتخانة کذا استعفا داده:
«[...] استعفای
بنده صرفاً برای حفظ شأن و اعتبار وزارت امور خارجه به عنوان نماینده جمهوری اسلامی
ایران در صحنه بین المللی بود[...]»
منبع: ایرنا، مورخ 4 مارس 2019، کدخبر: 83231091
این روزها
مسائل زیادی برای نخستین بار پیش میآید.
به طور مثال این نخستین بار است که یک وزیر که به پیشنهاد رئیسجمهور از
مجلس رأی اعتماد گرفته، با «تشکر از
مردم» و تبریک میلاد با سعادت پرسوناژ موهومی به نام «زهرا عین» روی خطوط اینترنت «استعفا»
میدهد! در واقع پس از رخدادهای 26
فوریه، جواد ظریف با پوچپردازی و بیبیگوزکپرستی
لگدی نثار زن ایرانی کرده ولی از آنجا که میدان را تنگ دیده، به این
عمل زنستیزانه عنوان «کسب اعتبار برای وزارتخانة» متبوعاش داده! و باز هم مسلماً این نخستین بار است که یک مقام
بلندپایة نظامی پاکستان همکاری ارتش اینکشور با تروریستها را بر ملا میکند؛ و در عمل پرده از ماهیت دولت اسلامآباد برمیدارد. و باز هم پس از انقلاب کبیر، این نخستین بار است که در فرانسه ضربهای کاری
بر پیکر کلیسای کاتولیک، منبع الهام
گورستانپرستان و زنستیزان فرود میآید. این رخدادهای بیسابقه را به فال نیک
بگیریم. باشد که امسال روزجهانی زن در
ایران برای نخستین بار، از زنجیر اسارت یکصدساله
آزاد شود.
<< بازگشت