نفت، نگار، نرماندی!
فروپاشی سناریوی نشاندن محمد علی نجفی، حرمسرادار
جمکرانی بجای حسن روحانی، حکومت ملایان را
چنان به افلاس انداخته که اشک بیلدربرگیها هم در آمد و اعضای محترم محفل کذا
به صرافت افتادند تا طبق معمول این افتضاح را به نفع آخوند و اسلام تمام کنند!
میدانیم که در تبلیغات سازمان سیا، «اسلام، دین ضداستبداد» معرفی شده! به
عبارت دیگر، همه میباید «پدوفیلی و برده فروشی و زنستیزی و
آدمکشی» را به عنوان «مبارزه با استبداد» بپذیرند و بدانند که «اسلام همیشه پیروز
است!» و خصوصاً این دروغ شاخدار را باور
کنند که حکومت دست نشاندة آمریکا در ایران،
«مستقل» است و نقش سرنوشتسازی در
عراق و سوریه و لبنان و یمن و ... ایفا میکند.
این ویراست رسمی دستپخت جدید «بروس
ریدل»، مسئول بخش ایران در سازمان سیا، و مدیر اطلاعاتی موسسة بروکینگز است! ایشان پس از فروپاشی سناریوی نشاندن محمد علی
نجفی بجای حسن روحانی، ضیافتی برای دلجوئی
از شیعیها بر پا کرده و دستپختشان به مذاق کیهان جمکران، داداش کوچیکة کیهان لندن بس خوش آمده. مستر ریدل در موسسة بروکینگز بالای منبر رفته
و در مورد قدرت و شوکت و درایت و کارآمدی آخوندجماعت وعظ نمودند و ایران را با
آخوند پدوفیل و بردهفروش در ترادف قرار داده،
گفتهاند، «ایران از آمریکا جلوتر
است»:
«[...] بروس ریدل [...] در نشست اندیشکده بروکینگز گفته
[...] دولتمردان و کارشناسان امر در واشنگتن میگفتند [...] این افراد بلد نیستند
کشور را اداره کنند [...] اما ما در سازمان سیا میگفتیم اینها را دستکم نگیرید، زیرکتر
از آن هستند که تصور میکنید. این ایران
است که بیش از هر کشور دیگری در عراق اعمالنفوذ میکند، رژیم بشار اسد در سوریه را نجات داده و با حمایت
حزبالله، کشور لبنان را اداره میکند. ایران
و متحد آن یعنی حوثیهای یمن کنترل بخش اعظم شمال یمن را در دست دارند [...] باید
بگوئیم ما به ربع آخر بازی رسیدهایم و ایران بهمراتب، به
مراتب و به مراتب جلوتر است.»
منبع: کیهان، مورخ
2 ژوئن 2019، کدخبر: 161821
همانطور که میبینیم عشق سازمان سیا به اسلام و آخوندجماعت
پایان پذیر نیست. دلیل هم اینکه آخوند موجودی است ضداجتماعی و مسئولیتگریز
که روابط دوسویة حقوقی را نفی میکند و پیشرفتهای علمی و صنعتی جوامع متمدن را نه
در راه بهبود زندگی انسانها و آزادیهای اجتماعی و فردی، که در
خدمت تخریب و تاراج و سرکوب ـ جهاد با
دشمن ـ میخواهد. از اینرو در کشور ایران از دیرباز بهترین ابزار
در دست استعمار همین آخوند بوده، هست و خواهد بود. و
خلاصه ارائة تصویر قدرتمند و پیروز از آخوند، پایه و اساس دکان جنگفروشان بروکینگز و
بیلدربرگ و شرکاء است.
دردسرتان ندهم،
اینچنین بودکه برای جا انداختن
پیزی شیعیها، مایکل پمپئو «12 شرط» کذا را غلاف کرد، و
نیویورکیها هم با اعطاء 10 هزار دلار جایزه به مترجم و نویسندة «از شرق گسسته»
ارادت خود را به محفل حاج سیدجوادیها تمدید کردند و یکبار دیگر به صورت نمادین
آمریکا با فرانسه در زمینة احترام به تروریسم شیعی به اجماع رسید! البته
سیاست آمریکا برای پاسداری از تروریسم شیعی در ایران فقط به فرانسه متکی نیست؛ ژاپن
هم نقش سرنوشتسازی بر عهده دارد.
در پی دیدار دونالد ترامپ از ژاپن، سرانجام تاریخ
سفر شینزو آبه، نخست وزیر این کشور به ایران در رسانهها انتشار
یافت. و این سفر اهمیت ویژهای دارد، چرا که پس از کودتای 22 بهمن 1357، این نخستین
بار است که رئیس دولت ژاپن مرز پر گهر را به قدوم خود مزین میفرمایند.
اگر فراموش
نکرده باشیم، دفعة پیش، نخستوزیر وقت ژاپن، «تاکئو
فوکودا» در سپتامبر 1978 به ایران آمده بود.
یعنی پس از آنکه حریق سینما رکس
آبادان ـ 19 اوت ـ استعفای جمشید آموزگار را در پی آورد، و شریف
امامی، سینهخیز دستگاه پهلوی به آغوش
آخوندیسم را شتاب بخشید! بله، یک
هفته پس از فاجعة سینما رکس، نخست وزیری
شریف امامی با عرعر به زبان عربی و اعلام تعطیلی کازینوها آغاز شد. و سه روز بعد، مطالبات کودتائی سازمان سیا از زبان روحالله
خمینی انتشار یافت. سازمان کذا به «مردم» دستور داد «تا سرنگونی استبداد»
به اعتراض ادامه دهند! سپس بساط 17 شهریور و جمعة سیاه پهن کردند و
حدود یکماه بعد، خمینی را با سلام و صلوات به پاریس فرستادند و
کشور فرانسه تبدیل شد به پایگاه انتشار تبلیغات تروریسم شیعی. حدود یکماه بعد در میعاد 4 نوامبر لشکر لات و
اوباش را به خیابان هی کردند تا اعلیحضرت هم به نوبة خود «صدای انقلاب» بشوند و محفل
والری ژیسکار بتواند در یکی از مستعمرات فرانسه به افتخار میزبانی جیمی کارتر نائل
آید. بقیة ماجرا هم که از توضیح و تفسیر بینیاز است.
ارتش ناتو با همکاری سران خودفروختة ارتش شاهنشاهی
بر علیه دولت لائیک شاپور بختیار کودتا کرد تا ایران را به پشت جبهة تروریسم در
جنگ افغانستان تبدیل کند. این مختصر را گفتیم تا روشن شود سفر نخستوزیر
ژاپن به ایران اهمیت ویژهای دارد! خصوصاً که این سفر از یکسو در
میعاد کودتای سر سایمون گس و پس از دیدار وزیرامور خارجة آلمان صورت میگیرد و از
قضای روزگار پیش در آمد آن افشاگریهای بیبیسی در مورد «دفاع سرداران از سرکوب
کودتاست!» از سوی دیگر «ینس پلوتنر»، مدیرکل سیاستگزاری وزارت امور خارجة کشور
اشغالشدة جرمانی هم از دوم خرداد تا همامروز در تهران پرسه میزند و پیشپای
نخست وزیر ژاپن را آب وجارو میکند!
ژاپن یک کشور پیشرفتة صنعتی و مهمترین کارگزار آسیائی
سرمایهداری آمریکاست، و 41 سال پیش هم در
راه تثبیت سیاست نوین واشنگتن در مرزهای شوروی سابق نخست وزیرش را به ایران اعزام
کرده بود. حال پرانتز «واشنگتن ـ توکیو»
در مورد ایران را میبندیم، و نگاهی میاندازیم
به دیگر سیاستهای ضدلائیسیتة اردوگاه غرب در رابطه با کشورمان.
نخستین محور ضدلائیسیته همان «فرنچ کانکشن» است که در
پی فرار «پرافتخار» احمدشاه قاجار به فرانسه،
با کودتای آیرونساید رضامیرپنج را به رضاشاه تبدیل کرد. سپس با حمایت لندن و واشنگتن مستشاران نظامی
آلمان نازی جهت پیشبرد سیاستهای ضدشوروی غربیها راهی ایران شدند، تا اینکه در گیرودار جنگ دوم جهانی، پس از شکسته شدن محاصرة استالینگراد، فلسفة وجودی
بسیاری سیاستها از جمله حضور رضامیرپنج در تهران پایه و اساس خود را از دست داد. و همین
امر باعث شد تا لندن و واشنگتن، که در
واقع حامیان اصلی پوپولیسم نازیها بودند، با صورتک ابلهفریب «مخالف نازیسم»، نمایش
نرماندی را به صحنه آورند و شاهدیم که هر سال هم مراسم «دی دِی» بر پا میکنند!
طبق ویراست رسمی،
«75 سال پیش متفقین سرنوشت جنگ دوم
جهانی را رقم زدند!» اما ویراست رسمی جز تحریف واقعیت و بازنویسی تاریخ
نیست! در واقع سرنوشت جنگ جهانی دوم با شکسته شدن
محاصرة استالینگراد مشخص شده بود! و در پی
این واقعیت «ناگوار» آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک در راه حفظ ارکان فاشیسم ـ
ضدیت با لائیسیته و مخالفت با برابری حقوق انسانها ـ به تکاپو افتادند، و طبق
معمول عملیات بزک تروریسم از ایران آغاز شد. ابتدا ارتش دستساز شاهنشاهی «مخالف شاه ظالم»
شد، سپس مجلس شیعیها سلطنت پهلوی دوم را مورد تأئید
قرار داد! و اینچنین بود که ایران به «پل
پیروزی آتلانتیسم»، و ملت ایران به سپر بلای همین آتلانتیستها
تبدیل شد.
آنگلوساکسونها پس از حصول اطمینان از امنیت منافع
استعماریشان در ایران، در تاریخ 6 ژوئن 1944، نمایش هولیوودی «نرماندی» را به صحنه آوردند
و با اشغال نظامی اروپا، فاشیسم را با نوع «سافتتر» آن یعنی آتلانتیسم جایگزین
کردند. حدود دو ماه پس از این عملیات، در
تاریخ 8 اوت 1944، با امضاء یک توافقنامه
منابع نفتی کل منطقة خاورمیانه به انحصار غربیها در آمد. و اینجاست که نقشآفرینیهای محمد مصدق در راه اجرای
توافقنامه لندن و واشنگتن در ایران آغاز میشود.
در نخستین سالگرد برگزاری «کنفرانس تهران»، به
اصطلاح مجلس ایران، با طرح مصدق برای ممنوعیت فعالیت شرکتهای نفتی
شوروی در ایران موافقت میکند؛ و ده روز
بعد شاهد اعلام جمهوری خودمختار آذربایجان هستیم!
باز هم طبق ویراست رسمی، در تاریخ 8 دسامبر 1946، «استالین نیروهایش را از آذربایجان خارج میکند.»
ولی در عرصة واقعیت، خروج ارتش شوروی از آذربایجان فقط پس از لغو
توافق 8 اوت 1944، و خلع ید از آنگلوساکسونها
در میادین نفت شمال و سمنان است که صورت میگیرد.
در واکنش به مسکو، لندن و واشنگتن نیز به نوبة خود تشکل
ضدلائیسیتة «جبهة ملی» را به راه میاندازند،
و پس از ترور رزم آرا، غلام
جان نثارشان، محمد مصدق به نخست وزیری گماشته
میشود!
مصدق، عضو فکل
کراواتی فدائیان اسلام، آخوندبازی و تفکیک
جنسیتی را از مدارس ابتدائی ایران آغاز میکند؛
با لغو یکجانبة قرارداد نفت ایران
و شرکت بریتیش پترولیوم، زمینة تحمیل تحریمهای اقتصادی بر ملت ایران و کودتای 28 مرداد 1332 را فراهم میآورد. و زمانیکه انگلستان امکان مییابد تا با کشاندن
آمریکا به سیاست داخلی ایران، حکومت
لرزان و نیمهدمکراتیک محمدرضا شاه را به یک فاشیسم تمام و کمال تبدیل کند، همین مصدق در راستای سیاستهای سفلهپروری و
بازیافت زبالة لندن و واشنگتن در بوقهای آتلانتیسم تبدیل میشود به «قهرمان ملی!» جای تعجب ندارد که در 75مین سالگرد نمایشات
روحوضی نرماندی، رابرت فیسک در جبین این جانور وحشی «دمکراسی»
رویت کند:
«رابرت فیسک؛ 9 سال پس از دی دِی، آمریکاییها و انگلیسیها مصدق را سرنگون کردند؛
75 سال پس از دی دِی و وعدههای آزادی و استقلال در خاورمیانه!»
منبع: ایندیپندنت فارسی، مورخ 7 ژوئن 2019
بله عضو فکل کراواتی فدائیان اسلام و پیشکار سفارت
انگلستان در تهران، تبدیل شده به نماد آزادی و استقلال در
خاورمیانه! فراموش نکنیم که چند سال پیش
همین ایندیپندنت، صلح را در جبین بنلادن
رویت کرده بود! از اینرو ارادتش به محمد
مصدق جای هیچ بحثی باقی نمیگذارد.
باری از روزی که نمایش نرماندی به صحنه آمد، پروپاگاند بوقهای آتلانتیسم برای واژگون نمائی
ـ تبدیل حامیان فاشیسم به مخالفان فاشیسم
ـ و سلب مسئولیت از لندن و واشنگتن آغاز
شد. هولیوود چند هزار تن فیلم از «مبارزات» بیامان
آمریکا و انگلستان با دستگاه «موسولینی و هیتلر» به صحنه آورد، و تا آنجا که توانست در مورد ویشیستهای
فرانسه و روابط نزدیک دربار انگلستان با موسولینی، هیتلر
و دستگاه آلمان نازی سکوت اختیار کرد. این
روزها هم هیچکس از پیروزی فاشیستهای فرانسه و انگلستان در انتخابات پارلمانی
اروپا؛ احتمال نخست وزیری جاویدخان، عضو اخوانالمسلمین و ارادت پرنس هری به پیروان
صلیب شکسته سخنی به میان نمیآورد!
فعلاً در باور
عوام، پرنس هری با امتناع از شرکت در ضیافت کاخ
باکینگهام که به افتخار دونالد ترامپ بر پا شده بود، تبدیل شده به «مخالف ترامپ!» هر چند
ایشان «یواشکی» با رئیس جمهور آمریکا ناهار خوردهاند و ازدواج با یک کاتولیک
سیاهپوست و مطلقة آمریکائی را هم به پادرمیانیهای ملانیا ترامپ مدیوناند! بله
«باور عوام» را دستکم نگیریم! در این عرصة توهم است که خودارضائی سیاسی
استعماری امکانپذیر میشود و بیبیسی میتواند
در کمال حماقت، یک عضو محفل ضدایرانی شیعیهای یهودستیز، انقلابزده
و غربپرست را به عنوان «روشنفکر و مبارز سیاسی» معرفی کند:
«[...] نگار جوادی در سال1969 در خانوادهای روشنفکر
در ایران به دنیا آمد. پدر او علیاصغر
صدر حاجسیدجوادی، از روزنامهنگاران و مبارزان سیاسی سرشناس مخالف
نظام پهلوی و جمهوری اسلامی بود[...]»
منبع: بیبی
سی، مورخ 7 ژوئن 2019
البته در مورد اینکه چرا صبیة علی اصغر حاج سیدجوادی در
نام خانوادگیاش «حاج و صدر» ندارد گفتگو نمیکنیم! ولی بد نیست نگاهی به کارنامة درخشان پدر ایشان،
علیاصغر حاج سید جوادی، بیاندازیم که به تنهائی ویراست بیدستاری از
روحالله خمینی بود. علیاصغر، پس
از 28 مرداد 1332، نه
تنها در رادیوی تهران، رادیوی کودتا شروع
به کار کرد، که در بوق آمریکائی کودتا، کیهان هم قلم میزد! بعداً ایشان تبدیل شدند به «مخالف شاه» و در
دوران صدارت شاپور بختیار «صدای پای فاشیسم» شنیدند! پس از
کودتای 22 بهمن همین جانور وحشی مثل سگ صحرای کربلا برای اعدام مقامات رژیم گذشته له
له میزد و از اعدامها تجلیل به عمل میآورد:
«[...] انقلاب باید رشد کند [...] با طلوع انقلاب هرگز
محیط پاک نمیشود. میکروبها نابود نمیشوند
[...] میکروبها و سمومات مولد فساد و ظلم باید بلافاصله و بدون کمترین درنگ نابود
شوند[...] افرادی که در کانونهای فساد و تجاوز رژیم [...] به فساد و بیرحمی خو
گرفتهاند هرگز نمیتوانند توبه کنند [...] انقلاب عدالت خاص خود را دارد. عدالت انقلابی یعنی شدت عمل هر چه بیشتر[...]»
منبع: اطلاعات،
مورخ 26 بهمنماه 1357
بله، این حاج
سیدجوادی که در خدمت بوقهای پس از کودتای 28 مرداد قلم میزده، و تا
مغز استخوان به رژیم وابستگی دارد، پس از
سرنگونی رژیم شاه، انسانها را با «میکروب» به قیاس میکشید و از
آدمکشی هم حمایت میکرد. البته ایشان
گویا به «بیرحمی» اصلاً خو نگرفته بودند!
باری این جانور وحشی و شیفتة
انقلاب را در سال 1360 برای خدمت به فرانسه فرستادند تا به عنوان «مخالف جمهوری
اسلامی» به تبلیغ برای اسلام و یهودستیزی ادامه دهد و از دکان ایرانستیز و
ضدلائیسیتة «نفرتفروشی» پاسداری نماید. همانطور که میبینیم برای حکومت ایرانستیز، یک
اوپوزیسیون ایرانستیز هم در کشور فرانسه درست کردهاند، باشد تا صحبتی از لائیسیته و دمکراسی و جمهور
به میان نیاید. به عبارت دیگر کودتا بر
علیه دولت لائیک شاپور بختیار و ترور وی در فرانسه را هم باید به دست فراموشی سپرد.
همانطور که ترور رزمآرا نیز در پرانتز
قرار گرفته!
شاپور بختیار و رزمآرا، تنها دولتمردان ایران بودند که پشت سر آخوند
نایستادند و سرنوشتی مشابه یافتند، چرا که
از گلة وحش، یکجانبهگرائی و لاتبازی و
لوطیگری حمایت نمیکردند. سرنوشت ایندو
دولتمرد نمایانگر یک واقعیت تاریخی در ایران است و آن اینکه، آتلانتیسم دشمن لائیسیته و روابط حقوقی
است. آتلانتیستها در سیاست ایران حاضر به قبول هیچ گزینهای
خارج از محفل نفرتفروش «شیخوشاه» نیستند.
<< بازگشت