ابراهیم، مگان و مجتبی!
گویا مطالبات استعماری سران گروه هفت
در ایران کمی تغییر کرده باشد، چرا که پاسدار لاریجانی پس از دو هفته نطقاش
باز شده و از 12 مرد خبیث توضیح میخواهد:
[...]علی لاریجانی [...] در بیانیهای
رسماً از شورای نگهبان خواست که دلایل رد صلاحیت او را بدون هر گونه پردهپوشی به
صورت رسمی و عمومی اعلام فرمایند [...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 12 ژوئن سالجاری
ارتباط گروه 7 با معرکۀ انتخابات
بیابانی شیعیها جالب است! وزرای امور
خارجۀ گروه هفت در لندن نشست برگزار میکنند، زوزۀ علی روضه خوان بر علیه اسرائیل و اتحاد شوروی
به آسمان بر میخیزد؛ تروریستهای حماس با موشکپرانی به مناطق غیرنظامی
اسرائیل، از ارتش اینکشور جهت کشتار
غیرنظامیان غزه دعوت رسمی به عمل میآورند. خلاصه، طی 12 روز،
دهها زن و کودک قربانی میشوند، و...و
کمکهای نظامی ایالات متحد به ارتش اسرائیل یک میلیارد دلار افزایش مییابد! شیخک قطر هم هولهولکی نیم میلیارد دلار برای
بازسازی غزه اختصاص میدهد! ولی علیرغم این صحنهسازیهای خونبار، تلاش گروه 7 برای ایجاد یک جبهۀ فراگیر ضداسرائیلی
در کشورهای مسلماننشین با شکست روبرو شد.
ایجاد چنین جبههای میتوانست علاوه بر
تقویت حکومت پوشالی شیعیها در رویاروئی با شیخکهای حاشیۀ خلیج فارس، نان جنگطلبان
اسرائیل را نیز در روغن فراوان شناور کند!
به این ترتیب کل منطقه در بحران
فرو میرفت. ولی نشد؛ رویای طلائی گروه 7 تحقق نیافت! در
نتیجه، صحنهسازی «تأئید صلاحیت» نامزدهای شبه انتخابات شیعیها 5 روز به تعویق
افتاد! در واقع، 12 مردخبیث در انتظار کسب
تکلیف از لندن و واشنگتن روزشماری میکردند!
طی این مدت ریچارد مور و همتای یانکیاش
پس از آنکه تمام نبوغ خود را به کار گرفتند،
به این نتیجه رسیدند که میباید یکبار دیگر مانند دوران نورانی جیمی
کارتر، بساط خودبراندازی را در ایران
سامان دهند! در این راستا قرار شد 12 لات
و اوباشی که در کشور ایران در جایگاه شورای نگهبان لنگر انداختهاند در جایگاه
قدرقدرت و بالاتر از ولیفقیه قرار گیرند! اینچنین بود که با حذف علی لاریجانی و اسحاق
جهانگیری، ویراست شیعی «7 دلاور»، محصول
نبوغ مشترک لندن واشنگتن پای به منصۀ ظهور گذارد.
در دوران نورانی جنگ سرد، هولیوود فیلمی ساخته بود تحت عنوان «7 مزدور!» در این
فیلم کدخدای یکی از روستاهای مکزیک برای نجات روستائیان از چنگ راهزنان، به آنسوی مرز میرود و با خواهش و تمنا و البته
کاشه رفتن مشتی دلار، آدمکشهای یانکی را به کمک میطلبد و... و
یانکیهای «جوانمرد» همانطور که انتظار میرود، راهزنان را قلع و قمع کرده، در مجموع 4 قربانی میدهند ولی در عرصۀ سینما، امنیت
روستای مامانی را تأمین میکنند.
این فیلم را در ایران، به احترام آنگلوساکسونهای دو سوی آتلانتیک، تحت عنوان «7 دلاور» به روی اکران بردند! میدانیم
که در ذهن علیل شیعی، آدمکش حرفهای در
هر حال نمیتواند «مزدور» باشد! چرا که
شیعیجماعت برای انواع متجاوز و جنایتکار احترام ویژهای قائل است. از
راهزن مقدونی و بادیهنشین عرب گرفته تا ترک و مغول و آنگلوساکسون همه تاج سر شیعیاند! و به همین دلیل است که، حکومت فقر
و آوارگی و ویرانی و تاراج و سرکوب را در قاموس شیعیها «جمهوری اسلامی» میخوانند!
«جمهوری اسلامی» یک رهبر انتصابی مورد
تأئید لندن هم دارد که نه فقط در تمامی امور «صاحبنظر» است که پوزهاش را در هر سوراخی
فرو می برد و به همۀ امور فضولی میکند.
ایشان عین سگ نازیآباد از بامدادان تا پاسی از نیمه شب به لائیسیته و
دمکراسی و روابط حقوقی معاصر پارس میفرمایند،
و پر واضح است که از هر گونه مسئولیت و پاسخگوئی مبری هستند! رهبر معظم، دقیقاً مثل همۀ سگهای هار و وفادار لندن و
واشنگتن، خود را فقط در برابر خداوند
«پاسخگو» میدانند.
وظیفة ایشان «خدمت به اسلام» تعریف
شده. ولی با نیم نگاهی به کارنامۀ درخشان
آخوند شیعی طی 200 سال اخیر به صراحت میبینیم که وظیفۀ اصلی مقام معظم رهبری خدمت
به بانکداران لندن و واشنگتن است. و جهت
تسریع در این روند الهی است که در سه تشکلی که قوای «قضائیه، مقننه و مجریه» خوانده میشود، سه گروه اوباش را گرد هم جمع کردهاند. وظیفة قضات
روشن است، سرکوب سازمانیافتة «حق حقوقی» یا به عبارت سادهتر
دفاع بیقید و شرط از حق مسلم جنایتکار و متجاوز. وظیفة قوۀ
مقننه تصویب «قوانین و مقررات و لوایحی» است که بتواند جنایت و تجاوز و سانسور و
سرکوب و تاراج را به بهترین وجه «توجیه» کند. ولی قوۀ مجریه از اهمیت ویژهای برخوردار است چرا
که وظیفۀ اصلیاش فراهم آوردن تسهیلات اجرائی جهت گسترش فقر و آوارگی و ویرانی و
تاراج کشور است! از اینرو رئیس قوة مجریه شیعیها نه فقط میباید
مورد تأئید رهبر و 12 عضو شورای نگهبان قرار گیرد که میباید به زینت «آراء مردم» نیز
مزین شود!
خلاصه بگوئیم «جمهوری اسلامی» مصداق
بارز «میمون هر چه زشتتره، بازیش بیشتره»
است. سناریوی انتخابات رئیس قوه مجریۀ
شیعیها از انتصاب دولت خیابانی مهدی بازرگان تاکنون به صورت منظم تکرار شده. به محض اینکه ریاست قوۀ مجریه تعیین میشود، «رهبر»
در جایگاه اوپوزیسیون دولت مینشیند؛ به این ترتیب یک دوقطبی «خانگی» جهت مشغول کردن
عوامالناس ایجاد میشود. کاربرد این
دوقطبی «خانگی» به حاشیه راندن مطالبات مادی و حقوقی و صنفی و سیاسی ایرانیان در هیاهوی
جنگ زرگری لات و اوباش است! این معرکة استعماری 43 سال است به صور مختلف ادامه
داشته، هر چند بوق سازمان سیا ادعا میکند
«نخستین انتخابات ریاست جمهوری شیعیها «آزاد» بود:
«اولین انتخابات ریاست جمهوری[...]در
بهمن ۱۳۵۸، یک سال بعد از انقلاب برگزار شد. این انتخابات به عنوان تنها انتخابات
آزاد در جمهوری اسلامی به شمار میرود [...]»
منبع: رادیو فردا، مورخ 8 ژوئن 2021
بله در شرایطی که انتخابات مجلس خبرگان
فرمایشی بود؛ قانون اساسیای که مجلس کذا
سر هم کرد آزادیکش و ضد ایرانی بود؛ شبه انتخاباتی که بر مبنای همین قانون بیابانی برگزار
شد، برای کارفرمایان رادیو فردا «انتخابات آزاد» شمرده میشود! از
مطلب دورافتادیم، بازگردیم به معرکۀ تکراری
جدید شیعیها. اینبار هم شیعیها دست بالا زده، میخواهند جانشین مناسبی برای حسن روحانی
«انتخابات» کنند!
بله حکومتی که 43 سال پیش با
کودتای ارتش ناتو بر علیه دولت قانونی شاپور بختیار در کشور ایران مستقر شده، و رسم
و رسوم و باورهای بادیهنشینان عرب قرن هفتم میلادی را به «قانون» تبدیل کرده، آنقدر پررو و دریده است که نه فقط ادعای
«جمهوریت» دارد که مدعی برگزاری «انتخابات» هم میشود! «جمهوریت» در قاموس این حکومت، همان «تجمع مردم» است در برابر حوزههای به
اصطلاح انتخاباتی. کسی هم نمیگوید «انتخابات»
یک روند «معاصر» است؛ هیچ ارتباطی با
غارنشینان و موجودات عصرحجر و متافیزیک و روح و شیطان و جن و پری و خدا و پیغمبر ندارد!
البته فراموش نکنیم که در راستای آنچه
«انتخابات» خواندهاند، علاوه بر دمکراسیهای پارلمانی، دیکتاتوریهای
لائیک هم «انتخابات» دارند. ولی آنچه شیعیها
به راه انداختهاند و تاکنون به عنوان «انتخابات» به خورد عوامالناس دادهاند
چیزی نیست جز شبیهسازی و تقلید میمونوار.
کافی است به حضور انواع آخوند پدوفیل و برده فروش از قماش مدرس در «نخستین
مجلس مشروطه» نیم نگاهی بیاندازیم تا بدانیم در کشور ایران، «انتخابات» همواره تحت نظارت لندن برگزار شده، و از
قدیمالایام میبایست با الزامات آنگلوساکسونها ـ سرکوب و تاراج سازمان یافتۀ
ملت ایران ـ هماهنگ باشد.
این «هماهنگی» همانطور که شاهدیم طی
سده اخیر به بهترین نحو تأمین شده. در
نتیجه هیچ اهمیتی نداردکه در بساط شبیهسازی انتخاباتی جمکرانیها نام چه کسی از
صندوقهای کذا خارج شود؛ در هر حال رئیس دولت تفوتکفیر میباید جایش را
به یک «صورتک نوین» بسپارد. ولی جالب اینکه، در انتخاباتی که در راه است، گویا صورتک اصلی استعمار ـ مقام معظم رهبری ـ نیز باید تغییر کند!
علی روضهخوان گویا به آخر خط رسیده و
باید با یک صورتک نوین جایگزین شود، چرا
که استعمار 300 سالة بریتانیا هم یواشیواش میخواهد خود را از شر الیزابت دوم
رهانیده با صورتک دیگری خودنمائی آغاز کند! روشنتر
بگوئیم شبکۀ جهانی بردهفروشی و پدوفیلی و جنگافروزی و شیطانسازی در حال تعویض
صورتک است! از اینرو نشست گروه 7 در لندن برگزار شد، و این است دلیل به صحنه آمدن ویراست شیعی «7
دلاور»، یا بهتر بگوئیم، ویراست شیعی «7 مزدور استعمار!»
اسامی 7 مزدور، حتی پیش از صدور اطلاعیۀ وزارت کشور، در بوق پاسداران سلطنتطلب ـ فارسنیوز ـ رسماً
اعلام شده بود! پاسدارها ضمن تطهیر
آنگلوساکسونها، اسحاق جهانگیری و پاسدار
علی لاریجانی، یعنی رد صلاحیت شدگان را به
عنوان «بانیان وضع موجود» محکوم کردند، و
این عمل بلافاصله مورد تأئید علی روضهخوان قرار گرفت. شاهدیم که همزمان با این سناریو، قبائل
لاریجانی و خمینی و دیگر باندهای حاکم،
یکبه یک در جایگاه مردمفریب «معترض» قرار گرفتند؛ تشکل تروریست «نهضت عاظادی» در کنار دارودستۀ رجوی
و رضا پهلوی و فدائیان خلق نشست؛ احمدی نژاد هم ردای رهبر انقلاب آینده بر تن
کرده، بالای منبر پرید!
افسوس و صدافسوس که این بساط «بامزه»
با درگذشت حاج اسمال خوئی تقارن زمانی یافت! بله،
ایشان یکی از شعارسرایان شیعی بودند که مانند همۀ چپنمایان شمشیرشان را بر
علیه دولت شاپور بختیار از نیام بیرون کشیدند و با چماقداران متحد شدند؛ و این
اواخر هم به دلیل الزامات محفلی از هیاهوی ابله فریب «نه به جمهوری اسلامی» حمایت
کردند؛ روحشان شاد! دردسرتان
ندهم علیرغم رحلت جانگداز این شاعر خلق، همه چیز بخوبی پیش میرفت. جهادیهای
ادیان ابراهیمی شکمشان را برای پیروزی چشمگیر آخوند رئیسی صابون زده بودند؛ حق
هم داشتند!
رئیسی همۀ شرایط لازم را داراست. از اسمش شروع کنیم که ابراهیم است، و قواد خلیلالله را تداعی میکند. از سوی دیگر،
رئیسی از کودکی در عرصۀ تجاوز و جنایت کارآموزی کرده؛ در 20 سالگی،
زمانی که علمالهدی، بابای «منزلاش»
مشغول حیف و میل و جنایت در کمیتۀ منطقۀ یک تهران بود، ایشان دادستان انقلاب کرج شده بودند! و پس
از سه سال کشتار جمعی به افتخار دامادی علم الهدی نائل آمدند و ... و نهایت امر پس
از ازدواج ایدئولوژیک هری با مگان مارکل، رئیسی هم به نیابت تولیت آستانقدس منصوب شد و باید
اذعان کنیم که مدیر مدبر و قابلی از آب درآمد.
آخوند رئیسی، در راه توسعۀ حرم هشتمین عرب سوسمارخور، با بولدوزر به خانههای فرودستان هجوم برد و برای
رقابت تجاری و فرهنگی با عربستان، علاوه
بر ایجاد مراکز اجاره و فروش کودکان، روسپیخانهها
و شیرهکشخانههای مجهزی هم در «شهر مقدس مشهد» بر پا کرد! خلاصه پیروزی رئیسی در شبه انتخابات ملایان
«اقتصاد و فرهنگ اسلامی» را رونق خواهد داد! بانکهای لندن برای ریاست جمهوری ایشان روزشماری
میکنند. و اگر جایگزینی علی روضهخوان با
«مجتبی» هم به این بساط افزوده شود، دیگر
یک حاکمیت «یکدست» مسلمان خواهیم داشت که مو لای درزش نمیرود. میدانیم که مجتبی، داماد
حداد عادل ـ آفتابهدار محفل حسین نصر ـ
است، و از دور یک پا هم در حلقۀ فرح دیبا
دارد! و فاش شدن بخشی از فعالیتهای اقتصادیاش در
قاچاق طلا و ارز به مقصد ترکیه جایگاهش را تقویت کرده (منبع بیبیسی، مورخ 12 ژانویه 2013.) از این گذشته مجتبی، ولیعهد علی روضهخوان توانائی تولید مثل هم
ندارد؛ به گزارش ویکیلیکس برای تولید مثل ایشان «جهان
اسلام» از لندن استمداد کرده:
««[به گزارش ] سایت
افشاگر ویکیلیکس [...] مجتبی خامنهای [...] برای درمان ناباروری خود چهار بار به
لندن سفر کرده بود [او] و همسرش [برای بچه دار شدن] در یکی از بیمارستانهای لندن یک میلیون پوند
خرج کردهاند [...]»
منبع: بیبیسی، مورخ 12 ژانویه 2013
به این میگویند «پیشرفت!» میدانیم که غربیها علاقمندند نژاد سگ و گربههایشان هم خیلی «اصیل»
باشد. و بیدلیل نیست که لندن با بهکار
گیری «علوم دقیقه» خاندان جلیل خامنهای را دنبالهدار کرده. چشمها را ببندید و تصور کنید که در صورت
موفقیت لندن در راه ایجاد یک فقاهت موروثی شیعی، پس از مرگ مجتبی، ولی فقیه آیندۀ شیعیها از نژاد اصیل «مید این
یو کی» خواهد بود! و به امید روزی که مگان
مارکل رسماً پستان به دهان رهبر آیندۀ شیعیها بگذارد و «پیشرفت» کشور تضمین شود.
<< بازگشت