از کربلا تا ک...ن بلا!
در سال 1978،
همانطورکه میدانیم بساط روضه و زوزه «پسدادیان» برای «عرب سوسمارخوری که به طمع خلافت ترکید» با روز
جهانی حقوق بشر تقارن زمانی یافت، و در
تهران، البته به ادعای بوقهای ناتو،
«بیش از یک میلیون نفر از مخالفان
شاه» برای ستایش «مرگ و شکست و پدرپرستی» در این مراسم زوزهکشی شرکت فعال کرده
بودند! نیازی
نیست که بگوئیم شعارهای گلة وحش از عرصة
ابهام یعنی «مرگ بر شاه و اللهاکبر» فراتر نمیرفت، و به همین دلیل، تظاهرات «پسدادیان» بدون درگیری به پایان رسید، و چند هفته بعد، اعلیحضرت، مسلماً باز هم «به احترام خواست مردم» دست به
خودکشی سیاسی زده، از کشور گریختند! دستگاه کارتر نیز به نوبۀ خود، و باز هم
به «احترام خواست مردم»، مرگ ایشان را تسریع کرد: 27 ژوئیه
1980. از آنزمان همه
ساله، در آستانۀ افتتاح دکان حکومتی کربلا، گوسفندالله حکومتی و مخالفنمایان که مانند سگ
پائولوف به این بساط شرطی شدهاند، به
فراخور حال و بر حسب امکانات یک یا چند جنازه به دست میگیرند و بساط روضه و زوزه
پهن میکنند.
به عنوان نمونه چپ نمایان با جنازۀ
شاملو برای حسین (عین) عزا میگیرند؛ جبهة
«ضدملی» و نهضتعاضادی، علاوه بر آن عرب
سوسمارخور، برای مصدق ـ میراثخوار استعمار ـ نیز بساط روضه و زوزه پهن میکنند، و امسال که
مصدق پارتی و میعاد درگذشت پهلوی دوم گویا با اواسط بساط کربلا تقارن زمانی نشان
میدهد، نایبالسلطنة فراری از معبد
پاریسیشان «فراخوان سوگواری و تظاهرات سیاسی» دادهاند!
در عرصۀ تبلیغات رسمی، حکومت «مسجد ـ روسپیخانة» شیعی برای اشغالگران
و چپاولگران تازی عزادار است، و اخیراً
نیز پس از بازگرداندن گشتاپوی ارشاد به خیابانها، با
الصاق یک برچسب «ضدیت با اجتماع و خانواده» بر پیشانی زنان مخالف نماد بردگی، خواهان اعزام آنان به مراکز روان درمانی شده است
ـ منبع: رادیوفردا، مورخ 30 تیرماه سالجاری. ولی همین
حکومت در تبلیغات زیرجلکی و غیررسمی، در
دو جبهة به ظاهر متضاد و در واقع مکمل، به
لشکرکشی خیابانی روی آورده. در بخش ابتذال،
مراسم روحوضی رقص و آواز گلۀ پرستوهای نیمبرهنه و سیلکونی و جراحیشده را
میبینیم که قرار است به عنوان طرفدار آزادی زنان و «مخالفان حکومت» معرفی شوند؛ در بخش خشونت نیز شاهد حضور نئاندرتالهای
مادینه و بیحجاب در گلة سینهزنان برای «شهدا» هستیم. از همه مهمتر، به گزارش بوق شیعیها، امسال سر بریدۀ حسین عین هم بر نیزة شمر یا
یزید و یا معاویه قرآن میخواند:
«[...] امام حسین (ع)
فرمودند "«آنچه
در کربلا دیدیم چیزی جز زیبایی نبود"[...] سر امام حسین (ع) بر روی نیزه قرآن
میخواند[...]»
منبع: ایرنا، مورخ26 تیرماه سالجاری، کد «خبر:» 85172459
بله در این گیرودار بود که انتشار تصاویر برهنة رضا
ثقتی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان
گیلان به همراه بویفرندشان، چنان بر سر بریدة
حسین (عین) ریقید که روضه و زوزة «حسین درکربلا» تبدیل شد به «جنجال ک ...ن بلا!» خلاصه در کربلای امسال رضا ثقتی، مدیرکل همهفنحریف فرهنگ و ارشاد اسلامی استان
گیلان، به دلیل «روابط ضداجتماعی» ـ روابط همجنسگرایانه ـ از کار برکنار شد! بدنیست،
پیش از ادامة مطلب، به نقل از
اقتصادنیوز و سایت فارسی زبان ایرانوایر، به ترتیب
مورخ 22 و 24 ژوئیه سالجاری، نیم نگاهی بیاندازیم
به شرح احوالات مدیرکل دکان فرهنگ و ارشاد استان گیلان.
آوردهاند که رضا ثقتی، متولد سال 1357 در رشت، در رشتة
مدیریت فرهنگی از دانشگاه آزاد «اسلامی» فارغالتحصیل شده و عضو دائم انجمن علمی
مدیریت فرهنگی و برنامهریزی ایران و از فعالان فرهنگی و هنری استان گیلان به شمار
میرود! ایشان در سال 1389، به عنوان «جوان نمونۀ استان گیلان» برگزیده شدند
و در سال 1391 با حمایت وحید جلیلی، حسینیه
هنر رشت را هم تأسیس کردند و ... و در سال 1400 در جایگاه «مدیرکل فرهنگ و ارشاد
اسلامی استان گیلان» قرارگرفتند. در آستانة تابستان امسال، ثقتی به
فکر ايجاد «قرارگاه فرهنگی عفاف و حجاب محلهمحور» افتاده بود و میخواست با
ناهنجاریهای شهری به شدت مبارزه کند و «زیست عفیفانه» را ارتقاء دهد:
«[...] يکی از ناهنجاریهای شهری که دغدغهمندان را
نگران کرده، بحث زير سئوال رفتن حجاب و عفاف در جامعه است. معتقديم مساله حجاب و تقويت زيست عفيفانه بايد
توسط مردم راهبری، مديريت و پشتيبانی شده و ارتقاء يابد[...].»
منبع: اقتصاد
نیوز، مورخ 30 تیرماه سالجاری
همانطورکه شاهد بودیم،
به دلائلی، گند کار «جوان نمونۀ گیلان» و عضو فعال بسیج و «گردان
عاشورا» و ... درآمد؛ ایشان موفق نشدند از طریق گسترش سرکوب زن، آنطور که مایلاند به «ناهنجاریهای شهری»
پایان دهند. در عوض،
جزئیات زندگی ناهنجار شخصی خودشان
در دسترس عموم قرار گرفت، و همه دریافتند که
دلیل واقعی زنستیزی و ضدیت «جوان نمونۀ گیلان» با جامعۀ بههنجار و انسانی چیزی
نیست جز همجنسگرائی زیرجلکی ایشان که به احتمال زیاد با احساس «گناه» و وحشت از
گرفتار شدن به آتش جهنم و بقیه باورهای عوام نیز توأم است.
آنطورکه «پیمان بهبودی»، سردبیر کانال تلگرامی رادیو گیلان در مصاحبهاش با
صدای آمریکا میگوید، یک مداح بسیجی که سالها
با این حضرت رابطۀ جنسی برقرار کرده بود،
و در فیلم نیز حضور دارد، این ویدئو را به
دلیل «خستگی» از این رابطه در اختیار وی قرار داده است:
«[...] سالها با ثقتی ارتباط نامشروع داشتم و دیگر
خسته شدم و چون بسیجی بودم، ایشان به من
قول داد که برای سربازی تو کاری میکنم که در یکی از همین پایگاههای مقاومت بتوانی
خدمت بکنی و بجای دور نروی.»
منبع: صدای آمریکا، مورخ 24 ژوئیه سالجاری
طفلک ثقتی میخواست «طرف» تنهاش نگذاره! دم دستاش
باشه تا مرتب ارشادش بکنه! و مهم ایناست
که اگر این مداح متعهد و انقلابی از رابطۀ جنسی با حضرت رضا «خسته» نمیشد و حوصلهاش
سر نمیرفت، به احتمالی احدی در جریان سیاست سازمان یافتۀ
«ارشاد»، و روند رایج روابط ضداجتماعیای که مشتی آخوند خودفروخته و منحرف و بیوطن
بر کشورمان حاکم کردهاند قرار نمیگرفت. و
خلاصه دست مدافعان «جانبرکف» اسلام انقلابی و حامیان «حجاب و عفاف» به این سادگیها
رو نمیشد؛ صدای آمریکا هم نمیتوانست با زدن
مهر «قربانی» بر پیشانی یک نره خر سبیل کلفت و مداح، به عوامالناس پیامهای ابلهپسندانه ارسال کند.
رادیو آمریکا چنان
مینمایاند که رابطۀ همجنسگرایانه، خصوصاً
در یک حکومت متحجر و استبدادی دینی گویا رابطهای است متعارف، مانند رابطة زن و مرد! حال آنکه به هیچ عنوان چنین نیست؛ از یکسو در جامعۀ مبتلا به طاعون اسلام، فرد همجنسگرا، به دلیل زیستن در ساختار اجتماعی انسانستیز و
متحجری که تمایلات جنسیاش را«گناه» و مستوجب مجازات میانگارد، به
تزلزل ساختار شخصیتی دچار میشود؛ جنسیتی
متغیر و متزلزل دارد و مشکل جایگاه مشخصی در رابطۀ اجتماعی مییابد. در نتیجه جایگاه «انقلابی دوآتشه» را بهترین پناهگاه میبیند. در
ثانی، رابطۀ حاکمیت با این افراد که به
دلیل تزلزل شخصیتی آسیبپذیرتر از دیگراناند،
رابطهای است ویژه!
حاکمیت از اینان به عنوان ابزار سرکوب در زمینههای
اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی استفاده میکند. رضا ثقتی فقط یک نمونه است، ولی به
هیچ عنوان استثناء نیست! حکومت اسلامی مجموعهای است از رضا ثقتیهای
مذکر و مونث که گاه جهت ارائۀ تصویر «بههنجار» از خود تشکیل خانواده هم میدهند و
برای انحراف افکار عمومی، با ریش و پشم و
یا چادرسیا و مقنعه بر طبل «دین و مقدسات و انقلاب و ارشاد و فرهنگ اسلامی» میکوبند! به این امید که گرایشات ناهنجار و تمایلات جنسی
ضداجتماعیشان پنهان بماند. حال بازگردیم
به ادعای صدای آمریکا مبنی بر «تعرض» رضا ثقتی به آن بسیجی سبیلکلفت!
از منظر حقوقی ـ
مقصود ساختار حقوقی و قوانین انسانهاست، که با ساختار بیابانی اسلامگرایان در تضاد
آشکار قرار میگیرد ـ اگر دو فرد بالغ
رابطۀ همجنسگرایانه دارند، ادعای «تعرض» که رادیو آمریکا مطرح میکند مضحک
و بیمورد است! در صورتی میتوان سخن از
«تعرض» به میان آوردکه عمل جنسی یا با توسل به زور صورت گرفته باشد، و یا اینکه فردی بالغ، فردی
نابالغ را به ارتباط جنسی وادار نماید.
این نوع رابطه، چه متعارف و چه همجنسگرایانه، از منظر حقوقی «تجاوز» به شمار آمده، قوۀ
قضائیه میباید آن را تحت عنوان «جنُحه» مورد پیگرد قرار دهد. البته
در حکومتهای ضداجتماعی و بیابانی از قبیل حکومت ملایان و طالبان، برخورد با این مسائل متفاوت است.
در دین اسلام ازدواج با کودکان منع نشده؛ پدوفیلی
و جنایت علیه کودکان آزاد است! تحمیل رابطۀ جنسی به کودک در شرع «نبی» مانعی ندارد؛
سنت پیغمبرشان است. خلاصه همانطور که ابوالحسن بنیصدر ادعا میکرد، «اسلام، دین آزادی است!» ولی در افشا شدن «زیست دوگانة رضا
ثقتی»، مشکل اصلی این است که حامیان غربی
حکومت منفور ملایان، در رسانههایشان وانمود میکنند که گویا این
نوع روابط ـ پدوفیلی و همجنسگرائی زیرجلکی
ـ نه یک روند رایج و الزامی در حکومتهای
اسلامی، که یک استثناء است! به این ترتیب، همه میباید این دروغ شاخدار را بپذیرند که مورد
«رضا ثقتی» یا «سعید طوسی» استثناء است و عمومیت ندارد، هر چند
در واقعیت به هیچ عنوان چنین نیست! و به قول مشقاسم، درو غ
چرا؟! پرسوناژهای ضداجتماعی، چه در عرصة واقعیت، و چه
در عرصة رمان، زمینهسازان و حامیان اصلی انقلاب اسلامی بودهاند.
به عنوان نمونه در رمان «آقای سخاوتمند»، علاوه
بر پرسوناژ «یکشنبه»، افسر سازمان سیا، رئیس کل ساواک و زیردستانش را نیز مییابیم. اینان
یک مجموعۀ استعماریاند که با توسل به ارعاب و جنایت، ارادهشان را به مجموعة انسانی ـ جامعۀ ایران ـ تحمیل میکنند. یک پرسوناژ
ایدئولوژیک به نام دکتر سرفراز هم داریم که
گویا «انقلابی» است و با مجموعة استعماریای که در پرسوناژ «یکشنبه» تبلور یافته
نیز آشنائی و ارتباط ندارد! ولی اشتباه
نکنیم، سرفراز به دلیل تعلقات ایدئولوژیک عملاً
در مسیر مطلوب مجموعة استعماری گام برمیدارد.
«یکشنبه» و دکتر سرفراز هر دو ضداجتماعی، جنایتکار و مسئولیتگریزاند.
دکتر سرفراز به دلیل خویشاوندی با پیشهوری، از
دوران نوجوانی مورد ضرب و شتم و بازجوئی مأموران ساواک قرار گرفته، و سرانجام به این نتیجه رسیده که همچون پیشهوری
به اردوگاه شرق تعلق دارد! وی به عنوان «انترن» در تیمارستان لاهیجان کار
میکند و محل اقامتش هتلی است متعلق به پدر احمدجونجونی، پرسوناژ مأبون رمان! سرفراز
مجرد است، با هیچ زنی ارتباط ندارد، وقتاش به کار و مطالعة کتاب و روزنامه میگذرد.
و به دلیل اعتقادات ایدئولوژیک، از
دکتر سلحشور، رئیس تیمارستان و باغبانباشی دربان دیوانهخانۀ
لاهیجان به شدت متنفر است. ولی زمانیکه دکتر سلحشور، به
دلیل وحشت از بلشویکها و آگاهی از روابط همجنسگرایانۀ احمد جونجونی با باغبانباشی
سکته کرده و چشم از دنیا فرو میبندد،
سرفراز به این صرافت میافتد که از باغبانباشی به عنوان ابزار اعمال
کنترل بر دیوانهخانه استفاده نماید.
وی به این ترتیب پس از به قتل رساندن سرهنگ
سپهر، فرستادۀ ساواک، باغبانباشی را نیز به قتل سرگرد ادارۀ آگاهی
تشویق میکند و خود را از اتهام قتل مبرا مینماید. باغبانباشی
و احمد جونجونی مدتی زندانی میشوند و پس از« پیروزی انقلاب»، اولی
با لباس روحانی، و دومی با کلاشنیکف و
لباس نظامی به تیمارستان باز میگردند؛ نام تیمارستان را به «بیمارستان آیتالله دکتر باغبانباشی» تغییر
میدهند، و دکتر سرفراز به ناچار میپذیرد
تحت نظارت این «آیتالله» به کارش ادامه دهد! جالب اینجاست که در عرصه واقعیت، 44 سال پس از پیروزی این به اصطلاح انقلاب در کشور
ایران، شیفتگی «دکتر سرفرازها» به بساط
تحجر و توحش آخوندها همچنان ادامه دارد:
«آن خروش انقلابی که در بطن جامعه ایران جریان دارد و
حکومت [...] از این خروش میترسد، در همین نوحه خوانی ماه محرم آشکار است. همین نوحه خوانی به اندازه دهها تحلیل و تفسیر
روشنفکرانه از بحرانی که در بطن جامعه ایران جریان دارد و می رود تا به انفجار ختم
شود، گویاتر است. آنها که سالهای 56 و 57
و خیابانها را به خاطر دارند، خوب میدانند که این شعارها و نوحهها، تکرار
همان خواستها و شعارهای انقلاب 57 است که در خیابانها سر داده میشد [...]»
منبع: پیک نت، مورخ 2 مردادماه سالجاری
بله آنها که مانند کارفرمایان سایت
پیکنت، از فواید بیحد و حصر «نوحه و
روضه و زوزه، و چسناله» در راه تأمین منافع استعمار آگاهاند بخوبی میدانند که
عرعر مداح و تیز و آروغ آخوند و صحبتهای خالهزنکی هر گونه استدلال منطقی و روابط
حقوقی را به حاشیه خواهد راند. به عنوان نمونه وقتی بجای بازداشت خبرنگار به
جرم اطلاع رسانی ـ انجام وظیفۀ حرفهای ـ ، از عبارت مبهم و عامیانۀ «ظلم آشکار» استفاده
میکنند، آنچه محو میشود، مسائل حقوقی و حق انسانهاست!
به همچنین زمانیکه بجای «سرکوب سازمان
یافته زن ایرانی بر مبنای احکام تحجر و توحش اسلام»، از
عبارت «صدور احکام تحقیرکننده و نامتناسب برای زنان» استفاده میشود، هدف اصلی انحراف افکار عمومی از توحش و تحجر
اسلام است که استعمار با تکیه بر آن در کشورمان حکومت به راه انداخته:
«[...] مجموعه فعالان حقوق بشر
خواستار اقدام فوری در پاسخ به صدور احکام تحقیرآمیز علیه زنان ایرانی شد.»
منبع:
رادیوفردا، مورخ 25 ژوئیه
سالجاری
بله دستگاه «حقوق بشر» نیز در عرصة
واقعیت، یک مجموعة ضداجتماعی و انسانستیز است. این تشکل، همچون امثال جیمی کارتر که همزمان از حقوق بشر، دستگاه پینوشه، حقوق همجنسگرایان، و مطالبات آخوند پدوفیل و برده فروش حمایت میکرد،
«حقوق بشر» را به ابزار زنستیزی و دفاع
از توحش و تحجر دین اسلام تبدیل کرده است.
با اینهمه، امسال میباید رسوائی رضا ثقتی را که باعث شد
مراسم «کربلا»، یعنی آئین ستایش مرگ و شکست و پدرپرستی به مضحکۀ
«ک...ن بلا» تبدیل شود به فال نیک بگیریم!
<< بازگشت