از کسروی تا مهرجوئی!
مطلب امروز را به تبادل «پیام» میان
محافل نژادپرست غرب و محفل نفرتفروش «شیخوشاه» در واکنش به پیوستن ایران به
سازمان شانگهای اختصاص میدهیم. این پیامها از سال 1401، در
میعادهای سرنوشتساز تاریخ معاصر یعنی 25 شهریورماه ـ قتل مهسا امینی؛ 15 بهمنماه، انتشار
نامۀ منتسب به میرحسین موسوی؛ 16 مهرماه، اهداء دومین جایزۀ صلح نوبل به یک اسلامگرا، و سرانجام 22 مهرماه، ترور داریوش مهرجوئی و همسرش رد و بدل شده است!
در تاریخ 22 مهرماه سالجاری داریوش مهرجوئی، فیلمساز
سرشناس و همسرش، وحیده محمدیفر، که فیلمنامه نویس، طراح لباس و دستیار کارگردان بود، در ویلایشان
کارد آجین شدند. گویا بر خلاف نیاکان رضاپهلوی و شخص رضا پهلوی، ایندو «اسلام را با آغوش باز» نپذیرفته بودند؛ فعالیتشان
«توهین به معبد» و مسجد تلقی شده بود! از این گذشته جنسیتشان هم در ابهام قرار نداشت، به
همین دلایل و به گزارش «خیلی موثق و مضحک» پلیس صحرای کربلا، ایندو «به
خاطر یک جارو برقی توسط باغبان ویلایشان به قتل رسیدند!»
عجیب است که «باغبان» مذکور جهت انجام این عملیات خدا و
پیغمبرپسندانه، میعاد 22 مهرماه را برگزیده بود، و شیوة
ترور دگراندیشان در دوران خلافت «ارنست پرون» نیز منبع الهاماش بود! یادآور
شویم در سال 1324، احمد کسروی به همین
ترتیب به قتل رسید و قاتلاناش هم آزاد شدند! شادروان کسروی همانطور که میدانیم حقوقدان و
اهل قلم بود؛ با بساط آخوندیسم و گلهپروری و حماقتگستری و
مردمستائی همسوئی نشان نمیداد، و این رفتار به ناخشنودی ارنست پرون منجر شده
بود. قتل وی در صحن کاخ دادگستری تهران
صورت گرفت، تا پیام مشخصی باشد جهت ارعاب حقوقدانان،
اهل قلم و اهل تفکر و استدلال منطقی، یعنی ارعاب کلیة مخالفان آخوندیسم در ایران! دههها
پس از این جنایت شاپور بختیار نیز به دلیل ایستادگی در برابر سیاست آمریکا در
ایران، و مخالفت با آخوندیسم و اسلامگرائی
و استبداد سلطنتی، به همین ترتیب در پایتخت فرانسه به قتل میرسد!
باری پس از پامنبری «شاهانه» برای حکومت
مأبونسالاری شیعی ـ وبلاگ مهرگان و مأبوناستیت
ـ همانطور که شاهد بودیم، سناریوی مهسا
امینی اینبار در مترو «میدان ژاله» و در مورد «آرمیتا گراوند» بازتولید شد. یادآور
شویم مترو مذکور در خیابان «17 شهریور» واقع شده و میعاد 17 شهریور هم که
به معرفی نیاز ندارد؛ همان فاجعۀ «جمعة سیاه» است که توسط سازمان سیا
و فدائیان اسلام سر هم شد. شش روز پس از ماجرای آرمیتا، یعنی در تاریخ 16
مهرماه سالجاری، با وساطت سازمان سیا، یک
جایزۀ نوبل صلح به کشتزار تقی رحمانی، زندانی
رسانهای و عضو تشکل اسلامگرای «نهضت آزادی» تعلق گرفت. به این
امید که یکبار دیگر، همچون دوران
نورانی جیمیکارتر، «شاهالله،
شیخالله و داسالله» بر محور انسانستیز «مرگ» به اجماع برسند!
به یاد داریم که در تاریخ 16 مهرماه
1357، پس از آتش زدن سینما رکس آبادان و صحنهسازی میدان
ژاله، روحالله خمینی را در پاریس تخلیه
کردند، تا آریامهر «صدای انقلاب» بشنود و بقیه قضایا! خلاصه، این میعاد برای محافل نژادپرست غرب و سگهای دستآموزشان
در ایران به صدای زنگی میماند که سگ پائولوف با آن شرطی شده بود؛ نوید
«رهبرسازی و گلهپردازی و ... و به ویژه تعویض مترسک فرسوده» میدهد. از
اینرو پس از انتشار خبر بهجت اثر اهداء جایزۀ صلح نوبل به خواهرزادة شیخ مهدی
بازرگان، «مالک
شرعی» برندۀ جایزۀ نوبل، تقی رحمانی، در تأئید پامنبری شاهانه ـ قیمومت مرد بر زن ـ جایزة کذا را به میرحسین موسوی و کشتزارش زهرا خانوم
تقدیم کرد و ... و خوشبختانه روشن شد که در کشور ایران، جایزة
صلح محفل نوبل فقط به جماعت جنایتکار فدائیان اسلام ـ سازمان محبوب ارنست پرون ـ تعلق میگیرد! به این
ترتیب امیدواریم شوتوپرتها هم از توهم بساط نوبل بیرون آمده باشند!
در نتیجه، اگر در
میعاد 13 آبان، و در پی درگذشت «آرمیتا
گراوند» ـ این خبر امروز در بوق گذاشته شده ـ سازمان سیا لاتواوباش ساواک را به خیابان هی
کند، ممکن است جانشین آریامهر یعنی علی
خامنهای نیز بتواند «به فرمودة» سازمان کذا، «صدای انقلاب» را بشنود و برای ارتش اسرائیل یکبار
دیگر زمینة نیم قرن تخریب و تجاوز منطقهای فراهم آید! و شاید به همین دلیل بود که در فردای اهداء
نوبل صلح به نوچة شیرین عبادی، تشکل تروریست حماس، «دعوت»
پدرمعنویاش را پذیرفت و شهرهای بزرگ اسرائیل و خصوصاً شهرکهای
مهاجرنشین جنوب را مورد تهاجم نظامی قرار داد.
آنطورکه رسانهها میگویند، سازمان
حماس که نورچشم آریل شارون و جیمی کارتر به شمار میرود، صدها نظامی
و مأمور انتظامی و حتی شهروندان عادی را به قتل رسانده است! حال با توجه به اینکه غزه سالهاست در محاصره و
تحریم به سر میبرد، و دریای مدیترانه هم
استخر ناتو است، و اینکه دولت کودتائی مصر نیز بدون اجازة لندن و واشنگتن نفس نمیکشد، این
پرسش مطرح میشود که تشکل تروریست حماس اینهمه سلاح و تجهیزات و امکانات را از چه
طریق به دست آورده؟!
فراموش نکنیم که حماس، از بدو تولد،
در مقام فرزند جیمی کارتر و آریل شارون،
مأمور سرکوب فلسطینیها، و
بحرانسازی جهت تثبیت حاکمیت اسرائیل بوده است.
این سازمان از ابتدا وظیفه داشت، با قتل
یک یا دو غیرنظامی و یا تهاجم به رستوران و ایستگاه اتوبوس و مدرسه و... به ارتش اسرائیل جهت کشتار فلسطینیان و تخریب
زیرساختهای غزه «بفرما» بزند. بعد هم ضمن سرازیر کردن اشک تمساح برای فلسطینیها، مظلومنمائی
پیشه کند! در نتیجه مشکل بتوان پذیرفت که چنین
تهاجم وسیعی که در رسانهها به حماس نسبت داده شده، بدون تأئید آمریکا و خصوصاً بخشی از حاکمیت
اسرائیل صورت گرفته باشد؛ بخشی که دشمن دمکراسی و خواهان «دولت یهود» است.
باری «اهداف» اولیة این تهاجم با اعزام ناوگروه یانکیها
به سواحل غزه بلافاصله مشخص شد؛ آمریکا به بهانۀ جنگ میخواهد جایگاه کدخدائیاش
را مستحکمتر کند و آن بخش از حاکمیت اسرائیل هم که بر طبل «دولت یهود» میکوبد، خواهان
اخراج فلسطینیها و تشکیل «اسرائیل بزرگ» است!
به همین دلیل وزیر دفاع اسرائیل ساکنان غزه را به حیوانات انساننما
تشبیه کرد، و پس از وتوی قطعنامۀ آتشبس توسط نمایندة
آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل، پرزیدنت زینالعابدین فایزر، دوان
دوان خود را به اسرائیل رساند تا از طریق همکاری با دولتهای دستنشاندۀ اردن و
مصر و اسرائیل و «محفل» خودگردان فلسطین جریان را به نفع کاخسفید «فیصله» دهد!
ولی انتشار خبر بمباران بیمارستان «الاهلی» توسط حماس، یا
ارتش اسرائیل، یا ارتش آمریکا ـ در هر حال
تفاوتی نمیکند، چرا که هر سه متجاوز و
انسانستیزاند ـ دکان مستر پرزیدنت را کساد کرد! بایدن
دست از پا درازتر به واشنگتن بازگشت و طی یک وقوقیة ویژه، هم از
حاکمیت نئونازیهای اوکراین تصویر دلپذیر «دمکراسی» ارائه داد، هم سازمان دستپروردة آمریکا و اسرائیل یعنی
حماس را با رئیس فدراسیون روسیه ـ روسیه عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل است ـ در ترادف قرار داد، و در
ادامه تأکید کردکه به «استبداد پوتین» پایان خواهد داد!
به صراحت میبینیم آن هنگام که خرفتی به تعلقات محفلی و
ناکامیهای نظامی افزوده میشود، چاهک «ترادف کلی» سازمان سیا چنان فوران خواهد
کرد که بیانیه نویس کاخ سفید نیز از یاد میبرد زمانه آنقدر عوض شده که آمریکا حتی
در ترور نخستوزیر ژاپن نیز ناکام مانده است!
و در همین راستا شاهدیم که حکومت مأبونسالاری شیعی پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» آنچنان تضعیف شده که حتی قادر
نیست لشکر اوباش نانخورش را با شعارهای «مرگ
بر اسرائیل» به خیابانها بفرستد. از اینرو،
آرامگاه «استر و مردخای» را پشت
قبالة اسرائیل میاندازد و با قتل داریوش مهرجوئی و همسرش در میعاد 22 مهرماه، در واقع به آستان مقدس ارباب یانکی ابراز ارادت
میکند.
به یاد داریم که قتل مهسا امینی از قضای روزگار با
میعاد پادشاهی پهلوی دوم، و یا بهتر بگوئیم، با
آغاز خلافت رسمی «ارنست پرون» تقارن زمانی یافت. در همان آغازین سالهای پادشاهی پهلوی دوم، با
صحنهسازی 15 بهمن 1327 ـ سوءقصد به جان
محمدرضا شاه که هنوز مشروعیت قانونی داشت ـ
دانشگاه تهران را به مکان تاختوتاز فدائیان اسلام تبدیل کردند و زمینه
برای تصفیة مخالفان استبداد فراهم شد! جالب
اینکه، نامة منتسب به میرحسین موسوی در مورد رفراندوم و
تعیین نوع حکومت ـ وبلاگ «بالون 15 بهمنماه»
ـ دقیقاً در همین تاریخ منتشر شده است! بله، فدائیان اسلام پس از ترور کسروی در
دادگستری، دانشگاه تهران را هدف گرفتند. و اینچنین بود که دستگاه خلافت ارنست پرون کشف
کردکه «دانشجویان میخواهند در دانشگاه تهران مکانی برای عبادت داشته باشند!» تو گوئی دانشجو برای عبادت به دانشگاه میرود!
و این «خواست ضد علمی دانشجویان» به ارادة الهی، دقیقاً پس از ترور حسنعلی منصور برآورده شد. یک
مسجد در دانشگاه تهران برای دانشجویان مومن و مسلمان ساختند تا در میعاد 22 مهرماه
1345، توسط رئیسجمهور کودتاچی پاکستان افتتاح شود و دانشگاه
تهران رسماً به «فاضلاب حوزۀ علمیه»
تبدیل گردد! در عمل،
قتل داریوش مهرجوئی و همسرش در میعاد ویژۀ 22 مهرماه، ابراز
ارادت مردهریگ پهلوی است به ارباب آمریکائی.
اعلان جنگ به زنان،
اهل قلم، هنرمندان و فعالان فرهنگی و ورزشکاران برای ما
قربانیان استعمار غرب شناخته شده است. فراموش
نکردهایم که چگونه با ترور و ارعاب، و میدان دادن به لاتوآخوند، طی یک سده کشورمان را به برهوت تبدیل کردهاند. فراموش
نکردهایم که دربار پهلوی، تحت نظارت آنگلوساکسونها یک پدوفیل و جنایتکار
شناخته شده به نام خمینی را به «مخالف سیاسی» خود تبدیل کرد! و فراموش نکردهایم که با شعار «حقوق بشر»
همین مخالف دستپروردۀ استعمار را در میعاد 16 مهرماه سال 1357، به
پاریس فرستادند تا کشور ایران را به پشت جبهة تروریسم تبدیل کند و ... و امروز نیز فراموش نمیکنیم که تا افول ستارة بخت امیرعباس
هویدا، ساواک از نمایش فیلم «دایرة مینا»
به کارگردانی مهرجوئی ممانعت به عمل میآورد.
همچنین فراموش نخواهیم کرد که سکوت کشتزار
مسعود رجوی و شرکاء در مورد قتل فجیع
داریوش مهرجویی و همسرش گویای یک واقعیت تلخ و شناخته شده است؛ آلترناتیو مطلوب لندن و واشنگتن برای تعویض
صورتک فرسودهشان در ایران جماعتی است به مراتب وحشیتر و درندهخوتر از آخوند که
پس از اهداء نوبل صلح به یک اسلامگرا، با رضا پهلوی نیز همصدا شده است!
فراموش نکنیم که سرکوب زن، پایه و
اساس سیاست استعماری جهت تحمیل روابط ضداجتماعی و خفقان بر جامعه است! و آنگلوساکسونها که یکصدسال است در ایران نان
نفرتفروشی و مرگپرستی و آخوندنوازی و زنستیزی سق میزنند، امروز
تمامی امکاناتشان را به کار گرفتهاند تا زمینه را جهت استقرار یک دیکتاتور
آخوندنواز و اسلامپناه ـ جنسیتاش هر چه
باشد تفاوتی نمیکند ـ فراهم آورند.
<< بازگشت